سعید حجاریان، از نظریهپردازان برجسته جریان چپ، در گفتوگویی با خبرآنلاین، خودکفایی را نسخهای غیرعقلانی خوانده و جهان امروز را عرصهای برای ائتلاف و همکاری معرفی کرده است. او با تأکید بر مزیتهای نسبی ایران، مانند منابع طبیعی، موقعیت جغرافیایی و نیروی انسانی نخبه، معتقد است که عدم استفاده بهینه از این ظرفیتها، کشور را به دو راهی پیوستن به شبکههای مالی جهانی یا ائتلافهای کوچک و کماثر کشانده است. اما آیا این دیدگاه با واقعیتهای استراتژیک جهان همخوانی دارد؟
سعید حجاریان، از نظریهپردازان برجسته جریان چپ، در گفتوگویی با خبرآنلاین، خودکفایی را نسخهای غیرعقلانی خوانده و جهان امروز را عرصهای برای ائتلاف و همکاری معرفی کرده است. او با تأکید بر مزیتهای نسبی ایران، مانند منابع طبیعی، موقعیت جغرافیایی و نیروی انسانی نخبه، معتقد است که عدم استفاده بهینه از این ظرفیتها، کشور را به دو راهی پیوستن به شبکههای مالی جهانی یا ائتلافهای کوچک و کماثر کشانده است. او میگوید:« خودکفایی اساساً نسخهای عقلانی و عقلایی نیست. جهان امروز، جهان ائتلاف و همکاری است. هر کشوری مزیتی نسبی دارد، و میبایست از آن به بهترین شکل استفاده کند. از جمله مزیتهای نسبی کشور ما سرزمین، منابع طبیعی، موقعیت جغرافیایی و نخبگان هستند که بهدرستی از آنها استفاده نشده است.» حجاریان می افزاید: «در اینجا دو مسیر پیشروست؛ یا تن دادن به ائتلافهای موثر جهانی که از طریق نرمال شدن و پیوستن تدریجی به شبکههای مالی جهانی انجام میگیرد، و یا تن دادن به ائتلافهای کوچک که شاید اثرگذار باشند، اما برای شرایط ما مانند مخدر عمل میکنند و درمانگر نیستند.»
اما آیا این دیدگاه با واقعیتهای استراتژیک جهان همخوانی دارد؟
نخست باید گفت که خودکفایی، بهویژه در حوزههای استراتژیک مانند غذا، انرژی، و دفاع، نهتنها غیرعقلانی نیست، بلکه یکی از اصول بنیادین حکمرانی در جهان کنونی است. حتی قدرتهای هژمونیک جهانی، که خود پرچمدار تجارت آزاد و جهانیسازی هستند، در حوزههای حساس، خودکفایی را با جدیت دنبال میکنند. در جهانی که زنجیرههای تأمین بینالمللی حرف اول را میزنند، قدرتهایی مانند آمریکا و چین نشان دادهاند که خودکفایی در حوزههای حیاتی، همچنان یک اولویت استراتژیک است. ایالات متحده، با وجود نقش محوری در تجارت جهانی، سالانه میلیاردها دلار برای حفظ برتری در تولید تسلیحات پیشرفته، مانند جتهای جنگنده اف-۳۵ و فناوریهای هوش مصنوعی، هزینه میکند و همزمان با سیاستهای حمایتی، تولید غلات و مواد غذایی خود را تضمین کرده است. چین نیز، با سرمایهگذاری کلان در فناوریهای نیمههادی و برنامههای خودکفایی کشاورزی، تلاش میکند تا وابستگی خود به واردات را به حداقل برساند. این دو غول جهانی، با درک این حقیقت که بحرانهای غیرمنتظره میتوانند زنجیرههای جهانی را مختل کنند، استقلال در تولید تسلیحات، فناوریهای پیشرفته و تأمین غذا را بهعنوان ستونهای امنیت ملی خود حفظ کردهاند. این رویکرد، گواهی است بر اینکه خودکفایی در حوزههای استراتژیک، نه یک انتخاب، بلکه ضرورتی برای بقا در جهان پرتلاطم امروز است. بنابراین میتوان گفت که این رویکرد، ریشه در درک واقعبینانهای از مخاطرات وابستگی در شرایط بحرانی دارد.
دوم، پرسشی اساسی از مدافعان دیدگاههایی مانند حجاریان مطرح است که اگر کشوری در تولید کالاهای استراتژیک خودکفا نباشد و در زمان بحران – مانند جنگ، تحریم یا بلایای طبیعی – شرکای خارجی، اعم از دوست یا دشمن، از تأمین این نیازها سر باز زنند، چه باید کرد؟ پاسخ این گروه اغلب به اعتماد به ائتلافهای جهانی و پیمانهای بینالمللی گره خورده است. اما آیا این اعتماد، با تجربههای تاریخی و معاصر سازگار است؟ خروج یکجانبه آمریکا از برجام، رقابت غیراخلاقی کشورهای غربی برای تصاحب تجهیزات پزشکی در اوج بحران کرونا، یا پیامدهای جنگ اوکراین و قطع جریان انرژی به اروپا، نشاندهنده شکنندگی این قواعد بینالمللی است. این نمونهها، بیش از آنکه از قاعدهمندی جهان حکایت کنند، به ما یادآوری میکنند که در لحظههای حساس، منافع ملی کشورها بر هر پیمان و قولی اولویت دارد.
تأکید بر ائتلاف بهجای خودکفایی، در نگاه خوشبینانه، نوعی رمانتیسیسم ذهنی است که در دنیای واقعی، جایی ندارد. مبلغان این دیدگاه، که عمدتاً از مکتب لیبرالیسم تغذیه میکنند، دهههاست که نسخههای تکراری خود را برای جوامع مختلف تجویز میکنند، بیآنکه به ناکامیهای مکرر این ایدهها در برابر واقعیتهای خشن جهانی توجه کنند. در جهانی که قدرتهای بزرگ، خود به خودکفایی استراتژیک بهعنوان سپری در برابر ناپایداریها مینگرند، تکیه صرف بر همکاریهای جهانی، نهتنها عقلانی نیست، بلکه میتواند کشوری مانند ایران را در برابر تهدیدات شکننده کند.
در نهایت، انتخاب میان عقلانیت استراتژیک مبتنی بر خودکفایی و پیشنهادهای ایدهآلیستی امثال حجاریان، آزمونی برای نسل حاضر است. در عصری که ایران تحت لوای حکومتی اسلامی به دنبال استقلال و عزت است، این انتخاب نهتنها یک تصمیم سیاسی، بلکه یک ضرورت وجودی برای بقای ملی است. آیا باید به قواعدی اعتماد کرد که بارها در بوته آزمایش جهانی شکستهاند، یا به توان داخلی و عقلانیت استراتژیک تکیه نمود؟ پاسخ، در درسهای تاریخ و واقعیتهای امروز نهفته است.