در بهمن ماه سال ۱۳۸۸ که به مناسبت سیامین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی و بیستمین سالگرد تأسیس دفتر ادبیات و هنر مقاومت در جلسهای نیمه خصوصی خدمت رهبر معظم انقلاب بودیم، بعد از سخنرانی آقایان «بنیانیان» و «سرهنگی» حضرت آقا شروع به سخنرانی کردند. ایشان ابتدا از دفتر تشکر کردند و از چند کتاب دفتر و حوزه که مطالعه فرموده بودند، اسم بردند و تأکید کردند که بعضی را بارها مطالعه کردهاند. به کتاب «دا» که رسیدند، گفتند: «من اخیراً کتاب یک خانم را به نام «دا» مطالعه کردم، کتاب بسیار خوب و تأثیرگذاری است.» یکی از حضار گفت: «بله، این اثر، خاطرات «خانم حسینی» است که در این جلسه هم حضور دارند.» من به فاصله نزدیکی از آقا نشسته بودم؛ ایشان رو به خانمها کردند و پرسیدند: «کدامیک از شما خانم حسینی هستید؟» عرض کردم: «آقا من هستم.» اولین سؤالشان این بود که «دا» چطورند؟ من «دا» را که در جلسه حضور داشت به آقا نشان دادم و گفتم: «ایشان هستند.» جالب اینجا بود که آقا با مادرم به عربی غیرفصیح و محلی صحبت کردند! «دا» از هیجان بغض کرده بود و نمیتوانست جواب بدهد.
اعظم حسینی
تدوینگر و نویسنده کتاب «دا»