روزی همراه هیئت تحریریه دفتر نشر خدمت رهبر معظم انقلاب رسیدیم، «آقای رهگذر» به من گفت که بهتر است «آقای ایرانی» را با خود نبریم، حضرت آقا ناراحت میشوند، ولی من متعجبانه پرسیدم: «چرا باید ناراحت شوند!»
خاطرهای از رهبر معظم انقلاب در ذهن داشتم و آن، اینکه در بازدید از نمایشگاه کتاب، روزی «آقای شعردوست» به حضرت آقا گفتند: «ما کار موفقیتآمیزی در سروش انجام دادیم، در واقع کتابهای شکسپیر را که مسائل اخلاقی در آنها وجود داشت، سانسور و حذف کردهایم.» این سخن آقای شعردوست برخورد جدی رهبر معظم انقلاب را در پی داشت و آقا فرمودند: «مگر کسی میتواند به کتابهای شکسپیر دست بزند؟»
با این خاطره به دیدار رهبرمعظم انقلاب رفتیم، اتفاقاً آقای ایرانی هم حضور داشتند، قرار شد من افراد را معرفی کنم، به ایرانی که رسیدم، حضرت آقا فرمودند: «بهبه، آقای ایرانی کجا بودید؟» ایرانی هم گفت: «کمی کارهای محیطزیستی میکنم و گاهی هم کتاب مینویسم.» آقا فرمودند: «من کتابهای شما را اکثراً خواندهام، «زنده باد مرگ» کتاب خوبی است.»
بلافاصله حضرت آقا به محافظانشان فرمودند: «به کتابخانه من بروید، قفسه چندم، ردیف چندم، چند کتاب از آقای ایرانی وجود دارد، آنها را سریع برایم بیاورید.» کتابها را باز کردند و متوجه شدیم که رهبرمعظم انقلاب بر حاشیه هر صفحه مطلبی را تقریر کرده بودند، حتی در چند صفحه آخر نظراتشان را به صراحت نوشته بودند. آقای ایرانی متعجب رهبر معظم انقلاب را مینگریست، این نشان میدهد که نوآوری ما بد نبوده است.