در جهانی که قدرتهای بزرگ، زبان دیپلماسی را به ابزاری برای تحمیل اراده خود بدل کردهاند، ایستادن، نه انتخابی احساسی، بلکه ضرورتی عقلانی و ملی است.
سازکار «اسنپبک» آنگونه که در قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت تعریف شد، ظاهراً برای تضمین پایبندی همه طرفها به توافق هستهای طراحی شده بود. اما امروز، این سازکار به حربهای تبدیل شده که بر فراز سر ملت ایران، همانند شمشیری بیمحاکمه آویزان مانده است. ابزار بازگشت تحریمها، نه از مسیر حقوق بینالملل که از مسیر فشار سیاسی و یکجانبهگرایی، تبدیل به مکانیسمی برای تهدید، گروگانگیری اقتصادی و جنگ نرم علیه ملت ایران شده
است.
کشوری که از توافق خارج شده، اکنون با ژستی حقوقی و با توسل به همین بندهای پرابهام، تلاش میکند دیگران را نیز به خروج یا سکوت وادار کند. آمریکا با سوءاستفاده از سکوت اروپا و خلأ در ساختار حقوق بینالملل، نشان داده است که چگونه یک سازکار را میتوان وارونه بهکار گرفت؛ نه برای صلح، که برای فشار.
غرب، سکوت در برابر بیعدالتی را به دیپلماسی ترجیح داد
رفتار اروپا در برابر بازگشت تحریمها و تهدید به اسنپبک، مملو از تناقض است. از یکسو، مقامهای اروپایی بارها از حفظ برجام حمایت لفظی کردهاند. اما از سوی دیگر، با سکوت یا انفعال در برابر تلاش آمریکا برای بازگرداندن تحریمها، عملاً در زمین همان کشور بازی کردهاند که خود، نخستین ناقض توافق بوده است.
این سکوت، نه فقط بیتفاوتی، بلکه مشارکت در بیعدالتی است. وقتی کشوری بدون هیچ روند حقوقی شفاف، یکطرفه ادعایی را مطرح میکند و تحریمهایی را بازمیگرداند که مستقیم بر مردم و معیشت آنان اثر میگذارد، و جامعه بینالملل فقط نظارهگر است، نمیتوان دیگر نام این نظم را «بینالمللی» گذاشت.
مقاومت در برابر تحریم.
دفاع از مردم، نه سیاست
برخی تلاش میکنند مقاومت ایران را نوعی سیاستورزی پرهزینه و ماجراجویانه جلوه دهند. این ادعا، از اساس نادرست است. آنچه ایران در برابر آن ایستاده، تنها یک اختلاف سیاسی یا اقتصادی با غرب نیست؛ بلکه دفاع از حق حیات اقتصادی، حق دارو، حق تجارت مشروع، و حق زندگی شرافتمندانه برای یک ملت است.
تحریمها، هرچند در ظاهر با زبان دیپلماسی و بندهای قطعنامهای بیان میشوند. اما در عمل به خانههای مردم راه پیدا میکنند. وقتی داروی کودک سرطانی بهدلیل تحریمهای بانکی وارد نمیشود، یا مواد اولیه یک کارخانه دارویی از زنجیره تأمین حذف میشود، دیگر نمیتوان آن را صرفاً یک ابزار سیاسی دانست. این، جنگی نرم ولی کشنده است که قربانیان آن، مردم عادیاند؛ نه دولتها.
از این منظر، ایستادگی ایران در برابر مکانیسمهایی مانند اسنپبک، دفاع از سیاست نیست؛ دفاع از زندگی است.
تحریف واژهها.
ترفند قدیمی سلطه
غرب سالهاست که واژهها را تحریف میکند. آنها تحریم را «هوشمند» مینامند، فشار را «ابزار دیپلماسی» میدانند و مقاومت را «افراطگرایی» توصیف میکنند. اما در دنیای واقعی، تحریم هوشمند، یعنی محرومیت هوشیارانه مردم از دارو، مواد غذایی و حقوق اقتصادی. ابزار دیپلماسیشان، همان سازکار اسنپبکی است که هر زمان اراده کنند، میتوانند تمام ساختار اقتصادی کشوری را مختل کنند؛ و افراطگرایی؟ در کدام قاموس اخلاقی، دفاع یک ملت از حق خود، مصداق افراط است، اما تهدید و تحریم بدون محاکمه، عین عدالت؟
این تحریفهای زبانی، نباید ما را از واقعیت دور کند. اسنپبک نه یک ابزار برای حفظ تعهد، بلکه یک سازکار برای نقض عدالت است؛ و ایران، در برابر آن، با همه فشارها، همچنان ایستاده است.
جهان، نظارهگر تاریخ است
امروز، ایران تنها بازیگر این میدان نیست؛ بلکه ملتها و نخبگان مستقل جهان نیز به تماشای رفتاری نشستهاند که ممکن است فردا دامن خود آنها را نیز بگیرد. سکوت در برابر مکانیسمهای ناعادلانه، فردا در جای دیگری تکرار میشود. اینجا فقط مسئله ایران نیست، مسئله اعتبار نظام حقوق بینالملل است. اگر سازکاری مانند اسنپبک بتواند بدون رأی، بدون محاکمه، بدون امکان دفاع، تحریمهایی را بر کشوری تحمیل کند، پس چه تفاوتی میان دنیای امروز و نظم استعماری سدههای گذشته باقی میماند؟
حق ما، ایستادن است
ما در جهانی زندگی میکنیم که قدرت، گاه بر قانون غلبه دارد، و منافع بر اخلاق. اما حتی در این جهان، میتوان ایستاد، فریاد زد و عدالت را طلب کرد. جمهوری اسلامی ایران، با همه فشارها، تحریمها، و تهدیدها، حق دارد که در برابر مکانیسمهایی مانند اسنپبک مقاومت کند؛ نه برای لجبازی، بلکه برای بقا.
غرب باید بداند که دیگر نمیتوان با ابزارهای حقوقی رنگشده با سیاست، ملتها را در انزوا نگه داشت. اگر اسنپبک ابزار تهدید است، مقاومت، ابزار دفاع ماست و تا زمانیکه این تهدید پابرجاست، مقاومت نه انتخاب ما، که وظیفه ماست.