«اتحاد مقدس» عبارتی است که هفته گذشته، پس از سخنرانی رهبر معظم انقلاب بر زبانها جاری شد. حکما و فلاسفه همیشه گفتهاند که «تعرف الاشیاء بأضدادها»، این همان پادگفتمان یا غیریت در ادبیات سیاسی معاصر است. اگر میخواهیم بدانیم که چرا اتحاد در وضعیت فعلی لازم است و چرا این اتحاد آن چنان ضرورت مییابد که یک فقیه حکیم آن را مقدس میپندارد، باید به شرایط محیطی رجوع کنیم و بدانیم که آفات تفرقه و واگرایی چیست.
اتحاد از آنجا وجه مقدس مییابد که بدانیم در وضعیت فعلی پروندههای درهمتنیدهای در غرب آسیا وجود دارد که هر کدامشان یک کلاف سردرگم و تو در توست. امروزه، حرکت آمریکاییها را چه بر مبنای خاورمیانه برنارد لوئیس، مرزهای خونین رالف پیترز یا طرح منطقهای جیم هنسن بدانیم، ذات آنها دو حرف دارد: دولتهای مرکزی را ضعیف و کلنگی کنیم و مردم را به جان همدیگر بیندازیم. این طرحها امروز در لبنان ساری و جاری است، یعنی دولتی که باید ضعیف شود و مردمی که به جان هم میافتند، در سوریه هم همین است، در عراق هم همین است و به قول علما قس علی هذا. این طرح در جامعه ما نیز در جنگ ۱۲ روزه آزمایش شد، یعنی تلاش برای کلنگی کردن دولت و حاکمیت و درانداختن مردم به جان همدیگر. اما واقعیت این است که این بازی در ایران جواب نداد.
حالا به تیتر یادداشت برگردیم. اگر اتحادی شایسته و بایسته است، دشمن و قاتلان این اتحاد مقدس چه کسانی هستند و قتلگاه آن کجاست؟ این روزها دشمن صهیونیست برای تکرار اشتباه ۱۲ روزه خود به پنج مؤلفه و منفذ نگاه دارد؛ توان آفندی، تقویت پدافندی، سیاست خارجی و دیپلماسی آمریکایی، شرایط داخلی سرزمینهای اشغالی و اتحاد داخلی و انسجام ملی جامعه ایرانی. به زبان ساده بند پنجم این است که اگر وحدت توانست ما را در جنگ ۱۲ روزه در مقابل صهیونیسم، آمریکاییها و ناتو موفق کند، نبودنش میتواند پاشنه آشیل ما و دندان طمع برای دشمن صهیونیست باشد.
با آنچه گفتیم و نوشتیم اولین دشمن این اتحاد مقدس همان غیریت و پادگفتمان همیشگی است؛ یعنی صهیونیستها. قطعاً صهیونیستها و آمریکاییها از هر منفذی که باز شود و بر طبل تفرقه و بر هم زدن اتحاد ملت بکوبد، استقبال میکنند و آن را مقدمهای برای نیت شوم خود میدانند. باور کنیم آنجا که تفرقه آغاز میشود، کوچهای به سوی شیطنت دشمن گشوده میشود و آنجا که ملت دست در دست همدیگر برای اتحاد میگذارند، دشمن غمآلود و خشمگین میشود.
اما این آسیاب به خودی خود نمیچرخد و دن کیشوتهایی از درون باید به این آسیاب آب بریزند و مردم را به جان هم بیندازند. دن کیشوت و برهمزننده وحدت میتواند چپ باشد یا راست، مکلا باشد یا غیر مکلا، مسئول باشد یا غیر مسئول و.... حتماً هم نباید مواجببگیر طرف مقابل باشد؛ تنها الزامش این است که شرایط را درک نکند و ملت را به جان هم بیندازد. قاتل این اتحاد میتواند به علت محصوریت در فکر و اندیشه یا ایستایی در نگاه و ذهن، در وسط جنگ یادش بیاید که باید فرمان چرخاند، پارادایم را دگرگون کرد، مجلس مؤسسان شکل داد و.... قاتل این اتحاد مقدس، حتماً نباید ادبیاتش را از ایسمها و ذهنیتهای لیبرالیسم دهه ۹۰ عاریت بگیرد؛ بلکه ممکن است با ادبیات شبه انقلابی به جنگ با اتحاد مقدس بیاید وخدوم را منافق جلوه دهد، مسئول پُرکار، پرتلاش و پیگیر را به خائنی بریده از ملت تشبیه کند و....
گاه ممکن است قاتل این اتحاد مقدس نه یک فرد، بلکه در تشکلی تجسم یابد که قلم به دست بگیرد و با هدف اصلاح، چنان بنگارد که اگر به قول جان رالز، از پشت یک «پرده بیخبری» به بیانیه نگاه کنیم، متوجه نمیشویم متعلق به کدام برهه تاریخی است. دهه ۷۰؟ دهه ۸۰؟ یا دهه ۹۰؟ متعلق به قبل از جنگ ۱۲ روزه است یا پس از آن؟ متعلق به خودی است یا غیر خودی؟ تجویز نهایی این منطق ایستا و ادبیات منجمد، میشود انحلال نهادهای موازی، بازگرداندن نظامیان به پادگانها، آغاز مذاکره مستقیم با آمریکا، اعتمادسازی یکطرفه و.... در این نگاه، چون براساس یک فهم ایستا و برپایه یک ادبیات دهه هفتادی و هشتادی نوشته میشود انگار نه انگار ما پای میز مذاکره بودیم که بر روی میز مذاکره بمب ریخته شد، انگار نه انگار ما مدافع بودهایم و متجاوز کسی دیگر است، انگار نه انگار که پیشینه لیبی، عراق و... پیش روی ماست، انگار نه انگارـ که در چند صد کیلومتری از مرز ماـ با اینکه جولانی دست بر سر گذاشته و تمام ابزارهای سختش را داده باز هم بر سرش میکوبند. شاید تحذیر دبیر شورای عالی امنیت ملی بجا بود که گفت «دشمن با این گونه مواضع و رفتارها به طمع حمله مجدد میافتد.»
القصه این روزها جامعه تشنه وحدت و خسته و ملول از سیاستزدگی است. هر کس بر صورت وحدت پنجه افکند، آب به آسیاب دشمن ریخته است؛ فرق نمیکند چپ باشد یا راست، مکلا باشد یا غیر مکلا، مسئول باشد یا غیر مسئول.