پيامبر اسلام، پيامبر وحدت بود. در مدينه، شهری که پيش از آمدن او، با دشمنی های قبيلهای و نژادی درگير بود، برادری ميان مهاجر و انصار را اعلام کرد؛ سياه و سفيد را در يک صف نماز قرار داد؛ زن و مرد را در حقوق و کرامت برابر شمرد؛ و همه را به «اعتصام به حبل الله» دعوت نمود. وحدت او وحدت سطحی نبود؛ وحدتی بود که ريشه در قلبها داشت، نه در مرزها يا منافع.
در عصری که تاريخ آن را «جاهليت» ناميد - عصری از بتپرستی، خونخواهی، فقرِ مقدسشده و زنِ دفنشده در خاک - نامي بر زمين نشست که نه تنها سرنوشت يک قوم، که مسير تاريخ بشريت را دگرگون کرد: محمد (ص)، رحمتي براي جهانيان. او نه با شمشير که با قلبی گشوده، زبانی راست و روحی پاک، نظامی انسانی بنا نهاد که در آن، عدالت، آزادی، امنيت و اخلاق، نه شعار، که ساختار جامعه بودند.
پيامبر اسلام، پيامبر وحدت بود. در مدينه، شهری که پيش از آمدن او، با دشمنی های قبيلهای و نژادی درگير بود، برادری ميان مهاجر و انصار را اعلام کرد؛ سياه و سفيد را در يک صف نماز قرار داد؛ زن و مرد را در حقوق و کرامت برابر شمرد؛ و همه را به «اعتصام به حبل الله» دعوت نمود. وحدت او وحدت سطحی نبود؛ وحدتی بود که ريشه در قلبها داشت، نه در مرزها يا منافع.
پانزده قرن گذشت، اما نام محمد (ص) همچنان محور وحدت مسلمانان است، در عصری که دشمنان، با هزاران حيله و ابزار، ميکوشند تا جامعه اسلامی را به پاره پاره کنند. امروز، در همين عصرِ نوينِ جاهليت ثانی، جنايتی در غزه در جريان است که هر ذره از آن، خشم آسمان را بر می انگيزد. کودکان بيگناه زير آوار خانههايشان دفن ميشوند، مادران در آغوش فرزندانِ سردشان گريه ميکنند، بيمارستانها بمباران می شوند، و نان و آب، سلاح جنگ می گردد. رژيم اشغالگر صهیونی، با حمايت بی پروا و بی شرم قدرتهای جهانی، نه تنها مرزهای بينالمللی، که هر خط قرمز انسانی و اخلاقی را درهم شکسته است. اين جنايت، جنايتی عليه بشريتت است، نه صرفاً عليه فلسطينيان، که عليه هر نفسی که به عدالت و کرامت انسانی ايمان دارد.
در برابر اين فجايع، سکوت خيانت است. و وحدت مسلمانان، تنها پاسخِ معنادار و مؤثر. محمد (ص) که رحمتی بر جهانيان بود، هرگز اجازه نميداد خون بی گناهان در سکوت جاری شود. او که مهاجر و انصار را برادر خواند، امروز می فرمايد همه مسلمان برادرند و در برابر ظلم، بايد دست در دست هم داد. امروز، وحدت مسلمانان نه يک انتخاب، که يک ضرورت حياتی است. ضرورتی که در آن، ياد محمد (ص) نه به مثابه نمادی تاريخي، که به عنوان الگويی زنده و عملياتی، راه را نشان ميدهد. راهي که در آن، اختلافات قومی، مذهبی و جغرافيايی، در برابر هدف والاترِ «انسانيت» و «عدالت» کنار گذاشته می شود.