کشورهای اروپایی به رغم آنکه مدعی رویکرد به دیپلماسی در قبال جمهوری اسلامی ایران بوده و توافق میان تهران و آژانس را مولفهای برای رویکرد تعاملی عنوان می کردند که در میان پیشنهاد معقول ایران در قبال مکانیسم ماشه و مذاکرات هستهای، در نهایت فرانسه و انگلیس در کنار آمریکا در شورای امنیت به درخواست کره جنوبی مبنی بر تصویب قطعنامه برای استمرار معافیتهای تحریمی ایران رای منفی دادند. اقدامی که بر اساس گزارشها در صورت ادامه یافتن روند کنونی 5 مهر ماه موجب بازگشت قطعنامههای قدیمی شورای امنیت که بر اساس برجام لغو شده بودند، میگردد. این اقدام از سوی غربیها در حالی صورت گرفته است که در باب این رفتار آنها نکاتی چند، قابل توجه است.
نشست شورای امنیت نمادی از شکست غرب
کشورهای غربی با یکجانبه گرایی مخرب در شورای امنیت از جمله وتوی مقابله با رژیم صهیونی همواره بر آن بوده اند تا قدرت خود را به رخ جهان کشیده و یک جانبه گرایی را به نمایش گذارند. در باب مکانیسم ماشه و قطعنامه اخیر مربوط به ایران نیز غربیها با رای منفی به آن در حالی به دنبال تکرار این رویه بودند که مخالفت روسیه، چین، الجزایر و پاکستان با خواست غرب نشان داد که عملاً یک جانبه گرایی جهانی آمریکا از بین رفته است و این کشور دیگر توان تحمیل زیاده خواهیها به سایر کشورها را ندارد. لذا هراس از پیامدهای تحریمی ادعایی غرب بیشتر جنبه ادراکی و روانی دارد، چرا که غرب رسماً توان اجرا و پیگیری آن را ندارد. چنانکه سه سال و نیم است که در قبال روسیه نتوانسته این سیاست را اجرا کند. نکته مهم آنکه چند صدایی در شورای امنیت و سپس واکنش منفی جهانی به اقدام غرب بار دیگر دروغین بودن ادعای غرب مبنی بر انزوای ایران را آشکار ساخت. جهانیان مشاهده کردند که برخلاف 10 سال پیش هیچ اجماعی در شورای امنیت وجود ندارد و این امر نشأت گرفته از ظرفیتهایی است که از ایران برای جهان آشکار شده، بویژه اینکه پیروزی در جنگ 12 روزه و برملاتر شدن ماهیت تروریستی آمریکا و حمایت آن از رژیم صهیونی انزجار جهانی از این کشور را بیشتر کرده است.
نه جنگ نه صلح و کارکرد دیپلماسی برای تحریم
رفتار شناسی غرب نشان می دهد که اروپا که هیچ اختیاری از خود ندارد به دنبال موازنهای بر اساس اصل تروریسم اقتصادی است که در جنگ ادراکی و چند لایه علیه ایران اجرا می شود. هر چند که اروپاییها ادعا می کردند که به دنبال دیپلماسی هستند تا ماشه فعال نشود، اما حتی در این راستا ادعای تعلیق 6 ماهه مکانیسم ماشه برای فرصت دادن به دیپلماسی را مطرح می کردند. ولی حقیقت امر آن است که غرب از تسلیم شدن ایران در برابر زیادهخواهیهایش برای نابودی تمام فعالیت هستهای، جمع آوری توان موشکی و منزوی شدن در منطقه ناامید است و جنگ 12 روزه نیز اقتدار ایران و شکست گزینه نظامی را برای آنان آشکار ساخت و لذا سناریوی دو وجهی را با یک هدف دنبال میکنند؛ نخست آنکه غرب برآن بود تا ایران را در وضعیت نه جنگ، نه صلح قرار دهد و از سوی دیگر مذاکره را برای مذاکره و نه به نتیجه رسیدن ادامه دهد. خاصیت هر دو راهبرد شرطی سازی اقتصاد ایران است که نوعی خود تحریمی و در نهایت پایین آوردن آستانه تحمل ایرانیان است. غرب همزمان به بزرگ نمایی تحریمهای شورای امنیت برای هراس افکنی میان مردم و ایجاد اشتباه محاسباتی میان مسئولان ایرانی می پردازد در حالی که ایران تحت تحریمهای ثانویه آمریکا قرار دارد که از تحریمهای شورای امنیت بیشتر بوده و دولت آمریکا نیز توان لغو آنها را ندارد و همچنان ادامه دارد. لذا هراس افکنی از ماشه صرفاً یک بازی و جنگ تبلیغاتی است که فعال شدن مکانیسم ماشه این حربه را رسماً از دستان غرب خارج خواهد ساخت.
ماشه قطعهای از پازل جهانی غرب
نگاهی به رفتار جهانی غرب نشان میدهد که مکانیسم ماشه و آنچه در شورای امنیت روی داد بخشی از پازل جهانی اروپا و آمریکاست. آنها می دانند که دوران یک جانبه گرایی پایان یافته و چنانکه کالا مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا نیز عنوان کرد؛ چین، ایران، روسیه و کره شمالی در حال تشکیل نظم نوین جهان هستند. ترامپ نیز بریکس را تهدیدی برای منافع جهانی آمریکا عنوان کرده بود. غربیها که با دیپلماسی تحمیلی و فریب نتوانسته بودند این ائتلاف نوین را برهم زنند، اکنون برآنند تا از ابزارهای مختلف این سناریو را پیگیری کنند. آمریکا و اروپا تحرکات نظامی علیه روسیه را تشدید کردهاند، ترامپ تعرفه های سنگین علیه هند، آفریقای جنوبی و برزیل وضع کرده است، غرب تحرکات نظامی با تحریک ژاپن و کره جنوبی و فیلیپین علیه چین را تشدید کرده است و در قبال ایران نیز مکانیسم ماشه به کار گرفته شده است. غرب بر این تصور است که تحت فشار و دیپلماسی شاید یکی از این کشورها از ائتلاف خارج گردد تا فرصتی برای حفظ نظم یک جانبه غرب ایجاد شود. بر این اساس حتی تن دادن ایران به خواستههای اروپا نیز مانع از فعال شدن مکانیسم ماشه نمی شد و در نهایت فعال شدن آن قطعی بود، چرا که بخشی از پازل جهانی غرب است که نشأت گرفته جایگاه و ظرفیتهای منطقهای و بینالمللی ایران در تحقق نظم نوین جهانی است.
نظم نوینی که غرب کتمان میکند
غرب در حالی مدعی است که همه کشورها باید تحریمهای ضد ایرانی را اجرایی سازند که مواضع کشورها در نشست شورای امنیت و پس از آن تهی بودن این ادعا را آشکار می سازد که برگرفته از نظم نوین جهانی است که غرب به شدت از آن هراس دارد. حقیقت آن است که جهان با ده سال پیش متفاوت شده و امروز نظم نوینی جریان دارد که دیگر پذیرنده یک جانبه گرایی غرب نمیباشد. رفتار چین و روسیه و تأکید آنها بر اجرا نکردن تحریمها گواهی بر این مسئله است. وزارت امور خارجه روسیه با تأکید بر این که رأیگیری شورای امنیت درخصوص بازگرداندن تحریمهای ایران هیچ ارتباطی با دیپلماسی ندارد، خواستار مقابله با دیکتاتوری و پوچگرایی ظاهراً قانونی غرب و آمریکا در امور بینالملل شد. چین نیز عنوان کرده است که حاضر به اجرای خواستههای ضد ایرانی غرب نمیباشد. چنانکه در سه سال گذشته نیز تحریمها علیه روسیه را اجرا نکرده است. به عبارتی دیگر میتوان گفت که معادلات جهانی دستخوش تغییراتی بنیادین شده است که توجه به آن برای تأمین منافع ایران و مدیریت کردن تروریسم اقتصادی غرب مهم مینماید. امروز دیگر صف بندیها و خط کشیهای جهانی مشخص شده است و سازشکاری و زد و بند شرقیها با غرب دور از ذهن مینماید که رقابت و جنگ میان طرفین ماهیتی شده و از حوزه صرف منافع خارج شده است. در عین حال ایران عضو رسمی بریکس و شانگهای با ارتباطی قوی با اوراسیا است که موجب میشود که بخش عمدهای از قدرتهای جهانی تعاملاتی گسترده با ایران داشته باشند، بگونهای که تهران نیازی به روابط با اروپا و آمریکا ندارد.
راهی که پیش روی ایران است
با توجه به آنچه ذکر شد به نظر می رسد دستگاه دیپلماسی در عین آنکه باید درهای دیپلماسی را برای تبیین دیدگاههای ایران باز نگاه دارد، اساس سیاست خارجی ایران به جای دل بستن به مذاکره با اروپا و آمریکا برای لغو تحریمها، باید در راستای ظرفیتهای غیر غربی بویژه در شانگهای و بریکس باشد. دستگاه دیپلماسی با پشتوانه میدان باید تلاش نماید تا سایر کشورها را از خطرات یک جانبه گرایی غربی آگاه ساخته و زمینه را برای ایجاد ساختارهای مستقل کشورهای مستقل و آزاد از جمله در بریکس و شانگهای فراهم سازد. این ظرفیتها چنان است که ضمن خنثی سازی تحریم ها می تواند نقش آفرینی جهانی ایران را نیز به همراه داشته باشد، بویژه اینکه ایستادگی ایران در جنگ 12 روزه ارتقای جایگاه ایران را به همراه داشته است. دیپلماسی امروز باید به دنبال ظرفیت سازی در شرق باشد و نه آنکه با رویکرد به غرب توهم نیاز ایران را در اروپا و آمریکا ایجاد و زمینه ساز تشدید فشارهای آنها شود.