آیا باید با ترامپ میشود لبخند زد و عکس یادگاری گرفت؟ این پرسشی است که وجدان هر ایرانی و هر انسان آزادهای باید به آن پاسخ دهد. همانطور که امام خمینی فرمود: «آمریکا شیطان بزرگ است»، امروز نیز چهره واقعی ترامپ تجسم همان شیطانصفتی است.
بخش اول: خیالپردازی دیدار با ترامپ؛ بازی با آتش
قبل از سفر دکتر پزشکیان به نیویورک، عدهای در داخل و خارج کشور ساز دیدار با ترامپ را کوک کردهاند؛ همانها که همیشه ادعا دارند زبان دنیا را بلدند و از قیلوقال رسانهای برای فشار بر مسئولان کشور استفاده میکنند. آنان این ملاقات احتمالی را مانند یک عکس یادگاری یا دیداری تشریفاتی جلوه میدهند، درست شبیه ماجرای دیدار علیرضا فغانی داور ایرانی با ترامپ که تنها چند لحظه لبخند و دست دادن بود و هیچ معنای سیاسی نداشت. اما اینبار قضیه جدیتر است؛ چرا که صحبت از دیدار یک رئیسجمهور منتخب ایران با سیاستمداری است که کارنامهای سیاه از دشمنی، تحریم، ترور و جنگافروزی علیه ایران و منطقه دارد. نه میتواند یک دیدار ورزشی باشد و نه میتواند دیدار سیاسی همراه با احترام متقابل؛
این جریان رسانهای با توییتها و مقالههای میخواهند اینگونه جریان سازی کنند که ترامپ با همه بدیهایش خوبیهایی هم دارد. یعنی دیوانگیاش به عقل بدل شده و میخواهد با پزشکیان دیدار کند تا باب گفتوگو باز شود و همکاریهایی شکل بگیرد؟! برخی سیاستمداران مانند علی مطهری هم به تاثیر این جریان رسانهای و فکری، توصیه کرده که اگر ترامپ درخواست ملاقات کرد، دکتر پزشکیان به خاطر مصالح ملی آن را بپذیرد! اما پرسش بزرگ این است: کدام مصلحت ملی در تسلیم شدن مقابل دشمن آشکار و خونریز نهفته است؟ آیا مصالح ملی یعنی پذیرش ذلت و فراموشی خون سرداران، دانشمندان و مردم شهید؟ آیا باید با قاتل مردم ایران را به شهادت رساند، دست دوستی داد؟ اصلا امکانش وجود دارد؟ این دیدار اصلا میتواند دوستانه باشد؟ برفرض اگر ما دنبال دوستی با او باشیم آیا او به دنبال دوستی با مردم ایران و بازگشایی دربهای اقتصاد برای آنان است؟
آنان که امروز برای ملاقات با ترامپ فرش قرمز ذهنی پهن کردهاند، یا تاریخ را نخواندهاند یا عامدانه میخواهند تجربههای تلخ گذشته فراموش شود. کافی است به سرنوشت دیدارهای مشابه نگاه کنیم: آیا مذاکرههای ظریف و جان کری و تضمین امضای او، چیزی جز فریب و بازگشت تحریمها به همراه داشت؟ آیا دیدار ترامپ و کیم جونگاون، نتیجهای جز نمایش تبلیغاتی و تلاش برای خلع سلاح آنان نداشت؟ رهبر کره شمالی هم وقتی فهمید سلام گرگ بیطمع نیست زیر میزش زد. ترامپ به دنیا نشان داد که نمیتوان به وعدههای پوچ آمریکا اعتماد کرد. حال چگونه میتوان تصور کرد که ترامپ اینبار قصد خیر برای ایران دارد؟
بخش دوم: تجربههای شکستخورده؛ از برجام تا وعدههای پوچ غرب
تاریخ روابط ایران و آمریکا پر از نمونههایی است که نشان میدهد غرب و بهویژه آمریکا هرگز به عهد خود پایبند نبوده است. توافق هستهای برجام نمونه روشن این ماجراست. ایران همه تعهداتش را انجام داد، قلب رآکتور اراک را سیمانریزی کرد، سانتریفیوژها را جمع کرد و حتی ذخایر اورانیوم غنیشده خود را کاهش داد. در مقابل، قرار بود تحریمها برداشته شود، سرمایهگذاری خارجی سرازیر گردد و اقتصاد ایران نفس تازه کند. اما چه شد؟ آمریکا یکطرفه از توافق خارج شد، تحریمهای فلجکننده بازگشت و اروپا هم تنها نظارهگر ماند.
نمونه دیگر را میتوان در وعدههای مقامات آمریکایی به عراق دید. پس از اشغال بغداد، آمریکا وعده داد که دموکراسی، رفاه و ثبات به عراق بازخواهد گشت. نتیجه چه شد؟ کشوری ویران، دهها هزار کشته و زخمی و ظهور گروههای تروریستی چون داعش که با حمایتهای پنهان آمریکا و اسرائیل رشد کردند.
آنان که امروز توصیه میکنند برای رفع تحریمها باید با ترامپ دیدار کرد، فراموش کردهاند که همین ترامپ در دوره ریاستجمهوری خود فرمان «فشار حداکثری» را صادر کرد؛ فرمانی که بهطور مستقیم معیشت مردم ایران را هدف گرفت. او علناً گفت میخواهد ایران را به زانو درآورد. آیا چنین فردی تغییر کرده است؟
نگاهی به جهان نشان میدهد آمریکا در هیچ نقطهای دوست واقعی ندارد، تنها منافعش را میبیند. در افغانستان، پس از ۲۰ سال اشغال کشتار و غارتگیری فرار کردند. در لیبی، کشور را به ذلت کشیدند و با دمیدن در جنگهای داخلی مردم آنجا را به خاک و خون کشیدند و با این کارشان، تنها ویرانی باقی گذاشتند. در فلسطین نیز همواره یار و یاور اسرائیل بودهاند و هر قطعنامهای در شورای امنیت علیه جنایات تلآویو را وتو کردهاند.
بخش سوم: ترامپ؛ چهرهای خونریز و ضدملت ایران
ترامپ نهتنها دشمنیاش را با ایران پنهان نکرده، بلکه با افتخار از جنایتهایش سخن گفته است. او شخصاً دستور ترور سردار حاج قاسم سلیمانی را صادر کرد؛ فرماندهای که نماد مقاومت در برابر تروریسم بود و منطقه را از شرّ داعش نجات داده بود. همین یک جنایت کافی است تا ترامپ برای همیشه نزد ملت ایران منفور باشد. علاوه بر این، ترامپ بارها از فشار اقتصادی بر مردم ایران بهعنوان ابزاری برای تغییر نظام سیاسی یاد کرده است. او گفته بود با تحریمها میخواهد نارضایتی را به خیابانها بکشاند. این اعتراف آشکار به جنگ اقتصادی علیه یک ملت است.
ترامپ همچنین نزدیکترین رابطه را با رژیم صهیونیستی داشت. او سفارت آمریکا را به قدس منتقل کرد، میلیاردها دلار سلاح برای قتلعام مردم فلسطین به تلآویو داد و با بمبهای چند تنیاش به غزه و حتی تاسیسات هسته ما حمله کرد. در واقع، ترامپ شریک جنایتهای اسرائیل بوده و هست و یک جنایتکار هیچوقت نمیتواند در جنایتش تخفیفی بدهد و به ملتی مهربانی کند.
آیا باید با چنین فردی لبخند زد و عکس یادگاری گرفت؟ این پرسشی است که وجدان هر ایرانی و هر انسان آزادهای باید به آن پاسخ دهد. همانطور که امام خمینی فرمود: «آمریکا شیطان بزرگ است»، امروز نیز چهره واقعی ترامپ تجسم همان شیطانصفتی است.
بخش چهارم: جنایتهای آمریکا و رژیم صهیونی؛ کارنامهای سیاه و بیپایان
وقتی از مذاکره و دیدار با مقامات آمریکایی سخن گفته میشود، باید به یاد آورد که این کشور در دهههای گذشته چه بر سر ملتها آورده است. از ویتنام و افغانستان گرفته تا عراق و سوریه، دست آمریکا به خون بیگناهان آلوده است. تنها در جنگ ویتنام بیش از سه میلیون نفر کشته شدند. در عراق پس از ۲۰۰۳، بر اساس گزارش سازمان ملل، صدها هزار غیرنظامی قربانی شدند.
اسرائیل نیز که فرزند نامشروع استعمار غرب است، پروندهای سنگینتر از همه دارد. از سال ۱۹۴۸ تاکنون بیش از ۷۵ سال است که مردم فلسطین آواره و تحت اشغال هستند. تنها در جنگ اخیر غزه (۲۰۲۳-۲۰۲۴) بر اساس گزارش عفو بینالملل، بیش از 65 هزار فلسطینی جان باختهاند که اکثریت آنان زن و کودک بودهاند. تصاویر بمباران بیمارستانها، مدارس و اردوگاهها سندی روشن از جنایات جنگی اسرائیل است.
با وجود این همه شواهد، آمریکا همچنان از اسرائیل حمایت میکند. باید پرسید کدام عقل سلیم اجازه میدهد با حامی چنین رژیمی پشت میز مذاکره نشست؟ آیا مصالح ملی ایران در این است که به شریک جنایتکاران دست دوستی بدهد؟
بخش پنجم: صدای جهانی علیه استکبار؛ مواضع رهبران کشورها
خوشبختانه امروز آمریکا و اسرائیل در جهان بیش از هر زمان دیگر منزوی شدهاند. رؤسای جمهور و رهبران بسیاری از کشورها صریحاً علیه این جنایتها موضع گرفتهاند. اسرائیل را «دولت تروریست» میخوانند. آمریکا را مسئول اصلی بیثباتی منطقه میدانند. پرونده جنایات اسرائیل را به دادگاه بینالمللی لاهه میبرند. و سیاستهای آمریکا در خاورمیانه را شکست خورده میخوانند.
در سازمان ملل نیز اکثریت کشورها خواستار پایان اشغالگری و جنایت علیه فلسطینیان شدهاند اما همواره آمریکا با حق وتوی خود مانع تصویب قطعنامهها شده است. این رفتار نشان میدهد واشنگتن نهتنها مدافع حقوق بشر نیست، بلکه بزرگترین ناقض آن است. در چنین شرایطی، اگر ایران با ترامپ یا هر مقام آمریکایی لبخند بزند، عملاً به این روند مشروعیت بخشیده است. ملت ایران همواره پرچمدار مقاومت در برابر استکبار بوده و امروز نیز باید همان مسیر را ادامه دهد.
بخش ششم: راه ملتها؛ مقاومت و عزت به جای سازش و ذلت
تجربه تاریخی نشان داده است که تنها راه رهایی ملتها از سلطه آمریکا و اسرائیل، مقاومت و ایستادگی است. از حزبالله لبنان گرفته تا مردم یمن و غزه، همه اثبات کردهاند که با مقاومت میتوان قدرتهای پوشالی را به عقب راند. ملت ایران نیز با وجود تحریمها و فشارها، دستاوردهای بزرگی داشته است؛ از پیشرفتهای هستهای و دفاعی تا موفقیتهای علمی و پزشکی. این دستاوردها نتیجه مذاکره با دشمن نبود، بلکه محصول تکیه بر توان داخلی و روحیه مقاومت بود.
بنابراین، دیدار با ترامپ نهتنها مصلحت ملی نیست، بلکه خیانتی به خون شهیدان و آینده ملت ایران است. امروز بیش از هر زمان دیگر باید فریاد زد: «نه به آمریکا، نه به اسرائیل، آری به مقاومت و استقلال»؛
همانگونه که رهبر انقلاب بارها تأکید کردهاند، دشمن به دنبال تضعیف و تجزیه ایران است و هرگونه عقبنشینی تنها او را گستاختر میکند. وظیفه ماست که با وحدت، ایمان و ایستادگی، نقشههای آنان را نقش بر آب کنیم.