ونزوئلا تنها گناهی که دارد تلاش برای استقلال است؛ تلاش برای اینکه منابعش را خودش مدیریت کند، سیاستش را خودش تعیین کند و آینده اش را خودش بسازد. این گناه، همان گناهی است که دولت ملی مصدق، به آن گرفتار شد.
این روزها مناظره صادق زیباکلام با علیرضا زادبر به قول رسانه ای ها وایرال شد. مناظره ای که زیباکلام تلاش دارد همه یِ علل خصومت هایِ امروز با آمریکا را به گردن ما بیندازد. به قول خودش «ایدئولوژی ما عامل جنگ است.» آش این جماعت این قدر شور شده که اگر دستشان برسد و مضحکه نشوند دعوای هابیل و قابیل را هم به گردن جمهوری اسلامی خواهند انداخت.
تحولات این روزهای ونزوئلا ، فارغ از اینکه جنگ بشود یا نشود ، می تواند یک کیس استادی برای پاسخ به این جماعت باشد.
هنگامی که هوگو چاوز در سال ۱۹۹۹ به قدرت رسید، او نه با شعار مرگ بر آمریکا، بلکه با شعار حاکمیت ملی و عدالت اجتماعی آمد. انقلاب بولیواری او، بر پایه این باور استوار بود که ثروت نفتی ونزوئلا باید برای مردم ونزوئلا در مسکن، بهداشت، آموزش و ... هزینه شود. این جماعت برای آن که انگاره و پارادایم ذهنی خودشان را مُحق جلوه دهند به تورم این سال های ونزوئلا استناد می کند درصورتی که بر اساس داده های بانک جهانی، بین سال های ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۰، نرخ فقر در ونزوئلا از ۵۰ درصد به حدود ۲۸ درصد کاهش یافت. ونزوئلای امروز آن گاه به این شرایط افتاد که خواست مستقل باشد. ونزوئلا تنها گناهی که دارد تلاش برای استقلال است؛ تلاش برای اینکه منابعش را خودش مدیریت کند، سیاستش را خودش تعیین کند و آینده اش را خودش بسازد. این گناه، همان گناهی است که دولت ملی مصدق، به آن گرفتار شد.
به زیباکلام برگردیم؛ نافِ تحلیل این جماعت به اشغال سفارت آمریکا گره خورده، از بهمن ۱۳۵۷ تا آبان ۱۴۰۴ هر چه را بخواهند تحلیل کنند ارجاع شان به ۱۳ آبان ۱۳۵۸ است. داستان این روزهای ونزوئلا، آینه ای است در برابر روایت های ساده انگارانه زیباکلام هایی که می کوشند هرگونه خصومت آمریکا با ملت ها را تنها و تنها به اقدامات خصمانه آن ملت ها نسبت دهند.
تاریخِ مداخلات آمریکا از آمریکای لاتین تا خاورمیانه، از شیلیِ آلنده تا ایرانِ مصدق و امروز ونزوئلا، گواه بر الگویی ثابت است؛ هر تلاشِ مستقلانهای برای حاکمیت ملی و بهره وری عادلانه از منابع، با تحریم، کودتا و یا تهدید و اقدام نظامیِ واشنگتن روبرو میشود. تحریمها و فشارهای بینالمللی علیه کاراکاس، دقیقاً همان ابزاری است که پیشتر علیه تهران بهکار گرفته شد. این ساده دیدن ها و ساده تحلیل کردن ها فقط مختص امثال زیباکلام نیست، بلکه جماعت غربگرای ونزوئلا یعنی امثال ماچادو را هم درگیر کرده است. تنها تفاوت این است که به زیباکلام ما نوبل نداده اند؛ کاش همین را هم می دادند!.