اصلاحطلبان به جای اذعان به نقش مستقیم خود در شکلگیری وضعیت موجود، با بهرهگیری از رویه های غلط و خطاهای گذشته، در جامعه به التهابآفرینی و ناامیدسازی اقدام می کنند.
عاملان ضعیفنمایی از ایران و پمپاژ «نمیتوانیم، نداریم، نمیشود» که با همین رویه ضد منافع ملی، جنگ 12 روزه و رکود و گرانی افسارگسیخته را به کشور تحمیل کردند، اکنون به جای پذیرش مسئولیت و پاسخگویی به ملت، برای تورم مرثیه میسرایند.
این جریان که در دولت برجام، نسخه حل مشکلات اقتصادی کشور را در اتکا به آمریکا و اعتماد به وعدههای پوچ غرب وانمود میکرد و تحقق توافق و لغو تحریمها را تضمینکننده ورود سیلآسای سرمایهگذاری خارجی معرفی مینمود، امروز در برابر نتایج آشکار آن سیاستها از جمله تشدید تحریمها، افزایش تورم و ضعف مدیریت اقتصادی در مسیر فرافکنی و القای بحران حرکت میکند.
آذر منصوری رئیس جبهه اصلاحات در این زمینه مطلبی با تیتر «و ما ادراک تورم» نوشته و آورده است: «و ما ادراک تورم [چه میدانی که تورم چیست؟] مردم ایران سالهاست زیر فشاری زندگی میکنند که هر روز سنگینتر میشود. تورم، بیوقفه و بیرحمانه، به زندگی روزمره هجوم آورده است؛ سفرهها کوچکتر شده، امنیت روانی از خانهها رخت بسته و آینده برای بسیاری به منبع اضطراب تبدیل شده است. خانوادههایی که روزی برای رشد و رفاه برنامهریزی میکردند، امروز ناچارند برای تأمین حداقلها دست به انتخابهای دردناک بزنند. این فشار فقط اقتصادی نیست؛ کرامت، امید و احساس تعلق را نیز فرسوده کرده است».
وی مینویسد: «این فشار اجتماعی، محصول تورم مزمنی است که به واقعیتی پایدار در اقتصاد ایران بدل شده است. افزایش مداوم قیمتها، کاهش ارزش پول ملی و عقبماندن دستمزدها، بخش بزرگی از جامعه را به مرز فرسایش رسانده است. تحریمها با بستن مسیرهای درآمدی، محدود کردن دسترسی ارزی و افزایش هزینه مبادلات، این بحران را تشدید کردهاند».
روزنامه هممیهن نیز یادداشتی را از ع. ع با تیتر «و چه میدانید تورم چیست؟» منتشر کرد. وی نیز آورده است: «تورم به مراتب از جنگ بدتر است. مسئولیتپذیری افراد را به ایفای تعهدات خود کم میکند. قراردادهای حقیقی و حقوقی سست و ناپایدار میشوند. احتکار و فرارهای مالیاتی را زیاد میکند. کیفیت تولید را کاهش میدهد. نظم پایدار اقتصادی و اجتماعی را مختل میکند».
کاری که برخی اصلاحطلبان پیش میبرند، از این قرار است که به جای اذعان به نقش مستقیم خود در شکلگیری وضعیت موجود، با بهرهگیری از رویه های غلط و خطاهای گذشته، در جامعه به التهابآفرینی و ناامیدسازی اقدام می کنند. آنان با تأکید مکرر بر مشکلات و تکرار گزارههای یأسآور، در پی آنند که بیاعتمادی عمومی نسبت به آیندهی کشور ایجاد کنند، در حالی که سهم اصلی در بروز نابسامانیهای اقتصادی و مدیریتی کنونی متوجه همان تصمیمها و رویکردهای پیشین آنان است.
جریان موسوم به اصلاحات، پس از بهرهمندی گسترده از قدرت و اعمال مدیریتهایی که فاقد انسجام، برنامهریزی و کارآمدی بود، هماکنون میکوشد با بی اعتنایی به عبرت برجام و مسیر موفق و پردستاورد شهید رئسی، از دولت فاصله گذاری و «بنبست سیاسی و اقتصادی» را القا کند.
دولت یازدهم و دوازدهم با محدود کردن دیپلماسی کشور به چند دولت غربی، امیدواری و اعتماد به آمریکا و تروئیکای اروپایی، امضای توافقی فاقد تضمین و فاقد توازن با غرب و سوءمدیریت گسترده که تحریمها را اثربخش ساخت، اقتصاد ملی را با رکود تورمی، بدهیهای سنگین، تورم فزاینده، تعطیلی کارخانه ها، تورم 60 درصدی، کاهش شرکای تجاری و معدل رشد اقتصادی تقریبا صفر روبهرو ساخت و موجب نارضایتی مردم شد. در نقطه مقابل، دولت انقلابی شهید رئیسی با تکیه بر اراده و استعداد داخلی، رویکردی فعال و متوازن در عرصه سیاست خارجی داشت و زمینهساز رشد درونزا و خنثیسازی هوشمندانه تحریمها شد.
دولت مردمی شهید آیت الله رئیسی با همین رویکرد، بیش از ۸۰۰۰ کارخانه تعطیل شده را احیا کرد، رشد نقدینگی را کنترل کرد، تورم را از 60 درصد به 35 درصد کاهش داد، رشد اقتصادی نزدیک صفر درصد را به حدود 6 درصد رساند، حجم بزرگی از بدهیها و تعهدات دولت روحانی را تسویه کرد، صادرات نفت را افزایش داد، مشکل قطع پیدرپی برق را حل کرد، تولید و اشتغال را افزایش داد، گلوگاههای فساد را بست، ایران را به عضویت در پیمان شانگهای و بریکس در آورد.
این تجربه گویای آن است که گشایش واقعی اقتصاد در تعلیق توانمندیهای ملی و اعتماد به غرب نیست بلکه در مدیریت جهادی و تکیه بر ظرفیتهای داخلی تحقق مییابد.
در شرایط فعلی اما جریان موسوم به اصلاحات، پس از بهرهمندی گسترده از قدرت و اعمال مدیریتهایی که فاقد انسجام، برنامهریزی و کارآمدی بود، هماکنون میکوشد با بی اعتنایی به عبرت برجام و مسیر موفق و پردستاورد شهید رئسی، از دولت فاصله گذاری و «بنبست سیاسی و اقتصادی» را القا کند.
طیف اصلاحات با وجود حضور مؤثر در مناصب کلیدی دولت فعلی، خود را در جایگاه منتقد قرار داده و با نقاب نقد تورم از تبعات عملکرد خود تبری می جوید. زمان آن فرا رسیده است که عناصر ناکارآمد و زاویهدار با راهبردهای کلان انقلاب، از قطار دولت پیاده شوند و پاسخگوی عملکرد گذشته خود باشند تا معضلات و مشکلات بیش از این نشود، نمیتوان هم در ساخت قدرت نقش داشت و هم خود را از پیامدهای آن مبرا دانست.