تاریخ انتشار : ۰۹ دی ۱۴۰۴ - ۲۲:۴۲  ، 
کد خبر : ۳۸۵۹۷۶

هیچ‌جا ایران نمی‌شود

پایگاه بصیرت / سیدپویا هاشمی

هر موج مهاجرت یک روایت رسمی دارد و یک روایت پنهان. روایت رسمی، همان چیزی است که در لحظه رفتن شنیده می‌شود: امید، آزادی، پیشرفت، آینده بهتر. روایت پنهان معمولاً بعدتر آشکار می‌شود؛ وقتی هیجان فروکش کرده، تیتر‌ها تمام شده و ورزشکار یا سلبریتی با زندگی روزمره در جغرافیایی تازه روبه‌رو می‌شود. بازگشت برخی ورزشکاران در سال‌های اخیر، از جمله «عاطفه احمدی»، بار دیگر این روایت پنهان را به سطح آورده و جمله‌ای را تکرار کرده که سال‌هاست در افکار عمومی می‌چرخد: «هیچ‌جا ایران نمی‌شود».
این جمله اگر به مثابه شعار به کار رود، سطحی و حتی گمراه‌کننده است؛ اما اگر به منزله عصاره یک تجربه زیسته دیده شود، می‌تواند کلیدی برای فهم چرخه مهاجرت ورزشی باشد. مسئله این نیست که ایران بی‌نقص است یا خارج از کشور جهنم؛ مسئله این است که مهاجرت برای ورزشکار، چیزی فراتر از جابه‌جایی مکانی است. مهاجرت، جابه‌جایی معناست.
ورزشکار برخلاف بسیاری از مهاجران، با «سرمایه اجتماعی» زندگی می‌کند. شهرت، مخاطب، رسانه، حمایت نمادین و حتی حاشیه‌ها، بخشی از زیست حرفه‌ای او هستند. این سرمایه به‌شدت بومی است. ورزشکاری که در ایران شناخته می‌شود، در خارج از کشور معمولاً هیچ‌یک از این پشتوانه‌ها را ندارد. او باید دوباره دیده شود، دوباره اعتماد بسازد و دوباره جایگاه پیدا کند؛ آن هم در فضایی که نه زبانش زبان اوست و نه قواعدش برایش آشناست.
در بسیاری از موارد، مهاجرت ورزشکاران با یک تصویر اغراق‌شده همراه است؛ تصویری که رسانه‌ها، شبکه‌های اجتماعی و گاه جریان‌های سیاسی آن را تقویت می‌کنند. خارج از کشور فضایی ایده‌آل ترسیم می‌شود؛ جایی که همه امکانات مهیاست و تنها مانع، «ماندن» بوده است. اما این تصویر، فقط بخش کوچکی از واقعیت را نشان می‌دهد و واقعیت اغلب پیچیده‌تر، خشن‌تر و فرساینده‌تر است.
پس از فروکش‌کردن هیجان اولیه، ورزشکار با چالش‌هایی مواجه می‌شود که کمتر درباره آنها صحبت شده است؛ از جمله نبود امنیت شغلی، هزینه‌های بالای زندگی، رقابت فشرده، بی‌توجهی رسانه‌های محلی و فشار دائمی برای اثبات خود. در ایران، ورزشکار حتی وقتی نقد می‌شود، دیده می‌شود؛ حتی وقتی تحت فشار است، بخشی از گفت‌وگوی عمومی است. اما در خارج از کشور، دیده‌نشدن یک خطر دائمی است.
همین‌جاست که برخی ورزشکاران به تغییر تابعیت یا حضور در تیم پناهندگان روی می‌آورند. این تصمیم‌ها معمولاً نه از سر انتخاب ایده‌آل، بلکه از سر اجبار حرفه‌ای گرفته می‌شوند. تغییر پرچم، به معنای تغییر هویت ورزشی است؛ هویتی که سال‌ها با نام ایران گره خورده بوده است. تیم پناهندگان نیز اگرچه امکان رقابت را فراهم می‌کند، اغلب فاقد ثبات، حمایت بلندمدت و چشم‌انداز روشن است. بسیاری از ورزشکاران در این وضعیت معلق می‌مانند؛ نه کاملاً پذیرفته‌شده و نه کاملاً طردشده.
در این میان، بازگشت معنای تازه‌ای پیدا می‌کند. بازگشت، برخلاف برداشت عمومی، همیشه شکست نیست. گاهی نتیجه بلوغ است؛ نتیجه مواجهه با واقعیتی که با تصویر اولیه تفاوت دارد. ورزشکاری که بازمی‌گردد، الزاماً پشیمان نیست؛ بلکه ممکن است به این جمع‌بندی رسیده باشد که هزینه ادامه مسیر، بیش از دستاورد‌های آن است.
بازگشت‌هایی مانند مورد عاطفه احمدی، دقیقاً از همین جنس هستند. این بازگشت‌ها نه اعتراف به خطا، بلکه اعتراف به واقعیتند. واقعیتی که می‌گوید زندگی حرفه‌ای، بدون شبکه حمایتی، بدون احساس تعلق و بدون افق روشن به‌تدریج فرساینده می‌شود. برای برخی ورزشکاران، ایران با همه محدودیت‌ها، هنوز فضایی پیش‌بینی‌پذیر‌تر و معنادارتر است.
در این نقطه است که جمله «هیچ‌جا ایران نمی‌شود» از حالت شعار خارج می‌شود. این جمله، اگر درست فهم شود، نه نفی جهان بیرون است و نه تطهیر وضعیت داخلی؛ بلکه بیان یک تفاوت اساسی است: ایران، زیست‌بوم طبیعی ورزشکار ایرانی است. جایی که موفقیت و شکست، هر دو معنا دارند. جایی که ورزشکار، حتی وقتی حذف می‌شود، بخشی از روایت جمعی باقی می‌ماند.
اما خطر اصلی، ساده‌سازی این تجربه است. اگر این جمله به ابزاری برای نادیده‌گرفتن مشکلات ساختاری، مدیریتی و محدودیت‌های واقعی ورزش تبدیل شود، همانقدر مخرب است که تصویر رؤیایی از مهاجرت. حقیقت این است که هم ماندن پرهزینه است و هم رفتن. تفاوت در این است که هزینه‌های ماندن شناخته‌شده‌اند، اما هزینه‌های رفتن اغلب پنهان می‌مانند و دیرتر خود را نشان می‌دهند.
تجربه سال‌های اخیر نشان می‌دهد، مهاجرت برای ورزشکار، یک تصمیم صفر و یکی نیست. نه می‌توان آن را نسخه نجات دانست و نه محکوم به شکست. مهاجرت، یک قمار حرفه‌ای است؛ قماری که بدون برنامه، آگاهی و آمادگی روانی، اغلب به فرسایش می‌انجامد؛ به همین دلیل است که بازگشت‌ها نه استثنا، بلکه بخشی از این چرخه‌اند.
شاید در نهایت، معنای واقعی جمله «هیچ‌جا ایران نمی‌شود» همین باشد: نه اینکه ایران بهترین جاست، بلکه اینکه برای ورزشکار ایرانی، هیچ‌جا شبیه ایران نیست. این تفاوت، پ چیزی نیست که بتوان آن را نادیده گرفت یا با شعار جایگزین کرد؛ تفاوتی است که فقط با رفتن، ماندن و گاهی بازگشت فهمیده می‌شود.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات