تاریخ انتشار : ۰۹ دی ۱۴۰۴ - ۲۲:۴۴  ، 
کد خبر : ۳۸۵۹۷۷

خیال رفتن واقعیت ماندن

هر بار که خبر مهاجرت یا بازگشت یک ورزشکار ایرانی منتشر می‌شود، موجی از واکنش‌ها در فضای رسانه‌ای و افکار عمومی شکل می‌گیرد. عده‌ای مهاجرت را حق طبیعی ورزشکار می‌دانند و عده‌ای دیگر آن را اشتباهی پرهزینه توصیف می‌کنند. بازگشت اخیر «عاطفه احمدی» ورزشکار ملی، بار دیگر این پرسش را به میان آورد که مهاجرت برای ورزشکاران ایرانی چه دستاوردی داشته و چه هزینه‌هایی بر آنها تحمیل کرده است؟
واقعیت این است که مهاجرت ورزشی نه پدیده‌ای تازه است و نه به یک نسل یا یک رشته خاص محدود است. از تکواندو و جودو گرفته تا کشتی، شطرنج و شنا، ورزشکاران ایرانی در سال‌های گوناگون تصمیم به ترک کشور گرفته‌اند؛ تصمیمی که در بسیاری از موارد، نه به موفقیت مطلق انجامیده و نه به شکست کامل، بلکه مسیری پرابهام و پیچیده را رقم زده است.
این گزارش تلاش می‌کند بدون قضاوت‌های شتاب‌زده، تصویری مستند از مسیر مهاجرت ورزشکاران ایرانی ارائه دهد؛ مسیری که از تغییر تابعیت و حضور در تیم پناهندگان آغاز می‌شود و گاه به بازگشت، گمنامی یا بازتعریف هویت حرفه‌ای ختم می‌شود.

رفتن با نام، ماندن با پرچم دیگر
یکی از شاخص‌ترین نمونه‌های مهاجرت ورزشی، «کیمیا علیزاده» است؛ ورزشکاری که با مدال المپیک به شهرت رسید و پس از ترک ایران، ابتدا زیر پرچم تیم پناهندگان و سپس با تابعیت بلغارستان به رقابت‌های بین‌المللی رفت. مسیر او نشان داد که مهاجرت، حتی برای ورزشکاری با شهرت جهانی، به معنای شروع دوباره از نقطه‌ای متفاوت است؛ بدون همان پشتوانه رسانه‌ای و حمایتی که در کشور مبدأ وجود داشت.
«سعید ملایی» جودوکار مطرح ایرانی نیز در سال ۱۳۹۸ پس از حاشیه‌های فراوان، ایران را ترک کرد و تابعیت مغولستان را پذیرفت. او توانست فعالیت حرفه‌ای خود را ادامه دهد، اما این ادامه مسیر به بهای تغییر هویت ورزشی و ملی تمام شد. تجربه ملایی نمونه‌ای روشن از ورزشکارانی است که برای ماندن در سطح حرفه‌ای، ناچار به انتخاب پرچمی جدید شدند. در هر دو مورد، آنچه برجسته است، حفظ امکان رقابت در سطح جهانی است؛ حتی اگر این رقابت دیگر با نام و پرچم ایران نباشد.

تیم پناهندگان؛ ویترین یا بن‌بست؟
برای برخی ورزشکاران، مهاجرت به معنای حضور در تیم پناهندگان IOC بوده است؛ مسیری که هم فرصت دیده شدن دارد و هم محدودیت‌های خاص خود را. «سعید فضول‌لا» در قایقرانی، «ایمان مهدوی» در کشتی آزاد و «درسا یاوری‌وفا» در بدمینتون، از جمله ورزشکارانی هستند که پس از ترک ایران، در قالب تیم پناهندگان در رقابت‌های بین‌المللی حاضر شدند.
حضور در این تیم، اگرچه امکان شرکت در مسابقات جهانی و المپیک را فراهم می‌کند، اما اغلب فاقد ثبات حرفه‌ای است. ورزشکار نه کاملاً به ساختار ورزشی کشور میزبان متصل می‌شود و نه جایگاه رسانه‌ای پایدار دارد. بسیاری از این ورزشکاران پس از مدتی با چالش تأمین مالی، تمرینی و حتی هویتی مواجه می‌شوند.
تجربه تیم پناهندگان نشان می‌دهد این مسیر، بیشتر یک راه‌حل موقت است تا یک مقصد نهایی؛ راهی برای زنده نگه داشتن حرفه، نه تضمین آینده آن.

 زندگی ورزشی در غربت
بخش دیگری از ورزشکاران ایرانی، پس از مهاجرت، تلاش کرده‌اند مسیر حرفه‌ای خود را در کشور‌های میزبان ادامه دهند. «سارا سادات خادم‌الشریعه» در شطرنج با مهاجرت به اسپانیا، «متین بالسینی» در شنا با حضور در بریتانیا و «محمد نامجو مطلق» در کشتی با اقامت در آلمان از جمله این نمونه‌ها هستند.
این مسیر بیش از هر چیز نیازمند تطبیق است؛ تطبیق با فرهنگ جدید، ساختار‌های ورزشی متفاوت و رقابتی که اغلب بی‌رحمانه‌تر از فضای داخلی است. بسیاری از این ورزشکاران، با وجود توانایی فنی، در رسانه‌های کشور میزبان چندان دیده نمی‌شوند و برای حفظ جایگاه خود ناچار به تلاش مضاعف هستند.
همین وضعیت درباره ورزشکارانی مانند «راحله آسمانی» (تکواندو‌ـ بلژیک)، «محبوبه بربری» (جودو‌ـ آلمان)، «سالار غلامی» (بوکس‌ـ کانادا)، «زینب‌کبری موسوی» (یخ‌نورد‌ـ سوئیس) و «بهزاد امیدی» (کاراته‌ـ آلمان) نیز صدق می‌کند؛ ورزشکارانی که مهاجرت را تجربه کردند، اما با واقعیت دشوار تثبیت حرفه‌ای در خارج روبه‌رو شدند.

 بازگشت؛ پایان یا شروع دوباره؟
در مقابل، برخی ورزشکاران پس از تجربه مهاجرت، مسیر بازگشت را انتخاب کرده‌اند. «عاطفه احمدی» یکی از همین نمونه‌هاست؛ ورزشکاری که پس از حضور در خارج از کشور، به ایران بازگشت تا فعالیت حرفه‌ای خود را در چارچوب داخلی ادامه دهد.
بازگشت، برخلاف تصور رایج، همیشه به معنای شکست نیست. در بسیاری از موارد، بازگشت نتیجه مواجهه با واقعیت‌های زندگی حرفه‌ای در خارج از کشور است؛ واقعیت‌هایی مانند گمنامی، فشار اقتصادی و نبود امنیت شغلی. برای برخی ورزشکاران، بازگشت فرصتی برای بازتعریف مسیر و استفاده از تجربه‌های اندوخته‌شده است.
مرور تجربه ورزشکاران ایرانی مهاجر نشان می‌دهد، مهاجرت ورزشی نه نسخه نجات‌بخش است و نه الزاماً مسیر نابودی. این تصمیم، مسیری پرهزینه و پیچیده است که می‌تواند به تغییر تابعیت، حضور موقت در تیم پناهندگان، ادامه فعالیت در غربت یا حتی بازگشت ختم شود.
تجربه‌هایی مانند کیمیا علیزاده، سعید ملایی، درسا یاوری‌وفا و سعید فضول‌لا نشان می‌دهد، شهرت و موفقیت در ایران، تضمینی برای موفقیت در خارج نیست. در نهایت، آنچه بیش از همه اهمیت دارد، واقع‌بینی درباره مهاجرت و پذیرش این حقیقت است که «هیچ جا، بدون هزینه نیست»؛ حتی آن سوی مرزها.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات