روابط روسیه و ناتو پس از فروپاشی شوروی
با فروپاشی شوروی فلسفه وجودی ناتو مورد تردید واقع شد. گروهی از کشورها که همچنان خواهان ایفای نقش برتر آمریکا در صحنۀ جهانی بودند و انگلیس در رأس آنها قرار داشت با گروه دیگری که با حمایت فرانسه از نقش بیشتر اتحادیه اروپای غربی حمایت میکردند در مقابل یکدیگر قرار گرفتند، که به پیروزی گروه اول انجامید. براین اساس در سال 1370 ناتو به موجب پیمان رم به عنوان سازمان اصلی امنیتی پس از جنگ سرد، جنبۀ استراتژیک خود را که حفظ امنیت از طریق گفتگو، همکاری و قابلیت دفاع جمعی بود حفظ کرد و روسیه و اوکراین نیز به آن پیوستند. در مفهوم جدید، شورای همکاری آتلانتیک شمالی «NACC» به منظور حمایت از اقدامهایی که لازم بود برای ایجاد اصلاحات در کشورهای اروپای شرقی و اعطای کمکهای مالی به این کشورها به هدف گذار از مرحلۀ اصلاحات و دادن مشاورههای نظامی، سیاسی و اقتصادی صورت میگرفت، به وجود آمد.
واکنش روسیه به مفهوم استراتژیک ناتو و شورای همکاری آتلانتیک شمالی مثبت بود. آنها هدف این موجودیت جدید را ترکیب کشورهای ناتو و کشورهای عضو پیمان ورشو (از جمله کشورهای مشترکالمنافع) از طریق گفتگو، از بین بردن آثار جنگ سرد در اروپا و تبدیل دشمنی به اعتماد میدانستند. این دوره مقارن با ریاست جمهوری «بوریس یلتسین» در روسیه بود که به رغم مخالفتهایی که در روسیه وجود داشت مایل به همکاری با ناتو بود. در سال 1992 (1371) یلتسین در کنگره آمریکا در دفاع از خط مشی خود اظهار داشت: ما بنا نداریم دنیا را براساس تصورات خود بنا کنیم. کوزیروف، وزیر خارجه وقت روسیه نیز غرب را متحد طبیعی روسیه قلمداد میکرد. به نظر او حکومت بلشویکی، بشریت را از یکدیگر جدا کرده و فردیت را از میان برده بود. وی هدف روسیه را ادغام در جامعه بینالمللی و تشکیل گروه کشورهای مشترکالمنافع نه بر بنیاد دیکتاتوری بلکه بر روابط طبیعی که به نظر او بسیار قابل اتکاتر بود، میدانست. هدف یلتسین از همکاری با ناتو و غرب اخذ کمکهای مالی برای انتقال از اقتصاد متمرکز به اقتصاد بازار و نیز بهرهمندی از همراهی آنها برای مقابله با عکسالعملهای مخالف در داخل روسیه بود.
یلتسین در سال 1991 (1370) برای کنار گذاشتن «میخائیل گورباچف» از ریاست جمهوری و در سال 1993 (1382) در بحران پارلمان روسیه از این کمکها برخوردار گردید. اما سرانجام همین مخالفتها سیاستمداران روسی را به دو جبهۀ طرفدار غرب یعنی آتلانتیکیها که یلتسین و کوزیروف از آن جانبداری میکردند و اوراسیاییها که شرق را متحدان قابل اعتمادتری از غرب میدانستند، تقسیم کرد از نظر گروه اخیر در شرق، روسیه نه تنها یک متحد بلکه میتوانست نقش رهبری را داشته باشد، در حالی که در همکاری با غرب، این کشور وضعیت یک شهروند درجه دوم را کسب مینمود. حدفاصل این دو نظریه میانهروها بودند که همکاری با هر دو طرف را حافظ منافع روسیه قلمداد میکردند. در این دوره توقف روسیه از ناتو یک منشور امنیتی بود که این کشور در آن نقش فعالی داشته باشد. حفظ امنیت در اروپا و اروپای شرقی در جهت ایجاد و تقویت همه ساختارها و نه تقویت واحدهای نظامی و سیاسی، وضعیتی بود که روسیه از آن حمایت میکرد. اما امور مطابق میل روسیه پیش نرفت به طوری که وقتی مسأله شکست «بیل کلینتون» در تصویب لایحۀ مراقبتهای بهداشتی و شکست او در سومالی پیش آمد باعث شد تا او برای جبران موقعیت از دسترفتهاش موضوع چرخش از ایدۀ محدود بودن به گسترش را مطرح کند. کلینتون به مفهوم گسترش نیز یک جنبه جهانی داد و آن را وفای به عهد سازمان ناتو مبنی بر تداوم آن و نقش و مأموریت وسیع در اروپا به رهبری آمریکا میدانست. طبعاً این مسأله از نظر روسیه بار منفی داشت لیکن یلتسین که سرگرم دیدار ار ورشو و چک بود قصد نداشت عکسالعمل نامناسبی نشان دهد، به طوریکه وقتی از او در مورد عضویت چک در ناتو سئوال شد پاسخ داد که روسیه حق ندارد در تصمیم یک کشور صاحب حاکمیت مداخله نماید، اما در بازگشت به روسیه با مخالفت شدید جناح مقابل روبرو گردید و مجبور شد اعلام کند که گسترش ناتو برخلاف معامله بینالمللی است که منجر به وحدت دو آلمان شده و روسیه را در انزوا قرار میدهد. او گفت که در سال 1990 (1369) غربیها صریحاً به او گفته بودند که وحدت دو آلمان منجر به گسترش ناتو نخواهد شد و اضافه کرد که در فضای ویژه آن زمان نوشتهای در این زمینه ردوبدل نگردید و تضمینی خواسته نشد زیرا اقدام شایستهای به نظر نمیآمد. این کشور در واکنش به مسأله گسترش ناتو اعلام کرد که اگر اکثر کشورهای اروپای شرقی و مرکزی به ناتو بپیوندند نتیجۀ عینی آن ظهور سدی بین روسیه با بقیه قاره اروپا خواهد بود، اما ناتو این گسترش را پلی بین این کشورها با روسیه میخواند.
نگرانی روسیه موجب شد تا خواهان یک تضمین امنیتی مشترک در ارتباط با کشورهای اروپای شرقی شود ولی نه ناتو و نه کشورهایی که قابلیت عضویت در آن را داشتند، این پیشنهاد را نپذیرفتند. در سال 1993 (1382) کلینتون تنها پاسخی که برای کاهش نگرانی روسیه دارشت اعلام برنامۀ مشارکت برای صلح (PFP) بود که وی آن را طریقی برای دستیابی اروپای شرقی، کشورهای مشترکالمنافع (CIS) و حتی روسیه به ناتو مینامید. (برنامۀ مشارکت برای صلح برنامهای برای آماده کردن کشورهای مایل به عضویت، با ساختارهای ناتو به ویژه در مورد نیروهای نظامی این کشور و یا به عبارت دیگر برنامۀ عملی برای تأمین امنیت بین ناتو و شرکای منفرد است). کلینتون با این برنامه هم از منزوی شدن روسیه جلوگیری میکرد و هم مانع تقویت مخالفان یلتسین در داخل روسیه میشد.
روسیه به رغم مخالفتها و نظر مخالف نسبت به اهداف برنامۀ مشارکت برای صلح در سال 1994 (1383) به آن پیوست با این استدلال که حداقل از این طریق بتواند مانع ورود کشورهای اروپای شرقی به ناتو شود. روسها میدانستند که گسترش ناتو یک ماهیت ضدروسی دارد. حمله به بوسنی که بدون نظر روسیه انجام شد این امر را تأیید کرد، در نتیجه روسیه به فکر افتاد تا به جای شورای همکاری آتلانتیک شمالی، ساختار قابلاتکاتری بوجود آورد.
در نوامبر 1994 (آبان 1383) جمهوریخواهان در آمریکا روی کار آمدند که بیش از دموکراتها مترصد گسترش ناتو بودند در این مرحله بود که روسیه ناگهان همکاری خود با برنامه مشارکت برای صلح را قطع و اظهار داشت که شورای امنیت و همکاری اروپا برای حفظ امنیت اروپا بر ناتو ارجحیت دارد. این حرکت روسیه برای آمریکا که تا آن موقع روسیه را در مراحل مختلف تسلیم دیده بود، قابل انتظار نبود. برخی صاحبنظران عقیده دارند که ناراحتی روسیه از گسترش ناتو بیشتر جنبه روانی دارد تا استراتژیک. یعنی روسیه به عنوان یک قدرت اتمی نمیتواند ببیند که نادیده گرفته میشود، ضمنا نمیشود مردم روسیه را متقاعد کرد که ناتو اهداف استراتژیک ندارد. آنها میبینند که تاریخ ورق میخورد و آنها در روند آن سهمی نداشتهاند.
روابط روسیه و ناتو بعد از سال 1376
پیش از ورود لهستان، مجارستان و چک به ناتو در حالی که مخالفتهای روسیه با برنامۀ گسترش ناتو ادامه داشت هم زمان مذاکراتی نیز برای امضای یک موافقتنامه بین روسیه و ناتو برای پایان دادن به نگرانیهای روسیه در جریان بود. یلتسین اصرار داشت که این کشورها نباید به پایگاهی برای واحدهای نظامی اتمی و یا متعارف تبدیل شوند و این گونه سلاحها باید در محل استقرار خود باقی بمانند به علاوه روسها نگران گسترش ناتو به شرق بودند. ناتو در مورد عدم استقرار سلاحهای اتمی موافقت کرد ولی حاضر نشد محدودیت بیشتری را بپذیرد.
اما اختلافات روسیه با ناتو حتی با امضای این توافقنامه (برنامه مشارکت برای صلح ) هم خاتمه نیافت و این کشور در پی ایجاد جایگزینی برای ناتو با شرکت کشورهای مشترکالمنافع بود. پیمان امنیت جمعی تاشکند (روسیه، قزاقستان، قرقیزستان، تاجیکستان، ازبکستان و بلاروس) که در سال 1992 (1371) منعقد و پس از آن هر پنج سال تمدید شد تا حدودی اهداف روسیه را تأمین کرده است.
روابط اوکراین و ناتو
روابط اوکراین و ناتو همواره تحت تأثیر ترس این کشور جدیدالاستقلال از روسیه قرار داشته است . اوکراین در میانۀ سالهای 2 ـ1991 (1 ـ1370) در حقیقت سرگرم دولتسازی و برقراری حاکمیت بود. پس از آنکه اولین انتخابات در اوکراین انجام شد و لئونید کراوچوک به عنوان فردی طرفدار غرب و مایل به ورود به ساختارهای اتحادیه اروپا به ریاست جمهوری برگزیده شد مساله امنیت برای این کشور در درجه اول قرار گرفت. در این مرحله اوکراین هنوز روسیه را یک کشور مستقل میدانست به خصوص که روسیه از انعقاد قرارداد بین دو دولت احتراز میکرد. (برخی عقیده دارند که همین نگاه روسیه بود که اوکراین را به طرف غرب کشاند). اوکراین با اعلام بیطرفی و عدم وابستگی به این یا آن بلوک که آن را فضایی برای تنفس تلقی میکرد تلاش داشت تا امنیت خود را تأمین کند. غرب برای تحویل سلاحهای اتمی به روسیه این کشور را از یک سو تحت فشار قرار داده و از سوی دیگر به کمکهای مالی و ورود به اتحادیه اروپا امیدوار مینمود، اما در همین برهه از زمان سیاستمدارانی در اوکراین بودند که میگفتند اگر اوکراین این سلاحها را تحویل دهد دیگر برگ برندهای در دست نخواهد داشت. این کشور به همین دلیل پیمان استارت یک، یعنی پیمانی که بین آمریکا و روسیه در سال 1991 (1370) برای کاهش سلاحهای استراتژیک امضا شده بود را امضا نمیکرد. از نظر اوکراین، آن کشور نیز به دلیل اتمی بودن میبایست از حقوق مساوی با دیگر کشورهای اتمی برخوردار میشد و اگر رأساً اعلام بیطرفی کرده بود پس باید به آن تضمین امنیتی داده میشد.
سرانجام در سال 1994 (1373) به موجب یک موافقتنامه بین سه کشور این تضمین از سوی آمریکا و روسیه به اوکراین داده شد و این کشور نیز پیمان استارت یک را امضا کرد.
برخلاف روسیه، اوکراین همیشه از عضویت در ناتو طرفداری کرده است. مانند روسیه بلافاصله به پیمان همکاری آتلانتیک شمالی ملحق شد ولی متفاوت با روسیه که برنامۀ مشارکت برای صلح را به ناچار امضا نمود این کشور در سال 1994 (1373) با تمایل به آن پیوست و از آن موقع تاکنون بیشترین همکاری را در این چارچوب با ناتو به عمل آورده است. پیوستن اوکراین به این برنامه (مشارکت برای صلح) که نشان از عدم اطمینان از سیاستهای مسکو نسبت به این کشور بود برای مسکو که گمان میکرد با تضمین استقلال اوکراین هرگونه سوءتفاهمی بین دو کشور رفع شده است غیرمنتظره بود.
واقعیتی که اوکراین به آن دست یافته است عدم امکان برخورداری از استقلال در معنای کامل آن در همسایگی روسیه است. روسیه به دلیل منش تسلطجویانه و تمایل به رهبری که در طول تاریخ از آن برخوردار بوده و برخلاف غرب با چاشنی دموکراسی نیز تلطیف نشده است، قادر نیست نسبت به جمهوریهای تازه استقلالیافته، پذیرشی واقعی داشته باشد. چنین نگاهی به خصوص نسبت به اوکراین به دلایل زیر موجب دور شدن هرچه بیشتر این کشور از روسیه شده است:
1ـ اوکراین در تفاوت با دیگر جمهوریهای تازه استقلالیافته دارای یک مسابقه تاریخی تلاش برای استقلال است. این تلاش به ویژه در بین مردم غرب کشور که در همسایگی با اروپا با معیارهای آزادی و دموکراسی آشناتر بودهاند، غلبه بیشتری دارد. با این وجود اوکرائینیهای شرق و نزدیک به مرزهای روسیه بودند که پس از انقلاب اکتبر 1917 با حرکتهای آزادیخواهانه که بعدا غرب اوکراین نیز به آن ملحق شد، یک جمهوری مستقل مرکب از شرق و غرب این کشور در سال 1919 به وجود آوردند که عمر آن دیری نپائید.
اکنون روسهای اوکرائینی شرق که به روسیه گرایش دارند و سیاستهای ملیگرایانه از سوی سیاستمداران غربگرای این کشور به ویژه در رابطه با رسمی نمودن زبان اوکرائینی، موجب نارضایتی در این ناحیه از کشور است و زمینۀ مناسبی برای سوءاستفادۀ روسیه را فراهم میآورد. این مسأله عامل تهدیدکنندۀ تمامیت سرزمینی اوکراین میباشد و باعث میشود تا اوکراین برای حفظ استقلال خود مایل به همگرایی با غرب و عضویت در ناتو باشد.
2ـ مسأله شبهجزیره کریمه که اکثریت جمعیت آن روس هستند و ناوگان روسیه در دریای سیاه که یکی از چهار ناوگان شوروی سابق بوده و از توان رزمی بسیار بالایی برخوردار است، پاشنۀ آشیل اوکراین میباشد. روسها در بندر سواستوپول در این شبهجزیره پایگاه دارند. در سال 1997 (1376) در جهت تثبیت حاکمیت اوکراین بر این بندر توافق گردید و سواستوپول به مدت 20 سال (در سال میلادی جاری نیمی از آن سپری گردیده است) به روسیه اجاره داده شد. اوکرائینیها برای قطعبندهای وابستگی نظامی و امنیتی خود به روسیه از ایجاد یک اتحادیه با روسیه و بلاروس امتناع ورزیدند. آنها در پیمان امنیتی تاشکند نیز عضویت ندارند. به این ترتیب عملاً خود را در مسیر حمایت امنیتی ناتو و غرب قرار دادهاند.
3ـ عضویت اوکراین در ناتو ظاهراً برای این کشور آرامش امنیتی ایجاد خواهد کرد ولی برای روسیه که ناتو را با آن هم مرز مینماید پذیرفتنی نیست، اوکراین چه از نظر جغرافیایی (اوکراین نزدیکترین راه ورود به اروپای شرقی برای روسیه است) و چه از لحاظ اقتصادی به عنوان یک کشور غنی و توانا که هنوز بسیاری از کمپانیهای آن به عنوان عرضهکنندگان ماشین نظامی روسیه عمل مینمایند برای روسیه از اهمیت زیادی برخوردار است. کاهش این گونه ارتباطات از نقطهنظر پوتین رئیسجمهوری روسیه موجب بیکاری و فشارهای مالی روی قسمتهایی میشود که در ارتباط با تولیدات نظامی فعالیت میکنند، شاید عضویت کشورهای بالتیک که همیشه جمهوریهای اروپایی خوانده میشدهاند آنقدر اهمیت نداشته باشد ولی روسیه نمیتواند با عضویت اوکراین که از قرن هفدهم تحت نفوذ روسیه بوده است به این سادگی برخورد نماید.
روابط اوکراین و ناتو پس از سال 1376
امضای Founding Act در سال 1997 (1376) بین ناتو و روسیه موجبات نگرانی اوکراین را فراهم ساخت به همین دلیل ناتو برای نشان دادن حسننیت خود به اوکراین در همان سال منشوری را با این کشور امضا کرد که اهمیت ویژه آن شناخت اوکراین به عنوان یک کشور اروپای شرقی و مرکزی بود دیگر اینکه ناتو درهای خود را به روی اوکراین باز اعلام کرده و از استقلال و حاکمیت اوکراین حمایت کرده است. به این ترتیب برای اوکراین که همیشه به فکر چتر حمایتی بوده آرامشی فراهم آورده است. این منشور از سوی دبیرکل وقت ناتو خاویر سولانا، شروع اروپای نو نامیده شد. با این وجود حملۀ ناتو در سال 1999 (1378) به یوگسلاوی، یک کشور مستقل و صاحب حاکمیت، از نظر اوکراین دور نماند و این کشور در هم نظری با روسیه آن را غیرقابل قبول خواند.
سفر «بیل کلینتون» رئیسجمهور وقت آمریکا در سال 2000 به اوکراین و اظهارات وی در این مورد که از قبول مرزهای غربی اوکراین به عنوان مرزهای شرقی اروپا خودداری کرد بارقۀ امید دیگری در سیاست غرب نسبت به اوکراین بود.
هیچ معلوم نیست که اوکراین چه موقع به ناتو میپیوندد. این کشور علاقه دارد که ابتدا وارد اتحادیه اروپا شود ولی اروپا به ویژه به لحاظ مسأله انرژی و عدم تمایل به تحریک روسیه، در این مورد به کندی عمل میکند، این امر موجب شده تا اوکراین در درجه اول تلاش خود را معطوف ناتو نماید تا سپس از آن طریق زودتر به اتحادیه اروپا وارد شود بعضی از اقدامات و گفتهها نشان از اهمیت ویژه اوکراین برای ناتو دارد.
سخنگوی ناتو در آوریل 2006 (فروردین 1385) اظهار داشت که همۀ اعضای ناتو چه از لحاظ سیاسی و چه عملی از اوکراین حمایت میکنند و مساله پایگاه سواستوپول یعنی حضور یک کشور غیرعضو (روسیه) این خواست را متوقف نمیکند. این اظهارات با توجه به این اصل اساسی که کشورها برای ورود به ناتو باید اختلافات سرزمینی خود را با کشورهای ثالث حل کرده باشند از اهمیت خاصی برخوردار است، یعنی در حالی که گرجستان به دلیل موضوع اوستیا و آبخازیا مشمول عضویت نمیشود این سد از جلوی اوکراین برداشته شده است. گفتههای خانم رایس وزیر خارجه آمریکا مبنی بر اینکه روسیه باید تشخیص بدهد که آمریکا با کشورهای همسایۀ این کشور منافع منطقی دارد، اگرچه که این کشورها زمانی جزو شوروی سابق بودهاند حاکی از عزم آمریکا به توسعۀ ناتو تا اوکراین است . ظاهراً حکومت جرج بوش حاضر است در مورد ورود اوکراین به ناتو ریسک بکند زیرا از نفوذ روسیه در اروپا میترسد.
گاز پروم که تا حد زیادی به دولت تعلق دارد به عنوان یک غول انرژی، تسویۀ قرضهای خارجی توسط روسیه و رشد طلا و ذخایر بینالمللی این کشور، دلیل این ترس است و اوکراین کلید حل این معضل میباشد. ظاهراً قرار است اوکراین تا سال 2008 (1387) به ناتو بپیوندد، اما یکی از مشکلاتی که وجود دارد مخالفت مردم اوکراین با ورود این کشور به ناتو است.
یوشچنکو رئیسجمهور طرفدار غرب اوکراین دلیل این مخالفت را القائات شوروی سابق و روسیه فعلی میداند و معتقد است که مردم باید با آموزش و آشنایی با فلسفه ناتو از اینگونه تأثیرات آزاد شوند و آن وقت، زمان مراجعه به آرای آنها برای عضویت در ناتو خواهد بود. اما به نظر میرسد مهمترین مشکل اوکراین مساله تأمین گاز این کشور از سوی روسیه است. این نیاز چه از لحاظ صنایع اوکراین و چه تحمل سرمای این کشور، برای اوکراین اهمیت راهبردی دارد. روسیه خواهد توانست گاز خود را از نقاط دیگری غیر از اوکراین به اروپا برساند ولی اوکراین بدون گاز روسیه قادر نخواهد بود به حیات خود ادامه دهد. این موضوعی است که رئیسجمهور روسیه نیز به آن اشاره کرده است. رئیسجمهور اوکراین با آگاهی از این وابستگی اظهار میدارد عضویت در ناتو مغایر با روابط اقتصادی با روسیه نیست. به عبارت دیگر او سعی دارد تا با کاهش واهمۀ روسیه در مورد تهدید منافع اقتصادی در اوکراین از نگرانی آن کشور کاسته و زمینۀ عضویت اوکراین در ناتو را هموارتر کند.