تاریخ انتشار : ۳۰ ارديبهشت ۱۳۸۹ - ۰۸:۱۲  ، 
کد خبر : ۵۷۷۶۷

اولین شورای شهر؛ قربانی ضعف


سیدمهدی غنی
*اگر ابتدا درباره کارنامه اولین شورای شهر تهران نظرتان را بگویید بعد به مساله آسیب‎شناسی می‎رسیم که چرا چنان عاقبت بدی برایش ترسیم شد؟
**من از شما و دست اندرکاران نشر به چشم‎انداز ایران تشکر می‎کنم که این کار پسندیده آسیب‎شناسی و نقد و بررسی عملکرد شورای شهر را انجام می‎دهید. در پاسخ به سوال شما باید بگویم اولین قانون راجع به مدیریت شورایی در دوران مشروطیت با عنوان انجمن‎های ایالتی و ولایتی تصویب شد. اگر ما روی بعضی از فرازهای این قانون توجه کنیم بیشتر می‎توانیم به عمل تفاوت اختیارات متصور در قانون انجمن‎های ایالتی و ولایتی و نظام شوراهای اسلامی پی ببریم. اولا تعداد اعضایی که در آن قانون پیش‎بینی شده بود چند برابر تعداد اعضای شورای شهر جدید بود. دامنه اختیارات در قانون انجمن‎های ایالتی و ولایتی بسیار گسترده بود و به معنای واقعی نظام انجمن ایالتی بود. اختیار تأیید صلاحیت نمایندگان مجلس شورای ملی، مسائل مربوط به حوزه شهری به استثنای موارد مربوط به بودجه و اقتصاد تماما از اختیارات انجمن‎های ایالتی و ولایتی بود. بعد از دوره مشروطیت در نظام سابق هم انجمن‎های شهر را داشتیم. اختیارات انجمن شهر هم فراتر از اختیارات شوراهای اسلامی است. اساساً مجموعه قوانین به مواردی که مربوط به شهرداری است نه مدیریت کلان شهر محدود شده بود. قوانینی هم که مربوط به نظام شورای اسلامی شهر داشتیم حتی نسبت به کشورهای همسایه بیش از چند دهه عقب بودیم و برای اولین بار داشتیم تجربه می‎کردی. تفاوت در قوانین را اینگونه می‎توانم ارزیابی کنم که وقتی شورای شهر تاسیس نشده بود قائم‌مقامش وزیر کشور بود، ولی وقتی شورای اسلامی شهر تشکیل شد آنقدر تنزل داده شد که یک کارشناس فرمانداری می‎تواند مصوبات شورا را رد کند. این نقصی است که در قانون علی‎رغم چند دوره اصلاح در مجالس مختلف در نظام شوراهای اسلامی شهر وجود دارد این بود که اساسا به طور کلان نظام شورایی در مدیریت شهری ندیده بودند. اختیارات در بخش‎های آموزش، بهداشت، مسائل فرهنگی، مسائل مدیریتی و نظام اقتصادی و اجتماعی محدود بود.
طبیعی است چون اولین بار بود که این نظام را در کشورمان تجربه می‎کردیم لذا با مقاومت دستگاه‎های اجرایی مواجه بودیم. به نوعی دستگاه‎های اجرایی نظام شورایی را مزاحم خودشان می‎دانستند و ما تعامل دستگاه‎های اجرایی را همراه نداشتیم. مضافا اینکه قانون شورای اسلامی شهر زمانی به اجرا درآمده بود که نظام حزبی در کشور ما فضای آزادی را برای خودش پیدا کرده بود و تقریبا کارکرد حزبی در بحث‎های سیاسی خصوصا بحث انتخابات حضور پیدا کرده بود. اگر قرار باشد دسته‎بندی بکنم آسیب‎هایی را که وجود داشت یکی این است که هیچ سازمان رسمی و یا ضوابط مدونی به لحاظ ساختار اداری و تشکیلاتی نداشتیم. هیچ کدام از نهادهای بالادستی و پائین دستی شوراها شکل نگرفته بودند. یعنی شورای عالی استان‌ها که مطابق اختیاراتی که برایش پیش‎بینی شده بود می‎توانست عین دولت لایحه ارائه کند اصلا شکل نگرفت و اگر هم شکل گرفت سه چهار ماه آخر بود که برای نظام شورایی هیچ کارآمدی نداشت. نواقصی در قانون بود.
احزاب و گروه‎ها بعد از دخالت در انتخابات و شکل‎‎گیری شوراها، آن را کاملا رها کردند یعنی در خصوص افرادی که منتخبشان بودند در سطح کشور مراقبت‎های حزبی را به لحاظ راهبردی و تعیین استراتژی انجام ندادند. اساسا اگر دخالتی هم می‎کردند به دلیل نابالغ بودن نظام حزبی و نوپا بودن شوراها خیلی هدایتگرانه نبود.
مساله دیگر عدم تعامل دستگاه‎های اجرای کشور با شورا بود. علی‎رغم اینکه قبل از شکل‎گیری شوراها به شدت این مساله را تعقیب می‎کردند، خصوصا نظام سیاسی دوم خرداد که یکی از مدافعان جدی قانون شوراها بود، بعد از شکل‎گیری شوراها خیلی تعامل نداشتند. علتش هم مشخص است. به هر حال نظام شهرداری‎ها قبل از شوراها به طور کامل در اختیار وزرای کشور، فرمانداری‎ها و استانداری‎ها بود، چون به لحاظ درآمدی مشمول محاسبات کشوری نبودند و می‎توانستند هر گونه دخالتی در آن بکنند. می‎توانستند برداشت داشته باشند و بعضی کمبودهایشان را برطرف کنند. وقتی شوراها به وجود آمد مانع چنین دخالت‎هایی شد و طبیعی است که دستگاه‎های اجرایی آن را مزاحم بدانند و برنامه‎ریزی لازم را از باب تعامل نداشته باشند.
قابل تفسیر بودن قوانین مربوط به شورا که در حوزه‎ی اختیارات آنها بود، خود یکی دیگر از مشکلات شورا بود. مسئولینی که خودشان را مرجع رسیدگی مصوبات می‎دانستند به راحتی قوانین را تفسیر می‎کردند. از موارد عدیده دیگری که وجود داشت این بود که در زمان شورای اول قانون تجمیع عوارض در مجلس تصویب شد و تقریبا دخالت شوراها در تدوین قوانین تدارک عوارض و حقوق شهرداری‎ها از باب عوارضی که مردم در مقابل دریافت خدمات می‎پردازند خیلی انجام نشد. یکی از بدهکاران اصلی شهرهای بزرگ دولت‎ها بودند که خیلی هم همراهی نمی‎کردند.
استحضار دارید که دولت زمانی تصمیم گرفت شهرداری‎ها خودکفا بشوند و در قالب خدمات شهری هیچ سرفصلی را برای شهرداری‎ها تدارک ندیدند. شهر تهران هم از جمله این شهرها بود که طبیعتا باید به طور خودکفا هزینه‎های خدماتش را در بخش‎های عمرانی، اجتماعی، فرهنگی تدارک می‎دید. این مواجه با زمانی شد که نهادی به نام شورای اسلامی شهر تهران شکل گرفت.
*یکی از اعضای شورا تشبیه کرد شورای شهر نسبت به نظام مثل کلیه‎ی پیوندی بود.
**مثال خوبی زدید. شما تصور بفرمایید که اگر ما شهر را به عنوان یک موجود زنده‎ای که نیازهایش بسیار حیاتی‎تر از نیازهای یک موجود زنده است تعبیر کنیم و عامل سوخت و ساز و تدارکاتش را به عنوان یک وصله ناجور و بالادستی را به عنوان یک پدرخوانده داشته باشد طبیعی است که این گونه خواهد شد. از یک طرف شهرداری‎ها در شهرهای بزرگ به یک بنگاه اقتصادی بزرگ تبدیل شده بودند. در ادوار خاصی هم، تحت مدیریت‎های خاص که گرایش‎های خاصی داشتند، با تز خودگردانی هر شرایطی را می‎خواستند بر مردم تحمیل کنند. احزاب و گروه‎هایی هم در مقاطع مختلفی حاکمیت این بنگاه اقتصادی را عهده‎دار شدند و به نفع خودشان هر حرکتی می‎خواستند کردند. این مسائل هم شهرداری را به یک دیوانسالاری بسیار پیچیده‎ای تبدیل کرده بود. حالا شورای شهر وارد شده بود. از یک طرف با عوارض ناشی از اتصال کلیه به بدن روبرو بود و از طرف دیگر هم مسائل این چنینی. نکته دیگری که به عنوان نقض قانون مطرح است عدم تناسب تعداد اعضا با گستردگی جغرافیایی تهران بود. پانزده‎نفر برای یک شهر بزرگی مثل تهران که هر منطقه‎اش جمعیت زیادی دارد مناسب نیست. در شرایطی که نهادهای پائینی آن هم شکل نگرفته بود. در قانون پیش‎بینی شده بود در محلات و بعد مناطق تهران شورا شکل بگیرد، اما در حالی که این نهادها شکل نگرفته اعضای شورای شهر تهران انتخاب شدند. گذشته از این، نهادهای بالادستی مثل شورای عالی استان‎ها هم شکل نگرفت. طبیعی است که در چنین شرایطی هم قانون مشکل دارد و هم برای شوری شهر به عنوان یک عضو چسبیده ناپیوسته در ساختار اجرایی کشور هیچ سازوکار اجرایی و ابزار کاری قبلا طراحی و پیش‎بینی نکرده بودند. وقتی این بنگاه اقتصادی به لحاظ ساختاری مشکلات فراوانی دارد، طبیعی است که نگاه اعای شورای شهر معطوف به شهرداری بشود. یعن یجمیع عواملی که عرض کردم علت این امر بود. در تهران مخصوصا عوامل دیگری هم وجود داشت: نزدیک بودن انتخابات مجلس شورای اسلامی، ترور آقای حجاریان، استعفای آقای نوری و آقای غرضی و دو نفر از خواهران برای رفتن به مجلس، همه مسائلی بود که شورا در آغاز کار ظرفیت چنین عوارضی را نداشت. با توجه به اینکه ترکیب شورای شهر در دوره اول یک ترکیب کاملا با تجربه و با تخصص از باب سوابق اجرایی بود، با وجود همه این مشکلات بالاخره کارهای بسیار خوب و مثبتی را انجام دادند. به اعتقاد من شورای شهر سلسله جنبان نظام شورایی در کشور بود، یعنی هدایت و راهبرد شوراهای دیگر، تدوین قانون و سازمان اداری برای شوراها، شکل‌دهی نظام شورایی کلان‎شهرها، اجماع اعضای شورای کلان‎شرها برای برنامه‎ریزی، از جمله کارهایی بود که ناشی از کارکرد شورای اسلامی شهر تهران بود. من به جرأت می‎توانم قسم بخورم با توجه به اطلاعات جامعی که از آن دوره داشتم، در مقابل بسیاری از دخالت‎های غیر قانونی یا برنامه‎هایی که تدارک دیده شده بود، اگر شورای شهر مقاومت نکرده بود، در دوره اول نظام شورایی در کشور خفه شده و ابتر می‎شد. به هر حال ما حمایت و هدایت کردیم و تعامل جدی با دستگاه‎های اجرایی و فرهنگی داشتیم. بمنظور تعامل برای برنامه‎ریزی و جلوگیری از تداخل در امور و هدایت فرآیند عملکردها در جهت ارائه خدمات، در شش ماه اول اکثر وزرا را به جلسه مشترک دعوت کردیم، از وزارت ارشاد، آموزش و پرورش و مسکن و شهرسای آمدند. از همه وزارت‎خانه‎هایی که به دلایل وظایف درون شهری وظایف ما با آنها تداخل پیدا می‎کرد دعوت کردیم. در ارتباط با مقاوم‎سازی ساختمان‎ها و بحث بهسازی بافت‎های قدیمی با وزارت مسکن تعاملاتی داشتیم. در رابطه با برنامه‎ها و دستور و وظایفی که مربوط به شورای عالی شهرسازی بود جلسات طولانی و مفصلی با کمیسیون عمران داشتیم. با وزارت ارشاد، در ارتباط با کتابخانه‎ها، اوقات فراغت فرزندان شهروند تهرانی و مسائل مشابه، یا آموزش و پرورش در ارتباط با تأمین حداقل نیازهای آموزشی کشور، تعمیر مدارس و دستگاه‎های دیگر هم هر کدام به شکلی که ضرورت پیدا می‎کرد گفت‎وگو و پیگیری داشتیم.
برنامه‎ریزی برای جمع کردن و انقباض ساختار اداره شهری که بسیار وسیع بود و بسیاری از اعتباراتش صرف نظام اداری خودش می‎شد، یکی از بحث‎های جدی‎ای بود که پیگیرش شدیم. ایجاد تعادل در توسعه و پیشرفت مناطق نیز از برنامه‎های شورای اول تهران بود که امروز برخی گمان می‎کنند از ابتکارات دوره دوم شورای اسلامی شهر تهران است.
ما بسیاری از مناطق پیشرفته و توسعه‎یافته را کمک‎دهنده و به اصطلاح «معین» مناطق عقب‎افتاده کردیم. در توزیع درآمدها 30 تا 40 درصد درآمد را برای تأمین هزینه‎ها و خدمات بیشتر در اختیار شهردار گذاشتیم. مثلا از منطقه یک اعتبار می‎گرفتیم صرف مناطق جنوبی می‎کردیم. بازنگری در قوانین مربوط به نظام شهرداری، تدوین طرح جامع شهری که در سال 71 یا 72 تمام شده بود و نیاز به تدوین و رسیدگی داشت نیز از کارهای دیگرمان بود. برای اینکه بتوانیم خدمات بدهیم و وظیفه شورایی‎مان را عمل کنیم، پنج حوزه تعریف کردیم، حوزه مرکزی، شمالی جنوبی، غرب و شرق. اعضا به تناسب تعداد به این حوزه‎ها مامور شدند، که هر کدام در باب تخصصی که دارند در این حوزه‎ها با مردم نشست داشته باشند، مسائل و مشکلات مردم را از باب مسائل شهری، عمرانی، فرهنگی و حتی مسائل اجتماعی پی‎گیری کنند. من یادم است در آن زمان که اتفاقاتی به عنوان مزاحمت‎های اجتماعی می‎افتاد، پلیس محله را مطرح کردیم که با مخالفت روبه‎رو شد و به خاطر طرح این موضوع من یکی دو نوبت احضار شدم و رفتم توضیح دادم. امروز خوشبختانه نظام به این نتیجه رسیده که پلیس محله را باید احیا کند. برای اولین بار، شورای اسلامی شهر تهران کمیسیون مشتری با وزارت مسکن در ارتباط با خطرات قهری مثل زلزله و تاسیس یک اورژانس مجهز به بالگرد به طور جدی بحث شد. برای احیای میراث فرهنگی کمیسیون‎های مختلفی را با وزارت ارشاد داشتیم، برنامه این بود که منطقه‎ای مثل توپخانه (میدان امام) تا بهارستان که بیشتر آثار تاریخی است به عنوان یک مرکز پیاده‎روی فرهنگی تعریف شود. گروه‎های تخصصی، معاونت هماهنگی، معاونت تخصصی عمرانی و معاونت فرهنگی اجتماعی ایجاد کردیم که مسئولیت هر یک از این معاونت‎ها را اعضای شورا داشتند، من که مسئولیت معاونت هماهنگی را داشتم در تمام مناطق شهری دفاتر هماهنگی را داشتم در تمام مناطق شهری دفاتر هماهنگی را با حضور نماینده شورای شهر برای تطبیق مصوبات شورا و فراهم نمودن زمینه اجرای آنها تشکیل دادیم. به عنوان یک مرجع برای رسیدگی به مراجعت مردم و مسائلی که داشتند مجموعه‎ای را به عنوان مسائل حقوقی شهروندی دایر کردیم. موضوع نهادهای مردمی و سازمان‌های غیردولتی یکی از مباحث جدی‎ای بود که در حوزه شورای شهر پا گرفت. در بسیاری از مناطق ما دفاتر جدی‎ای را پیش‎بینی کردیم و در اختیار تیپ‎ها گذاشتیم. زمینه مشارکت جدی نهادهای غیردولتی در بخش‎های مختلف فراهم شد. برنامه‎هایی برای تأمین حقوق و دفاع از حقوقی که مردم به عنوان بودجه‎های عمومی در اختیار شهرداری می‎گذاشتند داشتیم که حتی‎الامکان اعتبارات در جاهایی غیر از خدمات شهری هزینه نشود. بسیاری از مخالف‎هایی هم که با ما شد از این منظر بود. مثلا در انتخابات ریاست جمهوری رقم کلانی از شورای شهر خواسته شد. جلوی اینها گرفته شد و هر درخواستی پرداخت نشد. دیدارهای عمومی و هفتگی مرتبی اعضای شورای شهر با حضور شهرداران و معاونین در مناطق داشتند. این سنت حسنه را که بعضی از دستگاه‎ها به آن تن داده‎اند و با مردم نشست دارند به اعتقاد من پایه و بنیانش را شورای اسلامی شهر گذاشت. شب‎ها در مساجد و مراکز عمومی محلات حضور پیدا می‎ردیم و مسائل و مشکلات مردم را با حضور شهردار می‎شنیدیم و برایش برنامه‎ریزی می‎شد.
در دفاع از محدوده جغرافیایی شهر تهران که یکی از چالش‎های جدی ما با آقای الویری به عنوان شهردار بود تلاش بسیار زیادی شد. بخشی از شهر تهران داشت جدا می‎شد به اعتبار اینکه مربوط به محدوده جنوب غربی است، ما مخالفت کردیم، آنجا سرمایه‎گذاری‎های بسیار شده بود و مردم آنجا با این التزام متضرر می‎شدند. با اقدامات خودسرانه و سلیقه‎ای در بخش تدوین قوانینی هم به شدت برخورد شد. این یکی از چالش‎های جدی شورای شهر بود که خود من از نزدیک شاهد این قضایا بودم. متأسفانه در چنبره جنجال‎های سیاسی فراموش شد و یا به شکل دیگری انعکاس داده شد و تفسیر شد. ما در ارتباط با قیمت فروش تراکم در مناطق محروم در ارتباط با خانواده‎های ایثارگر و مناطق کارگرنشین واقعا بحث داشتیم. تنها مرجع افزایش قیمت‎ها شورای شهر بود. ما شاهد این بودیم که بدون اینکه مصوبه‎ای از شورای شهر گرفته باشند تراکم به قیمت‎های گزاف به مردم می‎فروختند که امکانش برای مردم نبود. در بسیاری از مناطق، مردم را برای اینکه یک اتاق بسازند و دختر و پسرشان ازدواج کنند وادار به پرداخت چند برابر قیمت می‎کردند. فروش تراکم سیار و خدشه ‎‌وارد کردن به حقوق شهروندی اولین دغدغه‎ای بود که ما تلاش می‎کردیم آن را پی‎گیری کنیم. متأسفانه به دلیل نگاه سیاسی بعضی اعضای شورای شهر و نیز عدم تمکین ساختار شهرداری و دخالت رسانه عمومی با هدف بزرگنمایی ضعف‎ها، شرایطی ایجاد شد که در اذهان مردم این گونه منعکس شود که شورای شهر کاری نکرد.
نظام شورایاری برای مشارکت جدی مردم به عنوان یک طرح برنامه‎ریزی شد و در بسیاری از مناطق شکل گرفت. اینها به عنوان نهادهای واسط بین شورای شهر و مردم شناسایی و حمایت شدند و کارآمدی بسیار خوبی هم داشتند. انجمن‎های شورایاری، بسیاری از مسائل و مشکلات مردم را با برنامه‎ریزی و ارائه طرح برطرف کردند. ساخت بسیاری از میادین تره‎بار، بسیاری از ورزشگاه‎ها و مراکز تفریحی ناشی از برنامه‎هایی بود که انجمن‎های شورایاری بررسی می‎کردند و انصافا هم بدون هیچ‎گونه حق‌الزحمه‎ای و به صورت داوطلبانه انجام می‎شد. با توجه به محدودیت‎های مسکونی‎ای که بسیاری از خانواده‎ها در مناطق متراکم داشتند و با توجه به نظام سنتی و محدودیت‎ها، دخترانشان امکان بهره‎گیری از مراکز تفریحی را نداشتند. ما برای مراکز تفریحی و ورزشی زنان برنامه‎ریزی کردیم و چند تا را هم افتتاح کردیم که اختصاصا همه کارهایش توسط خانم‎ها انجام می‎شد. تقویت تیم‎های ورزشی محلی و عدم دریافت هزینه کاربری از زمین‎های ورزشی و تأمین بخشی از هزینه‎های زمین‎های ورزشی در همین راستا انجام شد. ما طی بخشنامه‎ای اعلام کرده بودیم که زمین‎های ورزشی نباید تغییر کاربری داشته باشند. برای ورود بخش خصوصی به اداره شهر مصوبه‎ای داشتیم که بخش خصوصی می‎تواند مجموعه فرهنگی بزند و ما زمینش را با حفظ مالکیت شهرداری تا زمانی که یک کار فرهنگی، تفریحی و ورزشی می‎کند در اختیارشان می‎گذاریم. وضعیت سازمان‎ها و شرکت‎هایی که به بهانه‎هایی شکل گرفته بودند و بیشتر هزینه می‎شد، بررسی شد و بخشی که ناکار آمده بود جمع شد. ساختار شهرداری از باب صرف هزینه‎های جاری بسیار کوچک شد. به لحاظ قانونی کمیسیون‎هایی که در ارتباط با نظام فرهنگی، آموزشی، بهداشتی بودند و حضور نماینده شورای شهر الزامی بود در همان بخش‎ها شورای شهر حضور داشت و تقریبا بخش‎های کارشناسی و تخصصی را هم در موارد مختلف شکل دادیم و برای اولین بار همایش چشم‎انداز تهران بیست سال آینده را برگزار کردیم و با استفاده از کارشناسان و اساتید دانشگاه، برنامه‎ریزی جدی‎ای شد همه نگاه دستگاه شهرداری قبل از شورای شهر معطوف به مرکز شهر بود و توجهی به حاشیه‎ها و مناطق مهاجرنشین نبود. به همین دلیل آنها از بعضی از امکانات نظام شهرداری محروم بودند. مثلا تراکم در منطقه وردآورد صفر محاسبه شده بود، در صورتی که منطقه صنعتی بود و بیشترین درآمد شهرداری ناشی از عوارضی بود که از مناطق صنعتی می‎گرفت ولی مردمش محروم از امکانات بودند. آنجا ورزشگاه ساخته شد و از نظام معافیت‎های کاربری برخوردار شدند. اساسا طرح شهرداری منطقه بیست و یک را که نداشتیم طراحی کردیم و تصویب شد. متأسفانه در خود تهران منطقه‎ای بود به نام شهرک شیرودی که دقیقا به شکل کاروانسراهای سابق اداره می‎شد یعنی یک در ورودی داشت با بیش از دویست سیصد تا خانه گلی چوبی با استفاده از سیستم‎های بهداشتی جمعی که روبه‎روی استادیوم شیرودی بود و من این را ننگ مدیریت شهری و ننگ نظام می‎دانستم. شوری شهر توانست با برنامه‎ریزی و تعامل با ساکنین آنجا محل را خریداری کند.
در پل مدیریت حاشیه کانال رود، بیش از هزار خانواده زندگی می‎کردند که از کوچک‎ترین خدمات شهری محروم بودند، از آب محروم بودند، مراکز آموزشی‎شان در کانکس چوبی بود. به برکت شورای اسلامی شهر و تعاملاتی که با مردم داشتیم آنها را از این وضعیت خارج کردیم. اینها کسانی بودند که مدعی بودند در زمان کنفرانس کشورهای اسلامی جاده را می‎بندیم.
ما مجموعه‎ای را با عنوان معاضدت حقوق شهروندی تدوین کردیم که شهروندان ازآن بهره‎مند بودند ولی با توجه به موانعی که در ابتدای صحبتم گفتم کافی نبود. ما در جبهه‎های مختلف باید کار را جلو می‎بردیم. یکی اینکه باید با نظام اجرایی تعامل می‎کردیم تا توجیه می‎شدند، در ارتباط با شکل‎دهی ساختار شورای شهر بایستی برنامه‎ریزی می‎کردیم، ساختار و نظام دیوانسالار شهرداری بسیار منقبض شده بود و در چارچوب مدیریت‎های سلیقه‎ای و در غیاب شورای شهر با قائم‎مقامی وزارت کشور اداره می‎شد. باید به یک شکلی این مشکل را حل می‎کردیم. به لحاظ شهری، اختلاف طبقاتی جدی در سرویس‎دهی، عدم کنترل دروازه‎های شهری، مسائل اجتماعی و ترافیکی و خیلی مسائل دیگر وجود داشت. آن جایی که کار خوبی صورت می‎گرفت همه مداخله می‎کردند و به نام خودشان مصادره می‎کردند. متأسفانه آن بخشی را که دستگاه‎های اجرایی کشور با آن مشکل داشتند، زاییده و مولود نظام شورایی تلقی می‎کردند.
من با توجه به همه این شرایط و فضای کلی، عملکرد شورای اول را بسیار بسیار مثبت می‎دانم. بهترین عملکرد از جهت تثبیت نظام شورایی را داشت، چون به دلایل متعدد از جمله: نابالغ بودن نظام شورایی، عدم شکل‎گیری نهادهای بالادستی و پائین‎دستی، عدم تعامل دستگاه اجرایی و مسائل دیگر شرایط برای نکام ماندن شورا خیلی فراهم بود. شما هیچ جای دنیا شاهد این موضوع نیستید که آرای چند ملیونی مردم را چند نفر بتوانند بدون هیچ ادله‎ای جدی حذف کنند. اعضایی هم که نشستند رای به انحلال شورا دادند خلاف منشوری که با ما داشتند عمل کردند. چون قرار شد اعضای متخلف را حذف کنند نه نظام شورایی را. این توافق‎نامه‎ای بود که بین ما امضا شد، قرار شد شورای جلسات عادی‎اش را ادامه بدهد و هر کس نیامد و باعث عدم شکل‎گیری جلسات شد او را حذف کنند. بعد از انحلال شورا ما به دیوان شکایت کردیم، الآن پرونده ما در دیوان عدالت اداری هست. آنچه که امروز به نام نظام شورایی در کشور وجود دارد، مدیون عملکرد و مقاومت دور اول شورا است، کارهای تحقیقاتی و ارزیابی‎های بسیار زیادی صورت گرفت. مثلاً ما برای ایجاد امنیت مردم، در آن دوره طرح مراکز جمع‎آوری و آموزش کارگرهای فصلی را داشتیم. طرحی که ما داده بودیم یک کنسرسیوم مشترکی بود بین شهرداری و وزارت کار و تأمین اجتماعی، برای اینکه تأمین اجتماعی خدمات اجتماعی به این کارگرها بدهد و وزارت کار آموزش حرفه‎ای لازم و کارنامه‎های فنی به اینها بدهد. با آن طرح شهروندان هم می‎دانستند چه کسانی را به کار می‎گیرند. مزاحمت‎های اجتماعی هم که از تراکم این افراد در خیابان‎ها ناشی می‎شد از بین می‎رفت.
در چند میدان اصلی شهر مانند ولی‎عصر، هفت تیر، راه‎آهن طرح بسیار جامعی را به لحاظ زیرگذر خودروها داشتیم، قرار بود در میدان ولی‎عصر هیچ خودرویی عبور نکند و کاملا منطقه پیاده‎رو برای مردم باشد، این طرح تصویب شد و کارهای مشاوره‎ای آن صورت گرفت، برای حفظ محیط زیست بحث‎هایی جدی داشتیم. با وجود همه موانع شورا تلاش بسیار زیادی کرد و سعی کرد بنیان خوبی را برای ادامه کار به وجود بیاورد.
*ولی تصدیق بفرمایید بازتاب این اقدامات در مردم خیلی ضعیف بوده است، اولا اینکه بعضی از این تلاش‎ها، اقدامات ساختاری است که در درازمدت جواب می‎دهد، این بخش گرچه مهم‎تر هستند، ولی نتیجه ملموس برای مردم ندارند. لذا چون مردم نگاهشان به زندگی روزانه است، متوجه این اقدامات نشدند و خود شورا هم برای اطلاع‎رسانی به مردم خیلی ضعیف عمل کرد، الان که چند سال گذشته حتی نخبگان هم با این اقدامات چندان آشنا نیستند، شما این مساله را چگونه بررسی می‎کنید؟
**من به ضعف اطلاع‎رسانی شورای اسلامی شهر تهران اعتراف می‎کنم. خصوصا سال آخر که خیلی پرجنجال شد. شورای شهر آمده بود تا آثار حضور خودش را در زندگی روزمره مردم نشان بدهد، منهای کارهای زیرساختی، مثال‎های فراوانی را عرض کردم که شاید بیش از دو دهه مردم انتظارش را می‎کشیدند و ازآن خدمات شهری محروم بودند. به اعتبار مصوبه‎ای که دوره تصویبش به نظام گذشته برمی‎گشت در ارتباط با مسائل روزمره خصوصا در مورد خدمات به مردم مستضعف اقدامات زیادی انجام شد. برنامه‎ای داشتیم که در مورد املاکی که طرح اعلام شده بود، اگر شهرداری نتواند به تعهداتش عمل کنند، طرحی را که اعلام کرده‎ایم برداریم. در ارتباط با تملک املاک مردم که در طرح‎هایی مثل بزرگراه نواب و یادگار امام قرار گرفته بود، با چالش‎های زیادی مواجه بودیم. اولین موضوعی که داشتیم در منطقه 17 انتهای نواب شهرکی بود به نام جزیره، منطقه‎ای مثل خاک سفید شده بود، شورای شهر با تدبیر آنجا را تبدیل به فضای سبز کرد و مردم را از خطوط آهن در آنجا نجات داد.
توسعه خدمات شهری مثل فضای سبز و خانه‎های فرهنگ از جمله مواری بود که شاید هر روز یکی از اینها افتتاح می‎شد در رابطه با طرح تجمیع بحث خروج پادگان‎ها و بازگشایی خیابان دکتر فاطمی به بزرگراه و بازگشایی مسیر توپخانه که سالها بخاطر مسائل امنیتی متوقف بود اینها همه توسط شورای شهر اول کلید خوردو افتتاح شد.
محدودیت اعتباری و اختلافات طبقاتی به لحاظ محدودیت درآمد و توزیع نامناسب خدمات مسائلی بودند که در یک دوره کوتاه به سرانجام نمی‎رسید. اقداماتی که در این موارد شد در دوره‎های بعد آثارش دیده می‎شود. در آن دوره با دولت جلساتی داشتیم و آنها را موظف کردیم ردیف بودجه‎ای به عنوان تامین هزینه‎هایی که به نظام خدماتی شهرداری تحمیل می‎کنند پیش‎بینی کنند.
*اجازه بدهید سؤالم را به نحو دیگری بازگو کنم تا پاسخ روشن‎تری از شما داشته باشم. الان شهرداری برای حل مساله ترافیک در همه خیابان‎ها دوربرگردان‎هایی می‎سازد که نه هزینه زیادی دارد و نه یک طرح اساسی و زیربنایی است، اما تاکتیکی است که تا حدی راهگشاست و از همه مهم‎تر برای مردم ملموس است و به نظر می‎آید شهرداری دارد کار می‎کند. در کنار این کار ممکن است شهردار بعدی برای حل اساسی معضل ترافیک، طرحی بنیادی و درازمدت ارائه و اجرا کند که به چشن نیاید و آثارش چند سال بعد آشکار شود. عمل این دومی چندان به چشم مردم نمی‎آید. این مشکل در کل مسأله اصلاحات هم مطرح است. ممکن است دولتی به زیرساخت‎های اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی بپردازد و کار اساسی بکند ولی دولتی با چند میلیون وام به مردم و یا ارزان کردن چند قلم کالا آنها را نسبت به خود خوش‎بین کند و خود را موفق‎تر و پرکارتر نشان دهد.
**این دیگر به نگاه مردم برمی‎گردد. شما توجه داشته باشید کمک‎هایی که به عنوان وام ازدواج داده می‎شود، یا کمک‎هایی که به کارکنان آموزش و پرورش داده شد هر چند مقطعی است و نه تحولی ساختاری و اساسی ولی مردم بخاطر عدم توزیع عادلانه امکانات از این شیوه‎ها راضی‎ترند. آثار کارهای زیربنایی چون در زندگی روزمره مردم نمودی ندارد، چندان مردم را جلب نمی‎کند. این مساله را در انتخابات اخیر ریاست جمهوری هم مشاهده کردیم. برنامه‎ای مورد استقبال واقع شد که وعده پرداخت ریال داد. مردم نقد را به نسیه ترجیح می‎دهند. همین مساله ترافیک را که مطرح کردید، یادم است برنامه‎ای که در رابطه با توسعه راه‎ها و حذف خودروهای فرسوده و بحث ایجاد پارک‎های طبقاتی برای اینکه در معابر پارک نکنند و نیز بحث جلوگیری از ورود بی‎رویه خودرو به شهرها مخصوصا شهری مثل تهران، از برنامه‎های شورای اول تهران بود.
چون ورود روزی ده‌هزار اتومبیل جدید به تهران قطعا در آینده نزدیک تهران را به یک پارکینگ بزرگ تبدیل خواهد کرد. این تکنیک‌هایی هم که شما اشاره می‌کنید در آینده پاسخگو نیست و تنها در گذرگاه‌هایی خاص مفید است و در ساعات پر تردد مشکلی حل نمی‌کند.
یکی از چیزهایی که فراموش شدنی نیست مساله مترو است. مترو زیر نظر دولت دولت بود. شورای شهر برای اینکه تسریع در امر راه‌اندازی آن کند، آن را از دولت گرفت و بودجه لازم را در اختیار سازمان مترو گذاشت و سریعاً آن را به بهره‌برداری رساند.
شورای شهر اول کم کار نکرد. شکل‌گیری منطه 22 تهران در آن زمان انجام گرفت و مردم آنجا از خدماتش بهره‌مند هستند. یا خدمات محله‌ای که در آن زمان ارائه شد ملموس بود.
*اگر اجازه بدهید به مساله آسیب‌شناسی هم بپردازیم. با وجود همه این اقدامات که البته خیلی کم برای مردم بازگو شده است، شورای شهر نهایتا در دام اختلافات درونی افتاد و سرانجام به انحلال کشید. برخی چنین استدلال می‌کنند که در حالی که در این شورا نخبگان برجسته سیاسی ما شرکت داشتند و نتوانستند تعاملی دموکراتیک و سازنده با هم داشته باشند،‌ نشان می‌دهد جامعه ما زمینه و آمادگی لازم برای پذیرش و استقرار یک ساختار و نظام دموکراتیک را ندارد. شما این مساله را چگونه تحلیل می‌کنید؟
**به اعتقاد من فرنگ پذیرش نظام دموکراتیک را داریم، اما در تدارک ابزارش متأسفانه هیچ موقع کار اساسی و بنیادی انجام نمی‌دهیم. مثلا ما به عنوان یک کشوری که متکی به فرهنگ اسلامی هستیم و با توجه به اینکه نظام شورایی از صدر اسلام وجود داشته، بعد از صد سال از کشورهای غربی، این نظام در کشور ما تجربه شد. سوئد صد سال تجربه شورایی داشته، هیچ اتفاقی در این کشور نمی‌افتد مگر اینکه از منظر شورا می‌گذرد.
یک بار من با ایرانی‌های مقیم سوئد صحبت می‌کردم، می‌گفتند ما تمام زندگی‌مان را می‌دهیم چون مطمئن هستیم این شورا هر تصمیمی بگیرد، آرامش را برای ما ایجاد می‌کند. ولی کار ما مثل این است که یک تفنگ را طراحی کنیم ولی فشنگ به آن ندهیم. مجموعه‌ای که قرار است کار مشارکتی انجام دهد، نه ابزار لازم را دارد و نه مردم با این شرایط می‌توانند آثار ملموسش را احساس بکنند. آنچه که در کشور ما امروز هم به آن توجه نمی‌شود مباحث بنیادی در مورد تحقیق و بررسی شرایط پیرامونی برای انجام هر کاری است. در خود شهرداری سی درصد هزینه سربار اضافی داشتیم برای اینکه کار اصولی انجام نمی‌شود.
انجام انتخابات و مشارکت مردم را در عرصه‌ی سیاسی باید به عنوان یک فرهنگ دموکراتیک در جامعه بپذیریم. بعد از انقلاب یک سری محدودیت‌های فرهنگی را ایجاد کردیم و هیچ چیزی را جایگزین نکردیم، نتیجه‌اش این شد، این معنایش این نیست که فرهنگ نداریم. سرگردان رها کردن جمعیت در مقوله‌ای به نام فرهنگ یا اجتماع یا نظام شورایی این مشکلات را حتما ایجاد می‌کند. در شهرهای کوچک شوراهای اسلامی داشتیم، حاشا که برخی از اینها توانسته باشند یک جلسه با بخشدار در ارتباط با مسائل داشته باشند. ما نمی‌توانیم بگوییم این ضعف فرهنگ ماست. علتش به اعتقاد من کسانی هستند که امور و ابزار در دستشان هست. مردم خصوصا در دو سه دهه گذشته در مورد اینکه پذیرای فرهنگ دموکراتیک هستند آزمایشات کافی داده‌اند. ما هستیم که نتوانستیم منابع فرهنگی و انسانی‌مان را مدیریت کنیم. استمرار همین نظام شورایی هم متأثر از پذیرش فرهنگ دموکراتیک بود وگرنه با این همه موانع و مشکلاتی که دستگاه‌های اجرایی جلویش گذاشتند ما نبایست چیزی به نام نظام شورایی در کشور داشته باشیم. حضور انجمن‌های شورایاری در محلات که منتخب خود مردم بودند و بدون اینکه هیچ حق‌الزحمه‌ای از هیچ جا برایشان تعریف شود کارهای بزرگی کردند، نشان می‌دهد مردم به لحاظ فرهنگی زمینه قوی‌ای برای مشارکت در امور مربوط به خودشان دارند. هر جا احساس کنند که این حرکت نتیجه‌اش به زندگی خودشان برمی‌گردد مشارکت می‌کنند. هر جا هم بفهمند منافع گروه یا جمعیتی تأمین می‌شود  مقاومت می‌کنند. مقاومت‌هایشان هم تعاملی است و باعث می‌شود که یک جایی طرف را متقاعد کنند که خودشان را با رفتارهای مردم تطبیق بدهند.
*نظریه‌ی دیگری مطرح می‌شود که مردم از لحاظ فرهنگی رشدیافته‌تر هستند و آمادگی بیشتری دارند ولی این مشکل در نخبگان کشور است،‌ چه نخبگان مدیریت کلان کشور چه نخبگان روشنفکری، به نظر می‌آید که شما بیشتر به این نظریه متمایل هستید.
**من معتقد هستم که انسداد در ساختار مدیریتی کشور است. یعنی محدود بودن مدیریت انقطاعی را در سه بخش ایجاد کرده است. یک – عدم میدان‌دهی به نخبگان برای حضور در عرصه‌های مدیریتی، دو – انقطاع سیاسی و تاریخی بین نسل سوم و نسل‌های دوم و اول که ناشی از عوارض و تعارضات سیاسی و اجتماعی است که در جامعه ایجاد شده است. شما به نخبگان و روشنفکران هم که مراجعه بکنید می‌بینید که عموما از پذیرش مسئولیت طفره می‌روند. دلیلش هم این است که می‌گویند میدان، میدان بسته‌ای است. در محدوده وزرا نگاه کنید، در 9 دوره که داشتیم حتما ده تا از این آدم‌ها را می‌بینید که در جاهای مختلق بوده‌اند. این انسداد نظام سیاسی کشور است. عدم استفاده از نظام شایسته‌سالاری یکی از مسائلی است که مانع ورود نخبگان کشور است. به همین دلیل هم هر روز شاهد بدبینی و بی‌اعتمادی بیشتر نسبت به نظام هستید. بنابراین اگر ما شرایطی را ایجاد کنیم که گردش نخبگان انجام شود، این شرایطی که شما اشاره کردید قطعا نخواهیم داشت. جامعه در مسئولیت‌پذیری و مسئولیت‌دهی‌اش حتما باید زایش داشته باشد. جامعه باید در گردش خودش آدم‌هایی را که به لحاظ زایش فکری فرسوده شده‌اند پس بزند و آدم‌های جدید با تفکرات جدید و با اندیشه‌های جدید در عرصه‌های تصمیم‌سازی بیاورد. رفتار سیاسی مردم هم در انتخابات همین گونه است، علی‌رغم اینکه شاید طرف را به فلحاظ شخصیتی قبول داشه باشند چون فکر می‌کنند که دوره‌اش تمام شده است پس می‌زنند. دلیل اینکه هر سال با این تعداد گسترده فرار مغزها روبه‌رو هستیم همین انسداد در سیستم مدیریتی ماست. هر ایرانی منصفی مایل است که سرمایه‌اش را در کشور خودش سرمایه‌گذاری کند ولی وقتی نمی‌تواند و میدانی پیدا نمی‌کند مهاجرت می‌کند بنابراین ما مقصر هستیم که میدان عمل را برایش فراهم نمی‌کنیم. تعدادی آدم مشخص در سازمان مدیریتی کشور هستند که جایشان را کس دیگری نمی‌تواند بگیرد. مسئولین ارشد هم در این فکر نیستند که جای اینها را خالی کنند که کسان دیگری بیایند.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات