تاریخ انتشار : ۲۴ بهمن ۱۳۸۷ - ۰۸:۴۸  ، 
کد خبر : ۷۳۱۴۲
گفتگو با دکتر سیدجلال ساداتیان، مدرس و کارشناس مسائل آمریکا

منافع دوطرفه پایه‌های روابط ایران و آمریکا

کتایون مافی اشاره: تضاد‌های میان ایران و آمریکا چنان بزرگ است که احداث پلی دیپلماتیک میان 2 کشور را به سرابی باورنکردنی مبدل کرده است و این که آیا ایران و آمریکا روزی روابط عادی خواهند یافت یا خیر پرسشی است که پاسخ به آن به هیچ روی ساده نیست. با این حال، به نظر می‌رسد اظهارات اوباما درخصوص مذاکره مستقیم با ایران و استقبال ایران از این مذاکرات بدون پیش‌شرط امید به تحول در رابطه ایران و آمریکا را زنده کرده است. در این رابطه با دکتر سیدجلال ساداتیان، مدرس و کارشناس مسائل آمریکا به گفتگو نشسته‌ایم. ساداتیان بر این باور است که ریشه‌های اختلاف میان ایران و آمریکا به بینش‌ها و نگرش‌ها میان دو کشور برمی‌گردد و این اصل منافع ملی است که زیرساخت تغییر روابط میان ایران و آمریکاست.

* زیرساخت‌های تغییر روابط میان ایران و آمریکا کدام است؟
** قاعدتا روابط 2 دولت براساس عواملی که میان آنها همگرایی ایجاد می‌کنند، تعریف می‌شود. امروزه این همگرایی‌ها براساس منافع ملی در روابط 2 کشور تعریف می‌شود. این منافع ملی را عوامل زیادی شکل می‌دهد. این عوامل نوعا نشات گرفته از روش و بینشی است که بر کشورها حاکم است و این بینش و نگرش خود بر عوامل متعددی متکی است.
در موضوع روابط میان ایران و غرب، روشن‌تر و شفاف‌تر این است که بگوییم روابط غرب را با منافع اقتصادی تعریف می‌کنند. در حالی که در ایران این منافع به نگاه اعتقادی تعریف شده است و به فرهنگی سیاسی برمی‌گردد که براساس نظام اسلامی و ایدئولوژی‌های اصولی موجود در قانون اساسی و رهنمودهای امام یا رهبر معظم انقلاب است.
به عنوان مثال شعار عزت، حکمت و مصلحت یا نگاه نه غربی و نه شرقی که در قانون اساسی به آن اشاره شده، ازجمله این نگرش‌هاست، اما چنین بینشی قطعا در نگاه آمریکایی‌ها وجود ندارد.
باید توجه داشت که پایه‌های اصلی همگرایی میان دولت‌ها را این نگاه‌ها و زاویه نگرش تعیین می‌کند. البته ممکن است در برخی از موارد افراد به دلیل منافع کوتاه‌مدت یا مصلحت‌هایی که مطرح می‌شود از نگاه خود عدول کنند؛ یعنی بخشی از آن را متوقف و بخشی دیگر را آغاز کنند تا شرایط برای اهداف آنها مهیا شوند.
این دیدگاهی است که پایه‌های هر نوع همگرایی بر آن استوار است و وقتی که آنها از یکدیگر دور می‌شوند، واگرایی آغاز می‌شود. شاهدی بر این گفتار تئوری‌هایی است که هانتینگتون مطرح کرده است.
نگاهی به رویکرد آمریکا در سال‌های اخیر نشان می‌دهد که ایالات متحده آمریکا پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی خود را در راس جهان دید و اگر نگوییم به عنوان راس نظام تک‌قطبی، خود را در یک نوع نظام سلسله‌مراتبی که آمریکا در راس آن قرار می‌گیرد، برای دنیا تعریف کرد. شاهد بر درستی این کلام آن عبارت بوش پدر است که وقتی با صدام در جنگ بود، نظام نوین بین‌الملل را به دنیا معرفی کرد.
این نظام مشخصه‌هایی دارد و پس از بوش پدر کلیه کسانی که در ایالات متحده آمریکا قدرت را به عهده گرفتند، یعنی کلینتون و بوش پسر این مساله را دنبال کردند.
در راه رسیدن به این راهبرد، آنها مجبور به طی مسیری بودند که البته این مسیر با چالش‌هایی نیز مواجه بود. به عنوان مثال، در زمان کلینتون، آمریکایی‌ها در شبه‌جزیره بالکان به اشکالاتی برخورد کردند که در تضاد منافع با اروپا قرار گرفت، اما آمریکایی‌ها در این دوره جدید که با عنوان نظام نوین بین‌الملل مطرح شد و بر منافع اقتصادی تاکید داشت، جدی‌ترین معضل را در منطقه خاورمیانه تشخیص دادند.
در منطقه خاورمیانه در حقیقت یک خلاء وجود داشت که خلاء رهبری بود ضمن این که بحران هم برای آمریکا خیلی جدی بود. آمریکایی‌ها در این نقطه 4 منطقه بحرانی یعنی افغانستان، عراق، ایران و فلسطین را عنوان کردند. آمریکا تلاش کرد با استفاده از قدرت نظامی بتواند هر چه سریع‌تر این 4 موضوع را برای خود حل کند.
ابتدا ماجرا افغانستان بود که به ظاهر خیلی راحت پیش رفت و آمریکا این بخش را به نیروهای ناتو سپرد و سپس سراغ عراق رفت. در عراق هم با وجود مخالفت‌ها به تنهایی عمل کرد. به این ترتیب توانست امنیت اسرائیل را که از سوی صدام تهدید می‌شد، تامین و محاصره ایران را تکمیل کند و در عین حال، ثبات را در این منطقه ایجاد کند؛ چراکه صدام آدم بی‌ثباتی بود و مدام مساله‌سازی می‌کرد.
اما در این میان آمریکا با بی‌توجهی به دیگر کشورها فرهنگ یکجانبه‌گرایی را باب کرد و این یکجانبه‌گرایی حملاتی را علیه آمریکا در عرصه کشورها برانگیخت. از این رو اروپایی‌ها به صحنه آمدند. چینی‌ها و روس‌ها مجال پیدا کردند و اعرابی که آمریکا تا پیش از این به آنها برای اصلاحات در کشورهایشان فشار می‌آورد، خودی نشان دادند.
در نتیجه آن پیروزی که آمریکایی‌ها در عراق انتظار آن را داشتند، روی نداد و آمریکا که هدف محاصره کامل ایران و در نتیجه تسلیم ایران را دنبال می‌کرد، به نتیجه نرسید.
در این ماجرا روز به روز موقعیت ایران بهتر شد و آمریکایی‌‌ها ناچار شدند با ایران راجع به آینده عراق مذاکره کنند.
در اوج گرفتاری‌های آمریکا شعار مذاکره اوباما با ایران مطرح شد و این سیاست چنان در دولت اوباما قوی بود که وقتی خانم کلینتون به سمت وزیر خارجه اوباما منصوب شد، بخشی از حرف‌هایش را علیه ایران پس گرفت.
بنابراین می‌بینیم که پایه‌های روابط ایران و ایالات متحده آمریکا را منافع 2 طرف تشکیل می‌دهد.
اما در حال حاضر این منافع متفاوت از یکدیگر تعریف می‌شود و نگاه ایدئولوژیک در آن وجود دارد.
منافع تهران ایجاب نمی‌کند که ایالات متحده همسایه ایران باشد؛ لذا تلاش ایران این بوده است که آمریکا نتواند در عراق، افغانستان و خلیج فارس باقی بماند و اسرائیل پا بگیرد.
منافع آمریکا نیز در طرف مقابل قرار دارد، آمریکایی‌ها ایران را از این زاویه متهم می‌کنند و با پیش کشیدن بحث تروریسم، کمک به نیروهای معارض و تهدید اسرائیل، موضوع هسته‌ای و مغایرت‌های دیپلماتیک در روابط بین‌الملل به مقابله با منافع ایران می‌پردازند.
در این سیاست آمریکایی‌ها دنبال این هستند که اگر بتوانند رفتار ایران را تصحیح کنند و اگر ایران تغییر رفتار نداد، حکومت را در ایران عوض کنند.
نقطه مقابل این حرکت نیز حرکت ایران بود که ارزیابی کرد باید در جایی با آمریکا درگیر شود که بتواند حرف منطقی خودش را به کرسی بنشاند و حمایت‌های بین‌المللی و داخلی را پشت‌سر خود داشته باشد.
در نتیجه به دنبال این سیاست‌ها از سوی طرفین، روز به روز فاصله و اختلاف میان دو طرف بیشتر شده است و در حال حاضر بهانه‌هایی برای این اختلاف میان دو طرف وجود دارد.
از جمله این بهانه‌ها توقیف سرمایه‌های ایران، کودتای آمریکایی‌ها علیه مصدق، کمک آمریکایی‌ها به صدام، حمله طبس و غیره از سوی ایران است و آمریکایی‌ها نیز متقابلا بهانه‌هایی را مطرح می‌کنند؛ ازجمله اشغال سفارت آمریکا و شعار علیه این کشور است.
در گیر و دار این بهانه‌جویی‌ها می‌توان گفت در حال حاضر در جمهوری اسلامی فعلا 2 نگاه به آمریکا وجود دارد.
نگاه اول این است که ما با غرب و در راس آن ایالات متحده آمریکا اختلاف اصولی و اساسی داریم. به هیچ وجه نباید به آمریکایی‌ها روی خوش نشان دهیم و اگر ما با آمریکا وارد یک تعامل بشویم، آمریکا ما را خواهد بلعید. در شرایط صلح ما بازنده هستیم و در شرایط بحرانی ما می‌توانیم افکار عمومی را علیه آمریکا بسیج کنیم.
اما نگاه دیگر که منطقی‌تر و آرام‌تر است، می‌گوید ما می‌بایست تعاملمان را براساس رفتار طرف مقابلمان تعریف کنیم. اگر ایالات متحده آمریکا قدم‌هایی را به سمت ما بردارد و حرکت‌هایی را انجام دهد، ما هم نیز این حرکت‌ها را پاسخ خواهیم داد.
این نگاه کاملا به آمریکا اعتماد ندارد و معتقد است ما در گذشته حرکت‌هایی انجام داده‌ایم که از سوی آمریکا بدون پاسخ مانده است، ازجمله این که ما گروگان‌های آمریکایی را آزاد کردیم؛ اما آمریکایی‌ها پاسخ‌های مناسب به ما ندادند. ما در افغانستان برای روی کار آمدن دولت کرزای و مقابله با طالبان به آمریکایی‌ها کمک کردیم؛ اما آمریکایی‌ها ما را جزو محور شرارت معرفی کردند. پس ما نمی‌توانیم به آمریکایی‌ها اعتماد کنیم، اما اگر آمریکایی‌ها حرکت‌هایی را انجام دهند، ما این حرکت‌ها را پاسخ خواهیم داد.
در حال حاضربه جایی رسیده‌ایم که طرفین به یکدیگر بی‌اعتماد هستند و هر کسی فکر می‌کند اگر قدم اول را بردارد، ممکن است طرف بعدی قدم بعدی را بر ندارد.
البته دولت احمدی‌نژاد تلاش می‌کند پالس‌های مثبت بفرستد و حتی امیراحمدی را که به شکلی می‌خواست بین ایران و آمریکا نقش واسطه بازی کند و رفت و آمدهایی را انجام دهد پذیرفت.
همچنین با وجود جو بدبینی و شرایطی که وجود دارد، پالس‌های دولت جدید آمریکا پالس‌های مثبتی تلقی نمی‌شود و گفته می‌شود این تغییر تاکتیک‌هایی است که اوباما در پیش گرفته است یعنی پایه‌های اختلاف یک نگاه ایدئولوژیک، برخی از تضاد منافع است که هر کدام از طرفین دیگری را به آن متهم می‌کنند.
* به نظر شما پس چرا اوباما علاقه‌مند به عادی‌سازی روابط با ایران است؟
** ایالات متحده آمریکا در کل به دنبال ایجاد آرامش در منطقه است. این نگاه من است که با نگاه خیلی از تحلیلگران متفاوت است که آمریکا را به دنبال ایجاد بحران در منطقه می‌دانند. براساس راهبرد ایالات متحده که در پرسش اول توضیح داده شد، آمریکا می‌خواهد بر منطقه خاورمیانه مسلط شود و منطقه خاورمیانه را نیز با ماهیت انرژی نگاه می‌کند؛ چراکه موتور اقتصاد دنیا هم انرژی است.
آمریکایی‌ها بر این باورند که اگر بتوانند بر منابع تامین انرژی یعنی نفت تسلط پیدا کنند و بر آن کنترل داشته باشند، خیلی نیاز ندارند که به همه جای دنیا لشکرکشی کنند. بلکه گلوی اقتصاد دنیا در دست آنها خواهد بود و در نتیجه می‌توانند هم منابع خود را تامین و هم رقبای خود را از نظر اقتصادی کنترل کنند.
البته رقبای آمریکا نمی‌خواستند این اتفاق بیفتد. یعنی تا دیدند آمریکا پایش در عراق گیر کرده است، در آنجا مدام تحریکات خود را انجام دادند. بعضی رفیق دزد و شریک قافله شدند، یعنی از یک طرف با آمریکا اظهار همراهی و همگامی کردند و نیرو به عراق فرستادند،؛ اما از پشت سر تا آنجا که توانستند علیه آمریکا کار کردند.
بخش دیگر این ناکامی آمریکا بحث اسرائیل بود. اسرائیل در این منطقه منافع خودش را در بحران‌آفرینی می‌بیند. اگر اسرائیل بخواهد از سیاست آرامش ایالات متحده پیروی کند و در حد یک کشور کوچک آرام منطقه دربیاید، نمی‌تواند به حیات خودش ادامه دهد. دلیل این که بوش حتی بوش پسر در پی این بود که بحران اسرائیل و فلسطین را به نحوی فیصله دهد، دستیابی به همین آرامش در منطقه خاورمیانه بود.
در حال حاضر کسانی که در اسرائیل بر سر کار هستند نیز نگران این موضوع گفتگوی اوباما با ایران هستند. چراکه موقعیت آمریکا و ایران به گونه‌ای است که اگر این دو کشور با هم هم‌پیمان شوند، مثل مکمل‌های استراتژیک عمل می‌کنند و این به نفع اسرائیل نخواهد بود. اسرائیل به دنبال این است که بین ایران و آمریکا تا جایی که ممکن است بحران به وجود بیاید؛ چراکه منافعش در این بحران است. اگر اسرائیل بخواهد بیاید و در حد و اندازه خودش قرار بگیرد و آمریکا بتواند تعادلی را میان اعراب از یک طرف و بین ایران و خودش از سوی دیگر برقرار کند، اصلا اسرائیل وزنی نمی‌تواند در منطقه داشته باشد؛ در حالی که اسرائیل به دنبال این است که موقعیت خودش را تثبیت کند.
* اما اسرائیل که جزو پایه‌های آمریکا محسوب می‌شود؟
** این تلقی‌ است که خیلی‌ها در ایران مطرح می‌کنند و این نگاه در تحلیل‌های داخل ایران است که طرح می‌شود و عده‌ای می‌گویند اسرائیل به عنوان گروگان در دست سیاست‌های ایالات متحده است و عده‌ای دیگر معتقدند آمریکا به عنوان گروگان در دست اسرائیل و لابی‌های صهیونیستی در داخل آمریکاست. اعتقاد من این است که ایالات متحده آمریکا به هر صورت اگر روزی دنباله‌رو آن سیاست‌ها و استراتژی‌های رژیم صهیونیستی بود، امروز سعی دارد از لابی صهیونیستی به نفع خود و پیشبرد راهبردهای کلان خودش استفاده کند، نه این که اسیر دست اسرائیلی‌ها باشد. با این حال باید توجه داشت که لابی صهیونیستی نیز در کاخ سفید و هم در سیاست‌های ایالات متحده آمریکا ذی‌نفوذ هستند. آنها تلاش می‌کنند بحران‌هایی را درست کنند که سیاستمداران آمریکا را وادار کنند که در آن مسیر و مجرا حرکت کند. ماجرای غزه از دید من چاله‌ای است که آنها می‌خواهند در مقابل اوباما حفر کنند.
* آیا جز رسیدن به این آرامش موضوع دیگری در علاقه‌مندی به روابط آمریکا با ایران از سوی اوباما مطرح است؟
** آمریکایی‌ها می‌خواهند با عادی‌سازی روابط در ایران ثبات در خاورمیانه حاکم شود. در راهبردهای کلانی که آمریکا آن را نیاز دارد، آمریکا محتاج این آرامش است؛ چراکه او می‌خواهد رئیس دنیا باشد و تمایل ندارد در جاهای مختلف درگیر شود. این راهبرد کلان ایالات متحده است، اما اگر در جایی برای آمریکا بحران‌سازی شود، طبیعی است که می‌خواهد وارد فضای بحران شود و با بحران برخورد و آن را به نفع خود حل کند و درگیری‌های مقطعی او در خاورمیانه ازجمله عراق و افغانستان برای رسیدن به این آرامش است؛ چراکه در درازمدت منافع آمریکا در این آرامش است و منافعش ایجاب می‌کند که در حقیقت این آرامش را در منطقه برقرار کند که بتواند حاکمیت خود را در منطقه اعمال کند.
ما شاهد هستیم آمریکا برای رسیدن به این آرامش حتی یک جاهایی برخورد نظامی با ایران را سبک و سنگین کرد تا بتواند این مساله را حل کند.
اما بیشتر از آنچه ایالات متحده بخواهد با ایران برخورد نظامی داشته باشد، اسرائیل می‌خواست این ماجرا رخ دهد و آمریکا را درگیر جنگ کند که به دست آمریکا، ایران را تضعیف کند و بکوبد.
اسرائیل نگران این است که یک ایران قوی در منطقه شکل بگیرد، اما درست برعکس تل‌آویو، ایالات متحده آمریکا یک ایران مستحکم و قوی را در راستای منافع خودش احساس می‌کند.
این موضوع به تعریف استراتژیک اولیه از روابط با ایران برمی‌گردد که امروز آمریکا از آن خیلی فاصله دارد. در آن تعریف استراتژیک اساس بر این بود که آمریکا کمک کند تا در منطقه خاورمیانه چند قدرت قوی شکل بگیرد. آن چند کشور ایران، عراق و عربستان بودند، ابتدا عربستان سعودی بود که به عنوان بزرگ‌ترین و قوی‌ترین قدرت اقتصادی منطقه از گذشته نیز روابط بسیار خوبی با آمریکا داشت. کشور بعدی عراق بود. در برآوردهایی که آمریکایی‌ها درباره عراق داشتند، نشان داده شده بود عراق نزدیک به 340 میلیارد بشکه نفت دارد و این یعنی دخیره نفت اول در دنیا. اگرچه آمار فعلی عراق حاکی از 130 میلیارد بشکه ذخایر نفتی است، اما آمریکایی‌ها میزان آن را نزدیک به 340 میلیارد بشکه نفت می‌دانند و بر این باورند که عراق اولین ذخایر نفتی دنیا را دارد و این موضوع اهمیت عراق را بیشتر می‌کند. بعد از عراق و عربستان نیز ایران قرار دارد. باید توجه داشت که ایران در منطقه کوچک خلیج فارس قرار دارد که خود حدود 700 میلیارد بشکه نفت دارد که در قسمت شمال و جنوبش نزدیک 200 و 250 میلیارد بشکه نفت وجود دارد و ایران رابط بین این دو قطب تامین انرژی دنیاست. ایالات متحده هم برای مصارف خود و هم برای کنترل دنیا به این دو منطقه نیاز دارد. پس باید ایران را وارد بازی کند، اما ایران با سیاست‌های فعلی به کار آمریکا نمی‌آید و یک ایران تغییر رفتارداده شده برای رفع احتیاجات آمریکا لازم است. پس مطابق تعریف آمریکا، ایران، عربستان و عراق می‌توانند خواسته آمریکا را تامین کنند، اما ایران امروز با ایرانی که آمریکایی‌ها ترسیم کرده‌اند فاصله دارد. این فاصله به دلیل همان اختلافاتی است که از آنها یاد شد.
ایالات متحده آمریکا اگر روزی دنباله‌رو سیاست‌ها و استراتژی‌های رژیم صهیونیستی بود امروز سعی دارد از لابی صهیونیستی به نفع خود و پیشبرد راهبردهای کلان خودش استفاده کند
اگر دیدگاه دو کشور به هم نزدیک شود، بسیاری از بهانه‌ها میان دو کشور مرتفع و راه‌حلی برای آن پیدا می‌شود، اما در ایران وجود دو نگاهی که در بالا به آن اشاره شد یعنی نگاه موافق رابطه با آمریکا و نگاه مخالف رابطه با آمریکا، در این رابطه تاثیرگذار است.
با این حال منافع بلند مدت آمریکا آرامش در این منطقه را ایجاب می‌کند و این منافع است که آمریکا را به دنبال عادی‌سازی روابط با ایران واداشته است.
* چرا اعراب از عادی شدن روابط میان ایران و آمریکا در هراسند؟ و چرا آمریکا آنها را وارد برنامه هسته‌ای ایران کرده است؟
** اگر ایران، عربستان و عراق مطابق خواسته آمریکا شکل بگیرند، دیگر وزنی در منطقه برای اعراب باقی نمی‌ماند. طبیعی است که اعراب از این موضوع در هراسند. زمانی که ایران دنباله استراتژیک و متکی به قدرت آمریکا بود، در منطقه قدرت اول حساب می‌شد. در آن شرایط اعراب از ایران حساب می‌بردند. حتی صدام مجبور شد در سال 1975 در مقابل ایران تسلیم شود و قرارداد 1975 را امضا کند. بعد از انقلاب و درگیری‌های ایران با آمریکا اختلاف میان ایران و آمریکا بیشتر شد و بین 2 کشور فاصله افتاد و این فاصله موجب ورود دیگران ازجمله اروپایی‌ها به بازی شد و عرب‌ها در این میان جان گرفتند و معادله و تعادل به هم خورد.
امروز عرب‌ها نگران هستند که اگر ایران به ایالات متحده آمریکا نزدیک شود، دومرتبه معادله قبلی احیا شود و شرایطی فراهم شود که ایران وآمریکا بتوانند بر منطقه مسلط شوند. از این روبه‌ طور طبیعی شروع به سنگ‌اندازی می‌کنند.
از سوی دیگر درباره ورود اعراب به گفتگوهای هسته‌ای باید بگویم که در حال حاضر آمریکا برای این که این عرب‌ها را با خود در اعمال فشار علیه ایران و برای تغییر رفتار تهران همراه کند، از ابزار سود می‌برد و با آنها بازی می‌کند. واشنگتن از حساسیت‌های آنها علیه ایران باخبر است و از هراس آنها در نزدیک شدن آمریکا به ایران استفاده می‌کند.
* یکی از وعده‌های اوباما در شعارهای انتخاباتی‌اش خروج نظامیان آمریکایی از عراق و حضور بیشتر نظامیان آمریکایی در افغانستان است. این حضور چه تبعاتی برای ایران در پی دارد؟
** آمریکا فکر می‌کند با عقد قرارداد امنیتی در عراق و تثبیت موقعیت و حکومت دولت عراق ماجرا را در این کشور به یک سامانی رسانده است. براساس این قرارداد امنیتی، آمریکا به دنیا اعلام کرده که این حقیقت دولت عراق است که از آمریکا خواسته به حضور خود در عراق ادامه دهد و به این ترتیب به نحوی 2 تا 3 سال آینده در عراق ماندگار شده است، اما به سبب ساده‌انگاری‌هایی که آمریکایی‌ها درباره بافت و ساختار افغانستان داشتند و فکر کردند به محض این که دولت مرکزی افغانستان را بر سرکار آورند ماجرا تمام شده است هنوز در افغانستان درگیرند. در افغانستان قبایل و طوایف مختلفی وجود دارد و هر بزرگ و پیری در یک طایفه ذی‌نفوذ است. از بین نرفتن ریشه‌های طالبان و طالبانیسم و قدرتخواهی‌ها در افغانستان موجب تشنج در این کشور شده است و آمریکایی‌هایی که فهمیدند ریشه ماجرا کجاست، اعلام کردند لازم است نیروی بیشتری به افغانستان اعزام شود.
این مساله بخصوص از زمانی که ژنرال دیوید پترائوس خواستار نیروی اضافه در عراق شد و به این ترتیب توانست به مشکلات آمریکا در عراق خاتمه دهد، بیشتر قوت گرفت. در حال حاضر وی به سرفرماندهی کل منطقه رسیده و ماجرای افغانستان نیز به او واگذار شده است و پترائوس هم این فرمول را پیشنهاد کرد. این فرمول را اوباما و حزب او گرفتند و حتی در حقیقت هر دو حزب درک و آن را مطرح کردند.
در حقیقت هر دو حزب در افغانستان تاکید دارند که لازم است نیروهای بیشتری به افغانستان اعزام شوند تا بتوانند آموزش‌های امنیتی لازم را به پلیس افغانستان بدهند و در سرکوبی طالبان و گروه‌های سلفی و گروه‌های مختلف معارض شرکت کنند.
اما نگرانی درخصوص این حضور از سوی ایران به توضیحات ابتدایی در این مصاحبه برمی گردد و نگاهی به رابطه ایران و آمریکا دارد. اگر در ایران، آمریکا را به عنوان یک دشمن جدی خود بشناسیم، بله حضور آمریکا در همسایگی ایران هر کجا باشد برای منافع ایران مضر است، فرقی نمی‌کند در افغانستان باشد یا عراق، پاکستان یا ترکیه یا هر یک از همسایگان دیگر ما یا حتی در کشورهای حوزه خلیج فارس.
* این نگرانی همواره مطرح شده که آمریکا از هزاران کیلومتر دورتر آمده و در مرزهای ایران به دنبال چه چیزی است؟
** نگرانی از این موضوع بستگی به نگاه به آمریکا دارد. اگر آمریکا را دشمن ایران به شمار آورند، حضور آمریکا را مخل مبانی روابط خود می‌دانند و تضاد منافع جدی با آمریکا را در این تعریف می‌بینند.
اما عده دیگری بر این باورند که آمریکا به هر حال منافعی در دنیا دارد، به عنوان رئیس دنیا به آنها نگاه می‌کند و در این خصوص با همه دنیا در تعامل است. در این میان مهم این است که چه کسی می‌تواند از این بازارتعاملات بهره مناسب را ببرد، خودش را تقویت کند و بتواند پیش رود.
در حال حاضر این نگاه دوم بر ایران حاکم نیست و این نگاه اول است که بر مقدرات ما حاکم است. بنابراین حضور ایالات متحده آمریکا در افغانستان می‌تواند برای ایران نگرانی ایجاد کند و در هر کجا که این حضور تقویت شود، به ضرر ایران است.
* امضای قرارداد امنیتی عراق با آمریکا چه نتایجی برای ایران می‌تواند داشته باشد؟
** واقعیت‌های شرایط عراق ایجاب می‌کرد که آمریکایی‌ها در این کشور بمانند. ایران از ابتدا با اظهارات مستقیم و غیرمستقیم با این قرار داد امنیتی مخالفت کرد. حتی جاهایی هم مخالفت‌های خود را از زبان برخی از گروه‌ها در داخل عراق ابراز کرد و سرانجام زمانی که دید دیگر نمی‌تواند مخالفت کند، به نحوی کوتاه آمد.
از طرفی در اینجا تضادهایی وجود داشت. آمریکا خونین‌ترین دشمن ایران در عراق را سرنگون کرد. همچنین آمریکا باعث به قدرت رسیدن شیعیان در عراق شده بود. شیعیانی که برای سال‌های طولانی توسط بعثی‌ها سرکوب می‌شدند و تعداد زیادی از آنها آواره بودند و اصلا موقعیتی در داخل عراق نداشتند. از این رو می‌توان گفت آمریکا به نحوی به ایران خدمت کرد.
نگاه سیاسی دوم در ایران که موافق با ارتباط با آمریکاست این خدمت را از سوی آمریکا تایید می‌کند و آن را نوعی اشتراک منافع میان ایران و آمریکا می‌داند. از این رو ادامه این حضور و قراردادی که مستمسک این حضور برای آمریکا در عراق باشد را خطری برای ایران نمی‌داند.
ولی این موقعیتی نیست که نگاه مخالف رابطه با آمریکا آن را تایید کند و اگر چه در جاهایی هم می‌داند نگاه گروه دوم موافق با برخی از واقعیت‌هاست، اما آن را ندیده می‌گیرد و بر خطر وجود آمریکا در عراق و همسایگی آمریکا با ایران در نتیجه این قرارداد امنیتی تاکید می‌کند و تضاد این منافع میان ایران و آمریکا را مطرح می‌کند.
براساس این نگاه، اگر آمریکا در این منطقه تثبیت شود، می‌تواند در راستای ایجاد فشار بر ایران و تسلیم ایران و تغییر رفتار ایران موثر واقع شود.
* در دوره اوباما آیا آمریکا براساس این فشار می‌تواند برای تغییر رفتار ایران از مرزهای افغانستان و عراق علیه ایران استفاده کند؟
** نه نمی‌تواند. شرایط دنیا مقداری مخالف خواسته‌های آمریکا حرکت کرده است. طبیعتا در کار اینچنینی هم عوامل مختلفی درگیر هستند که بسیاری از این عوامل اینک برای آمریکا مهیا نیستند. آمریکایی‌ها اگر بخواهند ایران تغییر رفتار بدهد، چند عامل را در استراتژی یا تاکتیک‌های خود در نظر می‌گیرند. آنها فکر کردند اگر مشکل عراق و افغانستان را برای خود حل کنند محاصره ایران تکمیل می‌شود. در نتیجه این فشار بر ایران باعث می‌شود که خود به خود ایران بترسد و تغییر رفتار بدهد. اما این اتفاق نیفتاده است. ایران هم این موضوع را تشخیص داد. ایران این حضور را علیه امنیت خود احساس کرد و مدام زاویه عمل علیه آمریکا را باز‌تر کرد.
* آیا ممکن است آمریکا با روسیه بر سر ایران معامله کند و در عوض توقف سپر موشکی از روسیه بخواهد حمایت‌های خود را از تهران بردارد؟
** بله آنها به این تفاهم در آبخازیا و اوستیا رسیدند. آمریکایی‌ها در آنجا به روسیه چراغ سبز نشان می‌دهند؛ یعنی به نحوی استقلال آبخازیا و اوستیا را به رسمیت می‌شناسند و در مقابل آن می‌خواهند درباره ایران یا مساله‌ای دیگر از روسیه امتیاز بگیرند. به نظر می‌رسد روندی که دارد طی می‌شود، با سکوتی که اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها دنبال می‌کنند و جار و جنجال زیادی در این ماجرا راه نینداخته‌اند همه دال بر این است که به نحوی تسلیم روس‌ها شدند. یعنی این امتیاز را می‌دهند و این تسلیم شدن را می‌پذیرند در ازای آن چیز دیگری از روس‌ها می‌خواهند.
* به نظر می‌رسد اروپا نیز تمایلی به بهبود روابط آمریکا با ایران ندارد. اگر روابط آمریکا با ایران بهبود یابد، این بهبودی روابط چه تاثیری بر روابط اروپا و ایران دارد؟
** اروپا بیشترین منافع را از بحران روابط ایران و آمریکا برد. هم به لحاظ اقتصادی و هم به لحاظ نفوذ سیاسی و امنیتی. توجه داشته باشید اروپایی‌ها در منطقه خاورمیانه از گذشته‌های دور نفوذ بالایی دارند. مثلا سوریه و لبنان در جنگ جهانی اول به عنوان متصرفات تحت قیمومیت فرانسه و عراق و کویت و برخی دیگر از کشورهای منطقه تحت قیمومیت انگلیس مطرح شدند، انگلیس غیر از آنها نفوذ‌های دیگری ازجمله در بحرین و امارات و غیره داشت و مجموعه اینها شرایطی را فراهم کرد که اروپایی‌ها متمایل باشند تا حضور خود را در این منطقه ادامه دهند، اما در جنگ جهانی که بشدت تحت فشار نیروهای دول محور و آلمان بودند، از آمریکا درخواست کردند وارد جنگ شود. کنفرانس تهران، کنفرانس بسیار مهمی در این باره بود. در میان کشورهای مطرح اروپایی، فرانسه تحت اشغال بود وحرفی برای گفتن نداشت؛ اما از انگلیس چرچیل به تهران آمد و از روسیه نیزاستالین در این کنفرانس حضور یافت. آنها از آمریکا کمک خواستند که آنها را همراهی کند. آمریکا حاضر شد، اما اعلام کرد در برابر پشتوانه‌های لجستیک و تدارکاتی و نیروی نظامی که در اختیار آنها می‌گذارد، باید روسیه پس از جنگ از مرز خود فراتر نرود و انگلیس پس از پیروزی از همه متصرفات خود خارج شود. چرچیل این قول را داد و وقتی از تهران برگشت، در دیداری که با آیزنهاور روی کشتی داشت، این پیمان را با یکدیگر امضا کردند که به پیمان آتلانتیک شمالی مشهور شد، اما در خاطراتی که از چرچیل نقل شده، آمده است چرچیل به این دلیل رسما در پارلمان گریست و اعلام کرد متصرفاتی که ظرف 300 سال گذشته پدران ما به دست آوردند، ما یکشبه از دست دادیم. ازجمله این متصرفات خروج از تهران بود. همچنین خروج از منطقه شرق خاورمیانه و خلیج فارس. می‌توان نتیجه گرفت که اروپاییان با چشم اشک‌آلود در سال 1971 این منطقه را ترک کردند. آنها همیشه چشم داشتند که به ایران بازگردند تا اکنون که فرصت فراهم شده است و آنها به ایران بازگشتند بسادگی حاضر به خروج از آن نیستند. در حال حاضر اروپایی‌ها بشدت در حال تقویت لابی‌های خود در ایران هستند و اکنون که می‌بینند امکان بهبود روابط بین ایران و آمریکا وجود دارد، تلاش می‌کنند روابط ایران و آمریکا بهبود نیابد. اروپایی‌ها اجناس خود را به ما گران‌تر از آمریکایی‌ها می‌فروشند. فناوری‌ای که آمریکایی‌ها می‌توانند به ما بدهند، اروپایی‌ها نمی‌توانند یا نمی‌دهند. اینها به معنای تعریف از آمریکایی‌ها نیست، بلکه سیستم رقابت این کشور در مقایسه این گونه است. اگر ما با آمریکا رابطه برقرار کنیم، شاید هزینه‌هایمان حداقل به یک سوم درخیلی از موارد تا یک دوم کاهش یابد، اما در حال حاضر تمام این هزینه‌ها در جیب اروپایی‌ها می‌رود. بنابراین آنها در بحران روابط میان ایران و آمریکا هم نفوذ خود را افزایش می‌دهند، هم جنس‌های خود را دولا و پهنا می‌فروشند و معلوم است که اجازه نمی‌دهند روابط ما با آمریکا بهبود یابد. روس‌ها و چینی‌ها هم از این فرصت بدشان نمی‌آید. در این زمان همه از این بحران منتفع شدند جز ایران و ما نیز سعی کرده‌ایم همه را منتفع سازیم تا آنها پشتوانه ما در برابر آمریکا باشند؛ در صورتی که خیلی جاها دیدیم پشت ما را خالی کردند.
در حقیقت نزدیکی ما به آمریکا می‌تواند منافع اروپا را به خطر بیندازد. گل‌آلود بودن روابط ما با آمریکا، می‌تواند ایران را به سوی اروپا سوق دهد.
در حالی که حضور آمریکا در عراق یا افغانستان می‌تواند برای ما فرصت‌هایی را فراهم کند کما این که دشمن خونی ما یعنی صدام و طالبان را از بین برد.
* پیش‌بینی شما چیست، آیا آمریکایی‌ها مذاکره احتمالی خود را با ایران در زمان ریاست جمهوری احمدی‌نژاد انجام می‌دهند یا آن را به زمان بعد از انتخابات موکول می‌کنند؟ احتمال این مذاکره را چقدر می‌دانید؟
** اعتقاد من این است که آمریکایی‌ها با احمدی‌نژاد مذاکره نمی‌کنند و نخواهند کرد، مگر این که مطمئن شوند او رئیس‌جمهور آینده ایران است.
در نظر داشته باشید عوامل مخرب برای نزدیکی در مستقیم شدن رابطه ایران و آمریکا بسیار است. از جاسوسان داخلی گرفته تا لابی صهیونیست‌ها و لابی عرب‌ها در داخل آمریکا، فشارهای منطقه‌ای، نگاه‌های ضدآمریکایی و قدرت‌های فرامنطقه‌ای همه اینها دست به دست هم داده‌اند که رابطه ایران با آمریکا مستقیم نشود. در حالی که آمریکا تابع منافع خودش، به دنبال این است با ایران به عنوان یک واقعیت قدرت یافته درمنطقه که با آمریکا دارای اشتراکات منافع است، وارد تعامل شود و دنبال مذاکره مستقیم است.
در نهایت باید شرایط را دید و آمریکایی‌ها می‌خواهند با قدرت مسلط در ایران حرف بزنند و منتظر خواهند بود ببینند این قدرت مسلط کیست؟

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات