صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۴ بهمن ۱۳۸۷ - ۰۹:۱۹  ، 
کد خبر : ۷۵۷۲۳

برشی از تاریخ انقلاب اسلامی از زبان اسدالله بادامچیان (بخش ‌پنجم)

اشاره: راهپیمایی های عظیم از جمله راهپیمایی روز عید فطر سال 57 و همچنین ماجرای جمعه سیاه میدان‌ شهداء در 17 شهریور، فرازهای مهم شدت گیری و فراگیر شدن نهضت اسلامی ملت ایران در سال 57 است که در نهایت چند ماه بعد به سقوط شاه انجامید. این فرازهای مهم انقلاب را در این قسمت از گفتگوی با آقای بادامچیان مرور می کنیم.

 * ماجرای اربعین گرفتن برای شهدا نیز آیا از قبل طراحی شده بود؟ و چه شد که اولین چهلم در تبریز برقرار شد؟
**یکی از برنامه های مهم که موجب آغاز و تقویت حرکت انقلاب گردید، مسئله چهلم گیری و اربعین گیری برای شهدا بود. آرام آرام مراسم برای آقا مصطفی و چهلم گیری برای ایشان و بعد از آن ماجرای خونین 19 دی و قیام مردم قم مطرح شد و بعد از آن چهلم گیری برای قیام قم در تبریز (29 بهمن). حتما شما می پرسید چرا تبریز؟ برای اینکه شریعتمداری مخالف بود. ما در آن مجموعه مان طراحی کردیم که چهلم گیری مفصلمان را بگذاریم در تبریز. اعلامیه بدهیم و دعوت کنیم به راهپیمائی و ... تا آقای شریعتمداری مجبور شود در جمع بماند. برای اینکه امام نظرش این نبود که کسی بیاید و ساز جدا بزند! (شریعتمداری هم با شاه ساخته بود که این کار را بکند.)
خدا رحمت کند شهید انگجی را، حتی ایشان هم بیم داشت که مردم نمی آیند، اما قرار شد انجام بشود. از آن مسجدی که الان نامش یادم نیست. مرحوم ابوالفضل موسوی که دادستان بود و خیلی فرد مفیدی بود برای انقلاب آن روز ایستاد در آن مسجد. در آنجا یک سروان حرکتی ناشیانه کرد، اعلامیه امام را کند، یکی از جوانهای آنجا با او مقابله کرد، آن سروان با گلوله این جوان را شهید کرد، آقای موسوی یک سخنرانی حماسی کرد و سپس آمد جلوی مردم و به راه افتاد، همه هم بدنبالش. ما البته محاسبه نکرده بودیم که رژیم در آنجا اینطور می کشد. ولی رژیم آنجا احساس خطر کرد و مردم را به رگبار بست. وضع تبریز طوری شد که شریعتمداری مجبور شد اعلامیه علیه شاه بدهد، البته شاه نه، علیه دولت (به قول خودش!)
*درباره مراسم راهپیمایی عید فطر هم توضیح بفرمائید.
**وقتی چهلم گیری ها مجموعه توده های مردم را آورد و جمع شدند، قرار شد که ما روز عید فطر یک تظاهرات راهپیمائی راه بیندازیم. با آقای بهشتی قرارش را گذاشتیم. قرار شد که از قیطریه راه بیفتد (از شمیران) جائی که رژیم احساس نمی کرد. راه می افتیم، بالای تپه قیطریه مرحوم مفتح قرار شد نماز بخواند، ما قرار شد پلاکاردها را آنجا بزنیم. یک مقدار هم نگاه داریم. پلاکاردها را نزد آقای جواد رفیق دوست پشت مسجد قبا ودر بعضی جاهای دیگر درست می کردیم. شهید عراقی مسئولش بود و نظارت می کرد. شعارها را بنده می دادم.
اول بعضی تردید داشتند که بیایند یا نه، که حضور بعضی از آقایان آنها را نیز همراه کرد. جمعیت آمد در خیابان قدیم تهران، یک مرتبه جمعیت جوشید. ازجاهای دیگر هم به جمعیت پیوستند. حرکت به گونه ای شد که سر ظهر به پیچ شمران رسید. آنجا آقای بهشتی خودش را رساند، همانجا ایستاد و نماز خواند. از آنجا حرکت به طرف میدان آزادی شروع شد. این اولین راهپیمایی باشکوه و موفق بود.
*ماجرای جمعه خونین 17 شهریور چگونه بوجود آمد؟
**دومین راهپیمائی در روز پنج شنبه 16 شهریورشروع شد. این راهپیمایی قطعنامه داشت با سخنرانی آقای بهشتی. با این راهپیمائی‌ها رسیدیم به اینجا که شاه دیگر تحملش طاق شد. قرار شده بود روز 16 ام برنامه ها را بطور موقت تمام کنیم، لیکن آقای«شیخ یحیی نوری» که درخیابان پیروزی فعالیت داشت، به میدان آزادی آمد. ایشان اعلام کرد قرار ما فردا 8 صبح میدان ژاله! در واقع طرح میدان ژاله از طرف ما نبود، از طرف آقای شیخ یحیی نوری بود. ما مخالف نبودیم با این مسائل و می گفتیم که هر کس هر کاری می کند ما از آن استفاده کنیم، اما آن روز را مصلحت نمی دانستیم. درعین حال هیچ چیز نمی توانستیم بگوئیم. در عین حال به این ایشان نمی توانستیم بگوئیم، که این مطلب را نگو، زیرا نمی پذیرفت و خودش تصمیم می گرفت. میدان شهدا نزدیک همان حسینیه و حوزه علمیه آقای یحیی نوری بود و می خواست که اینکار انجام بشود.
ساعت 1 نیمه شب بود که آقای احمد قدیریان به من تلفن زد و من را بیدار کرد و گفت: « خبرداری؟» گفتم: «چه چیزی را؟» گفت: «در 19 شهر اعلام حکومت نظامی شده!» گفتم: «پس، فردا صبح کشتار داریم!»
اینکه نیمه شب اعلان حکومت نظامی می کنند، یعنی می خواهند بیایند و بکشند و همان هم شد. تقریبا از همان لحظه ساعت به ساعت رادیو را گوش دادم. ساعت نزدیک 5 بود که اعلام کرد حکومت نظامی برقرار است. ما در واقع از همانجا با بچه ها تماس گرفتیم و چندین کار کردیم:
1-اینکه مردم را از ورود به میدان 17 شهریور باز داریم، چون محل کشتار را می دانستیم. خبر هم رسیده بود که یکسری اسرائیلی آورده اند، می خواهند کشتار کنند.
2-خانه های اطراف را برای پذیرش مجروحین آماده کنیم.
3-بیمارستانهایمان را آماده کنیم.
4-در سایر نقاط شهر درگیری ایجاد کنیم تا رژیم کلافه بشود.
5-اگر کشتار انجام نشد که هیچ ، اما اگر کشتار انجام شد، عصر تا نیمه شب مبارزه و تظاهرات پراکنده، آتش زدن لاستیک و ... را انجام بدهیم تا اینکه احساس نکنند کشتار موثر است.
از عناصر اصلی مبارزه در میدان 17 شهریور کسی شهید نشده است. شما در میدان 17 شهریور هیچ یک از روحانیت و علما را نمی بینید، یک نفر هم شهید روحانی آنجا نداریم. علت آن است که ما نگذاشتیم بیایند و همچنین اعلام برنامه از طرف ما هم نبود.
هیچ وقت یادم نمی رود بعضی از دوستان گفتند اینها اگر صبح بخواهند بزنند بعد از ظهر هم می زنند. گفتم: »هر چقدر هم که شهید و مجروح هم دادیم، درگیری باید تا شب ادامه داشته باشد.» که خیلی از بچه ها که آن موقع جوان بودند و حالا پیر شدند، درگیری را همانها انجام می دادند. درگیری، برخورد، لاستیک آتش زدن و... در همه نقاط شهر؛ تا پاسی از شب ادامه داشت تا نشان دهیم کشتار 17 شهریور در ادامه مبارزه خللی ایجاد نخواهد کرد.
با سرکوب 17 شهریور رژیم نتوانست کاری بکند، چون این همان کشتار عمومی بود که باید انجام می شد تا رژیم در سراشیبی سقوط قرار گیرد. به دنبال 17 شهریور، امام محکم ایستاد، روحیه بخشی کرد، کارها انجام شد و دنبال شد و روز 17 شهریور نشان داد که حتی سرکوب شدید هم امکان پیروزی برای شاه را فراهم نمی کند.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات