تهیه و تدوین از هادی خوشنویس
اگر براساس کرانه تعینگراى فرضیه زبانشناسیک «ساپیر و ورف»، نطق را شکلدهنده منطق بدانیم، بىراه نخواهد بود، اگر رسانهها را زبان گفتمانهاى حاکم بر روابط بینالملل بدانیم.
اگر این زبان تا پیش از دهه ۷۰، لکنت داشت و قاصر بود، امروز با شکلگیرى جریانهای بینالمللى اطلاعات، به زبانى فصیح تبدیل شده است که براى مخاطبان هیچ محدودیتى در دریافت اطلاعات بىپایان باقى نمیگذارد.
اما گاهى، ساختار این ارتباط از دیالوگ به مونولوگ تبدیل میشود و آن زمانى است که رسانههای آمریکایى در ساختار نامتقارن قدرت اراده میکنند موضوعى را آنچنان که میخواهند، پوشش دهند. کافى است در پنتاگون یا وزارت خارجه آمریکا تصمیمى گرفته و بودجهای تخصیص داده شود تا سیل محصولات فرهنگى از فیلمهای هالیوودى تا اسباب بازى کودکان، در نظامى هماهنگ، به سوى مخاطبان سرازیر شود تا شرق را فارغ از تنوعهای درونى در مقابل غرب و اسلام را در مقابل مسیحیت قرار دهد، جنگ را مشروع جلوه دهد و «بن لادن» را نماینده نمادین مسلمانان!
به نظر میرسد آمریکا بیش از ما به نصایح «سان تزوى» چینى در باب «شناخت محیط اقدام»، عمل کرده است که بنا به آمارى بیش از ۳۵۰ مرکز ایران شناسى در آمریکا فعال است، در حالى که در ایران تنها هفت ماه از تولد اولین «مؤسسه مطالعات اروپا و آمریکاى شمالى» میگذرد.
با این همه، سرانجام در پاییز سال جارى، براى اولین بار، سمینارى با عنوان «سمینار سیاستهای خارجى رسانههای آمریکا» در دانشگاه تهران برگزار شد.
در این سمینار، که با همکارى مشترک «صداى جمهورى اسلامى ایران» و «مؤسسه مطالعات اروپا و آمریکاى شمالى» برگزار شد، ۱۱ نفر از اساتید در سه بخش مختلف به ارائه مقالات خود در این حوزه پرداختند.
عنوان بخش اول سمینار، «سیاست خارجى و فرهنگ» با سه سخنران، بخش دوم، «رسانههای آمریکا، خاورمیانه و ایران» با چهار سخنران و بخش سوم، «آمریکا گرایى و رسانههای آمریکا» با چهار سخنران بود.
در ابتداى سمینار، دکتر «حسن خجسته» رئیس صداى جمهورى اسلامى ایران و عضو هیأت علمى دانشکده صداوسیما به توصیف شرایط امروز روابط بین الملل و تأثیر رسانهها در این عرصه پرداخت. وى با اشاره به اینکه پیوند بین سیاست و رسانه همواره محل تأمل اندیشمندان بوده است، گفت: امروز که رسانهها به ابزارى قدرتمند و فعال در حوزه قدرت ملى کشورها تبدیل شدهاند، حوزه تأثیر رسانهها محدود به انتشار اطلاعات نیست، بلکه قدرت رسانهها تا حد تأثیرگذارى بر سیاستهای داخلى کشورهاى هدف افزایش پیدا کرده است.
وى با اشاره به اینکه ورود مفهوم جدیدى به نام «ژئومدیا» در عرصه مطالعات رسانهای و بین الملل گفت: عصر کنونى، عصر همراهى تنگاتنگ قدرت نرم و قدرت سخت جهت سامان دادن افکار عمومى جهانى است.
سپس مقاله با «تنشهای آزادیخواهى: جنگ سیاسى، سیاست عمومى و رسانه ها» از سوى پروفسور «اسکات ویلیامز لوکاس» استاد دانشگاه «بیرمنگام» ارائه شد.
وى با اشاره با پارادوکس تاریخى شعار آزادى پایدار یا آزادى بى پایان در آمریکا از سویى و تلاش براى حفظ سلطه هژمونیک بر جهان از سوى دیگر، گفت: مفهوم «سیاست عمومى» بعد از واقعه ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ و جنگ عراق در سال ۲۰۰۳ توجه بى نظیرى را به خود جلب کرده است. دولت آمریکا میلیونها دلار جهت جلب نظر و افکار عمومى کشورهاى دیگر دنیا هزینه کرده است، از جمله انتصاب چهرههای دائمى از خیابان مدیسون گرفته تا مشاور کلیدى بوش «کارن هوگس» براى هدایت این تلاشها، هر چند که این فعالیتها به گفته یکى از ناشران پیشتاز عربى - آمریکایى موجب بروز دشمنى و اعتقادى شد.
او ادامه داد: این عملکرد، بیانگر آن است که مشکلاتى که در سیاستهای عمومى ایالات متحده، از زمان جنگ سرد تا جنگ علیه تروریسم کنونى، ایجاد شد، بخشى از جنگ سیاسى محسوب میشود که هدفى جز غلبه قدرت خود بر رقباى واقعى و پنهانى نداشت. سیاست عمومى، حامى ایده آلهای آمریکا از جمله آزادى هستند، ولى همواره با تنشهای موجود بین امنیت، قدرت و آزادیخواهى درگیر میشوند.
این استاد تاریخ سیاست خارجى آمریکا، با برشمردن تلاشهاى آمریکا براى ارائه تصویرى مطلوب و غیرسلطه خواه از خود گفت: سیاست عمومى آمریکا با حمایت از سیاست خارجى، ایده آلهای آمریکایى را با استفاده از فناورىهای نوین ارتباطات جهانى میسازد.
وى با اشاره به پتانسیلهای موجود در رسانههای ارتباطى و اطلاعاتى جدید گفت: البته در قرن بیست و یکم، دیگر ملل، مردم و گروهها میتوانند از مزایاى این فناورىها براى مذاکره و استنطاق از آمریکا استفاده کنند.
پرفسور لوکاس ادامه داد: این شکاف برخاسته از تناقض ذاتى شعار و عمل، بن مایه و بهانه انجام این تحقیق ارائه شده بود.
او گفت: ملاحظات و ارزیابى سیاست عمومى و سیاسى آمریکا، موقعیتهای جدید و چالش هایى را براى مطالعات آمریکا ایجاد میکند. مطالعه تصویر غلط «آزادى پایدار» آمریکا به ما این اجازه را میدهد که آن کشور را به عنوان یک مفهوم در مذاکرات جهانى قدرت و آزادى خواهى درنظر بگیریم که همواره موردحمایت بوده، ولى هیچگاه مستهیل نشده است.
سخنران دیگر سمینار، دکتر «محمدرضا جوادى یگانه» استادیار دانشکده علوم اجتماعى دانشگاه تهران به موضوع «تصویر رئیس جمهورى آمریکا در سینماى آمریکا» بود.
وى با اشاره به تقسیم بندى سه گانه «ماکس وبر» از اقتدار (کاریزماتیک، سنتى و عقلانى) گفت: این سه نوع از اقتدار، انواع خالص یا مثالى هستند و بنا نیست که هر رهبرى تنها یکى از این سه نوع اقتدار را داشته باشد، بلکه در هرنوع از رهبرى و اقتدار، یکى از آن انواع برجسته و مشخص است و سایر انواع اقتدار به صورت حداقلى وجود دارد.
او ادامه داد: اما وجه مهم اقتدار پنهان رهبرى در جوامع مدرن، بعد احساسى و عاطفى آن است و به همین سبب است که از رسانهها استفاده بسیار مىشود.
این بعد، از طریق مقدسسازى ویژگىهای شخصى و رفتارهاى روزمره رهبر ایجاد میشود. از آنجا که افراد عادى، هیچ راهى به سمت شناخت دنیاى رفتار واقعى رهبران دولتها و به ویژه رفتار روزمره و خانوادگى و عادى آنان ندارند، رسانهها این نقش را برعهده میگیرند و واسطه گرى رسانهها به تحریف یا بازسازى واقعیت منجرمى شود، تغییر در واقعیتى که در هرحال مساوى با خود واقعیت نیست، اگر نگوییم که تصویرى کاملاً متمایز و حتى متناقض با واقعیت است. این تصویرسازى در جریان پخش اخبار و گزارشهای خبرى از رهبران نیز وجوددارد، اما تصویرسازى اصلى و مؤثر بر مخاطبان، ازطریق سینما است.
دکتر یگانه با اشاره به سابقه طولانى ریاست جمهورى به عنوان یک نهاد در آمریکا گفت: در سینماى آمریکا، بخصوص در دو دهه اخیر، فیلمهای زیادى با محوریت رئیس جمهورى آمریکا ساخته شده است و البته همواره هردوطرف این رابطه، از این ارتباط غیرواقعى سود برده اند. سابقه طولانى ریاست جمهورى و وجود انواع گوناگونى از رؤساى جمهور با منش و خصوصیات فردى و ویژگیهاى فیزیکى، امکان این تصویرسازى را به سینماى هالیوود میدهد. وى با اشاره به توان اثرگذارى هالیوود، به عنوان قدرتمندترین سینماى جهان، بر سیاستهای داخلى و خارجى آمریکا گفت: رؤساى جمهور مانند بازیگران، هدایت میشوند که چه بگویند و چگونه بگویند. آنان سناریوى نوشته شدهای را دنبال میکنند. آنان یک تصویر از خود را طراحى میکنند و خودشان را با چیزهایى احاطه میکنند که از آن تصویر محافظت میکند. هرچه مردم پسندتر باشند، قدرتمندتر هستند.
دکتر یگانه، به سویه دیگر این بهره بردارى هم اشاره میکند. سویهای که در آن نهاد ریاست جمهورى از سینماى هالیوود منتفع میشود، وى دراین باره گفت: تحلیل محتواى برخى از فیلمهای ساخته شده درباره رئیس جمهورى آمریکا نشان میدهد که سینماى آمریکا براى نشان دادن اقتدار کاریزماتیک رهبرى این کشور، سعى میکند که نفوذ رهبرى را در میان مردم و محبت مردم را به رهبرى افزایش دهد.
این دسته فیلمها میکوشند به گونهای نهاد رهبرى را مقدس و والا نشان دهند، نه اینکه لزوماً شخص رهبر را سالم، پاک و بى خطا نشان دهند. به تعبیر دیگر، کاریزما را به نهاد ریاست جمهورى میدهد، نه به شخص رئیس جمهور.
این استاد جامعه شناسى دانشگاه تهران، درمورد مکانیسمهای به کارگرفته شده در سینماى هالیوود براى تبدیل کردن رئیس جمهور آمریکا به شخصى که بر قلبها حکومت میکند، گفت: دراین تصویرسازى، نخست شخص رئیس جمهورى فردى وارسته، باسواد، پرکار،شجاع، زیبا، اهل خانواده، ازنظر اخلاقى سالم و پایبند به قواعد رقابت دموکراتیک تصویرمى شود. افراد پیرامون وى نیز همین ویژگىها را دارند.
دکتر یگانه درمورد واکنش نهاد مقدس شده ریاست جمهورى در آمریکا و تکنیکهای سینما در مواردى که رئیس جمهور فردى نامناسب براى این نهاد است، گفت: در صورتى که رئیس جمهور (در نمایش رسانهای از وى) از این اصول تخطى کرد و با تقلب به قدرت رسید یا در دوران حاکمیت به راه بى اخلاقى کشیده شد، سیستم (که در افرادى سنتى تر و پایبندتر از رئیس جمهور درونى شده است) او را پس میزند، وادار به بازگشت به مسیر درست وادار به استعفا یا از مقام خود برکنار میکند و یا اگر خطا آنقدر بزرگ بود که استعفا چاره ساز نبود، وادار به خودکشى مینماید.
وى با اشاره به تلاشهاى هالیوود براى یکسان سازى، استاندارد کردن و حذف تنوع از رؤساى جمهور بر این باور است که اگرچه، در واقع، این رؤساى جمهور به شدت ناهمگون بوده اند از سست و متزلزل چون «نیکسون» تا خشن مانند «تئودور روزولت» از بلندقد چون «واشنگتن» تا حد کوتاه قد چون «مدیسون». اما هالیوود چنین تنوعى را نشان نمیدهد.
«سیاست خارجى آمریکا و انعکاس رسانه اى» عنوان مقاله بعدى بود که توسط «محمد تقى یاسینى» استاد دانشکده صدا و سیما، ارائه شد.
وى که عضو مرکز تحقیقات صدا و سیما است، گفت: وسعت و کثرت بىهمتاى رسانههای درون مرزى و برون مرزى و تنوع در سیاستها، روشها و ساختارهاى رسانهای آمریکا از یک سو و نبود مدل و انگارهای در خور تحلیل چنین ساختارى عظیم از سوى دیگر، سبب شده است تا از باب بنیادى ترین الگوها در نظریه عمومى سیستمها راه و مدخلى بجوییم.
یاسینى مزیت این قالب نظرى را «نگاه کل نگر و فراتر از مصادیق همزمانى نظیر حضور آمریکا در عراق و همچنین با پرهیز از تحدیدهاى تاریخى و گذشته نگر و یا گمانه زنىهای آینده نگر در محدوده مناظر در زمانى» دانست. وى ادامه داد: لذا از میان نظریه عمومى سیستمها مجموعه نظریههای اطلاعات و از این مجموعه اخیر دو نظریه تعادل و نظریه کار را به عنوان ابزار تحلیل و بررسى به کار خواهیم گرفت.
یاسینى هدف از به کارگیرى نظریه تعادل را بررسى نقاط تماس رسانهای و یا اطلاعاتى آمریکا با سایر ساختارهاى سیاسى، اجتماعى، علمى، طبیعى و دولتى خارج از این کشور «ونیز» دقت در شدت سیلان اطلاعاتى یا به قول دولتمردان آمریکا جریان آزاد اطلاعاتى دانست. او علت بهره گیرى از نظریه کار را نیز «نشان دادن عدم تعادل محتوم و بى عدالتى در این جریان به ظاهر دوسویه اطلاعاتى دانست، به طورى که بنا به محاسبات بر مبناى مدلهاى ترمودینامیکى کفه انتقال بى نظمى اطلاعاتى با نسبت یک به شش همیشه به نفع آمریکا سنگینى کرده است» برشمرد.
دکتر «حمید عبداللهیان» رئیس گروه ارتباطات دانشکده علوم اجتماعى دانشگاه تهران نیز با اشارهای تاریخى به هماهنگى رسانههای آمریکا با سیاستهای خارجى دولت آن کشور گفت: فاصله بین شکست سال ۱۹۷۰ آمریکا در ویتنام تا فعالیتهای جنگى در عراق و سپس در بالکان، افغانستان و در سال ۲۰۰۳ در عراق، یک دوران تعیین کننده را که در آن رسانههای آمریکا با خواستههای دولت آمریکا براى تسلط یافتن نظامى بر جهان همسو شدند و فضاى جدیدى را براى گفتمان جنگ آغاز کردند ، نشان میدهد.
وى ادامه داد: بدون وجود این همسویى رسانهای با سیاستهای دولت، تلاشهای جنگى آمریکا با شکست روبرو میشد، زیرا همواره یک نوع گسستگى سنتى میان مردم آمریکا و خواستههای سیاسى دولت آمریکا به چشم میخورد.
دکتر عبداللهیان گفت: فعالیت براى ساختن تصاویر ذهنى ممکن است تا رسیدن به تصاویر ذهنى موردنظر ۱۴ مرحله نیز داشته باشد.
رسانههای آمریکا مخاطبان خود را از یک شرایط کاملاً غیرسیاسى به یک عنصر فعال سیاسى در گفتمان جنگ تبدیل میکنند. رسانهها خود براى منطقى به نظر رسیدن این ۱۴ مرحله را ارائه میدهند. جالب است بدانیم که گاه صنعت سینما چند مرحله از کل این مراحل را میپیماید به مانند اینکه نقشهای بد را به دشمنان و نقشهای مثبت را به نیروهاى نظامى آمریکا نسبت میدهند.
مقاله «دو جهانى شدن و استثناگرایى آمریکایى: سیاستهای جنگى سى.ان.ان و ساختن ایران وحشت» ارائه شده توسط دکتر «سیدسعیدرضا عاملى» رئیس مؤسسه مطالعات اروپا و آمریکاى شمالى به نحوه حمایت قدرت نرم آمریکایى از سیاستهای مبتنى بر قدرت سخت اشاره داشت.
این استاد علوم ارتباطات دانشکده علوم اجتماعى دانشگاه تهران، با تعریف دوجهانى شدن به عنوان ضرورت وجود جهانى جدید به نام جهان مجازى به موازات جهان واقعى یا قدیمى، گفت: این مقاله، تلاشى است براى تئوریزه کردن یک سیاست جهانى مدرن جنگ که با ذات فرهنگى از سنخ قدرت نرم و در موارد ضرورى با عمل خشونتآمیز در شکل نظامى و قدرت سخت عمل میکند.
در اینجا، جنگ واقعى نظامى به جهان واقعى اشاره دارد و «جنگ نرم» و یا «جنگ بدون جنگ» در ارتباط با رسانهها و دنیاى مجازى قرار میگیرد.
وى ادامه داد: براساس این پارادایم جامعه جهانى، برخلاف قرن نوزدهم و بیستم که جنگ در فضاى کاملاً نظامى معنا پیدا میکرد، جنگ جدید از خصیصه واقعى - مجازى و یا نظامى - فرهنگى برخوردار است. جنگ فرهنگى، جنگ زیبا و یا خشونت بدون خشونت است.
رئیس مؤسسه مطالعات اروپا و آمریکاى شمالى، در مقایسه جهان مجازى با جهان واقعى گفت: باید توجه داشت در مقایسه با دنیاى واقعى، دنیاى مجازى به تدریج حیطه و تسلط بیشترى پیدا خواهد کرد و «جنگ مجازى» تخریب عینى کمتر، ولى ساختارشکنى درونى بیشترى خواهد داشت و از آنجا که جنگ مجازى با حوزه شناختى فرد و جامعه سروکار خواهد داشت، سلطه مقتدرانه با هزینه و ریسک کمتر تأمین میکند در اینجا برخلاف جنگ کلاسیک، جامعه جهانى در مقایسه با «جنگ واقعى» بیشتر شاهد «تفکر جنگ» است.
او ادامه داد: جنگ واقعى به عنوان تهدید و سمبلى براى خشونت و جنگ، نه به عنوان عملى براى پیروزى و غلبه در جهان استفاده میشود بنابراین، این جنگ جدید به عنوان یک «جنگ بىفضا» شکل میگیرد و در یک «جهان سمبلیک» اتفاق میافتد نه در یک جهان واقعى.
دکتر عاملى در توصیف استثناگرایى گفت: جنگ در فضاى مجازى تلاشى براى تغییر فرهنگى و تغییر هویت است که زمینه مناسبى را براى استفاده اقتصادى و سیاسى که برپایه سیاست جدید قدرت ایجاد شده است، فراهم میکند. آمریکایى کردن و دموکراتیزه کردن میتواند به چنین «سیاست جنگى جهانى» ارتباط داشته باشد، خصوصاً وقتى که همراه با استثناگرایى آمریکایى که خود با یک ایدئولوژى خاص استفاده میشود، به کار میرود.
وى با تمایز قایل شدن بین استثناگرایى مثبت که پذیراى تفاوتهای فرهنگى است و استثناگرایى منفى که رویکردى حذفى دارد، گفت: استثناگرایى منفى استثناگرایىای است که بر برترى یک قوم و ملت و یا تمدن بر دیگرى تأکید میکند و در شکل سیاسى آن، «یا با ما هستید و یا علیه ما» آمریکایى تولید میشود.
به نظر میرسد رویکرد مید، جوزف ناى و بسیارى از متفکرین آمریکایى، منعکس کننده استثناگرایى منفى است. نگاه استثناگرایانه آمریکایى بر سیاستهای رسانهای آمریکا نیز حاکم است. از همین منظر است که نگاه وحشت به بسیارى از ملتها مثل ژاپنىها، چینىها، عربها و ایرانىها و یا اسلام وحشت تولید میشود.
دکتر عاملى با تأکید بر تئورى تهدید و تقسیمهای درونى چهارگانه این تئورى شامل تهدیدهاى واقعى، نمادین، اضطرابى و کلیشههای منفى در مقالهاش، نحوه عملکرد رسانههای آمریکا و مکانیسمهای موردى جهت تولید ایران وحشت را بررسى کرد.