تاریخ انتشار : ۲۲ اسفند ۱۳۸۷ - ۱۰:۰۳  ، 
کد خبر : ۷۹۳۰۶

درس‏ها و عبرت‏های عاشورا در عرصه رفتار سیاسی

نویسنده: محمدصادق مزینانی مقدمه: یکی از اساسی‏ترین ابعاد حادثه عاشورا، درس‏ها و عبرت‏های این نهضت است .درس‏های عاشورا همواره بحثی زنده، حیات‏بخش و حرکت‏آفرین است. هر چند این رویداد در مکان و زمان محدودی به وقوع پیوست اما درس‏های آن ویژه زمان و مکان خاصی نیست. عدالت‏خواهی و ستم‏ستیزی، عزت، پاسداری از اسلام و ارزشهای اسلامی، شهادت در راه خدا، جمع میان سیاست و معنویت، امر به معروف و نهی از منکر از جمله درس‏های مهم در عرصه رفتارسیاسی رویداد عاشورا است .نویسنده پس از تبیین مسائل یاد شده و بیان نمونه‏هایی از آن در کلام و رفتار امام حسین(ع)، به بررسی عبرت‏های عاشورا می‏پردازد . وی تحلیل عوامل زمینه‏ساز حادثه عاشورا را مایه عبرت جامعه اسلامی و نظام دینی دانسته، مهم‏ترین آن‏ها را تحت عنوان دگرگونی ارزش‏ها و آرمان‏های حاکم بر جامعه نبوی و کوتاهی خواص از انجام رسالت‏خود، بازگو می‏نماید . جدایی مردم از اهل‏بیت(ع) و دنیاگرایی خواص از جمله موضوعاتی است که در این بخش مورد توجه قرار گرفته است . در باره رویداد عاشورا بسیار گفته و نوشته‏اند . باز هم جای گفتن و نوشتن باقی است، چرا که این رویداد از چنان ابعاد بزرگ و گسترده‏ای برخوردار است که هر چه بیش‏تر به تحلیل و بررسی آن پرداخته شود زوایای نوتر و تازه‏تری از آن آشکار خواهد شد .قیام عاشورا از سال 61 هجری تا امروز همچون چشمه‏ای جوشان و خروشان از آب زلال و گوارای خود تشنگان معرفت و حقیقت را سیراب کرده، و الهام‏بخش بسیاری از نهضت‏های حق علیه باطل بوده است . انقلاب اسلامی، به رهبری امام خمینی(ره) از عاشورا الهام گرفت . ماندگاری و پایایی آن نیز در گرو بهره‏گیری از درس‏ها و عبرت‏های آن است . درس‏های عاشورا در گستره زمان و زمین همچنان ادامه دارد، چرا که در ادبیات عاشورا آمده است: «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا و کل شهر محرم .» (1) یعنی درگیری حق‏جویان و عدالت‏خواهان با باطل و ستمگران همیشگی است . رویداد عاشورا در تاریخ همواره قابل تکرار است . از این روی، عاشورا رسالت‏بزرگی را بر دوش همه دینداران به ویژه آگاهان جامعه نهاده است . همگان پس از شناخت ابعاد آن موظف‏اند خود و جامعه خود را با آن مقایسه و از آن درس و عبرت بیاموزند، چرا که زنده بودن تاریخ به ترسیم و تصویب آن و سنجش خودمان با آن است . سخن ما در این گفتار با عنوان: «درس‏ها و عبرت‏های عاشورا در عرصه رفتار سیاسی‏» در باره یکی از اساسی‏ترین ابعاد این حادثه بزرگ است که در دو بخش آن را پی خواهیم گرفت: الف . درس‏های عاشورا; ب . عبرت‏های عاشورا . پیش از آن یادآوری چند نکته مفید و مناسب می‏نماید:

1 . تفاوت درس و عبرت
درس گرفتن از قیام عاشورا یعنی گفتار و رفتار عاشورائیان را در زندگی فردی و اجتماعی، الگو و اسوه قراردادن . در نهضت عاشورا با قهرمانان و الگوهایی روبه رو هستیم که با گفتار و رفتار خود حادثه‏ای بس بزرگ آفریدند، حادثه‏ای که می‏توان برای شیعه و مسلمانان بلکه همه جهانیان الگوی مناسب و کارآمدی باشد .
عبرت: واژه «عبرت‏» از ریشه «عبور» و گذشتن از چیزی به چیز دیگر است.
به اشگ چشم «عبره‏» گفته می‏شود، (2) چون اشگ از چشم عبور می‏کند . در تعبیر خواب نیز، این واژه به کار رفته، چون انسان را از ظاهر به باطن منتقل می‏کند . به همین مناسبت‏به حوادثی که به انسان پند دهد «عبرت‏» گویند، چون انسان را به یک سلسله تعالیم کلی راهنمایی می‏کند . (3)
بنابراین، عبرت‏آموزی یعنی از حال به گذشته رفتن و گذشته را بررسی و از آن پند گرفتن است . عبرت‏آموزی از حادثه عاشورا به این معناست که انسان همواره آن را مورد مطالعه قرار داده و جامعه خود را با آن مقایسه کند تا بفهمد در چه حال و وضعی قرار دارد، چه چیزی او را تهدید می‏کند و چه چیزی برای او لازم است .
با این بیان، تفاوت اساسی بین درس و عبرت وجود ندارد; چرا که عبرت‏آموزی نوع دیگری از درس است، اما درس از راه عبرت‏گیری . با این توضیح که ما در درس‏آموزی نقطه‏های اوج و خوبی‏ها را می‏بینیم و آن‏ها را به عنوان اسوه و سرمشق معرفی می‏کنیم . اما در عبرت‏آموزی، تنها به خوبی‏ها و الگوهای مثبت نگاه نمی‏کنیم بلکه بدی‏ها و زشتی‏ها و نامردمی‏ها را نیز می‏بینیم و از آن به گونه‏ای دیگر درس می‏آموزیم . به گفته استاد شهید مطهری: حادثه عاشورا دو صفحه دارد: سفید و نورانی، تاریک و سیاه . صفحه سفید قهرمانانی چون امام حسین(ع) و قمر بنی‏هاشم و صفحه سیاه قهرمانانی چون یزید، ابن زیاد و عمر سعد دارد . در بحث عبرت‏ها به صفحه سیاه و تاریک و جنایت‏های آنان نیز توجه می‏شود .
2 . اهمیت ‏بحث در اندیشه اسلامی
هر چند برخی درس‏آموزی و عبرت‏گیری از تاریخ را نفی کرده‏اند، (4) ولی بر اساس بینش اسلامی، این موضوع مورد تایید و تاکید منابع دینی ماست . قرآن و روایات در بسیاری از موارد ما را به درس‏آموزی و عبرت‏گیری از تاریخ فرا خوانده‏اند . از باب نمونه: قرآن پس از طرح داستان حضرت یوسف و برادرانش و همچنین انحراف زلیخا و عفاف و پاکدامنی یوسف و دیگر مسائل می‏فرماید:
«لقد کان فی قصصهم عبرة لاولی الالباب; (5) در قصه‏های آنان برای صاحبان خرد عبرت است .»
امامان بزرگوار شیعه نیز بر این مساله تاکید کرده‏اند . به عنوان نمونه: علی(ع) به یکی از کارگزارانش می‏نویسد:
«و اعتبر بما مضی من الدنیا لما بقی منها، فان بعضها یشبه بعضا و آخرها لاحق باولها; (6) از گذشته دنیا، برای مانده و آینده آن پند و عبرت گیر . چرا که پاره‏های تاریخ با یکدیگر همانندند و پایانش به اولش می‏پیوندد .»
آیات و روایات در این باره فراوان است . در این‏جا به همین دو نمونه بسنده می‏کنیم .
3 . ابعاد بحث
عبرت‏های عاشورا، از دو زاویه درخور بحث و بررسی است:
الف . از بعد تاریخی; از این بعد محقق با مطالعه و تحلیل چند مقطع از تاریخ اسلام به علت‏یا علل این فاجعه بزرگ دست می‏یابد . چرا که این قیام بزرگ بدون مقدمه و زمینه قبلی نبود بلکه مقدمات بسیار از دیر زمان زمینه‏های آن را فراهم کرده بود . بنابراین، اگر از این بعد بخواهیم به این رویداد نگاه کنیم باید به حدود پنجاه سال پیش از آن برگردیم و پس از بررسی حوادث گذشته به تحلیل روی کارآمدن یزید و فاجعه عاشورا بپردازیم .
ب . از بعد نظری; در این‏جا به اصول و عواملی که در این رویداد نقش داشته‏اند باید پرداخته شود . به دیگر سخن، در فرهنگ اسلامی، تعیین سرنوشت جامعه و تاریخ به دست انسان است:
«ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم . (7) ذلک بان الله لم یک مغیرا نعمة انعمها علی قوم حتی یغیروا ما بانفسهم .» (8)
جامعه و تاریخ همانند دیگر پدیده‏ها دارای ضابطه و قانون است، و قوانین حاکم بر آنها همانند قوانین حاکم بر دیگر پدیده‏ها ثابت و غیر قابل تغییر است:
«و لن تجد لسنة الله تبدیلا .» (9)
خداوند حتی به جامعه مؤمنان خطاب می‏کند که اگر آنان از ایمان خویش روی برگردانند طولی نخواهد کشید که گروهی را جایگزین آنان خواهد کرد . (10)
بر این اساس پیدایش، بقا، رشد و حرکت و نابودی جوامع در گذشته و حال و آینده پیرو اصول و قانونهایی است که با دقت در منابع و متون دینی می‏توان به پاره‏ای از آن‏ها و یا همه آن‏ها دست‏یافت . در این گفتار، در صدد بیان و تشریح این اصول نیستیم، بلکه می‏خواهیم با مطالعه تاریخ، اصولی و عواملی را که سبب رویداد عاشورا شده‏اند شناسایی کنیم . در این نگاه هر چند مطالعه و تحلیل مقاطع گذشته تاریخ در پنجاه سال پس از رحلت پیامبر اسلام(ص) برای پژوهش‏گر لازم است ولی طرح همه آن ضرورتی ندارد، پژوهش‏گر از آن تحقیقات در این نگاه بهره می‏گیرد .
هر چند هر دو نگاه مفید درس‏آموز است، ولی در این پژوهش حادثه کربلا را از نگاه دوم مورد بحث قرار می‏دهیم، یعنی به پاره‏ای از اصول و عواملی که زمینه‏ساز حادثه عاشورا شده‏اند اشاره خواهیم کرد .
4 . از قیام عاشورا تحلیل‏های گوناگونی ارائه شده است . یکی آن است که عاشورا از اسرار الهی و تکلیفی ویژه برای امام‏حسین(ع) بوده است و هیچ فرد و یا معصوم دیگری چنین وظیفه‏ای نداشت است . (11) اگر این تحلیل را بپذیریم، سخن گفتن از عاشوراهای دیگر و همچنین درس و عبرت‏گیری از رویداد عاشورا در ابعاد گوناگون از جمله در عرصه رفتار سیاسی بی‏معنی خواهد بود، چرا که وظیفه اختصاص مجالی برای الگوبرداری باقی نمی‏گذارد . ولی این تحلیل از سوی متفکران اسلامی، از جمله شهید مطهری به عنوان یکی از تحریف‏های معنوی عاشورا نقد و رد شده است . (12) اما در تحلیل‏های دیگر حرکت و قیام امام(ع) می‏تواند الگو و سرمشق هر مسلمانی به ویژه رهبران جامعه باشد . همان‏گونه که خود آن حضرت خواستار آن بوده‏اند: «و لکم فی اسوة‏» . (13) بنابراین، قیام امام‏حسین(ع) از ابعاد گوناگون مادی و معنوی، فردی و اجتماعی، اخلاقی، سیاسی، نظامی، فرهنگی می‏تواند الگو و سرمشق باشد . و در نتیجه استنتاج سنت‏ها و قواعدی از این حادثه در وضعیتی همانند وضعیت روزگار امام‏حسین(ع) امکان‏پذیر خواهد بود .
درس‏های عاشورا
درس‏های عاشورا همواره بحثی زنده، حیات‏بخش و حرکت‏آفرین است . هر چند این رویداد در مکان و زمان محدودی به وقوع پیوست، اما درس‏های آن ویژه زمان و مکان مشخصی نیست . اگر تا دیروز عده‏ای می‏پنداشتند که عاشورا حادثه‏ای مقطعی است، امروز با توجه به تعالیم عاشورایی امام خمینی و در نتیجه استقرار حکومت اسلامی، باید به عنوان رویدادی تلقی شود که در طول تاریخ می‏تواند درس‏آموز بوده و پایه‏های ستم و استبداد را از بیخ و بن براندازد:
«واقعه عظیم عاشورا از سال 61 هجری تا خرداد 42 و از آن زمان تا قیام حضرت بقیة‏الله ارواحنا لمقدمه الفداه، در هر مقطعی انقلاب‏ساز است .» (14)
پس از سال 61 هجری، این رویداد در عرصه رفتار سیاسی الگوی بسیاری از حرکت‏ها شده است: حرکت توابین، مردم مدینه، قیام مختار، نهضت زیدبن علی، قیام محمد نفس زکیه و ابراهیم فرزندان عبدالله ... تا قیام و نهضت مقدس ملت ایران به رهبری امام خمینی همه و همه با الهام از عاشورا سازماندهی شده‏اند . اقبال لاهوری، استقلال و نجات پاکستان را مرهون قیام عاشورا دانسته گاندی، نیز، نهضت عاشورا را الهام‏بخش خود در رهایی هندوستان می‏داند . (16) ما در این مقال، در صدد تجزیه و تحلیل قیام و انقلاب‏هایی که در پی رویداد عاشورا صورت گرفته‏اند نیستیم و همچنین در پی صداقت و یا درستی و نادرستی این نهضت‏ها نیز نیستیم; ما بر آنیم که اشاره کنیم که رویداد عاشورا در گذشته در عرصه رفتار سیاسی منشا حرکت‏هایی علیه حاکمان ستم در دوره‏های گوناگون بوده و هست . و در یک کلمه اگر نهضت‏بزرگ عاشورا را الگو و اسوه همه حرکت‏های حق‏طلبانه و عدالت‏خواهانه بنامیم و بدانیم سخنی به گزاف نگفته‏ایم . مصعب ابن زبیر با این‏که خود را رقیب امام‏حسین(ع) برای حکومت می‏دانست می‏گوید:
«و ان الاولی بالطف من آل هاشم
تاسوا فسنوا الکرام التاسیا (17)
مردان بزرگواری از آل هاشم در برابر ستم مقاومت نشان دادند که برای بزرگان تاریخ نمونه و الگو است .»
بسیاری از نویسندگان، شاعران و تاریخ نگاران مسلمان و غیر مسلمان از درس‏آموزی این رویداد برای همه جهانیان سخن گفته‏اند . از باب نمونه یکی از نویسندگان مصری به نام عباس محمود عقاد، با قلم توانایش در کتاب: «ابوالشهداء حسین بن علی(ع)» چنین می‏نویسد:
«نه تنها مسلمانان بلکه غیر مسلمانان از این حادثه درس جوانمردی، ایثار و مقاومت در برابر ستمگران گرفتند . از سفیر مسیحی که در همان مجلس یزید به او اعتراض کرد بگیریم تا برسیم به قرون میانه، تا روزگار خودمان .» (18)
آری عاشورا از چنان عمق و غنایی برخوردار است که تا پایان تاریخ، پیام آور ارزش‏های والای انسانی و الهام‏بخش انسان‏های آزاده و خداجو خواهد بود . عاشورا دانشگاهی است که همه طبقات از زن و مرد، کوچک و بزرگ، باسواد و بی‏سواد، سیاه و سفید، مسلمان و غیر مسلمان از آن درس می‏آموزند و در این دانشگاه همواره استادان بنامی چون: حسین بن علی(ع)، قمر بنی‏هاشم، زینب کبری و دیگر عاشورائیان تدریس می‏کنند . ولی متاسفانه ما تاکنون نتوانسته‏ایم ارزش‏های عاشورا را آن چنان که شاید و باید به جوامع جهانی بشناسانیم . در یکی از فیلم‏هایی که بر ضد اسلام به وسیله B . B . C با نام شمشیر اسلام، تهیه شده، بخش مهمی از آن را عزاداری و سوگواری‏های دوستداران امام‏حسین(ع) تشکیل می‏دهد . مفسر این فیلم می‏گوید:
«باید مراقب بود که اگر این عزاداری‏ها و این همه عشق هدف‏دار شود و به سوی قلب غرب نشانه رود، دیگر هیچ سلاحی نمی‏تواند در برابر آن مقابله کند .» (19)
با توجه به سخنان فوق، مهم جهت‏دار شدن مراسم عاشورا و شناخت درس‏های آن در ابعاد گوناگون است .
فداکاری و ایثار، صبر و استقامت، شهادت و شجاعت، تعهد و مسؤولیت، صداقت و وفاداری، قاطعیت در راه هدف، دفاع از امامت و ولایت، دفاع و پاسداری از دین و ارزش‏ها، تولی و تبری، ستیز با ستم و ستمگران، با فساد و مفسدان، دستور به نیکیها، پرهیز از بدیها و زشتیها، انس با قرآن، ترویج فرهنگ نماز، نهراسیدن از نیروی دشمن، پرهیز از سستی و تنبلی در برابر تجاوز به ارزش‏ها، افشای چهره دشمنان اسلام، توجه به معنویات حتی در جبهه جنگ، نفی نژادپرستی، توبه، دعا، استغفار، تسلیم در برابر خدا، قیام برای خدا و ... بخشی از درس‏های عاشورا است . البته همین درس‏ها کافی است که یک ملت را از ذلت‏به عزت برساند و همین درسها می‏تواند جبهه کفر و استکبار را شکست‏بدهد . همان‏گونه ملت ایران با الهام از همین درس‏های عزت‏بخش استبداد و استعمار را به زانو درآورد و باز همین درس‏ها بود که نقش خود را در جنگ تحمیلی به نمایش گذاشت .
آن چه آوردیم فهرست‏بخشی از درس‏ها و آموزه‏های عاشورا بود . صدها بلکه هزارها هزار درس از رویداد عاشورا می‏توان آموخت . شرح و تفصیل درس‏های یاد شده در این مقال نمی‏گنجد . از این روی، به شرح نمونه‏هایی از درس‏ها در عرصه رفتار سیاسی بسنده می‏کنیم:
1 . عدالت‏خواهی و ستم‏ستیزی
ستیز با ستم و ستمگران به ویژه حاکمان ستم و بر پایی عدل یکی از درس‏های عاشورا در عرصه رفتار سیاسی است . عاشورا به ما می‏آموزد که انسان مسلمان نمی‏تواند در برابر ستم و ستمگران سکوت کند و بی‏تفاوت بماند; اگر سکوت کرد در حکم همان ستمکار است . امام‏حسین(ع) در یک سخنرانی که در منزل «بیضه‏» در برابر سپاهیان حر فرمودند:
«ای مردم . رسول خدا (ص) فرمود: اگر کسی حاکم ستمگری را ببیند که حلال خدا را حرام می‏کند، عهد و پیمان الهی را می‏شکند، و با سنت رسول خدا مخالف است، و با بندگان خدا به ستم و بیدادگری رفتار می‏کند، پس با گفتار و کردار در برابرش نایستد بر خداست که این فرد را نیز با همان حاکم ستمکار محشور کند .» (20)
آن بزرگوار سپس از بنی‏امیه و پیروان آنها به عنوان نمونه و مصداقی از سخنان پیامبر گرامی اسلام یاد کرده و می‏فرماید:
«مردم آگاه باشید که بنی‏امیه و اتباع آنها پیرو شیطانند و از پیروی و بندگی خدای بخشنده سرپیچی کرده‏اند، فساد و تباهی را آشکار ساخته‏اند و حدود الهی را تعطیل کرده‏اند و اموال مردم را به خود اختصاص داده‏اند . حرام خدا را حلال و حلالش را حرام کرده‏اند . من از هر کس شایسته‏ترم که وضع موجود را تغییر دهم ... پس لازم است از روش من پیروی کنید زیرا عمل من برای شما حجت و سرمشق است ...» (21)
از سخنان یاد شده چند نکته اساسی زیر استفاده می‏شود:
1 . مبارزه با ستم ستمگران و متجاوزان به حدود و قوانین دین واجب است . این برنامه باید سر لوحه زندگی امت اسلامی در گستره تاریخ در هر سرزمینی باشد .
2 . سکوت در برابر حاکم ستم، گناهی بس بزرگ و در حد گناه همان حاکم ستم است .
3 . حکومت‏یزیدی از مصادیق حاکمان ستم و متجاوزان به حدود و قوانین الهی است . از این روی مبارزه با او نیز تکلیف الهی است .
امام در نامه‏ای به مردم کوفه می‏نویسد:
«فلعمری ما الامام الا الحاکم بالکتاب، القائم بالقسط، الدائن بدین الحق، الحابس نفسه علی ذات الله; (22) به جان خودم سوگند، امام و پیشوا تنهاکسی است که برابر کتاب خدا داوری کند . دادگر و متدین به دین حق باشد . وجود خویش را وقف و فدای فرمان خدا کند .»
امام‏حسین(ع) در همین نامه سخنان مردم کوفه را که نوشته بودند: «لیس لنا امام; ما امام نداریم، تایید کرده است، چرا که آن بزرگوار یزید را دارای شرایط امامت و حکومت نمی‏داند . زیرا که اجرای حق و عدالت، عمل به کتاب خدا از شرایط امام و حاکم است و یزید هیچ یک از این شرایط را ندارد .
2 . یکی دیگر از درس‏های عاشورا در عرصه رفتار سیاسی، درس عزت است . امام‏حسین(ع) و دیگر عاشورائیان با گفتار و عمل خود به ما آموختند که برخورد مسلمانان با یکدیگر چه در داخل کشور و چه با خارج کشور باید از موضع عزت باشد . چرا که در فرهنگ اسلامی، مسلمان عزیز است و هرگز نباید تن به ذلت و خواری بدهد . ذلت و خواری با مسلمانی قابل جمع نیست . بنابراین، مسلمانی که ذلت را پذیرفته مسلمانی‏اش کامل نیست . بر این اساس دو نوع زندگی خواهیم داشت: زندگی ذلیلانه و زندگی عزتمندانه . زندگی عزتمندانه در پرتو پذیرش ولایت‏خدا و اولیاء خدا، و زندگی ذلیلانه در پرتو پذیرش ولایت کفر و شرک و دشمنان خداست . همراهی و دوستی با دشمنان خدا نیز ذلت و خواری است . بر همین اساس قرآن کریم می‏فرماید:
«یا ایها الذین امنوا لا تتخذوا عدوی و عدوکم اولیاء; (23)
ای مؤمنان، دشمن من و دشمن خود را به ولایت‏بر نگیرید .»
عزت در سخن و عمل همه عاشورائیان تجلی دارد، ولی در سخن و عمل امام‏حسین(ع) از همه بیش‏تر . همه این بزرگواران مرگ با عزت را زندگی و زندگی با ذلت را عین مرگ می‏دانستند . یکی از شعارهای امام‏حسین(ع) در روز عاشورا این بود:
الموت خیر من رکوب العار
و العار خیر من دخول النار . (24) مرگ از پذیرش ننگ بهتر، و ننگ از ورود در آتش سزاوارتر است .»
و نیز آن بزرگوار در روز عاشورا می‏فرمود:
«این ناکس پسر ناکس مرا به پذیرش یکی از دوکار ناچار کرده است . یا شمشیر کشیدن و کشته شدن و یا پذیرش ذلت . ذلت از خاندان ما به دور است . هیهات که ذلت و زبونی را اختیار کنم . نه خدا به ذلت من راضی است، نه رسول خدا و نه مؤمنان و نه دامن‏های پاکی که مرا تربیت کرده‏اند . همچنین مردان غیرتمند و آزاده، کشته شدن را بر پیروی از انسان‏های پست ترجیح می‏دهند .» (25)
آری، امام‏حسین(ع) در دامن پدر و مادری تربیت‏شده است که مرگ با عزت را زندگی، و زندگی با ذلت را عین مرگ می‏دانست:
«فالموت فی حیاتکم مقهورین و الحیاة فی موتکم قاهرین .» (26)
آن بزرگوار در جای دیگری می‏فرماید:
«و الله لا اعطیکم بیدی اعطاء الذلیل و لا افر فرار العبید; (27) به خدا سوگند همانند افراد فرومایه تسلیم شما نمی‏شوم و مانند بردگان نیز فرار نمی‏کنم .»
عزت حسینی به او اجازه نمی‏دهد که برای این‏که چند روز بیش‏تر زنده بماند با فردی همانند یزید بیعت کند . چرا که بیعت‏با یزید به معنای تایید حکومت و کارهای ناپسند او است . چنین کاری نه تنها شایسته آن امام همام که حتی یاران او نیز نیست .
در سخنان یاد شده، امام (ع) به ما می‏آموزد که در برابر غیر خدا عزیز و سربلند باشید و تنها در پیشگاه خدا متواضع باشید .
آن بزرگوار در جای دیگر می‏فرماید:
«فانی لا اری الموت الا سعادة و الحیاة مع الظالمین الا برما; (28) من در چنین محیط ذلت‏باری مرگ را جز سعادت و زندگی با این ستمگران را جز رنج و نکبت نمی‏دانم .»
سخنان و رفتار امام‏حسین(ع) و دیگر عاشورائیان درس است‏به همه شیعیان به ویژه کارگزاران نظام اسلامی و هشداری است‏به کسانی که خود را شیعه می‏دانند ولی در این حال خود را در اختیار غیر خدا قرار داده و مرعوب و تسلیم قدرت‏های بزرگ شده‏اند و دیگران را نیز به این ذلت فرا می‏خوانند .
3 . پاسداری از اسلام و ارزش‏های اسلامی
پاسداری از اسلام و ارزش‏های اسلامی یکی دیگر از درس‏های عاشورا در عرصه رفتار سیاسی است . پیش از یادآوری این درس از سوی امام‏حسین(ع) و دیگر عاشورائیان یادآوری این نکته مفید می‏نماید که: در فلسفه سیاسی، امروزه در باره نقش حکومت در تامین سعادت، اخلاق و معنویت گفت و گو بسیار است . برخی (حکومت‏های لیبرال) بر این باورند که این‏گونه امور در قلمرو مسائل خصوصی افراد جای دارد . از این روی، حکومت در این باره هیچ مسؤولیتی ندارد . اما در اندیشه سیاسی اسلام، با دلیل‏های بسیار این‏گونه امور جزو قلمرو حکومت است . نه تنها حاکم و همه کارگزاران حکومتی باید به اسلام و ارزش‏های اسلامی باور داشته باشند که همگان موظف به تبلیغ و پاسداری از آن می‏باشند . بر همین اساس هنگامی که اسلام و ارزش‏های آن از سوی امویان مورد تهاجم قرار گرفته بود و یزید و کارگزارانش به روشنی بر خلاف احکام اسلام و دستورهای آن عمل می‏کردند ولی در عین حال رفتار خودرا در برابر اسلام می‏نمایاندند، امام‏حسین(ع) برای پاسداری از اسلام قیام کرد چرا که اگر امام‏حسین(ع) قیام نمی‏کرد دیری نمی‏پایید که از اسلام جز نامی باقی نمی‏ماند . حکومت‏یزید درصدد نابودی اصل اسلام بود . از این روی وقتی که امام‏حسین(ع) دعوت به سازش و بیعت‏با یزید شد فرمود:
«انا لله و انا الیه راجعون، و علی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامة براع مثل یزید; (29) در این صورت باید از اسلام برای همیشه چشم پوشید، هنگامی که امت‏به زمامداری فردی چون یزید گرفتار آید .»
امام(ع) در بسیاری از موارد از جمله در نامه‏ای که از مکه به مردم بصره می‏نویسد همچنین به هنگام رویارویی سپاه امام(ع) با سپاه حر نیز پاسداری از اسلام را وظیفه همه مسلمانان دانسته و از آنان می‏خواهد که او را در این راه یاری دهند . در نامه آن بزرگوار به سران قبائل بصره چنین آمده است:
«شما را به کتاب خدا و سنت پیامبر(ص) فرا می‏خوانم . زیرا در شرایط و وضعیتی قرار گرفته‏ایم که سنت پیامبر(ص) از میان رفته و جای آن را بدعت گرفته است . اگر دعوت مرا بپذیرید شما را به راه سعادت راهنمایی می‏کنم .» (30)
آن بزرگوار در جای دیگر می‏فرماید:
«لو لم یستقم دین جدی الا بقتلی فیا سیوف خذینی، (31) اگر دین جدم جز به کشته شدن من استوار نمی‏ماند پس ای شمشیرها مرا فرا گیرید .»
با سخنان یاد شده امام(ع) به ما می‏آموزد که اگر برای پاسداری از اسلام راهی به جز فداکاری و ایثار و کشته شدن نباشد باید جان خود را فدای اسلام کرد . نه تنها امام‏حسین (ع) که همه یاران او هدفی جز پاسداری از اسلام نداشتند . از باب نمونه، در آن هنگام که دست راست قمر بنی‏هاشم قطع می‏شود می‏فرماید:
«به خدا سوگند اگر چه دست راست مرا قطع کردید ولی من تا زنده هستم از دین خودم حمایت‏خواهم کرد .»
4 . شهادت در راه خدا
سیاست‏مداران حرفه‏ای در مبارزه دو گروه با یکدیگر بر توازن قوا تاکید می‏کنند و از درگیری مبارزان با دشمنی که از جهت عده و عده برتر است، بر حذر می‏دارند و آنان را به سکوت و گوشه‏گیری فرا می‏خوانند . روشن‏فکران آن زمان نیز امام‏حسین(ع) را از درگیری با یزید که تا بن دندان مسلح بود بر حذر می‏داشتند، اما منطق آن بزرگوار چیز دیگری بود . او و دیگر عاشورائیان از ایستادگی در برابر یزید و حکومت اموی هرگز تردیدی به خود راه ندادند و با ایثار جان خود درخت اسلام را آبیاری کردند . کشته شدن در راه خدا هر چند از سوی انسان‏های ظاهر بین جدا شدن از دنیا و لذایذ آن است، ولی از نگاه انسان‏های وارسته، شهادت پایان رنج‏ها و سختی‏ها و رسیدن به لقاء الله است . آخرین آرزوی این‏گونه انسان‏ها شهادت است .
اسلام با تحول در بینش‏ها و ارزش‏ها انسان‏هایی را تربیت کرد که برای دفاع از مکتب، از جان و مال خویش می‏گذشتند و در میدان جهاد و شهادت پدر و پسر بر یکدیگر پیشی می‏گرفتند . (32) و گاه برای حضور یکی از آن‏ها در صحنه جنگ و جهاد و ماندن یکی از آن‏ها در خانه، کار به قرعه می‏کشید . (33) وقتی که امام‏حسین(ع) می‏خواست از مکه حرکت کند در خطبه‏ای، از زیبایی مرگ در راه خدا سخن گفت و از همراهان خواست هر کس آمادگی کشته شدن در راه خدا دارد همراه ما بیاید:
«من کان باذلا فینا مهجته موطنا علی لقاء الله نفسه فلیرحل معنا، (34) هر یک از شما حاضر است در راه ما از خون قلب خویش بگذرد و جانش را در راه ما نثار کند آماده حرکت‏با ما باشد .»
در جای دیگر آن بزرگوار می‏فرماید:
«اگر این بدن‏ها برای مرگ آفریده شده‏اند پس چه بهتر که به صورت شهادت باشد .» (35)
استقبال از مرگ در راه عقیده و آرمان نزد ملت‏های دیگر هم ارزشمند است . مردم آزاده دیگر نیز چنین مرگی را تقدیس و ستایش می‏کنند و آن را برتر از زندگی ذلت‏بار و زیر ستم و همراه با ننگ و پستی می‏دانند . بنابراین، چه قدر سست و بی‏پایه ست‏سخنان کسانی که امروزه، شهادت‏طلبی را «خشونت‏» خوانده و آن را محکوم می‏کنند . سخنان اینان از عقل و نقل هر دو به دور است . کوتاه سخن این‏که تلاش و فداکای و ایثار جان و مال در راه عقیده و هدف‏های الهی تا کشته شدن و شهادت در راه خدا یکی از درس‏های رویداد عاشورا در عرصه رفتار سیاسی است، یعنی انسان در عرصه سیاسی گاه به جایی می‏رسد که باید در راه هدف و آرمان‏های الهی فداکاری کند و از جان و مال خود بگذرد . این یکی از درس‏های امام‏حسین(ع) و دیگر عاشورائیان در قضیه کربلاست .
5 . جمع بین سیاست و معنویت
جمع بین حضور در عرصه‏های سیاسی و توجه به معنویات یکی دیگر از درس‏های عاشورا است . غفلت از نیازهای روحی و معنوی به ویژه برای کسانی که درگیر کارهای مهم و سنگین‏اند و مسؤولیت‏های بالایی دارند خطرساز و خطرآفرین است که باید در برابر آن هشیار بود . امام‏حسین (ع) در آن هنگام که رویاروی دشمن ایستاده و حتی در آن هنگامی که در محاصره دشمنان است، هرگز از این مساله غفلت ندارد . از این روی، در تاریخ آمده است که در شب عاشورا در میان خیمه امام‏حسین (ع) جنب و جوش عجیب و نشاط فوق‏العاده‏ای به چشم می‏خورد; یکی مشغول دعا و مناجات با خداست و آن دیگری مشغول تلاوت قرآن:
«لهم دوی کدوی النحل بین قائم و راکع و ساجد .» (36) و به هنگام حمله دشمن درعصر تاسوعا امام‏حسین(ع) به قمر بنی‏هاشم می‏فرماید: «به سوی آنان برو و اگر توانستی امشب را مهلت‏بگیر، تا به نماز و استغفار و مناجات با پروردگارمان بپردازیم . خدا می‏داند که من به نماز و تلاوت قرآن و استغفار و مناجات با خدا علاقه شدید دارم .» (37)
از این درخواست در آن موقعیت‏به خوبی می‏توان به اهمیت معنویت و خودسازی پی برد . این کار امام(ع) بیانگر آن است که هرگز نباید به دلیل کار و گرفتاری زیاد از خودسازی و توجه به معنویات غفلت کرد . چرا که موفقیت‏های انسان در همه عرصه‏ها در گرو همین توفیق است . ممکن است گفته شود کسی که به خاطر خدا کار و یا مسؤولیتی را پذیرفته است و با منطق انجام وظیفه مشغول کار است، کار او بلکه همه حرکت‏های او عبادت است، ولی باید توجه داشت که برای عباداتی که بین انسان و خداست اثر و نقشی است که هیچ چیز دیگر نمی‏تواند جایگزین آن شود .
6 . امر به معروف و نهی از منکر
از درس‏های مهمی که در عرصه رفتار سیاسی می‏توان از رویداد عاشورا آموخت، درس امر به معروف و نهی از منکر است . همان گونه که رفتار امت اسلامی با یکدیگر بر اساس امر به معروف و نهی از منکر است‏با حاکمان نیز بر همین مبنا استوار است . ولت‏حاکم بر مسلمانان، اگر ستمگر باشد باید بر اساس مراحل امر به معروف و نهی از منکر با او برخورد کرد . امام‏حسین(ع) در وصیت‏نامه سیاسی الهی خود یکی از انگیزه‏های قیام خود را امر به معروف و نهی از منکر می‏داند:
«من از روی خودخواهی، غرور و خیره‏سری و یا به منظور ایجاد فساد و آشوب و ظلم و ستمگری به پا نخاسته‏ام، بلکه قیام من برای اصلاح امور مسلمانان و ... اجرای برنامه امر به معروف و نهی از منکر در میان امت اسلامی است .» (38)
از این وصیت‏نامه استفاده می‏شود که حرکت‏های سیاسی انواع گوناگون دارد: حرکت از روی خودخواهی، غرور، ستم و فساد که درست نیست و تنها حرکتی که بر اساس مصالح مردم و امر به معروف و نهی از منکر باشد درست است و باید آن را الگو و سر مشق خود قرار داد . درس‏های این رویداد در عرصه رفتار سیاسی بیش از آن است که در این مقال بگنجد از این روی، به همین اندازه بسنده می‏کنیم .
عبرت‏های عاشورا
در تفاوت درس‏ها و عبرت‏ها اشاره کردیم که در عبرت‏ها تنها به الگوهای شایسته و خوبیها نگاه نمی‏کنیم، بلکه بدیها و زشتیها و رذالت‏ها را نیز می‏بینیم . در این بحث از عوامل زمینه‏ساز این رویداد، علت‏سکوت و بی‏تفاوتی مردم در برابر قیام امام‏حسین(ع) و یا بالاتر، ضدیت‏با آن، و چگونگی بهره‏گیری از این حادثه بحث می‏شود . عبرت‏گیری از حادثه عاشورا را مقام معظم رهبری چنین ترسیم می‏کند:
«اولین عبرتی که در قضیه عاشورا ما را متوجه خود می‏کند این است که ببینیم چه شده که پنجاه سال بعد از درگذشت پیامبر(ص) جامعه اسلامی به آن حد رسید که کسی مثل امام‏حسین(ع) ناچار شد برای نجات جامعه این چنین فداکاری بکند ... . مگر چه وضعی بود که حسین بن علی(ع) احساس کرد که اسلام فقط با فداکاری او زنده می‏ماند و الا از دست می‏رود؟ عبرت این‏جاست، ما باید نگاه کنیم و ببینیم که چه شد که فردی مثل یزید بر جامعه اسلامی حاکم شد؟ ... چرا باید وضعی پیش بیاید که کسی مثل حسین بن علی(ع) ببیند چاره‏ای ندارد جز این فداکاری عظیم، که در تاریخ بی‏نظیر است . چه شد که آنها به این‏جا رسیدند؟ این همان عبرت است ... . چه شد که بیست‏سال بعد از شهادت امیرالمؤمنین(ع) در همان شهری که ایشان حکومت می‏کرد سرهای پسران امیرالمؤمنین را بر نیزه کردند و در آن شهر گرداندند ... و دخترها و حرم امیرالمؤمنین را در بازار کوفه گرداندند ...» (39)
پاسخ به پرسش‏های یاد شده و بررسی و تحلیل عوامل و زمینه‏های این حادثه می‏تواند مایه عبرتی برای جامعه اسلامی و نظام و حکومت دینی ما باشد، چرا که وقتی انقلاب پیامبر اسلام(ص) را آن عوامل به فاجعه‏ای بزرگ چون شهادت حسین بن علی(ع) و یارانش و اسارت اهل بیت آن بزرگوار کشانید، بی‏تردید اگر به جان انقلاب و نظام ما بیفتد همان بر سر انقلاب و نظاممان خواهد آمد که بر انقلاب بزرگ پیامبر(ص) آمد; عبرت عاشورا، این جاست . اگر عوامل زمینه‏ساز این حادثه را به درستی شناختیم و از آن عبرت گرفتیم، یعنی تلاش کردیم که انقلاب ما دچار آن آفت نشود، شاهد عاشورایی دیگر نخواهیم بود و اگر خدای نخواسته عبرت نگرفته و به وظیفه خود عمل نکردیم همان سرنوشت نیز در انتظار ما خواهد بود .
عوامل زمینه‏ساز حادثه عاشورا
در باره عوامل زمینه‏ساز حادثه عاشورا نظریه‏های گوناگونی اظهار شده است; در مرحله نخست می‏توان به عوامل مختلفی چون: عامل نژادی و قومی، اعتقادی، سیاسی و اجتماعی، اخلاقی و ارزش و ... اشاره کرد . هر یک از این عوامل مورد توجه و تاکید برخی از نویسندگان و پژوهشگران قرار گرفته است . شماری یک و یا دو عامل و شماری بیش از آن را زمینه‏ساز حادثه عاشورا شمرده‏اند . شماری از نویسندگان دشمنی بنی‏امیه با بنی‏هاشم، برخی دیگر تغییر ارزش‏ها و برخی از متعصبان اهل سنت نیز عملکرد خود امام‏حسین(ع) را سبب حادثه عاشورا دانسته‏اند . گروهی دیگر از بی‏توجهی به معنویت و دنیاگرایی و کوتاهی خواص از انجام رسالت‏خود (40) و ... به عنوان عوامل زمینه‏ساز حادثه عاشورا سخن گفته‏اند . از باب نمونه مقام معظم رهبری با استناد به آیه شریفه: «فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلوة و اتبعوا الشهوات‏» بر آن است که دو عامل، از عوامل اصلی این گمراهی و انحراف است:
«یکی دور شدن از ذکر خدا که مظهر آن صلوة و نماز است . یعنی فراموش کردن خدا و معنویت و جدا کردن حساب معنویت از زندگی و فراموش کردن توجه و ذکر و دعا و توسل و توفیق از خدای متعال و توکل بر خدا و کنار گذاشتن محاسبات خدایی از زندگی . و عامل دوم «اتبعوا الشهوات‏» است‏یعنی دنبال شهوترانی‏ها و هوس‏ها و در یک جمله «دنیاطلبی‏» رفتن و به فکر جمع‏آوری ثروت و مال بودن و التذاذ و به دام شهوات دنیا افتادن و اصل دانستن این‏ها و فراموش کردن آرمان‏ها . این درد اساسی و بزرگ است و ما هم ممکن است‏به این درد دچار بشویم .» (41)
استاد شهید مرتضی مطهری نیز در موارد بسیار به این موضوع اشاره کرده‏اند از جمله:
«باید گفت: امام‏حسین(ع) را طمع ملک ری و طمع پول: «خولی می‏گفت: جئتک بغنا الدهر» ورشوه رؤسا (و اما رؤسائهم فقد اعظمت رشوتهم و ملئت غرائرهم‏» و جبن و مرعوبیت عامه و میل به جبران محبت‏یزید که ابن زیاد می‏خواست کدورت یزید را از پدرش که در ولایت عهدی یزید تعلل کرد جبران کند . و خبث ذاتی امثال شمر و غرور و بد مستی شخص یزید و از همه بالاتر فراموش کاری مردم که مسلمان بودند و سیری به تاریخ شصت‏ساله خود نمی‏کردند و سابقه‏ها را فراموش کرده بودند و گول ظاهر را می‏خوردند و ... (شهید کردند) .» (42)
از دو نمونه یاد شده که با توجه به واقعیات گفته و نوشته شده‏اند می‏توان چنین نتیجه گرفت که مجموعه‏ای از عوامل زمین‏ساز حادثه عاشورا شده‏اند، بنابراین، نظریه‏های تک‏عاملی با صرف نظر از نادرستی برخی از آن‏ها، (43) نمی‏توانند رویداد عاشورا را تحلیل و تفسیر کنند . در تفسیر این حادثه باید به عوامل گوناگون توجه داشته باشیم هر چند از میان این عوامل نیز، می‏توان به دنبال یک و یا دو عامل مسلط و مهم بود . پرداختن به همه عوامل اصلی و فرعی، مجالی فراخ و فراخور می‏طلبد .
از این روی، در این‏جا تنها به دو عامل مهم و مسلط خواهیم پرداخت:
الف . دگرگونی ارزش‏ها و آرمان‏ها،
ب . کوتاهی خواص از انجام رسالت‏خود .
الف . دگرگونی ارزش‏ها و آرمان‏ها
پیش از آن‏که به اصل بحث‏بپردازیم اشاره‏ای به مفهوم ارزش‏ها و همچنین ارزش‏های حاکم بر جامعه نبوی مفید و مناسب می‏نماید:
مفهوم ارزش‏ها
جامعه شناسان، ارزش‏ها را این‏گونه تعریف کرده‏اند:
«ارزش‏ها عقاید عمیقا ریشه‏داری هستند که گروه اجتماعی هنگام سؤال در باره خوبی‏ها، برتری‏ها و کمال مطلوب به آن رجوع می‏کند .» (44)
با توجه به تعریف یاد شده ارزش‏ها هدایت کننده رفتار انسان در جامعه‏اند . هرگونه تغییر و دگرگونی در آن‏ها، دگرگونی در رفتار و هنجار اجتماعی را در پی خواهد داشت . از این روی، شناخت ارزش‏ها و پاسداری از آن، از وظایف اصلی هر جامعه است . (45)
ارزش‏های حاکم بر جامعه نبوی
پیش از اسلام اعراب از نظر عقیدتی بت‏پرست‏بودند . شناختی نسبت‏به معارف الهی چون خدا و پیامبر(ص) و معاد نداشتند . مردم در حیرت و ضلالت و گمراهی زندگی می‏کردند . نژادپرستی و تکاثرطلبی از ارزش‏های آنان بود . عرب‏ها در جاهلیت غیرت و شجاعت را بسیار می‏ستودند اما حقیقت این است که غیرت و شجاعت مورد ستایش آنان همان درنده‏خویی و بی‏باکی در جهت تامین منافع مادی و حمایت از هم‏قبیلگی خود به حق و یا ناحق بود . عواطف انسانی در میان آنان بسیار کمرنگ بود . دخترکشی اعراب نمونه‏ای از آن است .
پیامبر اسلام(ص) ستیز و مبارزه‏ای پی‏گیر را علیه نژادپرستی و تکاثرطلبی و دیگر ارزش‏های جاهلی آغاز کرد و به صراحت اعلام کرد که در اسلام این‏ها ملاک ارزش و برتری افراد بر یکدیگر نیست . آن بزرگوار، علم و معرفت نسبت‏به خدا و قیامت و دیگر دانش‏های مفید را یکی از ملاک‏های برتری افراد بر یکدیگر بر شمردند .
ایمان و تقوا و جهاد در راه خدا را که مظهر ارتباط با خدا و خلق بر اساس مسؤولیت‏سازندگی بود، جای‏گزین افتخار به حسب و نسب و ثروت و قدرت ساختند . و با تحول در بینش‏ها و ارزش‏ها انسان‏هایی را تربیت کردند که اسوه پاکی و فداکاری، ایثار و همه خوبی‏ها شدند . نمونه بارز این ویژگی‏ها را می‏توان در رویدادهای تاریخی صدر اسلام به ویژه در جنگ‏ها مشاهده کرد . از باب نمونه: جابربن عبدالله انصاری می‏گوید: «در جنگ احد به بالین پدرم عبدالله رفتم . در حال احتضار بود . درخواست آب کرد . من رفتم و ظرف آبی آوردم، وقتی خواستم به او بدهم اشاره کرد: آب را به این مسلمان که در کنار من و تشنه‏تر از من است‏برسان . سراغ او رفتم . او به سومی اشاره کرد، سراغ سومی رفتم او به چهارمی، و همچنین تا دهمی . وقتی به سراغ دهمین رفتم دیدم که او به شهادت رسیده است . برگشتم به سراغ نهمی و ... تا اولی دیدم همه به شهادت رسیده‏اند .» (46)
از این نمونه‏ها در جنگ‏های صدر اسلام فراوان است . لازم به یادآوری است که این نمونه‏ها در میان کسانی نمودار شد که تا چند سال پیش از آن، اگر یکی از این افراد به دیگری بر می‏خورد که مشغول خوردن سوسمار زنده صحرایی بود و باقی‏مانده سوسمار را از او مطالبه می‏کرد، امتناع می‏کرد و گاهی به خاطر نصف سوسمار انسانی را از میان دو نیم می‏کرد . (47)
بر این اساس پیامبر اسلام(ص) با تحول در بینش‏ها و ارزش‏ها انسان‏هایی را تربیت کرد که دیگران را حتی به هنگام مرگ بر خود پیش می‏داشتند . و پیش از آن نیز، برای دفاع از مکتب از جان و مال و ثروت خویش گذشته و در میدان جهاد و شهادت بر یکدیگر پیش می‏گرفتند .
بازگشت‏به ارزش‏های جاهلی
بزرگترین و مهم‏ترین خطری که هر نهضت انقلابی را تهدید می‏کند «ارتجاع‏» است . این خطر آفتی است که متاسفانه نهضت انقلابی پیامبر اسلام(ص) نیز، گرفتار آن شد . پس از پیامبر(ص) باورها و ارزش‏های الهی رنگ باختند و به تدریج‏باورها و ارزش‏ها و اعمال جاهلی احیا شدند . مردمی که در روزگار پیامبر(ص) ارزش‏های الهی: چون ایثار و فداکاری در روح آنان تا آن‏جا نفوذ داشت که در رفتن به سوی جهاد و میدان جنگ بر یکدیگر پیشی می‏گرفتند، در زمانی که بدن پیامبر(ص) هنوز روی زمین بود در سقیفه بنی‏ساعده گرد آمدند و شعار «منا امیر و منکم امیر» (48) سردادند و حکومت اسلامی را غنیمتی پنداشتند که باید در میان آنان تقسیم شود . متاسفانه کار بازگشت ارزش‏های جاهلی به جایی رسید که چهره‏های برجسته‏ای چون: ابی‏ذر، عمار و حجربن عدی آزار و شکنجه و تبعید شدند . در برابر، کسانی که به وسیله پیامبر(ص) تبعید شده بودند جزو مشاوران و کارگزاران خلیفه شدند . تبعیض و غارت بیت‏المال، گناه و معصیت در جامعه اسلامی رواج یافت . احساس مسؤولیت، امر به معروف و نهی از منکر جای خود را به بی‏مسؤولیتی و سهل انگاری و بی‏تفاوتی داد . ارتجاع و بازگشت از ارزش‏ها به جایی رسید که در حکومت عثمان درآمد عمومی و بیت‏المال، درآمد خلیفه و بستگان و همدستان او پنداشته شد .
امام علی(ع) پس از آن‏که با اصرار مردم حکومت را پذیرفتند از دگرگونی ارزش‏ها چنین یاد می‏کنند:
«ای بندگان خدا ... شما در زمانی واقع شده‏اید که خیر و نیکی به آن پشت کرده و شر و بدی روی آورده است . شیطان جز طمع در هلاکت مردم کاری ندارد پس اکنون زمانی است که وسائل پیشرفت‏شیطان قوی شده، نیرنگ و فریبش همگانی کشته و به‏دست آوردن شکار برایش آسان شده است . به هر سو که می‏خواهی نگاه کن آیا جز فقیری که با فقر دست و پنجه نرم می‏کند، یا ثروتمندی که نعمت‏خدا را به کفران تبدیل کرده، یا بخیلی که با بخل و رزیدن در اداء حقوق الهی ثروت فراوانی گردآورده و یا متمردی که گویا گوشش از شنیدن پند و اندرزها کر است . آیا شخص دیگری جز این‏ها می‏بینی؟ کجایند خوبان شما، صالحان، آزادمردان و سخاوتمندان شما؟ کجایند همان‏ها که در کسب وکارشان با ورع بودند و در مذهب و رفتارشان از بدی‏ها دوری می‏جستند، مگر همه آنها از این دنیای پست و از این زندگی پر مشکل کوچ نکردند . مگر نه این است که شما وارث انسان‏های بی‏ارزشی شده‏اید که لب‏ها جز به نکوهش آن‏ها حرکت نمی‏کند تا مقام آن‏ها کوچک شمرده شود و برای همیشه فراموش گردند، فانا لله و انا الیه راجعون، مفاسد آشکار شده، نه انکار کننده و تغییر دهنده‏ای پیدا می‏شود، و نه بازدارنده‏ای به چشم می‏خورد، آیا با این وضع می‏خواهید در دار قدس خداوند و جوار رحمتش قرار گیرید و از عزیزترین اولیای او باشید ...» (49)
دگرگونی باورها و ارزش‏ها تا آن‏جا پیش رفت که مدعیان خلافت و جانشینی پیامبر(ص) نابودی دین همان پیامبر را در سر می‏پروراندند .
در گفت و گوی مغیرة بن شعبه با معاویه، وقتی که مغیره از معاویه می‏خواهد که با مردم به عدالت رفتار کرده و با بنی‏هاشم بد رفتاری نکند معاویه در پاسخ می‏گوید: هیهات، هیهات، مغیره گوش کن، ابوبکر به خلافت رسید و پس از آن‏که مرد، نامش نیز از بین رفت . همچنین عمر و عثمان حکومت کردند و مردند و نامی از آنها باقی نماند . اما برادر هاشم (مقصود او رسول خدا(ص) است) هر روز پنج نوبت‏به نام او در جهان اسلام ندا می‏کنند و «اشهد ان محمدا رسول الله‏» می‏گویند . ای مغیره بی‏مادر، پس از آن‏که سه خلیفه بمیرند و نام محمد این‏گونه زنده باشد دیگر چه عملی باقی خواهد ماند جز آن‏که نام محمد هم دفن شود و از بین برود . (50)
از این قضیه و امثال آن‏که در زندگی معاویه و به ویژه پسرش یزید فراوان است می‏فهمیم که آنان با اسلام و ارزش‏های آن از ریشه مخالف بوده‏اند و چنان‏چه قیام عاشورا نبود خدا می‏داند سرنوشت اسلام به کجا می‏انجامید . معاویه در گفت و گوی یاد شده از حکومت پیامبر به عنوان ملک و پادشاهی یاد کرده و خواهان دفن نام آن حضرت است .
زمینه‏های دگرگونی ارزش‏ها
چرا پس از پیامبر(ص) به تدریج ارزش‏ها و آرمان‏های اسلامی رنگ باختند و دگرگون شدند؟ پاسخ این پرسش نیاز به شناخت‏یک نکته تربیتی و دقت در اوضاع آن روزگار دارد . همان‏گونه که روان‏شناسان گفته‏اند: تربیت کاری تدریجی است . پیامبر اسلام(ص) برای تربیت انسان‏ها و تثبیت ارزش‏های اسلامی تلاش بسیار کردند . اما ده سال برای تربیت مردمی که درست‏بر ضد این خصوصیات بار آمده بودن زمان خیلی کمی بود . درست است که مردم اسلام را پذیرفته بودند، اما هنوز نتوانسته بودند ارزش‏های جاهلی را به کلی فراموش کنند و ارزش‏های الهی را با جان و دل بپذیرند به ویژه که بسیاری از مسلمانان پس از فتح مکه و در سال هشتم هجری به اسلام گرویده بودند و پیامبر نیز دو سال پس از آن از این جهان رحلت کرده بودند .
نخستین نشانه‏های احیای ضدارزش‏ها در جریان سقیفه بنی‏ساعده سر بر آورد . کسانی که از اصحاب و یاران نزدیک رسول خدا(ص) به شمار می‏آمدند سخنانی را به پیامبر نسبت دادند که بسیار شگفت‏انگیز بود . با این‏که آن بزرگوار در بسیاری از جاها از جمله در آخرین سفر خود که از مکه برمی‏گشت، به صراحت فرموده بودند که: تفاوتی بین عرب و عجم، بین غلام حبشی و سید قرشی نیست . اما به ناگاه در سقیفه اعلام شد که آن حضرت فرموده‏اند: «الائمة من قریش‏» ; (51) این نسبت‏با صراحت قرآن (52) و سخنان آن بزرگوار (53) ناسازگار است . بنابراین سقیفه بنی‏ساعده نخستین گامها در جهت احیای ارزش‏های جاهلی بود . اما چون دین‏داری بسیاری از مردم قوی بود و هنوز مردم آلوده به دنیا و جلوه‏های آن نشده بودند این جریان خیلی نمود پیدا نکرد . ولی این وضعیت چندان دوام پیدا نکرد . امت اسلامی هر روز از مسیری که پیامبر معین کرده بودند دورتر و دورتر می‏شدند . عوامل زیادی زمینه‏ساز این وضعیت‏بودند; از باب نمونه به پاره‏ای از آنها اشاره می‏کنیم:
1 . جدایی مردم از اهل بیت(ع)
انحراف رهبری از مسیری که پیامبر(ص) معین کرده بود و انزوای علی(ع) به مدت 25 سال یکی از مسائلی است که زمینه را برای دگرگونی ارزش‏ها فراهم ساخت . چون در جامعه‏ای که پیامبر (ص) خطوط کلی آن را ترسیم کرده بود، آشناسازی مردم با دین و ارزش‏های آن یکی از مناصب اهل بیت(ع) بود . که این نقش با انزوای علی(ع) و منع از ترویج احادیث نبوی از آن‏ها گرفته شد . با این وضعیت مردم برای این‏که رفتار خود را با اسلام راستین و ارزش‏های آن هماهنگ کنند دچار مشکل شدند . متاسفانه در جهت‏حل این مشکل نه تنها اقدامی نشد که اقداماتی در جهت عکس آن صورت گرفت . مسلمانان برای شناخت احکام دین به ابوهریره‏ها و کعب الاحبارها ارجاع شدند .
نقل حدیث و فضائل اهل بیت(ع) قدغن شد، از باب نمونه، بنا به نقل ابن الحدید، معاویه به کارگزارانش نوشت:
«هر کس چیزی در فضیلت ابوتراب و خاندانش روایت کند خونش هدر است . مالش حرمت ندارد .» (54)
معاویه به این کار نیز قانع نشد، دستور داد تا احادیثی در نکوهش علی(ع) جعل کنند و نیز دستور داد که همه در منبرها باید به علی(ع) لعن کنند . (55) افزون براین در بخشنامه‏ای نوشت:
«انظروا الی من قامت علیه البینة انه یحب علیا و اهل بیته فامحوه من الدیوان و اسقطوا اعطائه و رزقه; (56) هر که را که ثابت‏شد از دوستان و شیعیان علی و اولاد او است اسم او را از دیوان قلم بکشید و حقوق و مزایای او را قطع کنید .»
و در بخشنامه دیگری، یادآور شد هر کس را احتمال دادید از دوستان اهل بیت است زیر شکنجه قرار دهید و خانه‏اش را خراب کنید . (57) معاویه حکومت‏بصره و کوفه را به زیاد ابن ابیه که پیش از آن از شیعیان علی (ع) به شمار می‏آمد داد و او چون به خوبی شیعیان را می‏شناخت دست و پای بسیاری از آنان را قطع کرد و به چشم‏های آنان میل کشید و بسیاری از آنان را تبعید کرد و یا کشت تا جایی که شخص مشهوری از آنان باقی نماند .
در اثر تبلیغات معاویه، لعن و نفرین به علی(ع) از بزرگترین عبادت‏ها به شمار می‏آمد به گونه‏ای که اگر شخصی آن را در نماز فراموش می‏کرد قضای آن را به جا می‏آورد . معاویه با شیوه یاد شده تلاش می‏کرد که مردم را از اهل بیت(ع) جدا کند تا در نتیجه اسلام و ارزش‏های آن فراموش شود و اسلام اموی و ارزش‏های جاهلی جای‏گزین آن گردند . از این روی هر کس در برابر این دستورات می‏ایستاد مورد آزار و اذیت‏باند اموی قرار می‏گرفت .
2 . تبدیل امامت‏به پادشاهی
تبدیل امامت‏به پادشاهی یکی دیگر از زمینه‏های دگرگونی ارزش‏ها و فاجعه عاشورا بود . بدون تردید هر جامعه‏ای به حکومت نیاز دارد تا امور آن جامعه سامان گیرد . از سوی دیگر جامعه اسلامی، زمانی شاهد حاکمیت اسلامی و ارزش‏های آن است که حکومت اسلامی بر پا باشد . بر این اساس اگر پس از رحلت پیامبر(ص) امامت عدل علوی استقرار می‏یافت همان جو ایمان و تقوا و جهاد در راه خدا ادامه می‏یافت . ولی متاسفانه با جریان سقیفه حکومت اسلامی ادامه نیافت و حکومت‏به صاحبان اصلی آن نرسید و با فراز و نشیب‏های بسیار به حکومت و پادشاهی معاویه و یزید انجامید . خاندانی که امام علی(ع) در باره آنها می‏فرماید:
«ای معاویه، کی شما رهبر رعیت و رئیس ملت‏بوده‏اید؟ آن هم بدون سبقت در اسلام و شرافت والای معنوی؟ (یعنی شما شایستگی این کار را نداشته و ندارید .» (58)
با مرگ معاویه زمانی که امام‏حسین(ع) برای بیعت‏با یزید دعوت می‏شود امام (ع) در پاسخ می‏فرماید:
«باید فاتحه اسلام را خواند اگر شخصی همانند یزید حاکم مسلمانان باشد .» (59)
و نیز آن بزرگوار به هنگام رویارویی دو سپاه می‏فرماید:
«آگاه باشید که بنی‏امیه پیروی از شیطان را بر خود لازم دانسته و پیروی از خداوند را ترک گفته‏اند و فساد را آشکار و حدود الهی را تعطیل کرده‏اند ...» (60)
بدون شک، حکومت نقش مهمی در تثبیت ارزش‏ها و یا ضد ارزش‏ها دارد چرا که امام علی(ع) می‏فرماید:
«الناس بامرائهم اشبه منهم بآبائهم; (61) مردم به حاکمانشان شبیه‏ترند تا به پدرانشان .»
وقتی که حاکمان و کارگزاران جامعه افرادی چون معاویه و یزید باشند که همه توان خود را در جهت تحریف دین و نابودی ارزش‏ها و همچنین مروجان آن به کار گرفته‏اند، طبیعی است که افراد جامعه نیز همان‏گونه تربیت‏خواهند شد . در چنین جامعه‏ای مردم در برابر دگرگونی ارزش‏ها و کشته شدن مدافعان آن حساسیتی نشان نخواهند داد . همان‏گونه که در رویداد عاشورا چنین وضعی پیش آمد .
3 . افزون بر دو عامل یاد شده فتوحات دوره خلفاء و حاتم‏بخشی‏های عثمان نیز یکی دیگر از زمینه‏های فاصله گرفتن مردم از ارزش‏ها و آرمان‏های اسلامی بود . این فتوحات هر چند بر جغرافیای کشور اسلامی افزود، ولی چون همراه آن کاری فرهنگی برای هدایت مردم صورت نمی‏گرفت، به سرعت مردم را به سوی دنیاگرایی برد . زیرا غنائم این جنگ‏ها از آن فاتحان بود و شرکت در یکی از فتوحات بزرگ همراه با غنایم فراوانی بود که کافی بود یک رزمنده با حضور در یکی از نبردها به اوج رفاه برسد . (62)
افزون بر این، حاتم‏بخشی‏های عثمان از بیت‏المال و جمع ثروت به وسیله شماری از خواص در این زمینه نقش مؤثری داشت . (63) در بخش دوم (کوتاهی خواص از انجام رسالت‏خود) توضیح بیش‏تری خواهیم داد .
4 . یکی دیگر از عواملی که زمینه دگرگون شدن ارزش‏ها را فراهم کرد طرد بزرگان صحابه و مغضوب دستگاه واقع شدن آنان است . چهره‏هایی چون عمار و ابی‏ذر به جرم حق‏گویی تبعید و شکنجه شدند . عبدالله مسعود که از تبعید ابی‏ذر ناراحت‏بود مورد آزار و اذیت قرار گرفت . گروهی از بزرگان کوفه همانند مالک اشتر زید، صعصعه، جندب، کمیل و ... به شام تبعید شدند . (64)
در برابر عثمان به توصیه ابی‏سفیان که گفته بود:
«مراقبت کن که حکومت پیوسته در میان ما دست‏به دست‏بگردد . و کارگزاران خود را از بنی‏امیه انتخاب کن . این فقط ملک‏داری است، بهشت و جهنم یعنی چه؟!» (65)
همکاران و کارگزاران خود را از خویشان و نزدیکان و بنی‏امیه برگزید . (66) کسانی انتخاب شدند که در حال مستی به مسجد می‏آمدند و نماز صبح را چهار رکعت می‏خواندند و وقتی که با اعتراض مردم روبه‏رو می‏شدند می‏گفتند: می‏خواهید بیش‏تر بخوانم؟! (67)
مجموعه عوامل یاد شده دست‏به دست هم داد تا ارزش‏های عصر نبوی دگرگون شدند . اوج این دگرگونی در روزگار یزید بود، چرا که در راس حکومت فردی قرار گرفته بود که به هیچ چیز اعتقاد نداشت، فردی عیاش و خوش‏گذران بود و هیچ ابایی از آشکار شدن بی‏دینی خود نداشت . وقتی که حاکمان جامعه چنین افرادی باشند، به حکم «الناس علی دین ملوکهم‏» مردم نیز روش و منش آنها را در زندگی به کار می‏گیرند . در چنین جامعه‏ای مردم در برابر تحریف و یا حذف ارزش‏ها و مدافعان جدی آن بی‏تفاوت می‏گردند و حتی ممکن است‏خود آنها برای حذف آن ارزش‏ها و مدافعان آن بسیج‏شوند . همان‏گونه که در رویداد عاشورا این قضیه پیش آمد . عبرت‏آموزی ما از رویداد عاشورا به این است که مواظب ارزش‏های انقلاب اسلامی‏مان باشیم تا خدای ناکرده به وسیله عوامل یاد شده و همانند آن، دچار تغییر و دگرگونی نگردند .
ب . کوتاهی خواص در عمل به تکلیف
کوتاهی و سستی خواص از ادای تکلیف و انجام وظیفه یکی از عوامل زمینه‏ساز رویداد عاشورا است . نقش خواص در تحولات و دگرگونیهای اجتماعی و سیاسی از مسائلی است که تردیدی در آن نیست . بر همین اساس رهبر معظم انقلاب خواص را یکی از عوامل بسیار تاثیرگذار در تحولات تاریخ می‏دانستند و در رویداد عاشورا این تحلیل را ارائه کردند که اگر خواص جبهه حق، تسلیم جلوه‏های دنیا نگردند و دین را فدای دنیا نکنند و به موقع از حق حمایت کنند، هیچ گاه جامعه اسلامی دچار وضعیت زمان امام‏حسین(ع) نخواهد شد و شاهد حادثه تلخی چون عاشورا نخواهد بود .
برای دریافت ابعاد این تحلیل تاریخی و جامعه شناسانه که نسخه شفابخش جامعه امروز ما نیز هست، نخست‏به مفهوم خواص و عوام اشاره کرده و سپس به علل و عواملی که ممکن است‏برخی از خواص را از انجام وظیفه و مسؤولیت‏باز دارد و یا آنان را در برابر آن قرار دهد خواهیم پرداخت .
مفهوم خواص و عوام
مردم در جامعه‏های گوناگون به اعتبار قدرت نفوذ و تاثیر گذاری بر اندیشه‏ها و رفتار دیگران و همچنین میزان تاثیر پذیری متفاوتند . در هر جامعه تعدادی اندک به دلیل موقعیت ویژه‏ای که دارند بر رفتار و ارزش‏های دیگران تاثیر می‏گذارند . این گروه، با نام‏های: خواص، نخبگان، برگزیدگان ... شناخته می‏شوند . گروه دیگر که اکثریت جامعه را تشکیل می‏دهند از آنان به عنوان: توده یا عوام یاد می‏شود .
خواص کسانی‏اند که بر اساس آگاهی و بصیرت تصمیم‏گیری کرده و حرکت می‏کنند . در برابر خواص عوام هستند . این گروه دنبال این نیستند که ببینند چه راهی درست است، چه حرکتی صحیح است و سپس بر اساس آن حرکت کنند بلکه پیرو جو زمان خود هستند; اکثریت‏به هر راهی رفتند این‏ها نیز به همان راه خواهند رفت . (68)
در این تقسیم و تفسیر هیچ‏گونه معیار اقتصادی، سیاسی و فرهنگی لحاظ نشده است . بلکه کسی که از روی بصیرت و آگاهی تصمیم بگیرد و عمل کند هر چند بی‏سواد باشد جزو خواص به شمار می‏آید و آن‏که بدون بصیرت و تشخیص عمل کند هر چند به ظاهر جزو علما باشد «عوام‏» است .
تقسیم‌بندی خواص
مرز میان خواص و عوام همان بصیرت و آگاهی است . خواص بر دو گونه‏اند: خواص جبهه حق و خواص جبهه باطل . عوام نیز به همین دو قسم تقسیم می‏شوند .
عده‏ای حق را شناخته‏اند و تلاش آن‏ها نیز در همین راستاست . و عده‏ای نیز در برابر حق بی‏تفاوت و یا ضد آنند . در میان طرفداران باطل نیز آدم‏های نخبه و زرنگ و اهل فکر و تشخیص وجود دارد . سخن ما در این‏جا در باره خواص طرفدار حق است .
خواص طرفدار حق نیز به دو دسته تقسیم می‏شوند:
1 . گروهی که آرمان‏ها و ارزش‏های اسلامی برای آن‏ها اصل است و در آن هنگام که دین و دنیا در برابر هم قرار گرفتند، دین را بر دنیا و جلوه‏های آن ترجیح می‏دهند .
2 . گروهی که جذب دنیا و جلوه‏های آن (مقام، ثروت، شهرت و . .). شده و با وجود تشخیص حق و اهل حق از عمل به آن باز می‏مانند . وقتی که پای ادای تکلیف و انجام مسؤولیت‏به میان آید نمی‏توانند از دنیا بگذرند و دنیا را بر ادای تکلیف پیش می‏دارند . اگر در جامعه اسلامی گروه نخست‏بیش‏تر باشند جامعه دچار انحطاط و سقوط نخواهد شد و حادثه‏ای همانند روزگار امام‏حسین(ع) به‏وجود نخواهد آمد . ولی اگر تعداد آن‏ها اندک و تعداد دسته دوم بیش‏تر باشند آن وقت است که جامعه در سراشیبی سقوط قرار خواهد گرفت و حسین‏بن علی‏ها به مسلخ خواهند رفت . یزیدها و ابن‏زیادها برسر کار خواهند آمد و امامت تبدیل به سلطنت و پادشاهی خواهد شد .
نقش خواص در رویداد عاشورا
بحث اساسی و مهم در باب «خواص‏» نقش آنان به عنوان یکی از عوامل زمینه‏ساز عاشورا است . خواص طرفدار حق به ویژه کسانی که به حقانیت امام‏حسین(ع) باور داشتند، در عرصه سیاسی باید با آن بزرگوار همراه شده و با دشمنان می‏جنگیدند . چه عامل و یا عواملی سبب شد که اینان از امام حسین(ع) حمایت نکردند، بی‏تفاوت ماندند و یا در برابر آن حضرت ایستادند . تعداد آنان که امام‏حسین(ع) را به خوبی می‏شناختند ولی بر اساس شناخت‏خود عمل نکردند کم نبودند . بسیاری از کسانی که در مدینه یا مکه به آن حضرت نصیحت می‏کردند که به سوی کوفه نرود از همین قبیل بودند . (69) بسیاری از کسانی که نماینده امام‏حسین(ع) مسلم بن عقیل را در کوفه تنها گذاشتند از همین‏ها بودند . تجزیه و تحلیل بی‏تفاوتی اینان و دستیابی به عواملی که آنان را از انجام وظیفه بازداشت در عرصه رفتار سیاسی برای ما درس‏آموز و عبرت‏انگیز است .
این عوامل بسیارند . از این روی، پس از اشاره به عناوین پاره‏ای از آن‏ها به «دنیاگرایی خواص‏» که از اهمیت‏بیش‏تری برخوردار و جنبه محوری دارد خواهیم پرداخت .
بازگشت‏به باورها و ارزش‏های جاهلی از جمله قومیت‏گرایی، عافیت‏طلبی و تجمل‏پرستی، افزون‏طلبی و مقام‏خواهی، فرصت‏طلبی و نفاق، ترس و وحشت و بالاخره دنیاپرستی خواص از عواملی بودند که خواص طرفدار حق در حادثه عاشورا به وظیفه و سؤولیت‏خود عمل نکردند .
وقتی که بیش‏تر خواص طرفدار حق چنان باشند که دنیای خودشان برایشان از همه چیز مهمتر باشد، بی‏شک، از ترس جان، از ترس از دست دادن مال و مقام و یا نام و شهرت خود حاکمیت‏باطل را می‏پذیرند و در برابر آن نمی‏ایستند و از حق نیز طرفداری نمی‏کنند و جانشان را به خطر نمی‏اندازند . وقتی این‏گونه شد اولش با شهادت حسین بن علی(ع) آغاز می‏شود، آخرش هم به بنی‏امیه و شاخه مروانی و بنی‏عباس وپس از بنی‏عباس، هم به سلسله سلاطین در دنیای اسلام، تا امروز می‏رسد . (70)
دنیاگرایی خواص
هر چند عواملی چون: قومیت گرایی، نفاق و دورویی و غفلت‏سبب لغزش و انحراف برخی از خواص شد، ولی دنیا و جلوه‏های آن چون مقام‏خواهی، رفاه‏طلبی، ثروت، شهرت از مهم‏ترین و خطرناک‏ترین عواملی بود که در لغزش خواص و رویداد عاشورا نقش اساسی داشت . با نگاهی به تاریخ اسلام می‏یابیم که اساس همه انحراف‏ها، فتنه‏ها، جنگ‏هایی که از سوی خواص صورت گرفته، دنیاپرستی آنان بوده است . بر همین اساس پیامبر اسلام فرموده است:
«حب الدنیا راس کل خطیئة; (71) دوستی دنیا سر و اساس همه گناهان است .»
علی(ع) نیز دنیا دوستی را اساس همه فتنه‏ها و مشکلات دانسته است:
«حب الدنیا راس الفتن و اصل المحن‏» . (72)
امام‏حسین(ع) نیز راز و رمز دگرگونی بسیاری از مردم و کناره‏گیری آنان را از حق، دنیاگرایی آنان دانسته است:
«الناس عبید الدنیا و الدین لعق علی السنتهم، یحوطونه مادرت معایشهم فاذا محصوا بالبلاء قل الدیانون; (73) مردم بنده دنیایند و دین لقلقه زبانشان . حمایت آن‏ها از دین تا زمانی است که زندگی آن‏ها در رفاه باشد و آن گاه که در بوته امتحان قرار گرفتند دینداران کم می‏شوند .»
این سخنان را امام در چه زمانی ایراد کرده است؟ برخی چون طبری بر این باورند که امام(ع) این سخنان را در بین راه و در منزل «ذی‏حسم‏» ایراد کرده است . برخی دیگر بر آنند که این خطبه در دوم محرم و در سرزمین کربلا ایراد شده است . این سخنان در هر کجا ایراد شده باشد بیانگر ناخرسندی امام(ع) از وضعیت جامعه و مردم مسلمان در آن روزگار است. امام(ع) پس از آن‏که از دگرگونی اوضاع و سستی و بی‏تفاوتی مردم در برابر خوبی‏ها و بدی‏ها شکوه کرده با جمله: «الناس عبید الدنیا» علت آن را دنیا پرستی آنان دانسته است . وقتی که دنیا در نگاه انسان مسلمان، هدف و معبود شد باید منتظر چنین چیزهایی بود . سخنان امام‏حسین(ع) هر چند بیانگر آن است که دنیاگرایی آفتی عمومی و همگانی است لذا با واژه «الناس‏» از آن یاد کرده است ولی روشن است که بخشی از مردم که همان خواص باشند بیش‏تر در معرض این آسیب هستند . چرا که جلوه‏های دنیا بسیار است . بخشی از آن برای همه کس قابل دسترسی نیست . مقام، پول‏های کلان ... را به همه کس نمی‏دهند . «خواص‏» با ویژگیهایی که دارند دسترسی بیش‏تری به دنیا و جلوه‏های آن دارند . به همه کس ملک ری و کیسه زر نمی‏دهند . این‏ها برای عمر سعدها و شریح قاضی‏ها ... آماده است .
مواردی که خواص طرفدار حق به خاطر دنیاگرایی از پذیرش حق سر باز زده و یا با آن به مخالفت‏بر خواسته‏اند فراوان است، در این‏جا تنها به نمونه‏هایی از چند مقطع تاریخی بسنده می‏کنیم:
نخستین گامها
دنیاگرایی خواص هر چند در روزگار خلیفه سوم اوج و شدت گرفت ولی پیش از آن نیز جلوه‏هایی داشته است . در روزگار پیامبر(ص) در جنگ بدر، احد و پاره‏ای از حوادث دیگر هر چند دنیا گرایی برخی از خواص ظهور پیدا کرد ولی با حضور آن حضرت خیلی زود جبران و شعله‏های آن فرو کش کرد . ولی از آن روز که آن بزرگوار در بستر قرار گرفت انحراف خواص و عدول آنان از موضع حق نیز آشکا رشد . تخلف از لشگر اسامه، با این‏که این کار موجب ناراحتی آن حضرت شد . (74) افزون بر این، آن حضرت بر کسانی که می‏خواستند از سپاه او جدا شده و در مدینه بمانند لعنت فرستادند . در عین حال برخی از خواص چون خلیفه اول و دوم از این دستور سرباز زدند . (75)
توجه نکردن به دستور پیامبر (ص) برای نوشتن وصیت و همچنین ماجرای سقیفه به عنوان نخستین گامها از دنیا گرایی خواص و عدول آنان از موضع حق به شمار می‏آید .
بسیاری از نویسندگان و شاعران این گامها و به ویژه ماجرای سقیفه را سبب و ریشه اصلی رویداد عاشورا به شمار آورده‏اند . از باب نمونه مرحوم آیة‏الله غروی اصفهانی چنین سروده است:
رماه اذ رماه حرملة
و انما رماه من مهد له
سهم اتی من جانب السقیفة
و قوسه علی یدالخلیفه
و ما اصاب سهمه نحر الصبی
بل کبد الدین و مهجة النبی (76)
وقتی حرمله تیر افکند این حرمله نبود که تیر افکند، بلکه تیرانداز واقعی کسی بود که زمینه را برای او زمینه‏سازی کرده بود . تیری از جانب سقیفه آمد که کمان آن در دست‏خلیفه بود . آن تیر گلوی آن کودک را ندرید بلکه بر جگر دین و قلب پیامبر(ص) نشست .»
مهیاردیلمی نیز اشعاری به عربی دارد که مضمون آن این است:
«ای فرزند پیامبر(ص) روز سقیفه راه کربلایت را هموار کرد و آن گاه که حق پدرت علی(ع) و مادرت فاطمه(ع) را غصب کردند; کشته شدنت‏خوب جلوه کرد .» (77)
مرحوم نیر تبریزی و بسیاری از دیگر شاعران شیعی همین مضمون را آورده‏اند . برخی از نویسندگان اهل سنت نیز بر همین مساله تاکید کرده‏اند .» (78)
دنیاگرایی خواص در روزگار خلفای ثلاثه
پس از رحلت پیامبر(ص) در دوره ابی‏بکر دگرگونی محسوسی در زندگی اقتصادی مردم دیده نمی‏شود، اما در روزگار خلیفه دوم و به ویژه خلیفه سوم در وضعیت زندگانی مردم دگرگونی ایجاد شد و کم کم طبقه‏ای بسیار ثروتمند با امتیازهایی که از بیت‏المال به آنان داده شد به‏وجود آمدند . خلیفه دوم با این‏که سخت مراقب کارگزارانش بود ولی روشی برای پخش بیت‏المال ایجاد کرد که عده‏ای از خواص به ثروت‏های زیادی دست‏یافتند . در استفاده از بیت‏المال نه تنها عرب‏ها بر غیر عرب‏ها که در بین خود عرب‏ها نیز، برخی از تیره‏ها بر برخی دیگر، امتیازهای چشم‏گیری داشتند . در سال به برخی دوازده هزار درهم و به برخی دیگر سیصد درهم و یا دویست درهم داده می‏شد . (79) عملکرد خلیفه سخت مورد اعتراض قرار گرفت . تا جایی که تصمیم گرفت این تبعیض‏ها را از میان بردارد . خود او می‏گفت:
«اگر امسال را زنده بمانم مساوات را رعایت‏خواهم کرد و هیچ سرخی را بر سیاه و هیچ عربی را بر عجم برتری نخواهم داد و به گونه‏ای عمل می‏کنم که پیامبر اسلام(ص) و ابی‏بکر عمل کردند .» (80)
جذب شدن خواص به دنیا و جلوه‏های آن آثار خود را بر جای گذاشت تا جایی که شخصی می‏گوید:
«اگر خلیفه قبله مردم را از مکه به بیت‏المقدس تغییر دهد و یا یکی از نمازهای پنج گانه را حذف کند کسی به او اعتراض نمی‏کند . چرا که همت مردم در به‏دست آوردن مال و منال بود و زمانی که به‏دست می‏آوردند ساکت می‏شدند .» (81)
در روزگار عثمان، بسیاری از خواص و یاران پیامبر(ص) و نزدیکان خلیفه جزو بزرگ‏ترین سرمایه‏داران آن روزگار شدند . امام‏علی(ع) از این واقعیت تاریخی چنین پرده بر می‏دارد:
«قام معه بنوابیه یخضمون مال الله خضمة الابل نبتة الربیع; (82) بستگان پدری‏اش به همکاریش برخاستند . آن‏ها همه چون شتران گرسنه‏ای که بهاران به علف زار بیفتند با ولع عجیبی گیاهان را ببلعند برای خوردن اموال خدا دست از آستین در آوردند .»
در این برهه خلیفه و همکارانش به جای هزینه کردن بیت‏المال در مصالح امت اسلامی، آن را ویژه خود دانستند، و به ثروت‏های هنگفتی دست‏یافتند . مرض مال‏اندوزی با دست‏اندازی به بیت‏المال در میان بسیاری از خواص رایج‏شد . بنابه پاره‏ای از گزارش‏های تاریخی، عثمان برای نخستین بار خانه‏ای از سنگ و آهک و ... ساخت و اموال منقول و غیر منقول فراوانی اندوخت . عبدالرحمن بن عوف، طلحه و زبیر، زیدبن ثابت از حاتم‏بخشی‏های عثمان برخوردار شدند . زید بن ثابت آن قدر طلا و نقره گردآورده بود که با تبر آن را تقسیم کردند . چارپایان و شتران باری و سواری و اسبهای عبدالرحمن بن عوف از هزاران راس می‏گذشت . گزارش‏گران تاریخ از خانه‏های متعدد و کنیزکان، اسب‏ها و شتران، طلا و نقره و گوسفندان طلحه و زبیر گزارش‏های شگفت‏انگیزی ارائه کرده‏اند . (83)
بخشش‏های عثمان به اقوام و خویشان خود به گونه‏ای بود که موجب اعتراض زیدبن ارقم، کلیددار بیت‏المال شد . او که از جایزه دویست هزار درهمی به ابوسفیان و صدهزار درهمی به مروان به خشم آمده بود کلیدها را پیش عثمان گذاشت و گریست . عثمان گفت: چون صله‏رحم کرده‏ام می‏گریی؟ گفت: نه، اما گمان دارم که این مال‏ها را به عوض انفاق‏هایی که در راه خدا، زمان حیات پیامبر(ص) کردی بر می‏داری . اگر صد درهم به مروان می‏دادی باز هم زیاد بود . عثمان گفت: ای پسر ارقم کلیدها را بگذار و برو . فرد دیگری را مسؤول بیت‏المال خواهم کرد . (84)
متاسفانه این آفت‏به عوام مردم نیز سرایت کرده به گونه‏ای که آن اندک خواصی که از حق و جبهه حق می‏گفتند سخنان آنان خریداری نداشت، از باب نمونه جندب بن عبدالله می‏گوید: پس از بیعت‏باعثمان به عراق رفتم و در آن‏جا از فضایل علی(ع) می‏گفتم، بهترین پاسخی که می‏شنیدم این بود که این حرف‏ها را کنار گذار، سخنی بگو که برای خودت و ما سودی داشته باشد . (85)
دنیا گرایی خواص در روزگار علی(ع)
با سپری شدن روزگار خلفای ثلاثه و به خلافت رسیدن علی(ع) انتظار می‏رفت که جامعه اسلامی کژی‏ها و انحراف‏ها را راست و ارزش‏های دگرگون شده را احیا نماید . ولی با نگاهی گذرا به تاریخ آن مقطع، می‏یابیم که امام علی (ع) در گامهای نخستین با مشکلات زیادی از سوی خواص روبه رو شد . مهم‏ترین و اساسی‏ترین مشکل علی(ع) در مدت حکومت‏خود همین روحیه دنیا گرایی خواص بود . خواصی که انتظار داشتند همانند خلیفه پیشین با آنان رفتار شود و امتیازهای نامشروع آنان از بیت‏المال همچنان ادامه داشته باشد . ولی علی(ع) در برابر خواسته‏های نامشروع آنان ایستاد و آنان نیز نتوانستند عدل آن حضرت را تحمل کنند، شماری از آنان به معاویه پناهنده شدند، و گروهی در برابر او ایستادند و جنگ جمل و صفین را راه انداختند .
در سخنان علی(ع) و برخی از کارگزاران او و همچنین برخی از تاریخ‏نگاران آمده که بسیاری از مخالفت‏هایی که با علی(ع) می‏شد انگیزه‏ای جز دنیاخواهی نداشته است . (86)
دنیاگرایی خواص پس از امام علی(ع)
پس از شهادت امام علی(ع) دنیاگرایی خواص آشکارتر شد به گونه‏ای که حتی بسیاری از یاران نزدیک امام حسن(ع) یکی پس از دیگری به معاویه پیوستند و امام(ع) به ناچار با شرایطی با معاویه صلح کرد . تصویر و ترسیم دنیاگرایی خواص پس از شهادت امام علی(ع) و امام حسن(ع) در این مقال نمی‏گنجد، از این روی به چند نمونه بسنده می‏کنیم:
1 . معاویه به عمرو عاص گفت‏با من بیعت کن، او گفت: نه به خدا سوگند از دین خود به تو نمی‏دهم مگر هنگامی که از دنیای تو نائل کردم . معاویه گفت: بخواه از من آن چه می‏خواهی . او گفت: حکومت مصر آرزوی من است . معاویه هم پذیرفت و در این زمینه نوشته‏ای به او داد . (87)
گفت و گوی فوق نمونه‏ای بسیار روشن از دنیاگرایی خواص است . در این گفت و گو عمرو عاص به روشنی بیعت‏با معاویه را با تباهی دین خود مساوی دانسته است اما حاضر است آن را تباه کند در صورتی که از دنیا و حکومت معاویه بهره‏ای داشته باشد .
2 . معاویه می‏خواست مغیرة بن شعبه را از حکومت کوفه عزل کند . مغیره برای ادامه حکومت‏خود ولایت‏عهدی یزید را مطرح کرد . و سپس از سوی معاویه مامور شد که پنهانی از مردم برای یزید بیعت‏بگیرد . او پس از آن‏که از دوست داران بنی‏امیه بیعت گرفت، ده نفر از آنان را به همراه پسرش به شام فرستاد، تا معاویه را برای اعلان عمومی این تصمیم تشویق کنند و به هر یک از آنان در برابر این کار سی هزار درهم داد . آن‏ها وقتی بر معاویه وارد شدند معاویه به فرزند مغیره گفت:
«پدر تو دین این مردم را به چه مبلغ خریداری کرد . گفت: به سی هزار درهم .» معاویه گفت: دین آنها چه قدر در نزدشان سبک و کم قیمت‏بود .» (88)
3 . بیش‏تر کسانی که از کوفه به امام‏حسین(ع) نامه نوشتند از خواص و نخبگان و برجستگان کوفه بودند . اما وقتی که تهدیدها و تطمیع‏ها از سوی ابن زیاد شروع شد، اکثریت قاطع آنها دینشان را قربانی دنیایشان کردند و اطراف مسلم بن عقیل، نماینده امام‏حسین(ع) را خالی کردند تا او به شهادت رسید . نقش خواص دنیاگرا در این جا بسیار روشن است . ابن زیاد گروهی از همین خواص را برای تهدید و ارعاب مردم به میان آنان فرستاد . برخی از آنان همانند: شبث‏بن ربعی، این مرد هزار چهره از کسانی است که به امام حسین(ع) نامه نوشته است . اما وقتی که وضعیت را به گونه‏ای دیگر می‏بیند به همکاری با ابن زیاد می‏پردازد . برای روشن‏تر شدن دنیاگرایی خواص به گزارش زیر که از سوی طرماح بن عدی و همراهانش ارائه شده توجه کنید:
طرماح با همراهان از کوفه می‏آمد، در منزل «غریب هجانات‏» با امام‏حسین(ع) برخورد کردند . در ضمن گفت و گو امام(ع) از اوضاع کوفه و طرز تفکر آنان سؤال کرد . مجمع بن عبدالله عائذی که یکی از همراهان طرماح بود گفت:
«اشراف از دستگاه حکومت رشوهای زیاد گرفته و خود را فروخته‏اند و بر ضد شما متفق شده‏اند، اما مردم دیگر دلشان با شماست ولی همین‏ها به جنگ با شما اعزام خواهند شد . با شما خواهند جنگید .» (89)
از سخنان یاد شده به خوبی استفاده می‏شود که راه و روش و حرکت‏خواص، حرکت عوام را در پی دارد لذا از همین کوفه که هیجده هزار نفر با مسلم بیعت کردند، بیست هزار نفر یا بیش‏تر به جنگ امام‏حسین(ع) آمدند . اگر در آن هنگام که ابن زیاد به تهدید و تطمیع اشراف و سران قبائل پرداخت آنان از خدا می‏ترسیدند و نمی‏پذیرفتند تاریخ به گونه‏ای دیگر رقم می‏خورد . گذشت‏خواص از دنیا و جلوه‏های آن در وقت لازم اقدام خواص برای خدا به هنگام لازم ... تاریخ را نجات می‏دهد . اما اگر خواص به وظیفه خود عمل نکردند روشن است که در تاریخ کربلاها تکرار خواهد شد .
در پایان این گفتار این نکته بی‏سود نمی‏نماید که آن چه آوردیم تنها بخشی اندک از درس‏ها و عبرت‏ها بود . در عین حال، از همین اندک دریافتیم که تحلیل درست‏حادثه عاشورا و شناخت درس‏ها و عبرت‏ها و عوامل و زمینه‏هایی که سبب پیدایی عاشورا شدند می‏تواند چراغی فراروی نسل امروز در ابعاد گوناگون به ویژه در عرصه رفتار سیاسی، و نگهبانی از نظام اسلامی ما در برابر آفت‏ها و خطرهای داخلی و خارجی باشد .

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات