برچسب ها
چكيده: سيدجمال در پي ايجاد سازگاري ميان اسلام سنتي و چالش‌هاي علمي و فلسفي غرب بود و در اين زمينه موضع ميانه‌اي را در پيش گرفت. سيدجمال علوم و فن‌آوري جديد غرب را از آداب و اخلاق غربي انفكاك‌ناپذير مي‌داند و معتقد است جهان اسلام بدون پذيرش پيامدهاي كلامي و فلسفي آن مي‌توانند به آن دست يابند. نويسنده در اين مقاله ضمن انتقاد از ماده‌گرايان و معرفي آنان به عنوان ويرانگر تمدن و جامعه انساني، توجه روشنفكران مسلمان را به خطر جدي آنان جلب كرده است. نويسنده ديدگاه‌هاي سيدجمال در باب دين، فلسفه و علم را گوياي موضع روشنفكران مسلمان قرن نوزدهم مي‌داند كه از قدرت، ثروت و برتري علمي و فني غرب از يك سو و از ضعف جهان اسلام و سيطره و تجاوز غرب بر آن از سوي ديگر، ناراحت بودند و كشورهاي مسلمان را به فراگيري علوم و فن‌آوري جديد غرب دعوت مي‌كردند. واژه‌هاي كليدي: فلسفه، دين، علم، فن‌آوري، ‌تمدن، جهان اسلام، ماده‌گرايي، نوگرايي ديني.
کد خبر: ۲۹۷۱۳۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۹/۱۸

چكيده: امنيت از ابتدايي‌ترين و ضروري‌ترين نيازهاي بشر در زندگي فردي و اجتماعي است. مكاتب و نظريه‌هاي امنيتي، هر كدام در امنيت‌سازي و توليد امنيت از رويكردهاي استراتژيك خاصي بهره مي‌برند. توليد و ايجاد امنيت در عرصه سرزميني با امنيت‌سازي در عرصه محيطي و فراسرزميني متفاوت خواهد بود. در سطح كلان راهبردي فراسرزمين، واحدهاي بين‌المللي با الگوها و استراتژي‌هاي متنوعي به مديريت تهديد مي‌پردازند كه طيفي از راهبردهاي نرم و منعطف تا سخت و متصلب را شامل مي‌شود. راهبردهايي كه در آن براي امنيت‌سازي و مديريت تهديد از سازوكارها و ابزار سخت، عيني و فيزيكي (نظامي) بهره گرفته مي‌شود، متصلب گفته مي‌شود. نگاه واقع‌گرايانۀ اسلام به محيط بين‌الملل و وجود تحركات شرمحور در اين حوزه، مقتضي است تا در توليد امنيت فراسرزميني و كاهش ناامني محيطي از راهبردهاي متصلب نيز بهره‌ برده شود. سؤال اصلي مقاله اين است كه اسلام در توليد و تأمين امنيت فراسرزميني از چه راهبردهاي متصلبي بهره مي‌گيرد؟ و فرضيه نيز بر اين استوار است كه راهبردهاي بازدارندگي، مقابله به مثل، دفاع پيش‌دستانه و دفاع در آستانه از جمله راهبردهاي متصلبي است كه در گفتمان اسلامي براي امنيت فراسرزميني استنتاج مي‌شود كه با روش توصيفي ـ تحليلي به آنها پرداخته مي‌شود. واژه‌هاي كليدي: امنيت فراسرزميني، راهبرد متصلب، بازدارندگي، مقابله به مثل، دفاع پيش‌دستانه، دفاع در آستانه.
کد خبر: ۲۹۷۱۳۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۹/۱۸

چكيده: نظام سياسي عربستان از اتحاد آل سعود و آل شيخ (محمد بن عبدالوهاب) شكل گرفته است؛ يعني از ابتداي به قدرت رسيدن اين حكومت، اين ائتلاف بر عربستان حاكم بوده است. در صورتي كه هر يك از اين دو شاخه متزلزل شود يا با ديگري اختلاف پيدا كند، نظام را با چالشي جدي روبه‌رو مي‌كند. صرف نظر از نگراني‌هاي فوري حكومت عربستان، اين كشور به صورت بنيادي با چالشي به مراتب پيچيده‌تر روبه‌روست و آن بحران جانشيني در حكومت اين كشور است. ملك عبدالعزيز نخستين پادشاه عربستان سعودي وصيت كرده بود كه تا پسرانم زنده‌اند قدرت به نوه‌ها منتقل نمي‌شود. امروز با پير شدن فرزندان عبدالعزيز رقابت‌هاي گسترده چهار هزار شاهزاده سعودي بسياري را به اين نظر رسانده كه در سال‌هاي آتي، احتمال وقوع بحراني گسترده در خاندان سلطنتي سعودي بسيار زياد خواهد بود. اين مقاله با بهره‌گيري از روش توصيفي – تحليلي در پس پاسخ به سوال اصلي تحقيق است كه چالش جانشيني چه تاثيري بر ثبات نظام سياسي عربستان سعودي دارد. واژگان كليدي: مشروعيت، بحران جانشيني، عربستان سعودي، ثبات سياسي.
کد خبر: ۲۹۶۵۶۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۸/۲۲

چكيده: روند رو به تزايد اسلام‌هراسي غرب، روابط كشورهاي غربي با جمهوري اسلامي ايران را وارد مرحله جديدي كرده است. اين وضعيت كه ناشي از تلاش قدرت‌هاي بزرگ در رويارويي با اسلام اصيل مي‌باشد، نه تنها با واقعيت‌هاي آموزه‌هاي اسلام هم خواني ندارد، بلكه با منافع ايران اسلامي نيز در تضاد است و بيش از هر دوره‌اي ضروري است راهكارهاي ايران اسلامي جهت كنترل روند موجود شناسايي و در دستور كار سياست خارجي قرار گيرد. در مقاله حاضر مهم‌ترين راهكارهاي معطوف به ديپلماسي رسمي ناظر بر ابعاد سياسي و مجاري ديپلماتيك و ديپلماسي عمومي معطوف به بعد رسانه‌اي و افكار عمومي است، كه نقش مؤثري را در فرهنگ سازي و ايجاد تغيير در باورها و تصاوير ذهني مخاطبين ايفا مي‌كند. واژه‌هاي كليدي: اسلام‌هراسي، راهكارها، ديپلماسي عمومي، ديپلماسي رسمي. مقدمه: مطالعه وضعيت موجود روابط اسلام و غرب نشان مي‌دهد كه روند تنش‌زائي غرب با اسلام و ايران رو به افزايش است. اسلام‌هراسي1 كه به معناي القاي اغراق‌آميز يك هراس و ترس غير منطقي از اسلام است، باعث اشاعه تصوير منفي و غير مسالمت‌آميز از اسلام در جوامع غربي گرديده است. در اين تصوير اسلام به عنوان يك آيين بيگانه و غير خودي ياد مي‌شود كه در دشمني آشكار با غرب قرار دارد. (Driel:2000.p40) شكل‌گيري اين روند ريشه در زمينه‌ها و عوامل تاريخي از گذشته تا به حال دارد. تلاش براي ارائه راهكارهاي مقابله با اسلام‌هراسي نيازمند است به ترسيم وضعيت آينده مطلوب و اتخاذ سياست‌ها و برنامه‌هاي مدون جهت دست‌يابي به هدف مطلوب. رابطه اسلام با دولت‌هاي استكباري و قدرت‌هاي ظالم جهاني همواره تيره و تار مي‌باشد اما اين سياست به مفهوم تيره‌گي رابطه با همه ملت‌ها و دولت‌هاي غربي نيست. بايد تلاش نمود كه روند رو به تزايد اسلام‌هراسي و ايران هراسي كاهش يابد و تصوير واقع بينانه‌اي از اسلام و ايران ارائه گردد. استفاده از ادبيات مفهومي «نقشه راه»2 كه ناظر بر ترسيم آينده و ارائه راهكارهاي مؤثر جهت نيل به اهداف مي‌باشد، از ظرفيت‌هاي مناسبي جهت ترسيم راهكارها برخوردار است. الگوي نقشه راه ناظر بر وضعيت گذشته و تدوين راهكارهايي براي رسيدن به آينده مطلوب، بر اساس ارزش‌هاي بنيادين است. (ميرزا اميني؛ 8:1388) در اين مقاله تلاش مي‌شود با بهره‌گيري از الگوي نقشه راه، راهكارهاي مواجهه ايران اسلامي با اسلام‌هراسي غرب بررسي شود. از آنجا كه هدف مقاله صرفاً مبتني بر ارائه راهكارهايي بر اساس ديپلماسي عمومي و رسمي ايران مي‌باشد، از مطالعه روندها و پيش‌ران‌ها كه معطوف به زمينه‌هاي تاريخي شكل‌گيري اسلام‌هراسي غرب مي‌باشد خودداري مي‌كنيم. با توجه به نگاه به آينده متصّور، يعني كاهش اسلام‌هراسي و تقويت روابط مسالمت‌آميز اسلام و غرب، تلاش مي‌شود راهكارهاي نيل به اين هدف ارائه گردد.
کد خبر: ۲۹۵۰۶۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۱۳

دموكراسي: از مقوله‌اي سياسي تا امري فرهنگي
چكيده: اين مقاله پژوهشي تئوريك و تطبيقي در زمينه دو رويكرد به دموكراسي است. چالش اساسي مقاله يافتن تفاوت‌هاي عمده ميان رويكرد دموكراسي تأملي و ليبرال دموكراسي، به وسيله تشريح دموكراسي تأملي و زمينه اجتماعي تكوين آن مي‌باشد. پژوهشگر معتقد است باز شناختن اين رويكرد به دلايل مختلف براي جامعه ايراني سودمند است. پژوهش با شرح تحولي كلي در نظريه‌هاي دموكراسي آغاز مي‌شود. تحولي به نام چرخش تأملي (Deliberative Turn) كه با تغيير كانون دموكراسي از دولت و سياست به خارج از نهادهاي رسمي سياسي، يعني فرهنگ و زندگي روزمره مردم، تعريف مي‌شود. به عبارت ديگر چرخش تأملي چرخشي فرهنگي در سياست است؛ به اين معنا كه سياست به مثابه پديده‌اي كه در همه تجربيات اجتماعي، در بازسازي هويت‌ها و زندگي اجتماعي روزمره حضور دارد، درك مي‌شود. براي تشريح اين دگرگوني در ابتدا مي‌پردازيم به بستر تاريخي – اجتماعي چرخش تئوريك و تغييرات سياسي‌اي كه سبب شد تعريف كلاسيك ليبرال دموكراسي ناكارآمد شده و تغييراتي در آن ايجاد شود. پس از آن تعاريف و اصول دموكراسي تأملي بيان مي‌شود و در ادامه به مقايسه اين رويكرد با مهم‌ترين نظريه بديل، «ليبرال دموكراسي» مي‌پردازيم و شباهت‌ها و تفاوت‌هاي آن دو را بررسي مي‌كنيم. پس از مطالعه تطبيقي دو مدل دموكراسي، تفاوت‌هاي دموكراسي تأملي را به چهار حوزه عمده (يعني نهادها، كنشگران و نيروهاي اجتماعي، رويه‌ها و حوزه تحقق) تقسيم نموده و در نهايت به چالش‌هاي دموكراسي تأملي از نظر رويكردهاي رقيب و پاسخ به برخي از آنها پرداخته مي‌شود. واژه‌هاي كليدي: دموكراسي تأملي، دموكراسي مشورتي، دموكراسي گفت‌وگويي، حوزه عمومي، چرخش تأملي. مقدمه: دموكراسي به عنوان يكي از مهم‌ترين و چالش‌برانگيزترين مفاهيم علوم اجتماعي، منازعات تئوريك و به تبع آن چالش‌هاي اجتماعي متعددي را در جوامع مختلف سبب شده است. نظريه‌پردازان كلاسيك، دموكراسي را با چگونگي تصميم‌گيري در سطح دولت تعريف مي‌كردند. دموكراسي محدود به فضاي سياسي و روشي براي حكومت كردن بود. نظريات وبر، شومپيتر و دال از اين دسته هستند. هر چند وبر اكثريت جمعيت را جاهل و غيرعقلاني مي‌دانست، اما دموكراسي براي او به اين دليل مهم بود كه انتخابات باعث محك خوردن رهبراني مي‌شد كه قرار بود اداره مردم به آنها واگذار شود. رهبراني كه توانايي درهم شكستن خانه سخت فولادي بوروكراسي مدرن را داشته باشند. (نش، 30:1379) شومپيتر نيز از منظر نخبه گراي وبر به تحليل دموكراسي مي‌پردازد. دموكراسي از نظر او روشي براي گزينش نخبگان حاكم بود. (نانسي و هرسيچ، 29:1384) دال با رويكردي ضد نخبه‌گرا، دموكراسي را حكومت و رقابت گروه‌هاي ذي‌نفع تعريف مي‌كند. از نظر او ايده‌آل يك حكومت دموكراتيك، وجود گروه‌هاي متنوعي در داخل آن است كه بر سر اهداف متفاوت با يكديگر رقابت مي‌كنند. (همان: 32) ويژگي مشترك همه اين رويكردها تعريف دموكراسي به عنوان شيوه‌اي از ترتيبات سياسي حكومت كردن است. كم و بيش رويكرد حكومتي به دموكراسي، فهم عمومي از دموكراسي را شكل داد. در بيشتر جوامع (از جمله ايران) دموكراسي تبديل به وظيفه و مسئوليت دولتمردان شد، نه چيزي كه مردم آن را هر روزه ساخته يا ويران مي‌كنند. بسياري از دولت‌ها در سراسر جهان تلاش كردند يا دموكرات شوند و يا خود را دموكرات نشان دهند. به قول هانتينگتون: «دموكراسي در قالب امواجي در حركت بود و هر بار بخشي از كشورهاي دنيا را فرا مي‌گرفت». البته گاهي اين موج‌ها برگشته و دموكراسي‌هاي نيم‌بند را به اقتدارگرايي تبديل مي‌كرد. شكست دموكراسي و ضعف‌هاي آن، نظريه پردازان را واداشت تا به رويكردهاي جديدي در دموكراسي بيانديشند. برخي از نظريه پردازان شكست‌هاي ليبرال دموكراسي را به فهم عمومي و غفلت از فرهنگ نسبت داده‌اند. در حالي كه نظريه‌پردازان كلاسيك دموكراسي، دموكراتيزاسيون را در سطح دولت و سياست‌هاي وابسته به آن تعريف مي‌كردند؛ به تدريج دموكراسي در ساير نهادها و فضاهاي اجتماعي در جامعه و در سازمان‌هاي اجتماعي تعريف شد. براي نمونه مانهايم دموكراسي را نه فقط در چارچوب تنگ حوزه سياست، بلكه در قلمرو وسيع فرهنگ تعريف مي‌كند. در دموكراسي در سطح فرهنگ نيز همانند سطح سياست، برابري بين افراد گسترش مي‌يابد و فاصله عمودي در روابط اجتماعي نفي مي‌شود. (مانهايم، 1385: 32-20) به عقيده ديويي نيز دموكراسي تنها در سرزمين‌هايي ماندگار مي‌شود كه با گوشت و خون مردم و با زندگاني روزانه آنان عجين شده باشد. از اين‌رو ديويي عقيده داشت دموكراسي و شريك اصلي‌اش تعليم و تربيت، بايد سه مشخصه: فرديت، شهروندي و انسانيت را كه مشخصات اعضاي يك فرهنگ دموكراتيك هستند، در افراد رشد دهند. (جعفرآبادي، 151:1385) اصولاً انديشمندان فرهنگ‌گرا بر بنيادهاي فرهنگي استقرار نهادهاي دموكراتيك تأكيد مي‌كنند. به اين معنا كه دموكراسي را علاوه بر شكلي از حكومت، "شيوه‌اي از زندگاني" نيز مي‌دانند. علاوه بر ديويي، باربو نيز در كتاب «دموكراسي و ديكتاتوري» دموكراسي را به عنوان شيوه زندگي تعريف مي‌كند. به نظر او مهم‌ترين ويژگي دموكراسي، اصل خودمختاري است، و تحقق دموكراسي منوط به چهارچوب ذهني خاصي است كه شهروندان را براي اداره امور به دست خودشان آماده مي‌كند. باربو در اين زمينه چهار ويژگي ذهني را بر مي‌شمارد: شيوه زندگي و كنش مبتني بر «خواست و اراده تغيير»، پذيرش تغيير و خود را منشاء تغيير دانستن، احساس بي‌ثباتي و نسبي بودن قدرت و اقتدار، و اعتماد به عقل. به نظر باربو اين ويژگي‌هاي ذهن دموكراتيك هستند كه جامعه دموكراتيك را خلق مي‌كنند. (انصاري، 30:1384) تئوري‌هاي متعددي ناشي از تغيير كانون نظري تعاريف دموكراسي از سياست به فرهنگ به وجود آمده است. يكي از مهم‌ترين آنها تئوري‌هاي دموكراسي تأملي1 است. تئوري‌هاي تأملي، دموكراسي را خارج از نهادهاي رسمي و در سطح مياني جامعه، و در گرايش‌ها و كنش‌هاي روزانه مردم جست‌و‌جو مي‌كنند. تأثير رويكرد تأملي بر نظريه‌هاي دموكراسي آنقدر زياد است كه امروزه نمي‌توان مطالعه‌اي درباره دموكراسي را بدون پرداختن به آن انجام داد. امروزه بيشتر تعريف‌هاي دموكراسي از اين رويكرد متأثر است، به طوري كه از آن با نام چرخش تأملي2 در نظريات دموكراسي ياد مي‌كنند. چرخش تأملي با تلاش‌هاي نظري جاشوا كوهن،3 گاتمن4 و تامپسون5 آغاز شده، و در نظريات دموكراسي گفتماني6 هابرماس و دموكراسي گفت‌وگويي7 گيدنز ادامه يافته است. اين مقاله قصد دارد به برخي از سؤالات مطرح در اين زمينه بپردازد. پرسش‌هايي مثل: دموكراسي تأملي در چه بستر اجتماعي شكل گرفت؟ اصول و تعاريف آن چيست؟ اين دموكراسي چه شباهت‌ها و تفاوت‌هاي عمده‌اي با ليبرال دموكراسي دارد؟ علاوه بر ويژگي متأخر بودن اين نظريات (و در نتيجه تطابق بيشتر آن با شرايط اجتماعي – سياسي معاصر) و همچنين تلاش انجام شده براي رفع نقيصه‌ها و انتقادات رويكردهاي پيشين، باز شناختن اين رويكرد نو به دموكراسي از چند جهت ديگر نيز براي جامعه ايراني حائز اهميت است: نخست آنكه توجه به زمينه‌هاي فرهنگي و بومي جامعه ايراني، اجتناب از تعريف عام گرايانه و تقليدي از دموكراسي را سبب مي‌شود. دموكرات‌هاي تأمل‌گرا تلاش دارند از ارائه هرگونه مدل و شيوه قوم‌مدار از دموكراسي پرهيز كنند. اين مدل با تأكيد بر پروسه تأمل و مباحثه در بين افراد و گروه‌هاي هر جامعه، به آنها توانايي مي‌دهد تا جامعه خود را به شيوه مورد نظر خود و بر حسب ارزش‌ها و اصول خود اداره كنند. در مقايسه با ساير رويكردها، تأكيد مدل تأملي بيشتر بر روي استفاده از اصول و شيوه‌هاي دموكراسي مانند گفت‌وگو و رفتار دموكرات شهروندان است تا تجويز مدل و شكل يكسان براي يك دستگاه سياسي دموكرات. اهميت دوم آن است كه اين رويكرد توجه تحليل‌گران به لايه‌ها و بسترهاي اجتماعي و فرهنگي، و نقش آن‌ها در توفيقات يا شكست‌هاي دموكراسي در تاريخ معاصر ايران را، ضروري مي‌نمايد. به اين ترتيب سهم بيشتر مسئوليت دشوار استقرار و استمرار دموكراسي را از نخبگان، به آحاد جامعه مي‌سپارد. ويژگي اين رويكرد تأكيد بيشتر بر لزوم شكل‌گيري دموكراسي در سطح عموم جامعه و در روابط اجتماعي است، در مقابل تمركز ديگر نظريه‌ها بر سطح نخبگان و صرفا روابط سياسي حكومت. سومين دليل اين رويكردهاي نظري، زمينه مناسبي را براي تأملي بر شبكه‌هاي اجتماعي سنتي ايران و مفاهيم برآمده از سنت فرهنگي آن (مانند شورا) فراهم مي‌آورد. افزون بر آن تطابق لازم با سنت ديني جامعه ايراني را دارا است. طبق نظر صاحب‌نظران شورا، اجماع و اتفاق‌نظر، فصل مشترك مدل تأملي و نظريه شورا كراسي اسلامي مي‌باشد. دو نظريه دموكراسي مشورتي و شورا كراسي اسلامي، با وجود تفاوت‌هاي نظري، همسويي‌ها و قرابت‌هايي در بنيان‌هاي نظري دارا مي‌باشند. از ديدگاه برخي پژوهشگران اين همسويي‌ها حاصل تحول مفهوم عقل در غرب و مفهوم دين در انديشه سياسي اسلام است. اين تحولات افق‌هاي مشتركي را براي اين دو نظريه ايجاد كرده است. مهم‌ترين فصل مشترك، مبتني بودن دو نظريه بر عقل مشورتي مي‌باشد كه اساس مشروعيت تصميم‌گيري‌ها و رفتارهاي سياسي است. (مير احمدي، 1387: 406-404) چهارم آنكه جامعه ايراني نيز داراي گروه‌ها، جريانات سياسي و سلايق مختلفي مي‌باشد كه بر حسب تجارب تاريخي، گاه روابط بين اين گروه‌ها غير مسالمت‌آميز شده و تنش‌هايي را به جامعه تحميل مي‌كند. به نظر مي‌رسد اين تئوري راه‌حل مناسبي براي همبستگي اجتماعي و رعايت اخلاق و مدارا در شرايط تفاوت‌ها و اختلاف‌نظرها ارائه مي‌دهد. فرض اوليه دموكراسي تأملي، وجود اختلاف‌نظر و تفاوت آرا مي‌باشد. تلاش اين رويكرد نيز رسيدن به شيوه‌هاي زيست مسالمت‌آميز همراه با برقراري آزادي و عدالت براي همگان است.
کد خبر: ۲۹۵۰۳۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۱۱

چكيده: در فاصله سال‌هاي (2010-2011) در برخي از كشورهاي اسلامي كه عمدتاً در فضاي اسلام سني قرار مي‌گيرند، حوادث و تحولاتي در حوزه سياسي رخ داد كه به بيداري اسلامي شناخته مي‌شود. تحليل اين تحولات از منظرهاي مختلفي مي‌تواند صورت بگيرد. مقاله حاضر در صدد است تا از منظر انديشۀ سياسي و با رويكردي روش‌شناسانه به ارزيابي اين تحولات و نسبت آن با انديشه سياسي اهل سنت اقدام نمايد. بر اين اساس پرسش درخور طرح اين است كه چه رابطه‌اي ميان بيداري اسلامي و انديشۀ سياسي اهل سنت وجود دارد؟ سنتز و تعامل ميان وجوه سوبژكتيو و ابژكتيو در رويكرد روش‌شناختي رفلكسيو ما را به اين ديدگاه رهنمون مي‌كند كه تحولات اخير در قالب بيداري اسلامي زمينۀ تحول در انديشه سياسي اهل سنت را فراهم كرد و متقابلاً انديشۀ سياسي جديد اهل سنت نيز مقوم شكل‌گيري و تداوم بيداري اسلامي شد، از اين رو ضمن ارائۀ تحليلي روشمند از موضوع مقاله به پيامد نهايي اين تحول و نزديك شدن انديشه اهل سنت به انديشه سياسي شيعه و همگرايي اين دو تفكر خواهيم رسيد. واژه‌هاي كليدي: بيداري اسلامي، انديشه سياسي، اهل سنت، استيلا، مقاومت.
کد خبر: ۲۸۶۶۶۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۱/۱۰

چكيده: تحول مفاهيم و يا راه يافتن مفاهيم و معاني جديد به جامعه بين‌المللي، از جمله خصوصيات بارز دوران پس از جنگ سرد است. مفاهيم، اموري نسبي هستند كه تحول آنها همگام با تحول مفهوم انسان است؛ و شرايط زماني و مكاني خاص همواره باعث شكوفايي و توجه به تحول مفاهيم مي‌شود. آنچه امروز در سطح نظام بين‌الملل مشاهده مي‌كنيم، نوعي بسط مفهومي و ساختاري است كه ماهيت متحول اين نظام را دستخوش تعاريف و معاني جديد قرار داده است. در بسط مفهومي، با دگرگوني در نظريات سيستمي روابط بين‌الملل و تئوري‌هاي تبيين‌كننده تحولات نظام بين‌الملل مواجهيم؛ و در بسط ساختاري، نوعي دگرگوني در نوع بازيگران و نحوه تعاملات آنها با يكديگر احساس مي‌شود. در عين حال، تعدد بازيگران و تنوع آنان و نيز ميزان وابستگي در نظام، و تحول در كاركردها و پي‌ريزي شكل نويني از ساختارها در نظام، به تدريج الگوهاي جديد رفتاري و به دنبال آن پيامدهاي جديدي را پديد آورده است. بر اين اساس مي‌توان گفت كه نظام بين‌الملل به دليل ماهيت متحول خود، دچار نوعي تحول مفهومي و ساختاري شده است. در مقاله حاضر در نظر است ضمن بررسي ابعاد مختلف تحول، نقش آن در نوع بازيگران و همين‌طور شيوه‌هاي فرضي تعاملات آنان تحليل و مدل‌هايي براي تبيين ماهيت ساختاري نظام بين‌الملل ارائه شود.
کد خبر: ۲۸۵۴۸۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۱۳

آخرین مطلب