صفحه نخست >>  عمومی >> ویژه ها
تاریخ انتشار : ۲۶ تير ۱۴۰۴ - ۰۸:۰۴  ، 
کد خبر : ۳۷۸۹۶۵
مروری بر یادداشت روزنامه‌های پنجشنبه ۲۶ تیرماه ۱۴۰۴

سوریه را خوب تماشا کنید...!

۷ ماه و ۹ روز از رفتن بشار اسد می‌گذرد. سوریه پس از بشار اسد در این ۲۲۱ روز حتی یک روز خوش به خود ندیده است. از بمباران زیرساخت‌های نظامی این کشور و اشغال آن از سوی رژیم صهیونیستی، آمریکا و صد البته ترکیه بگیر تا جنگ‌های داخلی و کشتار وحشیانه مردم و اقلیت‌های این کشور، از جمله تحولات پس از بشار اسد در سوریه بوده است.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های پنجشنبه ۲۶ تیرماه ۱۴۰۴

سوریه را خوب تماشا کنید...!

جعفر بلوری

7 ماه و 9 روز از رفتن بشار اسد می‌گذرد. سوریه‌ پس از بشار اسد در این 221 روز حتی یک روز خوش به خود ندیده است. از بمباران زیرساخت‌های نظامی این کشور و اشغال آن از سوی رژیم صهیونیستی، آمریکا و صد البته ترکیه بگیر تا جنگ‌های داخلی و کشتار وحشیانه مردم و اقلیت‌های این کشور، از جمله تحولات پس از بشار اسد در سوریه بوده است. طی چند روز گذشته، درگیری‌های خونینی بین دروزی‌ها و رژیم جولانی که با حمایت ترکیه، جمهوری آذربایجان، آمریکا و رژیم صهیونیستی در سوریه به قدرت رسیده است، رخ داده و این درگیری‌ها دیروز با حملات رژیم صهیونیستی به ساختمان وزارت دفاع سوریه و کشتن شماری از فرماندهان این رژیم ادامه دارد. دیروز حتی اعلام شد، رژیم صهیونیستی که طی این 7 ماه، پایگاه‌های نظامی خود را در خاک سوریه احداث کرده است، خیلی راحت و بدون زحمت به ساختمان ریاست جمهوری سوریه نیز حمله کرد و آن را «هشدار به جولانی» نامید. در سوریه چه خبر است؟ آیا شاهد تجزیه رسمی این کشور هستیم؟ پاسخ غربگرایانی که پس از رفتن اسد تیتر زدند «در ستایش لحظه جادویی رهایی/تصور کن اگر حتی...» یا «به سوریه آزاد خوش آمدید؟» به این شرایط چیست؟ جمله ترامپ که می‌گوید «چنانچه ایران هم مثل سوریه حرف گوش‌کن باشد، تحریم‌هایش را برمی‌دارم»، چگونه با این وضع قابل جمع است؟ آیا علت خوشحالی غربگرایان از رفتن اسد، از «جهل» و «ضعف قدرت تحلیل» ناشی می‌شود یا نه، اتفاقا آنها این روزها را خوب می‌دیدند؟ آیا ما با «نفوذی‌های غرب و رژیم صهیونیستی» طرفیم یا یک عده غربگرا که صرفا فرهنگ غرب، دل و دینشان را برده؟! بخوانید:
1- به نظر می‌رسد، آنچه در سوریه جاری است، تلاش رسمی رژیم صهیونیستی برای تجزیه این کشور است. رژیم صهیونیستی بخشی از خاک سوریه از جمله «جولان» را از قبل در اشغال خود دارد اما طی این 221 روز، پیشروی‌های بیشتری در سوریه کرد و مناطق حساس و استراتژیک متعددی را از آن خود نمود. این رژیم، چندین پایگاه نظامی نیز در همین مدت در خاک سوریه احداث کرد که امروز می‌توان دلیل آن را خیلی خوب فهمید! احتمالا صهیونیست‌ها به دنبال تشکیل کشوری در دلِ سوریه برای دروزی‌ها هستند و تاریخ مصرف رژیم جولانی نیز تمام شده است. دیروز اعلام شد هزاران دروزی از سرزمین‌های اشغالی وارد سوریه شده و پرچم آنها در استان سویدا نیز به اهتزاز درآمده است. دلیل آن هم ارادت این رژیم به دروزی‌های سوریه نیست چرا که همه می‌دانند وضعیت «دروزی»‌ها در سرزمین‌های اشغالی فلسطین خوب نیست و آنها در «اسرائیل» به عنوان شهروند درجه دو و سه شناخته می‌شوند. به این هم توجه داشته باشید که رژیم جولانی در این مدت تمام‌قد در خدمت صهیونیست‌ها بوده و مشکلی با این رژیم نداشته است. بنابراین هدف از حملات دیروز رژیم صهیونیستی به سوریه و ساختمان‌های دولتی این کشور می‌تواند تجزیه این کشور باشد. تجزیه سوریه نیز بخشی از یک برنامه کلان یعنی تغییر مرزها و «باز طراحی نظم منطقه‌ای» است. هیچ‌گاه فراموش نکنید که، دکترین «بن گوریون» می‌گوید، هیچ کشوری در منطقه نباید بزرگ‌تر و قوی‌تر از اسرائیل باشد! راز دشمنی رژیم صهیونیستی با ایران هم دقیقا همین است! حالا کمی به خام بودن تحلیل افرادی که می‌گویند دلیل دشمنی اسرائیل و آمریکا با ایران، شعار «مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل» است، بیندیشید و به حماقتشان بخندید. همین‌طور به تحلیل‌هایی که می‌گویند دلیل دشمنی نظام سلطه با ایران این است که، ما کشور نرمالی نیستیم!
2- جریانی در کشور سال‌هاست که علیه سوریه، فلسطین و به طور کلی «جبهه مقاومت» فعال است. شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» مال همین جریان است. آنها پس از اینکه دیدند با زخم برداشتن همین غزه و لبنان سد دفاعی ترک برداشت و دشمن به خاک وطن یورش بُرد و معلوم شد، تحلیل‌هایشان چقدر «آبکی» است؛ چند روزی است روی مبارک را به سمت دیگر چرخانده و از لزوم مبارزه با نفوذ، می‌نویسند! در حالی که خود، متهمان ردیف اول مسئله نفوذند و همان‌طور که پیش از این در همین ستون نوشتیم، قوه قضائیه و مراکز امنیتی و اطلاعاتی باید سراغ تک‌تکشان بروند چرا که باید به سؤال‌های زیادی پاسخ دهند. یکی از روزنامه‌های متعلق به این طیف وقتی دمشق سقوط کرد، طی یادداشتی با عنوان «در ستایش لحظه جادویی رهایی» درباره مردم سوریه: نوشت «آنها این روزها در حال تخیل آزادی هستند. این تخیل محقق شود یا نه، باز چیزی از قداست آن لحظه خوش رهایی نمی‌کاهد؛ آن زمان که دیوار ترس فرو می‌ریزد و آدم‌ها می‌بینند که می‌توان جور دیگری هم نفس کشید؛ آن لحظه سرنوشت‌سازی که جای رعایا و حاکمان عوض می‌شود و مردم متوجه می‌شوند عمر هیچ حکومتی بی‌پایان نیست...» این اظهارات و تحلیل‌های رمانتیک! بیش از اینکه بر اساس داده‌ها و واقعیت‌های میدانی باشد، آرزوهایی است که تبدیل به عقده شده و به محض دیدن کوچک‌ترین علائم می‌ترکند. اینجا عقده و نفرت، جای قدرت تحلیل را می‌گیرد، فرد را به جایی می‌رساند که از جایگاه یک تحلیلگر می‌نویسد: مهم نیست پس از رفتن اسد چه اتفاقی برای مردم می‌افتد مهم این است که مردم کمی خوشحالند....! اینکه چنین تحلیل‌هایی از سر نادانی است، خوش‌بینانه است وگرنه آنها باید پاسخ دهند، آیا شرایط خونینی که امروز بر سوریه حاکم شده و در حال چند تکه کردن این کشور است، قابل ستایش است؟!
3- طیفی از همین جریان «واداده» وقتی آمریکا و رژیم صهیونیستی بر کشورمان حمله کرد و همزمان رژیم تروریستی حاکم بر سوریه را از لیست گروه‌های تروریستی خارج و تحریم‌هایش را لغو کرد، تلاش کرد این کشور را به عنوان «الگویی برای ایران» معرفی کنند. به عبارتی بگوید «در سوریه تغییر رژیم انجام شد، تحریم‌هایش هم لغو شد ما هم با تغییر پارادایم و تشکیل مجلس موسسان (بخوانید تغییر رژیم) و... می‌توانیم تبدیل به کشور نرمالی شویم»! ترامپ هم همصدا با این طیف گفت اگر ایران مثل سوریه حرف گوش‌کن باشد، تحریم‌هایش را لغو می‌کنم. سوریه‌ای که دیروز به ساختمان وزارت دفاع، ساختمان ریاست جمهوری، و سایر ساختمان‌هایش حمله شد در حالی که توان و حتی اجازه شلیک یک گلوله نداشت، همان الگویی است که این طیف انتخاب کرده‌اند. آیا اگر بگوییم این طیف همان نفوذی‌ها هستند، خطا کرده‌ایم؟! 
4- بیایید به کمی عقب‌تر برگردیم. به زمانی که داعش را به جان و مال و ناموس کشورهای منطقه انداختند. هدف از راه‌اندازی غائله داعش دقیقا همان هدفی است که امروز دنبال می‌شود. بارها گفته‌ایم، اینجا دوباره تکرار می‌کنیم: «پروژه داعش شکست خورد اما هرگز رها نشد.» امروز رژیم صهیونیستی و آمریکا در منطقه همان هدفی را دنبال می‌کنند که دیروز با ابزار داعش دنبالش بودند و آن چیزی نیست جز تغییر نظم منطقه‌ای به نفع رژیم صهیونیستی از طریق کوچک، ضعیف و چند پاره کردن کشورهای بزرگ منطقه! و ایران عزیز یکی از این کشورهای بزرگ و قدرتمند است که صهیونیست‌ها را «له» کرد که اگر نکرده بودیم، حملاتش لحظه‌ای متوقف نمی‌شد. اگر موشک‌های قدرتمند ما نبود، اسرائیل و آمریکا درخواست آتش‌بس می‌دادند؟! سوریه امروز چنین موشک‌ها و پهپادهایی ندارد چون دو روز پس از رفتن اسد، تمام موشک‌ها و پهپادها و زیرساخت‌های نظامی‌اش از سوی رژیم صهیونیستی منهدم شد! برای همین کاملا بی‌دفاع است و چنین تحقیر می‌شود.
5- اینجا بد نیست کمی هم به اصطلاحاتی بیندیشیم که در دوران یکه‌تازی داعش در سوریه و عراق ساخته و غربگرایان آن را به صورت مویرگی در افکار عمومی ایران تزریق می‌کردند: «دوستان سوریه، ارتش آزاد سوریه، سوریه آزاد و...» و همین‌طور به نامه‌ای که به نام «جمعی از پزشکان ایرانی» منتشر و در آن از بشار اسد خواسته شد، از قدرت کناره‌گیری کند! در حالی که سوریه‌ زیر آتش را تماشا می‌کنید، کمی هم به این فکر کنید که، جمع شدن این همه «نادانی» در طیف غربگرای ایرانی آیا اتفاقی است؟ اصلا این همه خطا در تحلیل از سر نادانی است؟ بعید می‌دانم!

مروری بر یادداشت روزنامه‌های پنجشنبه ۲۶ تیرماه ۱۴۰۴

«اراده ملی» شکست دشمن در ۱۲روز

سیدعبدالله متولیان

چهارشنبه ۲۵ تیرماه ۱۴۰۴ در دیدار مقام معظم رهبری با رئیس و مسئولان قوه قضائیه، نقطه عطفی در تحلیل راهبردی پیروزی‌های اخیر ایران رقم خورد، آنجا که ایشان از «روحیه و آمادگی مقابله با قدرت‌های سلطه‌گر» به‌مثابه اصلی‌ترین ثمره جنگ ۱۲روزه نام بردند. این بیان کلیدی، پنجره‌ای جدید به فهم این رخداد بزرگ و پیامد‌های آن گشود، نه از دریچه قدرت نظامی صرف، بلکه از منظر اراده‌ملی که امروز پرچمدار معادلات منطقه‌ای است. 
پایان افسانه شکست‌ناپذیری دشمن: جنگ ۱۲روزه، تنها درگیری نظامی نبود، بلکه فروپاشی روانی بلوک دشمن را رقم زد. رژیم صهیونی که سال‌ها خود را «قدرت بلامنازع منطقه» می‌دانست، آنچنان از پاسخ قاطع ایران ضربه دید که به التماس از ایالات متحده افتاد. این واکنش ذلت‌بار، آغاز فصل جدیدی در هندسه قدرت منطقه‌ای بود؛ فصلی که دیگر بر پایه ارعاب نمی‌چرخد، بلکه بر اساس توازن بازدارندگی شکل گرفته از اراده مستقل ملت‌ها بنا شده است. 
اعتمادبه‌نفس ملی، مؤلفه راهبردی نوین: مقام معظم رهبری در سخنان اخیرشان، از اعتمادبه‌نفس ملی به‌عنوان دستاورد بنیادین این نبرد یاد کردند. این اعتماد، نه‌تنها محصول پیروزی در میدان جنگ، بلکه تجلی رشد تاریخی ملت ایران است. ملتی که روزگاری حتی جرئت نقد سلطه‌گران را نداشت، امروز به‌گونه‌ای عمل می‌کند که قدرت‌های بزرگ از ورود به درگیری مستقیم با آن اکراه دارند. این تحول، نقطه عزیمت راهبرد‌های آینده‌نگر در سیاست داخلی و خارجی کشور است. 
دیپلماسی آهنین، مکمل قدرت سخت: پیروزی ایران صرفاً با پرتاب موشک و عملیات نظامی حاصل نشد، بلکه از دل راهبردی مرکب از قدرت سخت و نرم سربرآورد. حمله هدفمند به مراکز جاسوسی دشمن، در کنار تحرکات دیپلماتیک و همراهی افکار عمومی، مجموعه‌ای واحد و درهم‌تنیده ایجاد کرد که دشمن را به زانو درآورد. 
ایران امروز با «دست پر» به میدان می‌آید، از نیروی نظامی آماده تا دیپلماسی فعال و حمایت مردمی هوشمندانه. این ترکیب، به الگویی الهام‌بخش برای کشور‌های مستقل بدل شده و طرح‌های تفرقه‌افکنانه دشمن را از پایه به چالش کشیده است. 
وحدت در کثرت، سلاحی فراتر از تجهیزات: در روز‌های جنگ، آنچه بیش از گلوله و پهپاد، دشمن را به عقب راند، همبستگی فراگیر ملی بود. افراد با گرایش‌های سیاسی و مذهبی متضاد، دانشگاهیان، ورزشکاران، هنرمندان و اقوام گوناگون همصدا شدند: «هر که با ایران دشمن است، با او دشمنیم!» این همگرایی بی‌سابقه، بزرگ‌ترین ناکامی برای پروژه‌های نفوذ فرهنگی و شکاف‌سازی اجتماعی بود. دشمنان سال‌ها برای ایجاد گسل‌های قومی، سیاسی و اعتقادی سرمایه‌گذاری کرده بودند، اما در میدان عمل با دیوار بلند همبستگی ملی مواجه شدند. این پدیده از مؤلفه‌های کلیدی اراده ملی است و نشان می‌دهد امنیت واقعی، برآمده از اعتماد و همدلی داخلی است، نه صرفاً تجهیزات پیشرفته. 
مراقبت از دستاوردها، مسئولیت تاریخی نخبگان: پیروزی جنگ ۱۲روزه، نقطه پایان نبرد نیست، بلکه آغاز مأموریت بزرگی برای ملت ایران است: تبدیل پیروزی نظامی به پیروزی تمدنی. مقام معظم رهبری با درایت هشدار دادند که دو خطر پیش رو، در کمین این مسیر هستند: غفلت از تهدیدات در حال تحول و شتاب‌زدگی در انتظارات عمومی. بر این اساس، نیاز به تقویت نهاد‌های دفاعی، فرهنگی و دیپلماتیک با جهت‌گیری همراستا با عزت ملی بیش از هر زمان دیگری احساس می‌شود. نخبگان، رسانه‌ها و مسئولان فرهنگی باید با هوشمندی، فضای نقد سازنده را حفظ و از جنجال‌های بی‌حاصل و کم‌عمق که برای دشمن فرصت خلق می‌کند، پرهیز کنند. 
تمدن‌سازی در پرتو نصرت الهی: در پایان، مقام معظم رهبری با استناد به آیه شریفه «وَ لَینصُرَنَّ اللهُ مَن ینصُرُه» مسیر آینده ایران را روشن ساختند. نصرت الهی، زمانی جاری می‌شود که ملت‌ها با عزم، بصیرت و ایستادگی در راه حق گام بردارند. 
امروز ایران دیگر صرفاً در موضع دفاع نیست، بلکه قواعد جدید بازی منطقه‌ای را تدوین می‌کند. در ادامه این مسیر، پیروزی‌های اقتصادی، علمی و فرهنگی نیز در دسترس هستند، مشروط بر حفظ همان اعتمادبه‌نفس ملی که این پیروزی را رقم زد. ملت ایران با اتکا بر اراده ملی، نه‌تنها جنگ‌ها را درمی‌نوردد، بلکه آینده تمدن خود را می‌سازد.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های پنجشنبه ۲۶ تیرماه ۱۴۰۴

پشت پرده حمله اسرائیل به سوریه

عبدالرضا فرجی راد

حملات شدید اسرائیل به سوریه در حالی انجام می شود که شمایل جدید جولانی همه جوره مطیع بوده است. نباید فراموش کرد که غرب هم به تازگی از آن ها حمایت می کند.
کشورهای عربی هم حمایت قابل توجهی از جولانی و سوریه شکل داده اند اما با این وجود به نظر می رسد اسراییل نمی خواهد دولتی واحد در سوریه شکل بگیرد. اصل برای اسرائیل تجزیه سوریه است و یک دولت ضعیف در دمشق نیز شکل بگیرد.
می توان نتیجه گرفت که دولت ضعیف در دمشق مطلوب اسرائیل است. انضمام سویدا و دروزی ها به خاک اسراییل، خود مختاری کردها و نهایتا استقلال آنها از ترکیه نیز مدنظر است. عدم تسلط ترکیه بر سوریه و نرسیدن به مرزهای اسراییل هدف نهایی است.
تسلط اطلاعاتی و نظامی بر سوریه برای کنترل مرزهای لبنان و حزب الله، در اختیار داشتن سوریه به عنوان ابزار چانه زنی در طرح ابراهیم و وادار کردن حکومت سوری به دوری از ترکیه نیز در دستور کار اسرائیل است.
حکومت ضعیف و در کنترل داشتن مرزهای عراق، حکومت ضعیف و در کنترل داشتن فضای هوایی سوریه جهت سوختگیری و حمله به ایران نیز احتمالا اهداف بعدی اسرائیل است که با حمله به سوریه آن ها را مدنظر گرفته است.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های پنجشنبه ۲۶ تیرماه ۱۴۰۴

به بهانه طرد و اخراج عجولانه اتباع در میانه جنگ

ترانه یلدا
همیشه بحث بر سر مهاجران افغانستانی زود داغ می‌شود. بعضی معتقدند اخراج با شتاب و تفکیک‌نشده ایشان از ایران، نشان از ترس‌ها و منفی‌بافی‌هایی بی‌پایه دارد. عده زیادی هم خوشحال‌اند و خبر از کاهش اجاره‌ها در محلات جنوب تهران و امید به اشتغال برای بی‌کاران می‌دهند. آنچه مسلم است، نزدیک به نیم‌قرن است که شاهد مهاجرت‌های پناه‌جویانه‌ افغان‌ها به ایران و سپرده‌شدن کارهای شاق به آنها و فرزندان‌شان بوده‌ایم‌ و اتفاق خاصی هم نیفتاده است.

مزدا نوبری، معمار خوشنام مشهدی‌ می‌گوید: من البته هیچ از حوزه سیاست و جغرافیای سیاسی نمی‌دانم، اما تصور می‌کنم اگر رودکی شاعری ایرانی است و مسجد جامع هرات نشانه‌ای از معماری ایران، اگر مردمان سمرقند و بخارا به همان زبانی سخن می‌گویند که من و شما به آن «گپ» می‌زنیم... و اگر خراسان بزرگ را پشتوانه فرهنگی و تمدن ایرانی می‌دانیم، پس باید در باب این موضوع هم کمی ظریف‌تر اقدام کرد. می‌گوید: من بسیاری را در مشهد می‌شناسم که خانمی متولد ایران، با مردی زاده افغانستان ازدواج کرده و فرزندان متعددی دارند، از فرزند ۲۰ساله تا کودک سه‌ساله؛ با چنین خانواده‌ای چه باید کرد؟ آیا باید مادر بماند و فرزندانش جملگی بازگردند؟ و در چنین شرایطی بار روانی و آزردگی‌ خاطر آنان که می‌مانند و آنان که می‌روند چه خراشی بر قلب جامعه خواهد گذاشت؟

آیا ساماندهی، تجمیع دقیق داده‌ها برای شناسایی این مردمان و تدوین قوانین هدایت‌کننده که برخی را بپذیرد و حتی برخی را به‌ فرض وقوع جرم بازگرداند، نباید جایگزین بازگرداندن فله‌ای و ضربتی ایشان شود؟ در خراسان بسیاری کسب‌وکارها مبتنی بر حضور افغانستانی‌هاست که تصمیم‌های یکباره‌ای برای رفتن ایشان و جایگزینی با نیروی کار دیگر، چالش‌های اقتصادی ایجاد کرده است. به‌علاوه میان مردمان خراسان بزرگ (از متولدان هرات تا متولدان مشهد) پیوندی تاریخی و فرهنگی برقرار است که با فرمول‌های مواجهه میان آنان که در الجزایر و فرانسه یا آلمان و ترکیه متولد شده‌اند، تفاوت بسیار دارد. و با مصراعی از حافظ صحبتش را پایان می‌دهد: «کار مُلک است آنچه تدبیر و تأمل بایدش». حکومت ما در نیم‌قرن اخیر که افغانستان نیز دچار تلاطم‌های اجتماعی و سیاسی بسیار بود، بنا بر شرایط رویکردهای متفاوتی را درباره پناه‌دادن به مهاجران و سکونت‌شان در کشور از خود نشان داده است؛ گاه مهربان و پذیرا و گاه ضد آن. اما معلوم نیست آیا قوانین و روش‌هایی پایدار برای این کار وجود دارند یا خیر؟ مثلا به خاطر دارم‌ 

30 سال پیش بچه‌های افغان به مدارس راه نداشتند و در روستاهای شمال مشهد خودِ تجار خرده‌پای افغان بودند که مکان‌هایی را برای مدرسه اجاره می‌کردند. در‌حالی‌که امروز به واسطه مبالغی که دولت ما برای پناه‌جویان از سازمان ملل دریافت می‌کند، کودکان‌شان به مدارس راه دارند. جای دیگر فرشاد اسماعیلی در پاسخ به این سؤال که چرا اخراج مهاجران افغانستانی‌ نه‌تنها غیرعملی، بلکه غیراقتصادی، غیرحقوقی و غیرمنطقی‌ است؟

مقاله علمی خود را چنین خلاصه می‌کند: ادعاهای معمول درباره افغان‌ها به واقعیت نزدیک نیست. 1- اکثریت آنها هیچ یارانه‌ای دریافت نمی‌کنند؛ نه یارانه نقدی، بنزین و انرژی دولتی و نه بیمه درمانی دولتی (منبع: مرکز پژوهش‌های مجلس، ۱۳۹۹). 2- آنها شغل ایرانی‌ها را نگرفته‌اند و طبق داده رسمی وزارت کار (۱۳۹۸)، ۸۴ درصد از اتباع در مشاغلی هستند که ایرانی‌ها ورودی به آن ندارند (ساختمانی، زباله‌گردی و کشاورزی فصلی)‌ و جایگزینی فوری آنها، حتی با بی‌کاران ایرانی، عملا ناممکن است‌ (مرکز‌ آمار ایران + ILO Migration Survey‌‌). 3- برعکس باور اکثریت، حضور افغان‌ها هزینه سنگینی روی دوش دولت ندارد؛ مهاجران افغانستانی سالانه حدود ۴.۵ میلیارد دلار تولید اقتصادی مستقیم و غیرمستقیم دارند.

4- بخش عمده هزینه‌های‌شان (مثل درمان، مسکن و آموزش) خصوصی یا خانوادگی تأمین می‌شود؛ یعنی آورده‌شان‌ بیشتر از هزینه‌شان است (منبع: فصلنامه رفاه اجتماعی، شماره ۵۴ ). 5- ادعای اینکه افغان‌ها باعث ناامنی و افزایش جرم شده‌اند، طبق آمار نیروی انتظامی واهی است؛ یعنی‌ نه بیشتر مجرم‌اند، نه خطرناک‌تر (منبع: مرکز مطالعات راهبردی ناجا، نقل در «شرق»، ۱۳۹۹). 6- همه‌شان غیر‌قانونی نیستند؛ بیش از ۶۰۰ هزار نفر از اتباع افغانستانی در ایران دارای کارت قانونی هستند، ده‌ها هزار نفرشان دارای پروانه کار رسمی‌اند و مابقی نیز یا منتظر بررسی درخواست پناهندگی‌اند یا فاقد دسترسی به روند قانونی‌. پس، اخراج دسته‌جمعی افغان‌ها بدون تشخیص موردی، خلاف اصول دادرسی است (ماده ۳۲ قانون ورود و اقامت اتباع خارجه). 7- درباره این ادعا که جمعیت‌شان زیاد شده‌ و ظرفیت کشور نمی‌کشد، اسماعیلی می‌نویسد:

کل جمعیت مهاجران افغانستانی در ایران (رسمی و غیررسمی)‌ حدود ۴.۵ تا پنج میلیون نفر، کمتر از پنج درصد جمعیت کشور است. چه‌بسا مهاجران در کشورهای دیگر که بسیار بیشترند: نسبت مهاجر به جمعیت در ترکیه‌ شش درصد، در آلمان‌ 15 درصد و در اردن‌ (برای سوری‌ها) بیش از ۲۰ درصد. تجربه ایران در دهه‌های ۸۰ و ۹۰ نشان داد‌ اخراج گسترده صرفا به رشد فساد اداری (فروش مدارک جعلی و رشوه) و گسترش بازار سیاه کار می‌انجامد. از منظر حقوقی، اخراج غیرهدفمند مهاجران مغایر تعهدات ضمنی ایران ذیل عرف بین‌المللی و حتی مغایر اصول حقوق اداری کشور است. ادعای «جاسوسی مهاجران افغانستانی» نیز باید ثابت شود و مستلزم ادله، محاکمه و حکم قطعی دادگاه است. پس بهتر است متعصب نباشیم و به شعر بنی‌آدم... سعدی‌شیرازی و مرام ایرانی و خردمندانه خودمان پایبند بمانیم.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های پنجشنبه ۲۶ تیرماه ۱۴۰۴

یک ملت و یک سرنوشت

محسن پیرهادی
در مقاطع حساس تاریخی، آنچه مسیر کشور را از بحران عبور می‌دهد، صرفا ابزار قدرت یا منابع اقتصادی نیست، بلکه همبستگی اجتماعی و وفاق ملی است. جمهوری اسلامی ایران، در طول بیش از چهار دهه ایستادگی و مقاومت، بارها و بارها با تکیه بر همین سرمایه اجتماعی توانسته از پیچ‌های خطرناک عبور کند؛ اما این سرمایه، همچون هر دارایی ارزشمند دیگری، نیازمند مراقبت، مرمت و تقویت مداوم است.
جامعه ما با سلایق متنوع، گرایش‌های فکری و حتی انتقادات و اعتراضات مشروع، ترکیبی چندلایه و پویش‌مند از صداهاست. در چنین شرایطی، وحدت به معنای حذف تفاوت‌ها نیست؛ بلکه به معنای پذیرش تنوع در دل یک گفتمان مشترک ملی است. همان‌طور که رهبر معظم انقلاب اسلامی امروز در جمع مسئولان قضایی تصریح فرمودند: «اختلاف سلیقه وجود دارد، اما این اختلاف نباید موجب تضعیف وحدت ملی شود. اتحاد ملی اولویت کشور است.» این جمله، نقشه راهی است برای مسئولان، فعالان سیاسی، رسانه‌ها و همه دلسوزان کشور.
متأسفانه برخی رفتارها، چه در سطح نخبگانی و چه در فضای مجازی، خواسته یا ناخواسته، آتش‌بیار تفرقه‌اند؛ گاه با برجسته‌سازی خطوط اختلاف، و گاه با حاشیه‌سازی‌هایی که اصل موضوعات را تحت‌الشعاع قرار می‌دهند. اگرچه نقد و گفت وگو جزء لاینفک یک جامعه زنده است، اما وقتی این نقدها از مدار انصاف و مصلحت ملی خارج شود، بذر بدبینی و بی‌اعتمادی را در دل جامعه می‌کارد. جریانی که بتواند مردم را نسبت به یکدیگر، نسبت به نظام، و نسبت به آینده بدبین کند، ولو با زبان نرمی سخن بگوید، در حال ضربه‌زدن به وحدت و اقتدار ملی است.
رهبر انقلاب همواره تأکید داشته‌اند که کشور نیازمند «ایران قوی» است؛ و ایران قوی، بدون انسجام ملی شکل نمی‌گیرد. این انسجام نیز با نادیده‌گرفتن اختلافات حاصل نمی‌شود، بلکه با مدیریت هوشمندانه آن‌ها، پذیرش تفاوت‌ها و ایجاد بستری برای هم‌افزایی میان گرایش‌ها ممکن می‌گردد.
ما باید یاد بگیریم که در عین اختلاف نظر، بتوانیم بر اصول مشترک تکیه کنیم. مهم‌ترین این اصول، عزت و استقلال ملی، عدالت اجتماعی، امنیت پایدار، و پیشرفت کشور است. همه جریان‌ها، گروه‌ها و اشخاص، اگر بر این اصول توافق داشته باشند، می‌توانند در دل یک نظام سیاسی فعال باقی بمانند و نقش‌آفرینی کنند. برگزاری جلسات گفت وگو، تقویت رسانه‌های مسئول، دوری از افراط‌گرایی، و نیز پرهیز از برچسب‌زنی و حذف متقابل، از جمله ابزارهایی هستند که می‌توانند به تقویت این فضا کمک کنند.
وحدت ملی، نه فقط نیاز روز، بلکه شرط بقا و تعالی آینده ایران است. باید مراقب بود که دشمنانی که از بیرون در پی تفرقه‌اند، با کمک بی‌تدبیری ما از درون، به اهدافشان نرسند. اکنون که در آستانه تحولات جدید منطقه‌ای و جهانی هستیم، عقلانیت اقتضا می‌کند که با حفظ وحدت، از ظرفیت تمام جریان‌های دلسوز انقلاب و کشور استفاده شود. در غیر این صورت، شکاف‌ها بزرگ‌تر و فرصت‌ها محدودتر خواهد شد.
امروز بیش از همیشه باید به یاد بیاوریم: ما یک ملت هستیم، با یک سرنوشت مشترک.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های پنجشنبه ۲۶ تیرماه ۱۴۰۴

امر ملّی و عبور از دوگانهٔ یکدست‌سازی و خصومت‌سازی

پرویز امینی

رهبر معظم انقلاب در سخنرانی روز گذشته در جمع مسئولان قضایی کشور، بر نکته‌ای مهم تأکید کردند. آن نکته، مسئله‌ «اقامه‌ امر ملی» بود. تحلیل ایشان این بود که آنچه ما را در برابر این تهدید چندجانبه و مشترک آمریکا و رژیم صهیونیستی پیروز کرد و ما توانستیم هم تهدید را دفع کنیم، هم آن را رفع کنیم و هم پاسخی متناسب به دشمن آمریکایی و صهیونیستی بدهیم، اقامه همین امر ملی بود. معنای امر ملی این است که ما جامعه متکثری داریم. درون این جامعه به لحاظ ارزشی، سیاسی، مذهبی و سبک زندگی اختلاف وجود دارد. گروه‌های مختلف اجتماعی به سبب این تفاوت‌ها از هم جدا و تفکیک می‌شوند اما پاسخ جامعه در برابر یک مسئله‌ مشترک، چه در قالب تهدید و چه در قالب هدفی برای پیشرفت، باید از موضع امر ملی باشد. امر ملی تنها پاسخی نیست که یک جامعه می‌تواند به یک تهدید مشترک یا مسئله مشترک بدهد. دو پاسخ دیگر هم دست‌کم وجود دارد: یک پاسخ این است که ما تفاوت‌ها و تکثرها و اختلاف‌ها را نادیده بگیریم یا بدتر، سرکوب کنیم. پاسخ دوم این است که یک نوع رهاشدگی در این وضعیت متکثر اجتماعی قائل شویم که منجر به خصومت و ضدیت گروه‌بندی‌های اجتماعی‌مان شود. یک وضعیت آنتاگونیستی (تقابل خصمانه)، جامعه را در اصطکاک، فرسایش و کشاکشی دائمی قرار می‌دهد. امر ملی ناشی از بلوغ تمدنی یک جامعه است که می‌تواند در برابر یک مسئله مشترک از این اختلافات و تفاوت‌ها فراروی کند؛ نه تفاوت‌ها را سرکوب کند و نه تفاوت‌ها را به اصطکاک و فرسایش اجتماعی تبدیل کند. 
بعد که از آن فراروی کند و یک امر ملی را سازمان بدهد، نتیجه اتحاد ملی است. اتحاد اجتماعی، حاصل قوام و درک امر ملی است. اقتدار ملی هم نتیجه ادراک جامعه در برابر یک مسئله به‌صورت امر ملی است. بنابراین امر ملی همزمان اتحاد ملی و اقتدار ملی یک جامعه را می‌سازد. بنابراین در برابر تهدیدها ولو اینکه پیچیده باشند و قوی‌ترین موجودیت‌های مادی را به شما تحمیل کرده باشند، شما را مقتدر کرده و امکان پاسخگویی را مثل آنچه در جنگ 12 روزه دیدیم، فراهم می‌کند. تجربه‌های تلخی در جامعه ایران داریم، مثل کودتای 28 مرداد.

با اقامه امر ملی استقلال نفت شکل گرفت اما در میانه و در استمرار خودش دچار مشکلاتی شد. جامعه نتوانست براساس بروز اختلافات و بازتولید تفاوت‌ها، امر ملی را به شکل مستمر و متداوم در آن جنبش حفظ کند. بنابراین در برابر تهدید و فشار دشمن و طراحی دشمن ناتوان شد و کودتای 28 مرداد بر جامعه ما تحمیل شد و یک ساختار سیاسی وابسته و فاسد را سال‌های طولانی بر جامعه ایران حاکم کرد. امر ملی در جامعه ما وجه ایجابی هم داشته است. شهید سلیمانی عزیز سمبل و نماد ظهور امر ملی است که ما این امر ملی را در آن تشییع میلیونی دیدیم؛ دیدیم که چگونه یک فرد توانست محل ظهور و بروز و اقامه امر ملی باشد. افراد و گروه‌ها و بخش‌های مختلف اجتماعی با سلایق مختلف، با انگیزه‌های مختلف، با جهت‌گیری‌ها و تفاوت‌هایی که در باورها و ارزش‌ها و گرایش‌های سیاسی داشتند، خودشان را در پیوند با این سلیمانی عزیز تعریف کردند. امر ملی در آن روز باشکوه، ظهور و بروز نیرومندی پیدا کرد و یک اقتدار اجتماعی برای جامعه ایران ساخت و تجربه‌ آبان ۱۳۹۸ را به تجربه‌ای دیگر بدل کرد؛ تجربه‌ای که همبستگی اجتماعی و اقتدار اجتماعی ایران در آن ظهور و بروز پیدا کرد. در همین جنگ 12 روزه ما بلوغ اجتماعی جامعه را در ادراک امر ملی دیدیم. در سطح هیئت‌های مذهبی دیدیم که شعار «ایران حسین(ع) تا ابد پیروز است» انتخاب شد، یعنی این امر ملی به شکلی نمادین در آیینی‌ترین و مذهبی‌ترین مناسک آشکار شد. یا در بخش‌های مختلف اجتماعی در همین هیئت‌های مذهبی دیدیم که به شکل‌های مختلف این امر ملی در نواها و مداحی‌هایی که انتخاب کرده بودند، در محرم ظهور و بروز داشت یا رهبری را دیدیم که در مراسم ایام محرم، از آقای کریمی خواستند که «ای ایران» را بخوانند و این را سمبل ظهور جنبه نمادین امر ملی در نظر گرفتند. آنچه مهم است این است که امر ملی را نباید فقط در دوره تهدید ببینیم. باید بتوانیم آن را مستمر کرده و تا حد امکان ادامه دهیم و پیگیری کنیم. امر ملی نباید به یک دوره زمانی و به یک مسئله سلبی مثل تهدید محدود شود. همه بخش‌های اجتماعی در استمرار اقامه امر ملی در جامعه ایران، نقش دارند، یعنی افراد به شکل تک‌به‌تک و گروه‌ها ولی بخش اصلی این مسئولیت برای اقامه امر ملی، بر عهده دستگاه حکمرانی ماست.
 بخش‌های مختلف دستگاه حکمرانی ما در اینجا مسئولند. آنها با ظرفیتی که به شکل مثبت یا منفی می‌توانند ایفا کنند در تداوم و تعمیق و گسترش امر ملی یا خدای‌ناکرده تخریب امر ملی نقش دارند. این ظرفیت با دیگر بخش‌های اجتماعی قابل‌مقایسه نیست. در بین بخش‌های مختلف اجتماعی ما که می‌تواند سمبل و نماد این امر ملی باشد، رسانه ملی جایگاه مهمی دارد. برای اینکه یک امر فراگیر است و محدود به حوزه خاصی نیست. رسانه ملی باید ظهور امر ملی باشد؛ ویترین اقامه امر ملی باشد. همه بخش‌های مختلف اجتماعی احساس کنند که یک وضعیت اجتماعی و یک وضعیت عمومی را در رسانه تماشا می‌کنند و می‌بینند. به نظر من در درجه اول رسانه ملی گرانیگاه و مرکز ثقلی است که می‌تواند امر ملی را ظاهر و تعمیق کند؛ گسترش بدهد و جلوی تخریب امر ملی را بگیرد. وقتی این را در نظر گرفتیم، آن وقت بعضی از صحبت‌ها که در همین رسانه ملی به فاصله کوتاهی بعد از توقف درگیری شد و شبیه ریختن بمب روی انسجام اجتماعی بود، نباید تکرار شود یا نباید خصومت‌های جدیدی در عرصه اجتماعی ساخته شود و جامعه را قطب‌بندی تازه‌ای کرده و از پتانسیل‌های رسانه‌ای بر شدت‌بخشی به آن خصومت‌ها استفاده کند. بعضی بخش‌های دستگاه حکمرانی وجه نمادین و سمبلیک دارند و جامعه از طریق رخدادهایی که در آن بخش اتفاق می‌افتد، ارزیابی می‌کند که امر ملی در ساختار سیاسی حکمرانی ما چه وضعیتی دارد، مثلاً برخی حساسیت‌ها است که جامعه نسبت به بعضی موضوعات و برخی اشخاص و مناسبات دارد. این حساسیت‌ها، اشارات و توجهاتی که جامعه دارد، باید در پیگیری امر ملی لحاظ شود. روز گذشته در رسانه‌ها اعلام شد خطیب نمازجمعه تهران، آقای صدیقی است. من درباره ایشان حکمی صادر نمی‌کنم ولی با توجه به حساسیت‌ها و نگرش‌های منفی که اطراف ایشان به هر شکل ممکن شکل‌ گرفته، گذاشتن ایشان در جایگاه خطیب نمازجمعه، خلاف توجه به امر ملی است و این به امر ملی ضربه می‌زند یا در باور اجتماعی نسبت به سیستم سیاسی که دنبال پیش‌بردن امر ملی است، تردید ایجاد می‌کند. ما باید نشان دهیم سیستم سیاسی امر ملی را یک امر مستمر می‌داند. باید نشان دهیم نظام سیاسی امر ملی را پدیده‌ای موقتی، کوتاه‌مدت و وابسته به شرایط خاص سیاسی، اجتماعی یا نظامی نمی‌داند که وقتی آن شرایط حساس سپری شد، مجدداً مسیر دیگری طی شود؛ مسیری که قوام‌بخش امر ملی نیست. باید به این نکات توجه کرد.

مروری بر یادداشت روزنامه‌های پنجشنبه ۲۶ تیرماه ۱۴۰۴

سراب دمشق؛ آژیرِ بیداریِ منطقه

جعفر یوسفی

​​​​​سال ۲۰۲۵، دمشق تازه از گردباد جابه‌جایی قدرت بیرون آمده است. بشار اسد با فشار ترکیبیِ تحریم‌های فلج‌کننده، نبرد فرسایشی نیابتی و اجماع رسانه‌ای غرب کنار رفت و «احمد الشرع ملقب به جولانی»، رهبر پیشین هیئت تحریر‌الشام، با چراغ سبز واشنگتن و تل‌آویو و حمایت تمام قد اردوغان بر کرسی ریاست جمهوری تکیه زد. همان روزهایی که پرچم‌های سفید در کاخ المهاجرین بالا رفت، شبکه‌های خبری نیویورک تا پاریس از «سوریه نو» تمجید کردند؛ الگویی که قرار بود در کتاب‌های علوم سیاسی به‌عنوان مدل «گذارِ موفق از مقاومت به سازگاری» تدریس شود. اما آن بهشتی که روی کاغذ ترسیم شده بود، در میدان به واقعیتی زمخت بدل گشت  و امروز جولانگاه جنگنده های صهیونیستی شده است.
جولانی در ریاض کنار دونالد ترامپ ایستاد و جلوی دوربین‌ها ژستِ یک رهبر توسعه‌گرا را گرفت. رئیس‌جمهور آمریکا در سفرش به غرب آسیا وعده داد تحریم‌ها را تعلیق و بسته‌ای پانزده‌میلیارددلاری برای بازسازی زیرساخت‌ها به جولانی ارائه می کند ولی بعد از برگشت به واشنگتن، نه از صرافی‌های دمشق بوی دلار رسید، نه   آسمان های شام روی آرامش را دیدند. بالعکس، جنگنده‌های اسرائیلی طی چندین حمله (که تا زمان نوشتن این یادداشت ۱۶۰ حمله اعلام شده است) زیر ساخت های دفاعی سوریه را منهدم کردند.
۴ درس استراتژیک از سوریه امروز:
 ۱- از ۱۹۶۷ تاکنون، دکترین پیرامونی  تل‌آویو بر مهار هر دولت غرب‌آسیایی که بوی قدرت بگیرد، استوار بوده. در این منطق حتی دمشقِ رام‌شده خطر بالقوه است؛ زیرا باثبات‌شدن هر دولت در مرزهای فلسطین اشغالی دیر یا زود به بازتولید قابلیت دفاعی می‌انجامد. اساسا استراتژی صهیونیست ها در منطقه این است: ‌ضعیف بمان تا زنده بمانی. این گزاره درباره مصرِ پس از کمپ‌دیوید و اردنِ پس از وادی عربه نیز صادق بوده است.
۲-کاخ سفید عادی‌سازی با اسرائیل را به ابزاری تبلیغاتی و لابی‌پسند بدل کرده: عکس یادگاری، یک بیانیه چهاربندی و وعده صندوق سرمایه‌گذاری. واقعیت اما تداوم سیاست چماق بزرگ است و این نشان داد هر صلح و عادی سازی با رژیم صهیونیستی در منطقه، جنگی کم‌هزینه برای تل‌آویو می‌آفریند.
۳-اتفاقات اخیر سوریه نشان داد که غرب آسیا به چتری دفاعی نیاز دارد که منافع مشترک را بر رقابت‌های مقطعی ترجیح دهد. ایران می‌تواند، با مشارکت آنکارا، ریاض، بغداد و اسلام‌آباد، برای ایجاد «مجمع امنیت منطقه‌ای» یا به تعبیری همان «ناتوی اسلامی» پیش‌قدم شود؛ ابتکاری که هرچند با بدگمانی‌های تاریخی، پرونده سوریه و رقابت‌های انرژی روبه‌روست، بهترین پاسخ جمعی به سرطانی به نام اسرائیل خواهد بود. تجربه آسه‌آن و حتی اتحادیه آفریقا نشان می‌دهد که همکاری امنیتی پیش‌نیاز جهش اقتصادی است. ایران باید با قدرت دیپلماسی منطقه‌ای خود کشورهای پیرامون را قانع کند و با تعریف منافع مشترک، در برابر اسرائیل چتر امنیتی برپا سازد.
۴- این حادثه همچنین عیار واقعی نسخه مقاومت را آشکار کرد. مادامی که بازیگری نامطلوب و ساختارشکن مانند اسرائیل در جغرافیای غرب آسیا حضور دارد، هر الگوی امنیتیِ مبتنی بر دل‌خوش‌کُنک‌های دیپلماتیکْ در بهترین حالت مسکّن موقت است. تجربه میدانی نشان می‌دهد که تنها ائتلاف‌های مقاومت‌محور توانسته‌اند هزینه تجاوز را برای تل‌آویو بالا ببرند. از همین‌رو، طرح جامع مقاومت ایران تنها راه‌حل بومیِ آزموده‌شده برای دفع تهدید در منطقه غرب آسیاست. مخالفان محور مقاومت می‌کوشند تجاوزهای تل‌آویو به لبنان را معلول سلاح حزب‌ا... جلوه دهند و نسخه خلع‌سلاح را به‌عنوان راه‌حل القا کنند.
همین گزاره در عراق تکرار می‌شود، انحلال حشد و خلـع سلاح فصائل را شرط دورماندن بغداد از میدان درگیری می‌دانند.
تجربه سوریه نشان می‌دهد برای اسرائیل، «عادی سازی» جز نام دیگری برای تسلیم کامل نیست. بازدارندگی تنها در سایه توان مقاومت معنا پیدا می‌کند.
سخن پایانی این که سوریه جولانی آینه‌ای مقابل سیاست‌ورزان منطقه است. سراب وعده‌های بیرونی و خشونت نهادینه‌شده رژیمی که بقای خود را در تضعیف همسایگان جست‌وجو می‌کند. ترکیه که گمان می‌کرد سوریه به حیاط خلوتش بدل شده، اکنون می‌بیند اسرائیل به هیچ کشوری اجازه نمی‌دهد در منطقه، بیش از خود قدرت بگیرد. اگر عراق، عربستان، ترکیه و پاکستان در برابر الگوی ثباتِ ظاهریِ وابسته به بیرون  واکسینه نشوند، فردا نوبت خود آن‌هاست.راه‌حل ثبات امنیتی در غرب آسیا، اتکا به ظرفیت داخلی کشورهای خود منطقه، دیپلماسی چندسطحی و چتر امنیت جمعی است. ترکیبی که می‌تواند صدای توپخانه تل‌آویو را تا کرانه باختری عقب براند. آزمون سوریه پایان نیافته، اما پرسش‌های آن امروز روی میز همه پایتخت‌های منطقه است. آیا از این آینه درس می گیرند یا بار دیگر چشم بر حقیقت بسته می شود؟

مروری بر یادداشت روزنامه‌های پنجشنبه ۲۶ تیرماه ۱۴۰۴

امر ملی، اراده معطوف به حقیقت

جعفر علیان نژادی

 تحلیل رهبر معظم انقلاب از جنگ تحمیلی ۱۲ روزه، در دیدار کارگزاران قوه قضائیه، معطوف به رويت‌پذیر کردن و به دیده آوردن چیزی بود که در میدان سخت و پرتلاطم جنگ و روزهای بعد از آن، تا حدی نامرئی و نادیدنی شده بود؛ عاملی که بشدت وجود داشت اما بخوبی و با چنین دقتی شناسایی نمی‌شد؛ عاملی با عنوان «اراده، عزم و اعتماد به نفس». نقطه مرکزی سازه تبیینی رهبر انقلاب، صورت‌بندی معنایی این اراده بود؛ اراده‌ای که پیشران نیروی انقلاب بوده و در بزنگاه‌های بحرانی، تعین پیدا می‌کند. اراده معطوف به حقیقت که هم بنیان این بنای باشکوه را گذاشته و هم حافظ و مراقب آن است؛ اراده‌ای که از مهابت حادثه یا بزرگی دشمن، نهراسیده و در عوض نیرو می‌گیرد؛ اراده‌ای که در برابر واقعیت‌های تحمیلی ایستاده و در صف دفاع از حقیقت قرار می‌گیرد. این اراده در دقیقه و لحظه تهاجم تحمیلی، فرم ملی به خود می‌گیرد و همه سلایق و علایق و رنگ‌‌ها را کنار هم قرار می‌دهد؛ اراده‌ای که به ملت و فرزندانش عزم عملیات و دفاع می‌دهد و مشتی کوبنده و پاسخی محکم در برابر هر تعرض و تجاوزی می‌شود. اما این حقیقت که چنین اراده‌ای به او معطوف است و تعلق می‌گیرد، چیست؟ در یک کلمه «استقلال» و «توانایی ملی» است که در 2 میدان نظامی و دیپلماسی دست ما را پر کرده و به ما اعتماد به نفس مواجهه داده است. هم عزم‌ فرود آوردن قدرت نظامی و هم تحمیل منطق ملتی که می‌خواهد روی پاهایش، بیرون از هژمونی سلطه بایستد. امر ملی یعنی همین، یعنی به میدان آوردن چنین اراده‌ای به زبان و کردار. اتحاد ملی صورت زیبایی است که اراده معطوف به حقیقت، حاصل می‌کند. رهبر معظم انقلاب در این سخنرانی، به انحای مختلف توجهات را به این نقطه باشکوه دعوت کردند؛ ضرورت حفظ اتحاد ملی و نگهبانی از آن ورای اختلاف سلیقه‌ای، سیاسی و جناحی. به همین منظور، ایشان توصیه‌های اصلی‌شان را متمرکز روی ذکر امور لازم در حفظ این صورت زیبای جمعی و ترک امور مضر این اتحاد شکل گرفته، کردند: «تبیین و رفع مغالطه‌ لازم است‌ اما به‌ میان کشیدن ایرادهای جزئی و بحث کردن روی آنها مضر است. البته ابطال مغالطه هم باید با هنرمندی و استفاده از بهترین روش و کم‌حاشیه‌ترین مدل آن صورت گیرد. وفاداری به نظام در قول و فعل لازم، تایید سیاست‌های کلی نظام مفید و لازم اما غلیظ کردن اختلاف نظرها در این خصوص مضر است. شور و هیجان عموم مردم و جوانان لازم اما بی‌صبری مضر است، برخی از این بی‌صبری‌ها حاصل ندانستن است. اعتراض به برخی اقدامات مسؤولان نظامی و دیپلماسی، مورد قبول است اما به شرط استفاده از لحن مناسب و تحقیق و خبر‌گیری درست، استفاده از لحن تند و تیز و بیان حدسیات، مضر است».

مروری بر یادداشت روزنامه‌های پنجشنبه ۲۶ تیرماه ۱۴۰۴

در کنار هم برای ایران عزیز

سخنرانی امروز رهبر معظم انقلاب اسلامی، نخستین سخنرانی عمومی ایشان درباره جنگ اخیر است. معظم‌له در این سخنرانی به موضوعات و محورهای مهمی پرداختند که هرکدام از آنها نیازمند تأمل و تبیین است. شاید بتوان گفت برجسته‌ترین محور این بیانات، نقش برجسته مردم در این آزمون خطیر است. نقشی که رهبر انقلاب از آن به عنوان «امر ملی» یاد کردند. 
رهبر انقلاب با عبور از تفسیرهای صرفاً سازمانی، اطلاعاتی یا امنیتی، وجه اجتماعی‌ـ‌ملی مقاومت را به‌عنوان «نقطه‌ی بسیار مهم» مورد تأکید قرار دادند. تحلیل ایشان از چرایی ناکامی طرف مقابل، ناظر بر یک «خطای بنیادین در دستگاه محاسباتی دشمن» است: مفروض‌انگاری فروپاشی انسجام اجتماعی در ایران. راهبرد دشمن، مبتنی بر برآوردهایی بود که اختلاف سلیقه‌ها و نارضایتی را به یک نافرمانی فعال پس از ضربه نظامی پیوند می‌زد؛ اما برخلاف انتظار، آنچه در صحنه واقع رخ داد، تجلی ارتقابخش ظرفیت اجتماعی ایران و بازتولید اراده ملی در مقیاس کلان بود.
رهبر انقلاب این کنش اجتماعی را «کار بزرگ ملت» خواندند؛ کاری که از جنس عملیات نظامی نبود، بلکه از جنس عزم، اعتماد به نفس و همبستگی بود. به‌عبارت دیگر، ملت ایران در عرصه‌ی راهبردی، به‌عنوان «متغیر تعیین‌کننده» عمل کرد و مسیر جنگ را از طریق خلق قدرت نرم و هم‌افزای اجتماعی، به نفع ایران اسلامی تغییر داد.
براساس بیانات امروز، می‌توان گفت «انسجام ملی» به‌مثابه شاقول و معیار ارزیابی کنش‌ها در فضای عمومی است. به این ترتیب هر نوع موضع‌گیری، انتقاد، تحلیل یا بیان رسانه‌ای، باید در نسبت‌سنجی با این اصل مورد ارزیابی قرار گیرد. در این رهیافت، تقدم ملاحظات راهبردی و صیانت از ساختار همبستگی اجتماعی بر هرگونه بیان فردی یا جمعی ـ ولو با نیت خیر و صادقانه ـ یک ضرورت عقلانی و مبتنی بر منافع ملی تلقی می‌شود. این سخن بدین معناست که در لحظات تاریخی، باید بر اساس هندسه‌ی اهم و مهم و در چارچوب منطق اولویت‌های نظام، از بروز رفتارها و گفتمان‌های تضعیف‌گر انسجام ملی پرهیز نمود.
در حالی که دشمنان ایران و ایرانی دست به دست هم داده و از هیچ فریبکاری، خباثت، خیانت و جنایتی ابا ندارند، کنار گذاشتن اختلافات و تقویت اتحاد ملی در برابر دشمن و در دفاع از «ایران عزیز»، مهم‌ترین و راهبردی‌ترین کنش دفاعی است، همان نکته‌ای که رهبر انقلاب امروز بر آن تاکید بسیار کردند؛ «حرف من این است که این را حفظ کنید؛ همه این را نگه دارند؛ روزنامه‌نگار یک جور، قاضی یک جور، مسئول دولتی یک جور، روحانی یک جور، امام جمعه یک جور. هر کسی یک وظیفه‌ای دارد در قبال این حالت؛ این را نگه دارند. این با اختلاف سلیقه‌ی سیاسی منافات ندارد، با اختلاف وزن مذهبی منافات ندارد. این، در کنار هم ایستادنِ برای دفاع از یک حقیقت است؛ دفاع از کشور است، دفاع از نظام است، دفاع از ایران عزیز است.»
نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات