صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

تاریخ انتشار : ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۱۱:۴۸  ، 
شناسه خبر : ۲۷۵۲۸۱
سیاست خارجی ایران در پرتو نظریه‌های روابط بین‌الملل در گفت‌وگو با یوسف مولایی
محسن آزموده - اشاره: چنان که سید جواد طباطبایی در سخنرانی اخیرش در دایره‌المعارف بزرگ اسلامی نشان می‌دهد، میرزا ابوالقاسم قائم‌مقام فراهانی را می‌توان نخستین سیاستمدار جدید ایران خواند که درکی عمیق از سیاست جدید و دیپلماسی مدرن داشته و برای نخستین بار درکی درست از مفهوم منافع ملی داشته است و بر همین اساس به فرستادگان و مذاکره‌کنندگانش سفارش می‌کرده «تا جایی که می‌توانند از منافع ملی دفاع کنند و از آنها می‌خواهد اگر کاری از پیش نبردند، اگرچه همه اختیارات را دارند اما بگویند ماذون به هیچ نیستند و باید بازگشته و رایزنی کنند. در نوشتن عهدنامه‌ها نیز از آنها می‌خواهد از آنجا که زبان فارسی را بهتر می‌دانند تا جایی که می‌توانند کلمات را دوپهلو بنویسند تا بعد بتوان از زیر آنها شانه خالی کرد. در واقع از آنها می‌خواهد در جهت منافع ملی از هر راهی استفاده کنند.» قریب به دو سده از عصر قائم مقام و جنگ‌های ایران و روس می‌گذرد و در این سال‌ها ایران به تناسب گسترش روابط سیاسی و اجتماعی در جهان، تنش‌های فراوانی را با سایر کشورها تجربه کرده است. در پرتو این دو سده فهم سیاستمداران ایرانی نیز از دیپلماسی دگرگون شده و به خصوص با در نظر داشتن مذاکرات هسته‌ای اخیر، می‌توانیم ادعا کنیم که اینک رجال سیاسی ایران فهمیده‌اند که دیپلماسی یک دانش جدید و مبتنی بر نظریه‌های علمی برآمده از تجربه‌های متعدد است. یوسف مولایی، استاد حقوق بین‌الملل دانشگاه تهران از منظری دانشگاهی مذاکرات اخیر را یگانه راه‌حل در برابر گزینه جنگ می‌داند. به باور او این مذاکرات را می‌توان بر پایه نظریه همبستگی بین‌المللی تلقی کرد؛ گامی مثبت در جهت پذیرش بیش از پیش ایران در جامعه بین‌الملل به مثابه کشوری که اهل گفت‌وگو و مداراست و سیاست را به جنگ ترجیح می‌دهد .

* در چارچوب روابط بین‌الملل قطعا منازعات و درگیری‌های متفاوتی صورت می‌گیرد که در صورت حل و فصل نیافتن به فجایعی چون جنگ و نزاع‌های خونین بدل می‌شود. اساسا به وجود آمدن سازمان ملل و تصویب تعهدات و قراردادها نیز برای جلوگیری از این معضل است. اگر ممکن است برای فتح باب بحث بفرمایید اصولا چه سازوکارهایی برای حل مسائل بین‌المللی میان کشورها وجود دارد؟

** به طور کلی ما دو روش برای حل و فصل اختلافات در دنیا داریم؛ نخست حل و فصل مسالمت‌آمیز اختلافات است که مهم‌ترین محور و عنصر آن مذاکره است و روش دوم جنگ است. بنابراین وقتی شما حل و فصل مسالمت‌آمیز اختلافات را در پیش می‌گیرید، قطعا باید از پتانسیل و ظرفیت مذاکره حداکثر استفاده را به عمل آورید. این در فصل ششم منشور سازمان ملل متحد با همین عنوان «حل و فصل مسالمت‌آمیز اختلافات» آمده است که اولا مذاکره و ثانیا میانجیگری است و در ادامه بحث‌های کارشناسی و حقیقت‌یابی و در نهایت داوری و مراجعه به دیوان‌های بین‌المللی دادگستری است.

در آنجا نیز گفته می‌شود اگر مشکلی که بین کشورها وجود دارد، از این استعداد برخوردار است که به صورت مسالمت‌آمیز حل نشود، امکان اینکه صلح و امنیت بین‌المللی را به خطر بیندازد وجود دارد بنابراین شورای امنیت در چارچوب فصل هفتم قطعنامه صادر می‌کند. بنابراین ما اگر می‌خواهیم از طریق مسالمت‌آمیز و در چارچوب فصل ششم منشور اختلافات را حل و فصل کنیم، باید تن به مذاکره بدهیم.

* به نظر می‌رسد مذاکرات هسته‌ای اخیر بهترین شاهد برای این ادعا باشد که جمهوری اسلامی گام در مسیر تعاملی سازنده و مبتنی بر گفت‌وگو گذاشته است. آیا می‌توان گفت که با دولت آقای روحانی ما وارد مرحله‌ای از دیپلماسی مبتنی بر گفت‌وگو شدیم؟

** بله، آقای روحانی از همان ابتدا نقشه راهش را در رابطه با مسائل بین‌المللی مطرح کردند و گفتند که عمدتا بر اساس تعامل و با شیوه دیپلماسی قوی می‌خواهند با دنیا و با مشکلات مواجه شوند. این امر آشکاری بود که در برنامه انتخاباتی ایشان نیز مطرح شده بود. از همان ابتدای شروع به کار نیز سعی کردند تحرک بیشتری به فضای دیپلماسی بدهند و به همین خاطر پرونده هسته‌ای را با توجه به اهمیتی که داشت، در اولویت قرار دادند.

* ارزیابی شما از سطح موفقیت دولت در پیاده ساختن این روند تازه چیست؟

** بحث‌های مربوط به تعامل به صورت فرآیندی است، یعنی نیازمند گذر زمان و طی شدن تدریجی مراحل و گام‌های مختلف است. از این حیث تعامل و مذاکره مثل یک بازی فوتبال نیست که در ٩٠ دقیقه نتیجه کاملا مشخص شود. ضمن آنکه تا زمانی که به نتیجه مشخص نرسیم، شاخص اندازه‌گیری نداریم. در ١٨ ماه مذاکره برای پرونده هسته‌ای مدام تلاش و فعالیت بوده است، ‌اما اگر یک بیانیه یا موافقتنامه به عنوان خروجی استخراج نشود، چگونه می‌توان موفقیت یا شکست را ارزیابی کرد؟ بنابراین شاخص‌ها خیلی اهمیت دارند و ما با توجه به این شاخص‌ها و نتیجه‌های خروجی مشخص می‌توانیم اظهارنظر کنیم.

* به هر حال ما یک تفاهمنامه دیده‌ایم و شاید بتوان بر اساس آن یک ارزیابی صورت داد.

** بله، ما در ژنو یک تفاهمنامه داشتیم، منتها باز هم در آن تفاهمنامه گفته شده که یا همه‌چیز، یا هیچ چیز. یعنی یا ما به نتیجه نهایی می‌رسیم و اختلافات حل می‌شود یا اینکه اگر به نتیجه نرسیدیم، به مثابه آن است که هیچ اقدامی صورت نگرفته است.

* با توجه به دیدگاه‌هایی که در حقوق بین‌الملل مطرح می‌شود، اصولا آیا می‌تواند نتیجه یک تفاهمنامه صفر و یکی نباشد؟

** چرا ممکن است. همین که یک دولت به مذاکره می‌پردازد، یعنی قبول می‌کند که یک فضای مبتنی بر اعتماد ایجاد کند. زیرا وقتی که یک دولت تن به مذاکره نمی‌دهد یا مذاکره‌گریز است، یعنی بی‌اعتمادی آن قدر زیاد است که هیچ زمینه‌ای که قابل پیش‌بینی باشد و نشان دهد که می‌خواهیم به یک نتیجه برسیم، وجود ندارد. اما زمانی که پای مذاکره می‌نشینیم، یعنی حداقل اصل را بر این می‌گذاریم که می‌توان با حسن‌نیت اعتماد‌سازی کرد و به نتیجه رسید.

بنابراین شروع خود این بحث نشان‌دهنده یک پیشرفت و تغییر رویکرد به مسائل است. گاهی کسی کاملا بی‌اعتماد است و می‌گوید ما اصلا به نتیجه نمی‌رسیم، در این حالت به حسن‌نیت طرف مقابل شک داریم. در چنین حالتی از آنجا که گامی در راستای حل اختلافات برداشته نمی‌شود، آنها تشدید می‌شوند. زمان اختلافاتی را که به حال خود رها شده باشند، نه‌تنها حل نمی‌کند که آنها را پیچیده‌تر می‌کند. ما حتی وقتی به سمت این برویم که آیا می‌شود در مذاکره نتیجه گرفت یا نه، خودش نشان‌دهنده تغییر رویکرد است، زیرا پیش از آن نگاه بدبینانه‌ای نسبت به حسن نیت و علایق و ظرفیت‌های طرف مقابل به وجود آمد.

* بعد از انجام این مذاکرات برخی آن را به‌خصوص ٩ ساعت مذاکره مداوم را نوعی رکوردشکنی خواندند. با توجه به شناخت شما از مسائل حقوق بین‌الملل آیا این ارزیابی را صحیح می‌دانید؟ به عبارت دیگر در طول تاریخ دیپلماسی ایرانی آیا نمونه یا نمونه‌های مشابه این را می‌توان یافت؟

** تا آنجا که به ایران مربوط می‌شود، ما با هیچ موضوعی تا این اندازه عجین و با آن درگیر نبودیم که بتوانیم به این صورت آن را اندازه‌گیری کنیم. وقتی این مذاکرات را با مذاکرات مربوط به معاهده صلح ورسای مقایسه می‌کنیم، می‌بینیم که به هیچ‌وجه تا این اندازه طولانی و نفسگیر نبوده است. در جنگ جهانی دوم نیز میان کشورهای درگیر برای سامان دادن به اوضاع بعد از جنگ مذاکراتی صورت گرفته است، اما در واقع هیچ کدام از اینها را اندازه‌گیری نکرده‌ایم، ضمن آن خودمان در این مذاکرات (مربوط به جنگ جهانی دوم) نبوده‌ایم، نمی‌توان مقایسه درستی انجام داد. اما تا آنجا که به تاریخ دیپلماسی در ایران بر می‌گردد، شاید بتوان این مذاکرات را با مذاکرات گسترده برای پایان دادن به بحران سفارت امریکا مقایسه کرد.

در آنجا نیز مذاکرات طولانی صورت گرفت. البته در مذاکرات بحران سفارت امریکا به دلیل آنکه روابط مستقیمی نداشتیم، مذاکرات به صورت غیرمستقیم و در فضایی شتابزده صورت گرفت. در مورد پایان دادن به جنگ هشت ساله نیز در مقام مقایسه باز همه قدرت‌ها یک طرف نبودند که ما در سوی دیگر باشیم و مذاکرات مستقیم نبود و با واسطه سازمان ملل بود. شاید این نخستین تجربه ما در قرن جدید باشد که در این سطح و به این بزرگی باشد. فکر می‌کنم در مورد کشورهای دیگر نیز همین طور باشد، یعنی هیچ کدام از کشورهای امریکا و روسیه و چین چنین مذاکراتی با این فشردگی و این حجم نداشتند. اگر به صورت روزمره برنامه‌های آقای کری را دنبال کنید، می‌بینید که هیچ‌وقت ٨، ٩ روز پشت سر هم و تمام وقت و در ساعات غیراداری وقتش را به موضوعی اختصاص نداده است. مذاکرات فعلی شبانه‌روزی و نفسگیر بود و در حد خودش قطعا یک رکورد است.

* برخی هم این مذاکرات را با مذاکرات مربوط به نفت در ماجرای ملی شدن صنعت نفت یا مذاکرات قوام با روس‌ها در مورد نفت شمال و خروج نیروهای شوروی از شمال ایران و قضیه آذربایجان مقایسه می‌کنند.

** البته هر چیزی را باید در ظرف زمانی و مکانی خودش مورد ارزیابی قرار داد. فضای امروز با فضای ملی شدن صنعت نفت و مذاکرات قوام قابل مقایسه نیست. چرا اصلا باید به تاریخ رجوع و از دل آن نمونه‌هایی استخراج کنیم که واقعا هیچ مشابهتی با هم از نظر موضوعی و شکلی ندارند. هر کدام از این مذاکرات را باید در شرایط خاص خودش سنجید.

* به نظر شما بازتاب این مذاکرات در عرصه داخلی و بین‌المللی به چه صورت می‌تواند باشد؟

** من فکر می‌کنم این مذاکرات در عرصه بین‌المللی اعتبار بیشتری به ما می‌دهد. هم به لحاظ شکل کار یعنی همگان اذعان می‌کنند که ایران کشوری است که به دیپلماسی و مذاکره اعتقاد دارد و به استفاده از ظرفیت‌هایی که حقوق و روابط بین‌المللی ایجاد کرده اعتقاد دارد و احترام می‌گذارد. بر این اساس ما اگرچه جزو جامعه جهانی هستیم اما این مذاکرات در ارتقای سطح مناسبات کشورهای دیگر با ما خیلی تاثیرگذار بوده است، ضمن آنکه در جذب سرمایه‌گذاری خارجی بسیار موثر است زیرا سرمایه‌گذاران به خصوص به بحث امنیت و اعتماد بسیار توجه دارند. وقتی ایران در این سطح مذاکرات را به این صورت مدیریت می‌کند، نشان‌دهنده آن است که اینجا هم معیارهای مربوط به توسعه همکاری‌ها در دنیای مدرن را ایران می‌پذیرد و به آن آگاه است و در حقیقت با توانمندی آن را مدیریت می‌کند. بنابراین وجهه بین‌المللی ما به خصوص در حوزه اقتصادی ارتقا می‌یابد. نشانه‌های این موضوع را از همین امروز می‌توانید رصد بکنید.

* تاثیر این مذاکرات در وضعیت ایران در منطقه خاورمیانه به چه صورت خواهد بود؟ آیا تعاملات ما با ترکیه و عربستان و... که به هر حال به نحوی رقبای منطقه‌ای ما محسوب می‌شوند، چطور خواهد شد؟

** منطقه مشکلی اساسی دارد و در بحران عجیبی دست و پا می‌زند که در تمام مناسبات دیگر نیز تاثیر می‌گذارد. بحث داعش و بحران عراق و سوریه و نیروهای مختلف افراطی که در جهت واگرایی گام بر می‌دارند و درگیری‌های قومی و مذهبی و...، زندگی در منطقه خاورمیانه را شدیدا تحت تاثیر قرار می‌دهد. این مساله بر تمام مناسبات سایه می‌اندازد و هر گونه ارزیابی از مذاکرات یا سایر مسائل را باید در پرتو تحولات این بحران مورد بحث قرار داد.

به طور کلی منطقه خاورمیانه الان در شرایطی طبیعی به سر نمی‌برد و به همین خاطر نمی‌توان آثار مسائلی چون مذاکرات را به طور طبیعی مقایسه کرد، با این همه در هر صورت مذاکرات در تعاملات ایران تاثیر خواهد گذاشت. اما من فکر می‌کنم که اگر مذاکرات به نتیجه نهایی برسد، مسیر تازه‌ای دراین راستا گشوده خواهد شد. در اینکه ما چگونه با دنیای بیرون از خودمان تعامل می‌کنیم و بحث‌های منطقه‌ای نیز بخشی از این مسائل بیرونی و دیپلماسی خارجی ما به حساب می‌آیند، قطعا ما اگر مساله هسته‌ای و عادی‌سازی مناسبات‌مان را بتوانیم با موفقیت انجام دهیم، این مسائل منطقه‌ای نیز حل خواهد شد.

* آیا می‌شود گفت که به هر حال موفقیت در این مذاکرات باعث افزایش وزن ایران در منطقه خاورمیانه خواهد شد؟

** بله اما این مساله باید به درستی مدیریت شود. وقتی می‌گوییم وزن ما افزایش می‌یابد، نباید به شکلی باشد که به نوبه خود واگرایی را در منطقه تقویت کند، یعنی نباید این تصور در کشورهای منطقه ایجاد شود که ایران قدرتمند می‌شود و تهدیدی برای سایر کشورهای منطقه به وجود می‌آید. نباید به این صورت باشد. ما بیشتر باید از ظرفیت‌های جامعه جهانی برای مدیریت بحران‌ها از طریق یا به شیوه مسالمت‌آمیز بهره بگیریم یعنی باید این تصور را به وجود بیاوریم که ایران کشوری است که می‌خواهد همه مسائل را در چارچوب قوانین و مقررات بین‌الملل با حفظ و احترام به منافع ملی خودش و احترام به منافع همپوش با کشورهای دیگر پیش ببرد. در حالی که اگر مدام بر اینکه وزن ما بالا می‌رود، تاکید کنیم، می‌تواند به این معنا باشد که وزن دیگران کاهش می‌یابد و این باعث می‌شود که به همگرایی نرسیم.

* به نظر شما تاثیر مذاکرات در عرصه داخلی و آرایش نیروهای سیاسی چگونه خواهد بود؟

** من حیات سیاسی را به هم تنیده می‌بینم یعنی بعد داخلی و خارجی و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی را از یکدیگر جدا نمی‌دانم. شما در هر یک از این عرصه‌ها که به موفقیت دست یابید، در کلیت حیات سیاسی تاثیر می‌گذارید. وقتی ما در سیاست خارجی تاکنون یک روش خاصی را دنبال می‌کردیم، در سیاست داخلی نیز به نوعی با آن هماهنگ بودیم. حالا که بر تنش‌زدایی و تعامل با دنیای خارج روش جدیدی را تجربه می‌کنیم و با مدیریت آن را با موفقیت صورت می‌دهیم، تاثیرش را در آرایش نیروهای سیاسی نیز قطعا خواهد گذاشت.

* به طور مشخص چه تاثیری خواهد داشت؟

** نقش نیروهایی که می‌توانند با عقلانیت و اعتدال و در چارچوب تعامل بحران‌ها را مدیریت کنند، حتی در مسائل سیاسی، اقتصادی و فرهنگی افزایش خواهد یافت.

* وقتی تفاهمی دراین سطح صورت می‌گیرد، قطعا دو دسته مخالف و منتقد خواهد داشت، نخست مخالفان و منتقدان داخلی و دیگری مخالفان و منتقدان بین‌المللی که خود اعم از مخالفان داخلی کشورهای مذاکره‌کننده هستند (مثل کنگره برای امریکا) و دولت‌های مخالف (در این مورد رژیم صهیونیستی و نتانیاهو). به نظر شما دولت برای مدیریت این مخالفت‌ها چه اقداماتی می‌تواند انجام دهد؟

** نقد کردن حق همه است و همه می‌توانند روند مذاکرات و نتایج آن را نقد کنند. ما نباید راه را برای نقد کردن ببندیم اما تا جایی که به منتقدان داخلی مربوط می‌شود، این نقدها باید این شرط‌ها را مدنظر قرار دهند: نخست اینکه منافع تنگ‌نظرانه و جناحی از دایره ارزیابی‌های منصفانه کنار گذاشته شود و ارزیابی‌ها بر پایه معیار‌های معطوف به حفظ و حمایت از منافع ملی صورت بگیرد، دوم اینکه به ویژگی‌های ساختار جامعه بین‌الملل و ظرفیت‌های حقوق بین‌الملل توجه شود، سوم اینکه در معرفی راهکارهای خروج از بحران هسته‌ای، مدل برد- برد بر پایه واقعیت‌ها و نه مفاهیم انتزاعی استوار شود، چهارم اینکه در ارزیابی و داوری‌ها به مطالبات و دیدگاه‌های اکثریت ملت ایران توجه شود، ‌پنجم اینکه در جهت‌گیری و بیان نظرات به نحوی عمل شود که جبهه دشمنان ایران تقویت نشود، ‌ششم اینکه از پرداختن به مسائل حاشیه‌ای احساسی و تعرض به شخصیت و شأن مخالفان پرهیز شود، هفتم اینکه معیارهای نقد منصفانه، دلسوزانه، بی طرفانه و کارشناسانه رعایت شود و در نهایت اینکه روش حل و فصل اختلافات از طریق مذاکره با تصمیم دشمن از طریق پیروزی قاطع نظامی مقایسه نشود.

دولت نیز باید فضا را برای تبادل و تضارب افکار فراهم کند و فضا را برای هم اندیشی و هم افزایی اندیشه بگشاید و نباید راه بر کسانی که دولت فکر می‌کند با فکر سیاسی رفتار دولت را نقد می‌کنند، ببندد چون اگر مخالفان نتوانند دیدگاه‌ها و نظرات‌شان را بیان کنند، فضا برای تضارب آرا باز نمی‌شود و کم‌کم این بسته بودن به موافقان هم می‌رسد. بنابراین دولت باید از این فضا و امکانی که بدان دست یافته برای توسعه و گسترش فضای تبادل نظر و بیان دیدگاه‌ها استفاده کند. همچنین باید محدودیت‌های موجود برای رسانه‌ها کاهش یابد. البته من نمی‌گویم که فضای خیلی باز سیاسی ایجاد شود، اما در حدی که به منافع ملی ما کمک می‌کند، باید این فضا را گسترش دهیم. ما از گسترش آزادی بیان ضرر نمی‌کنیم.

* در عرصه بین‌المللی چه باید کرد؟ دولت چه باید بکند که تاثیر و اثرگذاری نیروهای مخالف را به حداقل برساند؟ اصلا دولت در عرصه بین‌المللی می‌تواند کاری کند؟

** مستقیما که نمی‌توانیم روی برنامه‌های ایشان تاثیر بگذاریم. اما اگر دیپلماسی عمومی خودمان را در سطح جهانی تقویت کنیم، یعنی با NGO‌هایی که هستند، با صلح طلبان جهان و کسانی که واقعا به اهمیت همبستگی کلی جهانی برای پیشرفت اعتقاد دارند، موفق خواهیم شد. یکی از دریچه‌ها و مسیرهای ورود ما در عرصه جهانی توجه به بحث‌های محیط زیست و مباحث حقوق بشری است. یعنی ما باید در داخل گام‌های اساسی‌ برداریم تا در دنیا اعتبارمان را افزایش دهیم و از آن سرمایه‌ای که در داخل تولید می‌کنیم، برای همراهی و همسویی و همگرایی جامعه جهانی بهره بگیریم. این را هم در نظر بگیرید که جامعه جهانی بسیار وسیع‌تر از جامعه بین‌المللی است. جامعه بین‌المللی تنها شامل دولت‌ها و سازمان‌های بین‌المللی است، در حالی که در جامعه جهانی NGOها و فعالان مدنی جهانی را هم داریم.

* به نظر شما دکترین سیاست خارجی آقای روحانی بر کدام یک ا ز تئوری‌های روابط بین‌الملل مبتنی است؟

** البته من نمی‌خواهم از عنوان لیبرالیسم استفاده کنم، چون هر عنوانی انتخاب کنیم، در داخل، دیگران از آن سوءاستفاده می‌کنند. به همین خاطر مایلم از تعبیر همکاری و تعامل بهره بگیرم. همکاری اتفاقا یکی از مفاهیم اساسی در نظریه‌های بین‌الملل است که منتها در چارچوب نولیبرالیسم می‌گنجد. حتی فراتر از این می‌توانیم از همبستگی بین‌المللی بهره بگیریم.

* پیش‌بینی شما از سه ماه آینده چیست. در تحلیلی می‌خواندم که مثلا آقای اوباما در سه‌ماه پیش رو جدالی اساسی و چالشی با کنگره در پیش دارد. دولت ما با چه مشکلاتی مواجه خواهد شد؟

** ما و جامعه جهانی یک گام اساسی مشترکا برداشته‌ایم و کار بسیار بزرگی برای حل و فصل بحران هسته‌ای کرده‌ایم. راهی که باقی مانده بسیار حساس‌تر، پیچیده‌تر و مشکل‌تر است. مخصوصا وقتی می‌خواهیم وارد جزییات بحث شویم، نحوه نگارش این سند و نهایی کردنش بسیار مشکل است. همچنین طبیعی است که در ایران مخالفت‌هایی وجود دارد. به هر حال جامعه چندصدایی است و هر جریان فکری باید بتواند دیدگاه‌ها و نظرات خودش را بیان کند. فقط باید با حسن نیت و دفاع و حمایت از منافع ملی باشد. بنابراین طبیعی است که هم آقای اوباما و هم دولت‌های‌شان باید با جریان‌هایی که مخالفت می‌کنند، بتوانند آنها را همسو کنند. نباید مخالفان را سرکوب کرد. الان آقای اوباما از لحن تسلیم و استفاده از ظرفیت‌های قانونی استفاده می‌کند و می‌گوید وتو می‌کنم. این به نظر من اشتباه است. باید تلاش شود ایران در مسیری بیفتد که مخالفان را متقاعد کند و باید فضا را باز کند تا آنها نظرات شان را بگویند و پاسخ نیز به ایشان داده شود. ما باید برای ایجاد همبستگی ملی و وحدت ملی تلاش کنیم و متقاعد‌سازی را در دستور کار قرار دهیم.

* نقش افکار عمومی در این میان چیست؟

** برای استفاده از افکار عمومی باید فضا بازتر شود. نخستین گام به نظر من اعطای امکانات بیشتری به رسانه‌هاست. رسانه‌ها باید بیشتر فعال شوند و آزادتر شوند و حتی در حوزه مسائل معیشتی‌شان باید گام‌های مثبت برداشته شود وگرنه به صرف یک بیانیه تمام مشکلات حل نمی‌شود. ما هنوز مشکلات زیادی داریم که زیربنایی هستند و اگر از آنها غافل شویم، دستاورد این مذاکرات نیز کمرنگ خواهد شد.

* نکته‌ای که برای افکار عمومی بسیار حساس است، تاثیر اقتصادی و مشخص مذاکرات است و به نظر می‌رسد اگر مذاکرات تاثیر عینی و ملموسی نداشته باشد، در اقبال عمومی تاثیر منفی خواهد گذاشت. به نظر شما آیا مذاکرات در این سه ماه تاثیر مشهودی از این حیث خواهد گذاشت؟

** به هر حال یک فضای روانی مساعدی ایجاد می‌کند. اما اگر در کوتاه‌مدت بخواهیم بهره‌برداری کنیم، علاوه بر اینکه باید وارد یک گفت‌وگوی جدی با سرمایه‌گذاران خارجی بشویم، تا جذب شوند و سرمایه‌گذاری کنند، باید بتوانیم در صنعت توریسم سرمایه‌گذاری کنیم. الان یک فضای مساعدی برای توریسم ایجاد شده و ما اگر بتوانیم به فضای داخلی به درستی بپردازیم، به دلیل زیاد بودن جاذبه‌های توریستی ایران می‌توانیم در این سه ماه که از قضا سه ماه خیلی خوبی است، امکاناتی فراهم کنیم که از این فضای به وجود آمده صنعت توریسم ما رونق بیشتری پیدا کند.

نکته مهم صنعت توریسم این است که زودبازده است و اگر به مسائلی چون هتل‌ها و راه‌ها توجه شود و برخی از موانع مقرراتی رفع شود، در همین دو سه ماه می‌تواند نتایج قابل توجهی در بر داشته باشد. در این صورت مردم می‌توانند از این دو موضوع (سرمایه‌گذاری خارجی و توریسم) بهره‌های بیشتری بگیرند تا سرمایه‌گذاران داخلی نیز امیدوارانه به میدان پا بگذارند. به طور کلی ارزیابی ما از این موافقتنامه باید این باشد که نقش آن را در توسعه پایدار ملی بسنجیم  .

نام:
ایمیل:
نظر: