صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

صفحات داخلی

تاریخ انتشار : ۰۹ تير ۱۳۹۴ - ۱۰:۱۴  ، 
شناسه خبر : ۲۷۶۸۸۷

حسین عبداللهی‌فر

ملی‌گرایان به دلیل اعتقاد به جدایی دین از سیاست و تباینی که میان این دو قائل هستند، در زمره اپوزیسیون اعتقادی قرار می‌گیرند. «ناسیونالیسم» با ملت‌خواهی و هواخواه ملیت و قومیت خود بودن ارتباط پیدا کرده و در فارسی «ملی‌گرایی» معنی شده است. در واقع، «ملی‌گرایی» و «میهن‌پرستی» ترجمه و معادل اصطلاح «ناسیونالیسم» است. (سعید صمدی‌پور، جبهه ملی ایران، 1388، ص 19)

مفهوم و تبار ملی‌گرایی در ایران

ملی‌گرایی به معنای دوست داشتن وطن و زادگاه، امری فطری است و قدمتی به اندازه تاریخ بشر دارد، اما آنچه درباره جریان ملی‌گرایی سخن می‌گوییم، پدیده‌ای جدید است که در تحولات سیاسی اجتماعی اروپای غربی ریشه دارد و ممکن است در اشکال مختلف زبانی، قومی، نژادی، منطقه‌ای یا سرزمینی، تاریخی و فرهنگی ظهور کند. با توجه به آنچه گذشت، ملی‌گرایی در ایران، جریانی است که از نظر ایدئولوژیک در مکتب ناسیونالیسم اروپایی ریشه دارد.

حضور نیروهای متفقین در ایران، اقدامات تجزیه‌طلبانه سیدجعفر پیشه‌وری در آذربایجان و قاضی محمد در کردستان، جرئت پیدا کردن مردم برای اعتراض به وضع موجود و تضعیف موقعیت انگلستان در سطح جهانی سبب شد تا ایرانیان بخواهند که وضع موجود را تغییر دهند. در این شرایط ملی‌گرایی در سطحی گسترده توسعه یافت و در نهایت به تشکیل جبهه ملی در ایران منجر شد. (همان، ص40)

گسترش احساسات ناسیونالیستی نژادی و سرزمینی در سراسر اروپا که از اندیشه‌های هگل ناشی می‌شد و امواج گرایشات ملی‌گرایانه از سالها پیش را وارد کشور کرده بود، سهم بزرگی در شکل‌گیری حکومت استبدادی رضاخانی ایفا کرد. ملی‌گرایان در دوره دوم پهلوی نیز برای مدت کوتاهی به رهبری مصدق قدرت را به دست گرفتند، اما به جای مقابله با استبداد و استعمار کمر به حذف جریان مذهبی بستند؛ اقدامی که بیش از آنکه منافعی نصیب این جریان کند، به سود استبداد پهلوی و آمریکا تمام شد.

ملی‌گرایی و انقلاب اسلامی

با شروع قیام مردم مسلمان ایران در سال 56، گروه‌هایی از جریان ملی‌گرای لیبرال‌مسلک زیر تابلوی دکتر محمد مصدق مشغول فعالیت شدند و حکومت سوسیال لیبرال را خواستار شدند که مهم‌ترین شاخصه آن جنبه سکولار آن بود. ملی‌گرایان با ارائه تحلیل‌هایی منطبق با دهه 20 و 30، از درک فضای انقلابی سال 56 باز مانده و عناصری از جبهه ملی را به‌منظور نخست‌وزیری معرفی کردند که بر مبنای شعار «شاه باید سلطنت کند، نه حکومت» صورت می‌گرفت. در همین راستا، شاهپور بختیار از این جبهه جایگزین دولت ازهاری شد و به مدت 40 روز حکومت کرد که مطرود امام و امت واقع شد و سرنوشت وی با رژیم پهلوی گره خورد.

با وجود این، ملی‌گرایان مذهبی پس از پیروزی انقلاب اسلامی به مناصب بالایی در شورای انقلاب دست یافته و مهندس مهدی بازرگان مأمور تشکیل دولت موقت شد. اگرچه بازرگان حکم خود را از امام دریافت کرده بود، ولی از همان ابتدا بنای مخالفت با ارکان دینی حکومت اسلامی را آغاز کرد و حتی با انتخاب «جمهوری اسلامی» به‌عنوان نوع حکومت مخالفت ورزید. زاویه این جریان با نظام اسلامی هر روز افزایش یافت تا جایی که با اشغال لانه جاسوسی و آشکار شدن ارتباطات پشت صحنه دولت موقت با آمریکا، ملی‌گراها از حاکمیت خارج شدند.

گفتنی است، چهار تن از اعضای جبهه ملی در کابینه دولت موقت پست وزارت داشتند، در حالی که این گروه رسماً پس از اعلام راهپیمایی مخالفت‌آمیز با لایحه قصاص از سوی حضرت امام (ره)، مرتد اعلام شده بود.

شاخصه‌های فکری جریان ملی‌گرا

مهم‌ترین شاخصه‌های فکری این جریان عبارتند از:

1ـ انفعال در برابر اندیشه‌های غربی و مظاهر تمدن غرب؛

2ـ اعتقاد به تز جدایی دین از سیاست و سکولاریسم؛

3ـ پررنگ کردن مظاهر ایرانیت در مقابل ارزش‌های اسلامی؛

4ـ نگاه به دین و مفاهیم دینی از منظر علوم طبیعی؛

5ـ تأکید بر اجتهاد فردی و طرد تقلید به دلیل مغایرت با رشد انسان؛

6ـ باورمندی به پلورالیسم دینی و محدود نشدن در چارچوب مذهب؛

7ـ اعتقاد به اومانیسم، راسیونالیسم و پراگماتیسم.

به دلیل همین شاخصه‌های فکری و اقبالی که ملی‌گرایان به لیبرالیسم پیدا کردند، این دو جریان در کشور ما مترادف شناخته شده و تفکیک آنها به سختی صورت می‌گیرد. این در حالی است که جریان لیبرالیسم یک جریان کاملاً وارداتی محسوب می‌شود که ریشه آن به دوران رنسانس در اروپا باز می‌گردد. در اروپای قرون وسطی کشیشان کلیسا با شاهان و قدرتمندان آن زمان پیوند بسیار حساس و نزدیکی داشتند و مسیحیت به ابزار تحمیل پادشاهان و قدرتمندان تبدیل شده بود و به دلیل جزم‌اندیشی عالمان مسیحی امکان هیچ‌گونه نوگرایی و تحولی در اروپا نبود. تحولی که در این دوران در اروپا اتفاق می‌افتد و با جنگ صلیبی آغاز می‌شود، آگاهی اروپاییان از پیشرفت کشورهای اسلامی و الگوگیری از آن بود. به همین دلیل، ریشه‌های رنسانس را همین جنگ‌های صلیبی و انتقال فرهنگ می‌نامند، اما بعد از رنسانس مهم‌ترین شاخصه فکری و فرهنگی تحولی که در اروپا اتفاق می‌افتد، فاصله گرفتن از مذهب است، چرا؟ چون در دوران گذشته مذهب عامل فشار و تحقیر مردم محسوب می‌شد و به همین دلیل در این دوران سعی می‌شود که حکومت از مذهب فاصله بگیرد، البته اروپا ضدمذهب نمی‌شود. بعضی‌ها، لیبرالیسم را ضدمذهب می‌دانند، نه لیبرالیسم و اعتقادشان این است که برای زندگی خصوصی می‌شود دین را داشت، اما در زندگی اجتماعی نه. برخلاف مارکسیسم که دین را افیون توده‌ها می‌داند.

این تحول در اروپا که بعدها مبانی آن مبتنی‌بر اومانیسم، لیبرالیسم و اباحه‌گری شکل می‌گیرد، به تحولاتی در اروپا منجر می‌شود. مکتب لیبرال دمکراسی به‌طور طبیعی با توجه به گسترش کشورهای اروپایی همراه با صنعت و علم اروپایی به سراغ کشورهای جهان سوم می‌آید. کشور ما هم یکی از کشورهای هدف است، همانند خاورمیانه، شرق آسیا، آفریقا، آمریکا و... .

جبهه ملی، مصداق بارز ناسیونالیسم ایرانی

جبهه ملی ایران در سال 1328 در پی تحصن بیست تن از نمایندگان معترض به روند انتخابات مجلس شانزدهم، به ریاست دکتر محمد مصدق به وجود آمد و با کودتای 28 مرداد 32 که به برکناری مصدق از نخست‌وزیری و دستگیری بعضی از سران احزاب تشکیل‌دهنده آن منجر شد، عملاً از میان رفت.

جبهه ملی دوم در تیر ماه 1339 با شرکت احزاب ایران، مردم ایران، ملت ایران و سوسیالیست تشکیل شد و پس از قیام 15 خرداد 42، که به دستگیری و زندانی شدن شماری از سران جبهه ملی انجامید، در اردیبهشت 1343 منحل شد. جبهه ملی سوم در مرداد ماه 1344 مجدداً تشکیل، اما پس از مدت کوتاهی از هرگونه فعالیت ممنوع شد و فعالیت آن به خارج از کشور انتقال یافت. جبهه ملی چهارم در آبان 1356 تشکیل شد و با پیروزی انقلاب اسلامی، بعضی از اعضای آن در کابینه بازرگان عضویت داشتند. در خرداد 1360 با برکناری بنی‌صدر از ریاست‌جمهوری، تعدادی از رهبران و اعضای جبهه ملی دستگیر شده یا به خارج از کشور رفتند.(مدیر شانه‌چی، فرهنگ احزاب و...، ص43)

افکار ملی‌گرایانه پس از ورود به ایران در قالب جبهه ملی به رهبری دکتر محمد مصدق تجلی یافت و با محوریت جریان اسلامی، نهضت ملی شدن صنعت نفت علیه استعمار انگلیس را به پیروزی رساند. این جریان برخلاف جریان اصیل اسلامی به جای هویت اسلامی بر هویت ایرانی پای می‌فشارد. هدف ملی‌گرایان ایجاد یک حکومت ملی در کشور است.(مظفری، پیشین، ص179)

جبهه ملی نیز که پس از انقلاب همواره برای برپایی یک نظام لیبرال دموکراسی سکولار گام برمی‌داشت؛ طی اعلامیه‌ای که بهانه آن تصویب لایحه قصاص بود، مردم را به راه‌پیمایی در روز 25 خرداد 1360 فراخواند. جبهه ملی پیشتر نیز از این لایحه با عنوان لایحه غیرانسانی قصاص نام برده و آن را ناسازگار با آزادی و کرامت انسانی دانسته بود.(سیدمهدی موسوی، آیت افسون‌گری، قم، 1392، ص72)

اهم گروه‌های مؤتلف جبهه ملی عبارتند از:

ـ حزب ایران با مشی ناسیونالیستی و گرایش به سوسیالیسم به رهبری اللهیار صالح؛

ـ حزب مردم ایران با مشی ناسیونالیسم و گرایش به اسلام و سوسیالیزم؛

ـ حزب ملت ایران یا پان ایرانیسم، که به ناسیونالیسم افراطی معتقد بود؛

ـ حزب زحمتکشان یا نیروی سوم با مشی ناسیونالیستی و سوسیالیستی؛

ـ جامعه سوسیالیست‌ها با مشی ناسیونالیسم و سوسیالیسم؛

ـ حزب سوسیالیست با مشی مشابه جامعه سوسیالیست‌ها.

در حال حاضر نیز تلاش جبهه ملی خارج از کشور برای برپایی حکومت سکولار، مورد تأیید بیشتر فعالان است. این مطلب از طریق اصول عقاید و اهداف جبهه ملی ایران که در تاریخ 27 مرداد 1383 منتشر شد، به خوبی قابل مشاهده است. آنها اصل سوم از اصول عقاید خود را به این امر اختصاص داده، در آن آورده بودند: «جبهه ملی ایران برای حفظ احترام به دین مبین اسلام و همچنین فراهم آوردن امکان بهره‌گیری از تمامی توان ملی و مردمی است و بر اصل جدایی دین از حکومت تأکید می‌کند». (صمدی‌پور، پیشین، ص186)

نام:
ایمیل:
نظر: