صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

صفحات داخلی

فرهنگی >>  فیلم وسریال >> اخبار ویژه
تاریخ انتشار : ۲۹ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۰:۲۵  ، 
شناسه خبر : ۲۹۵۳۱۲
نقد و بررسی آخرین ساخته اصغر فرهادی
فروشنده فیلمی است که داستانش در بافت مفهوم پردازی های دیالکتیک روایت می شود؛ دیالکتیک زمینه و زمانه ایرانی با فرهنگ آمریکایی. مسئله مهم این که پرداختن به یک اثر هنری امریکایی - نمایشنامه مرگ فروشنده آرتور میلر- صرف نظر از قرابت های معنایی و محتوایی و مهندسی گرته بردارانه، نوعی تضاد را در چیدن عناصر داستانی و شخصیت های دو اثر در یک فضای تعاملی، تکمیلی به نمایش می گذارد.
پایگاه بصیرت / گروه فرهنگی/ابوالحسن حسین زاده
فیلم فروشنده آخرین اثر اصغر فرهادی است که با کسب دو جایزه از جشنواره کن، این روزها مورد توجه منتقدان و اهالی سینما، فرهنگ و هنر و عموم مردم واقع شده است. 
برخلاف نظر برخی از منتقدان که این فیلم را شاهکار و بهترین اثر فرهادی می دانند و از سوی دیگر برخی آن را ضعیف ترین فیلم وی می دانند، این فیلم مانند هر فیلم دیگری دارای نقاط قوت و ضعف قابل توجه است که بایستی با نگاهی منصفانه به تحلیل و واکاوی این اثر پرداخت. 
سینمای فرهادی و به طور مشخص «فروشنده» صرفا سینمای سرگرمی نیست، بلکه سینمایی آوانگارد، معناگرا، اجتماعی و روشنفکرگونه است که در قالبی بدیع و البته داستان پردازی هایی دراماتیک، در پی به اشتراک گذاری مفاهیم فرهنگ مدرن با رویکرد رئالیسم انتقادی است. وقتی از سینمای اجتماعی و رئالیسم انتقادی سخن به میان می آید به معنای آن نیست که آثار فرهادی فارغ از سیاست است و صرفا نگاهی غیرسیاسی دارد، بلکه به قول وی "یک فیلم سیاسی، فیلمی است که در آن به وضوح درباره سیاست صحبت نشود." لذا فیلم فروشنده در جریان فیلم های روشنفکری قابل تبیین است و یکی از فیلم های شاخص این جریان بعد از انقلاب است که البته ارتباطی معنادار و نمادین با جریان روشنفکری جهانی و قبل از انقلاب در ایران دارد. 
غنی سازی «فروشنده» با نگاهی آزاد و البته میان فرهنگی و اقتباسی از رمان «عزادارن بیل» غلامحسین ساعدی و نمایشنامه «مرگ فروشنده» آرتور میلر صورت می گیرد و به این اثر، امتیازی ویژه می بخشد که می تواند نقطه تأمل برانگیزی در تاریخ سینمای اجتماعی ایران باشد؛ سینمایی که برابر سلوک روشنفکری به دنبال پیوند زدن ذهنی و عینی حوزه های ادبیات و تئاتر با خویش است تا ریشه هویتی و تقویت اندیشگی و خردورزی اش را بازیابی  و بازسازی کند؛ حلقه مفقوده ای که سال هاست سینمای ما از فقدان آن رنج می برد .
انسانیت گرایی محور و دال مرکزی گفتمان سینمای فرهادی است که در «فروشنده» نیز سعی دارد خود را به اوج رساند. با این حال تلاش برای یافتن نقاط مشترک فرهنگی میان ایران به عنوان داعیه دار فرهنگ اسلامی و امریکا به عنوان مدعی تمدن لیبرال دمکراسی در بستر نشان دادن تعارض ها و تضادهای فرهنگی سنت و مدرنیته در این فیلم مشهود است. شخصیت پردازی های هوشمندانه و انتخاب افراد و قرار دادن آن ها در کاراکترهای فیلم از جمله نقاط قوت این فیلم است، اما .نسبی گرایی، آزادی، انتقاد از تقدم جامعه گرایی بر فردگرایی، نکوهش قضاوت، انطباق و در عین حال جدال فرهنگی، نقد سنت و تکریم مدرنیسم از جمله دال های زنجیره ای است که فرهادی در فروشنده به آن می پردازد و با این دال ها سعی در انتقاد از وضع موجود دارد.
فروشنده فیلمی است که داستانش در بافت مفهوم پردازی های دیالکتیک روایت می شود. دیالکتیک زمینه و زمانه ایرانی با فرهنگ آمریکایی. مسئله مهم این که پرداختن به یک اثر هنری امریکایی - نمایشنامه مرگ فروشنده آرتور میلر- صرف نظر از قرابت های معنایی و محتوایی و مهندسی گرته بردارانه و البته هوشمندانه فرهادی از آن و استخدام شناور نقش ها، رفتارها و کاراکترهای آن در فیلم، نوعی تضاد را در چیدن عناصر داستانی و شخصیت های دو اثر در یک فضای تعاملی، تکمیلی به نمایش می گذارد.
ایران امروز، جامعه ای در حال گذار از دنیای سنت ها و باورهای ایدئولوژیک به دنیای مدرن و ایدیولوژی زدایی معرفی شده است؛ مهمترین شعار تمدن لیبرال که امریکا سردمدار آن است، آزادی است که در آخرین کلمات نمایشنامه از زبان دستفروش در قبر گفته می شود و تصریح می کند: "  ما آزادیم ما آزادیم" 
در خلاصه داستان این فیلم آمده است: آپارتمانی در تهران در حال فرو ریختن است و ساکنان آن از جمله زوج متاهلی که شخصیت‌های اصلی داستان‌اند، عماد (شهاب حسینی) و رعنا (ترانه علیدوستی)، برای نجات جان خود با عجله در حال فرار از خانه‌اند.  در پایان خانه سر جایش ثابت می‌ماند، با ترکی عمیق بر روی دیوار که منجر به نشت گاز می‌شود. عماد و رعنا مجبور می‌شوند که خانه‌ی تازه‌ای پیدا کنند. آنها سریعاً می‌روند به واحد بزرگ ولی قدیمی خانه‌ای که در نزدیکی همان‌جا واقع است. اما ظاهراً ردپای ناخوشایندی از گذشته‌ی خانه هنوز باقی مانده. ...
شروع فیلم با نمایش سکانس پلان تختخواب دو نفره گویای چالشی جدی از حوزه خصوصی در فضای جامعه است. خرابی ساختمان و عزم و عجله ساکنان بیانگر قدیمی و کهنه  بودن بافتار و ساختارها و باورهای اجتماعی و ضرورت ترک بهنگام آن را گوشزد می کند و فرد باید در اندیشه سکونتگاهی جدید باشد. ترک سریع و عجولانه خانه در معرض نابودی، انسان را به دست و پا کردن سکونتگاهی جدید و مدرن مجبور می کند، ولی اگر انتخاب سکونتگاه جدید بدون شناخت، آگاهی و محاسبه صورت گیرد، نتیجه ای جز نا امنی و اضطراب نخواهد داشت. طی فیلم، تحول سریع گذار از سنت به مدرنیسم، انسان را در یک فضای غیرارادی و جبر تاریخی قرار داده که فرد را دچار تحیر و سرگشتگی می کند در حالی که خانه جدید ناکجا آبادی نا امن بیش نخواهد بود و بایستی دوباره به دنبال مامنی قابل اعتماد باشد (تلاش دوباره برای پیدا کردن خانه جدید توسط عماد). این تحیر و سرگشتگی که یکی از مولفه های انسان سرخورده از جامعه مدرن سرمایه داری و گریزان از سنت های در معرض نابودی است توسط نویسنده به رسمیت شناخته شده و جزو بافتار شخصیت های اجتماعی داستان آمده است.
داستان فیلم براساس نزاع های ژانوسی و دوگانه، گره افکنی و گره گشایی می کند:
 نزاع قهرمان با شرایط؛ نزاع عماد به عنوان یک معلم، شخصیتی جنتلمن، مدرن، لیبرال، خوش اخلاق، فداکار، نوع دوست و... با شرایط برساخته جامعه ای که متاثر از نابهنجاری ها از یک سو و از سوی دیگر سنتی ترین شرایط ممکن است. این نزاع او را به کشمکش های دوگانه فرعی تر و البته با اهمیت می کشاند؛


نزاع بین خشم و آرامش؛ نزاعی که خود زاییده جنگ دوگانه دیگری است. شخصیت آرام و فردگرای عماد که از هرگونه تنش و درگیری پرهیز می کند و روحیه لطیف و مهربانی دارد و در آستانه فروریختن ساختمان قدیمی، انسان دوستانه و فداکارانه برای نجات جان پسر معلول همسایه پیش قدم می شود. این شخصیت حالا درگیر مساله ای تحت عنوان هتک حرمت همسرش شده که از سوی همسایه ها و اطرافیان پیگیری می شود و به شدت باعث رنجش خاطرش می شود....
نزاع فردگرایی و قضاوت مردم؛ در این کشمکش قضاوت مردم بر آزادی و فردگرایی عماد غلبه می کند و تاثیر مخرب بر شکل گیری رفتارهای عماد دارد و به جای برخورد معقولانه با این مشکل، متوسل به رفتارهای احساساتی می شود. در واقع قضاوت های مردم تاثیری مخرب بر شکل گیری رفتارهای جامعه امروز دارد. این نزاع در واقع نزاع محوری در نزاع های ژانوسی داستان است.
نزاع خیانت و آبرو؛ این نزاع از دل نزاع انتقام و گذشت بیرون می آید. از سویی عماد برای انتقام گیری، خیانت پیرمرد به خانواده اش را مستمسک قرار می دهد تا بدین وسیله کمی از ناراحتی و خشم خود فروکاهد و از سویی رعنا مخالف ضایع شدن پیرمرد جلوی همسر و خانواده اش است و حتی عماد را تهدید می کند که اگر چیزی به خانواده اش بگوید نه من نه تو!!!
نزاع لحظه ها و مرور زمان؛ بسیاری از اتفاقات مهم که منجر به شکل گیری حوادث می شود در لحظه ها شکل می گیرد. یک لحظه غفلت رعنا از برداشتن گوشی آیفون- تا ببیند پشت درب خانه کیست؟! - باعث می شود درب باز شده تا پیرمرد وارد خانه شود و یک لحظه وسوسه شدن پیرمرد پشت درب حمام باعث می شود گره اصلی داستان ایجاد شود. ... اما فرایند گره گشایی داستان به مرور زمان اتفاق می افتد، یعنی تبدیل شدن شخصیت آرام و مهربان عماد به شخصیتی خشن و انتقام جو... استفاده از فیلم «گاو»، ساخته داریوش مهرجویی و دیالوگ تاثیرگذاری که شاگرد از معلم  می پرسد: آقا مردم چگونه گاو می شوند؟! عماد جواب می دهد: به مرور! اشاره به این نکته دارد که شخصیت قهرمان فیلم متاثر از شرایط و مناسبات اجتماعی سنتی و قضاوت مردم استحاله می شود و البته شخصیت ضدقهرمان –پیرمرد- هم علیرغم داشتن همسری دلسوز و خانواده ای مهربان، در بستر زمان و ارتباط چندین ساله با مستاجر قبلی چنین منفور و غیرقابل تحمل شده است .
نزاع سانسور و صراحت: فیلمساز معتقد است واقعیت های اجتماعی و انسانی باید آن گونه که هستند به تصویر کشیده شود و باید از هر گونه سانسور پرهیز کرد. از جمله واقعیاتی که امروزه جامعه سینمایی ایران برایش ممیزی می گذارد، روابط جنسی و حوزه خصوصی است. فرهادی منتقد وضع موجود است و آن را با کنایه در سکانس نمایش آغازین اجرای مرگ فروشنده به سخره می گیرد، البته نگاهش به سانسور نه بعنوان یک سیاست حکومتی بلکه بعنوان یک پدیده اجتماعی است که در فرهنگ و تاریخ ما ریشه دارد و جامعه ما دچار خودسانسوری است. وقتی عماد از طریق تلفن همراه دانش آموز متوجه می شود که عکس خانم در تاکسی در گوشی شاگردش هست و او را ملامت می کند، خود گواهی بر وجود این پدیده در بدنه اجتماع است.
نزاع مراجعه و عدم مراجعه به پلیس؛ یکی از راه های مدیریت و کنترل ناهنجاری های اجتماعی مراجعه به پلیس است که در این فیلم اتفاق نمی افتد. شخصیت های اصلی داستان در مراجعه و عدم مراجعه به پلیس برای پیدا کردن فرد متجاوز مردد هستند. این نزاع خود می تواند علل مختلفی داشته باشد: عدم اعتماد مردم به پلیس در جامعه ایران، عدم قانون گرایی در جامعه حتی میان قشر فرهیخته جامعه و  ...
فرهادی در مصاحبه ای تصریح می کند اگر این داستان در فرانسه یا امریکا اتفاق می افتاد شما فورا به پلیس مراجعه می کردید و شکایت می کردید در حالی که در کشور ما ترجیح می دهید آبرویتان حفظ شود، ضمن این که بازگو کردن چنین داستانی در حضور پلیس ناراحت کننده است و برای شهروند ایرانی مشکل است.

نتیجه گیری
 «فروشنده» فرهادی در ضمن داشتن نقاط برجسته که هر مخاطبی را به اندیشیدن وا می دارد، دارای مسایلی تامل برانگیز است که می تواند نقطه ضعف اثر تلقی شود. شهرت و سابقه فرهادی در ساختن فیلم هایی در طراز جهانی، سطح انتظار از فروشنده را بالاتر برده و ریتم کسل کننده فیلم مخصوصا در بیست دقیقه اول، مشتری و مخاطب  را نسبت به فروشنده دلسرد و آشفته می کند.
مساله دیگر که کارگردان در هماوردی میان فرهنگ سنتی (ایران) و فرهنگ مدرنیستی (لیبرال) به آنچه اصالت و ارجحیت می دهد جانبداری از فرهنگ مدرنیستی و سنت گریزی است تا بر آوانگارد بودن فیلم و ژست روشنفکری بیش از پیش تاکید کند. بازگشت های مکرر به خانه قدیمی با هدف انتقام است که از نگاه فیلمساز نکوهیده است و البته مخاطب می تواند این بازگشت را دوست داشته باشد، ولی این دوست  داشتن، مذموم است که نویسنده آن را نمی پسندد. یعنی بازگشت به گذشته همراه ارزش های سنتی مقبول نیست و این سنت گریزی در فیلم نمود دارد. 
گفتگوها، نحوه ارتباطات شخصیت های فیلم، انتخاب یک نمایشنامه آمریکایی، ایدئولوژی  ستیزی، نسبی گرایی، هنجار زدایی، و به سخره گرفتن برخی ارزش های سنتی از جمله مسایلی  است که برای فرهنگ رسمی و حاکم جامعه سنتی و دینی مقبول نیست و واکنش هایی را در پی داشته است.
دست آخر این که فرهادی علیرغم این که تلاش می کند قضاوت کردن را تقبیح کند و آن را عامل برخی از انحطاط های اخلاقی جامعه معرفی کند، خود به ورطه قضاوت می افتد و قضاوت خود را در ترجیح بی قید و شرط اصول مدرنیسم بر مخاطب تحمیل می کند که البته این جزو سلوک جریان روشنفکری در سینماست.

نام:
ایمیل:
نظر: