صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

فرهنگی >>  فرهنگی >> اخبار ویژه
تاریخ انتشار : ۰۳ دی ۱۳۹۵ - ۲۱:۰۷  ، 
شناسه خبر : ۲۹۷۵۷۰
هنگام بحث از مارک گرایی و برندبازی لازم است در بینش جزئی نگر اقتصادی تجدید نظر شود و به صورت کلی تر به قضیه نگاه شود، چرا که این موضوع، فقط یک مسئله اقتصادی نیست که وابسته به تلاش های اقتصادی صاحبان برند باشد، بلکه ابعاد فرهنگی واجتماعی نیز دارد.
پایگاه بصیرت / گروه فرهنگی/ فهیمه عشرتی خلیل آباد
سازمان غذا و کشاورزی سازمان ملل متحد (FAO) اخیرا اعلام کرد در وضعیت کنونی، نزدیک به 870 میلیون نفر از 7.1 میلیاد نفر، به عبارتی دیگر یک هشتم جمعیت جهان، از سوء تغذیه مذمن رنج می برند. تقریباً تمام افراد گرسنه- 852 میلیون نفر- در کشورهای در حال توسعه زندگی می کنند، اين ميزان حدود 15 درصد از جمعیت كشورهاي در حال توسعه را تشكيل مي دهند. اما نکته اینجاست که، گرسنگی را طبیعت بر ما تحمیل نکرده است، بلکه خاستگاه این فاجعه، شرایط فرهنگی جامعه های انسانی است. فرهنگ استفاده نادرست از منابع و امکانات سرشار مادی و انسانی و در مقابل داشتن چشم امید به خارج از مرزها برای رسیدن به توسعه و رهایی از فقر، به واقع مهم ترین دلیل عدم تحول در اوضاع اقتصادی این کشورهاست. 
چنانکه در اکثر کشورهای در حال توسعه، به ویژه کشورهای آسیایی که در فرهنگ آنها، موقعیت اجتماعی و پرستیژ بسیار باارزش تلقی می شود، رقابت گسترده در خرید مارک و برند هرساله مبالغ قابل توجهی از درآمد مردم را به خود اختصاص می دهد. مردم کشور ما نیز همانند سایر کشورهای در حال توسعه، از این قاعده مستثنی نیستند و علی رغم وجود جمعیت کثیری زیر خط فقر، تعداد زیادی از افراد که بعضی از آنها قدرت خرید بالایی هم ندارند، انتخاب کالاهایی با مارک های خارجی را به عنوان راهی برای کسب نوعی پرستیژ و سبک زندگی برای خود می دانند. این در حالیست که در فرهنگ غنی اسلام و سیره و سنت معصومین (ع)، افراط و تفریط امری ناپسند و مذموم شناخته شده است و در مقابل طریق اعتدال برای رسیدن مومنان به سعادت و آرامش توصیه شده است. 


خداوند در قرآن کریم می فرماید: «وَ الَّذینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَوامًا. آنان کسانی هستند که هر گاه انفاق کنند، نه اسراف کنند و نه سخت گیری، بلکه در میان این دو، اعتدال می ورزند. فرقان/67». فراتر از اعتدال در مصرف، اسلام با درنظر داشتن خوشبختی و رضایتمندی بشر، بیشترین لذت را ناشی از مصرف کالا و خدمات نمی بیند، بلکه رسیدن به خشنودی خداوند را کامیابی بزرگ معرفی می کند: «وَ مَسَاكِنَ طَيِّبَةً فىِ جَنَّاتِ عَدْنٍ  وَ رِضْوَانٌ مِّنَ اللَّهِ أَكْبرَُ  ذَالِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ. سراهايى پاكيزه در بهشت هاى جاودان [به آنان وعده داده است‏] و خشنودى خدا بزرگ تر است. اين است همان كاميابى بزرگ. توبه/72» به همین علت مصرف کننده مسلمان می بایست در تقسیم درآمد خود، بیش از تأمین نیازهای دنیایی، برآورده شدن نیازهای معنوی خود را مورد توجه قرار دهد.
ولى مهم اينجاست كه با وجود توصیه های اسلام، همانطور که گفته شد در جامعه ما مردم راه افراط را مى‏پويند، و با بهانه ‏هاى مختلف رو به تجمل‏ پرستى و خرید کالاهای برند آورده اند. این حالت در مورد مصرف کنندگان جوان تر شدیدتر است. اما اینکه چه چیزی باعث شکل گرفتن این نگرش در بین عموم به ویژه جوانان شده است موضوع این نوشتار می باشد.
 در پاسخ به این پرسش، پژوهشگران دلایل متعددی را ذکر کرده اند. برای مثال، کیفیت برند، هویت برند (کشور سازنده)، لذت و اعتماد ناشی از خرید برند، موفقیت اجتماعی، ارزش اقتصادی و ارزش خدمات و ... از جمله مواردی است که توسط نویسندگان داخلی و خارجی در مقالات متعدد مورد بررسی قرار گرفته اند. اما در اینجا ما برآنیم فراتر از نگاه فردی و مصرف کنندگان برند، به اهداف تولیدکنندگان برند بپردازیم. اینکه برندهای جهانی از طریق اثرگذاری بر باورها و نگرش های مصرف کننده چه مقاصدی را دنبال می کنند؟ آیا تنها منافع اقتصادی و تعداد زیاد مشتریان کشورهای در حال توسعه به عنوان بازار هدف مورد نظر است؟ یا اهداف اجتماعی و فرهنگی نیز دخیل می باشد؟ برای فهم این موضوع باید اندکی به عقب بازگشت:

استعمار نو و تثبیت فرهنگ "ما نمی توانیم" 
زمینه های تاریخی وابستگی به غرب و بحران هویت در ایران، به اوایل قرن نوزدهم میلادی باز می گردد. رویکرد ایران در مقابل پیشرفت های علمی غرب عمدتاً متکی بر دو رویه طرد، نفی و انکار و یا مرعوب شدن، خودباختگی و تسلیم بود. و رویکردی که مبتنی بر اخذ و اقتباس آگاهانه از پیشرفت های علمی و صنعتی غرب همراه با حفظ ارزش ها، اصالت ها و فرهنگ و تمدن اسلامی-ایرانی باشد، چندان مورد توجه واقع نشد. در این میان، حاکمیت دولت مردان خودباخته قاجار و همچنین تداوم آن در دوره پهلوی، سبب شد ایرانیان برای پر کردن فاصله طولانی علمی با غرب، به غرب گرایی و غرب باوری و جدا شدن و دست کشیدن از هویت و فرهنگ خودی بپردازند و این باور در اذهان عده ای بوجود آمد که، غربی ها از ما بهتر می فهمند و توانایی بیشتری دارند و ما برای این که با فرهنگ به نظر بیاییم باید از آنها و فرهنگشان پیروی کنیم. البته ناگفته نماند که در تقلید از غرب نیز به جای تکیه بر اصلاح زیرساخت های سیاسی،فرهنگی و اقتصادی، به تقلید از مظاهر و صنعت و ورود کالاهای لوکس پرداختیم. همان جمله معروف تقی زاده از فرق سر تا نوک پا غربی شدن! این خودباختگی تا بدان جا پیش رفت که، رزم آرا در اثبات ناتوانی ملت ایران از اداره منابع نفتی خویش فریاد زد "ملتی كه لیاقت لولهنگ سازی ندارد چگونه می‌تواند صنعت نفت را اداره كند." 
تداوم تقلید از مظاهر غرب، به تدریج زمینه های شکل گیری نهضتی بزرگ را فراهم نمود که از همان ابتدا بنای خود را بر قطع ریشه های وابستگی به غرب و شرق قرار داد. و در بهمن 57 سرانجام موفق شد نظامی مستقل را تشکیل دهد. با این حال غرب از تلاش خود بازنیاستاد و در نبرد خودباوری و خودباختگی، باردیگر با ورود به دهه 70 و به ویژه در دهه 80 شاهد یک چرخش 180 درجه ای در بازگشت ارزش های منسوخ غربی چون تجمل گرایی در بین مسئولین و مردم هستیم. در واقع سال های پس از جنگ تحمیلی و نیاز به بازسازی کشور، به کمک استکبار جهانی آمد. و اینبار استکبار با استفاده از بستر موجود درکشور، با نفوذ نرم افزاری از راه توسعه اقتصادی و پیاده سازی ملزومات و پیوست های فرهنگی سیاسی آن، در ایران به میدان آمد. این الگوها در عمل با استقراض زیاد از بانک جهانی و الگوهای توسعه برونزا  وابستگی اقتصادی کشور را به غرب بیشتر نموده و روند استحاله تدریجی فرهنگی -سیاسی در ایران را آغاز می نمود. چرا که الگوی توسعه اقتصادی غربی به همراه خود الگوی مصرفی خاص، سبک زندگی خاص و حتی تغییر در باورهای اعتقادی و سیاسی را به همراه داشت. 
به طوریکه اگر تا دهه 70 ساده زیستی در بین مردم و مسئولین وجود داشت و حتی بسیاری از متمولان جامعه از اظهار فخر و برتری ابا داشتند، به دنبال اتخاذ سیاست و منش جدید توسط مسئولین، جلوه هایی از تجمل و خودباختگی در چهره کشور و مردم نمودار شد. و با گذشت 38سال از انقلاب اسلامی، اگر نگوییم به عنوان رویکرد اصلی، اما همچنان به حضور پررنگ خود ادامه داده است. برای مثال اکبر ترکان مشاور ارشد رئیس جمهور با حضور در نشست تخصصی صنعت خودرو که 12 دی ماه 93 برگزار شد، دیگر بار بر این دیدگاه صحه گذاشت و گفت: "بدون تعارف بگویم آیا در فناوری الکترونیک و یا برق و یا صنایع دیگر امکان رقابت را با محصولات کشورهای دیگر داریم؟" همچنین با یک بررسی سطحی از بازار کالاهای مختلف اعم از پوشاک، لوازم خانگی، لوازم آرایشی و ... می توان دید که کالاهای ایرانی در وضعیت بسیار بدی نسبت به نمونه های مشابه خارجی، در ذهن مشتریان جای دارند. و توصیف هایی چون، شرکت های سازنده محصولات خارجی دارای اعتبار و اصالت خوبی هستند، این نوع از محصولات با شخصیت هستند، نسبت به شرکت سازنده این نوع محصولات اعتماد بیشتری وجود دارد، این نوع محصولات کیفیت بسیار خوبی دارند، این محصولات دوام بهتری دارند، همواره توسط مصرف کنندگان ایرانی درباره کالاهای خارجی استفاده می شود.


تحمیل فرهنگ و ارزش های وارداتی
بنابراین هنگام بحث از مارک گرایی و برندبازی لازم است در بینش جزئی نگر اقتصادی تجدید نظر شود و به صورت کلی تر به قضیه نگاه شود، چرا که این موضوع، فقط یک مسئله اقتصادی نیست که وابسته به تلاش های اقتصادی صاحبان برند باشد، بلکه ابعاد فرهنگی واجتماعی نیز دارد. شرکت های بزرگ جهانی و برندهای معروف برای رسیدن به اهداف اقتصادی خود، می بایست ابتدا بر نگرش مصرف کننده اثر گذارند. این مسئله در تعریف برند نیز آمده است: "برند نام یا نمادی است که سازمان، آن را با هدف ارزش آفرینی برای محصولات خود مورد استفاده قرار می دهد." یعنی از طریق تبلیغات گسترده در برتری ارزش فیزیکی برند خارجی و به تبع آن ایجاد ارزش اجتماعی، ارزش اقتصادی، ارزش احساسی و ارزش خدمات، نگرش مصرف کننده را کاملاً تحت سیطره خود قرار می دهد و در ادامه مصرف کننده این برندها را به عنوان نماد کیفیت و سمبل مدرنیته می پذیرد. برای مثال در ارزش اقتصادی، مشتری بدون توجه به ریسک مالی که متحمل می شود، مطابق روز بودن را ترجیح می دهد. یا بر مبنای ارزش احساسی، برای مصرف کننده احساس لذت از خرید برند به عنوان یک ادارک شخصی ذکر شده است. 
نتیجه چنین وضعیتی حاکمیت فرهنگ خودباختگی خواهد بود و جامعه ناخودآگاه پول‌های بیشتری در این زمینه خرج کرده و فقر مالی افزایش پیدا می‌ کند و از سوی دیگر توقعات هم به شکل عجیبی افزایش پیدا می‌ کند، چرا که استفاده از برندها به طور ناخودآگاه در ذهن افراد جهش توقع به وجود خواهد آورد. به واقع همین حس رقابت، برتری جویی و تلاش برای برخورداری از شرایط مطلوب تر است که انگیزه لازم برای ادامه فعالیت برندها را فراهم می کند. 
لذا اهداف فرهنگی و تغییر نظام ارزشی و نگرش مصرف کنندگان به ویژه مصرف کنندگان مسلمان ایرانی از صرفه جویی و ساده زیستی به اسراف و تجمل گرایی پیش از اهداف اقتصادی مورد نظر صاحبان برند جهانی بوده و هست. و ساده اندیشی خواهد بود که شعار زندگی لوکس در راستای ایجاد الیگارشی غرب گرا نادیده بگیریم. الیگارشی که به یکی از مهم ترین موانع فرهنگی تحقق اقتصاد مقاومتی تبدیل شده است. نکته دیگر این است که هر برند و مارکی در واقع تابلوی تبلیغاتی یک فرهنگ خاص است. این نکته که کالاهای وارداتی فرهنگ استفاده را هم با خود به همراه می‌ آورند از جمله موضوعاتی است که در بسیاری از کشورها تجربه شده است. معصومه شاه ‌زمانی، کارشناس مطالعات فرهنگی  با اشاره به برند مک دونالد به «وطن امروز» می ‌گوید: «کالاهای وارداتی فرهنگ استفاده خود را به همراه می‌ آورند، به این شکل که برند مورد نظر در تبلیغات خود و از طریق رسانه به مخاطب  القا می ‌کند که نوع رفتارش را هم باید به نحوی تغییر دهد که با آن برند تطبیق داشته باشد. این یعنی یک تغییر فرهنگ واقعی و خاموش که در زیرلایه‌ های جامعه با استفاده از کالاهای وارداتی انجام می‌شود.» با پذیرش فرهنگ بیگانه ، طبعاً بازار فروش کالاهای فرهنگی و مصرفی بیگانه در داخل اشباع می شود . بدین سان ، نیروی ابتکار ، خلاقیت و مهم تر از همه هویت فرهنگی کشورها مورد هجوم قرار گرفته ، دچار بحران می شود و اعتماد مردم به ویژه قشر جوان ، نسبت به اصول فرهنگ بومی از بین می رود و زمینه پذیرش فرهنگ بیگانه فراهم می گردد .



ارتقا ارزش برند ایرانی در ذهن مصرف کنندگان؛ "ما می توانیم"
جمهوری اسلامی ایران از امکانات و توانایی های مادی  و انسانی عظیمی برخوردار است. خیل عظیم جوانان تحصیل کرده، ثروت های طبیعی در کنار عناصری چون، اراده، خودباوری، اعتماد به نفس می تواند تمامی مشکلات را حل کند. اما قدرت های استعمارگر با حذف عنصر خودباوری همواره در تلاش بودند تا مانع تحقق توانایی های کشورهای در حال توسعه به ویژه نظام جمهوری اسلامی به عنوان نظامی انقلابی و تجدیدنظرطلب شوند. با این حال همانطور که مقام معظم رهبری فرمودند، معلوم است دشمن، دشمنی می کند و ما توقعی از دشمن نداریم، اما راه کار چیست؟ راه کار این است که تمام ارکان دولت، ملت، رسانه، سرمایه گذار، کارگر و ... خودباوری و اعتماد به نفس را احیا کنند. 

- نقش مسئولین و کارگزاران حکومتی
یکی از ارکان مهم در احیای روحیه ما می توانیم، دولت است. چگونگی زندگی و محیط کار مسئولان حکومتی، در انتخاب گری مردم نقش تعیین کننده ای دارد. لذا تمامی مسئولان باید در استفاده از کالاهای خارجی اسوه و الگوی مردم باشد. رهبر معظم انقلاب در دیدارهای مختلف خود به لزوم توجه به توانایی های داخلی و برنامه ریزی قبلی جهت شکوفایی بسیاری از استعدادهای موجود اشاره داشتند:
«در دولت مطرح کنید، اصرار کنید، پافشاری کنید که اشیائی که جزو مصارف دولتی است، مطلقاً از خارج نیاید. این یک قلم عمده است، یک قلم بزرگ است؛ چون دولت با دامنه‌ وسیعی که دارد، مصرف‌ کننده‌ درجه یک است. نگویند که ما فلان چیز را می خواهیم، الان لازم داریم، تولید داخلی‌اش نیست، ناچاریم از بیرون بیاوریم. خب، شما مگر برنامه ‌ریزی ندارید؟ شما که امروز احتیاج دارید، چرا امروز می گویید؟ می خواستید دو سال پیش بگویید تا تولیدکننده‌ داخلی فرصت داشته باشد برنامه ‌ریزی کند، بسازد، امتحان کند، تجربه کند تا امروز دست شما برسد. اینها مسائل مهمّی است؛ اینها مسائل کوچکی نیست. دولت تصمیم بگیرد در هیچ‌یک از چیزهایی که مصرف می کند، از قلم و کاغذ روی میز گرفته تا ساختمان ‌سازی تا بقیّه‌ چیزها، هرآنچه در داخل قابل تولید است، خودش را از خارج ممنوع کند، بر خودش حرام کند.» 
علاوه بر ساده زیستی از دولت انتظار می رود سیاست حمایت از تولید کالای داخلی را به طور جدی دنبال کند؛ چراکه مصرف کالای خارجی و برندهای جهانی تنها یک مسئله تک بعدی نیست و آسیب هایی چون تعطیل شدن کارگاه ها و کارخانه های تولیدی، بیکاری کارگران و به تبع آن فقر و بسیاری دیگر از آسیب های اجتماعی را به دنبال خواهد داشت. پس حمایت از تولید کالای داخلی خوب و بی اعتماد نکردن مردم نسبت به تولیدات داخلی از مهم ترین وظایف مسئولین است و عدم حمایت دولت می تواند مانع کارآفرینی و رونق تولید ملی شود.
برای مثال در بازار داغ تولید گوشی های همراه، شرکت ارتباط همراه گویا اروند طراح و تولید کننده گوشی‌های کلاسیک، هوشمند و تبلت با برند جی ال ایکس (GLX) به عنوان اولین شرکت تولید کننده تلفن همراه ایرانی از سال ۱۳۸۶ کار خود را به صورت رسمی در شهر خرمشهر و در منطقه آزاد اروند با تولید گوشی‌های ساده و کلاسیک آغاز نمود. سال 1390 در کوششی برای همگام شدن با برترین ‌های این تکنولوژی شروع به تولید اولین تلفن ‌های هوشمند ایرانی با سیستم عامل اندروید نمود و در سال ۹۱ نیز با تولید تبلت، خود را در این عرصه مطرح و تبلت ایرانی جت را تولید کرد. از سال 91 با پیشرفت چشمگیری اقدام به رونمایی از گوشی های پرچمدار خود نمود و مصمم شد سالی یک یا دو مدل گوشی پرچمدار که با تکنولوژی جهانی برابری داشته و از نظر کیفیت و قیمت قابل رقابت باشد به بازار عرضه نماید. در واقع نخستین گام جهت تقویت خودباوری در تولید تلفن همراه برداشته شد. اما در ادامه چه اتفاقی افتاد؟
به گفته مدیر عامل این شرکت حمید سعیدی، هم اکنون GLX با ده درصد توان تولید خود و با 100 نیروی مشغول به تولید تلفن همراه به فعالیت خود ادامه می دهد و بدین ترتیب GLX در آستانه تعطیلی قرار دارد. بی شک ورود بی امان گوشی های همراه قاچاق به کشور و تعرفه پایین پنج درصد برای واردات از عوامل موثر در این سرنوشت، برای برند ایرانی محسوب می شود. در این میان برخی با استناد به دلیل همیشگی خود یعنی کیفیت پایین برند ایرانی در مقایسه با برند خارجی، تعطیلی شرکت GLX و موارد مشابه را طبیعی ارزیابی می کنند. اما در اینجا می توان به حمایت دولت از صنعت خودرو و تأثیر آن بر تمایل مصرف کننده ایرانی از خودروهای داخلی پرداخت. علی رغم اینکه کیفیت خودروهای ایرانی در مقایسه با تولیدات خارجی و برندهای مطرح خودرو در سطح پایین تری قرار دارد، اما انحصاری بودن صنعت خودرو و همچنین تعرفه سنگین واردات به تداوم رونق این صنعت کمک کرده است. به طوریکه برخلاف بازار پوشاک و لوازم خانگی و همانطور که گفته شد تلفن های همراه، در بازار خودرو میل به رقابت و برتری جویی از طریق خودروهای لوکس خارجی هنوز عمومی نشده و هر کسی توانایی خرید برندهای خارجی را نخواهد داشت. باز هم ممکن است عده ای از دولتمردان و اغلب مردم بر این تصور نادرست تکیه کنند که ما توانایی رقابت در بازار کالاهای مدرن و الکترونیکی با دنیای غرب را نداریم. در اینجا باید از این افراد پرسید، برای تولیداتی چون زعفران، پسته، فرش و صنایع دستی که سابقه دیرینه در ایران دارند و حتی می توان گفت تنها مختص به ایران هستند چه اقدامی انجام گرفته است؟!


- نقش مصرف کنندگان
رکن دیگر در ارتقا ارزش برند ایرانی و همچنین روحیه خودباوری، مصرف کنندگانند. ممکن است در ابتدا عده ای به واسطه تبلیغات، به این نتیجه برسند که کالای خارجی نسبت به قیمت آن دارای کیفیت و مرغوبیت است. شاید در ابتدای امر این موضوع صحت داشته باشد و چرخه تولید کشور به دلایل مختلف توان تولید یک جنس مرغوب را نداشته باشد. اما باید قبول کنیم که این حکم ابتدایی و اصرار گروهی مردم برای استفاده از کالای خارجی، باعث رونق کارخانه های غرب و به تبع آن افزایش کیفیت برندهای معتبر شده است. از این رو مصرف کننده ای اگر اندکی عرق ملی داشته باشد و به زندگی کارگران ایرانی بیاندیشد و حتی خواهان بهبود کیفیت کالای ایرانی باشد، باید در نگرش خود تجدیدنظر داشته باشد. در این باره مقام معظم رهبری فرمودند: 
«یک نکته‌ دیگری که این بیشتر به مردم مربوط می شود، مصرف محصولات داخلی است که من بارها در سخنرانی ‌های اوّل  سال و غیر آن تکرار کردم، الان هم به شما عرض می کنم: محصولات داخلی را مردم مصرف کنند؛ نروند دنبال این نشانه ‌ها. حالا مُد شده است بگویند «بِرَند» است، بِرَند فلان؛ بِرَند چیست! بروید سراغ مصرف تولیدات داخلی. آن چیزهایی که مشابه داخلی دارد، متعصّبانه و با تعصّبِ تمام، ملّت ایران، خارجیِ آن را مصرف نکنند.»

- نقش رسانه ملی
نکته دیگر مربوط به وظیفه خطیر رسانه های داخلی برای مقابله با هجمه تبلیغاتی غرب است. اگر در یک سر طیف فعالیت گسترده ای در ارزش سازی برندهای غربی صورت می گیرد، در طیف دیگر رسانه ملی باید با تبلیغات درست وارد شود. در درجه اول با تبلیغ ساده زیستی و سبک زندگی اسلامی با تجمل گرایی مقابله کند. روحیه ساده زیستی افزون برایجاد نوعی رضایت مندی و آرامش روانی، در کاهش مفاسد ناشی از آزمندی در سبک ثروت فزون تر و زیان های اقتصادی تجمل گرایی، نقش تعیین کننده دارد، ضمن آنکه سبب می شود انسان حتی با در آمدهای زیاد نیز، سهم مخارج مصرفی را فراتر از حد کفاف قرار ندهد و مازاد آنرا صرف مشارکت اجتماعی و راه های خیر نماید. 
همچنین رسانه ملی می بایست با حمایت از کالاهای داخلی در برنامه های مختلف مردم را به استفاده از تولیدات داخلی تشویق نماید. در این راستا یکی از اقدامات مهم آگاهی بخشی به مصرف کننده از ماهیت برندهای جهانی است. بسیاری از برندهای موجود فاقد ارزش حقیقی بوده و به نوعی قیمت گذاری آن نه بر اساس و اقعیات موجود، بلکه بر مبنای سوء استفاده از هیجانات روحی، روانی و نگاه معیوب و ناقص فرد خریدار شکل می گیرد. از طرفی میل به برندگرایی، سبب حضور گستره برندهای تقلبی در ایران شده است. علی اسکندری، جامعه شناس، در این باره می گوید: طبق آمار بیشترین مارک کالاهای تقلبی در جهان در ایران است ایجاد می شود و این به دلیل تمایل ایرانی ها به نام برند است و نه کیفیت محصول. بنابراین آگاهی بخشی به مصرف کنندگان به ویژه از طریق رسانه ملی به دلیل فراگیری و گسترده مخاطبین ضروری می نماید.

فرجام سخن:
مارک گرایی و برندگرایی امروز به معضلی برای کشورهای در حال توسعه تبدیل شده است. این در حالیست که در کشورهای توسعه یافته استفاده از کالاهای لوکس همچنان به طبقه خاصی تعلق دارد و در فرهنگ این کشورها تصوری که از برند در جوامع در حال توسعه وجود دارد به چشم نمی خورد. متاسفانه برخلاف کشورهایی چون ایران، که مردم و حتی مسئولین استفاده از کالای خارجی را نمادی از شخصیت و تعلق به طبقه خاصی می دانند و به عبارتی دارندگی، برازندگی محسوب می شود، در جوامع توسعه یافته فاکتورهای دیگری، چون برتری علمی، اخلاقی و سایر فاکتورهای غیرمادی از اهمیت برخوردار است. همان هایی که در اسلام به عنوان اصل شناخته شده و ما امروز آن را به فرع غرب فروخته ایم...  از این رو همانطور که در این نوشتار مورد بررسی قرار دادیم، این معضل بیش از اینکه معضلی اقتصادی باشد، فرهنگی بوده و نیازمند راه کارهای فرهنگی نیز خواهد بود. 

نام:
ایمیل:
نظر: