صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

دیدگاه

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

صفحات داخلی

سیاسی >>  انقلاب اسلامی >> اخبار ویژه
تاریخ انتشار : ۲۰ بهمن ۱۳۹۶ - ۲۳:۵۸  ، 
شناسه خبر : ۳۰۹۳۹۵
دونالد ترامپ رئیس جمهور جنجالی ایالات متحده آمریکا نیز دقیقا سرنوشتی مانند پیشینیان خود در تقابل با انقلاب اسلامی خواهد داشت. وی نیز در این مسیر محکوم به شکست و تباهی است. در ابتدای سال 2018 میلادی، ترامپ بیش از هر زمان دیگری خود را در برابر انقلاب اسلامی ایران ناتوان و شکست خورده حس می کند. بدون شک، ترامپ نیز به مانند کارتر، ریگان، بوش پدر، کلینتون، بوش پسر و اوباما به نماد شکست در برابر "ایران قدرتمند" تبدیل خواهد شد.
پایگاه بصیرت / گروه سیاسی/ فخرالدین اسدی
فرا رسیدن سی و نهمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران، در حالی که چهار دهه از تهدید، تحریم و انواع توطئه های نظام سلطه علیه ان وجود داشته است، این سؤال را ایجاد می کند که به راستی دلیل پایداری انقلاب اسلامی در مقابل توطئه دشمنان قسم خورده نظام چه بوده است؟ به عبارت بهتر، دلایل ناکامی تئوریک و عملیاتی غرب در مواجهه با نظام و ملت ایران در طول مدت طولانی اخیر چه بوده است؟ پاسخ دهی به این موارد، نیازمند مرور نکات و مفاهیم مهمی است که لازم است در این برهه زمانی مهم و سرنوشت ساز مورد توجه قرار گیرد:
1- نخستین نکته در خصوص انقلاب اسلامی ایران، به ناکامی دشمنان نظام و انقلاب در شناخت ماهیت این پدیده بر می گردد. این ناکامی از ابتدای پیروزی انقلاب وجود داشته و تا کنون نیز ادامه دارد. میشل فوکو، فیلسوف مشهور پست مدرن، از جمله نظریه پردازانی بود که در صدد درک پدیده انقلاب اسلامی ایران بر آمد. در اینجا تاکید می شود که  فوکو در اصل نظريه پردازي پست مدرن بوده که آموزه هاي نگاه غربي به مفهوم قدرت را کاملا درک نموده است. از سوي ديگر، ميشل فوکو در تحقيقات خود راجع به انقلاب اسلامي ايران، شيفتگي قابل توجهي نسبت به دو مفهوم مهدويت و شهادت پيدا مي کند. واقعيت امر اين است که معنويت و ارزش هاي برخاسته از آن روح انقلاب اسلامي ايران را شکل مي دهند. به عبارت بهتر، فوکو در مطالعات میدانی و تئوریک خود در قبال انقلاب اسلامی ایران به نکات و آموزه هایی رسید که با نگاه مادیگرایانه غیربی قابل محاسبه نبودند. فوکو در نهایت به این نتیجه رسید که انقلاب اسلامی ایران منحصر به فرد بوده و نمی توان آن را با استناد به نظریات رایج در حوزه انقلاب های جهان مورد تفسیر قرار داد.

2- تدا اسکاچپول، نظریه پرداز دیگری بود که در ابتدا سعی کرد انقلاب اسلامی ایران را در بستر نظریه های رایج خود در باب انقلاب های جهان مورد تفسیر و تحلیل قرار دهد. پیش فرض نظری اصلی تدا اسکاچپول این است که انقلاب ها ساخته نمی شوند، بلکه به وجود می آیند و در این فرآیند، عناصی به نام منطقی و آگاهی جایگاهی ندارند. با مطالعه تطبیقی انقلابهای چین،روسیه و فرانسه ،کتاب معروف خود با عنوان “دولتها و انقلاب های جتماعی “ را در سال ۱۹۷۹ میلادی منتشر کرد. اسکاچپل میان انقلاب سیاسی و انقلاب اجتماعی تفکیک قائل می شد و معتقد بود که لزوما با وقوع انقلاب سیاسی ،انقلاب اجتماعی رخ نمی دهد. اسکاچپل عواملی ماند بحران سیاسی دولت،شورش از پایین و مشارکت نخبگان حاشیه ای عوامل تعیین کننده در وقوع هر انقلاب هستند.بر این اساس وی برای انقلابها نوعی جبریت قائل می شود.یعنی با چینش سه عامل ذکر شده در کنار یکدیگر خود به خود انقلاب رخ خواهد داد .اسکاچپل نیز نقش ایدئولوژی،مکتب و معنویت را در انقلابها نادیده می انگارد.این در حالی است که وقوع انقلاب اسلامی ایران با تکیه بر ایدئولوژی خاص،رهبری آگاه امام خمینی (ره) و حضور گسترده مردم نشان داد که بر خلاف نظریه اسکاچپل این انقلاب جبری و به دور از اراده مردم نیست.نکته جالب توجه اینکه سرانجام تدااسکاچپل نیز نسبت به ناکارآمدی نظریه خود در قبال انقلاب اسلامی ایرن اقرار نمود.اسکاچپل پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران ،در سال ۱۹۸۲ میلادی با نوشتن مقاله ای تحت عنوان “دولت تحصیلدار و اسلام شیعه در انقلاب ایران” می نویسد:
«اگر بتوان گفت که یک انقلاب در دنیا وجود داشته که عمدا و آگاهانه توسط یک نهضت اجتماعی توده ای ساخته شده است تا نظام پیشین را سرنگون سازد،به طور قطع آن انقلاب،انقلاب ایران علیه شاه است.انقلاب آنها صرفا نیامد، بلکه به صورت آگاهانه و منطقی ساخته شد.این انقلاب مرا وادار می سازد تا به درک خود در باره نقش بالقوه و محتمل سیستم های عقاید و ادراکات فرهنگی در شکل بخشیدن به کنشهای سیاسی عمق و وسعت بیشتری ببخشم.”»
3- غیر از میشل فوکو و اسکاچپول، بسیای از تئوریسن های غربی نیز سعی کردند انقلاب اسلامی ایران را در بستر تئوریک رایج در نظام بین الملل مورد تفسیر قرار دهند، اما در این خصوص ناکام ماندند. واقعیت امر این است که یکی از اصلی ترین دلایل ناکامی تئوریک غرب در تفسیر و تحلیل  انقلاب اسلامی ایران، نقش پررنگ "معنویت" در این انقلاب می باشد و از آنجا که این عامل و فاکتور مهم اساسا قابل محاسبه و اندازه گیری نیست، نظریه پردازان غربی در شناخت و تحلیل انقلاب اسلامی با مشکل مواجه می شود. این مسئله خود را در  نوع سیاستگذاری مقامات غربی در تقابل با انقلاب اسلامی ایران نیز منعکس ساخته است. مقامات آمریکایی امروز پس از حدود 4 دهه، با مفهومی عینی به نام "ایران قدرتمند" رو به رو هستند. مفهومی که لحظه به لحظه بر غنا و بار معنایی و عینی آن افزوده می شود. در طول 4 دهه اخیر، سران هر دو حزب دموکرات و جمهوریخواه توطئه های مستمری را علیه ایران اسلامی برنامه ریزی و اجرا کرده اند. توطئه هایی که یک به یک آنها با شکست و ناکامی مواجه شده است. 
اخیرا رهبر معظم انقلاب اسلامی  به نکته مهمی در این خصوص اشاره فرمودند: «می‌گویند حکومت ایران از قدرت آمریکا هراس دارد؛ در پاسخ می‌گوییم اگر ما از شما هراس داشتیم، چگونه در دهه 50 شما را از ایران بیرون ریختیم و در دهه 90 نیز شما را از کل منطقه بیرون راندیم. ...»
 واقعیت امر این است که امروز با گذشت حدود 4 دهه از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، "ایران قدرتمند" نه به عنوان یک واژه و مفهوم ذهنی ،بلکه به عنوان یک عینیت غیر قابل انکار در منطقه و نظام بین الملل نمود ویژه ای داشته است. پیروزی های محور مقاومت در سوریه و عراق با حمایت مستقیم جمهوری اسلامی ایران صورت گرفت. این در حالی بود که مطابق اراده غرب و تلاش آن برای تحقق طرح خاورمیانه بزرگ، قرار بود داعش و دیگر گروههای تروریستی و تکفیری همچنان در نقاطی از عراق و سویه به خلافت و ویرانگری بپردازند. مذاکرات هسته ای ایران و اعضای 1+5 و کلیت قرار گرفتن قدرتهای بزرگ نظام بین الملل در مقابل ایران پای میز مذاکره و گفت و گو نیز نشان از قدرت ایران در دوران پس از انقلاب بود. بدیهی است که اگر غرب می توانست توان هسته ای و نظامی ایران را نابود کند، در این خصوص درنگ نمی کرد و اساسا مذاکره و گفت و گو با ایران و دادن برخی امتیازات به کشورمان در قاموس آن جایی نداشت. با این حال قدرت غیر قابل انکار ایران، خصوصا در حوزه های نظامی و دفاعی ، امروز غرب را به مرحله استیصال و سردرگمی در مقابل این قدرت روز افزودن منطقه ای و بین الملل رسانده است. بدیهی است که این استیصال، معلول عدم شناخت غرب از ماهیت و هویت انقلاب اسلامی می باشد. آنچه مسلم است اینکه غرب در نهایت چاره ای جز بازگشت به تز برژینسکی مبنی بر "لزوم پذیرش ایران قدرتمند" نخواهد داشت. 
4- امروز در سالگرد پیروزی غرور آفرین انقلاب اسلامی ایران، شاهد عصبانیت و خشم مقامات آمریکایی از عظمت و قدرت ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی هستیم. دونالد ترامپ رئیس جمهور جنجالی ایالات متحده آمریکا نیز دقیقا سرنوشتی مانند پیشینیان خود در تقابل با انقلاب اسلامی خواهد داشت. وی نیز در این مسیر محکوم به شکست و تباهی است.  ترامپ در نخستین سال ریاست‌جمهوری خود،‌ سال 2017 میلادی، با شکست و فقدان مهره‌های تکفیری و متوحش وابسته به کاخ سفید در عراق و سوریه رو به رو شد. هم اکنون  در ابتدای سال 2018 میلادی، ترامپ بیش از هر زمان دیگری خود را در برابر انقلاب اسلامی ایران ناتوان و شکست خورده حس می کند. بدون شک، ترامپ نیز به مانند کارتر، ریگان، بوش پدر، کلینتون، بوش پسر و اوباما به نماد شکست در برابر "ایران قدرتمند" تبدیل خواهد شد. "ایران قدرتمند" هم اکنون به عنوان عینیتی غیر قابل انکار و در سایه آرمانها و اهداف مقدس انقلاب اسلامی به حیات پویای خود ادامه می دهد. این در حالیست که دشمنان انقلاب در مسیر تقابل با آن روز به روز ضعیف تر می شوند. ..../

مق/ب


نام:
ایمیل:
نظر: