صفحه نخست

بین الملل

سیاسی

چند رسانه ای

اقتصادی

فرهنگی

حماسه و جهاد

آذربایجان غربی

آذربایجان شرقی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

کهگیلویه و بویراحمد

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

صبح صادق

صدای انقلاب

محرومیت زدایی

صفحات داخلی

صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۱ آبان ۱۴۰۲ - ۰۸:۱۰  ، 
شناسه خبر : ۳۵۲۹۰۱

نشانه‌ای از شکست راهبرد اسرائیل

سعدالله زارعی
جنگ رژیم صهیونیستی علیه مردم مظلوم غزه و کرانه باختری هفته پنجم را پشت‌سر گذاشت اما هنوز رژیم غاصب به آنچه به‌ عنوان «هدف اصلی» در جنگ ترسیم کرد، نزدیک نشده است. هدف‌گذاری آن نه کشتار ساکنان غزه و نه ورود زمینی به غزه بوده است؛ هدف‌گذاری آن اخراج مقاومت و به‌خصوص حماس از غزه بود که به‌طور مکرر در اظهارات مقامات ارشد رژیم غاصب آمده است. اسرائیل، آمریکا و دولت‌های اروپایی به‌طور آشکار و بعضی دولت‌های دیگر به‌صورت غیرآشکار در هدف از میان برداشتن یا اخراج مقاومت فلسطینی از غزه همداستان شدند و امکانات عظیمی را برای آن پای‌کار آوردند و هنوز هم شاهد اعزام روزانه هواپیماهای باری حامل سلاح از آمریکا و اروپا به تل‌آویو هستیم. مخالفت دولت‌های غربی با آتش‌بس در جنگ هم از یک‌سو این همدستی را بیان می‌کند و از سوی دیگر صعب بودن رسیدن به این هدف را نشان می‌دهد. بر این اساس به‌نظر می‌آید این جنگ حتی اگر با اعلام آتش‌بس موقت هم - بنا به مصالح غرب و رژیم غاصب - همراه شود، فعلاً از نفس نمی‌افتد و تا زمانی که کاملاً از هدف در نظر گرفته شده مأیوس گردند، تهاجمات مشترک آنان علیه مردم غزه استمرار پیدا می‌کند. در این خصوص گفتنی‌هایی وجود دارد:
1- خالی کردن غزه از مقاومت فلسطین یک هدف توافق‌شده بین‌المللی و منطقه‌ای بوده که مدت‌ها پیش از وقوع عملیات عظیم طوفان ‌الاقصی طراحی گردیده است. یک سند که از درون دولت نتانیاهو بیرون آمده بیانگر آن است که آنان در روند عادی‌سازی عربی - اسرائیلی، مقاومت فلسطین را مهم‌ترین مانع به حساب آورده‌اند و از میان برداشتن مقاومت فلسطین را شرط لازم احیای روند عادی‌سازی - که طی دو سال اخیر متوقف شده بود - دانسته و بر این اساس اجرای یکی از این سه سناریو را برای اداره غزه ضروری خوانده‌اند؛ اول تسری وضع اداری کرانه باختری به نوار غزه - یعنی ترکیب ارتش اسرائیل و حکومت خودگردان - به‌گونه‌ای که یگان‌هایی از ارتش اسرائیل در غزه حضور داشته باشند و تشکیلات خودگردان هم اداره عمومی ظاهری آن را به‌عهده بگیرد، به‌گونه‌ای که این ترکیب هرگونه اقدام ضداسرائیلی را از غزه سلب نماید. دوم اشغال کوتاه‌مدت غزه توسط ارتش اسرائیلی و سپس سپردن آن به تشکیلات خودگردان فلسطین و گرفتن ضمانت‌هایی از آن که مهار مقاومت غزه جزو آن می‌باشد و در عین حال پذیرش این نکته از سوی دولت خودگردان که در صورت ضرورت ارتش اسرائیل به غزه ورود نماید. سوم اشغال کوتاه‌مدت غزه، خلع مقاومت و سپس سپردن اداره آن به هیئتی مرکب از مصر و اردن و تحت نظارت سازمان ملل. 
رژیم غاصب پس از وقوع عملیات عظیم طوفان‌‌الاقصی، ابتدا با نگاه به سناریو اول وارد غزه شد و مقامات آن از ریشه‌کن کردن مقاومت از غزه صحبت کردند. روش آنان این بود که با بمباران شدید غزه و زدن همه زیرساخت‌های خدماتی و عمومی آن، امکان زندگی در غزه  را سلب کرده و مردم را ناگزیر کنند از باریکه غزه خارج شوند و پس از تسلط کامل بر غزه، بخشی از جمعیت آن پس از غربالگری به غزه بازگردند و به اداره مشترک غزه توسط ارتش اسرائیل و تشکیلات خودگردان تن دهند. اینک دو هفته از ورود زمینی رژیم غاصب به غزه گذشته است اما اثری از موفقیت رژیم غاصب در کوچاندن مردم از باریکه و تضعیف توان مقاومت گروه‌های جهادی دیده نمی‌شود. در این اثنا دولت‌های آمریکایی، اروپایی و بعضی دولت‌های منطقه‌ای به رژیم فهمانده‌اند، این طرح عملی نیست و باید به سراغ گزینه‌های دیگر رفت. بر این اساس محمود عباس در روز جمعه گذشته، پس از شکست این مرحله، این‌طور جمع‌بندی کرد «هرگز تکرار نکبت 1948 یا آوارگی 1967 را نخواهیم پذیرفت و هرگز نیز با اشغال غزه یا اشغال بخش‌هایی از آن تحت هر عنوانی موافقت نخواهیم کرد».
۲- هم‌اینک طرح دوم روی میز است. دولت‌های آمریکایی، اروپایی و بعضی دولت‌های عربی که در خارج کردن قدرت از دست حماس همداستان می‌باشند، روی طرح بازگرداندن دولت خودگردان به غزه کار می‌کنند و رفت و آمدهایی هم شروع کرده‌اند. بعضی خبرها بیانگر آن است که در روزهای گذشته رؤسای سیا و موساد در قطر با نخست‌وزیر این کشور ملاقات و درباره طرح اداره غزه صحبت کرده‌اند. کما اینکه هیئت‌های دیگری از آمریکا، فرانسه در این خصوص با بعضی دولت‌های عرب منطقه رایزنی نموده و روی احیای طرح 2 دولتی و تسلط تشکیلات خودگردان بر غزه صحبت کرده‌اند. 
در این میان مقامات آمریکایی از جمله جان کربی گفته‌اند نمی‌توانند مانع ادامه جنگ شوند اما درباره لزوم متوقف کردن تلفات بالای انسانی به مقامات اسرائیل تذکر داده‌اند. معنای حرف آنان این است که جنگ در غزه با هدف شناسایی نیروهای مقاومت و از بین بردن آنها و انهدام تأسیسات متعلق به آنان از جمله تونل‌ها ادامه پیدا کند ولی با شدت کمتر و در نهایت پس از دستیابی اسرائیل به تضعیف جدی مقاومت فلسطین، تشکیلات تحت ریاست محمود عباس در رام‌الله، اداره غزه را نیز به‌دست گیرد. 
این گزینه هم البته با مشکلات زیادی مواجه است. مشکل اول آن، خود فلسطینی‌ها هستند؛ چرا که از یک‌سو مردم غزه و مقاومت فلسطین درهم تنیده‌اند و امکان جداسازی آنان از یکدیگر وجود ندارد کمااینکه این فاصله‌گذاری طی دو هفته اخیر به اندازه یک میلی‌متر هم پیشرفت نداشته است و از سوی دیگر محمود عباس و تشکیلات خودگردان جایگاهی در میان فلسطینی‌ها و به‌خصوص در میان ساکنان غزه ندارند. شاید به همین دلیل است که محمود عباس دو روز پیش و پس از جدی شدن بحث بازگرداندن تشکیلات خودگردان بر غزه گفت «تنها در چارچوب یک راه‌حل فراگیر سیاسی آماده انجام مسئولیت خود در کرانه باختری، قدس و غزه است» این در حالی است که رژیم غاصب هرگز اجازه تسلط کامل تشکیلات خودگردان بر کرانه باختری و قدس شرقی نمی‌دهد و سیاست‌های آن دایر بر محدود کردن مداوم صلاحیت‌های محمود عباس در اداره کرانه باختری بوده است. 
3- جنگ مقاومت و ارتش اسرائیل در غزه تازه آغاز شده و هنوز به نیمه راه هم نرسیده است. بر این اساس سرنوشت درگیری‌های کنونی را مذاکرات سیاسی طرف‌های غربی - عربی تعیین نمی‌کند. ارسال پی‌در‌پی سلاح از سوی غرب برای  رژیم غاصب و روند رو به تشدید اقدامات جریانات مقاومت در منطقه علیه اسرائیل نشان می‌دهد، جنگ روند صعودی خود را طی هفته‌های آینده حفظ می‌کند و مذاکرات سیاسی تأثیر عمده‌ای بر آن نخواهد داشت. البته این جنگ ممکن است از سوی دو طرف کیفی‌تر شود یعنی از یک‌سو عملیات نظامی اسرائیل با اقدامات امنیتی و اهداف خاص شناسایی شده دنبال شود و از سوی دیگر عملیات مقاومت در منطقه که طی37  روز گذشته با هدف حفظ بازدارندگی در مقابل رژیم طراحی و اجرا شده، به سمت اهداف خاص که برای اسرائیل جنبه حیاتی دارد، سوق پیدا کند. بر این اساس می‌توان گفت روند کنش‌ها و واکنش‌ها طی یک تا دو هفته آینده به احتمال زیاد بسیار تعیین‌کننده خواهد بود. اگر مقاومت فلسطین طی این بازه زمانی بتواند مثل دو هفته گذشته مانع دستیابی نیروهای زرهی دشمن به اهداف خود در غزه شده و در عین حال روند تلفات‌گیری از آن را افزایش دهد، روند آینده را تعیین می‌کند و به‌طور طبیعی بر روند سیاسی هم اثر می‌گذارد. 
4- مقاومت فلسطین در غزه تا این لحظه پیروز صحنه رزم است و البته ارتش اسرائیل می‌تواند با استناد به بیش از 11 هزار کشته و بیش از 27 هزار زخمی که از زنان و کودکان و افراد غیرنظامی غزه گرفته است، در صحنه کشته‌گیری خود را نزد یهودیان پیروز بداند و روی آن تبلیغ کند، اما واقعیت این است که در هیچ تقویم تاریخی از حجم جنایت به پیروزی جنایتکار تعبیر نمی‌شود. همین‌که مقاومت هنوز به مناطقی خارج از غزه شلیک می‌کند و همزمان به‌طور روزانه به شکار تجهیزات و نیروهای زرهی دشمن در غزه می‌پردازد، پیروز میدان است. این در حالی است که به میزانی که دست مقاومت برای گرفتن تسلیحاتی عادی بسته است، دست رژیم برای دریافت بمب‌های چند تنی سنگرشکن باز می‌باشد. در این صحنه نامتوازن، موفقیت از آن کسی است که پیروزی خود را در میدان جنگ و نه در مقابل زنان و کودکان بی‌پناه جست‌وجو می‌کند. مردم در غزه می‌مانند و این یعنی مقاومت جایگزین ندارد. کمااینکه «ایلان ماسک» مدیرعامل اسپیس‌اکس (توئیتر سابق) دو روز پیش خطاب به ارتش جنایتکار اسرائیل نوشت «اگر یک کودک را در غزه بکشید باعث خواهد شد تعداد اعضای حماس افزایش یابد، افرادی که برای از بین بردن شما آماده جانفشانی هستند». 
نشست ریاض و انتظارات موجود
دکتر هادی محمدی  
روز گذشته سران و وزرای امور خارجه بیش از 50 کشور اسلامی در ریاض پایتخت عربستان سعودی جمع شدند تا در قالب نشست اضطراری سازمان همکاری اسلامی که به پیشنهاد جمهوری اسلامی ایران تشکیل شد تصمیمی مهم و هماهنگ برای جلوگیری از جنایات رژیم صهیونیستی در یک ماه گذشته در غزه بگیرند . انتظاری که اگرچه سخت و دور از ذهن به نظر می رسد، اما ظاهرا فلسفه سازمان همکاری اسلامی در 60 سال قبل همین بوده است. در واقع سازمان همکاری اسلامی یا همان سازمان کنفرانس اسلامی به این بهانه تشکیل شد تا پاسخی هماهنگ به هتک حرمت حرم مسجد الاقصی بدهد و قرار بوده در تمام این شش دهه این سازمان کاری کند تا مردم فلسطین به کسب حقوقشان نزدیک تر شوند، اما نتیجه چیست؟ نتیجه این بوده که رژیم صهیونیستی هر سال جلوتر آمده و جنایت کرده و کشورهای اسلامی هر سال متفرق تر از گذشته ، راه را نه برای تشکیل دولت فلسطین که برای عادی سازی روابط با دولت جعلی اسرائیل باز کرده اند . ظاهرا عملیات طوفان الاقصی در دو موضوع توانسته امیدواری ها را در بین کشورهای اسلامی افزایش دهد؛یکی شکست افسانه شکست ناپذیری رژیم صهیونیستی در داخل سرزمین های اشغالی پس از جنوب لبنان و دیگری جلوگیری از مظلوم نمایی اسرائیل در جهان که تظاهرات های باشکوه در سراسر دنیا حتی در قلب کشورهای اروپایی و آمریکا نشان دهنده آن است .با این حال هنوز چند گام دیگر باقی مانده که کشورهای اسلامی باید با هماهنگی همدیگر و با افزایش فشار به اسرائیل و حامیانش به پیش ببرند. سران کشورهای اسلامی در تلاش های دیپلماتیک و فرا دیپلماتیک خود باید راه های تنفس رژیم صهیونیستی را ببندند و در این میان کشورهای همسایه و نزدیک به این رژیم نقش بسیار مهمی دارند . چه معنی دارد سوخت ماشین جنگی اسرائیل در راه کشتار مردم فلسطین از کشورهای اسلامی تامین شود و از مسیر کشورهای اسلامی به اسرائیل برسد، اما حتی بیمارستان های غزه سوخت برای تولید برق نداشته باشند ؟ چرا کالاهای کشورهای اسلامی باید در بازارهای رژیم اشغالگر قدس فراهم باشد و فروشگاه های غزه از شدت محاصره خالی باشند و کودکان مسلمان سر گرسنه بر بالین بگذارند؟نباید فراموش کرد با وجود سرسپرده بودن برخی از رهبران کشورهای اسلامی ، راه هایی برای انجام این اقدامات وجود دارد . در سال 1992 همزمان با جنایات صرب‌ها در بوسنی علیه مسلمانان، با پیشنهاد کشورهای اسلامی و گروه تماس اسلامی که ایران هم عضوی از آن بود، حق مردم بوسنی برای دفاع مشروع از خودشان به رسمیت شناخته شد و کمک تسلیحاتی به بوسنی، باعث عقب راندن صرب‌ها و کاهش جنایات آن ها شد. کشورهای اسلامی می توانند در این مسیر و با استفاده از چنین عرفی در حقوق بین الملل فضا را برای مشروعیت بخشی بیشتر به دفاع مردم فلسطین مهیا سازند . همچنین کشورهای اسلامی که مراوده مالی با رژیم صهیونیستی ندارند، می توانند آسمان، دریا و خشکی خود را بر روی وسایل حمل  و نقل بار و مسافر که به مقصد رژیم صهیونیستی یا با مبدأ این رژیم است، مسدود کنند که خود فشاری اقتصادی خواهد بود و حتی در موضوع ارسال سلاح و تجهیزات نظامی نیز موثر است . یکی دیگر از انتظارات در این نشست این است که تهدیدات هسته‌ای رژیم صهیونیستی در شورای امنیت، شورای حکام و مراجع قضایی بین‌المللی مورد بررسی و محکومیت واقع شود. به تازگی وزیر میراث فرهنگی رژیم صهیونیستی در اظهاراتی جنایت‌آمیز تهدید به استفاده از بمب اتم علیه مردم غزه کرده بود و همین سند مهمی برای محکومیت این رژیم در نهادهای نظارتی هسته ای در دنیاست. متاسفانه در همه این شش دهه، چیز زیادی از سازمان همکاری اسلامی غیر از بیانیه های رسمی و غیر قابل اجرا شاهد نبودیم و این انتظار ملت های مسلمان حتی غیر مسلمان بدیهی است که یک بار هم شده دولت های اسلامی هم صدا با مردم خود کار را تمام کنند و با نشان دادن قدرت کشورهای اسلامی جلوی تجاوزات و جنایات رژیم صهیونیستی علیه این مردم مسلمان را بگیرند .
 
آنچه امریکایی‌ها درک نمی‌کنند
حنیف غفاری

این روز‌ها نظرسنجی‌های معناداری در سرتاسر امریکا منتشر می‌شود که قدر متیقن همه آنها، کاهش محسوس محبوبیت جوبایدن، رئیس‌جمهور ناتوان این کشور پس از جنگ غزه است. حمایت دموکرات‌های امریکا از نسل‌کشی در نوار غزه و اصرار آن‌ها بر عدم آتش‌بس، منجر به خشم بسیاری از رأی‌دهندگان مستقل امریکایی از بایدن شده است. آخرین نظرسنجی سی‌ان‌ان نشان می‌دهد که در صورت تکرار رقابت میان بایدن و ترامپ، رئیس‌جمهور سابق امریکا ۴۹ درصد و رئیس‌جمهور کنونی این کشور ۴۵ درصد آرا را کسب خواهند کرد. ضمن آنکه در ایالات سرنوشت‌سازی مانند پنسیلوانیا، میشیگان، نوادا، جورجیا و آریزونا نیز بایدن وضعیت خوبی ندارد و روز به روز شاهد رویگردانی بیشتر شهروندان امریکایی از وی هستیم.
کاهش سبد رأی بایدن در نزد رنگین‌پوستان، مسلمانان و لاتین تبار‌ها یکی از موضوعاتی است که طی روز‌های اخیر مورد توجه مؤسسات نظرسنجی قرار گرفته است. این گروه‌ها، که مجموعاً ۲۰ درصد جمعیت امریکا را تشکیل می‌دهند، نقش به‌سزایی در پیروزی بایدن بر ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۰ ایفا کردند، اما اکنون بسیاری از آن‌ها ترجیح می‌دهند دیگر خود را اسیر دوگانه بایدن- ترامپ نساخته و اساساً در انتخابات ریاست‌جمهوری پیش رو شرکت نکنند.
اما در ماورای نظرسنجی‌هایی که معطوف به دوگانه بایدن-ترامپ در امریکا صورت می‌گیرد، نظرسنجی‌های عمیق‌تر و تأمل‌برانگیزتری از سوی برخی مؤسسات برگزار می‌شود که معطوف به آینده این کشور بحران‌ساز در نظام بین‌الملل است. تحلیل پایگاه اکونومیست نشان می‌دهد که هرچقدر جنگ در غزه پیش می‌رود، پست‌های حمایت از رژیم صهیونیستی در فضای مجازی کاهش می‌یابد و هواداری جوانان امریکایی-اروپایی از فلسطینیان در شبکه‌های اجتماعی رو به افزایش است. جامعه آماری این پیمایش کاربران شبکه‌های اجتماعی در امریکا، انگلیس و کشور‌های اروپایی است. تحلیل اکونومیست از این پدیده این است: افراد سنین بالاتر (بالای ۶۰ سال) در جامعه آماری غرب، بیشتر هوادار اسرائیل و جوانان که سهم عمده کنشگران مجازی را تشکیل می‌دهند بیشتر هوادار فلسطین هستند.
حمایت جوانان اروپایی و امریکایی از فلسطینیان و نفرت آن‌ها از رژیم صهیونیستی، مسئله‌ای نیست که سران غربی قدرت کتمان یا تحریف آن را داشته باشند. حضور گسترده دانشجویان و فعالان اجتماعی جوان در تظاهرات‌هایی که در امریکا و اروپا در مخالفت با موجودیت رژیم صهیونیستی و جنایات این رژیم در غزه برگزار شده است، بیانگر واقعیتی است که دستگاه‌های امنیتی و سیاسی غرب از آن فراری هستند!
گذار از صهیونیسم تبدیل به یک الگوی فکری و عملیاتی در میان نسل‌های جدید در امریکا و اروپا شده است. این پدیده در حالی شکل گرفته است که مطابق محاسبات اولیه اتاق‌های فکر و سران غربی، گذشت زمان قاعدتاً باید به عاملی برای تثبیت جایگاه غیرمشروع اسرائیل در نزد نسل‌های آتی تبدیل می‌شد! اکنون این معادله کاملاً برعکس رقم خورده و مقدمات سقوط نهایی رژیم صهیونیستی را فراهم ساخته است. قطعاً در چنین روندی حامیان غربی جنایات رژیم صهیونیستی از جمله دولت‌های امریکا، انگلیس، آلمان و فرانسه نیز هزینه‌های هنگفتی بابت حمایت از تروریسم صهیونیستی پرداخت خواهند کرد. بدون شک این هزینه‌ها به اندازه‌ای سنگین خواهد بود که فعلاً دستگاه‌های امنیتی و محاسباتی غرب حتی قدرت تخمین زدن آن را نیز ندارند.

پیام یک حماسه در قلب لندن

حنیف غفاری

دیروز خیابان‌های اطراف سفارت آمریکا و رژیم‌صهیونیستی در لندن به کانون‌ جوش و خروش صدها هزار نفر در اعتراض به جنایات رژیم اشغالگر قدس در نوار غزه تبدیل شد. در حالی که ریشی سوناک، نخست‌وزیر انگلیس و سران احزاب محافظه‌کار،کارگر و لیبرال دموکرات نهایت تلاش خود را برای جلوگیری از این خیزش ضدصهیونیستی به کار گرفته بودند، در نهایت پازلی تحت عنوان «شنبه خشم» در لندن شکل گرفت.

تظاهرات لندن، نقطه آشکارساز گذار از روایت‌سازی سیاستمداران و رسانه‌های غربی در قبال جنگ غزه محسوب می‌شود؛ جایی که تکنیک‌های تبلیغاتی دشمن یکی پس‌ازدیگری در میان غریو رسای حمایت ازفلسطین هضم وابطال شد. مترادف‌سازی صهیونیسم‌ستیزی با یهودستیزی و جرم انگاری دفاع از کودکان غزه توسط شرکای اروپایی رژیم‌صهیونیستی، نه تنها راه به جایی نبرده، بلکه فطرت پاک و وجدان انسان‌ها را در دفاع از ملتی مظلوم و بی‌پناه بیدارتر کرده‌ است. این روزها همه ملت‌های دنیا اقدامات تحسین برانگیز و بسیار ارزشمندی را در حمایت از ملت فلسطین صورت داده‌اند. در حالی که بیش از یک‌ماه از آغاز جنگ سپری شده، لحظه به لحظه بر دامنه و عمق این بیداری عظیم افزوده می‌شود. تظاهرات لندن شاهدی محکم دال بر جمله معروف سید مقاومت است : زمان به ضرر صهیونیست‌ها پیش می‌رود.

علاوه بر موفقیت‌های میدانی رزمندگان مقاومت در غزه و لبنان، در بعد فرامتنی، محیطی و جهانی نیز شاهد رقم خوردن چندین طوفان‌الاقصی دیگر هستیم. طی سال‌های اخیر، رژیم اشغالگر قدس از طریق موسسات غیردولتی و امنیتی اروپایی و آمریکایی، نفوذ فرهنگی قابل توجهی را در نقاط گوناگون دنیا صورت داده و درصدد تغییر ذائقه و رویکرد افکار عمومی دنیا نسبت به ماهیت اشغالگرایانه و متوحش خود برآمده ‌است. دولت‌های اروپایی و آمریکا در این روند وقیحانه با تل‌آویو و موساد همراه شده‌اند اما این مهندسی پیچیده غربی ــ صهیونیستی به یک نقطه آشکارساز ختم شده است: شکست و تباهی دشمن.
تحولات شناختی اخیر در سراسر دنیا موضعگیری قاطعانه ملت‌های گوناگون در تقابل با نسل‌کشی صهیونیست‌ها در نوار غزه، بار دیگر نشان می‌دهد ما با نوعی صهیونیسم‌ستیزی گسترده و مستمر در دنیا مواجه هستیم که قطعا هیچ‌گاه فروکش نخواهد کرد و با گذشت زمان، شاهد گسترش کمی و کیفی آن خواهیم بود. در غیاب تشکیلات خودگردان و سران کشورهای عربی که سکوت وقیحانه و منفعلانه‌ای را در برابر صهیونیست‌ها اتخاذ کرده و صرفا شاهد و ناظر نسل‌کشی نتانیاهو و همراهانش در نوار غزه هستند، ملت‌های جهان آگاهانه و مسئولانه در این آوردگاه به پا خاسته‌اند. قطعا این بار نیز سرنوشت ماجرا یکسان خواهدبود: شکست نهایی رژیم اشغالگر قدس در میدان نبرد با جبهه مقاومت و پرداخت هزینه این شکست از سوی حامیان رژیم کودک‌کش صهیونیستی.

اصولگرایی- اصلاح طلبی و جامعه باز و بسته

امین جمشیدزاده

درست چند روز پیش بود که پخش یک برنامه از شبکه افق سیما و صحبت‌های خانم منصوره معصومی اصل عضو شورای مرکزی شریان و مهمان برنامه به ناگاه فضای جامعه را که آبستن مسأله فلسطین و جنگ اسرائیل و غزه بود به یکباره با یک شوک و تکانه غیرقابل وصف مواجه و روبه رو کرد و سپهر سیاسی و اجتماعی کالبد جامعه را با توجه به اتمسفر برگرفته از مصائب معیشتی و اقتصادی دچار یک چالش جدی ساخت و آن جمله مهم و ناهمگون مهمان برنامه که« مملکت مال ما حزب اللهی هاست. » به سرعت بر روی تلکس خروجی رسانه‌های کشور نشست و زبان به زبان می‌چرخد و حتی به گعده‌های شبانه اصولگرایان و اصلاح طلبان کشید و مباحث فراوان و انتقاد زیادی را برانگیخت؛ منصوره معصومی اصل در اینستاگرامش خود را دارای دکترای علوم قرآنی و مشاوره و قبل از ازدواج و مدیر مؤسسه بیت النور معرفی کرده است؛ در اردیبهشت۱۴۰۰، ویدیویی در صفحه اینستاگرام معصومی منتشر شد ویدیویی که در آن دختری کوچک، فائزه هاشمی؛ را به مناظره فراخوانده بود، این دختر اما فرزند منصوره معصومی بود.

پس از آن که فائزه هاشمی دعوت به مناظره را پذیرفت او گفت: « سلام فائزه خانم، من امروز در سایت‌ها دیدم شما پیشنهاد مناظره با من را قبول کردید و آماده مناظره با من شدید به قول خودتان شما کاندیدای ریاست جمهوری هستید و شما می‌توانید از مناظره با من سوء استفاده کنید و من این فرصت را به شما نمی‌دهم و البته شما قطعاً باید رد صلاحیت شوید؛ انشاءالله مناظره ما باشد برای بعد از انتخابات، آهان راستی فصل امتحاناتم است و باید امتحاناتم را خوب بدهم تا آدم خوبی باشم؛ تا در آینده عاقبت به شر نشوم. » در ویدیویی دیگر که چند هفته پیش در فضای مجازی تحت عنوان فعال اصولگرا از منصوره معصومی منتشر شد او خواستار افزایش« سواد سیاسی» جامعه شده و تأکید می‌کند که: « ایران تا ۸ تا۱۰ سال آینده بهشت روی زمین خواهد شد؛ تازه من ارفاق کردم. »

منصوری که حضوری فعال در فضای مجازی و صدا و سیما دارد در انتخابات مجلس یازدهم در۲ اسفند۹۸ نیز از کرج کاندیدا شد اما ناکام ماند؛ برخی تحلیلگران و ناظران بر این باورند آن چه معصومی بیان کرد واقعیت پنهان و سانسور نشده آن چه در ذهن جریان اصولگرا می‌گذرد است؛ احمد زید آبادی روزنامه‌نگار و فعال سیاسی در واکنش به ویدیوی منتشره از معصومی نوشته است« واقعیت را همین خانم در برنامه زنده صدا و سیما گفته است، مملکت مال حزب الهی هاست؛ من به سهم خودم از این خانم به دلیل بیان واقعیت تشکر می‌کنم، ما که این حرف‌ها را می‌زنیم، رو ترش می‌کنند که چرا سیاه نمایی و نشر اکاذیب می‌کنیم. »

داود حشمتی روزنامه‌نگار نیز نوشته است که اظهارات معصومی«‌مانیفست» تمامی جریان اصولگراست؛ فقط او جرأت کرده صریح و بدون خودسانسوری بر زبان آن را جاری کرده است. » ولی پاسخ قاطع را مهدی فضائلی عضو دفتر رهبری به ادعای کارشناس صدا و سیما درباره اینکه مملکت مال حزب اللهی هاست در شبکه اجتماعی ایکس داده که در پاسخ به برخی گزینش‌های سطحی و مغرضانه؛ رهبر انقلاب فرموده‌اند که: «این انقلاب یک انقلاب الهی است و پایه اصلی آن مردمند و این انقلاب متعلق به مردم است و هیچ کسی، هیچ قشری نمی‌تواند و نباید ادعای مالکیت این انقلاب را بکند، خود را مالک بداند، دیگران را مستأجر… صاحب این انقلاب مردمند. »

اما آن چه در این میان پس از هجمه انتقادات مغفول ماند و حلقه مفقوده این کلید واژه بود عرفان بود؛ مهمان برنامه می‌خواست به عرفان در پیکره جامعه نقب و گریز بزند که در دام ناموزون گاف بزرگ خویش افتاد و در واقع او می‌خواست ذهن جامعه معطوف به یک تغییر و دگردیسی در این راستا که پیشتر در دوسطر بالا ذکر آن رفت کرده باشد که در ادامه بحث جنجالی خود گفت که جامعه ایران در ده سال آینده به آن سطح‌ایده‌آل و آرمانی می‌رسد؛ گفتنی است که در سده نوزدهم، به ویژه در هگل و برگسون، به قسمی از عرفان تکاملی(evolutionary mysticism) بر می‌خوریم که تغییر را می‌ستاید و به این جهت به نظر می‌رسد با نفرت پارمنیدس و افلاطون از دگرگونی، در تضاد مستقیم قرار داشته باشد. اما امر واقع است که هر دو قسم عرفان در تکیه بر اهمیت دگرگونی مبالغه می‌کنند و این نشان می‌دهد که هر دو بر تجربه‌ای واحد بنا شده‌اند.

هر دو واکنش‌هایی هستند در برابر تجربه هراس‌انگیز دگرگونی اجتماعی؛ منتهی یکی به این‌امید است که تغییر متوقف شود و دیگری تغییر را امری واقعی و ذاتی و خوش یمن تلقی و قلمداد می‌کند و با حالتی هیستریک و بی‌گمان آمیخته به کشش و وازنش آن را می‌پذیرد و مهمان برنامه در واقع جامعه را به و پارسایی بیشتر و دینداری به روز فرا می‌خواند؛ ائوثوفرون که یکی از رساله‌های قدیمی است و معمولاً به کوششی از جانب سقراط برای تعریف پارسایی یا دینداری تعبیر می‌شود؛ سقراط می‌پرسد: «دینداری چیست و بی‌دینی کدام است؟ » او پاسخ می‌دهد: « دینداری همین کاری است که من می‌کنم! باید هر که را گناهش قتل نفس و امثالهم باشد تحت تعقیب قرار دهی خواه پدرت باشد و خواه مادرت، و اگر ندهی، بی‌دینی. » و ائوثوفرون می‌خواهد پدرش را تحت تعقیب قرار دهد چون او غلامی را کشته است؛ مطابق شواهدی که گروت آورده است، هر شهروند به موجب قانون آتیکا موظف بود در این گونه موارد درخواست تعقیب کند.

چپ گرایان و در واقع اصلاح طلبان در ایران غالبا به پایبندی خویش به اخلاق و امنیت‌ایمان دارند و این امر گرچه ربط زیادی به موضوع ندارد، ولی گاهی مطبوع‌تر و متواضعانه‌تر است تا حالت جزمی و حق به جانب بسیاری از اصولگرایان اخلاق مدار؛ که با سلسله برنامه‌ها و بحث‌های جزمی و دگم‌اندیشانه که در این برنامه‌ها از جهرمی، ابطحی و بعضی چهره‌های اصلاح طلب و دعوت آن‌ها به برنامه‌های صدا و سیما انتقاد فراوان شده بود جامعه را دعوت به نسخه خود‌اندیشانه و افراط‌گرایانه چنین‌اندیشه‌هایی باید کرد

اقتصاد ملی و خسارت‌های مکتب خودمالک‌پنداری

ناصر ذاکری
‌همان‌گونه که انتظار می‌رفت، انتشار سخنان میهمان جنجالی برنامه رسانه ملی که کشور را متعلق به یک جریان خاص سیاسی می‌دانست، واکنش‌ گسترده‌ای به‌ دنبال داشت و حتی مسئولان رسانه ملی ناگزیر از اعلام موضع شدند. ممکن است برخی ناظران با عنایت به اینکه نه بیان چنین جملاتی تازگی دارد و نه گوینده فردی مطرح در فضای رسانه‌ای است و نه جریان سیاسی حامی او وزنی قابل‌اعتنا در جامعه دارد، از حجم گسترده واکنش‌ها شگفت‌زده شوند که چرا موضوعی به این اندازه کم‌اهمیت این‌چنین انعکاس می‌یابد. درواقع این واکنش‌های گسترده از جانب افرادی صورت گرفته که چنین اظهارنظرها و به بیان دقیق‌تر این رفتار سیاسی خودمالک‌پندارانه را برای کشور بسیار خسارت‌بار و پرهزینه می‌دانند. از منظر سیاسی این رفتار در سال‌های گذشته منتهی به کاهش میزان مشارکت سیاسی شده‌ است. از منظر اجتماعی افزایش تمایل نخبگان و نسل جوان به مهاجرت و دل‌کندن از سرزمین مادری را باید نتیجه چنین برخوردهایی دانست. از منظر اقتصادی هم فعالان اقتصادی نمی‌توانند فعالیت خود را در سرزمینی گسترش بدهند که به‌اصطلاح مدعی‌ای دارد که همه دستاورد فعالیت‌های اقتصادی را برای خود و همفکرانش می‌خواهد. اقتصاد ملی در ‌ چند دهه گذشته هزینه سنگینی را به‌صورت پرداخت یارانه به سیاست خارجی متحمل شده‌ است.

 برخلاف بسیاری از کشورهای دیگر که سیاست خارجی خود را با توجه به اهداف رشد اقتصادی تعریف کرده و آن را در خدمت اقتصاد قرار می‌دهند و همین امر دشواری‌های جدی برای آن ایجاد کرده‌ است.

تقویت مکتب خودمالک‌پنداری و حمایت از این جریان کم‌طرفدار اما پرسروصدا شرایطی را ایجاد کرده که اقتصاد ملی علاوه‌بر تحمل خسارت در حوزه سیاست خارجی، در میدان سیاست داخلی هم از خسارت کمرشکن مصون نماند.

امروزه اقتصادهای درحال‌توسعه در رقابتی تنگاتنگ با یکدیگر برای جذب هرچه‌بیشتر سرمایه و نیروی‌ انسانی نخبه و سرعت‌بخشیدن به رشد اقتصادی خود هستند. آنها تلاش می‌کنند علاوه‌بر استفاده بهینه از این دو منبع خود، منابع و داشته‌های جوامع دیگر را نیز به منابع خود افزوده و توان اقتصادی را بالا ببرند. موفقیت آنها در این میدان رقابت فشرده در گرو افزودن بر جذابیت‌های اقتصاد خود، تسهیل جریان سرمایه‌گذاری و به‌اصطلاح گستردن فرش قرمز برای استقبال از صاحبان سرمایه و به‌ویژه نخبگان و متخصصان است.

در چنین شرایطی متولیان امر در کشور ما نه‌تنها برای حفظ و استفاده بهینه از این دو منبع درصدد ایجاد جاذبه برای صید نخبگان و سرمایه‌گذاران خارجی نیستند بلکه با گشاده‌دستی تمام اجازه می‌دهند جریان تندرو با مطرح‌کردن تز «خالص‌سازی» و ایجاد دافعه قدرتمند، شرایطی را در داخل کشور ایجاد کند که جوانان تحصیل‌کرده و نخبه کشور تردیدی در رفتن و عطای سرزمین مادری را به لقایش بخشیدن نداشته‌ باشند. افزایش جریان خروج سرمایه و نیروی انسانی متخصص در دهه‌های اخیر ارتباط بسیار نزدیکی با رواج تفکر خودمالک‌پنداری و تسلط این جریان کم‌طرفدار بر همه تریبون‌های رسمی کشور داشته‌ است.

نکته جالبی که در همین جملات کوتاه میهمان برنامه جنجالی به چشم می‌خورد، بی‌اعتنایی محض به تبعات و هزینه‌های نسخه‌های پیشنهادی است. او با سیاست رسانه ملی مخالفت کرده و پیشنهاد می‌کند نارضایتی جامعه از تک‌صدایی‌شدن رسانه ملی نادیده گرفته‌ شود: «خواهند گفت فلان، خب! بگویند». به بیان دیگر رسانه ملی باید هرچه بیشتر «خالص‌سازی» شده و فقط نظرات هم‌فکران این جریان را منعکس کند و اگر مردم اعتراض کردند، اعتنایی نکند، مردم چه حقی دارند که اعتراض کنند؟ این جریان خودمالک‌پندار حتی انعکاس قطره‌ای نظرات سلیقه‌های سیاسی متفاوت با خود را برنمی‌تابد و خواهان سانسور 

بیشتر است.

این اختلاف داخلی در جریان تندرو را از یک نظر می‌توان با اختلاف نمایندگان مجلس در انگلستان اوایل قرن نوزدهم درباره پرونده هند مقایسه کرد: گروهی از نمایندگان نگران آینده بودند و می‌گفتند اگر جریان غارت و استثمار هند با همین سرعت پیش برود، این گاو شیرده پربرکت را از دست خواهیم‌ داد، پس باید قدری امساک کنیم. گروه دیگر می‌گفتند باید همچنان به دوشیدن افراطی ادامه بدهیم و لازم نیست نگران تبعات این 

افراط باشیم.

جریان تندرو نشان داده که چندان نگرانی از بابت تبعات نسخه‌ای که برای کشور تجویز می‌کند، ندارد. در دهه ۸۰ از دید آنان ارجاع پرونده هسته‌ای ایران به شورای امنیت اهمیت نداشت اما همین امر گرفتاری بزرگی برای کشورمان ایجاد کرد. در دهه ۹۰ از دید آنان تحریم نفت ایران غیرممکن بود، چون قیمت نفت را به بالای 200 دلار پرتاب می‌کرد اما دیدیم که این تحریم اتفاق افتاد و هزینه سنگینی به کشورمان تحمیل شد. بااین‌حال همین جروبحث ساده در رسانه ملی نشان داد که حتی در درون جریان تندرو هم شاخه‌ای با درجه بالاتر تندروی وجود دارد که طالب تحمیل سلیقه‌ خطرناکش به کل جریان تندرو و از این طریق به کل کشور است و هزینه و خسارت تحمیلی به کشور هم اهمیتی ندارد: 

«خب! بگویند!»

ایران امروز برای پیمودن مسیر پیشرفت و جبران فرصت‌سوزی‌های گذشته به همدلی و همراهی همه فرزندان خود نیاز دارد. ازاین‌رو رشد تفکر خانمان‌سور خودمالک‌پنداری سمی مهلک برای کشور است و رشد اقتصادی و نجات اقتصاد از بن‌بست رکود و عقب‌ماندگی در همان قدم اول در گرو دو اقدام ضروری است: اول نجات نهادهای تصمیم‌ساز و تصمیم‌گیر از دست تفکر خودمالک‌پنداری، دوم بازنگری در سیاست خارجی با محوریت منافع ملی و اهداف بلندمدت توسعه کشور.

تقابل فلسطین و اسرائیل فراتر از برد موشک‌ها
محمد قائمی‌راد
1- با تحقق انقلاب اسلامی ایران، دورانی جدید در عالم رقم خورد که می‌توان از آن با عنوان «عصر امام خمینی» یاد کرد؛ عصری که با برخورداری از چند شاخصه از عصر پیشین متمایز می‌شود. یکی از مهم‌ترین شاخصه‌های عصر جدید را باید تجلی «تعیین‌کنندگی اراده انسان و جوامع انسانی» دانست. در مکتب امام راحل، این اراده‌های انسانی است که سرنوشت انسان و عالم را رقم می‌زند، نه ابزار قدرت و ثروت. حضرت امام صحت این ادعا را با به پیروزی رساندن انقلاب اسلامی با تکیه بر حضور و اراده مردم به اثبات رساندند؛ انقلابی که در آن، مردم با دست خالی، بر حکومتی که جزیره ثبات و ژاندارم منطقه دانسته می‌شد غلبه کرد: «غلبه خون بر شمشیر». این اتفاق در دوران سیطره فکری تمدن غرب رخ داد که در آن باورهای انسانی آنچنان به پایین‌ترین سطوح تعلق به تن هبوط کرده بود که به پیش‌برنده و تعیین‌کننده بودن هیچ‌چیز غیر از عالم ماده و ابزار مادی باور نداشت.
در نتیجه این تقابل، ۲ نگاه اصلی نمودار شد؛ یک نگاه حقیقت انسان را در تن و بعد مادی خلاصه می‌کرد و بر همین اساس، ابزار مادی را عامل رشد، تعالی و رکن اصلی تمدن‌سازی خود قرار داده بود و نگاهی دیگر، حقیقت انسان را برآمده از قدرت روح وی تعریف می‌کرد و به همین دلیل، قدرت اراده و ایمان را مهم‌ترین عنصر سازنده تمدن غایی خود به شمار می‌آورد.
2- تکیه بر اراده‌های مردم، لازمه باور به قدرت آنهاست و اراده‌ها نیز متأثر از شناخت‌ها و باورها هستند. به تبع جریان حق، جریان رقیب نیز متوجه اهمیت جایگاه شناخت و اراده انسان شد و تمام تلاش خود را مصروف آن کرد که باور انسان را در چارچوب عالم ماده تعریف و غایت مدنظر جوامع انسانی را به توسعه مادی محدود کند تا سلطه خود را که منوط به اصالت یافتن نگاه مادی و توسعه این‌ دنیایی است، تثبیت کند. اینجاست که جنگ ‌شناختی و به تبع آن جنگ اراده‌ها آغاز می‌شود. از یک طرف تلاش برای اثبات برتری ابزارهای مادی و از طرف دیگر، تحقق تعیین‌کنندگی قدرت ایمان و اراده.
تقابل این روزهای جبهه مقاومت و رژیم اشغالگر اسرائیل، خط مقدم درگیری این ۲ رویکرد است. ضربه‌های سهمگین مجاهدان فلسطینی، نه تنها بر پیکر خودروهای زرهی دشمن بلکه بر پیکره تمدن پشتیبان آن وارد می‌شود که با تمام قابلیت‌های مادی و ابزار جنگی خود، در برابر قدرت ایمان و اراده مردم غزه ناتوان است. دستاوردهای امروز مبارزان فلسطینی در جنگ نظامی، بیش و پیش از هر چیز ثمره پیروزی ایشان در جنگ ‌شناختی و رسیدن به دستاورد «ما می‌توانیم»، «غلبه خون بر شمشیر» و «قدرت اراده‌ها» است. 
پس تغییرات عالم تابع اراده‌های انسانی و اراده‌ها تابع باورهاست و بر همین اساس، دستاوردهای بعدی را نیز باید در همین مسیر جست‌وجو کرد.
3- با توجه به آنچه بیان شد، صحنه امروز تقابل در منطقه را باید به گونه‌ای دیگر ترسیم کرد. نباید انتظار داشت سلاح‌ها سرنوشت جنگ را مشخص کنند. البته باید توجه داشت که منظور از این سخن، «شمشیر در غلاف» و «پرهیز از مصاف» نیست؛ بلکه مقصود، باور به این مهم است که ایمان و اراده، سوخت موشک‌ها و برد پهپادهای مقاومت را مشخص می‌کند و سلاح‌های پیشرفته دشمن را از کار می‌اندازد. در حقیقت، اراده‌ها اسباب‌ساز هستند و اسباب زمانی به کار می‌آیند که به اراده‌ها متکی می‌شوند، نه زمانی که اراده‌ها بر آنها تکیه می‌کنند. تکیه فرعون بر شکوه پوشالی سپاهیان و اسباب غلبه ظاهری خود، او را در دریای قهر الهی غرق می‌کند و ایمان موسی و پیروانش، اسباب نجات را پیش روی دست خالی و پای پیاده ایشان فراهم می‌کند. امروز نیز اراده‌های به پا خاسته و خون‌های به ناحق ریخته کودکان، زنان و مردان مبارز فلسطینی، لحظه به لحظه آتش بیداری را در جان جهان شعله‌ورتر می‌کند. اثرگذاری و برد «صبر و استقامت مردم فلسطین» و «ایمان و اراده مقاومت» در وجدان بشریت، به مراتب بیشتر از سلاح‌هایش بوده و خواهد بود.
4- رسالت دوستداران جبهه مقاومت و چشم‌انتظاران آزادی قدس را مطالب پیش‌گفته روشن می‌کند. اگر بیداری مردم فلسطین، مرحله‌ای تعیین‌کننده از گام برداشتن ایشان در مسیر رهایی بود، بیداری جهان اسلام و بلکه وجدان بشریت در قبال این مظلومیت متراکم، درگیری حق و باطل را در اصلی‌ترین نقطه خود - آن هم در مقیاسی جهانی - قرار خواهد داد، لذا آنچه اکنون در حال وقوع است نه صرفا تقابل «غزه و اسرائیل»، بلکه تقابل «ایمان و استکبار» است و این بار، وجدان بشریت یکصدا خواهد بود؛ صدایی که می‌تواند به پاسخی در وسعتی به مراتب گسترده‌تر از فلسطین، یعنی فرج نهایی بشریت، بینجامد. شرط این مهم، متوجه ساختن جامعه جهانی نسبت به این تقابل و تجمیع اراده‌ها در طرف جریان حق است. آن وقت است که مشخص می‌شود چرا در راهبری رهبر انقلاب و در بیانات سید مقاومت، روشن‌گری بیش از سلاح به چشم می‌آید؛ هرچند ذوق عجول ما را خوش نیاید...
 

نشست‌ها به قیام لله مبدل شود

مسعود پیرهادی

۱. رئیس‌جمهور کشورمان برای شرکت در اجلاس اضطراری سران کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی درباره جنگ غزه به «ریاض» عربستان سفر کرد و در نطق جامع خود به عامل اصلی جنایات در غزه یعنی آمریکا اشاره کرد. وی فضای این فاجعه را توصیف کرد؛ آمران و عاملانش را تقبیح کرد و برای برون‌رفت از این شرایط، راهکار ارائه نمود. رئیسی همچنان نتیجه‌نداشتن این نشست را مایه ناامیدی قلمداد کرد بلکه تکانی به پیکره کرخت برخی حکام منطقه بدهد.
رئیس‌جمهور در اجلاس سران کشورهای عضو سازمان همکاری اسلامی ۱۰ راهکار عملیاتی ارائه داد:  
یک. توقف کشتار غزه و پایان حملات کور
دو. رفع کامل محاصره و بازگشایی گذرگاه رفح
سه. خروج فوری نظامیان صهیونیست از غزه
چهار. قطع هرگونه ارتباط سیاسی و تجارت با رژیم صهیونیستی توسط کشورهای اسلامی و حمایت و پشتیبانی از تحریم‌کنندگان کالای صهیونیستی
پنج. معرفی ارتش صهیونیستی به‌عنوان یک سازمان تروریستی توسط دولت‌های اسلامی
شش. تشکیل دادگاه عادلانه برای بررسی جنایات رژیم صهیونیستی و تعقیب مقامات اسرائیل و آمریکا برای مشارکت در این جنایت
هفت. تشکیل یک صندوق برای بازسازی غزه
هشت. ارسال کاروان‌های بشردوستانه برای مردم فلسطین
نه. نام‌گذاری روز بمباران بیمارستان‌های غزه به‌عنوان روز نسل‌کشی و جنایت علیه بشریت
ده. تسلیح مردم فلسطین برای مقابله با اشغالگر جنگ‌افروز در صورت تداوم اشغالگری
و البته راهکار اصلی فارغ از موارد پیش‌گفته، تشکیل یک دولت فلسطینی از بحر تا نهر با رأی هر فلسطینی
۲. سید حسن نصرالله در یک بازه زمانی کوتاه، دو نطق حکیمانه و شجاعانه داشت. او در هر دو سخنرانی خویش، مطالبی مستند و مستدل، شامل آمارهای دقیق و حساب‌شده از میدان نبرد ارائه کرد.
یکی از خلقیات سیدحسن نصرالله، تقبیح ظالمان و یاری‌دهندگان ظلم از قبیل عاملان، آمران و ساکتان این جنگ نابرابر است و دیگری تحسین مظلومان مقتدر و مدافعان و حامیان آنان. ایمان، امید، اقتدار، حکمت، علم و حلم در نطق این سید دوست‌داشتنی موج می‌زند.
۳. نفس اجتماع سران کشورهای اسلامی و عربی، در ابعادی مثبت است و مثلا نشان می‌دهد فلسطین تنها نیست اما این کافی نیست؛ این حضور و توصیف‌ها و تقبیح‌های سران اسلامی و عربی نسبت به ظلم شرورترین موجودات عالم اگر با مقابله عملی همراه نشود، باعث تجری دشمن خواهد شد. این نشست‌ها باید به قیام لله مبدل شود و چنانچه در عمل، دشمن ببیند امت اسلامی و سران کشورهای اسلامی پای کار فلسطین آمده‌اند بی‌شک در نوع مواجهه خود با مسئله فلسطین تجدیدنظر خواهد کرد.

نام:
ایمیل:
نظر: