(روزنامه اطلاعات - 1395/02/06 - شماره 26423 - صفحه 12)
* آیا ارتباطی بین درگیریهای اخیر در قره باغ کوهستانی و فرایندهای منطقهای و بینالمللی (قفقاز، اوکراین، افغانستان، شرق نزدیک) وجود دارد؟
** البته وابستگی متقابل ساختاری، از شاخصهای دنیای معاصر بوده و به این دلیل آغاز مرحله جدید درگیریها در قره باغ کوهستانی با یک سری از فرایندهای منطقهای مرتبط است. سوال اینجاست که ماهیت این ارتباط چیست؟ آیا صحبت از تاثیر مستقیم این یا آن فرایند است یا این تاثیر به صورت غیر مستقیم و «ایدیولوژیکی» است؟
به باور من در تشدید درگیریهای اخیر، علل داخلی مهم تر و اساسی تر به نظر میرسند. از جمله آمادگی دولت آذربایجان برای انتقام جویی و تدوین ایدئولوژی رسمی در رابطه به این اختلاف و همچنین مسئله ارضی، تشنج اوضاع را اجتناب ناپذیر کرده بود. علاوه بر این شرایط اقتصادی و کاهش توان نهادهای دولتی و شبه دولتی در تطمیع مردم روی نحوه رفتار عوامل اصلی این اختلاف تاثیر زیادی داشت.
* به نظر شما کدامیک از بازیگران خارجی به دنبال کسب سود از این اختلاف هستند (آمریکا، اروپا، روسیه، ترکیه)؟
** من فکر میکنم که هیچیک از بازیگران خارجی به صورت مستقیم نسبت به تشدید ناامنی در قره باغ کوهستانی علاقمند نیستند. بدون شک طرفهای خارجی از این اختلاف میتوانند نفعی حاصل کنند ولی این موضوع به توان آنها جهت استفاده از شرایط بستگی دارد.
* آیا این اختلاف و درگیریها میتواند باعث جلب داعش و دیگر سازمانهای تروریستی شود؟ در صورت مثبت بودن پاسخ، آیا کدام از بازیگران مهم ژوپلیتیک از آن نفع خواهند برد؟
** هرگونه اختلاف در این شرایط به محض ورود به مرحله خشونت به دلایل مختلف و از جمله مالی، ایدئولوژیکی و... زمینه برای جذب جنگجویان خارجی به صورت انفرادی و همچنین گروهی را فراهم میکند. در صورت طولانی شدن درگیریهای قره باغ کوهستانی بدون شک شبه نظامیان خارجی به آن جلب خواهند شد.با این حال من علاقمند نیستم تا بین اینها با داعش و سایر ساختارهای تروریستی ارتباط قائل شوم. داعش به طور واضح دارای منطقه فعالیت است که قفقاز جنوبی جزوی از آن به شمار نمیآید. اما با این وجود مسلم است که بخش قابل توجهی از بازیگران خارجی به منظور تائید ادعای «تهدید از جنوب» نسبت به طرح ارتباط بین قره باغ کوهستانی و داعش علاقمند خواهند بود.
* برخی کارشناسان معتقدند که توسعه درگیریها میتواند روسیه، ترکیه و ایران را تحت تاثیر قرار دهد. شما در این خصوص چه نظر دارید؟
** فکر نمیکنم که درگیریهای فعلی در قره باغ کوهستانی شدیدتر از درگیریهای اوایل سالهای 1990 قرن گذشته شود. بنابراین میزان جذب کشورهای همسایه به آن نیز به احتمال زیاد در سطح ابتدای دهه 90 قرن گذشت باقی خواهد ماند.
* شما نقش سازمانهای بینالمللی و منطقهای (از جمله سازمان پیمان امنیت جمعی که ارمنستان عضو آن است) در حل و فصل این بحران را چگونه ارزیابی میکند؟
** بارها روی این نکته تاکید شده است که ساختارها و سازمانهای بینالمللی که در فضای پساشوروی ایجاد شدهاند، از نقش و تاثیر بسیار پائین برخوردار هستنند.در این رابطه، سازمان پیمان امنیت جمعی نه فقط استثنا نیست بلکه در تاریخ موجودیت خود هرگز نتوانسته است دستکم موثر بودنش در حل و فصل یکی از اختلافات را به نمایش بگذارد. حتی در مسائل همکاریهای نظامی-فنی و آموزش پرسنل نیز همین وضع حاکم است. البته در رابطه با نقش ضعیف این سازمان در قضیه قره باغ کوهستانی برخی از موارد قانونی نیز وجود دارد.
قبل از همه اینکه ارمنستان اختلاف قره باغ کوهستانی را یک مسئله بین المللی نمیداند و دخالت خود در آن را نیز قاطعانه رد میکند. بنابراین هیچ دلیلی وجود ندارد که ارمنستان به استناد آن از سازمان پیمان امنیت جمعی کمک بخواهد.گذشته از آن، برخی اعضای سازمان پیمان امنیت جمعی نظیر قزاقستان به صراحت از تماميت ارضی جمهوری آذربایجان حمایت کرده و تا حد ممکن با هرگونه تصمیم مغایر این امر از سوی این سازمان مخالفت خواهند کرد.
دلایل و ابعاد بحران اخیر قرهباغ
نام قره باغ بیش از آن که تداعی کننده طبیعت زیبا و ویژگی های تاریخی و فرهنگی آن باشد، عمدتاً تداعی کننده یکی از پایدارترین مناقشات قومی طی چند دهه گذشته است که در ادبیات سیاسی منطقه قفقاز معمولاً در کنار بحران های قومی چچن، آبخازیا و اوستیای جنوبی، از آن تحت عناوینی چون «منازعه های منجمد» و یا «منازعه های لاینحل» یاد می شود.ولی کوزه گر کالجی در ایراس نوشت، نام قره باغ بیش از آن که تداعی کننده طبیعت زیبا و ویژگی های تاریخی و فرهنگی آن باشد، عمدتاًتداعی کننده یکی از پایدارترین مناقشات قومی طی چند دهه گذشته است که در ادبیات سیاسی منطقه قفقاز معمولاً در کنار بحرانهای قومی چچن، آبخازیا و اوستیای جنوبی، از آن تحت عناوینی چون «منازعههای منجمد»(Frozen Conflict) یا «منازعه های لاینحل»(Unresolved Conflict) یاد می شود. شاید بتوان نخستین مناقشه را اختلافنظر میان باکو و ایروان در مورد نام قره باغ دانست.
درحالیکه باکو معتقد است واژه قره باغ، از دو شق (قره + باغ) تشکیل شده است که به معنی «جنگل یا باغ سیاه» در زبان آذری است، ارمنستان بر این باوراست که این منطقه به لحاظ تاریخی «آرتساخ» نام دارد که برگرفته از نام دهمین استان ارمنستان بزرگ و تاریخی است. حتی بر سر معنی «قره» به معنی «سیاه» یا «قرا» به معنی «بزرگ» نیز میان دو کشور اختلافنظر است. چنانچه مراد مردم جمهوری آذربایجان از «قره باغ» همان معنی «باغ سیاه» است، اما مراد مردم ارمنستان «قرا باغ» به معنی «باغ بزرگ» است.
این مناقشه و اختلافنظر تنها در سطح نام کلی قره باغ نیست و اسامی بسیاری از شهرها و روستاهای این منطقه را نیز در بر می گیرد؛ چنانچه مردم جمهوری آذربایجان از مرکز قره باغ با عنوان «خان-کندی» و ارمنستان از آن با عنوان« اِستِپاناکِرت» یاد می کنند. همین مناقشه اسامی و اختلافنظر در مورد معنی و مفهوم واقعی و صحیح واژگان بهروشنی گویای سطح اختلافات میان طرف ها در بحران قره باغ است که پس از گذشت حدود دو دهه از پایان جنگ قره باغ در سال 1994، شاهد رویارویی نظامی دو طرف طی روزهای اخیر هستیم که تلفات انسانی و مادی قابلتوجهی را برجای نهاده است.
جنگ قره باغ و رویارویی نظامی ارمنستان و جمهوری آذربایجان که از 20 فوریه 1988 تا 12 می 1994 به طول انجامید، در مجموع 14167 کیلومترمربع شامل شهرهای کلبجر، قبادلی، جبرائیل، فضولی، زنگلان، آغ دام، لاچین و شوشا تحت کنترل ارامنه قرار گرفت. در نتیجه جنگ قره باغ بیش از 35 هزار نفر کشته شدند و بیش از 800 هزار نفر در نواحی مورد مناقشه، آواره شدند.این جنگ فرسایشی و پرهزینه، بهموجب توافقنامه بیشکک در 8 می 1994 از طریق «آتش-بس» (Ceasefire) و نه «پیمان صلح» (Peace Treaty) به پایان رسید.
روشن است که «آتشبس» به معنی «توقّف موقّت»یک جنگ و رویارویی نظامی است و تفاوت ماهوی با «پیمان صلح» دارد که «توقف کامل و دائمی» یک مناقشه را در بر دارد. عبور از وضعیت «آتشبس» به «پیمان صلح» در مناقشه قره باغ بر عهده نمایندگان گروه مینسک وابسته به سازمان امنیت و همکاری اروپا یعنی چهار کشور روسیه، آلمان، فرانسه و آمریکا قرار گرفت و مقرر شد در تعامل و رایزنی با ارمنستان و جمهوری آذربایجان ، راهحلی برای استقرار صلح در منطقه مورد مناقشه قره باغ بیابند. در این راستا، برای برقراری صلح دائمی و فراگیر در منطقه قره باغ کوشش های متعددی به عمل آمد و طرح های صلح مختلفی نظیر راهحل قبرس، چچن، دولت عمومی، اصول آندورا، دولت مشترک-المنافع، مبادله اراضی و ... مطرح شد که هیچیک به نتیجه عینی و مورد انتظار نرسید.
در چنین وضعیت شکننده و پر ابهامی، بارها از سوی طرفین مناقشه نقض آتش بس صورت گرفت و سپس دوره ای از آرامش و سکون بر فضای منطقه حاکم شد که برآیند آن حاکم شدن وضعیت «نه جنگ و نه صلح » (No War, No Peace) در منطقه قره باغ از سال 1994 تاکنون است؛ بنابراین، رویارویی اخیر در منطقه قره باغ را باید نقض توافقنامه آتش بس بیشکک در 8 می 1994 دانست که البته از حیث ابعاد رویارویی و خسارت های مادی و انسانی، قابل قیاس با هیچیک از موارد نقض آتشبس طی دو دهه گذشته نیست.
بخش مهمی از بروز درگیری های اخیر در منطقه قره باغ را باید ناکامی گروه مینسک و روندهایی چون روند کپنهاگ و اصول مادرید در دستیابی به یک راهحل مرضیالطرفین میان ارمنستان و جمهوری آذربایجان برای ایجاد صلح دائمی در قره باغ و نیز ناتوانی شورای امنیت سازمان ملل متحد با وجود صدور قطعنامه های ٨٢٢ (6 آوریل 1993)، ٨٥٣ (29 جولای 1993) و ٨٧٤ (اکتبر 1993) دانست. این وضعیت نقش مهمی در سرخوردگی و ناامیدی جمهوری آذربایجان در حلوفصل مسالمت آمیز مناقشه قره باغ داشته است.
طی دو دهه گذشته، دولت جمهوری آذربایجان کوشش دیپلماتیک گسترده ای را در سطح بین المللی در قبال موضوع قره باغ صورت داد. سازمان کنفرانس اسلامی، جنبش عدم تعهد، مجمع عمومی و شورای امنیت سازمان ملل متحد از جمله نهادهای بین المللی بودند که دولت الهام علی اف امیدوار بود با صدور قطعنامه و یا بیانیه از سوی این نهادهای بین المللی بتواند فشار سیاسی بیشتری را علیه دولت ارمنستان به دست آورد.
در راستای همین کوشش ها بود که 39 کشور عضو مجمع عمومی سازمان ملل متحد در 14 می سال 2008، قطعنامه 243/62 را به تصویب رساند که در آن «عقب نشینی سریع، بیقیدوشرط تمامی نیروهای ارمنستان از تمامی اراضی اشغالی جمهوری آذربایجان قید شده بود. هرچند در این قطعنامه غیر الزامآور، روسای گروه مینسک یعنی فرانسه، روسیه و آمریکا به آن رأی منفی دادند.
طبیعی است که چنین رویکردی مطلوب دولت آذربایجان و افکار عمومی این کشور نبود و به همین دلیل برخلاف دولت ارمنستان که گروه مینسک، سازمان امنیت و همکاری اروپا را ساختار مناسبی برای پایان بخشیدن به مناقشه قره باغ می داند، دولت جمهوری آذربایجان همواره انتقادات شدیدی را از عدم بی طرفی اعضای گروه مینسک مطرح کرده است.
از دیدگاه دولت جمهوری آذربایجان، پیوندهای مذهبی ارمنستان مسیحی با کشورهای فرانسه، آلمان و آمریکا و نیز نقش و تأثیرگذاری جامعه قدرتمند و بانفوذ دیاسپورای ارمنی در این کشورها بهموازات وجود پایگاه های نظامی روسیه در ارمنستان، عواملی است که مانع از ایفای نقش بی طرفانه و عادلانه از سوی اعضای گروه مینسک شده است. به شرایط یادشده باید سردی و تنش در روابط باکو با جهان غرب از سال ٢٠١٣ به این طرف بر سر مسائل حقوق بشر و نقض اصول و رویه های دموکراتیک را نیز اضافه کرد که موجب شکاف و اختلاف هر چه بیشتر میان دولت جمهوری آذربایجان و اعضای غربی گروه مینسک شده است.
لذا از این منظر، کنش یا واکنش نظامی جمهوری آذربایجان در تحولات اخیر قره باغ را می توان نتیجه سرخوردگی و ناامیدی جمهوری آذربایجان در حلوفصل مسالمت آمیز این مناقشه از طریق سازوکار گروه مینسک و نیز متضمن ارسال یک پیام جدی به اعضای این گروه دانست تا با تحرک و جدیت بیشتری در راستای حلوفصل این بحران گام بردارند.
در مقطع جنگ قره باغ در ابتدای دهه ١٩٩٠، شرایط سیاسی دو کشور ارمنستان و جمهوری آذربایجان بسیار متفاوت بود. درحالیکه ارمنستان به لطف نظام سیاسی نیمه دموکراتیکِ با ثبات خود بهصورت منسجم و یکپارچه در صحنه جنگ قره باغ ظاهر شد، بی ثباتی سیاسی در جمهوری آذربایجان موجب شکست های پیدرپی این کشور در این رویارویی نظامی شد. بهگونهای که خوجالی در زمان تحول در ریاست جمهوری ایاز مطلب اف، شوشا و لاچین در زمان تحول در دوره یعقوب محمد اف، کلبجر در زمان ایلچی بیگ و آغ دام و فضولی در دوره انتخاب حیدر علی اف بهجای ایلچی بیک و تحول و بحران صورت حسین اف و حمله او به باکو به تصرف نیروهای ارمنستان در آمد و همین امر بهروشنی گویای تأثیر بی ثباتی سیاسی در جمهوری آذربایجان بر وضعیت مناقشه قره باغ است.
لذا ثبات سیاسی دو دهه اخیر در جمهوری آذربایجان، شرایط و فضای بهمراتب متفاوتتری را در اختیار دولت و ارتش این کشور برای جبران ناکامی های جنگ قره باغ در ابتدای دهه ١٩٩٠ قرار داده است.دولت جمهوری آذربایجان طی چند سال اخیر از دو منظر سیاسی و اقتصادی در درون تحتفشار بوده است. ازنظر سیاسی، تقابل دولت علی اف با نیروهای لیبرال و اسلامگرا شدت گرفته است که علاوه بر مسائل دموکراسی و رعایت شریعت، نقطه مشترک انتقادات هر دو جریان سیاسی و فکری، انفعال و ضعف دولت جمهوری آذربایجان در قضیه قره باغ بوده است. لذا مداخله نظامی اخیر می تواند پاسخ مناسبی از سوی دولت باکو به مخالفان و منتقدین داخلی باشد.
از طرفی دیگر، جمهوری آذربایجان ازنظر اقتصادی نیز تحتفشارهای اقتصادی و اجتماعی ناشی از کاهش جهانی قیمت نفت است و طی چند ماه گذشته چندین شهر این کشور از جمله لنکران، آقسو، سییهزن و فضولی شاهد تظاهرات اعتراضی به بالا رفتن هزینه مواد غذایی و افزایش بیکاری بود. لذا اگر ورود جمهوری آذربایجان به درگیری های اخیر در صحنه قره باغ بهصورت پیشبینیشده و برنامهریزیشده نیز صورت نگرفته باشد، با توجه به تقویت شدید موج ناسیونالیستی و احساسات قومی و میهنی، پیامد اجتماعی و سیاسی آن در عرصه داخلی میتواند به عبور حاکمیت از وضعیت کنونی کمک کند.
مشابه همین وضعیت- البته در سطحی پایین تر- را می توان برای جامعه ارمنستان نیز متصور بود. تحولات اخیر قره باغ با توجه به زمینه ها و اختلافات تاریخی میان ارمنستان با جمهوری آذربایجان و نیز ترکیه موجب تقویت احساسات ناسیونالیستی میان جمعیتهای مختلف ارامنه یعنی ارامنه جمهوری ارمنستان، ارامنه ساکن در قره باغ و جامعه دیاسپورای ارمنی در سطح جهانی خواهد شد که پیامد مثبتی برای دولت ارمنستان برای عبور از مشکلات و چالشهای متعدد اقتصادی و نیز شکافها و اختلافات سیاسی با جریانهای سیاسی مخالف و منتقد خواهد داشت.
جمهوری آذربایجان در فاصله سالهای ٢٠٠٥ تا ٢٠١٣ که قیمت جهانی نفت اوج گرفته بود، خریدهای تسلیحاتی گستردهای را صورت داد. در مجموع، در فاصله سال های 2005 تا 2009 و 2010 تا 2014، واردات دفاعی جمهوری آذربایجان یک رشد 249 درصدی را تجربه کرد.
دولتهای اوكراین، بلاروس، تركیه، چین، صربستان، کره جنوبی، آفریقای جنوبی، استرالیا و اسرائیل از مهم ترین شرکای دفاعی جمهوری آذربایجان هستند که سهم اصلی را در بازار تسلیحاتی این کشور طی سال های اخیر داشته اند. بودجه ارتش جمهوری آذربایجان ازسال 2005 به بعد سير صعودي خود را آغازكرد. بودجه اين نهاد كه درسال 2005 نزديك به 300 ميليون دلار بود تا 2009رشد نزديك به 9 برابري داشته و به حجم 6/2 ميليارد دلار و درسال 2011 به حدود 1/3 ميليارد دلار رسيد كه به معني اختصاص يافتن 7/19 درصد بودجه دولت به اين مسئله است.
چشمگیرترین افزایش بودجه دفاعی جمهوری آذربایجان در سال 2011 روی داد. در این سال، با افزایش 89 درصدی، بودجه دفاعی آذربایجان به بیش از 3 میلیارد و 79 میلیون دلار (9/4 درصد از تولید ناخالص داخلی) رسید که نهتنها بالاترین میزان بودجه دفاعی در بین کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز محسوب می شد، بلکه رکورد بالاترین میزان رقم افزایش بودجه نظامی در جهان در سال 2011 میلادی نیز به جمهوری آذربایجان رسید.
بودجه نظامی آذربایجان طی سالهای بعد نیز همین روند رو به رشد را تجربه نمود و در سال ۲۰۱۴به حدود 8/3 میلیارد دلار رسید. اهمیت استراتژیک افزایش بی سابقه بودجه دفاعی و حجم خریدهای تسلیحاتی آذربایجان زمانی روشن می شود که آن را با حجم بسیار پایین بودجه دفاعی ارمنستان مقایسه کنیم.
بهعنوانمثال، درحالیکه بودجه دفاعی جمهوری آذربایجان در سال 2012 به 078/3 میلیارد دلار رسید، بودجه دفاعی ارمنستان در این مقطع، 417 ميليون دلار بود که بهروشنی فاصله بسیار زیاد دو کشور را در بخش بودجه دفاعی نشان می دهد. همین امر موجب شد دولت جمهوری آذربایجان طی یک دهه اخیر بارها با استناد به پشتوانه ساختار دفاعی و نظامی خود به ارمنستان در رابطه با تحولات قره باغ فشار لفظی و رسانهای بیشتری وارد کند.
بهعنوانمثال، الهام علی اف با اعلام افزایش هزینهها در بخش نظامی در بودجه دفاعی سال 2013، به ارمنستان هشدار داد تا نیروهای خود را از منطقه مورد مناقشه ناگورنو- قره باغ بیرون بکشد. لذا بخشی از دلایل مداخله نظامی اخیر را میتوان نتیجه رشد بیسابقه توان دفاعی آذربایجان طی یک دهه اخیر دانست که موجب شد ارتش این کشور با اعتمادبهنفس بیشتری وارد رویارویی نظامی با نیروهای نظامی ارمنی شود و بدین ترتیب درصدد جبران ناکامی های نظامی جنگ قرهباغ در ابتدای دهه ١٩٩٠ برآید.
ش.د9500087