* چرا میزان لغو سخنرانی در دولت آقای روحانی بالا رفته است؟این اتفاقات ریشه در چه مسائلی دارد؟
** به نظر من براندازی سخنرانیها به چند دلیل انجام میشود؛ نخست از برای افزایش جنبوجوشهای سیاسی که به انگیزه نزدیکی به انتخابات ریاست جمهوری شدت و تندی یافته و در چهارچوب گفتوگو و سخنرانی نبردی گفتاری آغازشده است؛ روشن است نهادهای برگزارکننده و مجوزدهنده از برآیندها و پیامدهای این تندگوییها نگراناند و به هم زدن آنها را به دوراندیشی نزدیکتر میدانند. دوم آنکه تراز بردباری کارگزاران سیاسی و اجرایی برخلاف ادعاها بالا نرفته و مهار زبان گویندگان و خرده گیران را آسانتر و کمهزینهتر از پاسخگویی میدانند. سوم آنکه خرده گیران هم بخشی برجسته از خردهگیریهایشان برای دریافت پاسخ نیست؛ بهجای آن برای فرو کاستن از بزرگی نکوهش شوندگان در نزد تودههاست.در این سپهری که ناپختگی رفتاری موج میزند، چنین رفتارهایی شگفتآور نخواهد بود.
* به نظر شما دلیل اصلی لغو سخنرانیها را باید در شیوه مدیریت مدیران جستوجو کرد، یا اینکه فضای مدنی ایران به میزانی از بلوغ نرسیده که بتواند سخنرانیهای سیاسی و فکری را به صورت آزاد برگزار کند؟
** شاید در جوامعی که کردار جایگاه نخست را دارد، گفتارهای اینچنینی چندان ترسانگیز نباشد؛ ولی در جامعهای که کردار فرسنگها از گفتار عقبتر است و پیوند چندانی میان کردار گوینده و گفتار او نبوده و به گفتهای سخنها به کردار بازی بوده وهمهچیز در سخن است، آشکار است که سخنان هراسانگیز خواهد بود و نه کردار. در جایی که نتوانستهایم به گردانندگان اجرایی و کارگزاران بر سرکار بیاموزانیم و بفهمانیم که آنان برای کارگزاری به کار فراخوان شدهاند و نه گفتار؛ برای چارهگری چالش دستمزد میگیرند و نه گفتن چالش. درجایی که باارزشترین بخش کارنامه گردانندگان برتر ما سخنرانی و گفتن نگرانیها در خوشبینانهترین حالت است؛ از تودهها چه چشمداشتی میرود.
در چنین حالتی سخنرانان بیکردار دوستداشتنی میشوند و آنان که بیادعا و جنجال کار میکنند؛ جایگاهی در ذهن تودهها و رسانهها ندارند. دلیل این مساله نیز این است که فرهنگ اهل گفتار چیره است و فرهنگ اهل کار شکستخورده. آزادیهای پسندیده هم تنها به آزادی نکوهش و نه آزادی فراکاوی کارکرد معنا میشود؛ گویا نمیدانیم آنکه میتواند؛ کار میکند و آنکه نمیتواند خردهگیری میکند. بینش ناپخته؛ منش و کردار ناپخته را می زاید و جز این باشد باید شگفتی کرد.
* به نظر شما راه حل این مساله چیست و چگونه میتوان با چنین مسائلی برخورد علمی و منطقی کرد؟
** هنگام آن رسیده است که از ناپختگی دست برداشته و کردار را در جایگاه شایستهاش بنشانیم.روزگار سخنرانیهای بیهوده و خودگوییهای بیپایه باید به پایان رسد؛ مردم از اینهمه سخن بیعمل بهجانآمدهاند.یک گام بهپیش رفتن هزار بار فراتر و ارزشمندتر از صد ساعت سخن راندن بیعمل از پیشرفت است. باید فرهنگ حکمرانیمان را تغییر دهیم.حکمرانی؛ سخنرانی نیست.مردم باید دریابند که بهجای دهان کارگزاران کشور به دستان آنها بنگرند.باید هر کارگزاری بهجای فرافکنی و گریز از پاسخگویی وادار شود که از کارنامه خود دفاع عملی کند.کارگزاران اجرایی به گونهای از دشواریها سخن میگویند که گویی آنها طلبکارند و مردم مقصر! روشن بگویم از خداوند آموخته ایم که ایمان نیز بی عمل صالح گره نمیگشاید.پس به مردم بیاموزانیم که عملگرا باشند و نه گفتارگرا.
* آیا تاکنون واکنش دولت آقای روحانی به «گروههای فشار» و برهم زنندگان نظم سخنرانیها قابل قبول بوده است؟
** واژگانی چون گروههای فشار فریبنده و دوپهلویند. گروه فشار یعنی چه؟ یعنی گروههای غیررسمی بدون پشتوانه؟ یا گروههایی که از ابزار فشار در پیکار دو گروه برای قدرت به سود یک سمت بهره میگیرند؟ سخنرانیها اکنون به دست نهادهای قانونی و رسمی یا جریانات با پشتیبانی نهادهای رسمی به هم زده میشوند؛ چه دولت باشد چه جز آن. دولت هم درگیر به هم زدن سخنرانی رقباست. اینیک بازی پرکشمکش کودکانه و فرآورده ناپختگی است. دولت خودش هم میداند نمیتواند کاری بکند؛ بهجای برونرفت از این بازی دو سر باخت؛ خودش هم درون این بازی افتاده است. برهم زنندگان انگیزه قدرتنمایی برای خود و نشان دادن ناتوانی دولت را داشتند که کامیاب شدهاند. دولت بازی را مدیریت نکرد؛ درونش شد و درهرحال بازنده خواهد بود همانسان که دولتهای پیشین هم باختند.
* چرا اصولگرایان پس از اینکه به طرف آقای روحانی متمایل شده بودند به یک باره به طرف آقای قالیباف گرایش پیدا کردند؟
** یکی از ویژگیهای سیاست در ایران این است که بیشتر مردم از سر دلباختگی به یک سو گرایش پیدا نمیکنند بهجای آن از سر رویگردانی یا ترس از رقیب او به سمتش میروند؛ روحانی هم رای آورد نه از آن رو که دلباختگانی در میان اصلاحطلبان یا اصولگرایان دارد؛ چهبسا از آن رو که اصلاحطلبان از ترس اصولگرایان او را برگزیدند و بخشی از اصولگرایان او را درهرحال بهتر از اصلاحطلبان دانستند.ولی گمان این است که روحانی هرچند نه اصلاحطلبان و نه اصولگرایان را خشنود نکرده است ولی اصلاحطلبان چارهای مگر پشتیبانی از او در دور آینده ندارند و اصولگرایان هم دریافتهاند که آشفتگی شان شکست را به روحانی پیشکش کرد و در این میان روحانی بیش از همه شاید وامدار بودن سعید جلیلی در میدان بود که چرخش گاه گفتوگو را آنجا برد که روحانی سخنی برای گفتن داشت و بر ترس اصولگرایان میانهرو و بهویژه اصلاحطلبان به درست یا نادرست دامن زد و در این میان قالیباف بازنده ناکامی بود که از دوستانش بیشتر آسیب دید تا رقبایش!
بههررو هرچند اصولگرایان هنوز به تصمیمی نرسیدهاند؛ ولی در میان نامها که در میان اصولگرایان به عنوان نامزد ریاست جمهوری یاد میشود؛ قالیباف سرشناسترین و اجراییترین نام است.اصلاحطلبان هم پسازآن که دلآسوده شدند احمدینژاد از زمینه میدان برون رفته است؛ در برنامه املاک نجومی- همانندسازی شاعرانه حقوقهای نجومی کوشیدند او را از میدان به در کنند که چنین پیداست بهدرستی پیروز نشدند. بههرحال درست است که قالیباف نامدارترین و دارنده پرونده مدیریتی کلان کمابیش شایسته دفاع است ولی هنوز برای تصمیمگیری باید چشمبهراه پیشامدها بود.
* آیا آقای قالیباف به درخواست اصولگرایان برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری پاسخ مثبت خواهد داد؟پیش بینی شما چیست؟
** بهراستی از رای قالیباف آگاهی ندارم و باید از او پرسشنمایید ولی گمان دارم که این بستگی به عواملی چند دارد؛ نخست خواست خود او برای این نامزدی. زیراکسانی شاید شکست پیشینش را گوشزد کنند ولی برای آنکه در خود توانایی میبیند؛ شکست پیشدرآمد پیروزی است و نه نشان مرگ و نابودی. دوم؛ یکپارچگی اصولگرایان بر روی او یا دستکم نشان دادن گرایش بخش برجستهای به او. سوم؛ سامان دادن به گروهی کارآزموده در کار ساماندهی و سیاست که یاریگر او باشند. تا حال حاضر که قالیباف از نامهای پیشنهادشده در میان اصولگرایان شناختهتر است؛ هرچند گمان دارم اصلاحطلبان با همین دیدگاه بکوشند در شورای شهر او را زیر فشار گذاشته و بر سر نیامدنش با او به سوداگری پردازند؛ که بااینهمه گمان دارم در صورت شرکت نکردن قالیباف در انتخابات هم او را در شورای شهر آسوده نخواهند گذاشت زیرا برای شهرداری تهران و به دست آوردن شوراهای شهر تهران و کشور برنامه پرکار دارند.
* تحلیل شما از رفتار انتخاباتی سه طیف اصولگرا (سنتی، معتدل و رادیکال) در انتخابات ریاست جمهوریصص۹۶ چیست؟
** اصولگرایان در زمان مدیریت ناطق نوری از دوگانگی میگفتند ولی عملا در سر بزنگاه به یکپارچگی میرسیدند؛ این رفتارشان مورد افسوس اصلاحطلبان بود و گاه از آن به نظم پادگانی یاد میکردند؛ پس از ناطق نوری رهبری اصولگرایان دچار چالش شد؛ در سخن از یکپارچگی میگفتند در کردار پراکندهکاری میکردند؛ در دور پیشین در سخن پراکنده بودند و در کار نیز پراکنده؛ اکنون باز سخن از یکپارچگی میرود و امید داریم که در کار نیز چنین باشد و اهمیت شرایط را دریافت کرده باشند ولی بهواقع این چشمداشت بیشتر به آرزو همانند شده است.گمان من آن است که رادیکالها بیشتر گرایش خردهگیری دولت و روحانی را داشته باشند و نیز نامزدهایی که شاید باز رای شکن اصولگرایان و رفیق رقیب نمای روحانی شوند.معتدلین بیشتر از روحانی روی برگرداندهاند ولی دانسته نیست به که روی کنند؛ سنتیها در این دوره به نظر پراکنده میآیند و هرکدام از تشکلهایشان خواهاناند که نامزد از ما باشد ولی اگر گذشته چراغ راه آینده باشد؛ بیشتر در دم واپسین بخردانه کار میکنند و با معتدلین به یکراه میروند.
* به نظر شما رقبای انتخاباتی آقای روحانی در فضای انتخاباتی روی کدام نقاط ضعف آقای روحانی تاکید خواهند کرد؟
** اصولگرایان در کار دریافتهاند که سامان سیاسی دولت هماهنگ کار نمیکند و پیوند بدنه دولت و حتی وزیران با شخص رئیسجمهور دچار آشفتگی ارتباطی است؛ آنها دریافتهاند که وزیران قادر نیستند بهسادگی با رئیسجمهور بهطور پیدرپی و کارا دیدار کنند. در پرده بودن رئیسجمهور بنا بر برخی ادعاها که من آگاهیای از راستی آن ندارم عملا سپاه دولت را ناهماهنگ کرده است؛ از همین رو در برابر فشارها ناهماهنگ و پر لغزش آشکار میشوند؛ رئیس دولت نیز در سخنانش پیام یگانهای را منتقل نکرده و دولت نتوانسته از کامیابیهایش بهره شایسته را در بسیج افکار عمومی به سود خود ببرد. بنابراین فشارها پاسخ داده و دولت را به انفعال برده است.پس فشارها ادامه خواهد یافت. ناکامیهای اقتصادی و حتی بحث برجام که نقطه کامیابی دولت بود زیر چکش قرار خواهد گرفت و ناهماهنگی دولت در واکنش با ارزشترین یار اصولگرایان خواهد بود؛ با اینهمه همه اینها به معنی پیروزی اصولگرایان در انتخابات نخواهد بود ولی از محبوبیت و نه شاید لزوما از رای دولت خواهد کاست.
* چالش هواداران«قالیباف- احمدینژاد» را به چه میزان در اجماع اصولگرایان برای انتخابات ریاست جمهوری تاثیرگذار میدانید؟
** هواداران احمدی نژاد از دید تیپشناسی از یکگونه نیستند. آنان بیشتر دلواپسی انقلاب و عدالت را دارند و پیرو نظرات رهبری نظام هستند ولی با اینهمه کسانی هم هستند که خوانش ویژه دکتر احمدینژاد از انقلاب را بر هر خوانش دیگری برتری میدهند؛ با اینکه به نظر میرسد گرایش احمدینژاد با قالیباف ناسازگار است ولی احمدینژاد در شرایط کنونی به رویارویی سیاسی با قالیباف برنخواهد خواست، زیرا عملا مایه قرار گرفتن رای هوادارانش در سبد روحانی خواهد شد. بنابراین میان خاموشی و قرار گرفتن در رسته اصلاحطلبان باید یکی را گزینش کند که گمان نمیرود بهصف اصلاحطلبان بپیوندد.
* چرا احمدی نژاد حاضر نیست از ظرفیت سیاسی خود برای اجماع و همراهی با اصولگرایان استفاده کند؟
** این گمان بیچون و چرا نیست زیرا هیچگاه احمدینژاد نگفته است که در برابر یکپارچگی اصولگرایان کار میکنم ولی روشن است که احمدینژاد خواهان نیست ظرفیت خود را در اختیار کسانی قرار دهد که او را کجرو میدانند.
* حسن روحانی برای جریان اصلاحات در انتخابات ریاست جمهوری۹۶ به چه میزان مطلوبیت دارد؟ آیا اصلاحطلبان برای حمایت از روحانی دچار یک جبر تاریخی شدهاند؟
** واژگان در سیاست ایران دچار کژتابی هستند؛ مطلوب بودن یعنی چه؟مطلوب بودن از دیدگاه چه کسی؟برای چه کسی؟ نمودارهای دلخواه بودن چیست؟ دلخواه بودن در سیاست بیشتر دستمایهای نسبی انگاشته میشود؛ در یک نظام مردمسالار، دلخواه بودن یعنی توان گرفتن رای تودهها و به گفتهای دلخواه بودن نزد تودهها؛ در یک نظام حزبی دلخواه بودن برابر پذیرش فرد به فراخور همانندی با استانداردهای حزبی است.در نظامهای خودکامهای و پدرسالار، دلخواه بودن برابر همانندی با معیارهای فرد خودکامه است.افزون بر آن دلخواه بودن از یک جناح تا جناح دیگر فرق میکند.
در یک نظام بر پایه آموزههای دینی دلخواه بودن راستین فرآورده همانندی فرد با چهارچوبهای ارزشی گفته شده توسط خداوند و دین است.جریان اصلاحات نیز برای خود نموداری دارد که بر پایه آن همگان را موردسنجش قرار میدهد ولی نباید فراموش کنیم برگزیدن دلخواه با دایره گزینش و گوناگونی نامزدها پیوند استوار دارد؛ اصلاحطلبان اگر هم نمودارهای بایسته برای دلخواه بودن را داشته باشند به انگیزههایی روشن توانایی گزینش گستردهای نداشته و تراز دلخواه بودن خود را تا مرز ناچاری پایین میآورند.از این دیدگاه دلخواه ناگزیرشان روحانی است! باهمه اینها به این جایگاه اصلاحطلبان گزینش بر حسب جبر تاریخی نمیگویند چهبسا گزینش بر پایه جبر سیاسی است.
* امتزاج گفتمانی جریان اصلاحات با گفتمان اعتدال چه زمانی پایان خواهد یافت؟آیا جریان اصلاحات برای بازگشت به گفتمان اصیل خود«خیز» برداشته است؟ بازگشت به گفتمان اصیل اصلاحات چه چالشها و هزینههایی برای این جریان در پی خواهد داشت؟
** شاید برای ساختار ویژه سیاسی در ایران عملا اصلاحات سرشتی رادیکال و حتی ساختارشکن یافت. اصلاحطلبان گمان داشتند که میانهروی گفتمانی از سوی حاکمان آماده است چونان ابزاری در خدمت اصلاحطلبان درآید که با آن حاکمیت را به چالش کشیده و اگرنه به برکناری چهبسا به واگذاری اختیارات کلیدی بینجامد. این برنامه شکست خورد و زیر فشار سنگین حاکمیت، بانگ میانهروی که بازی حاکمیت شمرده میشد؛ خود به پناهگاهی و چهبسا واپسین سنگر بازیگران اصلاحات تبدیل شد. پس اصلاحات اگر مجال یابد بهسوی رویکرد رادیکال خود بر خواهد گشت و ماهعسل ناگزیر آنها با میانهروی پایان خواهد یافت. ناگفته نماند من سرشت اصلاحات را رادیکالیسم نمیدانم، بلکه این رویکرد بازیگران زیرپوشش اصلاحات بود که به اصلاحات تحمیل شد؛ بههررو بازیگران سیاسی اصلاحات، آن را از گذرگاه بهنجارش که میانهروی است برون بردند و اکنون هزینه آن را میدهند.
* به نظر شما در شرایط کنونی که آمریکا تصمیم گرفته تحریمهای خود را تمدید کند و مقام معظم رهبری آن را نقض صریح برجام تلقی کردهاند واکنش دولت آقای روحانی به این مساله چه خواهد بود؟آیا این مساله دستاویزی برای هجمه داخلی علیه دولت آقای روحانی نخواهد شد؟
** بیگمان به روحانی فشار خواهند آورد اما روانشناسی روحانی میگوید که او در هنگام بایسته چرخشهای شگفتیآوری خواهد کرد؛ نگران روحانی نباشید. چالش روحانی در بیرون کابینه نیست؛ درون الگوی مدیریتی خود دولت است.
http://www.armandaily.ir/fa/Main/Detail/171630
ش.د9502750