محمدباقر قالیباف، شهردار تهران که گویی قصد ندارد بدون آنکه به صندلی ریاست جمهوری در پاستور برسد، صندلی شهرداری تهران در خیابان بهشت را رها کند، بار دیگر بر مواضع سیاسی خود حجم و شدت بیشتری بخشیده است تا شائبه سومین کاندیداتوری او در انتخابات ریاست جمهوری، تقویت شود.
قالیباف، این بار در مراسم روز دانشجو در دانشگاه شهید بهشتی سخنرانی کرده و علیرغم آنکه مدعی شده سخنران خوبی نیست و دنبال حرف زدن و شعار دادن هم نیست، تا جایی که توانسته، عملکرد دولت را زیر سوال برده و از خوبیهای خود و بدیهای دیگران سخن گفته است. اینها شاید نشانهای از تمایل او برای کاندیداتوری سه باره در انتخابات ریاست جمهوری باشد...
قالیباف؛ از طرقبه تا تهران
محمدباقر قالیباف، اهل طرقبه است. جایی نزدیک شاندیز در مجاورت مشهد مقدس. اگر گذرتان به طرقبه بیفتد خواهید دید که طی یک دهه اخیر، چقدر پیشرفت کرده و اهالی آنجا میدانند که قالیباف، نقش مهمیدر رونق بخشیدن به طرقبهای که سالها زیر سایه شاندیز بود داشته است. فقط کافیست سری به طرقبه بزنید تا نقش قالیباف را در ولایتش ببینید. البته قالیباف هیچگاه شهردار طرقبه نبوده است. او شهردار تهران است و البته فواید حضور قالیباف در شهرداری مرکز، برای طرقبهایها و مشهدیها هم کم نبوده است. یازده سال است کارکنان قدیمیشهرداری، چه در مرکز و چه در مناطق و معاونتها عادت کردهاند زیر سایه خراسانیهایی باشند که به برکت حضور قالیباف در راس شهرداری تهران، منصبی در شهرداری پیدا کردهاند. حتی چند روز پیش محمد سروری، عضو اصولگرای شورای شهر نیز درباره حضور مشهدیها در شهرداری تهران و انتقادات کارکنان شهرداری، نقدهایی را نسبت به قالیباف مطرح کرد. اما حضور طرقبهایها در شهرداری تهران، بعد از بیش از یک دهه، تبدیل به جزیی جدایی ناپذیر از شهرداری شده است...
قالیباف در یکم شهریور 1340 در طرقبه متولد شد؛ از پدری کرد از اهالی طرقبه که حسین قالیباف نام داشت و مادری اصالتاً نیشابوری به نام خیرالنساء بوژمهرانی. همسرش هم اهل طرقبه است و حالا به لطف حضورش در شهرداری، در سمتهای مختلف، همگان او را میشناسند: زهراسادات مشیر که تقریبا همسن محمدباقر است و در سال 61، با هم ازدواج کردهاند.
5 دوره زندگی قالیباف
دوران زندگی قالیباف را شاید بتوان به 5 قسمت تقسیم کرد. نخست، دوران پیش از پیروزی انقلاب اسلامیکه سن چندانی نداشت و طبعا با توجه به حضور در نقطهای دور از مرکز، فعالیتهای سیاسی چندانی هم نداشت. هرچند که سایت شخصی قالیباف، حضورش در پای منابر روحانیون بزرگ انقلاب در مشهد را در زمره فعالیتهای انقلابی او و عامل شکلگیری سمت و سوی فکری او ارزیابی کرده است.
بخش دوم زندگی او مربوط به دوران جنگ است. قالیباف در اوایل جنگ به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامیدرآمد. وی در جبهههای جنگ اغلب مسئولیت اطلاعات عملیات جنگ را به عهده داشت سپس در مسئولیت فرماندهی گردان و فرماندهی تیپ امام رضا نیز فعالیت کرد. وی در سال ۱۳۶۱ به فرماندهی لشکر نصر خراسان منصوب شد و سپس در فرماندهی لشکر ۲۵ کربلا کار خود را دنبال کرد. برادرش حسن قالیباف در عملیات کربلای 4 به شهادت رسید. اما قالیباف تا پایان جنگ، فعال بود و پس از آن، فرمانده قرارگاه نجف شدو سپس به جانشینی نیروی مقاومت بسیج منصوب شد.
بخش سوم فعالیتهای قالیباف را میتوان به دوران حضور در قرارگاه خاتمالانبیا و سپاه اختصاص داد. او در سال ۱۳۷۳ به عنوان فرمانده قرارگاه سازندگی خاتمالانبیا انتخاب شد و سه سال بعد به سمت فرماندهی نیروی هوایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامیمنصوب شد. نخستین فعالیت سیاسی وی که نشانه سمت و سوی سیاسی او بوده، در جریان حادثه کوی دانشگاه تهران در سال 1378 ثبت شده است. چند روز پس از نا آرامیهای کوی دانشگاه تهران، روزنامه کیهان نامه محرمانه جمعی از فرماندهان سپاه به سید محمد خاتمیرییس جمهور وقت را منتشر کرد که فرماندهان امضاکننده نامه به خاتمی نوشته بودند کاسه صبرشان لبریز شده و اگر دولت نا آرامیها را کنترل نکند وارد عمل خواهند شد.
نام محمدباقر قالیباف هم در میان امضاکنندگان دیده میشد. هرچند آنها وارد عمل نشدند، اما این نامه و نام قالیباف پای آن، در تاریخ ثبت شد و پس از 14 سال، در بزنگاه انتخابات ریاست جمهوری گذشته، وقتی قالیباف تلاش کرد از ماجرای کوی دانشگاه در آن سال به عنوان برگ برنده ای در مناظرات انتخاباتی در مقابل حسن روحانی استفاده کند، با واکنش روحانی با شاه بیت «پیشنهاد حمله گازانبری قالیباف به دانشجویان» مواجه شد تا شکست سنگینی را در آن مناظره انتخاباتی بپذیرد.
بخش چهارم فعالیتهای قالیباف در نیروی انتظامیشکل گرفت؛ دوره ای که از سال 1379 آغاز شد و تا رقابتهای انتخاباتی ریاست جمهوری در سل 84 ادامه یافت. آن دوره قالیباف تلاش کرد رابطه نیروی انتظامی و مردم را بویژه پس از حوادث کوی دانشگاه در سال 78 آسیب دیده بود ترمیم کند که با خرید خودروهای مرسدس بنز و تشکیل پلیس 110، در تغییر چهره پلیس تاثیرگذار بود. هرچند که هچنان به دلیل نقش نیروی انتظامیدر برخورد با برخی نویسندگان و روزنامهنگاران و ... نخبگان، همچنان نسبت به قالیباف نظر مثبتی نداشتند.
بخش بعدی زندگی قالیباف مربوط به 11 سال اخیر است. از سال 84 و شکست در انتخابات ریاست جمهوری تا امروز که او هنوز مسوولیت شهرداری تهران را بر عهده دارد. قالیباف که خلبان هم هست سعی کرد در سال 84 و در تبلیغات انتخاباتی، بر این حوزه فعالیت خود – به جای حضور در سپاه و نیروی انتظامی– مانور دهد و از خود چهره ای روزآمد و علاقه مند به جوانان به نمایش گذاشت. اما در آن دوره که اصلاحطلبان و اصولگرایان با تعدد کاندیدا مواجه بودند و قالیباف خود را شانس اصلی پیروزی در انتخابات میدانست، در مقابل سه رقیب اصلی خودهاشمیرفسنجانی، مهدی کروبی و محمود احمدینژاد شکست خورد و حتی موفق به رسیدن به دور دوم انتخابات هم نشد.
اما حضور در شهرداری تهران برای او محمل مناسبی ایجاد کرد تا بتواند این بار از طریق جلب رضایت مردم تهران، زمینهای برای ریاست جمهوری دوباره پیدا کند. او طی این سالها، به لطف طولانیتر شدن دوران شورای شهر سوم که در اختیار همفکران قالیباف بود و نیز یک رای بیشتر اعضای شورای شهر چهارم به او، 11 سال در راس شهرداری تهران باقی ماند. البته در این میان تلاش فراوانی کرد تا با فعالیتهای تبلیغاتی، از ساخت اتوبان دو طبقه گرفته تا تونل و دریاچه، رضایت مردم تهران را جلب کند، اما انتخابات ریاست جمهوری 92 نشان داد که قالیباف هنوز جایگاه چندانی در بین مردم تهران ندارد.
قالیباف در انتخابات ریاست جمهوری، 1 میلیون و 266 هزار رای در تهران کسب کرد که تقریبا نصف آرای حسن روحانی در تهران بود و برای حامیانش غیر قابل باور به نظر میرسید. قالیباف روی آرای زادگاه خود خراسان رضوی هم حساب ویژه ای باز کرده بود اما در آنجا هم در مقابل 529 هزار رای روحانی، 303 هزار رای کسب کرد و برای دومین بار در انتخابات ریاست جمهوری ناکام ماند. نتایج انتخابات ریاست جمهوری اخیر نشان داد که قالیباف، نه تنها نتوانسته مردم پایتخت را تا حدی که به او برای سپردن زمام ریاست جمهوری کشور اعتماد کنند اقناع کند، بلکه حتی همشهریانش هم آنقدر که پیشبینی میشد به او اعتماد نداشتند. گویی نه تهرانیها یا خراسانیها، بلکه فقط مشهدیها و طرقبهایهایی که به لطف قالیباف به تهران آمده بودند در هر شرایطی حامیاو هستند.
دورخیز قالیباف برای انتخابات 96؟
مجموع مواضع محمدباقر قالیباف نشان میدهد که او که پس از 11 سال و 4 ماه، میداند که بهار سال آینده با انتخابات ریاست جمهوری و شوراها، شاید حتی اگر میل هم داشته باشد، دیگر شانسی برای بقا در شهرداری هم ندارد. چرا که پیشبینیها حاکی از موفقیت احتمالی اصلاحطلبان در انتخابات شورای شهر همانند انتخابات مجلس است. اما آنچه این روزها ذهن قالیباف و مشاورانش را به خود مشغول کرده، این نیست که چه زمانی از شهرداری برود. چراکه قالیباف شهرداری را سکوی پرشی برای ریاست جمهوری میدانست و حامیانش، همواره مدل ژاک شیراک، شهردار پاریس را که رییس جمهور فرانسه شد برای قالیباف مثال میزدند اما انتخابات 92 نشان داد اقداماتش در تهران اثر چندانی در جلب حمایت مردم نداشته است. حالا قالیباف و نزدیکانش به این میاندیشند که پس از پایان دوران خدمت در بهشت، چه مسوولیتی میتواند داشته باشد؟ قطعا اولین انتخاب برای قالیباف و یارانش، همچنان ریاست جمهوری است اما این اولین انتخاب، قطعا سادهترین راه نیست.
قالیباف در سخنرانی اخیر خود در دانشگاه شهید بهشتی تهران که در روز 16 آذر ایراد شد، به گونه ای سخن گفت که شائبه حضور او در عرصه انتخابات را تقویت کرد. اما حتی اگر او تصمیمیبرای کاندیداتوری در انتخابات آینده نگرفته باشد، این بار خط مقابله با رییس جمهور و تقویت حضور خود در بین اصولگرایان را در پیش گرفته است؛ هرچند که ساز جدایی برخی اصولگرایان همچون موتلفه از یک سو و حمایت برخی اصولگرایان میانه رو از طیف علی لاریجانی از دولت، نشان میدهد که قالیباف کار دشواری در پیش دارد. شاید بهتر باشد محمدباقر قالیباف برای سومین بار هم کاندیدا شود تا پاسخ سوم را هم از مردم بگیرد. اگر قالیباف با همین روند، ادامه دهد، نه تنها در بین مردم تهران، بلکه حتی در میان کارکنان مجموعه ای که بیش از یک دهه بر آن مدیریت کرده هم جایگاهی نخواهد داشت و برای سومین بار در انتخابات ریاست جمهوری شکست خواهد خورد.
تاملی بر سخنان قالیباف در روز 16 آذر
شاید مهمترین و جذابترین سخن قالیباف در روز 16 آذر و در جمع دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی، این سخن او بود که جملاتش شباهت عجیبی به جملات محمود احمدینژاد دارد:
«نفر میفرستند پیش من میگویند فلانی تو بیا بگو در انتخابات شرکت نمیکنم، در این شرایط از تو حمایت هم میکنیم، این بحثها هم جمع میشود و اینقدر هم فشار نمیآورند. من هم گفتم من یک مجاهد و خدمتگزار هستم و به این افتخار میکنم. ما انقلاب کردیم که همین زد و بندها اتفاق نیفتد و فضای باز سیاسی وجود داشته باشد؛هر چقدر شما تخریب کنید، ما محکمتر ایستادهایم. در این مورد اخیر هم جز بحثهای سیاسی موضوع چیز دیگری نیست.»
قالیباف سخن گفتن درباره افراد مجهول را در بخش دیگری از سخنان خود هم تکرار کرد و گفت:«به این آقایان باید گفت ای کاش آنقدر انصاف داشتید که آنچه را در جلسات خصوصی میگویید علنی هم میگفتید.» اما باز هم نگفت منظورش، کدام آقایان است؟ و طبیعتا چون منظور او مشخص نیست، نمیتوان صحت آن را هم مورد بررسی قرار داد. قالیباف یکی از منتقدان جدی احمدینژاد بود اما اکنون پای خود را در جای پای او گذاشته و جملاتش شباهت زیادی به جملات مجهول احمدینژاد دارد. یادمان نرفته که احمدینژاد میگفت اسامیمفسدان اقتصادی در جیب کتش است! اما گویا آقای قالیباف باور ندارد که دوران سخن گفتن از مجهولات به پایان رسیده است.
قالیباف که در روز 16 آذر، سخنان تند و صریحی علیه رییس جمهور و دولت بر زبان آورد، در ابتدای سخنانش مدعی شد که سخنران خوبی نیست! او گفت: «حتی در افتتاح پروژهها از ما برای سخنرانی دعوت میکنند و میگوییم ما اهل سخنرانی نیستیم چون زندگی ما اینگونه رقم نخورده است. ما روستازاده هستیم، از روزی که پا در زندگی گذاشتیم شاهد بودیم آن چیزی که کار را پیش میبرد، کار است؛ حرف، کار را پیش نمیبرد. آن روزی که ما در روستا بودیم باید بیل میزدیم و میوهها را جمع میکردیم، میوهها با حرف جمع نمیشد و گاوها با حرف دوشیده نمیشدند و گوسفندان را با حرف نمیشد به صحرا برد. همینطور که با حرف انقلاب به پیروزی نرسید.»
این سخن قالیباف هم از همان جنس سخنان احمدینژاد است که خود را سخنران نمیدانست و افتخارش را نوکری مردم توصیف میکرد. اما صرفنظر از جنس سخنان قالیباف، او از این سخنان برای انتقاد از دولت بهره گرفته و گفته: «امروز دغدغه مردم اشتغال و معیشت است، با حرف کارها پیش نمیرود.» او سپس به دولت حمله کرده و درباره برجام گفته: «نتیجه را امروز میبینیم که نه چرخ هستهای و نه چرخ زندگی نمیچرخد؛ این بابت خوش باوری به آمریکا است. این هم سادهلوحی است که آب و نان و زندگی مردم و اقتصاد و آلودگی هوا و همه چیز را به برجام گره بزنیم. اگر این کار را انجام دهیم معلوم است، الفبای حکومت داری را بلد نیستیم و دنیا و استکبار را نشناختهایم.»
این شاید یکی از صریحترین و تندترین انتقاداتی باشد که توسط اصولگرایان علیه دولت مطرح شده و همین سخنان بود که جلوه سیاسی بیشتری به سخنان قالیباف در روز دانشجو که به قول خودش روز استکبارستیزی است داد. او در جمع دانشجویان، برنامه حمله به دولت را کلید زد تا شائبه تبلیغات زودهنگام انتخاباتی او مطرح شود.
او به همین هم بسنده نکرد و جملاتی بر زبان آورد که البته اگر به شهرداری تهران و زیر مجموعههای آن مراجعه کنید، همین انتقاد را به صورت روشنتر و مصداقی تر میتوانید در مورد او مطرح کنید. قالیباف گفت: «امروز نزدیک به 50 درصد متخصصان فارغالتحصیل ما بیکار هستند. بخشی هم که سر کار هستند متناسب با رشته و تخصص و جایگاه خودشان فعال نیستند. در رشتههای فنی که بیشترین زمینه کار را هم اتفاقا دارد بیش از 35 درصد از فارغ التحصیلان بیکار هستند. این وضعیت برای کارگر، طلبه، صنعتکار و.... در همه بخشها وجود دارد. امروز دغدغه مردم کار و اشتغال و معیشت است. اینهاست که باعث شده امروز در کشور دچار چالشهای جدی مثل آسیبهای اجتماعی شویم.»
این سخن قالیباف در شرایطی مطرح شده که عدم توجه به تخصصها در شهرداری تهران، موج میزند. از حضور همسر قالیباف به عنوان مشاور امور بانوان شهردار یا حضور پررنگ فرزند ارشد قالیباف و افراد نزدیک به او در حوزههای تحت امر شهرداری که بگذریم، میتوان فهرست بلندبالایی از افراد غیرمتخصص در شهرداری تهران در مناطق و بویژه نواحی و همچنین معاونتها ارائه داد که جای متخصصان را در شهرداری گرفته اند. از سوی دیگر تبعیض در مجموعه شهرداری تهران بین نیروهای رسمیو قراردادی و پیمانی، با توجه به نوع قرارداد آنها به حدی است که غالب کارکنان شهرداری که سابقه بیشتری در این مجموعه دارند، دوره حضور محمود احمدینژاد در راس شهرداری را بهتر از دوران شهرداری قالیباف میدانند. به نظر میرسد آقای قالیباف یا از این تبعیضها در مجموعه شهرداری باخبر نیست، یا اگر هم باخبر است، تاکنون تلاشی برای رفع آن انجام نداده است.
البته شهردار تهران بارها از حساسیت خود درباره موضوع فساد در شهرداری سخن گفته و حتی در سخنرانی اخیر خود گفته که «در برخورد با فساد اقتصادی در شهرداری خط قرمزی وجود ندارد.» اما گویا آقای شهردار از شائبه زیرمیزیها و همچنین پروژههای کلان و زایدی که در مناطق و حوزههای مختلف براساس رفاقت و آشنایی، و نه تخصص و صلاحیت در اختیار دیگران قرار میگیرد اطلاعی ندارد که البته برای مدیری که سودای ریاست جمهوری دارد، چندان پسندیده نیست که از حیطه تحت امرش خبر نداشته باشد.
به نظر میرسد آقای قالیباف، پیش از آنکه دوباره به فکر ریاست جمهوری بیفتد، ابتدا باید دوران مدیریت خود در شهرداری را مرور کند و ببیند در چه مواردی مرتکب اشتباه شده که نه اعتماد نسبی مردم تهران را جلب کرده و نه رضایت نسبی کارکنان شهرداری را.
http://www.mardomsalari.com/4201/page/7/3418
ش.د9502730