گروه سیاسی - قدم به قدم پیش آمد، اول از سفرهای استانی شروع کرد و بعد اعلام کرد که نمیآید! البته در ابتدا یک بیانیه داد که محال ممکن است از کسی برای کاندیداتوری ریاست جمهوری حمایت کند، حتی اگر آن شخص نزدیکترین فرد به او باشد! تا اینکه سر و کله حمیدرضا بقایی معاون اجرایی او به عنوان داوطلب و کاندیدای ریاست جمهوری پیدا شد.
درست همین موقع بود که محمود احمدینژاد، آن بیانیه پرطمطراق (عدم حمایت از شخصی خاص) را از یاد برد و تمام قد پشت بقایی را گرفت، از کلیپهای آمیخته به طنز روز درختکاری و سهگانه بقایی، مشایی و احمدینژاد گرفته تا ادامه سفرهای استانی رئیس دولت سابق. از پیام نوروزیاش تا اعلام اینکه قصد دارد کنفرانس خبری برپا کند، همه اینها نشان میداد که احمدینژاد دارد مو به مو بازیهای انتخاباتیاش را تا زمان ریاست جمهوری دنبال میکند.
اما از میان همه این اقدامات! بعضی از کارهای او و البته حلقه نزدیکان وی! عجیبتر از باقی کارها به نظر میرسد. مثلا اینکه مشاور رسانهای او (عبدالرضا داوری) از بازگشت هنرمندان لس آنجلسی در صورت روی کار آمدن بقایی سخن گفت! و یا اینکه کلیپهای احمدینژادیها و اظهارنظرهای بقایی و احمدینژاد درباره کوروش بزرگ و ملیگرایی؛ به صورت ویژهای دست به دست در شبکههای مجازی چرخید. شاید اوج اقدامات شوکه کننده جریان احمدینژادی، نامه اسفندیار رحیم مشایی به اصلاحطلبان بود! نامهای که مشایی با احترام فراوان، ضمن گلایه از برخی اصلاحطلبان، جریان احمدینژاد را نیز جدای از اصلاحات ندانست! کار به جایی رسید که حتی برخی خبر از آن میدهند که احمدینژاد، درخواست دیدار نیز داشته و در تلاش برای ایجاد یک گفتگوی دوطرفه بوده است، هرچند هرگز از سوی طرف مقابل پاسخی به این درخواست داده نشده است.
ورود به ورود ممنوع
اما چرا جریانی که بسیاری آن را به عنوان تندروهای اصولگرا میشناختند تا به این حد تغییر موضع داده و امروز از «ورود ممنوعهای» سیاست ایران نیز بیمحابا عبور میکند؟ جریان احمدینژاد در کنار انتقادهایی که هم به دولت حسن روحانی و هم به اصولگرایان وارد میکند از چه روی در کشاکش این جدلها خودش را بیش از هر زمان دیگری به ایران باستان و اصلاحات نزدیکتر کرده است؟
آیا واقعا احمدینژادی را که در زمان زمامداری خود بیشترین ضربهها و هزینهها را به جریان اصلاحات زده بود باید نادم کارهای گذشتهاش بدانیم؟ نادمیکه اکنون از در دلجویی برآمده و با اتخاذ مواضعی که 180 درجه متفاوت با گذشته است طرحی نو درانداخته و به فکر رفاقت با اصلاحطلبان است؟
و آیا در هنگامهای که جریان اصلاحات بحث گفتگو را مطرح کرده است احمدینژاد به آن لبیک گفته و دست دوستی به سمت جریان سابقا دشمن خود دراز کرده است!؟ اگر چنین است، چرا جریان چپ که مدعی گفتگوست تاکنون به نامه مشایی و همین طور تقاضای دیدار احمدینژاد وقعی ننهاده است؟
محمود احمدینژاد و یارانش در طی تمام این سالها بارها نشان دادهاند که غیر قابل پیش بینی هستند و شاید به دلیل همین غیر قابل پیش بینی بودن است که بسیاری هدف نهایی او را از تلاش برای نزدیک شدن به اصلاحطلبان درنمییابند.
هدف احمدینژادیسم برای نزدیکی به اصلاحطلبان
آذرمنصوری عضو حزب اتحاد ملت در این باره به آفتاب یزد گفت: «اساسا بیشترین هدف جریان احمدینژادیسم این است که در فضای سیاسی ایران به حضور و حیات خودش ادامه دهد و برای خود، وزنی را در بین جریانهای سیاسی موجود در کشور ایجاد کند.»
وی گفت: «این جریان از هر وسیله و روشی در راستای رسیدن به این هدف استفاده میکند و هیچ خط قرمزی هم برای خودش قائل نیست.
منصوری ادامه داد: «احمدینژادیها در مقطع کنونی به طور ویژهتری درباره ایران باستان و ملیگرایی صحبت میکنند و در همین مقطع نامهای نیز به اصلاحطلبان نوشته میشود. همه این کارها برای آن است که نشان دهند ذاتا با جریان اصلاحات همسویی دارند.»
منصوری افزود: «اما جریان اصلاحات به هیچ وجه شباهت و قرابتی با احمدینژادیسم ندارد، یادمان نرفته که بیشترین لطمهها و آسیبها با حضور دولت احمدینژاد به اصلاحات زده شد. حضور 8 ساله دولت احمدینژاد، نهادهای مردم سالاری در کشور را در معرض آسیبها و تهدیدهای جدی قرار داد، بنابراین اصلاحات اصلا تمایلی به نزدیک شدن به احمدینژاد ندارد و چنین رفتارهایی از سوی احمدینژاد و یارانش، موجب نزدیکی این جریان به اصلاحات نخواهد شد.»
منصوری ادامه داد: «تلاش احمدینژادیها برای نزدیکی به اصلاحات، صرفا برای عرض اندام است.»
وی در پاسخ به این سوال که "آیا صرفا نوشتن نامه و یا تلاش احمدینژاد برای دیدار با اصلاحطلبان میتواند نگاه منفی مردم به احمدینژادیها را تغییر دهد؟" پاسخ داد: «طبیعتا شعارهای عوامگرایانه و دامن زدن به پوپولیسم جزو رویکردهای طیف احمدینژاد خواهد بود. نامه نوشتن یا تلاش برای دیدار نیز در همین چارچوب (پوپولیسم) قرار میگیرد.»
وی افزود: «وقتی دولت فعلی از پرداخت یارانههای کنونی هم عاجز است، اما جریان احمدینژاد از افزایش یارانهها میگوید طبیعتا میتواند طبقاتی از جامعه را که همواره در معرض و تحت تاثیر اینگونه شعارها قرار میگیرند با خود همراه کند. ولی در مجموع با توجه به تجربه حضور 8 ساله این دولت در قدرت، به طور کلی حتی نزدیکی احمدینژاد به اصلاحات نیز مورد توجه قرار نمیگیرد.»
تناقض در گفتگوی اصلاحطلبی؟
منصوری اضافه کرد: «البته دولت روحانی نیز باید نسبت به طبقاتی که تحت تاثیر اینگونه شعارها و یا اقداماتی مثل نزدیکی احمدینژادیها به اصلاحطلبان قرار میگیرند برنامه مناسب داشته و گفتمانی به راه اندازد تا بتواند با این طبقات ارتباط برقرار کند و مانع گرایش آنها به سمت احمدینژاد شود .»
این فعال سیاسی در پاسخ به این سوال که وقتی از سوی اصلاحطلبان ادعای گفتگو مطرح میشود چرا عکسالعملی در قبال نامه مشایی نشان داده نمیشود، پاسخ داد: «هنگامیکه صحبت از گفتگوی ملی میشود این موضوع مبتنی بر پیش زمینهها و پیش فرضهایی است. اساسا گفتگو با کسانی صورت میگیرد که اهل گفتگو و تسامح باشند. پیشینه جریان احمدینژاد نشان داد که این جریان، نه اهل گفتگو و نه اهل هیچ رویکردی که با اصلاحات همخوانی داشته باشد نیست. اتفاقا وقتی صحبت از گفتگو میشود به معنای رسیدن به وحدتی است که کشور را از رویکردهای احمدینژادیسم که بیشترین خسارت را به کشور وارد میکند دور نگه دارد.»
به خاطر بیهویتی است
سیدحسن رسولی عضو بنیاد باران نیز در پاسخ به این سوال که از چه روی جریان احمدینژاد به دنبال نزدیکی به جریان اصلاحات است، به آفتاب یزد گفت: «اقداماتی از جمله نامه مشایی، ملیگرایی و یا حمایت از هنرمندان خارج از کشور و همین طور نمایش این موضوع که احمدینژاد مشکلی با اصلاحطلبان و اصلاحات ندارد، اقداماتی است که از سوی برخی از اعضای حلقه احمدینژاد صورت میگیرد و طبیعتا مجموعه این اقدامات با هدف پرکردن خلا بیهویتی مجموعه احمدینژاد است.»
وی گفت: « احمدینژاد در شرایط فعلی تلاش دارد خود را جدای از اصولگرایان نشان دهد. از همین روست که احمدینژادیها با اینگونه اقدامات، هم فاصله خود را از اصولگرایان بیشتر میکنند و هم اینکه به دنبال ترمیم و بازسازی چهره تخریب شده گذشته خود نزد مردم هستند.»
وی گفت: «از همین روست که بعضا شاهد اقدامات، نامهها، توئیتها و نوشتههایی از سوی احمدینژادیها هستیم که تا چندی پیش بیان آنها از سوی این جریان بیشتر به طنز شبیه میماند.»
رسولی گفت: «اما علیرغم اقدامات اخیر احمدینژادیها آنچه مسلم است اینکه طی 8سال ریاست جمهوری احمدینژاد و سالهای قبلتر از آن (سال 84)، احمدینژاد به عنوان چهره ساخته و پرداخته شده جریان اصولگرا وارد این سطح از فعالیتهای سیاسی و مناسبات حکومتی شد. »
رسولی تاکید کرد: «چه در شهرداری تهران و چه در ریاست جمهوری کشور، احمدینژاد نماد جریان اصولگرایی بود. به ویژه در جریان انتخابات سال 88 که جریان احمدینژاد و اصولگرایان به یک نتیجه واحد رسیده بودند اما به مرور دو طرف دریافتند که امکان ادامه گفتمان واحد بینشان وجود ندارد، بنابراین طرفین با اظهار ندامت و علامتهای گوناگونی که به یکدیگر میدادند، نقطه واگرایی از یکدیگر را کلید زدند. از همان زمان احمدینژاد به مرور تلاش میکرد که خود را جریانی مستقل معرفی کند و به همین خاطر در ایام باقی مانده به انتخابات، در راستای کسب سبد رای بیشتر برای خود و بقایی حتی به نزدیک شدن به اصلاحطلبان نیز دست زده است.»
چرا راستگو نیست؟
احمدینژاد خود نیک آگاه است که در شرایط فعلی بهترین راه برای آنکه بتواند پایگاه از دست رفته مردمیاش را باز ستاند، پاککردن همه گذشتههاست که او و یارانش در اذهان عمومیایجاد کردهاند و برای رسیدن به این مهم دست به هر کاری میزنند؛ چه با دعوت به بازگشت از هنرمندان خارج نشینی که زمانی از دیدشان مفسد و مبتذل بودند!! و چه با نامهنگاریها! شاید برای همینهاست که نمیشود احمدینژادیسم را باور کرد و به راستگوییاش ایمان آورد.
http://aftabeyazd.ir/?newsid=68358
ش.د9600323