صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۲۸ دی ۱۴۰۲ - ۰۷:۵۹  ، 
شناسه خبر : ۳۵۵۳۸۷

بندباز ناتوان

سید محمدعماد اعرابی
سه سال پیش در جریان جنگ ائتلاف سعودی با مردم یمن بود که «محمد البخیتی» عضو شورای سیاسی جنبش انصارالله یمن در مصاحبه با شبکه «الجزیره» گفت: «سید حسن نصرالله، سید مقاومت است؛ او اولین کسی است که هیبت اسرائیل را شکست و آن را سر جایش نشاند. و ما ملت یمن خواهیم بود که قدس را آزاد خواهیم کرد.» مجری الجزیره بی‌ادبانه سخنان او را قطع کرد و گفت: «شما قدس را آزاد می‌کنید؟! شما [حتی] نمی‌توانید شکم کودکان صنعاء را سیر کنید.» مجری «الجزیره» تحولات این روزهای منطقه را احتمالا با یک غافلگیری دوچندان دنبال می‌کند، وقتی می‌بیند یمنی‌ها پس از پیروزی بر ائتلاف سعودی حالا برای آزادی قدس می‌جنگند.
شامگاه ۲۷ اکتبر ارتش رژیم صهیونیستی عملیات زمینی در غزه را در حالی آغاز کرد که پیشتر هشدارهای لازم مبنی بر گسترش میدان جنگ در صورت این اقدام به آنها داده شده بود. تنها دو روز از آغاز عملیات زمینی رژیم صهیونیستی می‌گذشت که اخباری مبنی بر هدف گرفتن بندر ایلات با پهپاد و موشک از طرف یمن در رسانه‌ها منتشر شد. ظهر روز بعد در 31 اکتبر 2023 (9 آبان 1402) «یحیی سریع»، سخنگوی نیروهای مسلح یمن رسما از ورود این کشور به جنگ با رژیم صهیونیستی در حمایت از مردم فلسطین خبر داد: «در برابر حملات وحشیانه آمریکا و اسرائیل به نوار غزه باید با توکل به خدا و برای یاری به ملت مظلوم و عزیز فلسطین به وظیفه خود عمل می‌کردیم... تعداد زیادی موشک بالستیک و پهپاد را به سوی اهداف مختلف دشمن در اراضی اشغالی شلیک کردیم. تاکید می‌کنیم که این عملیات، سومین عملیات برای یاری به برادران مظلوم ما در فلسطین بود. ما تا زمانی که حملات اسرائیل متوقف نشود، به ضربات ویژه به وسیله موشک و پهپاد ادامه خواهیم داد.»
این اولین بار نبود که تهدید جبهه یکپارچه مقاومت درباره گسترش میدان جنگ عملی می‌شد؛ پیش از آن نیز با بمباران جنایتکارانه بیمارستان المعمدانی در 17 اکتبر 2023 (25 مهر 1402) میدان جنگ توسط مقاومت اسلامی عراق به پایگاه‌های نظامی آمریکا در عراق و سوریه کشیده شده بود. این بار اما به نظر می‌رسید بندر ایلات نقطه کانونی میدان جدید جنگ باشد. نیروهای مسلح یمن ابتدا اقدام به هدف‌گیری مستقیم بندر ایلات با موشک و پهپاد کردند اما کمتر از سه هفته بعد با تغییر فاز عملیات‌های خود، به نبرد غیرمستقیم در تنگه باب‌المندب با هدف خارج کردن بندر ایلات از چرخه اقتصادی رژیم روی آوردند.
18 نوامبر 2023 (27 آبان 1402) بود که اولین سخنان از مقامات نظامی یمن درباره حمله به کشتی‌های مرتبط با رژیم صهیونیستی شنیده شد. ظهر روز بعد در 19 نوامبر 2023 (28 آبان 1402) «یحیی سریع» سخنگوی نیروهای مسلح یمن در حمایت از مردم مظلوم غزه رسما به کشتی‌های مرتبط با رژیم صهیونیستی هشدار داد که اهدافی مشروع برای ارتش یمن هستند. کمتر از چند ساعت بعد «یحیی سریع» مجددا در قاب رسانه‌ها حضور پیدا کرد و خبر توقیف اولین کشتی مرتبط با اسرائیل به نام «گلکسی لیدر» را تأیید کرد. حالا فصل جدیدی از جنگ غزه آغاز شده بود.
یمنی‌ها به عملیات‌های خود در دریای سرخ ادامه دادند و مانع تردد کشتی‌های دیگر مرتبط با اسرائیل شدند. آنها از 19 نوامبر (28 آبان) به این سو حداقل 27 حمله دیگر به کشتی‌های مرتبط با رژیم صهیونیستی انجام دادند و تنگه باب‌المندب را عملا برای صهیونیست‌ها و متحدانش مسدود کردند. 
این رویکرد جدید بازدهی بیشتری نسبت به رویکرد اولیه که شامل حمله مستقیم به بندر ایلات می‌شد، داشت. یمنی‌ها به هدف خود رسیدند و توانستند علاوه‌بر نا‌امن‌سازی جنوب اراضی اشغالی، انتفاع اقتصادی رژیم از بندر ایلات را به صفر برسانند. 21 دسامبر 2023 (30 آذر 1402) «گیدعون گلبر» مدیر اجرائی بندر ایلات به خبرگزاری آمریکایی رویترز گفت: «بدون باب‌المندب شریان اصلی کشتیرانی به بندر ایلات بسته می‌شود. بنابراین ما ۸۵ درصد از کل فعالیت را از دست داده‌ایم... متأسفانه در صورت تداوم [این روند] به وضعیت صفر کشتی در بندر ایلات خواهیم رسید.» ده روز بعد در 30 دسامبر 2023 (9 دی 1402) شبکه مصری «القاهره الاخباریه» طی گزارشی با انتشار تصاویر ماهواره‌ای خبر داد برای اولین بار در تاریخ بندر ایلات، هیچ کشتی‌ای در این بندر پهلو نگرفته است. شرکت‌های بزرگی مانند مرسک، بریتیش پترولیوم، نیپون یوسن(NYK)، شل و... کشتیرانی در دریای سرخ را متوقف کردند و بندر ایلات به بندری متروک و از کارافتاده تبدیل شد. طبق ارزیابی شبکه ۱۳ تلویزیون رژیم صهیونیستی: «تغییر مسیر ناوبری دریایی قیمت محصولات وارداتی را تا حدود سه درصد افزایش می‌دهد که بار مالی بر دوش اسرائیلی‌ها را حدود ده و نیم میلیارد شِکّل یا حدود سه میلیارد دلار افزایش می‌دهد.» 
در چنین شرایطی آمریکا علی‌رغم آرایش نظامی نیروهای خود در منطقه از جمله در دریای سرخ، صرفا ناظر تحولات بود و هیچ اقدام بازدارنده‌ای انجام نمی‌داد. به نظر می‌رسید محدودیت‌های واشنگتن برای پاسخ به کنش‌های فعال جبهه متحد مقاومت بسیار بیشتر از چیزی است که محاسبه می‌شد. همین وضعیت بود که انتقادها به سیاست دولت آمریکا را در داخل این کشور افزایش داد. 4 دسامبر 2023 (13 آذر 1402) «پولیتیکو» به نقل از مقامات سابق ایالات متحده نوشت که «آنها از واکنش دولت بایدن به حملات در دریای سرخ ناامید شده‌اند.» «جان میلر» معاون سابق فرمانده ناوگان پنجم ایالات متحده به «پولیتیکو» گفت: 
«ما این [حملات محور مقاومت علیه اسرائیل و آمریکا] را جدی نمی‌گیریم... حملات هم در دریا[ی سرخ] و هم در عراق و سوریه تا حد زیادی بی‌پاسخ مانده است... ما در حال حاضر کسی را [از حمله علیه منافع‌مان] منصرف نمی‌کنیم.» «مارک پلیمروپولوس»، مقام سابق سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا(CIA) یکی دیگر از افرادی بود که لب به انتقاد از دولت بایدن گشود و نوشت: «فوری! حمله به اهداف [در یمن] کجاست؟ نیاز داریم که این حمله را در اسرع وقت ببینیم.» تارنمای روزنامه انگلیسی «تلگراف» خیلی بیشتر از مقامات آمریکایی نسبت به دولت آمریکا ناامید بود 
و 11 ژانویه 2024 نوشت: «بایدن خاورمیانه را به ایران تسلیم می‌کند.» «کان کوفلین» دبیر سرویس دفاع و امور خارجه این روزنامه در یادداشت خود تشریح کرد: «کاخ سفید تاکنون از تأیید [مجوز] حملات هوائی علیه اهداف حوثی‌ها در یمن خودداری کرده است. این کشور از ناراحت کردن تهران و دامن زدن به گسترش درگیری در خاورمیانه می‌ترسد.»
با این شرایط ایالات متحده چاره‌ای جز واکنش نشان دادن به حملات یمن نداشت. دولت بایدن باید واکنشی نشان می‌داد که هم با ایجاد بازدارندگی جایگاه آمریکا را در میان متحدان خارجی و منتقدان داخلی‌اش حفظ کند و هم بار دیگر منجر به گسترش دامنه جنگ نشود. حفظ تعادل در دستیابی به این دو هدف، بزرگ‌ترین چالش دولت در واشنگتن بود.
عملیات طوفان‌الاقصی نشان داد گزینه‌های آمریکا در مواجهه با جبهه مقاومت شامل طیفی از تصمیمات «بد» تا «افتضاح» می‌شود. آنها دیگر هیچ گزینه خوبی برای انتخاب ندارند. حمله به اهدافی در یمن، بامداد جمعه 12 ژانویه 2024 (22 دی 1402) هم یکی از این انتخاب‌های بد و یا حتی افتضاح بود. آن‌طور که «نیویورک‌تایمز» پس از انجام این عملیات به نقل از مقامات دولتی آمریکا نوشت: «بسیاری از قابلیت‌های نظامی و تهاجمی ارتش یمن پس از حملات هوائی آمریکا و انگلیس، دست‌نخورده باقی مانده است... سال‌ها غفلت سازمان‌های جاسوسی آمریکا و متحدانش از جنبش مقاومت انصارالله و عدم جمع‌آوری اطلاعات، باعث این امر شد.» اما به نظر می‌رسد حتی اگر آمریکا توانایی حمله دقیق به اهداف در خاک یمن را هم داشت باز هم تمایلی به انجام آن نداشت چون مقامات واشنگتن بسیار بیشتر از آنچه ما فکر می‌کنیم، از گسترش میدان جنگ هراس دارند.
دولت بایدن نتوانست در حمله به یمن به هدفش دست یابد. این حمله بازدارنده نبود چون اندکی بعد یمن به یک کشتی دیگر حمله کرد و دامنه جنگ را هم گسترش داد چون علاوه‌ بر کشتی‌های مرتبط با رژیم صهیونیستی، کشتی‌های آمریکایی و انگلیسی نیز به بانک اهداف نیروهای مسلح یمن افزوده شد. آمریکا می‌خواست ناوبری دریایی در منطقه را به قبل از 19 نوامبر برگرداند اما با این حمله تنش‌ها را بیشتر و دریای سرخ را ناامن‌تر کرد. آنها نتیجه‌ای خلاف آنچه می‌خواستند گرفتند؛ این واقعیتی بود که حتی تحلیلگر رسانه آمریکایی «بلومبرگ» نیز به آن اعتراف کرد: «حملات [روز] جمعه [به یمن] احتمالاً نتیجه معکوس خواهد داشت... تهران تاکنون از واکنش‌های اسرائیل و آمریکا سود برده است.» و البته وضعیت بغرنج آمریکا در این مرحله از نبرد کاملا قابل پیش‌بینی بود؛ آنچنان که «دنیل دی پاتریس» تحلیلگر «شیکاگو تریبون» سه روز قبل از حمله به یمن به دولت آمریکا هشدار داد و نوشت: «با حمله به اهداف یمنی‌ها، دولت بایدن خودزنی می‌کند.»
بایدن این روزها شبیه پیرمرد بندبازی است که ناتوان در حفظ تعادلش، روی بند تلوتلو می‌خورد. او هر چقدر تقلا کند احتمال افتادنش از روی این بند بیشتر خواهد شد و اگر هیچ کاری هم انجام ندهد به مقصد نخواهد رسید.
 
سکه پاشی، با چه هدفی؟!
مهدی حسن زاده
 از چند روز گذشته بانک مرکزی انتشار سکه های جدید طلا را آغاز کرده است. همچنین از امروز عرضه شمش طلا در مرکز مبادله ارز و طلای ایران آغاز شد. به طور مشخص باید گفت که بانک مرکزی ورود پررنگی به بازار طلا داشته است. طی ماه های اخیر با واردات طلا به منظور رفع تعهد ارزی صادرکنندگان، در حقیقت طلا وزن بیشتری در اقتصاد کشور ایفا کرد. به طور مشخص طلا در اقتصاد کشور چند نقش خاص داشته است: نخست، نقش معمول و سنتی در قالب زیورآلات، دوم، نقش حفظ ارزش پول در شرایط تورمی در اقتصاد کشور، سوم، نقش واسطه انتقال وجوه در موارد خاص با هدف پولشویی و برخی مراودات مالی خاص.
طلا به دلیل خاصیت سهولت انتقال و پذیرش همه جایی آن، از گذشته دور تا امروز مهم ترین وسیله مبادله بوده است و حتی پول در شکل مدرن آن ابتدا، طلا را به عنوان پشتوانه خود داشت و هر میزان انتشار پول در هر اقتصادی متناسب با ذخایر طلای بانک مرکزی آن کشور صورت گرفت. اگرچه به تدریج کشورها از این قاعده فاصله گرفتند، اما در هر حال طلا جایگاه مهم خود را در ذخایر بانک های مرکزی جهان حفظ کرده است.
در چنین شرایطی و به دلیل جهش های تورمی سال های اخیر، طلا جایگاه ویژه ای در حفظ دارایی مردم ایفا کرده،اما آن چه به این فرایند کمک کرده، طلاپاشی بانک مرکزی در دوره های مختلف بوده است. ضرب سکه های طلا و عرضه گسترده سکه در قالب نقد و پیش فروش چه در جهش ارزی سال 91 و چه در جهش ارزی سال 97 و 1401 تجربه تکرار شونده ای بوده است که دلایل تکرار آن در دوره های اخیر و به ویژه روزهای اخیر مشخص نیست. اگرچه در موضوع عرضه شمش، شرط حضور تولیدکنندگان صنف جواهر وجود دارد و می توان امیدوار بود بخشی از این طلای عرضه شده به مصرف مصنوعات طلا برسد، اما واضح است که در شرایط جهش قیمت طلا، گرایش به استفاده از مصنوعات طلا نسبت به دهه های قبل کاهش جدی داشته است و بخش عمده طلای موردنیاز تولیدکنندگان جواهر از آب شدن مصنوعات قدیمی تامین می شود. در چنین شرایطی قاعدتا سکه و بخشی از شمش های عرضه شده به مصارف دیگر یعنی حفظ ارزش پول در شرایط تورمی می رسد.
در حقیقت مشخص نیست هدف بانک مرکزی از عرضه سکه در بازار چیست؟ اگر هدف جمع آوری نقدینگی و ابزار پولی انقباضی است که راهکارهای ساده تر و کم هزینه تر از قبیل افزایش نرخ ذخیره قانونی بانک ها یا عرضه اوراق مشارکت وجود دارد، چنان که در سال گذشته مجموع سکه های عرضه شده به رقمی کمتر از 20 هزار میلیارد تومان رسید که اصلا رقم قابل توجهی در بازار پول کشور محسوب نمی شود. در هر حال عرضه سکه در شرایط تورمی و خیز قیمت ارز و طلا و سکه برای افزایش جز هجوم تقاضای سفته بازی برای آن، نتیجه ای ندارد و مشخص نیست با وجود عدم موفقیت عرضه های قبلی سکه در مهار بازار ارز و طلا، چرا باز هم روش سنتی و تکراری عرضه سکه در پیش گرفته شده است. امید که بانک مرکزی مبانی منطقی و استدلالی خود درباره عرضه سکه را روشن کند و اگر بر مبنای یک روش سنتی و تکراری سراغ این گزینه رفته است، درخصوص تکرار آن تامل بیشتری کند.
 
کار بزرگ دولت یمن
عباس حاجی‌نجاری
تجلی ظرفیت نیرو‌های جبهه مقاومت پسا طوفان الاقصی، نه‌تن‌ها دامن رژیم صهیونیستی را گرفته، بلکه هیمنه و اعتبار حامیان اصلی این رژیم یعنی امریکا، انگلیس و برخی دیگر از قدرت‌های غربی را نیز فروپاشانده و البته پادو‌های منطقه‌ای آن‌ها را به حاشیه رانده است.

در میدان غزه رژیم صهیونیستی دررسیدن به اهدافش در جنگ زمینی یعنی ناتوانی در نابودی حماس، شکست در آزادسازی اسرا و ناتوانی در باقی ماندن در غزه به دلیل تلفات سنگین انسانی و تجهیزاتی به دلیل شرایط بحرانی نیرو‌های نظامی‌اش وبی اعتباری جهانی ناچار به تخلیه شمال غزه گردیده است. اما شرایط بیرون غزه در شمال و جنوب سرزمین‌های اشغالی و کرانه باختری برای رژیم صهیونیستی و متحدانش سخت‌تر شده است، چراکه پس از طوفان الاقصی و آغاز جنگ زمینی، حمایت نیرو‌های مقاومت در لبنان، عراق، سوریه و یمن از مقاومت مردم غزه قابلیت‌های جبهه مقاومت را آشکار کرده و جهان با واقعیتی جدید مواجه شده و آن مشاهده نیروی منسجم، با یک استراتژی مشخص و عمل میدانی هوشمندانه، به‌رغم پراکندگی جغرافیایی است و اگر تاکنون اقدام و عمل هریک از نیرو‌های این جبهه محدود به عمل در حوزه جغرافیای خود بود، جنگ غزه و جنایات صهیونیست‌ها در کشتار زنان و کودکان فلسطینی سبب گردیده است عمل و اقدام این نیرو‌ها در حمایت از مردم غزه، آن‌ها را در تراز منطقه‌ای و حتی جهانی قرار دهد.
حمایت نیرو‌های مقاومت عراق از مقاومت فلسطین با زدن پایگاه‌های امریکا در عراق و سوریه و هدف‌گیری پالایشگاه حیفا توانمندی‌های جدیدی از این نیرو را به تصویر کشیده است. مقاومت لبنان و حزب‌الله با صبر و طمأنینه راهبردی، با گشودن جبهه‌ای در شمال با مهار قدرت امریکا و رژیم صهیونیستی، مانعی بزرگ در تشدید جنایات صهیونیست‌ها در غزه ایجاد کرده است. اما در جنوب اقدامات شجاعانه انصارالله که یکی از رسانه‌های غربی از آن به‌عنوان حزب‌الله جنوب نام می‌برد با محاصره دریایی رژیم در دریای سرخ، قابلیت، شجاعت و توانمندی خود در ناکارآمد نمایی و ناکارآمد‌سازی امریکا، انگلیس و ائتلاف ساختگی امریکا در دریای سرخ را اثبات کرده است.
درزمینه اقدامات دولت یمن به چند نکته می‌توان تأکید کرد:
۱- حمایت دولت یمن از مقاومت فلسطین از زمان آغاز جنایات رژیم صهیونیستی علیه کودکان وزنان فلسطینی آغاز شد و با اقدامات هوشمندانه خود توانست مهم‌ترین بندر رژیم صهیونیستی را عملاً غیرفعال و هزینه اقتصادی سنگینی را براین رژیم تحمیل کند و به بحران اقتصادی که صهیونیست‌ها پس از آغاز جنگ گرفتار آن شده‌اند، شدت بخشد. ۲- امریکا و انگلیس پیش از این یک‌بار شکست از انصارالله را تجربه کرده‌اند، چراکه در جریان جنگ یمن ائتلاف عربستان و امارات با امریکا و انگلیس و فرانسه و آلمان درحالی‌که هدایت عملیات آن‌ها توسط امریکا و انگلیس انجام می‌شد ناکام مانده و در برابر اقتدار انصارالله که از شرایط کنونی ضعیف‌تر بود، تسلیم شدند. اکنون‌که انصارالله با تثبیت قدرت خود و ابتکار عمل عملاً دو قدرت دریایی را در دریا زمین‌گیر کرده است، چاره‌ای جز پذیرش شکست ندارند. بی‌بی‌سی در تأکید بر قدرت و نفوذ انصارالله می‌گوید برخلاف دیگر گروه‌های شیعه که به‌عنوان «محور مقاومت» معرفی می‌شوند، بر بخش مهمی از سرزمینی که به آن تعلق دارند حکومت می‌کنند. آن‌ها از مزیت جغرافیایی ویژه‌ای برخوردارند و بخش‌هایی بسیار مهم از دریای سرخ را در کنترل خوددارند. ۳- اقدام امریکا و انگلیس در حمله به یمن به بهانه قطعنامه سازمان ملل بزرگ‌ترین اشتباه تاریخی آن‌ها بود، چراکه آن قطعنامه مجوزی را برای این عملیات به آن‌ها نداده و این دو کشور حتی برخلاف قوانین داخلی خود دست به اقدام تجاوزکارانه علیه مردم یمن زدند و به همین دلیل اقدامات آن‌ها هم فاقد وجاهت قانونی است. بی‌بی‌سی در نقد اقدام امریکا و انگلیس، می‌نویسد: «اگر ایران و متحدانش به دنبال این بودند که هزینه جنگ غزه را برای اسرائیل و متحدانش در غرب بالا ببرند، حملات اخیر بریتانیا و امریکا به حوثی‌ها (انصارالله) نشان می‌دهد که آن‌ها در این مسیر موفق بوده‌اند». ۴- عرصه جنگ غزه و در پی آن مقاومت یمن در مقابل امریکا و انگلیس، عملاً ناتوانی این به اصطلاح دو ابرقدرت را در مدیریت تحولات منطقه‌ای و جهانی نشان داد و ثابت کرد که تعیین‌کننده نظم آینده جهان دیگر این قدرت‌های سنتی گذشته نیستند و قدرت‌های غربی باید روند افول قدرت خود را پذیرا باشند، چراکه زمانی امریکا در دوران جنگ سرد در هماوردی با شوروی سابق دست برتر را داشت، اکنون در برابر انصارالله مستأصل شده است. ۵- اصرار امریکا و به‌ویژه انگلیس در القای نقش ایران در حمایت از انصارالله و مقاومت فلسطین ناشی از یک برآورد غلط آن‌ها از آرایش صحنه است، چراکه آن‌ها با ادعای اینکه ایران در پشت سر انصارالله قرار دارد، تلاش دارند ایران را در مقابل خود قرار دهند و این در حالی است که ایران بار‌ها اعلام کرده که هرکدام از نیرو‌های جبهه مقاومت مستقیماً عمل کرده و خود تصمیم‌گیرنده هستند. ۶- حزب‌الله، انصارالله، حشدالشعبی و نیرو‌های مقاومت در سوریه با حمایت از مقاومت فلسطین از مرزبندی‌های سنتی ۱۴۰۰ ساله در جهان اسلام عبور کرده‌اند، چراکه آنگاه‌که این نیرو‌های قدرتمند شیعی با تمام توان به حمایت از مقاومت فلسطین که اهل سنت هستند، این‌گونه با اقتدار وارد صحنه شده و شهدای زیادی را نیز تاکنون تقدیم کرده‌اند. سکوت و انفعال بسیاری از جریان‌های مطرح در میان اعراب و اهل سنت نسبت به این تحولات، اعتراضات عمومی را در جهان اسلام در پی داشته است و این نشان‌دهنده آن است که جبهه‌بندی در جهان اسلام وارد مرحله جدیدی شده است. رهبر معظم انقلاب اسلامی در بیانات خود در جمع ائمه جمعه، حرکت انصارالله را مصداق جهاد فی سبیل الله دانستند و یادآور شدند: ملت یمن و دولت انصارالله انصافاً کار بزرگی انجام دادند. کار آن‌ها مصداق جهاد فی سبیل الله است. امیدواریم این مجاهدت‌ها تا پیروزی ادامه پیدا کند.

حماسه‌ای به وسعت گفتمان مقاومت 

محمد مهدی ایمانی پور

رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار ائمه جمعه سراسر کشور، آگاه کردن مردم از قضایای داخلی و جهانی، توطئه‌ها و نقشه‌های دشمن و نیاز‌ها و واقعیات جامعه را جزو الزامات محتوایی خطبه‌ها برشمردند.

معظم‌له درخصوص وقایع جاری در منطقه تاکید فرمودند: «امروز دست خدا در مسأله بین‌المللی غزه قابل مشاهده و نمایان است. مردم مظلوم و مقتدر غزه توانستند دنیا را تحت تأثیر مبارزات خود قرار دهند و امروز دنیا به این مردم و مبارزان و گروه مقاومت آن‌ها به چشم قهرمان نگاه می‌کند.»

در تشریح و تبیین فرمایشات اخیر رهبر حکیم انقلاب اسلامی، نکاتی وجود دارد که لازم است مورد توجه و تبیین قرار گیرد:

نخستین مسأله، مربوط به بین‌المللی بودن مسأله غزه است. اساسا در نگاه و اندیشه امامین انقلاب اسلامی، مسأله آزادی قدس شریف و حمایت از ملت مظلوم فلسطین، فراتر از یک دغدغه جغرافیایی یا منطقه‌ای محسوب می‌شود. یکی از توطئه‌های اصلی تبلیغاتی دشمنان اسلام از سال ۱۹۴۸میلادی (زمان تاسیس رژیم نامشروع صهیونیستی) تاکنون، تقلیل صورت مسأله فلسطین با اتکا به مؤلفه‌های محدودکننده بوده است. امروزه در ابتدای سال۲۰۲۴ میلادی قرار داریم و حمایت از غزه و ملت فلسطین در مواجهه‌ای نابرابر با رژیم صهیونیستی، به شاخص و مقیاس آزادی‌خواهی، نوعدوستی و ایستادگی در برابر دشمنان ذاتی بشریت تبدیل شده است. این شاخص سازی جهانی، معلول آگاهی جهانی نسبت به ماهیت مسأله فلسطین بوده و روایتگری مجعول غرب و رژیم اشغالگر صهیونیستی از این موضوع حیاتی و بین‌المللی، بیش از هر زمان دیگری توسط افکار عمومی دنیا به چالش کشیده شده است.

دومین مسأله، معطوف به آثاروتبعات ایستادگی ملت فلسطین در تنویرافکارعمومی وبیداری جهانی است. در اینجا محوریت گفتمان مقاومت و دال مرکزی این گفتمان یعنی هویت اسلامی ــ انقلابی و متعلقات آن مانند تسلیم‌ناپذیری در مقابل ظلم و استکبار واعتقاد به مبارزه درراه خداغیرقابل انکاراست. فرامکانی و فرازمانی بودن مسأله آزادی قدس شریف ازچنگال اشغالگران، منبعث از همین گفتمان غنی و پویاست. گفتمان مقاومت چارچوبی فطری ومقدس است که مسأله فلسطین صرفا دربطن آن قابلیت تنویر وتبیین دارد. فقط در سایه گفتمان مقاومت می‌توان سازش و سلطه‌پذیری را به بوته نقد و چالش کشید.

مسأله سوم، مربوط به مقاومت قهرمانانه ساکنان غزه و اجزای منظومه مقاومت در مسأله جنگ و تاثیر آن بر آینده نگاری و آینده پژوهی مسأله فلسطین است. امروز منابع تحلیلی ورسانه‌ای غرب، مستقیما به تعارض محاسبات و پیش‌فرض‌های مبنایی، انتزاعی، گفتمانی، میدانی و عملیاتی دشمنان با واقعیاتی که در فرامتن و متن جنگ غزه رخ داده، اشاره کرده و از تاثیر نضج یافتن گفتمان مقاومت و متعلقات آن در آینده نظام بین‌الملل سخن می‌گویند. نقطه اتکای غرب و رژیم صهیونیستی در جلوگیری از تحقق این روند، دستکاری افکارعمومی ازطریق خلق تصاویر انحرافی ازواقعیات فلسطین بود که آن نیز در جریان جنگ غزه ازبین رفته است؛ بنابراین بایدخودرا جهت تثبیت وبسط گفتمان مقاومت در جهان آماده سازیم. انشاءا.

پیام حمله موشکی به کشورهای همسایه

عبدالرضا فرجی راد

با اتفاقی که در کرمان افتاد و چند اتفاقی که در سراوان و دیگر نقاط بلوچستان توسط جیش العدل، نیروهای نظامی امنیتی باید کاری انجام میدادند. بویژه انکه این ظن قوی وجود دارد که بعد از ۷ اکتبر اسراییل و احتمالا امریکا نیز پشت قضیه باشند که البته به واقعیت نزدیک است.  با این تصور دست به چنین اقداماتی زده شده که نوعی بازدارندگی بوجود آید. زیرا با توجه به تعداد عظیم مهاجر در کشور این احتمال وجود دارد که چنین عملیات تروریستی مجددا صورت پذیرد و  اسراییل هم مصمم است انتقام بگیرد.

در این میان یک واقعیت وجود دارد و آن این است که اقدامات تروریستی و ضد امنیتی مبداش در اقلیم عراق، پاکستان، آذربایجان و افغانستان است. البته آذربایجان نقش ضد امنیتی دارد.

در مورد پاکستان به دفعات مذاکره شده و حتی روز قبل از عملیات نیز نماینده ایران در افغانستان با وزیر خارجه و مقامات نظامی پاکستان صحبت کرده اند. در داووس هم وزیر خارجه با نخست وزیر پاکستان صحبت کرده است.

به نظر میرسد در مقابل در خواست طرفهای ایرانی پاکستانی ها همون جوابهای همیشگی را داده اند که طرف ایرانی قانع نشده است. یک احتمال هم وجود دارد که طرف پاکستانی چراغ سبزی را بعد از این ملاقاتها به طرفهای ایرانی مبنی بر اینکه اگر مقر آنها را میشناسید، اقدام کنید.

در مورد اقلیم هم ما نمیدانیم چقدر آن منزل تاجر و ثروتمند کرد در ارتباط با موساد بوده باشد ولی این احتمال بالاست که وی با اسراییل کار تجاری انجام داده باشد. لذا طرف ایرانی از رفت و آمد اسراییلی ها به اقلیم و در کنار مرز ناخوشایند است.

ایران سالهاست که این نارضایتی خود را به گوش مقامات اقلیم می رساند. مسئولین اقلیم هم باید برای این مساله فکری بکنند. واقعیت این است که حضور اسراییل در اقلیم برای ایران دو جنبه دارد. یکی آنکه در جنوب عراق با همکاری ایران کار مقاومتی علیه اسراییل صورت م‌ گیرد و دیگر آنکه در کنار مرز ایران فعالیت دارند.

چند ماه پیش پهپادهای اسراییلی یک مرکز مهم تولید پهپاد را در استان کرمانشاه تخریب و منفجر کردند و به احتمال قوی ورود آنها از طریق اقلیم صورت گرفته زیرا جنوب عراق توسط ایران و شرکا رصد می شود.

نکته مهم دیگر اینکه احتمال درگیری حزب الله با اسراییل بالا رفته است. اسراییل در حال فشار آوردن است که ارتش لبنان در جنوب به جای نیروهای حزب الله جایگزین شود.

حتی نماینده امریکا پیام اسراییل را برای میقاتی برده که در صورت عدم جایگزینی ارتش لبنان حمله اسراییل قطعی است.

زیرا اسراییل می خواهد شهرک نشینان را به خانه هایشان برگرداند. چون احتمال این درگیری بالا رفته قدرت نمایی موشکی ایران در واقع هشداری است به امریکا و اسراییل که در صوردت حمله به لبنان ایران بیکار نمی نشیند.

هزینه‌-فایده فضای مجازی در بند

علی ربیعی
وقتی پدیده بحران نفوذ شکل می‌گیرد که نهادها و تصمیمات کارکرد و کارایی خود را از دست می‌دهند؛ به‌عنوان مثال وقتی قانونی تصویب می‌شود، اگر نهاد مجری قانون نتواند هدف از آن قانون را اجرا کند و به اهداف منتظره از آن قانون برسد، اصطلاحا گفته می‌شود نهاد مد‌نظر دچار بحران نفوذ شده است. میزان نفوذ به میزان ایجاد تغییر رفتار در مخاطبان گفته می‌شود و زمانی که اعمال قدرت، قانون و مقررات نه‌تنها نتواند رفتار جامعه را مطابق آنچه هدف است، تغییر دهد؛ بلکه جامعه در مقابل آن مقاومت کرده و نافرمانی کند، بحران نفوذ شدید پدید آمده است. مثال ملموس‌تر درباره صدا‌و‌سیماست که وقتی نتوانست به اهداف خود دست یابد، دچار بحران نفوذ شده است. چنانچه در قوانین و رفتاری که به جامعه بازمی‌گردد، اگر اکثریت جامعه از آن قانون و تصمیم نه‌تنها تبعیت نکنند؛ بلکه با شیوه‌های مختلف، آنچه را که بر آن تأکید و اصرار می‌شود، نادیده گرفته و مرتکب آن شوند، نه‌تنها بحران نفوذ درباره آن صدق می‌کند؛ بلکه اثرات منفی و امکان تسری‌بخشی این رفتار درباره دیگر قوانین هم محتمل است. ما با دو قانون درباره ماهواره و فضای مجازی روبه‌رو شدیم. از ممنوعیت ماهواره درس‌آموزی نشد و با رویکردی تحت عنوان «قانون صیانت» و تصمیمات جانبی آن، اکثر شبکه‌های اجتماعی در فضای مجازی فیلتر و دستیابی به آنها از طرق معمول و قانونی، غیرممکن شد. در اینجا چند پرسش مطرح است. قانون ماهواره یا در پی آن قانون صیانت چه مزایایی را در بر داشته است؟ یکی از مهم‌ترین آثار منفی و زیان‌بار چنین قانون‌هایی، هنجاری‌شدن نادیده‌شدن قانون و تصمیم نهادهای حاکمیتی است. وقتی همه مسئولان کشور و حتی مسئولان حاکمیتی و دولتی و حتی قانون‌گذاران، خود در فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی فیلترشده حضور دارند، پیامدهای منفی در بر دارد که از آن جمله به باورنداشتن جامعه به تصمیمات و قوانین می‌توان اشاره کرد. به‌تازگی حتی رئیس‌جمهور محترم در یکی از شبکه‌های مجازی فیلتر‌شده (اینستاگرام) تیک آبی دریافت کرد. هرچه درباره هدف از فیلترینگ فکر می‌کنم، به این نتیجه می‌رسم که اهداف زیر مد‌نظر بوده است:

1- تبادل‌نشدن اخبار سیاسی نامطلوب برای دولت

2- ممانعت از تأثیرگذاری فرهنگ‌های مغایر با ارزش‌های رسمی

3- استفاده‌نشدن ارتباطی در ناآرامی‌های شهری

این روزها با استفاده از فیلترشکن، هر فردی که اراده کند، امکان استفاده از همه شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی را خواهد داشت. تبادل اخبار در بستر تکنولوژی با سرعت در جریان است. در حوزه فرهنگی نیز هر گوشی دستی با کارکرد چندرسانه‌ای استفاده می‌شود. هدف از بند سوم نیز در شرایط عادی، فاقد موضوعیت است. معلوم نیست کدام فایده مدنظر تصمیم‌گیران بوده است؟ در مقابل، دو اثر زیان‌بار و مخرب قابل مشاهده است. از آثار زیان‌بار آن می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: اضافه‌شدن هزینه فیلترشکن در سبد هزینه خانوار در وضعیت دشوار اقتصادی و همچنین گسترش شایعاتی مبنی بر مافیای فروش فیلترشکن‌ و مواردی از این قبیل. آثار مخرب غیرقابل محاسبه آن نیز شامل موارد زیر است: میزان زیادی از فشار روانی در قطع و وصل‌ها، بدبینی درباره کیفیت پایین اینترنت و مقایسه دائمی آن با دیگر کشورها ایجاد می‌شود که فرد هر بار در مواجهه با چنین وضعیتی، دچار نارضایتی روانی مضاعف می‌شود. علاوه‌ بر‌ این موارد، چنین قانونی دارای اثرات منفی بر رشد اقتصادی و کسب‌و‌کارهای مبتنی بر فضای مجازی است؛ اقتصاد دیجیتال در ایران در حال رشد بوده است. بنا بر گزارش‌های رسمی، سهم اقتصاد دیجیتال در تولید ناخالص داخلی از 2.2 درصد در سال 90 به 6.5 درصد در سال 400 افزایش یافته است. شرکت‌های کوچک و متوسط به‌ویژه در بخش غیررسمی برای تبلیغات و فروش محصولات خود به طور درخورتوجهی به پلتفرم‌های دیجیتال وابسته هستند. برخی از تخمین‌ها نشان‌دهنده آن است که 9 میلیون کسب‌و‌کار متکی به اینترنت هستند. همچنین تخمین‌ها نشان می‌دهد که بیش از 2.5 میلیون کسب‌وکار کوچک در اینستاگرام به فروش و تبلیغات می‌پرداختند. در‌حال‌حاضر با سیاست‌های فیلترینگ، رشد در بخش ترافیکی ثابت و منفی بوده که سعی شده با افزایش قیمت جبران شود و سیاست فیلترینگ باعث لطمه‌دیدن بسیاری از شرکت‌ها، تعطیلی، مهاجرت و کم‌شدن سهم اقتصاد دیجیتال شده است. با تأملی بر آنچه بیان شد، در بند کشیدن فضای مجازی نه‌تنها مزیتی نداشته است؛ بلکه منجر به از دست رفتن فرصت‌های بسیار اقتصادی و ایجاد هزینه‌های اجتماعی و روانی شده است و ادامه این روند، غیرمنطقی و غیرمعقول به نظر می‌رسد. باید توجه داشت که ابتدایی‌ترین اقدام در نظام تدبیر، سنجش «هزینه-فایده» هر تصمیم است

موج سرخ؛ طلای سیاه را رم می‌دهد؟
شروین طاهری: شمارش معکوس برای صعود قیمت نفت به مرز 100 دلار در سال 2024 آغاز شده است. سالی که به نظر می‌رسد بر اثر نهادینه شدن ضعف اقتصاد دلار، شاهد رشد توامان ارزش معیارهایی مثل طلای زرد و سیاه و طلای دیجیتال (رمز ارز) باشیم.
حملات هوایی هفته گذشته آمریکا و انگلیس به یمن، باعث به وجود آمدن انتظاراتی زودتر از موعد برای بازگشت نفت 100 دلار و بالاتر از آن شده است. هر چند ۲ شاخص مهم قیمت نفت در جهان یعنی برنت و تگزاس اینترمیدیت واکنش شدیدی به برخورد نظامی اخیر در سواحل شرقی دریای سرخ نشان نداده و با یک جهش هیجانی تا نیمه کانال ۸0-۷0 دلاری در روزهای اخیر به نوسان روی کانال 77 بازگشتند اما همین حالا شاهد سیگنال‌های رصدگران بازار در ایکس درباره نفت برنت 80 دلاری هستیم.
باید دانست طی ماه‌های گذشته، متعاقب آغاز جنگ غزه و سپس واکنش انصارالله به جنایات رژیم صهیونیستی با به دست گرفتن ابتکار عمل در یکی از مهم‌ترین آبراهه‌های دنیا، همواره کنش محور مقاومت بوده که بر بهای نفت تاثیر گذاشته نه کنش محور سلطه. به عبارت دیگر پس از چند دور حملات ادعایی نه‌چندان تاثیرگذار شرکای آنگلوساکسون با محوریت سنتکام - فرماندهی ارتش تروریست آمریکا در خاورمیانه و شمال آفریقا - به پایگاه‌های ارتش و دولت نجات ملی یمن، اقتصاد جهانی نفس را برای اقدام تلافی‌جویانه انصارالله در سینه حبس کرده است. مطمئنا هدف قرار گرفتن یک کشتی باری آمریکایی با پرچم جزایر مارشال در آن سوی تنگه باب‌المندب در روز سه‌شنبه (در شمال اقیانوس هند نزدیک ساحل جنوبی یمن)، آن پاسخ سختی نبوده که یمنی‌ها وعده‌اش را داده‌اند. از جمله محمد البخیتی، عضو دفتر سیاسی جنبش انصارالله که دوشنبه شب اینچنین برای استعماگران خط و نشان کشید: «وارد مرحله جدیدی شده‌ایم و محور مقاومت، زمام امور را در منطقه به دست گرفته است. نیروهای آمریکایی و انگلیسی دیگر نمی‌توانند از [تنگه] باب‌المندب عبور کنند. آمریکا هم از حمله به یمن پشیمان خواهد شد و بازنده خواهد بود. نیروهای مسلح یمن در حال توسعه توانایی‌های موشکی خود هستند و بزودی سورپرایزهایی رخ خواهد داد».
سازمان عملیات تجارت دریایی انگلیس (UKMTO) طی ۳ ماه اخیر، هدف قرار گرفتن و بازداشت نزدیک به 60 کشتی کانتینری، فله‌بر و تانکر توسط موشک‌ها و پهپادهای یمنی را در حدفاصل دریای سرخ تا نواحی شمالی اقیانوس هند گزارش کرده است. این به جز حملات دفع‌شده‌ای است که یمنی‌ها به ناوهای نظامی پنتاگون و نیروی دریایی سلطنتی انگلیس انجام داده‌اند.
دوشنبه همین هفته شرکت نفت‌ و گاز شِل انگلیس اعلام کرد تا اطلاع ثانوی عبور سوپرتانکرهای خود از دریای سرخ را متوقف می‌کند.
پس از توقف فعالیت غول‌های کشتیرانی جهان چون مرسک، ام‌اس‌سی، هاپاگ - لوید، اس‌ام‌ای - سی‌جی‌ام،  ‌ام‌اس‌سی و اخیرا نیپون یوسن، بزرگ‌ترین شرکت کشتیرانی ژاپن از این مسیر با به جان خریدن افزایش تعرفه‌های 300 درصدی مسیرهای دیگر، حالا فرار شل از دریای سرخ به بهترین شکل ممکن ناکارآمدی ائتلاف کذایی آمریکایی - انگلیسی را در تامین امنیت شناورهای خودشان و رژیم صهیونیستی در این آبراه مهم نشان می‌دهد.
 این به معنای پابرجا بودن زمینه اصلی بحران در این منطقه دریایی است که در ادبیات کشتیرانی به «آب‌های ناشناخته» معروف شده، یعنی ادامه جنگ ضد بشری رژیم صهیونیستی علیه مظلومان غزه؛ همان انگیزه‌ای که پای انصارالله را به این غائله باز کرد. 
به نظر می‌رسد توقف کار نفتکش‌های شل در دریای سرخ واکنش مستقیم این شرکت چندملیتی بریتانیایی به وعده «سورپرایز» قریب‌الوقوع یمنی‌ها باشد. با همه احتیاطی که بازارهای جهانی نفت و سوخت‌های فسیلی پس از شوک ماه‌های آخر سال 2023 در پیش گرفته‌اند، به نظر می‌رسد این همان پالسی است که برای توفان پیش‌بینی‌شده سال جدید میلادی لازم بوده، بویژه برای آغاز افزایش قیمت نفت تا مرز 100 دلار. اتفاقی که در فصل سرد نیم‌کره شمالی محتمل‌تر است. افزایش 4 درصدی در معاملات آتی نفت خام در روز جمعه گذشته در محدوده نوسانات معمولی بازار قرار داشت اما مطمئنا الگوریتم‌های تجاری در پاسخ به رخدادهای دریای سرخ، در حال تنظیم مجدد هستند و محاسبه الگوریتم‌ها بر اساس پارامترهای جدید مدتی طول می‌کشد.
به چالش کشیدن رضایت حاکم بر بازار برای رم دادن قیمت طلای سیاه از محدوده آرامش فعلی‌اش ضروری است. موارد تاریخی مانند حمله سال 1398 انصارالله به زیرساخت‌های نفتی «بقیق» عربستان منجر به افزایش کوتاه‌مدت قیمت نفت خام شد. بازار در حال حاضر صرف‌نظر از بحران دریای سرخ، انتظار وقفه‌های فیزیکی و ملموس در عرضه نفت خام را دارد. کاهش مداوم عرضه در دریای سرخ توسط بازار به شکلی متفاوت درک می‌شود. به‌رغم تشدید درگیری‌های اخیر آمریکا و انگلیس با یمن، از ابتدای هفته فقط یک صعود متوسط را در شاخص‌های برنت (دریای شمال) و تگزاس (آمریکا) مشاهده کردیم، زیرا بازار هنوز کاهش قابل توجهی از عرضه را لمس نکرده است. تا زمانی که اختلالات ملموسی آشکار نشود، یک حق بیمه پایدار و معنادار در ریسک ژئوپلیتیک نفت خام بعید به نظر می‌رسد.
از طرف دیگر بازارساز نفت، شاید به دلایل قابل درک اما به اشتباه، تاکنون خطر جنگ اسرائیل و مقاومت فلسطین، لبنان، یمن و عراق در اختلال عرضه نفت را کم‌اهمیت جلوه داده است. به عبارت دیگر شاید تا حالا این ایران به عنوان یک بازیگر مهم نفتی و عضو ارشد اوپک بوده که نخواسته از اهرم محور مقاومت برای رم دادن قیمت جهانی طلای سیاه بهره ببرد اما اگر مثلا آمریکا و اسرائیل بخواهند جنگ را به سمت لبنان  بکشانند آن وقت ممکن است بازی جدیدی در بازار نفت آغاز شود.
یک روزنامه‌نگار اقتصادی سوییسی که با عنوان «راشن مارکت» در شبکه ایکس فعالیت دارد، با نگاهی به مشابهت‌های اوضاع جهان در اوایل دهه 1980 میلادی - دوران به‌هم‌ریختگی نظم جهانی ناشی از وقوع انقلاب اسلامی ایران -  وضعیت فعلی بازار نفت را نیز دارای مضامین تورمی در اقتصاد کلان برمی‌شمارد. 
اوایل دهه 1980 میلادی دورانی کلیدی برای بازار جهانی نفت بود، زیرا از اختلالات بحران انرژی دهه 1970 به دوره تثبیت و کاهش قیمت‌ها رسیده بود. ذخایر راهبردی نفت خود را به عنوان سپری حیاتی در خلال دوران عدم قطعیت نشان داد. با تشدید حملات نظامی و تنش‌های ژئوپلیتیک فعلی، درس‌های 40 سال پیش بر اهمیت پایدار ذخایر راهبردی و ضرورت راهبردهای انرژی انطباقی جهانی برای عبور از عدم قطعیت‌های معاصر و حفظ عرضه امن نفت به کار می‌آیند.
پس از شوک‌های دهه 1970 میلادی، بازار نفت طی سال‌های 1979-1980 افزایش چشمگیر در قیمت‌ها را تجربه کرد. با این حال، اوایل دهه 1980 شاهد یک روند معکوس قابل توجه در این روند بود که با رکود قابل توجه سرانجام در سقوط بدنام قیمت نفت در سال 1986 به اوج خود رسید.
این سقوط باعث تغییراتی در سمت تقاضا شد زیرا مصرف‌کنندگان نفت از جایگزین‌ها استقبال کردند و منجر به کاهش قابل توجه در مصرف کلی نفت شد. به طور همزمان، مازاد عرضه پدید آمد که ناشی از افزایش تولید از سوی کشورهای غیراوپک، بویژه ایالات متحده بود. در پاسخ، اوپک به واسطه پرچمدار جدید تولیدش یعنی عربستان، سهم خود از بازار را فدای حمایت از قیمت کرد و این باعث سقوط سریع قیمت نفت شد.  تلاطم اقتصادی متعاقب آن بر اقتصادهای وابسته به نفت تأثیر گذاشت و در عین حال رشد کشورهای واردکننده نفت را تقویت کرد. 
سقوط شوروی و آغاز جهش چین ماحصل آن دوره بود. به‌رغم تلاش‌های اوپک برای تثبیت قیمت‌ها از طریق سهمیه‌بندی تولید به واسطه راهبردهای متفاوت کشورهای عضو، معادلات سیاسی اعضا پیچیده‌تر از آن بود که یک راه‌حل مشخص غالب شود. درس‌های ماندگار دهه 1980 میلادی همچنان بر سیاست‌های انرژی جهانی اثرگذار است و مهم‌ترین درسی که بازارهای مصرف‌کننده از آن گرفته‌اند، سازگاری و تنوع در منابع انرژی است.
نفت ‌گران در چنین شرایطی برای اقتصادهای غربی مطلوبیت خاص خود را دارد، هر چند شاید هنوز انتظار افزایش قیمت نفت خام برنت به 82 تا 83 دلار در هر بشکه تا اواسط ماه فوریه عجولانه باشد.
در چنین شرایطی وضعیت دریای سرخ نیازمند بررسی دقیق است. همین حالا اختلالات در هسته اتحادیه اروپایی عیان شده است. توقف فعالیت  کارخانه مدل وای تسلا در نزدیکی برلین پایتخت آلمان به دلیل تعویق زنجیره تامین ناشی از تنش‌های دریای سرخ، نشانه آشکاری از تأثیر ملموس رویدادهای ژئوپلیتیک بر صنایع است. 30 درصد شریان تجارت جهانی از آبراه میان تنگه باب‌المندب و کانال سوئز عبور می‌کند و هرگونه اختلال در این مسیر حیاتی تجارت جهانی را به چالش می‌کشد. 
داده‌های اخیر حاکی از کاهش تقریبا نصف حجم تجارت در دریای سرخ است اما این فقط یک معضل دریایی نیست، بلکه یک سیگنال بالقوه و پیشرو برای فشارهای تورمی بویژه در اقتصاد غرب و کشورهای وابسته به آن است. مسیرهای دریایی جایگزین طولانی‌تر هستند و توانایی شرکت‌های کشتیرانی را برای تحویل سریع کالا کاهش می‌دهند. این یک سناریوی نگران‌کننده برای کشورهایی است که بشدت به کالاهای وارداتی وابسته هستند، مانند اتحادیه اروپایی و بریتانیا.
واکنش‌های بازار اما به بحران دریای سرخ سریع بوده است. با افزایش نوسانات قیمت نفت که باعث رفتارهای سفته‌بازانه در بازار شده، معامله‌گران از نظر راهبردی موقعیت خود را تقویت کرده‌اند که در افزایش تقاضای خرید نفت خام برنت مشهود است. این یک لایه اضافی از غیرقابل پیش‌بینی بودن را به بازار نفت پویای فعلی تحمیل می‌کند که بر سرمایه‌گذاران و مصرف‌کنندگان تأثیر می‌گذارد.
بحران دریای سرخ چالشی چندوجهی است که به رصد ساعت به ساعت معامله‌گران نفتی نیاز دارد. بدیهی است در شرایط فعلی آنها در حالت آماده‌باش برای سازگاری با خطرات ژئوپلیتیک جدید قرار دارند. پیامدهای اقتصادی این موج سرخ اما فراتر از رم دادن طلای سیاه خواهد بود. نقش دریای سرخ به عنوان مجرای حیاتی برای تجارت جهانی که 15 درصد ترافیک کشتیرانی جهان را به خود اختصاص می‌دهد چنان مهم است که تشدید بی‌ثباتی در آن ممکن است جریان کالا بین اروپا و آسیا را مختل کند و به طور بالقوه باعث اختلال در زنجیره تامین با اثرات موجی بر صنایع و اقتصادهای مختلف شود.
اتحادیه اروپایی به درستی نگران پیامدهای بالقوه اختلال در مسیرهای تجاری، تعدیل زنجیره تامین و خطرات ژئوپلیتیک در دریای سرخ است. سرمایه‌گذاران، کسب‌وکارها و دولت‌ها با آگاهی از پیامدهای گسترده آن بر پویایی تجارت جهانی، با هوشیاری وضعیت را زیر نظر دارند. به همین دلیل است که فرانسه، اسپانیا و ایتالیا با وجود اعلام حضور اولیه در ائتلاف دریایی آنگلوساکسون‌ها در دریای سرخ، در نهایت از آن انصراف دادند

وجوه مشارکت قوی در رقابت واقعی

محمد کاظم انبارلویی
۱- دشمن به انتخابات به‌عنوان نقطه گسست و تهدید امنیتی نگاه می‌کند، نباید دشمن را در این نگاه یاری کرد. کسی که در انتخابات ۸۸ قبل از شمارش آرا درحالی‌که مردم هنوز پای صندوق‌های رأی بودند، مصاحبه خبری می‌گذارد و خود را پیروز انتخابات معرفی می‌کند، در جورچین دشمن برای پروژه گسست و تهدید امنیتی در یک مخرج مشترک زیست می‌کند.
۲- گفت‌وگو و مناظرات در انتخابات حول چه محورهایی باید صورت گیرد؟ عقلانیت سیاسی و سیاست‌ورزی معقول و صحیح حکم می‌کند حول حل مشکلات مردم باشد.
تورم، آلودگی هوا، مشکل بیکاری و اشتغال ،
ریز گردها و … مشکل مردم است اگر گفت‌وگوها حول این مشکلات باشد یک انرژی جدید در انتخابات برای حل مشکلات مردم تولید می‌شود که در تحکیم امنیت ملی و رفاه عمومی به‌عنوان پیشران عمل می‌کند.
گفت‌وگو را پایه رسیدن به تفاهم قرار دهیم نه تداوم تخاصم!
هدف از گفت‌و‌گوها ، کشف دردهای مشترک و ارائه راه‌حل برای برون‌رفت از مشکلات است.
۳- رقابت واقعی چگونه شکل می‌گیرد چه دوگانه‌هایی و چه دوقطبی‌ای متضمن رقابت قوی و حل مشکلات مردم است؟ دوگانه الهی و مادی ،مقاومت و سازش ، اسلامی و سکولار مردمی و اشرافی ، پاک دست و فاسد ، قدرت‌طلب و خدمتگزار … می‌تواند دوگانه‌های معقول باشند.
دوگانه موافقان و مخالفان نظارت استصوابی، موافقان و مخالفان حجاب اجباری و حجاب اختیاری و … دوگانه‌های دست‌ساز دشمن برای پدیداری گسست و تهدید امنیتی است. این دوگانه‌ها شکافی در جامعه ایجاد می‌کند که جایگاه زیست سرویس‌های موساد و سیا برای ناآرامی‌ها و اردوکشی خیابانی است.
مردم انتخابات را نماد وحدت ملی می‌دانند ، آیا کسانی که خود را در معرض رأی مردم قرار داده‌اند همین فهم از انتخابات را دارند؟!
۴- مردم باید حس کنند که یک عقل جمعی با چند نگاه تیمی یا گروهی و حزبی وجود دارد که به دنبال حل مشکلات کشور هستند. رقابت در این فضا مثبت و متضمن مشارکت جدی و قوی است.
مردم باید حس کنند ابعاد، اطراف‌واکناف رقابت مسئله حل‌کن هستند نه مسئله‌ساز و مسئله پاک‌کن!
۵- نامزدها باید با مردم صادق ، شفاف و روراست باشند. خداترسی ، دین‌اندیشی ، مردم‌دوستی و اخلاق در کارنامه سیاسی آن‌ها ،یک عدد قابل‌قبول را نشان دهد.
نامزدها در سابقه خود در نگاه مردم باید یک تصویری از پاکدستی ، فسادستیزی ، عدالت‌خواهی و ساده‌زیستی ارائه دهند. این تصویر ، مردم را در هدایت به نقطه گزینش اصلح و ارجح کمک می‌کند.
آن‌ها باید در تبلیغات خود نشان دهند به دنبال شکل‌‌گیری یک مجلس پاکدست ، پاسخگو و غیروامدار و انتقادپذیر و آگاه به حیله‌ها و مکائد دشمن هستند.
مردم باید نمایندگان را در عمل به سوگند نمایندگی در پاسداشت استقلال و آزادی و پاسداری از اسلام و دستاوردهای انقلاب و مبانی جمهوری اسلامی، صادق بیابند.
۶- نگاه تحول‌خواهانه و منتقدانه به مشکلات کشور باید در دیدگاه‌های کسانی که می‌خواهند خود را در معرض رأی مردم قرار دهند دیده شود و این یک ضرورت است.
این نگاه نه در ایام انتخابات بلکه در پیشینه و سابقه کاری آن‌ها باید وجود داشته باشد .
مردم در پای صندوق‌های رأی باید یقین کنند به کسانی که رأی می‌دهند، آن‌ها می‌روند از حقوق سیاسی، اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی و امنیتی آن‌ها براساس احکام الله دفاع می‌کنند.
۷- مقام معظم رهبری در دیدار ائمه جمعه سراسر کشور فرمودند :«حضور در انتخابات صرفا تکلیف نیست بلكه  حق مردم است.»
لذا فلسفه حضور در پای صندوق‌ها از سوی مردم این است که مجلسی شکل گیرد  كه «تحول و تحول‌گرایی» را در دستور کار خود قرار دهد و نتیجه این تحول استیفای حقوق ملت باشد.
مسئله تحول در منظومه فکری امام خامنه‌ای (مدظله‌العالی) طی ۳۰ سال گذشته در ۶۸ سخنرانی به گونه‌های مختلف بیان‌شده است. در همین بیانات آغاز ۱۴۰۲ در حرم مطهر رضوی ۳۴ مرتبه موضوع تحول مطرح‌شده است.