بندباز ناتوان
در میدان غزه رژیم صهیونیستی دررسیدن به اهدافش در جنگ زمینی یعنی ناتوانی در نابودی حماس، شکست در آزادسازی اسرا و ناتوانی در باقی ماندن در غزه به دلیل تلفات سنگین انسانی و تجهیزاتی به دلیل شرایط بحرانی نیروهای نظامیاش وبی اعتباری جهانی ناچار به تخلیه شمال غزه گردیده است. اما شرایط بیرون غزه در شمال و جنوب سرزمینهای اشغالی و کرانه باختری برای رژیم صهیونیستی و متحدانش سختتر شده است، چراکه پس از طوفان الاقصی و آغاز جنگ زمینی، حمایت نیروهای مقاومت در لبنان، عراق، سوریه و یمن از مقاومت مردم غزه قابلیتهای جبهه مقاومت را آشکار کرده و جهان با واقعیتی جدید مواجه شده و آن مشاهده نیروی منسجم، با یک استراتژی مشخص و عمل میدانی هوشمندانه، بهرغم پراکندگی جغرافیایی است و اگر تاکنون اقدام و عمل هریک از نیروهای این جبهه محدود به عمل در حوزه جغرافیای خود بود، جنگ غزه و جنایات صهیونیستها در کشتار زنان و کودکان فلسطینی سبب گردیده است عمل و اقدام این نیروها در حمایت از مردم غزه، آنها را در تراز منطقهای و حتی جهانی قرار دهد.
حمایت نیروهای مقاومت عراق از مقاومت فلسطین با زدن پایگاههای امریکا در عراق و سوریه و هدفگیری پالایشگاه حیفا توانمندیهای جدیدی از این نیرو را به تصویر کشیده است. مقاومت لبنان و حزبالله با صبر و طمأنینه راهبردی، با گشودن جبههای در شمال با مهار قدرت امریکا و رژیم صهیونیستی، مانعی بزرگ در تشدید جنایات صهیونیستها در غزه ایجاد کرده است. اما در جنوب اقدامات شجاعانه انصارالله که یکی از رسانههای غربی از آن بهعنوان حزبالله جنوب نام میبرد با محاصره دریایی رژیم در دریای سرخ، قابلیت، شجاعت و توانمندی خود در ناکارآمد نمایی و ناکارآمدسازی امریکا، انگلیس و ائتلاف ساختگی امریکا در دریای سرخ را اثبات کرده است.
درزمینه اقدامات دولت یمن به چند نکته میتوان تأکید کرد:
۱- حمایت دولت یمن از مقاومت فلسطین از زمان آغاز جنایات رژیم صهیونیستی علیه کودکان وزنان فلسطینی آغاز شد و با اقدامات هوشمندانه خود توانست مهمترین بندر رژیم صهیونیستی را عملاً غیرفعال و هزینه اقتصادی سنگینی را براین رژیم تحمیل کند و به بحران اقتصادی که صهیونیستها پس از آغاز جنگ گرفتار آن شدهاند، شدت بخشد. ۲- امریکا و انگلیس پیش از این یکبار شکست از انصارالله را تجربه کردهاند، چراکه در جریان جنگ یمن ائتلاف عربستان و امارات با امریکا و انگلیس و فرانسه و آلمان درحالیکه هدایت عملیات آنها توسط امریکا و انگلیس انجام میشد ناکام مانده و در برابر اقتدار انصارالله که از شرایط کنونی ضعیفتر بود، تسلیم شدند. اکنونکه انصارالله با تثبیت قدرت خود و ابتکار عمل عملاً دو قدرت دریایی را در دریا زمینگیر کرده است، چارهای جز پذیرش شکست ندارند. بیبیسی در تأکید بر قدرت و نفوذ انصارالله میگوید برخلاف دیگر گروههای شیعه که بهعنوان «محور مقاومت» معرفی میشوند، بر بخش مهمی از سرزمینی که به آن تعلق دارند حکومت میکنند. آنها از مزیت جغرافیایی ویژهای برخوردارند و بخشهایی بسیار مهم از دریای سرخ را در کنترل خوددارند. ۳- اقدام امریکا و انگلیس در حمله به یمن به بهانه قطعنامه سازمان ملل بزرگترین اشتباه تاریخی آنها بود، چراکه آن قطعنامه مجوزی را برای این عملیات به آنها نداده و این دو کشور حتی برخلاف قوانین داخلی خود دست به اقدام تجاوزکارانه علیه مردم یمن زدند و به همین دلیل اقدامات آنها هم فاقد وجاهت قانونی است. بیبیسی در نقد اقدام امریکا و انگلیس، مینویسد: «اگر ایران و متحدانش به دنبال این بودند که هزینه جنگ غزه را برای اسرائیل و متحدانش در غرب بالا ببرند، حملات اخیر بریتانیا و امریکا به حوثیها (انصارالله) نشان میدهد که آنها در این مسیر موفق بودهاند». ۴- عرصه جنگ غزه و در پی آن مقاومت یمن در مقابل امریکا و انگلیس، عملاً ناتوانی این به اصطلاح دو ابرقدرت را در مدیریت تحولات منطقهای و جهانی نشان داد و ثابت کرد که تعیینکننده نظم آینده جهان دیگر این قدرتهای سنتی گذشته نیستند و قدرتهای غربی باید روند افول قدرت خود را پذیرا باشند، چراکه زمانی امریکا در دوران جنگ سرد در هماوردی با شوروی سابق دست برتر را داشت، اکنون در برابر انصارالله مستأصل شده است. ۵- اصرار امریکا و بهویژه انگلیس در القای نقش ایران در حمایت از انصارالله و مقاومت فلسطین ناشی از یک برآورد غلط آنها از آرایش صحنه است، چراکه آنها با ادعای اینکه ایران در پشت سر انصارالله قرار دارد، تلاش دارند ایران را در مقابل خود قرار دهند و این در حالی است که ایران بارها اعلام کرده که هرکدام از نیروهای جبهه مقاومت مستقیماً عمل کرده و خود تصمیمگیرنده هستند. ۶- حزبالله، انصارالله، حشدالشعبی و نیروهای مقاومت در سوریه با حمایت از مقاومت فلسطین از مرزبندیهای سنتی ۱۴۰۰ ساله در جهان اسلام عبور کردهاند، چراکه آنگاهکه این نیروهای قدرتمند شیعی با تمام توان به حمایت از مقاومت فلسطین که اهل سنت هستند، اینگونه با اقتدار وارد صحنه شده و شهدای زیادی را نیز تاکنون تقدیم کردهاند. سکوت و انفعال بسیاری از جریانهای مطرح در میان اعراب و اهل سنت نسبت به این تحولات، اعتراضات عمومی را در جهان اسلام در پی داشته است و این نشاندهنده آن است که جبههبندی در جهان اسلام وارد مرحله جدیدی شده است. رهبر معظم انقلاب اسلامی در بیانات خود در جمع ائمه جمعه، حرکت انصارالله را مصداق جهاد فی سبیل الله دانستند و یادآور شدند: ملت یمن و دولت انصارالله انصافاً کار بزرگی انجام دادند. کار آنها مصداق جهاد فی سبیل الله است. امیدواریم این مجاهدتها تا پیروزی ادامه پیدا کند.
حماسهای به وسعت گفتمان مقاومت
محمد مهدی ایمانی پور
رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار ائمه جمعه سراسر کشور، آگاه کردن مردم از قضایای داخلی و جهانی، توطئهها و نقشههای دشمن و نیازها و واقعیات جامعه را جزو الزامات محتوایی خطبهها برشمردند.
معظمله درخصوص وقایع جاری در منطقه تاکید فرمودند: «امروز دست خدا در مسأله بینالمللی غزه قابل مشاهده و نمایان است. مردم مظلوم و مقتدر غزه توانستند دنیا را تحت تأثیر مبارزات خود قرار دهند و امروز دنیا به این مردم و مبارزان و گروه مقاومت آنها به چشم قهرمان نگاه میکند.»
در تشریح و تبیین فرمایشات اخیر رهبر حکیم انقلاب اسلامی، نکاتی وجود دارد که لازم است مورد توجه و تبیین قرار گیرد:
نخستین مسأله، مربوط به بینالمللی بودن مسأله غزه است. اساسا در نگاه و اندیشه امامین انقلاب اسلامی، مسأله آزادی قدس شریف و حمایت از ملت مظلوم فلسطین، فراتر از یک دغدغه جغرافیایی یا منطقهای محسوب میشود. یکی از توطئههای اصلی تبلیغاتی دشمنان اسلام از سال ۱۹۴۸میلادی (زمان تاسیس رژیم نامشروع صهیونیستی) تاکنون، تقلیل صورت مسأله فلسطین با اتکا به مؤلفههای محدودکننده بوده است. امروزه در ابتدای سال۲۰۲۴ میلادی قرار داریم و حمایت از غزه و ملت فلسطین در مواجههای نابرابر با رژیم صهیونیستی، به شاخص و مقیاس آزادیخواهی، نوعدوستی و ایستادگی در برابر دشمنان ذاتی بشریت تبدیل شده است. این شاخص سازی جهانی، معلول آگاهی جهانی نسبت به ماهیت مسأله فلسطین بوده و روایتگری مجعول غرب و رژیم اشغالگر صهیونیستی از این موضوع حیاتی و بینالمللی، بیش از هر زمان دیگری توسط افکار عمومی دنیا به چالش کشیده شده است.
دومین مسأله، معطوف به آثاروتبعات ایستادگی ملت فلسطین در تنویرافکارعمومی وبیداری جهانی است. در اینجا محوریت گفتمان مقاومت و دال مرکزی این گفتمان یعنی هویت اسلامی ــ انقلابی و متعلقات آن مانند تسلیمناپذیری در مقابل ظلم و استکبار واعتقاد به مبارزه درراه خداغیرقابل انکاراست. فرامکانی و فرازمانی بودن مسأله آزادی قدس شریف ازچنگال اشغالگران، منبعث از همین گفتمان غنی و پویاست. گفتمان مقاومت چارچوبی فطری ومقدس است که مسأله فلسطین صرفا دربطن آن قابلیت تنویر وتبیین دارد. فقط در سایه گفتمان مقاومت میتوان سازش و سلطهپذیری را به بوته نقد و چالش کشید.
مسأله سوم، مربوط به مقاومت قهرمانانه ساکنان غزه و اجزای منظومه مقاومت در مسأله جنگ و تاثیر آن بر آینده نگاری و آینده پژوهی مسأله فلسطین است. امروز منابع تحلیلی ورسانهای غرب، مستقیما به تعارض محاسبات و پیشفرضهای مبنایی، انتزاعی، گفتمانی، میدانی و عملیاتی دشمنان با واقعیاتی که در فرامتن و متن جنگ غزه رخ داده، اشاره کرده و از تاثیر نضج یافتن گفتمان مقاومت و متعلقات آن در آینده نظام بینالملل سخن میگویند. نقطه اتکای غرب و رژیم صهیونیستی در جلوگیری از تحقق این روند، دستکاری افکارعمومی ازطریق خلق تصاویر انحرافی ازواقعیات فلسطین بود که آن نیز در جریان جنگ غزه ازبین رفته است؛ بنابراین بایدخودرا جهت تثبیت وبسط گفتمان مقاومت در جهان آماده سازیم. انشاءا.
عبدالرضا فرجی راد
با اتفاقی که در کرمان افتاد و چند اتفاقی که در سراوان و دیگر نقاط بلوچستان توسط جیش العدل، نیروهای نظامی امنیتی باید کاری انجام میدادند. بویژه انکه این ظن قوی وجود دارد که بعد از ۷ اکتبر اسراییل و احتمالا امریکا نیز پشت قضیه باشند که البته به واقعیت نزدیک است. با این تصور دست به چنین اقداماتی زده شده که نوعی بازدارندگی بوجود آید. زیرا با توجه به تعداد عظیم مهاجر در کشور این احتمال وجود دارد که چنین عملیات تروریستی مجددا صورت پذیرد و اسراییل هم مصمم است انتقام بگیرد.
در این میان یک واقعیت وجود دارد و آن این است که اقدامات تروریستی و ضد امنیتی مبداش در اقلیم عراق، پاکستان، آذربایجان و افغانستان است. البته آذربایجان نقش ضد امنیتی دارد.
در مورد پاکستان به دفعات مذاکره شده و حتی روز قبل از عملیات نیز نماینده ایران در افغانستان با وزیر خارجه و مقامات نظامی پاکستان صحبت کرده اند. در داووس هم وزیر خارجه با نخست وزیر پاکستان صحبت کرده است.
به نظر میرسد در مقابل در خواست طرفهای ایرانی پاکستانی ها همون جوابهای همیشگی را داده اند که طرف ایرانی قانع نشده است. یک احتمال هم وجود دارد که طرف پاکستانی چراغ سبزی را بعد از این ملاقاتها به طرفهای ایرانی مبنی بر اینکه اگر مقر آنها را میشناسید، اقدام کنید.
در مورد اقلیم هم ما نمیدانیم چقدر آن منزل تاجر و ثروتمند کرد در ارتباط با موساد بوده باشد ولی این احتمال بالاست که وی با اسراییل کار تجاری انجام داده باشد. لذا طرف ایرانی از رفت و آمد اسراییلی ها به اقلیم و در کنار مرز ناخوشایند است.
ایران سالهاست که این نارضایتی خود را به گوش مقامات اقلیم می رساند. مسئولین اقلیم هم باید برای این مساله فکری بکنند. واقعیت این است که حضور اسراییل در اقلیم برای ایران دو جنبه دارد. یکی آنکه در جنوب عراق با همکاری ایران کار مقاومتی علیه اسراییل صورت م گیرد و دیگر آنکه در کنار مرز ایران فعالیت دارند.
چند ماه پیش پهپادهای اسراییلی یک مرکز مهم تولید پهپاد را در استان کرمانشاه تخریب و منفجر کردند و به احتمال قوی ورود آنها از طریق اقلیم صورت گرفته زیرا جنوب عراق توسط ایران و شرکا رصد می شود.
نکته مهم دیگر اینکه احتمال درگیری حزب الله با اسراییل بالا رفته است. اسراییل در حال فشار آوردن است که ارتش لبنان در جنوب به جای نیروهای حزب الله جایگزین شود.
حتی نماینده امریکا پیام اسراییل را برای میقاتی برده که در صورت عدم جایگزینی ارتش لبنان حمله اسراییل قطعی است.
زیرا اسراییل می خواهد شهرک نشینان را به خانه هایشان برگرداند. چون احتمال این درگیری بالا رفته قدرت نمایی موشکی ایران در واقع هشداری است به امریکا و اسراییل که در صوردت حمله به لبنان ایران بیکار نمی نشیند.
1- تبادلنشدن اخبار سیاسی نامطلوب برای دولت
2- ممانعت از تأثیرگذاری فرهنگهای مغایر با ارزشهای رسمی
3- استفادهنشدن ارتباطی در ناآرامیهای شهری
این روزها با استفاده از فیلترشکن، هر فردی که اراده کند، امکان استفاده از همه شبکههای اجتماعی و فضای مجازی را خواهد داشت. تبادل اخبار در بستر تکنولوژی با سرعت در جریان است. در حوزه فرهنگی نیز هر گوشی دستی با کارکرد چندرسانهای استفاده میشود. هدف از بند سوم نیز در شرایط عادی، فاقد موضوعیت است. معلوم نیست کدام فایده مدنظر تصمیمگیران بوده است؟ در مقابل، دو اثر زیانبار و مخرب قابل مشاهده است. از آثار زیانبار آن میتوان به موارد زیر اشاره کرد: اضافهشدن هزینه فیلترشکن در سبد هزینه خانوار در وضعیت دشوار اقتصادی و همچنین گسترش شایعاتی مبنی بر مافیای فروش فیلترشکن و مواردی از این قبیل. آثار مخرب غیرقابل محاسبه آن نیز شامل موارد زیر است: میزان زیادی از فشار روانی در قطع و وصلها، بدبینی درباره کیفیت پایین اینترنت و مقایسه دائمی آن با دیگر کشورها ایجاد میشود که فرد هر بار در مواجهه با چنین وضعیتی، دچار نارضایتی روانی مضاعف میشود. علاوه بر این موارد، چنین قانونی دارای اثرات منفی بر رشد اقتصادی و کسبوکارهای مبتنی بر فضای مجازی است؛ اقتصاد دیجیتال در ایران در حال رشد بوده است. بنا بر گزارشهای رسمی، سهم اقتصاد دیجیتال در تولید ناخالص داخلی از 2.2 درصد در سال 90 به 6.5 درصد در سال 400 افزایش یافته است. شرکتهای کوچک و متوسط بهویژه در بخش غیررسمی برای تبلیغات و فروش محصولات خود به طور درخورتوجهی به پلتفرمهای دیجیتال وابسته هستند. برخی از تخمینها نشاندهنده آن است که 9 میلیون کسبوکار متکی به اینترنت هستند. همچنین تخمینها نشان میدهد که بیش از 2.5 میلیون کسبوکار کوچک در اینستاگرام به فروش و تبلیغات میپرداختند. درحالحاضر با سیاستهای فیلترینگ، رشد در بخش ترافیکی ثابت و منفی بوده که سعی شده با افزایش قیمت جبران شود و سیاست فیلترینگ باعث لطمهدیدن بسیاری از شرکتها، تعطیلی، مهاجرت و کمشدن سهم اقتصاد دیجیتال شده است. با تأملی بر آنچه بیان شد، در بند کشیدن فضای مجازی نهتنها مزیتی نداشته است؛ بلکه منجر به از دست رفتن فرصتهای بسیار اقتصادی و ایجاد هزینههای اجتماعی و روانی شده است و ادامه این روند، غیرمنطقی و غیرمعقول به نظر میرسد. باید توجه داشت که ابتداییترین اقدام در نظام تدبیر، سنجش «هزینه-فایده» هر تصمیم است