مسعود اکبری
1- «دیپلماسی دریایی» از جمله استراتژیهایی است که آمریکا و انگلیس در بزنگاهها از آن با هدف تهدید و ارعاب دیگر کشورها استفاده میکنند. اما در حال حاضر این رویکرد زورگویانه و مستکبرانه، در مقابل کشورهای قدرتمند و از جمله جمهوری اسلامی ایران، کارایی خود را از دست داده است.
روز پنجشنبه- 21 دی ماه- نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران یک نفتکش آمریکایی را با حکم قضائی در آبهای دریای عمان توقیف کرد. به دنبال تخلف کشتی «سوئز راجان» در اردیبهشت ماه سال جاری و سرقت نفت ایران توسط آمریکا، نفتکش یاد شده با نام جدید نیکولاس ST توقیف شد.
نفتکش متخلف یاد شده در سال جاری محموله نفت متعلق به جمهوری اسلامی ایران را با هدایت آمریکا سرقت و به بنادر آن کشور منتقل کرده و در اختیار آمریکا قرار داده بود. این نفتکش با تغییر نام به نیکولاس ST در حال حمل نفت در دریای عمان بود که با حکم قضائی و تایید سازمان بنادر و کشتیرانی توسط نیروی دریای راهبردی ارتش جمهوری اسلامی ایران، به تلافی سرقت نفت توسط رژیم آمریکا توقیف شد.
2- در مردادماه 1398 نیروی دریایی سپاه پاسداران به تلافی توقیف غیرقانونی یک نفتکش حامل نفت ایران در تنگه جبلالطارق توسط انگلیس، یک نفتکش انگلیسی را توقیف کرد.
در آن مقطع یک فرمانده نیروی دریایی سابق انگلیس ابراز نگرانی کرد که مالکان برخی کشتیهای بازرگانی شاید تصمیم بگیرند پرچم قرمز رنگ مشهور انگلیس را کنار بگذارند!
همزمان، وزیر خارجه انگلیس در اظهارنظری منفعلانه گفت:«با توجه به حساسیت بسیار زیاد موضوع توقیف نفتکش ما توسط ایران، نیاز هست درباره آن، شتابزده تصمیمگیری نکنیم.»
دریادار تنگسیری، فرمانده نیروی دریایی سپاه پیش از این در تشریح این اقدام ایران گفته بود:«یک نفتکش انگلیسی به نام «استنا امپرو» در حال ورود به تنگه هرمز بود که سه تخلف داشت، اول اینکه از مسیر خروجی تنگه هرمز در حال ورود بود، دوم اینکه AIS شناور خاموش بود و تخلف مهم دیگر اینکه به اخطارهای ما توجه نکرد.»
فرمانده نیروی دریایی سپاه در ادامه گفت:«وقتی تعدادی از شناورها را برای توقیف به سمت شناور اعزام کردیم، نفتکش تمکین نکرد. بلافاصله تکاوران نیروی دریایی سپاه وارد عملیات شدند و اقدام به توقیف و هدایت شناور به سمت آبهای ایران نمودند. در همان زمان یک کشتی اسکورت در ۳۰ مایلی نفتکش قرار داشت. وقتی کشتی به سمت ما حرکت کرد به اسکورت اخطار دادیم اگر برنگردند ما میزنیم. اسکورت مجبور به تمکین شد و نفتکش متخلف را به آبهای ایران منتقل کردیم.»
3- در ماههای ابتدائی سال جاری ناوگروه ۸۶ ارتش جمهوری اسلامی ایران پس از حدود ۷ ماه دریانوردی و پیمایش بیش از ۷۰ هزار کیلومتر و با عبور از دریاها و تنگههای مختلف و گذر از اقیانوس هند، اقیانوس اطلس و اقیانوس آرام، به کشورمان بازگشت.
پیش از آن «ند پرایس» سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در اظهارنظری گستاخانه با اشاره به مأموریت ناوگروه ارتش ایران گفته بود:«ما معتقدیم و گفتهایم که اینگونه کشتیهای جنگی جایی در نیمکره غربی ندارند.»
این لفاظی و لافزنی مقام آمریکایی هیچ مانعی در اراده پولادین جوانان غیور کشورمان ایجاد نکرده و صد البته این جوانان عزیز را مصممتر کرد. نتیجه آن شد که ناوگروه ۸۶ ارتش بیاعتنا به تهدیدها و تحریمها، در سواحل قاره آمریکا پهلو گرفت و مأموریت خود را به نحو احسن انجام داد.
پایگاه خبری «واشنگتن فری بیکن» چندی پیش در مقالهای با عنوان «کشتیهای جنگی ایران در کانال پاناما» نوشت:«نیروی دریایی ایران قرار است برای اولین بار کشتیهای جنگی خود را در کانال پاناما مستقر کند. این گذرگاه آبی که یک مسیر تجاری مهم در حیاطخلوت آمریکا است تا به حال شاهد حضور نظامی ایران نبوده است.»
4- «برد کوپر» فرمانده ناوگان پنجم نیروی دریایی آمریکا پیش از این با اعتراف به اقتدار ایران در آبهای خلیجفارس گفته بود:
«ما به این برآورد رسیده بودیم که ورود ناو هواپیمابر به خاورمیانه (غرب آسیا) موجب میشود که ایرانیها منفعل شده و با حجم ناوهایی که وارد منطقه میکنیم به وحشت بیفتند. اما قایقهای تندروی ایرانی ما را مسخره میکنند. ایرانیها یک قایق تندرو در مقابل ناو هواپیمابر ما میآورند و میگویند مسیر خود را تغییر بده!»
چندی پیش سپاه پاسداران ویدئویی از مواجهه شناورهای خود با ناوگان دریایی آمریکا در خلیجفارس منتشر کرد.
در این ویدئو، افسر ایرانی با تاکید بر اینکه حفظ امنیت خلیجفارس با نیروی دریایی سپاه است، به ناو آمریکایی تذکر میدهد منطقه را ترک کرده و از رفتاری که موجب ایجاد خطر و تنش میشود، خودداری کند. ناو آمریکایی نیز پس از این تذکر جدی، رفتار خود را اصلاح کرده و این تغییر را به اطلاع شناور ایرانی میرساند.نکته قابل توجه اینجاست که تمامی این مکالمات به زبان فارسی انجام شده است.
به گفته فرماندهان عالیرتبه سپاه، شناورهای خارجی و بهخصوص آمریکایی در بسیاری مواقع ملزم هستند پس از حضور در تنگه هرمز و خلیجفارس، مکالمات خود با نیروی دریایی سپاه را به زبان فارسی انجام دهند.
5- در بهمن 1400 «تام کاتن» سناتور آمریکایی به همراه ۹ سناتور دیگر با ارسال نامهای به «جو بایدن»، ضمن انتقاد از افزایش صادرات نفت ایران، خواهان اجرای تحریمها علیه نفتکشهای حامل نفت ایران و خریداران نفت ایران شدند.
در همان مقطع اندیشکدهها و تحلیلگران آمریکایی صراحتا اعلام کردند که «دیگر چیزی برای تحریم و فشار علیه ایران باقی نمانده و همه گزینهها به کار برده شده و نتیجه مطلوب را به دست نیاورده است.»
به عقیده کارشناسان تحریم آمریکا از دو جنبه بر درآمد نفتی ایران اثر منفی گذاشته است: ۱- افت میزان صادرات ۲- کاهش قیمت فروش (تخفیف)؛ و این موضوع باعث شده کشور نتواند ۱۰۰ درصد ظرفیت درآمدزایی نفتی خود را محقق کند.
اوج اثرگذاری این دو عامل به سال ۲۰۲۰ برمیگردد که تحت تاثیر برجامیزه شدن شبکه فروش نفت ایران، شاخص «درآمدزایی نفتی به کل ظرفیت درآمدزایی» به ۱۸ درصد کاهش یافت. اما با روی کار آمدن دولت سیزدهم روند فروش نفت ایران تغییر کرد و حال با فرض میانگین تخفیف ۱۰ دلاری، این شاخص به ۶۳ درصد افزایش یافته است.
به بیان دیگر هماکنون و در شرایط تحریم، ایران توانسته با کم کردن اثر دو عامل ذکر شده، درآمدزایی نفتی خود را ۴۵ درصد رشد دهد و رقم آن را حدود ۳۰ میلیارد دلار افزایش دهد.
طبق اعلام شرکت نفت، پیشبینی میشود با سرمایهگذاری حدود ۶۰۰ میلیون دلار تا پایان ۱۴۰۲، تولید نفت به ۳.۶ میلیون بشکه و با سرمایهگذاری حدود ۳ میلیارد دلار تا پایان ۱۴۰۳ به حدود ۴ میلیون بشکه برسد.
6- رهبر معظم انقلاب- ۱۴ خرداد ۹۸- فرمودند: «مقاومت البتّه هزینه دارد، بدون هزینه نیست، امّا هزینه تسلیم در مقابل دشمن بیشتر است از هزینه مقاومت. وقتی شما در مقابل دشمن تسلیم میشوید، باید هزینه بدهید. رژیم پهلوی در مقابل آمریکا تسلیم بود -خیلی اوقات هم ناراحت بودند، ناراضی بودند امّا تسلیم بودند، میترسیدند- هم نفت میداد، هم پول میداد، هم باج میداد، هم توسری میخورد...هزینه سازش، هزینه تسلیم، هزینه عدم مقاومت، از هزینه مقاومت به مراتب بیشتر است؛ هزینه مادّی هم دارد، هزینه معنوی هم دارد.»
اکنون ما در مقابل آمریکا درگیر جنگ ارادهها هستیم. در این جنگ هر چند طرف مقابل در ظاهر در حوزههای مختلف و از جمله رسانه، از تجهیزات بیشتری برخوردار است. اما تفاوت اصلی در این میان آن است که ما «توکل بر خدا» را داریم و آنها از این امتیاز بزرگ و اساسی محروم هستند.
7- «الَّذینَ قالَ لَهُمُ النّاسُ إِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَکُم فَاخشَوهُم فَزادَهُم إیمانًا وَ قالوا حَسبُنَا اللهُ وَنِعمَ الوَکیلُ»؛ اینها کسانی بودند که (بعضی از) مردم، به آنان گفتند: «مردم [= لشکر دشمن] برای (حمله به) شما اجتماع کردهاند؛ از آنها بترسید!» اما این سخن، بر ایمانشان افزود؛ و گفتند: «خدا ما را کافی است؛ و او بهترین حامی ماست. (سوره مبارکه آلعمران، آیه ۱۷۳)
کار دشمن دلهره افکندن، تحقیر و ایجاد تردید است و این دقیقا کار شیطان نیز هست. در نقطه مقابل، اعتماد به وعده الهی موجب شجاعت، خودباوری، اعتماد به نفس و ثبات قدم میشود.
نقدی بر نگاه سیاسی و اجتماعی به مقوله قیمت گذاری بنزین
اظهارات چند روز قبل معاون اول رئیس جمهور در دولت های یازدهم و دوازدهم، درباره افزایش قیمت بنزین و ارتباط آن با سرمایه اجتماعی بار دیگر مسئله قیمت گذاری انرژی در کشور و حساسیت های سیاسی و اجتماعی پیرامون آن را به موضوع روز تبدیل کرد. اسحاق جهانگیری در مراسم سالگرد درگذشت مرحوم هاشمی رفسنجانی از تجربه متفاوت 3 تغییر قیمت بنزین در دولت های یازدهم و دوازدهم سخن گفت. وی با اشاره به این که سرمایه اجتماعی هر دولتی برای حل مسائل کشور معجزه می کند، گفته بود: در سال 93 و 94 که دولت قیمت بنزین را افزایش داد، سرمایه اجتماعی دولت در اوج خودش قرار داشت، اما در سال 98 این سرمایه اجتماعی را نداشت.
در حقیقت این نگاه و شاید نگاه بسیاری از چهره های سیاسی و مدیران اجرایی فارغ از گرایش های سیاسی این باشد که مسئله همواره حساس و دارای تبعات سیاسی و اجتماعی، قیمت گذاری انرژی را صرفا از دریچه اعتماد جامعه به دولت و سرمایه اجتماعی دولت تحلیل می کنند. تردیدی نیست که دولت دارای سرمایه اجتماعی بالا دست بازتری برای اقداماتی از جمله اصلاح قیمت انرژی دارد، اما مسئله قیمت گذاری انرژی و آن چه که دولت ها را به ورطه افزایش قیمت حامل های انرژی از جمله بنزین می کشاند، بیش از هر چیز در متغیرهای اقتصادی ریشه دارد و مواجهه غلط و مقطعی با عوامل موثر بر قیمت سوخت باعث می شود که دولت ها در برهه های مختلف مجبور به افزایش قیمت شوند، در حالی که ممکن است ظرفیت سیاسی لازم برای این افزایش قیمت در جامعه وجود نداشته باشد.
به طور مشخص به تجربه افزایش قیمت بنزین در هدفمند کردن یارانه ها در اواخر سال 89 که بازگردیم، می بینیم که قیمت بنزین سهمیه ای و آزاد به نرخی نزدیک به فوب خلیج فارس رسید. یارانه پرداختی در آن دوران به ازای هر نفر نیز مبلغی قابل توجه بود و شاخص های اقتصادی نیز شرایط بهتری نسبت به سال های اخیر داشت. آن چه که باعث شد حدود 3 سال بعد دولت یازدهم مجبور به افزایش مجدد قیمت شود، تورم داخلی و جهش نرخ ارز بود که موجب شده بود قیمت فوب خلیج فارس نه ضربدر دلار هزار تومان سال 89، بلکه ضربدر دلار 3400 تومان سال 1393 شود و در نتیجه این فاصله قیمت داخل و خارج و تثبیت قیمت داخل در شرایط تورم بالای سال های 91 و 92، هم مصرف داخلی افزایش یابد و هم قاچاق و رسیدن به مرز سر به سری تولید و مصرف بنزین موجب شد تا دولت با راحت ترین روش به لحاظ اجرایی برای مواجهه با ناترازی مصرف انرژی که افزایش قیمت است، مسئله را حل کند.
دقیقا همین اتفاق در اصلاح قیمت سال 98 نیز رقم خورد و افزایش قیمت ارز در سال 97 و 98 موجب شد تا مصرف داخلی و قاچاق افزایش یابد و دولت مجبور به افزایش قیمت شود. به نظر می رسد ناترازی مجدد پس از جهش قیمت ارز در 1401 موجب شود تا بار دیگر شاهد افزایش قیمت باشیم. در حقیقت بازی مار و پله در موضوع قیمت بنزین و ارز وجود دارد. افزایش قیمت به مثابه بالا رفتن از نردبان، ما را به قیمت منطقه ای نزدیک و مسئله را موقتا حل می کند تا زمانی که افزایش قیمت ارز به منزله نیش خوردن از مار، ما را به پایین ببرد و از قیمت منطقه ای دور کند و مجدد شاهد افزایش مصرف و قاچاق شویم.
در حقیقت دولت ها با کم کاری در مدیریت مصرف انرژی، بهینه سازی مصرف سوخت، مدیریت ارزی ناکارآمد، اتکای صرف به یک توافق حقوقی برای حل مشکلات بین المللی و اقتصادی و مجموعه ای از ناکارآمدی ها، هر ازگاهی با انتخاب ناگزیر افزایش قیمت بنزین مواجه می شوند، اما تن به اقدامات بلندمدت و ریل گذاری که براساس آن بتوان اقتصاد را به گونه ای سامان داد که در معرض تحریم نباشد، مدیریت ارزی آن دچار نوسان و غافلگیری نشود و برنامه جامع و بلندمدتی برای بهینه سازی مصرف داشته باشد، نمی دهند. تا زمانی که چنین باشد، مسئله قیمت بنزین خود را به سیاست گذاران تحمیل می کند. در چنین شرایطی مسئله اصلی داشتن سرمایه اجتماعی لازم برای افزایش قیمت بنزین نیست، بلکه داشتن تصویری کلان از اقتصاد کشور است که بتواند در برنامه ای جامع، مجموعه ای از راهکارها را برای گذر از بحران بنزین فراهم کند
حمله انگلیس و امریکا به یمن قمارباخته
رسول سنائیراد
پس از آنکه تشکیل ائتلاف با محوریت امریکا برای حمله به کشور یمن با شکست مواجه شد و تهدید و جابهجایی ناوهای جنگی هم نتوانست مانع حملات رزمندگان یمنی به کشتیهای رژیمصهیونیستی و اراضی اشغالی شود، هواپیماهای امریکایی و انگلیسی برخی از مناطق کشور یمن را شبانه مورد حمله قرار داده و در ادامه هم چندین موشک توسط یک ناو امریکایی به سوی یمن شلیک شده است. البته همزمان مقامات امریکایی به صورت آشکار و پنهان، پیامهایی مبنی بر محدود بودن حملات و همچنین نداشتن تصمیم برای توسعه جنگ را به یمنیها و دیگر کشورها منتقل و در عین حال ضرورت قطع حملات یمن به کشتیها و اراضی اشغالی رژیم صهیونیستی را نیز درخواست کردند.
در همین حال کشورهای عربستان و امارات نیز نگرانی خود را از وضعیت پیشآمده ابراز داشته و خواستار خویشتنداری طرفهای درگیر شدند و افزایش قیمت نفت هم اولین واکنش دنیای اقتصاد به این ماجراجویی امریکایی و انگلیسی در حمایت از رژیم صهیونیستی بود.
عوامل و زمینههایی که موجب ورود امریکا و انگلیس به این قمار بزرگ گردیده، در پیوند با عملیات طوفانالاقصی و نبرد غزه، قابل تحلیل و گمانهزنی است و عبارتاند از:
۱- فشار شدید تلفات و هزینههای جنگ غزه که مقاومت سرسختانه طرف فلسطینی، نهتنها مانع دستیابی صهیونیستها به اهداف اعلامی در جنگ غزه شده، بلکه تنش و اختلاف را به درون اردوگاه صهیونیستها کشانده و تلفات سنگین وارده بر ارتش متجاوز و جنایتکار اسرائیلی شکنندگی آن را افزایش داده و وحشت را در جامعه صهیونیستی دامن زده است. ۲- شروع محاکمه رژیم صهیونیستی در دادگستری بینالمللی با شکایت کشور آفریقای جنوبی به اتهام نسلکشی و جنایت علیه بشریت که اخبار جنایت، کشتار و آوارهسازی صهیونیستها، فضای سیاسی برای برگزاری این دادگاه را مهیاتر و اسناد را باورپذیرتر نموده، صهیونیستها را در فشار سنگین افکار عمومی قرار داده و موجودیت نامشروع آن را با ابهام جدی مواجه ساخته است. ۳- استیصال و وحشت ناشی از قرار گرفتن صهیونیستها در بنبست شکست و نابودی، آنها را یه سمت طراحی نوع دیگری از جنگ با شدت کمتر و در عین حال پیچیدگی اطلاعاتی و امنیتی و گستره بیشتر سوق داده که نتیجه آن شدت عمل مقاومت اسلامی در منطقه علیه مراکز صهیونیستی و حامیان امریکایی آنها خواهد بود. چنین وضعیتی میتواند آینده و چشمانداز تاریکتری برای امریکا و انگلیس بهدنبال داشته و هزینههای آنان را در حمایت ازصهیونیستها بالاتر ببرد. برای تغییر این وضعیت، امریکا و انگلیس با شتابزدگی و محاسبات غلط، اقدام جنگی علیه یک ضلع مقاومت، یعنی یمن را به اجرا گذاشتند که پس از نشست شورای امنیت سازمان ملل با نوعی سوءاستفاده از این نشست و به بهانه مقابله با ناامنی کشتیرانی و تجارت دریایی، با تصور کمک به صهیونیستها دقیقاً به همان طرح صهیونیستی یعنی توسعه جنگ وارد شدند.
یمنیها رسماً اعلام کردهاند که حملات به اراضی اشغالی و کشتیهای صهیونیستها را تا زمان قطع جنایتها علیه مردم مظلوم غزه ادامه خواهند داد و حملات امریکا و انگلیس را هم بیپاسخ نخواهند گذاشت. مروری بر سوابق کشور یمن و ویژگیهای مردم آن گویای این واقعیت است که یمنیها نهتنها شجاعت و اراده اجرای این تهدیدات را دارند، بلکه از جنگافزار و فناوری لازم برای این اقدام هم برخوردار بوده و تابآوری عمومی مردم یمن برای اداره یک جنگ طولانی و فرسایشی بسیار بالاست. علاوه بر این، موقعیت راهبردی یمن، دسترسی به بسیاری از پایگاههای نظامی و اطلاعاتی امریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی و شناورهای نظامی و غیرنظامی آنان را تسهیل کرده و اهداف ارزشمندی دراختیار پهپادها، شهپادها و موشکهای یمنی قرار داده است. جنگ طولانی عربستان و امارات علیه یمن که با استفاده از جنگ افزارهای غربی بدون نتیجه پایان یافته، دیگر دغدغهای برای یمنیها به عنوان حفاظت از زیرساختها باقی نگذاشته و بنابراین، یمنیها چیزی برای از دست دادن ندارند که آنان را نگران حملات هوایی و موشکی امریکا و انگلیس کند و از سوی دیگر چگونگی حفظ ادوات خود را در مقابل حملات سنگین به خوبی یاد گرفتهاند؛ بنابراین اقدام امریکا و انگلیس، گرچه برای تقویت روحیه صهیونیستها شاید مؤثر باشد، اما هیچ تأثیری در ادامه حمایت یمنیها از مظلومان غزه نخواهد داشت و البته مجوز حمله به اهداف امریکایی، انگلیسی را برای رزمندگان یمنی مشتاق جنگ با امریکا صادر کرده است. حال امریکا و انگلیس مشغول توسعه تنش در آبراه راهبردی دریای سرخ و تنگه آبی بابالمندب هستند که تنها افزایش قیمت نفت نهتنها به نفع روسیه است، بلکه اتحادیه اروپا را میتواند در زمستان پیش رو به شدت نگران کند.
پیام توقیف نفتکش نیکلاس
علیرضا تقوی نیا
شرکت Empire navigation که یک شرکت حمل و نقل نفتی متعلق به یونان است ، در یک اقدام ناجوانمردانه و خلاف توافقات، سال گذشته محموله نفتی جمهوری اسلامی ایران را که توسط یکی از نفتکش های خود با نام سوئر راجان را در اختیار آمریکا قرار داد و آن محموله در بندر هیوستون تگزاس تخلیه شد. پس از این سرقت نفتی ، شرکت مزبور نام نفتکش را به نیکلاس تغییر داد و این شناور در روزهای گذشته نفت عراق را بارگیری کرده بود که امروز توسط ارتش جمهوری… اسلامی ایران و البته با حکم قضایی توقیف شد. در این خصوص چند نکته باید ذکر شود. ایران تسلط کامل بر خلیج فارس و دریای عمان دارد و هرگاه اراده کند می تواند در این آب ها بر اساس منافع خود اقدام نماید.
هدف ایران از این اقدام مخابره این پیام به دنیاست که شرکت های بین المللی کشتیرانی اگر با آمریکا همکاری نمایند و منافع ایران را نادیده بگیرند، نمی توانند از تیر خشم و انتقام نیروهای نظامی جمهوری اسلامی در امان بمانند و در زمان و مکان مناسب خیانت آنها پاسخ داده می شود.
ارزش محموله نفتی این نفتکش ۷۵ میلیون دلار است که احتمالا به جای نفت سرقت شده ایران مصادره می گردد و نفتکش متخلف نیز به شرکت Empire navigation تحویل نمی شود و بعید نیست جمهوری اسلامی در آینده آن را به عنوان یک ناوبندر نظامی به کار گیرد. عملیات نیروهای ارتش جمهوری اسلامی نشان داد ایران می تواند بازدارندگی لازم را برای مصونیت یافتن محموله های تجاری خود را سرتاسر جهان ایجاد کند و کشورهایی که احیانا قصد اقدام خصمانه علیه کشتی های ایرانی داشته باشند، واقعه امروز را در نظر می گیرند و بعید نیست در رفتارهای احتمالی خود تجدیدنظر کنند.
ائتلاف دریایی آمریکا که قصد داشت در خلیج فارس و دریای عمان از آنچه که آنها اقدامات مخرب ایران می نامیدند جلوگیری کند ، نتوانست کار خاصی انجام دهد و ظاهرا برای توقیف هر کشتی تنها اراده سیاسی و دستور قضایی مقامات ایرانی کفایت می کند. ایران به عمد این نفتکش را در خلیج فارس توقیف نکرد و در دریای عمان کنترل آن را به دست گرفت و همین نوع اقدام، پیام امنیت و ثبات شاخاب پارسی را به کشورهای حاشیه جنوبی این آبراه مخابره کرد.
تأملی در مالیات عایدی سرمایه
ناصر ذاکری
بحث را با ذکر یک مثال شروع میکنم. امروزه با نگاهی گذرا به رفتار ترافیکی شهروندان بهویژه در کلانشهر تهران میتوان از آمار نجومی تخلفات سخن گفت. یکی از بارزترین نمونههای این تخلفات پارک خودرو در محل غیرمجاز است. طبعا در این مورد همگان از رفتار نهاد متولی انتظامبخشی ترافیک شهری دفاع میکنند که خودروهای متخلف را متناسب با نوع تخلف جریمه کرده و حتی بعضی را با جرثقیل به پارکینگ منتقل میکند. شهروندان متخلف در توجیه خطای خود میتوانند به این امر استناد کنند که قانونشکنی به آنها تحمیل شده، زیرا ازیکسو دولت در قالب سیاست کلان نادرست به جای ارتقای کیفی شبکه حملونقل عمومی، تولید انبوه خودرو شخصی را ترویج کرده و حتی نیاز کاذب به این کالا را دامن زدهاست و از سوی دیگر مدیریت شهری با خطای راهبردی خود به جای گسترش فضایهای عمومی و ایجاد پارکینگ، در حد افراط اجازه ساختوساز داده و حتی جریمه کسر پارکینگ را هم از منابع درآمدی خود تلقی کرده است. درنتیجه شهروندان راهی جز توسل جستن به پارک دوبله ندارند! بیتردید هر ناظر بیطرفی این مقدمات را میپذیرد و دولت و مدیریت شهری را مقصر اصلی وضعیت تحمیلشده به شهروندان تلقی میکند. اما او نمیتواند با استناد به این مطلب مجوز تخلف برای شهروندان صادر کند، زیرا پارک دوبله یا پارک در حریم در پارکینگ یک ساختمان نادیدهگرفتن حقوق سایر شهروندان است. مشابه چنین وضعیتی را در حوزه مدیریت نقدینگی شهروندان میتوان مشاهده کرد. سیاستهای نادرست دولتها در میدان اقتصاد کلان منتهی به رشد نجومی نقدینگی شده و شهروندان در تلاش برای حفظ ارزش دارایی خود ناگزیر از انتخاب شیوههای خاص «سرمایهگذاری» از جمله نگهداری ارز و طلا، خرید املاک و مستغلات، خرید خودرو مازاد بر نیاز واقعی، سپردهگذاری در بانکها یا ... شدهاند. طبعا این شیوههای متنوع هرکدام آثار خاص خود را بر اقتصاد ملی دارند، که میتواند ترکیبی از آثار مثبت و منفی باشد. ازاینرو دولت بهعنوان نهاد انتظامبخش اقتصاد میتواند برای هدایت نقدینگی به مسیر مطلوب و جلوگیری از بروز خسارت، ابزار مالیاتی را بهکار گرفته و صاحبان نقدینگی را به انتخاب کمخسارتترین شیوه تشویق کند. گاه در نقد سیاست مالیات بر عایدات سرمایه گفته میشود شهروندان با هدف حفظ ارزش دارایی خود از گزند سیاست کسری بودجه دولت، از سر ناچاری ملک یا خودرو خریدهاند. حال اگر در نتیجه بیمبالاتی مالی دولت قیمت این دارایی صدهابرابر شده، مالک دارایی که اینک میلیاردر به حساب میآید، تقصیری مرتکب نشده که جریمه شود، یا درآمدی کسب نکرده که مشمول مالیات شود. این استدلال که ظاهری درست و استوار دارد، در اصل مشابه استدلالی است که راننده یک خودرو متخلف در حین ارتکاب پارک دوبله بدان متوسل میشود. زیرا خرید املاک مازاد بر نیاز با هدف حفظ ارزش دارایی موجب رشد قیمت املاک و مسکن شده و با افزودن بر هزینه تولید کالا و خدمات موتور تورم دورقمی را روشن نگه میدارد. به بیان دقیقتر صاحب نقدینگی در تلاش برای حفظ ارزش دارایی آتشی را روشن میکند که دودش به چشم همه مردم خواهد رفت، کاری که درست مثل پارککردن خودرو در حریم در پارکینگ یک ساختمان بهمعنی تحمیل دردسر و مشقت به سایر شهروندان است. به بیان دقیقتر بیمبالاتی مالی دولت هرگز نمیتواند بهانهای به دست صاحبان نقدینگی برای نادیدهگرفتن حقوق سایر شهروندان بدهد. آنان همچنان باید در تبعیت از نهاد انتظامبخش اقتصاد ملی بهدنبال یافتن شیوههایی از «سرمایهگذاری» و حفظ ارزش دارایی خود باشند که کمترین خسارت را به اقتصاد ملی تحمیل کند. ازاینرو نگارنده بهعنوان یک دانشآموخته اقتصاد از سیاست دریافت مالیات از عایدی سرمایه قویا دفاع میکند. اما این امر نباید موجبات غفلت از رویه دیگر بحث را فراهم کند. واقعیت این است که خطای راهبردی دولتها در حوزه اقتصاد در طول چند دهه گذشته در دامنزدن به کسری بودجه و افزایش نجومی نقدینگی خلاصه نمیشود. اولین خطای قابلتأمل دولت گران ادارهکردن کشور است که موجب میشود درآمدهای مرسوم دولت کفاف هزینهها را نکند. فربهی بیش از اندازه بدنه دولت و استخدام نورچشمیهای فلان جریان سیاسی برای جلب رضایت هوادارانش، حاتمبخشی از محل بودجه عمومی به برخی اشخاص به بهانه خدمات فرهنگی، قبول برخی مأموریتها که فراتر از وظایف و مأموریتهای نهاد دولت در دوران معاصر است، خطاهایی هستند که دولت در ارتکاب آنها راه افراط پیموده و هزینه هنگفتی را بهصورت کسری بودجه مزمن به اقتصاد ملی تحمیل کرده است. از سوی دیگر دولت برای جبران این کاستی و تأمین مالی فعالیت جاری خود نامناسبترین و شاید پرهزینهترین شیوه را برگزیدهاست؛ نادیدهگرفتن زشتی پدیده «دستدرازی به جیب مردم بهویژه فقرا». برای نمونه دولت در طول سالهای گذشته بهجای تلاش برای دریافت مالیات از اقشار پردرآمد جامعه، همواره به فکر ابداع شیوههای رندانه برای نادیدهگرفتن وظایف و تعهدات خود در مقابل اقشار محروم از جمله آموزش رایگان بوده است. ازاینرو جای شگفتی نخواهد بود اگر مشاهده کنیم اولا دولت سیاست مالیات بر عایدی سرمایه را نه بهعنوان ابزاری برای هدایت اقتصاد بلکه بهمثابه روشی برای کسب درآمد گزاف بهکار بگیرد و ثانیا اجرای این سیاست را به نسنجیدهترین روش یعنی ایجاد راههای گریز برای خواص و بستن راه تنفس برای اقشار متوسط و ضعیف آغاز کند. این امر هرچند وظیفه نهادهای ناظر و کارشناسان اهل فن را سنگینتر میکند اما نمیتواند توجیهی برای معوقگذاشتن سیاست اصولی مالیات بر عایدی سرمایه باشد
نگاهی به ظرفیتهای مغفول صنعت گردشگری
محمدصالح جوکار
صنعت گردشگری سومین صنعت دنیا بعد از نفت و خودرو محسوب میشود و نقش مهمی در اشتغالزایی و درآمدزایی کشورها ایفا میکند.
این صنعت میتواند موجب رونق اشتغال در بخشهای خدماتی، هتلها، رستورانها، زائرسراها، مراکز اقامتی و بومیان مناطق شود. بر اساس گزارش شورای جهانی سفر و گردشگری، ایران در سال گذشته ۶/۲ میلیارد دلار از جذب گردشگر ورودی درآمد کسب کرده اما این رقم میتواند چندین برابر شود، ترکیه از پیشبینی درآمد صد میلیارد دلاری حاصل از گردشگری در ۲۰۲۴ خبرداده و ما علیرغم جاذبههای فراوان، فاصله زیادی با ترکیه داریم.
برخی استانها نظیر یزد ظرفیت بالایی برای جذب توریست دارند بهطوریکه شهر یزد بهعنوان پایتخت گردشگری کشورهای عضو مجمع گفتوگوی آسیا در سال ۲۰۲۴ انتخاب شد.
استان یزد ۲ هزار و ۲۷۰ هکتار بافت تاریخی و ۶ هزار و ۵۰۰ اثر تاریخی ، فرهنگی و طبیعی دارد که از این تعداد تاکنون، حدود یک هزار و ۹۰۰ اثر به ثبت ملی و پنج اثر هم در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسیده است.
یزد اولین شهر خشتی جهان است که به دلیل وجود آثار ارزشمند، معماری و بافت منحصربهفرد خود، میتواند گردشگران داخلی و خارجی زیادی را جذب کند.
بافت تاریخی یزد دارای ۷۷ محله با قدمتی به طول ۲۵۰۰ سال است که سال ۹۶ در سازمان ملی میراث جهانی یعنی یونسکو به ثبت رسید. این شهر همچنین یکی از بافتهای دستنخورده مسکونی در جهان محسوب میشود که همچنان زندگی در آن جریان دارد.
کوچهپسکوچههای کاهگلی، خانهها و عمارتها، مساجد و اماکن قدیمی، ساباطها و بادگیرها و سایر بناهایی که از جنس خشت ساختهشدهاند، جزئی از این بافت تاریخی هستند.
از ایران بهعنوان ۱۰ کشور جذاب برای سفر و گردشگری یاد میشود اما صنعت گردشگری هنوز اولویت اقتصادی در نظام برنامهریزی و تصمیمگیری کشور نیست.
نگاه امنیتی به گردشگران خارجی از یکسو و فقدان برنامهریزی منظم و زیرساختهای مناسب گردشگری و همچنین کمبود توان ترابری زمینی و هوایی و بحران سرمایهگذاری باعث شده تا نتوانیم از گردشگری بهره ببریم.طی سالهای گذشته، دولت سرمایهگذاری چندانی در بخش گردشگری انجام نداده و از سرمایهگذار خصوصی هم حمایت نشده است، از طرفی افزایش مالیاتها باعث شده تا بخش خصوصی رغبتی برای ورود به این حوزه نداشته باشد.همچنین بیتوجهی مخرب وزارت میراث فرهنگی و گردشگری به بناهای تاریخی که ناشی از تربیت نکردن نیروی انسانی متخصص در این حوزه است، باعث شده تا ابنیه تاریخی دچار آسیب شوند.
آیندهنگاری نبرد غزه
دکتر محمدمهدی ایمانیپور
«نبرد غزه» بیتردید در آینده منطقه و جهان، تاثیر شگرفی خواهد داشت. از این رو لازم است با مطالعات آیندهپژوهانه، طراحیهای لازم از سوی جریان حق، برای «پساجنگ» و بالاتر از آن، «پساصهیونیزم» انجام شود. جریان مقاومت نباید به دلیل درگیری در میدان، از حوزه تبیین و دیپلماسی عمومی و اقدامات آیندهنگرانه غفلت کند، بویژه اگر بدانیم سازمان «هاسبارا» که مسؤولیت دیپلماسی عمومی رژیم جعلی را بر عهده دارد، با جدیت تمام زیر نظر نخستوزیر رژیم، مشغول تلاش نرم برای تطهیر چهره جهانی این رژیم است. «هاسبارا» که در لغت به معنی «توضیح دادن و تبیین» است، آشکارا در صدد تحریف حقایق صحنه نبرد غزه و وارونه جلوه دادن حقایق و ترسیم آینده مقبول و مطلوب برای رژیم است.
1- پس از انجام عملیات توفان الاقصی، شاهد دروغپردازی آشکار صهیونیستها و رسانههای وابسته به لابی موساد در قبال «چرایی» و «چگونگی» عملیات توفان الاقصی بودیم. رزمندگان مقاومت که از سالها اشغالگری و شکنجه توسط صهیونیستها به ستوه آمده بودند، متهم به «تجاوز» و صهیونیستها ملزم به «دفاع مشروع» دانسته شدند! جایی که دروغ بزرگ سربریدن نوزادان صهیونیست توسط حماس با هدایت صهیونیستها تبدیل به یک روایت موثق و حتی متواتر شد! جایی که بمباران بیمارستان المعمدانی و شهادت ۱۰۰۰ نفر توسط جنگندههای رژیم اشغالگر قدس، به شلیک اشتباه موشکهای جهاد اسلامی نسبت داده شد! این حجم از دروغپردازی آشکار در قبال یک «حادثه جاری» که افکار عمومی دنیا میتوانند با اندک تحقیق و پرسوجویی آن را درک کنند، منبعث از داستانسرایی رژیمی است که «ظرف» و «مظروف» را به سادگی تحریف، کتمان و حتی انکار میکند.
۲- در جریان گفتوگوهای تلویزیونی و یادداشتهایی که در روزنامههای وابسته به رژیم نوشته و مطرح میشود، ناخواسته به مصادیق و برنامههای عملیاتی «دستگاه پروپاگاندا»ی رژیم اشاره میشود. در این چارچوب، شاهد خلق «واژگان هدفمندی» هستیم که مسبوق به سابقه است. اگر در قرن گذشته این کلید واژه «هولوکاست اول» بود، امروز صهیونیستها از عملیات توفان الاقصی به عنوان «هولوکاست دوم»(!) یاد میکنند! آنها هولوکاست واقعی در نوار غزه و شهادت ۳۰ هزار ساکن این منطقه را به سادگی تحریف کرده و حتی اجازه روایتگری آن توسط شبکه رسانهای و تبلیغاتی مورد حمایت خود را نمیدهند و در مقابل، با تکرار و تثبیت کلیدواژههای هدفمند در صدد گمراهی افکار در زمان حال و آینده هستند. علاوه بر این، در اقدامی موازی، با تولید پرتعداد فیلم، سریال و کلیپهای ساختگی که وارونه جلوه دادن حقایق و تخریب چهره مقاومت را در دستور کار قرار دادهاند با محوریت «هاسبارا» و کمکهای بیدریغ آمریکا در صدد شکلدهی به تصویر این رژیم در آینده هستند. حتی لابیهای صهیونیستی در پیشبرد این روند انحرافی و خطرناک، روی شبکههای اجتماعی و منابعی که محل رجوع افکار عمومی هستند نظارت و اعمال نفوذ دقیق دارند. «هاسبارا» آشکارا ویرایش و تدوین مداخل ویکیپدیا را در دستور کار تیم حرفهای خود قرار داده است. در ویکیپدیا، جنگ غزه به گونهای روایت میشود که تمام جنبههای مدنظر صهیونیستها را در بر گیرد و اکثر سایتها و شبکههای اجتماعی نیز ظرفیتهای خود را در این ریلگذاری جعلی به موساد و تلآویو اختصاص میدهند. در این میان آنچه ذبح می شود، حقیقت است و بس!
۳- نکته سوم به تدوین جدید و روزآمد از تاریخ یهود و اسرائیل بر اساس همین مولفههای جعلی مربوط میشود. امروز پذیرش جهان پساصهیونیزم به یک جریان مقبول تبدیل شده است. جریانی که حامیان رژیم را به هراس انداخته و آنها را به فکر مقبولیتسازی تاریخی از رژیم وا داشته است. در تاریخنگاریهای جدید، بیش از هر چیز تلاش میشود یهودستیزی در طول تاریخ امری متداول جلوه داده شد و خطر فروپاشی این رژیم به یهودستیزی نوین نسبت داده شود. باید یک بار برای همیشه این سوال را در جهان مطرح کرد: آیا رژیمی که به راحتی مسلمترین جنایات و وقایع ضدبشری در جنگ غزه را در قرن بیستویکم در مقابل دیدگان میلیاردها انسان در کره خاکی تحریف و قلب میکند، میتواند مولود اصالت، مشروعیت و روایتگری صحیح تاریخی باشد؟! آیا چنین جریانی اساسا میتواند خود را پیرو تعالیم حضرت موسی کلیمالله علی نبینا و آله و علیهالسلام و پیامبران راستین قوم بنیاسرائیل تلقی و با استناد به تحریف علنی تورات و داستانپردازیهای دروغین، خود را صاحب نیل تا فرات و سرزمین مقدس فلسطین معرفی کند؟!
تدوین تاریخ یهود و اسرائیل، بر مبنای همان جعلیاتی شکل گرفته که اکثر آنها مظهر کژتابی و نقلقولهای معکوس و موهوم است. اکنون نیز صهیونیستها در حال بازتولید «اسرائیلیات معاصر» و «تولید تاریخ» برای آیندگان هستند! در قاموس صهیونیستها تاریخ «روایت» نمیشود، بلکه «تولید» میشود!
۴- در نهایت اینکه باید در کنار مواجهه میدانی با رژیم اشغالگر قدس، رویکرد وقیح روایی -تبلیغاتی این رژیم با هدف «روایتگری معکوس از عملیات توفان الاقصی و تبعات آن» را مورد رصد و تحلیل دقیق قرار داد. متعاقبا، پس از رصد مستمر و شناخت مجاری و نقاط کلیدی «داستانسرایی صهیونیستها»، این منظومه را در سایه «روایتگری مستند و صادقانه» برای مخاطبان حال و آینده تشریح کرد. این جزئی از همان مسؤولیت فرازمانی و فرامکانی «جهاد تبیین» است. در اینجا مخاطبان ما تنها ساکنان کره زمین در برهه کنونی نیستند، بلکه آیندگانی هستند که طی دههها و سدههای آتی قصد بازخوانی تاریخ و آشنایی با وقایع گذشته (زمان حال ما) را خواهند داشت.