رهبر معظم انقلاب در دیدار مردم قم (به مناسبت حماسه ۱۹ دی) از الگوی حضور و نقش آفرینی مردم در صحنه در قیام ۱۵ خرداد ۴۲ و ۱۹ دی ۵۶ و سایر صحنههای انقلاب در ۴۵ سال گذشته به عنوان معجزه حضور مردم یاد کرده و خنثی شدن توطئههای دشمنان را نتیجه این حضور دانسته و بر تلاش بر افزایش توانمندی معرفتی مردم برای حضور پررنگ در انتخابات پیش رو تأکید کردند.
قیام مردم قم در نوزدهم دی ۵۶، نه یک حادثه عادی بلکه یک حادثه تحولی بزرگ و یک روز تاریخ ساز بود که باید زنده نگه داشته شود. زنده نگه داشتن حوادث تحولی تاریخ یک وظیفه مهم و همگانی است. راهبرد جبهه حق بر اساس منطق قرآن کریم زنده نگه داشتن حوادث تحولی بزرگ و ایام الله، و راهبرد جبهه باطل تلاش برای جلوگیری از زنده نگه داشتن ایامالله و روزهای بزرگ و تاریخ ساز است.
۱۹ دی نمونه یک کار جهادی خالصانه است که اگر چه در آن روز، مردم قم بدون توجه به نتیجه آن و تنها بر اساس احساس تکلیف به میدان آمدند، اما الگوی تکلیف مداری و ریشه رویشهای انقلابی در سال ۱۳۵۶ شده و درخت انقلاب اسلامی بر روی روز تاریخی ۱۹ دی رشد و نمو کرده و به بار نشست. حرکت مردم قم در روز ۱۹ دی حداقل واجد چند ویژگی عبرت آموز مشتمل بر «بصیرت و دشمن شناسی»، «وقت شناسی و سرعت حضور درصحنه»، «شجاعت و نترسیدن از تهدیدها و خطرات احتمالی» و «تکلیف مداری» برای حراست از انقلاب اسلامی در برابر تحرکات دشمنان مردم و کشور است.
مهمترین درسی که از حماسه ۱۹ دیماه مردم قم میتوان گرفت این است که باطلالسحر همه دسیسهها، توطئهها و برنامه ریزیهای دشمنان و بدخواهان ملت ایران و برهم زنندگان امنیت کشور، حضور نقش آفرین مردم در صحنه است. طی ۴۵ سال پس از انقلاب هر جا که مردم به میدان آمده و با نقش آفرینی خود معجزه دشمن بیرونی و پیاده نظام دشمن در داخل، طعم تلخ شکست مفتضحانه را چشیدهاند.
از ۱۵ خرداد ۴۲ که مردم در اعتراض به دستگیری امام راحل پا در میدان گذاشته و شهید دادند، تا امروز که در دفاع از مکتب شهید سلیمانی در کرمان در عملیات تروریستی دشمن جرار در خون خود غلتیدند، عامل اصلی پیروزی در هر صحنهای و علت العلل خنثی شدن توطئهها و شکست برنامهریزیهای دشمن، حضور معجزه آفرین مردم در صحنه بوده است. از همین رو است که نظام سلطه غرب، پس از شکست از ملت ایران در جنگ تحمیلی، ۳۵ سال است که در نبرد میکروپلتیک میلها و در جنگ شناختی، راهبرد از میدان خارج ساختن مردم از صحنه را در دستور کار قرار داده است. دشمن از حضور مردم در همه روزهای تاریخی و تحولساز و ایامالله، به شدت عصبانی است و راه چاره را دوقطبی سازی، سیاه نمایی، ناامیدکردن و دلسرد کردن و بیاعتمادی مردم به نظام و تلاش برای از میدان بیرون ساختن مردم از صحنه و گرفتن بزرگترین نقطه قوت نظام یافته است؛ و اینک انتخابات مجالس شورای اسلامی و خبرگان رهبری میدان تقابل و هماورد دو راهبرد شده است. از یک سو دشمن با تکیه بر ظرفیت امپراتوری رسانهای خود به ویژه ظرفیت دنیای مجازی با راهبرد دلسرد کردن مردم از حضور در صحنه انتخابات به میدان آمده و از سوی دیگر مردم دلیر، بصیر و انقلابی ایران مثل همیشه با راهبرد اتحاد و همدلی برای حضور در انتخابات آماده میشوند. طبیعی و بدیهی است که در هماورد، دشمن به امواج فتنه برای تضعیف توانمندی معرفتی مردم و بیفروغ ساختن چراغ انتخابات دل بسته است.
تجربه ۴۵ سال گذشته به عیان نشان داده که تلاش دشمن برای دوقطبیسازی و دلسرد ساختن و ناامید کردن مردم از نظام، تلاشی مدبوحانه و نافرجام بوده و نتیجه عکس داده و موجب احساس مسئولیت بیشتر مردم شده است. و، اما نکتهای که هرگز نباید از آن غفلت شود تلاش مضاعف برخی احزاب سیاسی است که متأسفانه بقای خود و بازگشت به قدرت را در شکست رقیب از راه سیاه نمایی، بنبست نمایی، دلسرد سازی، به رخ کشیدن و برجستهسازی مشکلات و کمبودها و ناامیدکردن مردم تعریف کردهاند. به تجربه میگوییم که اگر ساز مخالف از داخل کوک نشود بیشک تلاش دشمن بیرونی نتیجه عکس خواهد داد و موجب تقویت اتحاد ملی و استحکام بیشتر درونی خواهد شد. امروز همه نخبگان، صاحبان رسانه و قلم، دانشگاهیان، روحانیون، احزاب سیاسی، سربازان و افسران جهاد عظیم تبیین و روشنگری، علما، رسانه ملی و..؛ و به طور کلی همه کسانی که دل در گروه امنیت ملی و سعادت ملت دارند، مکلفاند در مسیر افزایش توانمندی معرفتی و تقویت اتحاد ملی، مردم را به میدان انتخابات فراخوانده و داغ شکستی تلختر و سنگینتر شکستهای پیشین بر پیشانی دشمن خارجی و دنبالههای داخلی آنان حک کنند. این درسی است که از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و ۱۹ دی ۱۳۵۶ و از سیره امام خمینی میگیریم.
ویژگی حکمرانیِ مردمپایه
محمد صادق مصدق
بدون شک مهمترین عامل شکلگیری و بقای نظام جمهوری اسلامی ایران از ابتدا تاکنون، دارا بودن پشتوانه قوی مردمی بوده است.اگرچه در طول 45 سال گذشته تحولات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و همچنین فشارهای خارجی، موجب شکلگیری برخی نوسانات و تلاطمهای مقطعی در شرایط داخلی شده، اما به شهادت مشارکت قابل قبول مردم در عرصههای مختلفی که نشان از حمایت آنان از ساختار سیاسی کشور دارد، همچنان پشتوانه مردمی اصلیترین منبع تولید قدرت در نظام جمهوری اسلامی ایران به حساب میآید. دیروز نیز رهبر انقلاب، مردمداری را نقطه اصلی سیاستهای نظام دانستند و حضور مردم را در عرصه های مختلف«معجزه آفرین» خواندند. ایشان،اجتماع عظیم مردم در چهارمین سالگرد شهادت سردار سلیمانی، حضور مردم در راهپیماییهای ۲۲ بهمن و روز قدس و اجتماع در ایاما... همچون سالروز ۹ دی را نشانههای بارز آمادگی مردم برای حضور در میدان دانستند. البته به طور طبیعی طی سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مجموعه راهبردها، برنامهها و سیاستهای کشور همواره با هدف حفظ و ارتقای ظرفیت بیبدیل «حکمرانیِ مردمپایه» تدوین و پیگیری شده اما نمیتوان منکر این واقعیت شد که روند طی شده به دلایل مختلف، تحقق ایدهآلهای برگرفته از ارزشهای بنیادین انقلاب اسلامی را به صورتی اقناعکننده بهدنبال نداشته و تا دستیابی به چشمانداز آرمانی، مسیر طولانی و پر فراز و نشیبی در پیش است. رهبر انقلاب نیز دیروز دربخشی از بیاناتشان مطرح کردند:«بدون شک، مشکل اقتصادی داریم و ضعفهای گوناگونی هم بوده و ادامه پیدا کرده است که اگر تحقیق و دقت شود، بیشتر این ضعفها هم ناشی از حضور نداشتن مردم بوده و در عرصههای حضور مردم، ضعفها کمتر است.» در این بین بررسی ماهیت اقدامات سیاسی کشورها و گروههای معاند و اقدامات تبلیغاتی و رسانهای آنها نیز نشان میدهد که روندی کاملاً متفاوت یعنی تبدیل مرحلهای هواداران نظام به گروههای معترض و حتی معاند را دنبال میکنند. به عنوان مثال اعمال تحریمهای اقتصادی شدید که معیشت، سلامت و اقتصاد عموم مردم را هدف قرار داده، مستقیماً اقدامی در مسیر افزایش منتقدان، ناراضیان و معترضان برای وارد کردن فشار همهجانبه به نظام سیاسی است.رهبر انقلاب نیز در جمع هزاران نفر از مردم قم فرمودند: «یکی از شگردها برای خارج کردن مردم از صحنه تلاش رسانههای بیگانه برای مأیوس کردن مردم و بهخصوص جوانان از آینده است. تعمیم یا بزرگنمایی نکات منفی، ترویج بیفایده بودن حضور در فعالیتهای سیاسی و انتخابات، و به رخ کشیدن کمبودها و سختیهای اقتصادی از جمله فعالیتهای تبلیغاتی آنهاست.» نکته اینجاست که حدود 50 روز دیگر به انتخابات دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی مانده است؛ رویدادی مهم که میتواند سرنوشت نظام تقنینی و البته نظارتی کشور را برای چهارسال آینده رقم بزند. مجلس یکی از پرقدرتترین نهادها در جامعه سیاسی محسوب میشود که پاسخگو بودن حاکمیت در قبال مردم را تأمین میکند و دقیقاً براساس و محور فعالیت پژوهشی خویش اعتبار و استمرار پیدا میکند. این نهاد از یک طرف ساز و کار حضور و مشارکت مؤثر مردم در حوزه عمومی است و از سوی دیگر روش مدیریت فعالیت دولت و پاسخگوسازی حکومت. درواقع با توجه به جایگاه مجلس در نظام جمهوری اسلامی، انتخابات پرشور مجلس می تواند نماد بارز و ویژگی حکمرانیِ مردمپایه باشد. به هر روی مردم عنصر اساسی و موتور اصلی در هر انتخاباتی هستند و در انتخابات مجلس این عنصر نقش فعالتر و ویژه ای برعهده دارد و بی حضور و مشارکت آنان نه مجلسی تشکیل می گردد و نه جامعه قانونگذار پایه گذاری می شود. بدیهی است که نخستین مؤلفه برای برگزاری یک انتخابات پرشور، حضور همهجانبه همه احزاب و گروههای سیاسی است زیرا مردم در صورتی رغبت به شرکت در انتخابات خواهند داشت که نامزد نزدیک به نظرات خود را در انتخابات ببینند؛ بنابراین حضور احزاب و حضور مردم در انتخابات لازم و ملزوم یکدیگر است و فرقی هم نمیکند این احزاب اصلاحطلب باشند یا اصولگرا؛ زیرا هم اصلاحطلبان و هم اصولگرایان مخاطبان خود را در جامعه دارند. در میان هر جناح سیاسی هم شاهد گروهها و احزاب متعدد هستیم که هر حزب و گروهی هم فرای موقعیت جناحیاش مخاطبان خاص خود را دارد؛ بنابراین به معنای دقیق کلمه همه «جناحها» و «احزاب» باید به صحنه بیایند تا در انتخابات شاهد آرایش کاملی از نیروهای سیاسی باشیم که در آن صورت میتوان لیستهای پرپار انتخاباتی را به مردم عرضه کرد و دست مردم را برای انتخاب باز گذاشت.
محمد علی صنوبری
شکی نیست رژیمصهیونیستی با حمایت آمریکا، مسئول گسترش دامنه بحران در منطقه است. این فرضیه مبتنی بر شواهد قوی و قانع کننده مرتبط با شیوه اجرا و بستر رویدادهای منطقهای است که طی آن، عملیاتهای تروریستی اخیر در ایران و پاکستان رخ دادهاست.
این حملات تروریستی در چارچوب گسترش جنگ به میل رژیمصهیونیستی به دلیل شکست فاجعهبار در نوار غزه و مخمصهای را که نتانیاهو در داخل حزب و حکومت خود تجربه میکند، انجام میشود. این حمایت با توجه به سابقه آمریکا در حمایت از داعش در عراق و سوریه و حمایت اسرائیل از گروههای تروریستی به ویژه جبهه النصره در سوریه از طریق تامین تسلیحات، لجستیک و درمان مجروحان در بیمارستانهای اسرائیل، شواهد قابل توجهی دارد. لذا میتوان ادعا کرد رژیمصهیونیستی مواد منفجره را همراه آموزشهای لازم در اختیار این گروهها قرار دادهاست. با توجه به بستری که این حملات تروریستی در آن صورت گرفت، میتوان گفت که این حملات در چارچوب توصیف رژیم جعلی صهیونیستی از آنچه آن را مرحله سوم جنگ غزه میخواند، در جستوجوی تصویری از پیروزی در این جنگ رخ داده،است.آمریکا از نزدیک شکست رژیم صهیونیستی در نوار غزه را زیر نظر دارد؛ شکستی که به مرز خودکشی نظامی در غزه رسیدهاست. بنابراین، ترویج آنچه «مرحله سوم جنگ» نامیده میشود، آغاز شدهاست تا رژیم اشغالگر با مانور پیروزی از معرکه خارج شود. این به معنای آن است که اسرائیل از جنگ زمینی گسترده و فشرده در نوار غزه، به عملیاتهای تروریستی و هدف قرار دادن رهبران مقاومت و اتکای بیشتر بر حملات هوایی، روی آوردهاست. این نوع جنگ به معنای یک جنگ فرسایشی بلندمدت است که با برنامههای نتانیاهو برای طولانیتر کردن درگیری برای حفظ حیات سیاسی خود در اسرائیل، به ویژه پس از لغو اصلاحات قضایی توسط دادگاه عالی رژیم جعلی، همسو میشود. از این رو، ترورهای منفعلانه را آغاز کردهاست. این جنایات با ترور سردار «رضا موسوی» در سوریه آغاز و به دنبال آن با ترور هدفمند «صالح العاروری» در بیروت ادامه پیدا کرد و بعد از آن شاهد ترور فرماندهان مقاومت در عراق و لبنان بودیم.طرح اسرائیلی ــ آمریکایی به عملیات ترور علیه رهبران مقاومت محدود نمیشود. به نظر میرسد جبهه شکست خوردگان در غافلگیری ۷ اکتبر در حال حرکت به سمت فعال کردن گروههای تروریستی درغرب آسیا هستند. ناگهان داعش دوباره قوتگرفته وحملات سازماندهی شده علیه ارتش سوریه، کرمان و کابل را از سر گرفته است. علاوه براین، گروه جبهه النصره به هدف قراردادن غیرنظامیان در روستاهای شیعهنشین «نبل و زهرا» بازگشته و گروههای افراطی در عراق فعالیت خود را آغاز کردهاند. در انتها باید گفت انتخاب مزار شهیدسلیمانی برای انجام عملیات تروریستی به این شیوه، پیامدهای روشنی دارد. اینعملیات دلالتبراین داردکه شهید سلیمانی در حیات و ممات خود بزرگترین دشمن اسرائیل و آمریکا بوده و هست. آنها به عظمت شخصیت و نقش او در پیروزیهای واقعی در عرصههای مختلف مقاومت در برابر اشغالگری اسرائیل و آمریکا، از غزه تا لبنان، سوریه، عراق و یمن پی میبردهاند. اگر دیروز هدف قاسم سلیمانی بود، امروز هدف آنها مکتب سلیمانی است. هدف قرار دادن مردم ایران در مزار شهید سلیمانی نشاندهنده ماهیت صهیونیستهای بزدل بوده که ناتوان از شکستن عزم و مقاومت مردم غزه، به سمت عملیات ترور ناجوانمردانه رفتهاند. به نظر میرسد رژیم جعلی صهیونیستی برای حذف خود عجله بیشتری دارد.
حسن هانی زاده
بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل بعد از قتل عام بیش از ۲۰ هزار انسان مظلوم و بی گناه در غزه قصد دارد همچنان که فلسطینیان را زیر شدیدترین بمباران ها قرار داد، بخش قابل توجهی از ساکنان غزه را به سمت صحرای سینا منتقل کند.
موضوعی که با مخالفت شدید قاهره و شخص عبدالفتاح السیسی، رئیس جمهور مصر مواجه شده است. تردیدی وجود ندارد دولت مصر در هیچ شرایطی اجازه نمی دهد صحرای سینا محل اسکان فلسطینیان و اهالی غزه شود. بر همین اساس تلاش می کند تا هر چه زودتر این جنگ پایان یابد. در صورت تداوم زیاده خواهیهای نخست وزیر رژیم صهیونیستی دور از ذهن نیست شاهد واکنش های نظامی و امنیتی دولت مصر به تل آویو باشیم.
در این صورت ارتش مصر وارد عمل میشود و این موضوع زمینه التهاب بیشتر منطقه و کلید زدن گسترش جنگ را فراهم میکند.
ورود مصر به جنگ با رژیم صهیونیستی نه تنها برای منطقه و تل آویو، حتی برای آمریکا و جهان خطرناک است و پیامدهای وحشتناکی به دنبال خواهد داشت، زیرا ممکن است پای کشورهای دیگری نیز به جنگ باز شود. در حال حاضر مصر از هر سو زیر فشار است. همچنین شاهد گلایه جهان عرب و جهان اسلام از دولت مصر به عنوان بزرگترین کشور عربی هستیم که در این مدت چندان به مردم غزه کمک نکرد و حتی موضع گیری خاصی نیز علیه رژیم صهیونیستی نداشت.
بیتفاوتی دولت سیسی به وقایع غزه باعث تداوم زیاده خواهیهای نتانیاهو شد، طوری که امروز رژیم صهیونیستی دولت مصر را به شدت زیر فشار قرار میدهد تا ساکنان غزه را به صحرای سینا منتقل کند.
با توجه به اتفاق نظر تندروها و رژیم صهیونیستی مبنی بر کوچاندن مردم غزه به صحرای سینا مصر ناچار خواهد شد به سمت و سوی دیگری متمایل شود تا از فشار صهیونیستی بکاهد.
شاید ابراز تمایل دولت مصر برای ارتقای مناسبات خود با تهران در هفته های اخیر بیانگر آن باشد که قاهره به شدت زیر فشار اسرائیل و نتانیاهو قرار دارد
جوزف بورل، رئیس سیاست خارجی اتحادیه اروپا در جریان سخنرانی در یک نشست دیپلماتیک در لیسبون پایتخت پرتغال، تصریح کرد: «آنچه ما در بیش از ۳۰ سال گذشته آموختهایم و اکنون با فاجعه غزه میآموزیم، این است که راه حل پایان دادن به درگیری میان اسرائیل و فلسطین باید از بیرون تحمیل شود».بر اساس مواضع بورل، ازآنجاکه دو طرف هرگز نمیتوانند به توافق برسند، راهحل احتمالی برای این مناقشه باید از سوی جامعه بینالمللی ترسیم و به فلسطینیان و صهیونیستها ابلاغ شود. اما نقطه اوج سخنان بورل آنجاست که نسبت به استمرار فاجعه جنگ غزه هشدار داده و میگوید: «اگر این فاجعه بهزودی پایان نپذیرد، ممکن است تمامی خاورمیانه در شعلههای آتش آن بسوزد.»
صورتبندی اظهارات اخیر بورل نشان میدهد که مشی دوگانه و پارادوکسیکال مقامات اروپایی در قبال جنگ غزه و متعلقات آن، روز به روز نمود بیشتری پیدا میکند. در نقد اولیه سخنان بورل همین بس که وی بهمثابه یک «واسطهگر» و«میانجی» یا«بازیگر سوم بیطرف»دست به روایتگری از جنگ کنونی در غزه زده است. بهتر است آقای بورل فراموش نکند که اتحادیه اروپا نه یک بازیگر واسطهگر در نظام بینالملل( خصوصا در قبال جنگ غزه)، بلکه یکی از مهرههای بازی رژیم اشغالگر قدس در این جنایت محسوب میشود. به عبارت بهتر، اروپائیان خود «بازیگر دوم»این معادله یعنی رژیم صهیونیستی به شمار میآیند نه یک بازیگر سوم و بیرونی! هنوز همگان به یاد دارند که امانوئل ماکرون، رئیسجمهور فرانسه و اولاف شولتس، صدراعظم آلمان ، چگونه با وقوع هرگونه آتشبسی در نوار غزه مخالفت کرده و حتی نسلکشی رژیم اشغالگر قدس در جنگ غزه و شهادت هزاران کودک و نوزاد فلسطینی را مصداق «دفاع مشروع»تلقی کردند! در چنین شرایطی طبیعی است که راهکارهای پیشنهادی رژیم صهیونیستی از لسان مقامات اروپایی و در قالب یک «راهکار میانجی گرایانه»مطرح شود!
نکته دیگر، به ادعای شولتس مبنی بر تحمیل راهکارهای بیرونی به طرفین منازعه توسط بازیگران بینالمللی معطوف میشود.
به نظر میرسد منظور شولتس، همان «راهکار دودولتی»میباشد که این بار قصد دارد با ادبیات و مقدمه چینی دیگری اذهان را به سمتوسوی آن سوق دهد. واقعیت امر این است که بحران جاری در منطقه،معلول اشغالگری و تروریسم اسرائیلی بوده و تنها راهحل آن نیز حذف صهیونیسم از این معادله میباشد. به عبارت بهتر، اتفاقا راهحل مناقشه جاری در منطقه مشخص و محرز است :بازگشت فلسطینیان به سرزمین مادری خود و پایان اشغالگری صهیونیستها. فراتر از آن، تصمیم نهایی در خصوص این مناقشه، نه از داخل پارلمان اروپا و شورای امنیت سازمان ملل متحد، بلکه از یک همهپرسی «تمام فلسطینی»استنتاج خواهد شد. بهتر است بورل بداند که راهکار دیگری ( مخصوصا آنچه وی و همراهانش درصدد القای آن هستند) در قبال این مناقشه پاسخگو نیست.
درنهایت اینکه بهتر است بورل بهجای ایده پردازی در خصوص ماهیت بحران جاری در منطقه غرب آسیا و ارائه راهکارهای انتزاعی و صهیونیسم پسندانه ، پاسخگوی جنایات خود و مجموعه متبوعش در قبال جنگ غزه و نسلکشی تمامعیار رژیم متوحش اسرائیل در این عرصه باشد. مسائل بهمراتب مهمتری وجود دارد که بورل نه در کسوت یک «ایده پرداز»،بلکه بهعنوان یک«متهم»باید نسبت به آنها پاسخ دهد