سعدالله زارعی
واکنش همزمان ایران به سه موقعیت تروریستی در پاکستان، عراق و سوریه بازتاب گستردهای در سطح بینالمللی و منطقهای ایجاد کرد. عمده تحلیلها دائر مدار قدرت عملیاتی ایران و اراده آن به کنش و واکنش فعال بود. واقعیت هم این است که در منطقه ما نه ماجرای تروریسم پایان یافته و نه ضرورت مقابله با آن به فرجام رسیده است. دلیل آن هم این است که ماده بینالمللی و ماده منطقهای تروریسم علیرغم ضربات شدیدی که دریافت کردهاند، هنوز از میان نرفتهاند. بنابراین ضرورت دفاع هنوز به قوت خود باقی است. حضرت امام خمینی - رضوانالله تعالی علیه- از همان آغاز تأسیس رژیم غاصب اسرائیل، خطر صهیونیسم را برای جوامع اسلامی یادآور شدهاند. کما اینکه از همان آغاز نهضت اسلامی خود در سال 1341، خطر آمریکا و نظام سلطه برای کشور و جهان اسلام را تذکر دادهاند. به کار بردن واژه «شیطان بزرگ» بر این اساس صورت گرفته است. کما اینکه واژه «جرثومه فساد» را برای اسرائیل به کار بردند و گاهی هم آن را شیطان اصغر یا شیطان کوچکتر خطاب میفرمودند. به هر حال واضح است که آمریکاییها در کار توطئه علیه مسلمین و بهخصوص آن بخش پویاتر مسلمانان باشند. از اینرو در پی ضربه سنگینی که هفته پیش به ارکان اطلاعات ویژه رژیم غاصب در شمال عراق خورد، رژیم غاصب دیروز در سوریه و لبنان علیه نیروهای ایرانی و فلسطینی دست به جنایت زد. این طبیعی است، مهم این است که طرف مقابل آن که جوامع مسلمان میباشند، توجه لازم را داشته باشند. در این خصوص گفتنیهایی وجود دارد:
1- ایران پیش از این هم به کانونهای فساد از جمله مراکز متعلق به آمریکا و مناطق تحت اشغال اسرائیل و مراکز تجمع عوامل تکفیری و تروریستی در پاکستان، عراق و سوریه حمله نموده و نوعاً بهطور رسمی هم از اقدام خود خبر داده بود. حمله به پهپاد آمریکایی - گلوبالهاوک - به دلیل تجاوز به آسمان ایران و حمله سنگین به پایگاه تحت اشغال عینالاسد در واکنش به ترور شهید سلیمانی در فرودگاه بغداد، حمله به بلندیهای تحت اشغال جولان در تلافی به شهادت رساندن شش نفر از نیروهای ایرانی در پایگاه تیفور ارتش سوریه، حمله سنگین به مرکز تجمع تکفیریها در دیرالزور به تلافی اقدام عملیاتی تروریستها علیه مجلس شورای اسلامی و حرم مطهر حضرت امام(ره) و نیز حملات مکرر به مراکز تجمع ضدانقلاب در استان سلیمانیه عراق و تعقیب اشرار ضدایرانی در خاک پاکستان از این قرار میباشند. اما عملیات تلافیجویانه همزمان ایران در سه کشور و بهخصوص آنچه در حمله به چند موقعیت وابسته به رژیم غاصب در استان اربیل عراق صورت گرفت، در نوع خود جدید به حساب میآید.
حمله برونمرزی همزمان، عمق توانایی واکنشی ایران را به خوبی نشان داد و این موضوع را آشکار کرد که اگر کشوری در همسایگی ایران قرار داشته باشد و درهای خود را به روی تروریستهای ضدایرانی اعم از آنکه بینالمللی، منطقهای و یا حتی محلی باشند، باز کند، نمیتواند از تبعات اقدامات خود فرار نماید. بنابراین اگر روزگاری هم به دلیل ملاحظات همسایگی، در موضوع مقابله ایران تعللی صورت گیرد، این تعلل دائمی نیست و در لحظهای میتواند تبدیل به صحنه رویارویی سخت ایران گردد. اقدام همزمان ایران علیه چند موقعیت مرتبط با اسرائیل در استان اربیل که تحت سلطه خانواده بارزانی است و علیه گروههای تکفیری تحریرالشام و داعش در شمالغرب سوریه از فاصله 1200 کیلومتری، از خوزستان ایران و علیه یک گروهک شرور تروریستی در استان بلوچستان پاکستان در واقع یک «بسته موازنهساز» بود. چرا که اقدام ایران فقط سه نقطه را هدف قرار نداد بلکه اصل واگذاری زمین برای تهدید دیگران و پذیرش نقش نیابتی و یا پذیرش نقش میزبان در تهدیدات علیه هر کدام از کشورهای منطقه را مورد تهدید جدی قرار داد. آنان که سهمی در رفتوآمد صهیونیستها به منطقه دارند و آنان که دفتر و موقعیتی به آنان و یا به دیگر تروریستها دادهاند، باید بدانند ممکن است در معرض اقدامات مشابه قرار گیرند چرا که امنیت ملی مقوله قابل اغماض و قابل معامله و معاوضه نیست.
2- اقدام عملیاتی ایران علیه سه نقطه در شهر اربیل از این حیث تازگی داشت که ایران تاکنون در مرکزیت اقلیم کردستان و موقعیتهای ایجاد شده خارجی مرتبط با اقلیم وارد عمل نشده بود. پیش از این، اقدامات واکنشی ایران به مناطقی در شرق استان سلیمانیه محدود بود و طرف حمله ایران هم گروهکهای ضدایرانی بودند و عملیات نظامی هم در قالب درگیریهای دوطرف مرز قابل تعریف بود. اما اینک اولاً ایران به جای استفاده از الگوی درگیری مرز با مرز، چندین موشک بالستیک را به اهدافی در فراسوی مرزها شلیک کرده، ثانیاً این حمله در مرکز اقلیم کردستان صورت گرفته و ثالثاً مخاطب حمله به جای عوامل تروریست ایرانی، عوامل تروریست اسرائیلی بوده که البته با سران اقلیم هم روابط حساسی داشتهاند. این ویژگیها، عملیات نظامی اخیر ایران را خاص کرد تا جایی که وزیر خارجه کرد عراق را که عضو حزب دموکرات و وابسته به طیف «مسعود بارزانی» میباشد، به اتخاذ مواضع تند کشاند که البته نخستوزیر عراق طی عبارتی جبران مافات کرد و با تعدیل مواضع او، حساب دولت را از اظهارات وزیر سهمیهبندی شده خارجه جدا کرد. عراقیها با توجه به اطلاعاتی که خودشان از دست داشتن عوامل اسرائیلی که با حزب بارزانی هم رفتوآمد داشته و در انفجارات و اغتشاشات ضدایرانی هم سهیمند، به ما دادهاند، باید علیه این جریان وارد عمل میشدند. این در حالی است که در اسفند ماه سال گذشته و زمانی که مشخص شد فرماندهی آشوبهای پاییز 1401 ایران در کردستان عراق بوده، ایران و عراق طی یک توافق راهبردی بر لزوم جمعآوری موقعیتهای ناامنساز تأکید کردند. بنابراین اقدام ایران با توافق انجام شده، منطبق بوده است. اگر مسعود بارزانی دلسوز جمعیت کرد و نگران به خطر افتادن امنیت آنان است، باید به مقتضای این نگرانی، مانع تحرکات ضدایرانی در منطقه اقلیم - به هر شکلی که باشد- گردد.
3- اقدام ایران علیه مرکز تجمع یک گروه شرور که دارای ریشه ایرانی در شرق کشور است هم از این قاعده پیروی میکند. بدون تردید ما پاکستان را کشور دوست خود دانسته و در منازعاتی که طی حدود 77 سال که از تأسیس آن میگذرد، با دشمنان خود داشته، کنار اسلامآباد بوده و در مصیبتهای طبیعی هم غمخوار آنان بودهایم. اینک هم روابط ایران و پاکستان در سطح قابل قبولی است. اما چه کنیم با همسایهای که وقتی با اعتراض ما مواجه میشود، از وظیفه کنترل تروریزم و عدم سرازیر شدن حوادث تروریستی علیه ایران طفره رفته و وانمود میکند قادر به کنترل استان پهناور جنوب غربی خود یعنی بلوچستان (به مرکزیت کویته) نیست این در حالی است که هیچکس ارتش پاکستان را که برای مقابله با حملات سنگین هند به پاکستان طراحی شده و آموزش دیده است، ضعیف نمیداند. کما اینکه این ارتش بارها در شناسایی رد پای مجرمین و برخورد فوری و سخت با آنان، آزمون موفق خود را پس داده است. اما چرا در این صحنه اظهار ناتوانی مینماید؟ عمدهترین دلیل و قویترین مستند این است؛ دولت پاکستان از پروژههای امنیتی ارتزاق میکند.
براساس یک سند تاریخی که میان رئیس سابق دستگاه امنیتی سعودی و رئیس وقت ایاسای پاکستان امضا شده، سرویس پاکستان متعهد گردیده مانعی بر سر راه حرکت عوامل تروریستی به سمت مرز ایران ایجاد نکند. این در حالی است که عربستان سعودی هم مثل پاکستان نفع مستقیم و نقدی در رابطه با تهدید امنیتی ایران ندارد و پیامد اقدامات ضدامنیتی علیه همسایه خود هم آنقدر زیاد است که آنان را از طراحی و پشتیبانی بدون دلیل یک گروه تروریستی
باز بدارد. پس میتوان گفت در اینجا عربستان واسطه یک کشور شرور است که از نفوذ آن در پاکستان برای کمک به اجرای طرحهای یک رژیم شرور در فراسوی مرزهای مشترک ایران، پاکستان و عربستان استفاده میکند. این رژیم شرور، اسرائیل است. کما اینکه سندی هم دال بر این وجود دارد.
ایران بعد از تذکرات و پس از آنکه در همین هفتههای اخیر از سوی این گروههای اجیر متحمل خساراتی شد، چه کاری باید انجام میداد؟ از آنجا که اقدام ایران علیه یک گروه تروریستی ایرانی بوده و نه علیه اتباع پاکستان، قاعدتاً باید مورد استقبال اسلامآباد و ارتش آن قرار میگرفت و البته اظهارات گرم روز جمعه وزیر خارجه و رئیس شورای عالی امنیت آن کشور هم نشان داد، اقدام ایران را یک مشکل امنیتی برای خود ارزیابی نمیکنند. واقعه رفت و برگشتی هفته گذشته میان ایران و پاکستان باید این نکته را به اسلامآباد تفهیم کرده باشد که زمان پروژهبگیری و ارتزاق از امنیت همسایگان به سر آمده است.
آمار ناقص و ناقص دیدن واقعیت های اقتصاد ایران
این روزها تکیه بر آمارهای اقتصادی مثبتی نظیر رشد اقتصادی 5 تا 6 درصدی، کاهش رشد نقدینگی به 27 درصد و رکوردشکنی صادرات غیرنفتی در سال گذشته، به ترجیع بند سخنرانی برخی مسئولان دولتی تبدیل شده است. تردیدی نیست که ما در حوزه اقتصاد پس از جهش های ارزی متوالی از 1397 تا 1400 و تکرار آن در 1401، به ثبات نسبی رسیده ایم و برخی اقدامات در حوزه نظام بخشی به نظام پولی و بانکی و فعال شدن برخی بخش های اقتصاد نتایج خود را در اقتصاد کشور تاحدی نشان داده است. هرچند این فعال شدن صرفا به برنامهریزی های دولت برنمی گردد و عبور از محدودیت های کرونایی و افزایش درآمد نفت تاثیر مهمی در ثبات نسبی بازار ارز و رشد برخی بخش های اقتصاد داشته است. با این حال آن چه در این مجال جای توجه و تذکر دارد، ضرورت نگاه واقع بینانه به اقتصاد کشور است. نگاهی که صرفا آمارهای مثبت را نبیند و اتفاقا با نگاه آسیب شناسانه، تهدیدهای پیش رو را مدنظر قرار دهد.
در حقیقت ممکن است در کمپین تبلیغاتی هر دولتی که در معرض نقدها و بعضا تخریب های ناجوانمردانه است، پررنگ کردن آمارهای مثبت ضرورت داشته باشد اما اگر در بیان مسئولان، چنین چیزی تکرار شود، باید نگران بود که ممکن است مسئولان مربوط بخشی از واقعیت را که مثبت و امیدبخش است می بینند و بخش دیگر واقعیت را که تیره و هشداردهنده است، نمی بینند.
به طور مشخص 3 مثال آماری را که این روزها از سوی بسیاری از مسئولان دولتی عنوان می شود از همین زاویه مرور می کنیم:
نخست، رشد اقتصادی نیمه نخست امسال به روایت بانک مرکزی 4.7 و به روایت مرکز آمار 7.5 درصد بوده است. قطعا این میزان رشد، جای خوشحالی دارد اما باید دقت شود که چنین رشدی بیش از هر اقدامی، مرهون رشد درآمد نفت (که البته بخشی از این اتفاق نیز مرهون تلاش های دولت بوده است اما نقش تحولات جهانی در آن پررنگ تر است) و خروج کامل اقتصاد از محدودیت های کرونایی است. چنان که رشد بخش های نفت و خدمات به مراتب بیش از بخش های صنعت و کشاورزی بوده است. لذا دل خوش کردن به چنین رشدی که عوامل محدودکننده ای از جمله ناترازی منابع آب، برق و گاز آن را تهدید می کند، نباید بیش از حد باشد.
دوم، کاهش رشد نقدینگی به 27 درصد در شرایطی که رکورد رشد بیش از 42 درصد در سال های اواخر دولت قبل نیز ثبت شده بود، قطعا اتفاق مثبتی است اما باید توجه داشت که رشد 27 درصدی نقدینگی اولا همراه با عطش جدی نقدینگی در بخش های مولد اقتصاد است. تداوم چنین رشدی در شرایط تورم بالای 40 درصد می تواند رکود از ناحیه تقاضا را رقم بزند. لذا تدبیر برای مهار رشد نقدینگی باید با ایجاد گشایش در دسترسی فعالیت های اقتصادی به منابع مالی همراه باشد وگرنه تبعات رکودی این محدودیت در رشد نقدینگی، می تواند منجر به عقب نشینی از آن شود.
سوم، سال گذشته با ثبت 53 میلیارد دلار، رکورد صادرات غیرنفتی کشور شکسته شد اما آیا لزوما این اتفاق مثبت است. واضح است که مهمترین آمار در تجارت خارجی، تراز تجاری است که تفاضل صادرات غیرنفتی و واردات را نشان می دهد. از این منظر با وجود صادرات 53.1 میلیارد دلاری در سال گذشته، واردات 59.6 میلیارد دلاری نیز در همان سال ثبت شده است که نتیجه آن تراز تجاری منفی 6.5 میلیارد دلاری بوده که در چند سال گذشته بی سابقه است. اگرچه تغییرات شدید قیمت های جهانی در بروز چنین مسئله ای موثر بوده است اما آثار اقتصادی این تراز تجاری منفی بر رشد نرخ ارز در سال گذشته را نباید نادیده گرفت. از این منظر تاکید مکرر بر رکوردشکنی در صادرات غیرنفتی، بدون توجه به رکوردشکنی در واردات و ثبت تراز تجاری منفی، ما را از دیدن بخشی از واقعیت دور می کند.
در هر صورت اقتصاد کشور با وجود برخی تحرکات و اقدامات مثبت، با شرایط سختی از منظر تداوم تورم بالای 40 درصد و رشد شکننده مواجه است و ضرورت دارد دولتمردانی که به لحاظ تبلیغاتی سعی می کنند، صرفا آمارهای مثبت را پشت تریبون ها بیان کنند، نیم نگاهی نیز به آمارهای منفی و مخاطرات پیش رو داشته باشند و در آمار اعلام شده غرق نشوند!
تأثیر تعامل قوا در افزایش مشارکت در انتخابات
مصطفی قربانی
مشارکت شهروندان در انتخابات متغیر وابستهای است که متغیرهای مستقل متعددی دارد. به عنوان نمونه، یکی از متغیرهایی که بر میزان مشارکت شهروندان در انتخابات تأثیرگذار است، درجه اعتبار دولت و دولتمردان و میزان اعتماد به آنها نزد شهروندان است. به عبارت دقیقتر، مردم وقتی در انتخابات مشارکت پرشوری دارند که تصورشان از مجموعه دستگاههای نظام، تصوری مثبت، معتبر و مبتنی بر رضایت و امیدآفرینی باشد. بر این اساس، به میزانی که دولتمردان و دستگاههای نظام نزد مردم قادر به خلق رضایت، اعتبار و امید باشند، مشارکت مردم در انتخابات افزایش خواهد یافت. با این حال، سؤال این است که این رضایتآفرینی، امیدآفرینی و خلق اعتبار چگونه صورت میگیرد؟
عوامل و متغیرهای متعددی نیز در این زمینه مطرح است که در این میان میتوان به توانمندی در ارائه پاسخ معتبر به مسائل اجتماعی و دغدغههای زندگی روزمره مردم و در درجه بعدی، ارسال پیام انسجام، وحدت، همدلی و همافزایی به جامعه از سوی مسئولان و دستگاهها دولتی اشاره کرد. درواقع، اصل بر این است که دستگاههای دولتی و مسئولان مختلف در حل مشکلات کشور و پاسخگویی به مطالبات شهروندان کارآمد باشند، اما اگر در این زمینه به طور کامل هم نتوانند توفیق داشته باشند، نباید پیام ضعف، اختلاف، گسیختگی، تفرقه و اختلاف به جامعه صادر کنند. در حالت اخیر، طبیعی است که مردم با مشاهده وضعیت مسئولان و دستگاههای مختلفی، رغبتی برای مشارکت در انتخابات نخواهند داشت. به تعبیر عامیانه، وقتی رابطه دستگاهها و قوای مختلف مانند حالت پیش گفته باشد، مردم چرا باید در انتخابات شرکت کنند؟! مردم در انتخابات شرکت میکنند که مشکلاتشان حل شود و وضعیت کشور بهبود یابد، نه اینکه در انتخابات شرکت کنند که فلان مسئول یا مسئولان را انتخاب کنند تا با قرار گرفتن در مصادر امور، گرفتار اختلاف و رقابتهای ناسالم شوند و به گونهای رفتار کنند که نتوانند امید و اعتماد را در جامعه احیا و تقویت کنند.
با توجه به آنچه گفته شد، تعامل مثبت قوا و دستگاههای مختلف با هم، در اطمینانبخشی، تقویت امنیت روانی و خاطرجمعی مردم و در نهایت، افزایش اعتماد آنها به نظام و مسئولان برای حل مشکلات مؤثر خواهد بود و از این نظر، میتواند محرک مناسبی برای افزایش مشارکت مردم در انتخابات باشد.
به عبارت دیگر، شرکت در انتخابات هم حق و هم تکلیف است؛ حق مردم برای تعیین سرنوشت است و باز از همین نظر، عرصه ادای تکلیف است. مسلم است که شور و رغبت مردم برای مشارکت در این عرصه ادای حق و تکلیف، وابسته به پیامی و تصوری است که از سوی نظام و دستگاههای آن در ذهن مردم نقش بسته است. بنابراین، در هفتهها و روزهای منتهی به انتخابات، به منظور تقویت مشارکت مردم در انتخابات، میزان تعامل و همافزایی قوا و دستگاههای مختلف کشور باید بیش از پیش تقویت شده و با کارهای فاخر رسانهای به اطلاع مردم رسانده شود.
درواقع، مردم باید احساس کنند که دستگاههای مختلف نظام در تعامل مثبت و همافزا با هم در حال تلاش جدی و البته اثربخش، در حال تلاش برای حل مشکلات کشور و گرهگشایی از مشکلات زندگی روزمره مردم هستند. به طور طبیعی، مردم باید نتیجه این تعامل را هم در سهولت امور روزمره خود بهویژه در ادارات، اخذ مجوزها، دریافت وامها، ثبتنام خودرو، دریافت تسهیلات مسکن و هر موضوع دیگری که جزو دغدغههای مهم مردم است، مشاهده کنند
لزوم ایجاد بازدارندگی دربرابر کمپین ترور
منصور براتی
حملات تروریستی امروز رژیم صهیونیستی به دمشق را باید در راستای کمپین ترور، خرابکاری و حملات سایبری اسرائیلیها برای انتقامگیری از افراد، گروهها و کشورهایی ارزیابی کرد که در جریان حملات هفتم اکتبر سهم دارند. در حدود دو ماه اخیر نمونههایی از این اقدامات رژیم صهیونیستی را شاهد بودهایم.
برای نمونه میتوان به هک زیر ساختهایی اشاره کرد که منجر به اختلال درعملکرد پمپبنزینهای کشور شد. علاوه بر این ترور سردار سید رضی موسوی نیز این دست اقدامات است. البته احتمال سطحی از همکاری بین اسرائیل و گروههای تکفیری نیز وجود دارد و به نظر میرسد انفجارهای تررویستی کرمان نیز ناشی از این رویکرد رژیم صهیونیستی است. درتازهترین اقدام نیز این رژیم امروز در دمشق دست به عملیات تروریستی زده است. به این ترتیب باید گفت کمپین ترور، خرابکاری و حملات سایبری رژیم صهیونیستی برای انتقامگیری از مسببان حمله هفتم اکتبر ایجاد شده است، زیرا آنها در این روز ضربه بزرگی دریافت کردهاند. به عبارت دیگر اقدامات اخیر رژیم صهیونیستی نشانه این است که عملیات طوفانالاقصی ضربهای استراتژیک به آنها وارد کرده است، زیرا چنین حملهای در طول تاریخ حدود ۷۵ ساله اسرائیل کمسابقه است. برای نمونه رژیم صهیونیستی در جنگ ۱۹۴۸ که حدود یکسال طول کشید، حدود ۱۱۷هزار نفر تلفات داد. اسرائیل در جنگ یوم کیپور نیز که سال ۱۹۷۳ اتفاق افتاد حدود ۲۷۰۰ نفر کشته داشت؛ بنابراین عملیات طوفانالاقصی با حدود ۱۲۰۰کشته از لحاظ تعداد تلفات در جایگاه سوم قرار گرفته است. البته این عملیات از نظر تعداد اسرا جایگاه اول را دارد، زیرا سابقه نداشته آنها ۲۴۰اسیرداده باشند؛ بنابراین لازم به یادآوری است که عملیات طوفانالاقصی ضربهای استراتژیک به اسرائیل وارد کرده است و رژیم صهیونیستی درصدد انتقام گیری از همه افراد، گروهها و کشورهایی است که در این عملیات نقش داشتهاند و به همین دلیل رژیم صهیونیستی پروندهای جدید برای انتقامگیری ایجاد کرده است. دراین بین البته باید به پاسخهایی که جمهوری اسلامی ایران اخیرا به این اقدامات تررویستی رژیم صهیونیستی داده نیز توجه کرد؛ به ویژه موشکهایی که اقلیم کردستان عراق را هدف قرار داد. عملیات تروریستی امروز در دمشق احتمالا میتواند پاسخ رژیم صهیونیستی به آن حملات باشد.
نکته دیگر این که به نظر میرسد کمپین ترور و خرابکاری اسرائیلیها قرار نیست به زودی متوقف شود. به همین دلیل صرفا از طریق ایجاد بازدارندگی است که میتوان سطح آن را کنترل کرد یا سبب شد از دستورکار رژیم صهیونیستی خارج شود.
چشم انداز پایان جنگ غزه
حسن هانی زاده
در طول نزدیک به دو ماه گذشته، رژیم صهیونیستی، انواع بمب های کشتار جمعی را علیه مردم بی دفاع غزه به کار برده و موجب کشتار نزدیک به ۲۵هزار نفر در غزه شده و حدود ۴۰ هزارنفر هم از کودکان و زنان مجروح شدند. بیشتر شهدا کودکان و زنان هستند و این نقض قوانین بین المللی است. حدود ۲۴ بیمارستان و ده ها مدرسه توسط هواپیماهای ارتش رژیم صهیونیستی به تلی از خاکستر تبدیل شده اند. با توجه به این شرایط دردناک در غزه و با فشار افکارعمومی، حقوقدانان بین المللی،اکنون در حال جمع آوری مدارک برای محاکمه سران رژیم صهیونیستی هستند. البته کشورهای اروپایی نیز که تمام امکانات خود را در اختیار رژیم صهیونیستی قرار داده اند، از جمله انگلیس، فرانسه، آلمان، هلند و آمریکا، نقش اساسی در کشتار مردم غزه و نقض قوانین بینالمللی دارند. حقوقدانان کشورهای اسلامی نیز باید اقداماتی انجام دهند و با تهیه مدارک و مستنداتی، مقامات رژیم صهیونیستی را به دادگاه جنایات جنگی بکشانند.
آمریکا تنها در یک قلم،۳۶۰میلیون دلار کمک ملی فوری، برای تخریب تونل های حفر شده در اختیار رژیم صهیونیستی قرار داده است، هر چند که جهان غرب ثابت کرده است که با قدرت تمام در کنار رژیم صهیونیستی قرار دارد، ولی به هر حال از نظر افکار عمومی دنیا این رژیم محکوم است. تظاهراتی که اخیرا، درکشورهای مختلف شکل گرفته، نشان می دهد نوعی شکاف میان حاکمیت و ملت ها در کشورهای اروپایی و آمریکا وجود دارد و به مرور زمان این شکاف ها توسعه بیشتری پیدا خواهد کرد. اکنون آمریکا و اروپا، به شدت نگران طولانی شدن جنگ در غزه هستند، چرا که این شرایط، شکاف ها میان افکارعمومی و همچنین اختلافات با دولت هایشان را بیشتر می کند. اکنون رژیم صهیونیستی تلاش دارد شهرغزه را به کلی ویران کند و اهالی آن را کوچ اجباری دهد و غزه را در آینده تحت مدیریت خود قراردهد، در این شرایط، رژیم اسرائیل خشونت های بیشتری به کار خواهد گرفت و کشورهای اسلامی باید در این باره تصمیمات فوری و مناسبی اتخاذ کنند. اما در هر حال، هنوز جنگ رژیم اسرائیل علیه فلسطین به پایان نرسیده اما قطعا این رژیم جنگ را در افکار عمومی باخته است
تحولات اخیر منطقهای و لزوم تنشزدایی
احسان هوشمند
آسیای جنوب غربی یکی از ملتهبترین روزهای خود را در بیش از پنج دهه گذشته تجربه میکند. تنشهای جاری در غزه، لبنان، سوریه و دریای سرخ پدیدههای بسیار حساس و بااهمیتی هستند که به خودی خود میتواند منطقه را هر لحظه درگیر بحرانی بزرگ و حتی جنگ کند و مدیریت شرایط از کنترل نیروهای مؤثر در منطقه ازجمله آمریکا و ایران خارج شود. اتفاقات چند روز گذشته و حملات موشکی به سوریه و اربیل، مرکز اقلیم کردستان عراق، و غرب پاکستان نشان دیگری از التهاب جاری در منطقه است. واکنش پاکستان و حمله ارتش این کشور به مناطقی در اطراف سراوان در جنوب شرقی ایران، هم برگ دیگری از این تحولات است. آنچه در میان این التهاب باید مورد توجه قرار گیرد، توجه به منافع ملی و اتخاذ تصمیم دوراندیشانه و مبتنی بر ارزیابیهای چندوجهی است. آیا ایران در شرایطی است که همزمان در ابعاد وسیع منطقهای درگیر چالش و بحران شود؟ آیا بخش بزرگی از مسائل موجود در قالب پیگیریهای دیپلماتیک قابل رفع و رجوع و حل نیستند؟ ایران دارای ظرفیتهای کارشناسی و دیپلماتیک قابل قبولی است که به صورت شایسته و بایسته و در عمل به کار گرفته نمیشود یا بسیار کم به آن توجه شده است. اقدام آفریقای جنوبی و ثبت شکایت در دادگاه لاهه یکی از نمونههای روشن و آموزنده در ابتکار دیپلماتیک است که اثرات روانی درخورتوجهی در جهان بر جای گذاشته است. در سالهای گذشته روابط ایران در حالی با دولت محلی اقلیم کردستان عراق به تنش و سردی غیرقابل قبولی میل کرده است که ملت ایران دارای خاطرات و تجارب زیسته شیرینی با بخش بزرگی از کردهای عراق در نیمسده گذشته است. افزون بر آنکه میان ایرانیان با کردهای عراق پیوندهای تمدنی و تاریخی و فرهنگی عمیق و چندوجهی وجود دارد، کردهای عراق در دوره بحران ابتدای انقلاب و نیز جنگ تحمیلی بر ملت ایران در کنار نیروهای ایرانی بودند و ثبت صدها شهید کُرد عراقی به نام شهدای جنگ با عراق در بنیاد شهید ایران وجه دیگری از مناسبات ایران با مردم کرد در عراق را نشان میدهد. اگر دستگاههای سیاسی و امنیتی و نظامی برای مقابله با حضور گروههای مسلح در اقلیم کردستان عراق با دولت عراق و دولت اقلیم کردستان عراق در حال رایزنیهای دیپلماتیک یا پیگیریهای امنیتی هستند و نتایج این پیگیریهای دیپلماتیک نتوانسته به وضعیت رضایتبخشی ختم شود یا اگر درباره مراودات تجاری و اقتصادی در اقلیم کردستان عراق با اسرائیل یا دیگران حساسیتهایی وجود دارد، پیگیری این حساسیتها نیازمند صبر و خویشتنداری و کار کارشناسی و استفاده از ابزارهای دیپلماتیک و ارائه ابتکار عمل در سطوح مختلف در این زمینه است. آگاهکردن افکار عمومی درباره منشأ اختلافات و نارضایتیهای موجود و استفاده از ظرفیتهای گوناگون بخشی از ابزارهای در دسترس است.
در میان مسئولان کُرد عراقی نیز ظرفیتهای زیادی برای تقویت مناسبات با ایران و رفع مسائل و نگرانیها وجود دارد و نباید این ظرفیتها نادیده گرفته شود. اتفاق چند روز گذشته در اربیل موجب واکنش مسئولان اقلیم کردستان عراق شد؛ همچنان که واکنشها در میان لایههای مختلف دولت عراق اعم از رئیسجمهوری، نخستوزیر، مشاور امنیت ملی، مجلس و دیگر بخشهای دولت عراق درباره اتفاق و رویداد، ابراز نارضایتی شدید و اعتراض علیه ایران بود. از منظر مناسبات منطقهای نیز چنین روشی حتی ممکن است به سرایت این روشها نزد کشورهای دیگر نیز منجر شود؛ کمااینکه واکنش پاکستان از این منظر قابل بررسی است.
دولت پاکستان در کنار واکنش منفی و سیاسی به بروز حوادث چند روز گذشته به اقدام متقابلی دست زد که میتواند هشداری باشد برای سردشدن روابط ایران با کشوری که از بدو تأسیس یعنی از سال 1947 همواره روابط باثبات و سازندهای با ایران داشته است. در چنین شرایط حساس و ملتهبی بیم آن میرود که ابعاد تنشها گستردهتر شود و راه عقلایی و به دور از هیجان برای مدیریت تنشها از دسترس دورتر شود. در چنین شرایطی عقل و منطق حکمرانی و منافع ملی حکم میکند که بهسرعت باید با استفاده از ابزارهای در دسترس تدبیر تازهای اندیشید و از پیچیدهشدن چالشها پرهیز کرد. این منطق حکمرانی در شرایط پیچیده است که تعیین میکند در شرایط حساس باید از اقدامات حساس پرهیز کرد. در این شرایط تعیین کمیتههای دیپلماتیک با حضور کارشناسان دلسوز و وطنپرست و به دور از وابستگیهای جناحی برای حلوفصل مسائل موجود با کشورهای همسایه و رفع نگرانیهای امنیتی کشور یکی از فوریترین و مهمترین اقداماتی است که ضامن تأمین منافع ملی است. این کمیتههای دارای اختیار میتوانند در فضایی آرام و منطقی و به دور از جنجال، منافع کشور را تعقیب کنند و با تلاش و ممارست برای رفع نگرانیهای امنیتی یا سیاسی کشور با طرفهای همسایه به رایزنی و تعامل بپردازند. حفظ منافع ملی در گرو تقویت روابط منطقهای و بینالمللی است و این مهم نیازمند درایت و وطندوستی و اقدامات کارشناسی است. تشدید تنشها در منطقه ضمن آنکه موجب میشود تا جنگ در غزه در افکار عمومی در سطح بینالمللی و منطقهای به حاشیه رانده شود، موجب بروز چالشهای بزرگتری برای کشور میشود. واکنش پاکستان و اقدام این کشور در حمله به مناطقی در ایران، مخاطرات جدی استمرار رویکردهای جاری را نشان میدهد. در این شرایط بار بر دوش کشور نیز سنگینتر میشود. در شرایط بسیار حساس امروزِ منطقه، لزوم بازنگری در رویکردها و آغاز تنشزدایی منطقهای نیاز امروز کشور و منطقه است. این مهم خود نیازمند ملزوماتی ازجمله در حوزه سیاست داخلی است که در جای خود باید به آن پرداخت. پرداختن به توسعه متوازن و پایدار استانهای مرزی، یافتن راهحلی معقول و مبتکرانه برای مسائل موجود استان سیستانوبلوچستان ازجمله ملزومات پرداخت عقلایی به مسائل منطقهای است. همانگونه که توسعه تلاشهای دیپلماتیک میتواند به حلوفصل مسائل موجود با حزب دموکرات کردستان عراق در اربیل منجر شود
دعوا دعوای اسلام و کفر است
مسعود پیرهادی
مواضع تروریستها در اربیل و ادلب و بلوچستان، هدف حمله موشکی و پهپادی سپاه سرافراز اسلام قرار گرفت. دراینبین، طبیعی است کشورهایی که هدف حمله قرار گرفتند فارغ از اینکه با آن مواضع، چه قرابت یا اختلافی دارند، موضعگیری داشته باشند. پاکستان فارغ از موضعگیری، عکسالعمل نظامی هم نشان داد؛ البته این واکنش، هرچند در همین حد هم محکوم و ناخوشایند است اما بهواقع، نسبتی با کنش جمهوری اسلامی و ضربهای که به گروهک موسوم به «جیشالعدل» وارد شد، نداشت.
دراینباره گفتنیهایی هست:
یک. تردید ندارم وزن دو صفت مظلومیت و اقتدار که جمهوری اسلامی متصف به آن است، روزبهروز متفاوت میشود. جمهوری اسلامیِ امروز کمتر از جمهوری اسلامیِ دیروز مظلوم است؛ همچنین جمهوری اسلامیِ امروز بیشتر از جمهوری اسلامیِ دیروز مقتدر است. برای درک این موضوع، لازم است چندبار صحنه را بهاصطلاح «زوماوت» کنید. از ذهن خود، محیط خانه و دوستان و همکاران، فاصله بگیرید؛ حتی از شهر و دیار خود؛ حتی از کشور. غرب آسیا را ببینید! ایران بهعنوان صحنهگردان اصلی جبهه حق و مقاومت، بیش از دو روز که ناگزیر است با مگسکش روی مگسهایی که وز وز میکردند بزند، خود را معطل نمیکند. چون میداند صحنه پیوسته به جاست و این صحنه را در رأس و اصل، خداست که میگرداند؛ حالا تو باید هنرمندی کنی و عامل این صحنهگردانی شوی.
انصارالله یمن، به یُمن ایمان و خداترسی
ره صدساله را دارد در زمانی طی میکند که از مقام بازیگری عبور کرده و دارد کارگردان و عامل صحنهگردان هم میشود. جواب «من انصاری الی الله» را بهگونهای میدهد که السابقون هم دلشان برای آنها و استواری ایمانشان غنج میزند.
حزبالله خیالش از فلاح و رستگاری راحت است چون میداند که «ان حزب الله هم المفلحون» شاگردهای دیروز امثال حاج محمد ناظری رضواناللهعلیه امروز استادان برجستهای شدند و دیگر حتی خیلی مجبور به جنگ زمینی نیستند و بهوقت نیاز مثل صاعقه بر دشمنان فرود میآیند.
گروههای مقاومت عراق و عملیاتهای مستقیم آنان علیه آمریکا در عداد نعمتهای خدا «لا تعد و لاتحصی» شده است.
دو. تجربه نظامی امروز ما مثل شهریور ۵۹ نیست؛ آبدیده شدیم؛ آزمونوخطاها استادمان کرده؛ یک تلفات هم اذیتمان میکند و میخواهیم حتیالمقدور بدون برداشتن خسارت، بیشترین عایدی را به دستآوریم. جنگ در ابعاد کوچکی مثل شطرنج است؛ زدن مهرهای از حریف، کاری ندارد؛ اما نخوردن، کیش ندادن و مات نشدن خیلی کار دارد. حالا این موارد باید ما را از جنگ بترساند؟ هرگز. مرد این میدان، ما هستیم اما در این برهه از آخرالزمان، باید با وسواس، مردان خدا و جبهه حق را حفظ و تقویت کنیم؛ لیکن روزی که حضور و اقدام لازم شود، لحظهای درنگ جایز نیست.
سه. دعوا دعوای اسلام و کفر است؛ فلذا هر شخص، حزب، سازمان، قوه یا کشوری اگر درگیر مادون این امر شود، دنیا و آخرتش را باخته است. تمام کفر در برابر تمام ایمان صفآرایی کرده است؛ حالا اگر دو کشور مسلمان با هم درگیر شوند و انرژیهای خود را مصروف یکدیگر نمایند، به جبهه حق، ظلم کردهاند. پاکستان، جان ماست و توقع برخورد با افرادی که از آنجا علیه ایران، اقدامات تروریستی انجام میدهند، خواسته زیادی نیست. این مسئله باید در سریعترین زمان ممکن و با مشارکت و مذاکره «مردان میدان» و «دیپلماتهای مرد» با همسایه مسلمان و برادر، رفعورجوع شود.