صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۴ بهمن ۱۴۰۲ - ۰۸:۰۷  ، 
شناسه خبر : ۳۵۵۹۰۹

ببر کاغذی 

سید محمدعماد اعرابی

«نوری در انتهای تونل نیست» این توصیف جوزف بورل مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا از وضعیت ناامیدکننده اوکراین پس از حدود دو سال جنگ است. آقای بورل که در مجمع سرمایه‌گذاران اتحادیه اروپا-آسیای مرکزی سخن می‌گفت به تحریم‌های اعمال شده بر روسیه در حمایت از اوکراین نیز اشاره کرد: «با وجود به‌کار گرفتن همه توانمان برای کمک به اوکراین، تحریم‌ها [علیه روسیه] تا حد زیادی در دستیابی به اهداف خود شکست خورده است.» طبق آمار مؤسسه اقتصاد جهانی کیل (Kiel Institute for the World Economy) تا 31 جولای 2023 (9 مرداد 1402) آمریکا بیش از 76 میلیارد دلار کمک مالی به اوکراین ارائه کرده که بیش از 46 میلیارد دلار آن کمک نظامی بوده است. کمک‌های آمریکا به اوکراین تاکنون بیش از دو برابر بودجه ناسا (NASA) بوده است. همزمان کشورهای اروپایی مثل آلمان و انگلیس نیز همسو با ایالات متحده و به رهبری آن کمک‌های مالی هنگفتی به اوکراین ارائه کرده‌اند. آلمان با بیش از 20 میلیارد دلار و انگلستان با بیش از 15 میلیارد دلار کمک مالی، در صدر کشورهای اروپایی کمک‌کننده به اوکراین قرار دارند. برخلاف این هزینه‌های گزاف اما نتیجه در میدان نبرد کاملا برعکس رقم خورده است. اوکراین تاکنون حدود 20 درصد خاک خود را از دست داده و ضدحمله‌ای که برای بازپس‌گیری بخشی از خاک خود وعده‌اش را داده بودند؛ نتیجه‌ای در بر نداشته است. وضعیت ناامید‌کننده اوکراین پس از این حجم سنگین از حمایت مالی و نظامی که بعضا در تاریخ آمریکا و کشورهای اروپایی بی‌سابقه بوده؛ همان است که بورل می‌گوید: هیچ نور امیدی در این تونل تاریک وجود ندارد.
آمریکا و متحدانش آن‌قدر بداقبال بودند که درست در زمانی که سعی می‌کردند شکست در اوکراین را به شکلی آبرومندانه رفع و رجوع کنند و تمرکز خود را روی مسئله‌ای بزرگ‌تر در شرق آسیا یعنی چین قرار دهند؛ ناگهان با عملیات طوفان‌الاقصی در 7 اکتبر غافلگیر شوند. حالا آنها باید میلیاردها دلار دیگر برای حمایت تمام‌قد نظامی و مالی از لشگر پوشالی رژیم صهیونیستی که از یک گروه نظامی کوچک رودست خورد بود، روانه می‌کردند. همین اتفاق هم افتاد. 2 نوامبر 2023(11 آبان 1402) نمایندگان مجلس آمریکا کمک 14.3 میلیارد دلاری به رژیم صهیونیستی را تصویب کردند. این فقط بخش از کمک‌هایی بود که توسط آمریکا در اختیار ماشین جنگی اسرائیل قرار می‌گرفت. تقریبا 120 روز از این جنگ هم می‌گذرد. حماس همچنان سازماندهی شده و با قدرت می‌جنگد و در یکی از آخرین غافلگیری‌هایش برای رژیم صهیونیستی، تل‌آویو را از مقر خود در خان‌یونس موشکباران کرد. مقامات آمریکایی و اسرائیل به وال‌استریت ژورنال گفته‌اند حدود 80 درصد از شبکه تونل‌های حماس در زیر غزه، پس از هفته‌ها تلاش اسرائیل برای نابودی آنها سالم است. رژیم صهیونیستی پس از 120 روز جنایت در غزه نتوانست محل نگهداری حتی یک نفر از اسرای خود را پیدا کند و در دستیابی به این هدف نیز کاملا شکست خورده است. این شکست‌ها البته فقط به پای اسرائیل نوشته نمی‌شود چون صحنه‌گردان اصلی این نبرد را باید آمریکا به حساب آورد. «جان آلترمن»، مدیر برنامه غرب آسیا در مرکز مطالعات راهبردی و بین‌المللی 29 ژانویه 2024 (9 بهمن 1402) درباره شکست آمریکا در منطقه غرب آسیا به سی‌ان‌ان گفت: «در سه ماه گذشته، ایران از سال‌ها سرمایه‌گذاری خود در محور مقاومت سود عمیقی برده است. تهران نظاره‌گر تظاهرات ضدآمریکایی و ضداسرائیلی پس از آغاز جنگ اسرائیل و حماس در سراسر خاورمیانه بوده است... مقامات عراقی اخیراً با صدای بلندتری خواستار پایان دادن به حضور نظامی آمریکا در این کشور شده‌اند. اینها معیارهای پیروزی ایران است.»
آمریکا البته فقط در خارج از مرزهایش جنگ و نزاع را تجریه نمی‌کند. مقامات واشنگتن به موازات دردسرهای خارجی شاهد درگیری‌های داخلی نیز هستند. حجم عظیم کمک‌های مالی به اوکراین یکی از بحث‌برانگیز‌ترین موضوعات در نیمه دوم سال 2023 بود. طبق نظرسنجی «ای‌بی‌سی‌نیوز» حمایت آمریکا از اوکراین به یکی از اختلاف نظرات اساسی در جامعه آمریکا تبدیل شده است. همین اختلافات در میان دو حزب حاکم نیز بروز پیدا کرد و دولت آمریکا را در آستانه تعطیلی قرار داد. آن زمان «رند پاول» سناتور ارشد جمهوری‌خواه از ایالت کنتاکی در اعتراض به حمایت‌های مالی آمریکا از اوکراین گفت: «دولت آمریکا باید به فکر کمک کردن به مردم خودش باشد، نه اینکه برای رژیم فاسد کی‌یف پول و سلاح بفرستد... میلیون‌ها آمریکایی برای پاسخ دادن به نیازهای روزانه‌شان با مشکل مواجه هستند. آیا فرستادن پولی که به این سختی به‌دست می‌آید برای یک دولت خارجی فاسد، عادلانه است؟!» مشابه همین اختلافات درباره کمک به رژیم صهیونیستی نیز وجود داشت؛ این بار البته از جانب دموکرات‌ها! در حالی که جمهوری‌خواهان مجلس نمایندگان برای ارسال کمک‌های نظامی بیشتر به اسرائیل پافشاری می‌کردند؛ نمایندگان دموکرات که مجلس سنا را تحت کنترل خود دارند با آن مخالفت می‌کردند. اوکراین و اسرائیل به سوژه جدیدی برای دو‌قطبی شدن هرچه بیشتر فضا در آمریکا، آن هم در آستانه انتخابات ریاست‌جمهوری این کشور تبدیل شدند. اما شاید یکی از نقاط اوج به هم‌ریختگی داخلی در آمریکا در این زمینه را بتوان نامه 100 نفر از کارمندان وزارت خارجه آمریکا در اعتراض به سیاست بایدن در حمایت بی‌چون و چرا از اسرائیل دانست. امضاکنندگان این نامه که شامل 100 نفر از اعضای وزارت خارجه و اداره توسعه بین‌المللی آمریکا (USAID) می‌شدند، رئیس‌جمهور آمریکا را به گسترش اطلاعات نادرست در دفاع از حمله اسرائیل به غزه متهم کرده و با تأکید بر اینکه اسرائیل در حال ارتکاب «جنایت جنگی» در غزه است؛ نوشته بودند: «ما در ارزیابی مجدد موضع خود در قبال اسرائیل شکست خورده‌ایم. ما کمک‌های نظامی خود به (تل‌آویو) را بدون رعایت خطوط قرمز دو برابر کردیم.» پیش از این نامه «جاش پل» مسئول امور سیاستی و نظامی وزارت خارجه آمریکا نیز در اعتراض به کمک‌های تسلیحاتی کشورش به رژیم صهیونیستی استعفا کرده بود. «پل» در توضیح دلیل استعفایش از وزارت خارجه آمریکا، حمایت دولت بایدن از رژیم صهیونیستی را «واکنشی بی‌پروا» مبتنی بر «ورشکستگی فکری» توصیف کرده و گفته بود: «نمی‌توانم ادامه کار در شغلی را بپذیرم که در قتل غیرنظامیان فلسطینی سهیم است.» او البته تنها مقام آمریکایی نبود که از دولت کناره‌گیری کرد. پس از او، دستیار ویژه بایدن در وزارت آموزش و پرورش نیز به همین علت استعفا کرد و نوشت: «این دولت چشم خود را روی جنایات علیه افراد بی‌گناه فلسطینی می‌بندد؛ جنایاتی که کارشناسان آن را کارزار نسل‌کشی دولت اسرائیل می‌نامند.» علاوه‌بر این مقامات رسمی، ستاد تبلیغاتی بایدن نیز در آستانه انتخابات ریاست جمهوری شاهد استعفای دسته‌جمعی داوطلبان بود تا جایی که ۱۷ عضو ستاد بایدن طی نامه‌ای درباره پشت کردن حامیانش از او به خاطر جنگ غزه هشدار دادند.
در روزهای اخیر آمریکا یک درگیری داخلی دیگر را نیز تجربه کرد و آن وقتی بود که دادگاه عالی آمریکا علیه «گرگ ابوت» فرماندار جمهوری‌خواه تگزاس که اقدام به نصب موانع در امتداد مرز با مکزیک کرده بود، رای داد. دولت فدرال در حالی به استناد این رأی خواستار برچیده شدن موانع شد که فرماندار تگزاس با آن مخالفت کرد و حتی وعده نصب موانع بیشتر داد. «ابوت» با انتقاد از دولت آمریکا که اقدامی برای جلوگیری از هجوم مهاجران به ایالت‌های مرزی نمی‌کند، گفت: «همه ایالت‌ها از جمله تگزاس حق دفاع از خود دارند تا به هر طریق که مناسب بدانند، امنیت خود را تامین کنند.» ماجرا به سایر مقامات آمریکایی نیز کشیده شد و «اسکات پری» عضو کنگره آمریکا هم با انتقاد شدید از بی‌توجهی و ناتوانی دولت آمریکا در تامین امنیت ایالت‌ها گفت: «این فقط تگزاس نیست که نگران است، همه آمریکا الان متوجه این واقعیت شده‌اند که از قدرت دولت فدرال از جمله قدرت اف‌بی‌آی، برضد مردم آمریکا استفاده می‌شود؛ بنابراین همه ایالت‌ها حق دارند که از این بابت نگران و بی‌اعتماد باشند.» موضوع آن‌قدر در فضای داخلی آمریکا داغ شد که برخی کاربران آمریکایی در شبکه‌های اجتماعی خواستار جدایی تگزاس از ایالات متحده با کلیدواژه تگزیت(TEXIT) شدند.
شکست‌های خارجی آمریکا و درگیری‌های داخلی آن چندان پوشیده نیست. فقط «رسانه‌» است که می‌تواند از این لشگر شکست خورده، یک غول ترسناک بسازد. پس از حمله موفقیت‌آمیز مقاومت اسلامی عراق به پایگاه سری برج22 آمریکا در اردن؛ یک بار دیگر ضعف و حقارت ارتش آمریکا آشکار شد اما باز هم این رسانه‌های غرب‌گرای داخلی بودند که تبدیل به روابط عمومی وزارت جنگ آمریکا شدند و لحظه به لحظه با انتشار خبرهای مخدوش و جعلی از تصمیم آمریکا برای حمله به ایران سخن می‌گفتند؛ گزینه‌ای که حتی مقامات آمریکایی نیز آن را نامحتمل‌ترین اتفاق می‌دانستند. آنها با هراس‌افکنی آرامش را از فضای اقتصادی ایران سلب و بازار کشور را آشفته می‌کردند. آمریکا به ایران حمله می‌کند اما نه با نظامیان و تفنگدارانش، بلکه با سربازهای قلم به دستش در رسانه‌های غربگرا و ما سال‌هاست که از این سوراخ گزیده می‌شویم!

سیاست مکمل مهار رشد نقدینگی چیست؟
مهدی حسن زاده 
 آخرین آمارهای بانک مرکزی از رسیدن رشد نقدینگی به 25 درصد حکایت دارد که پایین ترین درصد سالانه رشد نقدینگی در 55 ماه اخیر است. اتفاق خوبی که می تواند مسیر تورم را به سمت نزولی تغییر دهد. در همین حال بیانات رهبر انقلاب در جمع فعالان اقتصادی نیز بر لزوم مهار رشد نقدینگی تاکید داشت، اما این بیانات یک سویه دیگری داشت که در فضای رسانه ای کمتر به آن پرداخته شد و عمدتا مهار رشد نقدینگی مورد توجه قرار گرفت. آن سویه کمتر دیده شده، ضرورت اصلاح روند توزیع اعتبارات بانکی همزمان با سیاست محدود کردن رشد نقدینگی است. این مسئله به اندازه مهار رشد نقدینگی مهم است. در حقیقت سیاست مطلوب درباره نقدینگی حاوی دو بعد سلبی و ایجابی است. بعد سلبی ماجرا، محدود کردن رشد نقدینگی است و بعد ایجابی چگونگی توزیع اعتبارات بانکی به ویژه در شرایطی است که رشد نقدینگی محدود می شود.
در حقیقت برخلاف نگاه یک سویه ای که صرفا رشد نقدینگی را متغیر مستقل و تورم را متغیر وابسته می داند، نگاه بسیاری از اقتصاددانان در سال های اخیر، نگاهی دوسویه و تعاملی بین این دو متغیر است. به این معنی که تورم نیز موجب افزایش هزینه های تولید و تشدید نیاز بنگاه های اقتصادی به منابع مالی می شود و در نتیجه از ناحیه فشار بخش های مختلف اقتصادی به نظام بانکی و دولت برای تامین مالی، نقدینگی افزایش می یابد. اگر بانک مرکزی سیاست انقباضی در پیش گیرد و رشد نقدینگی را به مراتب کمتر از تورم هدف گذاری کند، کاهش ظرفیت تسهیلات دهی بانک ها و کمبود سرمایه در گردش واحدهای اقتصادی، امری محتوم خواهد بود و این مسئله تبعات خود را در کاهش سطح تولید و تعدیل نیرو نشان خواهد داد.
با این توضیحات، ضرورت پایش و اصلاح روند توزیع اعتبارات بانکی ضروری است. به عبارتی ما نیاز به بهره وری بیشتر در توزیع اعتبارات بانکی داریم تا اثر منفی کاهش تسهیلات دهی بانک ها را جبران کند. خوشبختانه، ارتقای شفافیت در نظام بانکی و بانک مرکزی و انتشار گزارش های متعدد درباره تسهیلات کلان بانکی، بدهکاران کلان به تفکیک هر بانک و تسهیلات پرداخت شده بانک ها به زیرمجموعه خود و بخش های دولتی و عمومی، موجب شده است تا برداشت روشنی از نحوه توزیع اعتبارات بانکی داشته باشیم.
براساس این اطلاعات و گزارش ها روشن است که نظام بانکی نه برمبنای رسالت اصلی خود در تامین مالی بخش های مولد اقتصاد که برمبنای دو قاعده مشخص عمل می کند؛ بنگاه داری بانک و پوشش ناترازی های بخش های دولتی و عمومی. تا زمانی که نظام بانکی برمبنای این دو قاعده عمل می کند و از تامین مالی بخش های مولد اقتصاد دور است، این خطر وجود دارد که با محدود شدن رشد نقدینگی و کاهش واقعی اعتبارات بانکی (رشد کمتر از تورم اعتبارات بانکی) سهم بخش های مولد و بخش خصوصی واقعی از تسهیلات کاهش یابد و بخش های شبه دولتی و زیرمجموعه های بانک ها، همچنان برخوردار از تسهیلات بانکی باشند.
لذا انتظار می رود که بانک مرکزی همزمان با سیاست مهار رشد نقدینگی به سمت سیاست های «هدایت اعتبار» بیاید و در تعامل با سایر بخش های دولتی با تکمیل نقشه توسعه صنعتی کشور، صنایع هدف و فعالیت هایی را که باید در اولویت دریافت تسهیلات بانکی باشند،مشخص کند. این که چه بخش هایی باید در اولویت باشند براساس نقشه توسعه صنعتی مشخص می شود و فعلا مجال پرداختن به آن نیست، اما در هر حال باید پذیرفت که همزمان با سیاست محدود شدن رشد نقدینگی باید تامین مالی بخش های غیرمولد و فعالیت هایی را  که اثر مهمی در رشد اقتصادی ندارند،کنار بگذاریم و اعتبارات محدود شده را به بخش های مولدتر اختصاص دهیم
«حضور حداکثری» پادزهر توطئه ضدمشارکت دشمن
مصطفی قربانی
مشارکت، سلامت، رقابت و امنیت، راهبرد‌های اعلامی نظام اسلامی برای انتخابات اسفند ماه سال جاری است. طرح راهبرد‌های مذکور برای انتخابات ۱۱ اسفند ماه امسال در حالی است که رهبر معظم انقلاب در تجربه‌های پیشین، معمولاً ابتدا به راهبرد امنیت در انتخابات تأکید داشتند، حال اینکه امسال در بیان راهبرد‌های نظام در انتخابات، ابتدا راهبرد مشارکت را مطرح کردند و تأکید‌های فراوانی هم بر آن داشتند که گویای اهمیت فزاینده مشارکت در انتخابات در برهه کنونی است. درواقع، همین موضوع نشانگر آن است که راهبرد مشارکت در انتخابات پیش‌رو، اهمیتی بیش از پیش دارد.
مشارکت، سلامت، رقابت و امنیت، راهبرد‌های اعلامی نظام اسلامی برای انتخابات اسفند ماه سال جاری است. طرح راهبرد‌های مذکور برای انتخابات ۱۱ اسفند ماه امسال در حالی است که رهبر معظم انقلاب در تجربه‌های پیشین، معمولاً ابتدا به راهبرد امنیت در انتخابات تأکید داشتند، حال اینکه امسال در بیان راهبرد‌های نظام در انتخابات، ابتدا راهبرد مشارکت را مطرح کردند و تأکید‌های فراوانی هم بر آن داشتند که گویای اهمیت فزاینده مشارکت در انتخابات در برهه کنونی است. درواقع، همین موضوع نشانگر آن است که راهبرد مشارکت در انتخابات پیش‌رو، اهمیتی بیش از پیش دارد. به هر حال، در این زمینه، توجه به چند نکته ضروری است: 
۱- اینکه چرا در برهه کنونی راهبرد مشارکت در انتخابات اهمیت فزاینده‌ای یافته، به راهبرد دشمن برای انتخابات پیش‌رو برمی‌گردد. در توضیح باید گفت که با توجه به آشوب‌های سال گذشته از یک سو و وضعیت اقتصادی کشور از سوی دیگر، دشمن درصدد «تبدیل‌کردن انتخابات به رفراندوم نه به نظام» است. در واقع، دشمن اگر چه در جنگ ترکیبی خود با ابعاد سیاسی، اقتصادی، امنیتی و روانی شکست خورده است، اما با امیدبستن به انتخابات، درصدد است آن را به عرصه شکست نظام تبدیل کند، به این ترتیب که با افت میزان مشارکت مردم در انتخابات، اینگونه وانمود کند که جمهوری اسلامی فاقد پشتوانه مردمی و بنابراین، فاقد مشروعیت است. به همین دلیل است که در جنگ شناختی دشمن پیرامون انتخابات در ایران، عمده تمرکز آن‌ها بر عدم‌مشارکت مردم در انتخابات معطوف است. مسلم است که پادزهر و خنثی‌کننده این نقشه دشمن، حضور حداکثری مردم در انتخابات است. 
۲- علاوه بر نکته اخیر، میان مشارکت مردم در انتخابات با حل مشکلات کشور نسبت مستقیم وجود دارد. به عبارت دقیق‌تر، حتی اگر مردم خواهان رفع تحریم‌های ظالمانه و حل تضییقاتی هستند که از این ناحیه متوجه آنهاست، باید مشارکت در انتخابات قابل‌توجه باشد. برای تأیید صحت این نکته می‌توان به آشوب‌های سال گذشته اشاره کرد. سال گذشته با شروع آشوب‌ها، امریکایی‌ها مذاکرات احیای برجام را ترک و اعلام کردند تصمیمی برای احیای برجام ندارند، اما بعد از حضور حماسی مردم در راهپیمایی ۲۲ بهمن ۱۴۰۱، بلافاصله به ایران پیام دادند که آماده ازسرگیری مذاکرات احیای برجام هستند؛ مذاکراتی که در نهایت، به آزادسازی بخشی از دارایی‌های بلوکه شده ایران منجر شد و پیام مثبتی را به فضای اقتصادی کشور ارسال کرد، بنابراین از نقطه‌نظر حل مشکلات کشور، مشارکت مردم در انتخابات بسیار اثرگذار است. ناگفته پیداست که دشمن، چون نمی‌خواهد مشکلات مردم ایران حل شود، درصدد است با اغواگری و تحریف حقایق مختلف، مردم را از مشارکت در انتخابات بازدارد. در واقع دشمن درصدد است به‌وسیله خود مردم (از طریق عدم‌شرکت مردم در انتخابات) فشار‌ها را بر آن‌ها تشدید کند. در همین چارچوب باید اشاره کرد که اگر با افت میزان مشارکت در انتخابات مواجه شویم، فردای انتخابات باید منتظر تشدید فشار‌های دشمن و شوک‌های اقتصادی باشیم و در نقطه مقابل، اگر میزان مشارکت مردم در انتخابات بالا باشد، از فردای بعد از انتخابات باید منتظر تثبیت و تعمیق آرامش نسبی‌ای باشیم که در ماه‌های اخیر بر اقتصاد کشور حکمفرما شده است. 
۳- اگرچه راهبرد مشارکت در انتخابات بسیار حائز اهمیت است، اما راهبرد‌های دیگر نظام در انتخابات از جمله امنیت نیز هر کدام به نوبه و سهم خود، مهم هستند. در واقع میان مشارکت در انتخابات و امنیت رابطه‌ای مستقیم وجود دارد، یعنی به میزانی که مشارکت مردم در انتخابات بالا باشد، امنیت‌آفرین‌تر خواهد بود، بنابراین تحقق راهبرد مشارکت، در تحقق راهبرد امنیت نیز اثرگذار است. 
۴- با توجه به شرایط در حال تغییر نظام بین‌الملل و بروز و ظهور ابتدایی برخی از نشانه‌های تغییر نظم بین‌المللی، انتخابات اسفند ماه امسال برای نظام و کشور حائز اهمیت جدی است. در توضیح باید گفت که جمهوری اسلامی ایران در سال‌های اخیر با توجه به تقویت قدرت دفاعی، حضور و مشارکت فعال در نهاد‌های نوظهور بین‌المللی مانند بریکس، هم سمت و سوی تغییر نظام بین‌الملل را به‌خوبی درک کرده و هم اقدامات شایسته‌ای را برای ورود به این دوره جدید، به منظور دستیابی به جایگاه متناسب با شأن خود، انجام داده است. 
نکته مهم در این زمینه آن است که قدرت‌آفرینی خارجی نظام، باید با حمایت داخلی نیز همراه باشد تا جمهوری اسلامی ایران بتواند بیش از پیش در نظم نوین بین‌المللی نقش‌آفرین باشد. یکی از مهم‌ترین عرصه‌هایی که این حمایت را به تصویر می‌کشد، مشارکت مردمی در انتخابات است
انقلاب اسلامی و نظم نوین جهانی
محمدمهدی ایمانی‌پور
فرارسیدن چهل‌وپنجمین فجر انقلاب اسلامی، مجال و فرصت مناسبی را جهت واکاوی و تحلیل ماهیت این پدیده الهی و حماسه بی‌همتا در جهان معاصر فراهم ساخته است.
یکی از مقولاتی که در این خصوص باید به‌صورتی جدی مورد بررسی قرار گیرد، معطوف به نسبت «انقلاب اسلامی ایران» و «نظم نوین جهانی» می‌شود. با توجه به مختصات و شرایطی که دنیای امروز در آن قرار دارد، این دغدغه به‌مراتب نسبت به سال‌های گذشته پررنگ‌تر است. در این خصوص نکاتی وجود دارد که لازم است مورد توجه قرار گیرد.
نخست این‌که پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری حضرت امام‌خمینی (ره)، بسیاری از نظریه‌پردازان درصدد توجیه و تفسیر آن بر مبنای نظریات و فرضیات رایج در اندیشه کلاسیک غرب برآمدند. بااین‌حال رویکرد تطبیقی آن‌ها میان انقلاب ایران و دیگر انقلاب‌های جهان با بن‌بست مواجه شد. در ادامه، متفکرینی مانند تدا اسکاچپل و میشل فوکو اذعان کردند که ماهیت انقلاب اسلامی ایران و گفتمان منبعث از آن را اساسا نمی‌توان در چارچوب نظریات کلاسیک و حتی پست‌مدرن گنجاند. صورت‌مسأله مشخص است. انقلاب اسلامی ایران، پیام‌آور تمدن نوین اسلامی بوده و این تمدن‌سازی، دارای یک سلسله مبانی و اصول است. یکی از این اصول، قاعده نفی سبیل و دیگری عدم تسلیم‌پذیری در برابر جریان سلطه است. امت واحده اسلامی برآمده از تلفیق همین دو مؤلفه فکری و فطری است. گفتمان مقاومت نیز معطوف به همین اصول شکل می‌گیرد. این گفتمان مولد است و همان‌گونه که اشاره شد، خصلت فرازمانی و فرامکانی دارد و دامنه مخاطبان آن نامحدود و عمیق است.
 
نکته دوم، به نقش انقلاب اسلامی در خلق، بسط و تعمیق گفتمان مقاومت در منطقه معطوف می‌شود. اساسا شکل‌گیری جبهه مقاومت و پیروزی ترکیبی آن در برابر دشمن صهیونیستی و آمریکایی، معلول متکی بودن آن به یک گفتمان پویاست که غرب عامدانه علاقه‌ای نسبت به درک آن ندارد. گفتمان مقاومت و مشتقات آن، مانند «سلطه‌گریزی»، «استقامت در مسیر حق» و «آزادی معنوی» در آینده‌ای نزدیک «نظم نوین جهانی» را رقم خواهد زد. مختصات این نظم نوین، در تعارض مطلق با نظم غربی بوده و مناسبات ادعایی قدرت در جهان امروز را تحت تاثیر خود قرار می‌دهد.
 
نکته سوم و پایانی، به آینده‌پژوهی این روند بازمی‌گردد. در سند ارزشمندی که حدود پنج سال قبل رهبر معظم و حکیم انقلاب اسلامی تحت عنوان «بیانیه گام دوم» تبیین فرموده‌اند، مابا اهدافی مانند ثبات، امنیت وحفظ تمامیت ارضی ایران، ایجاد زیرساخت‌های حیاتی و اقتصادی، به‌اوج‌رسانیدن مشارکت مردمی، ارتقای شگفت‌آور بینش سیاسی بیشتر مردم، سنگین‌کردن کفه عدالت در تقسیم امکانات عمومی، افزایش چشمگیر معنویت و اخلاق درفضای عمومی جامعه و ایستادگی روزافزون در برابر قلدران و زورگویان و مستکبران جهان مواجه هستیم. همه این مؤلفه‌ها، بایسته‌های یک نگاه تمدن‌ساز اسلامی محسوب می‌شوند. از این رو بیانیه گام دوم، پیش‌درآمدی بر تحقق تام و کامل تمدن نوین اسلامی با نقش‌آفرینی خاص جمهوری اسلامی ایران به‌شمار می‌آید. تبلور بیداری و آگاهی جهانی نسبت به تحولات جاری در حوزه روابط بین‌الملل (که امروز نیز به‌خوبی در مواجهه با جنگ غزه و تقابل جهانی با جنایات صهیونیست‌ها خود را نشان داده است) به معنای همین حرکت رو به جلوست. حرکت مقدسی که نمی‌توان نقطه پایان یا حتی وقفه‌ای برای آن متصور شد ....

معمای به رسمیت شناختن فلسطین

عبدالرضا فرجی راد

 وزیر خارجه انگلیس در اظهاراتی گفته که ممکن است پس از آتش بس در غزه، بدون صبر برای توافق نهایی صلح، کشور فلسطین را به رسمیت بشناسیم. فعلا امریکا و بریتانیا در حال آماده شدن برای به رسمیت شناختن کشور فلسطین هستند. اگر این اتفاق بیفتد کشور‌های اتحادیه اروپایی هم تبعیت می‌کنند. ممکن است روسیه، چین و کشور‌های عربی هم پس از آن اقدام کنند.اگر بر اساس قطعنامه شورای امنیت، فلسطین به رسمیت شناخته شود، مسأله بسیار اهمیت دارد. مسأله مهم این است که غربی‌ها این بار تصمیم گرفتند مسأله‌ای را به اسراییل تحمیل کنند. همچنین بخش نظامی گروه‌های فلسطینی و از جمله حماس را فلج کنند. از سوی دیگر به دنبال این هستند که جبهه مقاومت دیگر بهانه‌ای برای ماندن نداشته باشد. همچنین تلاش دارند تا قبل از انتخابات امریکا کار را به جایی برسانند تا دموکرات‌ها در مقابل ترامپ امتیازی به دست آورند. اروپا از آمدن ترامپ وحشت کرده است به ویژه با توجه به جنگ اوکراین و تمایل ترامپ به روسیه. با این وجود ممکن است روس‌ها تا انتخابات دولت فلسطینی را به رسمیت نشناسند.

باید توجه داشت که اتفاقاتی پشت صحنه در حال رخ دادن است که علنی نمی‌شود. آمریکا، انگلیس، کرانه غربی، اتحادیه اروپایی و کشور‌های عربی در این عرصه کاملاً هماهنگ هستند. مشکل اروپا عدم اعتماد به نفس است که این مسأله باعث شده از جنگ جهانی دوم به بعد امنیت خود را وابسته به آمریکا ببیند. حداقل جنگ اوکراین نشان داد که آن تصور هیولایی از روسیه و سرازیر شدن تانک‌های روسی به سمت مرکز اروپا یک تصور باطل است و روسیه خیلی ناتوان‌تر از این است که بتواند بر بخشی از اروپا سلطه پیدا کند. هجوم نیرو‌ها و تانک‌های روسی به سمت کیف در هفته اول جنگ و عدم موفقیت و عقب نشینی ثابت کرد که روسیه هنوز از یک سیستمی ضعیف‌تر از سیستم غرب بهره می‌گیرد و در طول دو سال جنگ در اوکراین از نظر نظامی پیشرفت در حد نام خود نداشته است. اگر اروپاییان بتوانند همراه با بریتانیا ارتش اروپایی را شکل دهند قطعاً از نظر نفرات، زرهی و هوایی دست برتر را خواهند داشت. از نقطه نظر سلاح هسته‌ای بازدارنده نیز دو کشور بریتانیا و فرانسه این بازدارندگی را در مقابل روسیه ایجاد می‌کنند. عدم اتحاد نظامی با امریکا و کاهش فشار هم می‌تواند به اعتماد‌سازی و همکاری‌های بیشتر اقتصادی بین روسیه و اروپا منجر شود که اروپا را کمتر امنیتی می‌کند. حضور مجدد ترامپ در قدرت اتفاقاً یک فرصتی است برای اروپا که خود را بازیابد و بر روی پا‌های خود بایستد و حتی در رابطه با موضوعاتی مثل فلسطین مستقل عمل کند

منزل چهل و پنجم

سیدمحمد بحرینیان

هر مسافر برای طی یک مسیر طولانی و دشوار، در چند منزل استراحت و اندکی تامل می کند. به پشت سر خود و مسیر طی شده نگاهی می اندازد و مسیر مانده تا دوردست ها را نظاره می کند. شاید حتی مقصد آن قدر دور باشد که دیده نشود اما سمت و سوی آن معلوم است. نقشه راه را از کوله بیرون می آورد و موقعیت خود را با نقشه تطبیق می دهد. ممکن است بخشی از راه را اشتباه رفته باشد که بر اساس نقشه، مسیر خود را اصلاح می کند. سر از نقشه بر می دارد و نفس نفس زنان، به دوردستی که افق مقصد آنجاست خیره می شود. رسیدن به مقصد و حلاوت آن را در نظر می آورد و با اندیشیدن به هدف و آرمان خود، جانی تازه می گیرد و خستگی را از تن در می کند و دوباره راه می افتد. هر مسافر و سالکی، برای طی مسیر بلند ناچار به چنین توقفگاه‌ها و منازلی احتیاج دارد.
جمهوری اسلامی، نهاد مقدسی است که علاوه بر جنبه نهادی، روحیه نهضتی خود را حفظ کرده است و از این منظر همچنان انقلاب اسلامی است که خودنمایی و بروز و ظهور دارد. انقلاب اسلامی، سالکی است که برای رسیدن به قله جامعه آرمانی، نیاز به منازلی برای بازیابی و بازبینی دارد. آن منازل، دهه فجر انقلاب اسلامی در تمام سال هاست و اینک انقلاب به منزل چهل و پنجم رسیده است.
هدف، همان است که از روز اول همه خواسته اند و چیزی تغییر نکرده، استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی. استقلال رای و فکر و نظر، آزادی عمل، حکمرانی مردم سالارانه و حرکت بر محور اسلام چارچوب معماری انقلاب بوده است. نقشه راهی که باید وضعیت موجود را با آن تطبیق داد، میثاق ملی و قانون اساسی ماست که مفسرین بزرگی هم داشته است. مهم ترین تفسیر از قانون اساسی، وصیت نامه الهی امام خمینی (ره) است.
در هر منزل و هرچه به مقصد نزدیک تر می شویم، یاد سالکان و مسافرانی که همراهمان بودند اما در پیچ و خم های مسیر جان خود را گذاشتند تا مسیر بماند و راه گم نشود بیشتر تجلی می کند. دلتنگی برای سیدالشهدای انقلاب اسلامی یعنی حاج قاسم، این روزها بیشتر می شود.

از باج و خراج تا دولت مدرن

مهرداد احمدی شیخانی
بسیاری بر این عقیده هستند که مهم‌ترین عامل بازدارنده توسعه سیاسی در ایران، اتکای دولت‌ها به عواید حاصل از فروش نفت است و این سبب شده که صاحبان قدرت خود را از مردم بی‌نیاز ببینند و چون برای پیشبرد برنامه‌های خود و رسیدن به اهدافی که مدنظر دارند و هزینه‌های ضروری آن، لزومی به تکیه بر مردم ندارند؛ بنابراین احتیاجی به جلب رضایت مردم نمی‌بینند و اجباری هم ندارند که پاسخ‌گوی مردم باشند. برای همین، از نظر این عده، تا زمانی که بند ناف قدرت به نفت وصل است، نمی‌توان انتظار داشت که دولت‌ها، اولا پاسخ‌گو باشند و ثانیا نیازمند جلب رضایت مردم، و همچنین عقیده دارند که اگر به‌ جای عایدات حاصل از فروش نفت، حکومت‌ها به مالیات تکیه داشتند، از آنجا که این مالیات را باید از مردم بگیرند و این مردم هستند که با پرداخت پول، بودجه دولت را تأمین می‌کنند؛ پس به‌ناچار دولت‌ها خواسته یا ناخواسته به مردم تکیه خواهند کرد و لاجرم، هم تبدیل به نهادی پاسخ‌گو می‌شوند و هم برای جلب رضایت مردم تلاش خواهند کرد. برای نمونه دولت‌های مدرن را مثال می‌زنند که امورات‌شان از همین مالیات‌ها می‌گذرد و به‌ناچار، تبدیل به دولت‌های پاسخ‌گو شده‌اند. حال اگر فرصت کردید که برای معنای مالیات به لغتنامه دهخدا مراجعه کنید، اولین تعریفی که برای مالیات در آن می‌بینید، «باج» و «خراج» است. این دو کلمه قدیمی‌تر از مالیات هستند و چنانچه بخواهیم بدانیم که معنای‌شان چیست، خواهیم دید که برای تعریف «باج» عبارت «زورگیری» آمده و «خراج» هم به سهمی از محصول زمین کشاورزی می‌گویند که صاحب زمین باید به حاکم بپردازد؛ اما آنچه در دولت مدرن و دنیای معاصر برای مالیات گفته می‌شود، اولا بسیار فراتر از «سهمی از محصول کشاورزی» است و ثانیا زورگیری هم نیست و بر حسب قانون و قواعد مشخص از مردم اخذ می‌شود تا در مواردی که مورد پذیرش مردم باشد، هزینه شود و از آنجایی که دولت‌های مدرن برآمده از خواست مردمان‌شان هستند، قطعا این مالیات ستانده‌شده، باید در جایی خرج شوند که اولا مثمرثمر باشند و ثانیا آن ثمر به مردم برسد.

اما اگر به موضوع نفت برگردیم، بخش عمده درآمد حاصل از فروش نفت، تا قبل از ملی‌شدن آن، به انگلستان می‌رسید و مبلغی که دست ایران را می‌گرفت، چندان زیاد نبود. بعد از ملی‌شدن نفت و تا اوج‌گرفتن قیمت نفت در سال 1353 و چهار برابر شدن قیمت هر بشکه نیز، نمی‌توان چندان با قطعیت گفت که بند ناف قدرت به نفت متصل بوده؛ بنابراین شاید نتوان اصرار کرد که توسعه‌نیافتگی سیاسی، دست‌کم تا سال 53 در ایران، الزاما ناشی از تکیه قدرت به درآمد حاصل از فروش نفت بوده. مالیات هم که تا قبل از شکل‌گیری دولت مدرن در ایران، حکم باج و خراج داشته. تشکیل دولت مدرن را هم اگر به استقرار پهلوی اول نسبت بدهیم، دولت مدرن آمرانه بوده که اگر هم بر مالیات تکیه داشت (که مواردی مثل ساختن راه‌آهن با ستاندن مالیات از قند و شکر را شاهد مثال می‌آورند) توسعه سیاسی از آن بیرون نیامد. تجربه جنبش مشروطه تا کودتای 1299 هم آن‌چنان بود که بخش درخورتوجهی از همان‌ها که در پیروزی مشروطه دخیل بودند، به استقبال دولت آمرانه رفتند. 12 سال فاصله سقوط پهلوی اول تا دومین کودتا در ایران هم به تداوم و تثبیت روند توسعه منجر نشد.

اما حالا بالاخره گویا دیگر کفگیر به ته دیگ نفت خورده و به هر دلیلی درآمد حاصل از فروش نفت جبران هزینه‌های دولت را نمی‌کند؛ اما اتفاقی که افتاده چیست؟ دولت به مالیات روی آورده تا جبران کسری بودجه کند. چنانچه در ابتدای یادداشت به آن اشاره شد، بنا بر گفته آنانی که معتقدند وقتی بند ناف دولت از نفت بریده شود و به‌ناچار بر درآمد مالیاتی تکیه کند، از آنجایی که این مالیات از مردم ستانده می‌شود، دولت را به تمکین از مردم ناچار خواهد کرد؛ اما ببینیم چه اتفاقی افتاده؟ همان‌طور که پیش‌بینی می‌شد، کاهش درآمد نفتی، دولت را به سوی عواید مالیاتی کشانده؛ اما آیا تغییری هم در رفتار دولت در مقایسه با آن زمان که بند نافش به نفت بسته بود، دیده می‌شود؟ آیا مثلا می‌بینیم که مراکزی که معلوم نیست وجودشان چه ثمری برای زندگی مردم دارد و معلوم نیست که مالیات‌دهندگان آیا حاضر هستند که هزینه‌های آنان از پول مالیات پرداخت شود، سهم‌شان از بودجه قطع شود؟ یا مثلا برای نمونه، اینکه بزرگ‌ترین سازمان رادیو تلویزیونی جهان، که بنا به گفته‌ای 50 هزار پرسنل دارد؛ ولی بازی را‌ هم در خبر و هم سرگرمی به شبکه‌هایی که حتی یک‌صدم آن نیرو و بودجه ندارند، باخته است و به‌ جای آنکه به دلیل این شکست توبیخ شود، با سه برابر شدن بودجه، تشویق شده، چگونه معنا می‌کنیم؟ یا مثلا همین ماجرای توقیف اتومبیل‌ها بابت بی‌حجابی یا موارد دیگری از این دست، آیا حالا که بند ناف نفت قطع شده، دولت درباره‌شان پاسخ‌گو شده؟ شاید موضوع مالیات نیست؛ بلکه همان تعریفی است که در لغتنامه دهخدا آمده که مالیات را باج و خراج معنا کرده. شاید توقع بیجایی است که از خراج‌گیرنده انتظار پاسخ داشته باشیم و شاید خیلی مانده که به دولت مدرن برسیم و تا وقتی که دولت مدرن نداشته باشیم، آنچه گرفته می‌شود، مالیات نیست؛ بلکه باج و خراج است