سید محمدعماد اعرابی
«نوری در انتهای تونل نیست» این توصیف جوزف بورل مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا از وضعیت ناامیدکننده اوکراین پس از حدود دو سال جنگ است. آقای بورل که در مجمع سرمایهگذاران اتحادیه اروپا-آسیای مرکزی سخن میگفت به تحریمهای اعمال شده بر روسیه در حمایت از اوکراین نیز اشاره کرد: «با وجود بهکار گرفتن همه توانمان برای کمک به اوکراین، تحریمها [علیه روسیه] تا حد زیادی در دستیابی به اهداف خود شکست خورده است.» طبق آمار مؤسسه اقتصاد جهانی کیل (Kiel Institute for the World Economy) تا 31 جولای 2023 (9 مرداد 1402) آمریکا بیش از 76 میلیارد دلار کمک مالی به اوکراین ارائه کرده که بیش از 46 میلیارد دلار آن کمک نظامی بوده است. کمکهای آمریکا به اوکراین تاکنون بیش از دو برابر بودجه ناسا (NASA) بوده است. همزمان کشورهای اروپایی مثل آلمان و انگلیس نیز همسو با ایالات متحده و به رهبری آن کمکهای مالی هنگفتی به اوکراین ارائه کردهاند. آلمان با بیش از 20 میلیارد دلار و انگلستان با بیش از 15 میلیارد دلار کمک مالی، در صدر کشورهای اروپایی کمککننده به اوکراین قرار دارند. برخلاف این هزینههای گزاف اما نتیجه در میدان نبرد کاملا برعکس رقم خورده است. اوکراین تاکنون حدود 20 درصد خاک خود را از دست داده و ضدحملهای که برای بازپسگیری بخشی از خاک خود وعدهاش را داده بودند؛ نتیجهای در بر نداشته است. وضعیت ناامیدکننده اوکراین پس از این حجم سنگین از حمایت مالی و نظامی که بعضا در تاریخ آمریکا و کشورهای اروپایی بیسابقه بوده؛ همان است که بورل میگوید: هیچ نور امیدی در این تونل تاریک وجود ندارد.
آمریکا و متحدانش آنقدر بداقبال بودند که درست در زمانی که سعی میکردند شکست در اوکراین را به شکلی آبرومندانه رفع و رجوع کنند و تمرکز خود را روی مسئلهای بزرگتر در شرق آسیا یعنی چین قرار دهند؛ ناگهان با عملیات طوفانالاقصی در 7 اکتبر غافلگیر شوند. حالا آنها باید میلیاردها دلار دیگر برای حمایت تمامقد نظامی و مالی از لشگر پوشالی رژیم صهیونیستی که از یک گروه نظامی کوچک رودست خورد بود، روانه میکردند. همین اتفاق هم افتاد. 2 نوامبر 2023(11 آبان 1402) نمایندگان مجلس آمریکا کمک 14.3 میلیارد دلاری به رژیم صهیونیستی را تصویب کردند. این فقط بخش از کمکهایی بود که توسط آمریکا در اختیار ماشین جنگی اسرائیل قرار میگرفت. تقریبا 120 روز از این جنگ هم میگذرد. حماس همچنان سازماندهی شده و با قدرت میجنگد و در یکی از آخرین غافلگیریهایش برای رژیم صهیونیستی، تلآویو را از مقر خود در خانیونس موشکباران کرد. مقامات آمریکایی و اسرائیل به والاستریت ژورنال گفتهاند حدود 80 درصد از شبکه تونلهای حماس در زیر غزه، پس از هفتهها تلاش اسرائیل برای نابودی آنها سالم است. رژیم صهیونیستی پس از 120 روز جنایت در غزه نتوانست محل نگهداری حتی یک نفر از اسرای خود را پیدا کند و در دستیابی به این هدف نیز کاملا شکست خورده است. این شکستها البته فقط به پای اسرائیل نوشته نمیشود چون صحنهگردان اصلی این نبرد را باید آمریکا به حساب آورد. «جان آلترمن»، مدیر برنامه غرب آسیا در مرکز مطالعات راهبردی و بینالمللی 29 ژانویه 2024 (9 بهمن 1402) درباره شکست آمریکا در منطقه غرب آسیا به سیانان گفت: «در سه ماه گذشته، ایران از سالها سرمایهگذاری خود در محور مقاومت سود عمیقی برده است. تهران نظارهگر تظاهرات ضدآمریکایی و ضداسرائیلی پس از آغاز جنگ اسرائیل و حماس در سراسر خاورمیانه بوده است... مقامات عراقی اخیراً با صدای بلندتری خواستار پایان دادن به حضور نظامی آمریکا در این کشور شدهاند. اینها معیارهای پیروزی ایران است.»
آمریکا البته فقط در خارج از مرزهایش جنگ و نزاع را تجریه نمیکند. مقامات واشنگتن به موازات دردسرهای خارجی شاهد درگیریهای داخلی نیز هستند. حجم عظیم کمکهای مالی به اوکراین یکی از بحثبرانگیزترین موضوعات در نیمه دوم سال 2023 بود. طبق نظرسنجی «ایبیسینیوز» حمایت آمریکا از اوکراین به یکی از اختلاف نظرات اساسی در جامعه آمریکا تبدیل شده است. همین اختلافات در میان دو حزب حاکم نیز بروز پیدا کرد و دولت آمریکا را در آستانه تعطیلی قرار داد. آن زمان «رند پاول» سناتور ارشد جمهوریخواه از ایالت کنتاکی در اعتراض به حمایتهای مالی آمریکا از اوکراین گفت: «دولت آمریکا باید به فکر کمک کردن به مردم خودش باشد، نه اینکه برای رژیم فاسد کییف پول و سلاح بفرستد... میلیونها آمریکایی برای پاسخ دادن به نیازهای روزانهشان با مشکل مواجه هستند. آیا فرستادن پولی که به این سختی بهدست میآید برای یک دولت خارجی فاسد، عادلانه است؟!» مشابه همین اختلافات درباره کمک به رژیم صهیونیستی نیز وجود داشت؛ این بار البته از جانب دموکراتها! در حالی که جمهوریخواهان مجلس نمایندگان برای ارسال کمکهای نظامی بیشتر به اسرائیل پافشاری میکردند؛ نمایندگان دموکرات که مجلس سنا را تحت کنترل خود دارند با آن مخالفت میکردند. اوکراین و اسرائیل به سوژه جدیدی برای دوقطبی شدن هرچه بیشتر فضا در آمریکا، آن هم در آستانه انتخابات ریاستجمهوری این کشور تبدیل شدند. اما شاید یکی از نقاط اوج به همریختگی داخلی در آمریکا در این زمینه را بتوان نامه 100 نفر از کارمندان وزارت خارجه آمریکا در اعتراض به سیاست بایدن در حمایت بیچون و چرا از اسرائیل دانست. امضاکنندگان این نامه که شامل 100 نفر از اعضای وزارت خارجه و اداره توسعه بینالمللی آمریکا (USAID) میشدند، رئیسجمهور آمریکا را به گسترش اطلاعات نادرست در دفاع از حمله اسرائیل به غزه متهم کرده و با تأکید بر اینکه اسرائیل در حال ارتکاب «جنایت جنگی» در غزه است؛ نوشته بودند: «ما در ارزیابی مجدد موضع خود در قبال اسرائیل شکست خوردهایم. ما کمکهای نظامی خود به (تلآویو) را بدون رعایت خطوط قرمز دو برابر کردیم.» پیش از این نامه «جاش پل» مسئول امور سیاستی و نظامی وزارت خارجه آمریکا نیز در اعتراض به کمکهای تسلیحاتی کشورش به رژیم صهیونیستی استعفا کرده بود. «پل» در توضیح دلیل استعفایش از وزارت خارجه آمریکا، حمایت دولت بایدن از رژیم صهیونیستی را «واکنشی بیپروا» مبتنی بر «ورشکستگی فکری» توصیف کرده و گفته بود: «نمیتوانم ادامه کار در شغلی را بپذیرم که در قتل غیرنظامیان فلسطینی سهیم است.» او البته تنها مقام آمریکایی نبود که از دولت کنارهگیری کرد. پس از او، دستیار ویژه بایدن در وزارت آموزش و پرورش نیز به همین علت استعفا کرد و نوشت: «این دولت چشم خود را روی جنایات علیه افراد بیگناه فلسطینی میبندد؛ جنایاتی که کارشناسان آن را کارزار نسلکشی دولت اسرائیل مینامند.» علاوهبر این مقامات رسمی، ستاد تبلیغاتی بایدن نیز در آستانه انتخابات ریاست جمهوری شاهد استعفای دستهجمعی داوطلبان بود تا جایی که ۱۷ عضو ستاد بایدن طی نامهای درباره پشت کردن حامیانش از او به خاطر جنگ غزه هشدار دادند.
در روزهای اخیر آمریکا یک درگیری داخلی دیگر را نیز تجربه کرد و آن وقتی بود که دادگاه عالی آمریکا علیه «گرگ ابوت» فرماندار جمهوریخواه تگزاس که اقدام به نصب موانع در امتداد مرز با مکزیک کرده بود، رای داد. دولت فدرال در حالی به استناد این رأی خواستار برچیده شدن موانع شد که فرماندار تگزاس با آن مخالفت کرد و حتی وعده نصب موانع بیشتر داد. «ابوت» با انتقاد از دولت آمریکا که اقدامی برای جلوگیری از هجوم مهاجران به ایالتهای مرزی نمیکند، گفت: «همه ایالتها از جمله تگزاس حق دفاع از خود دارند تا به هر طریق که مناسب بدانند، امنیت خود را تامین کنند.» ماجرا به سایر مقامات آمریکایی نیز کشیده شد و «اسکات پری» عضو کنگره آمریکا هم با انتقاد شدید از بیتوجهی و ناتوانی دولت آمریکا در تامین امنیت ایالتها گفت: «این فقط تگزاس نیست که نگران است، همه آمریکا الان متوجه این واقعیت شدهاند که از قدرت دولت فدرال از جمله قدرت افبیآی، برضد مردم آمریکا استفاده میشود؛ بنابراین همه ایالتها حق دارند که از این بابت نگران و بیاعتماد باشند.» موضوع آنقدر در فضای داخلی آمریکا داغ شد که برخی کاربران آمریکایی در شبکههای اجتماعی خواستار جدایی تگزاس از ایالات متحده با کلیدواژه تگزیت(TEXIT) شدند.
شکستهای خارجی آمریکا و درگیریهای داخلی آن چندان پوشیده نیست. فقط «رسانه» است که میتواند از این لشگر شکست خورده، یک غول ترسناک بسازد. پس از حمله موفقیتآمیز مقاومت اسلامی عراق به پایگاه سری برج22 آمریکا در اردن؛ یک بار دیگر ضعف و حقارت ارتش آمریکا آشکار شد اما باز هم این رسانههای غربگرای داخلی بودند که تبدیل به روابط عمومی وزارت جنگ آمریکا شدند و لحظه به لحظه با انتشار خبرهای مخدوش و جعلی از تصمیم آمریکا برای حمله به ایران سخن میگفتند؛ گزینهای که حتی مقامات آمریکایی نیز آن را نامحتملترین اتفاق میدانستند. آنها با هراسافکنی آرامش را از فضای اقتصادی ایران سلب و بازار کشور را آشفته میکردند. آمریکا به ایران حمله میکند اما نه با نظامیان و تفنگدارانش، بلکه با سربازهای قلم به دستش در رسانههای غربگرا و ما سالهاست که از این سوراخ گزیده میشویم!
عبدالرضا فرجی راد
وزیر خارجه انگلیس در اظهاراتی گفته که ممکن است پس از آتش بس در غزه، بدون صبر برای توافق نهایی صلح، کشور فلسطین را به رسمیت بشناسیم. فعلا امریکا و بریتانیا در حال آماده شدن برای به رسمیت شناختن کشور فلسطین هستند. اگر این اتفاق بیفتد کشورهای اتحادیه اروپایی هم تبعیت میکنند. ممکن است روسیه، چین و کشورهای عربی هم پس از آن اقدام کنند.اگر بر اساس قطعنامه شورای امنیت، فلسطین به رسمیت شناخته شود، مسأله بسیار اهمیت دارد. مسأله مهم این است که غربیها این بار تصمیم گرفتند مسألهای را به اسراییل تحمیل کنند. همچنین بخش نظامی گروههای فلسطینی و از جمله حماس را فلج کنند. از سوی دیگر به دنبال این هستند که جبهه مقاومت دیگر بهانهای برای ماندن نداشته باشد. همچنین تلاش دارند تا قبل از انتخابات امریکا کار را به جایی برسانند تا دموکراتها در مقابل ترامپ امتیازی به دست آورند. اروپا از آمدن ترامپ وحشت کرده است به ویژه با توجه به جنگ اوکراین و تمایل ترامپ به روسیه. با این وجود ممکن است روسها تا انتخابات دولت فلسطینی را به رسمیت نشناسند.
باید توجه داشت که اتفاقاتی پشت صحنه در حال رخ دادن است که علنی نمیشود. آمریکا، انگلیس، کرانه غربی، اتحادیه اروپایی و کشورهای عربی در این عرصه کاملاً هماهنگ هستند. مشکل اروپا عدم اعتماد به نفس است که این مسأله باعث شده از جنگ جهانی دوم به بعد امنیت خود را وابسته به آمریکا ببیند. حداقل جنگ اوکراین نشان داد که آن تصور هیولایی از روسیه و سرازیر شدن تانکهای روسی به سمت مرکز اروپا یک تصور باطل است و روسیه خیلی ناتوانتر از این است که بتواند بر بخشی از اروپا سلطه پیدا کند. هجوم نیروها و تانکهای روسی به سمت کیف در هفته اول جنگ و عدم موفقیت و عقب نشینی ثابت کرد که روسیه هنوز از یک سیستمی ضعیفتر از سیستم غرب بهره میگیرد و در طول دو سال جنگ در اوکراین از نظر نظامی پیشرفت در حد نام خود نداشته است. اگر اروپاییان بتوانند همراه با بریتانیا ارتش اروپایی را شکل دهند قطعاً از نظر نفرات، زرهی و هوایی دست برتر را خواهند داشت. از نقطه نظر سلاح هستهای بازدارنده نیز دو کشور بریتانیا و فرانسه این بازدارندگی را در مقابل روسیه ایجاد میکنند. عدم اتحاد نظامی با امریکا و کاهش فشار هم میتواند به اعتمادسازی و همکاریهای بیشتر اقتصادی بین روسیه و اروپا منجر شود که اروپا را کمتر امنیتی میکند. حضور مجدد ترامپ در قدرت اتفاقاً یک فرصتی است برای اروپا که خود را بازیابد و بر روی پاهای خود بایستد و حتی در رابطه با موضوعاتی مثل فلسطین مستقل عمل کند
هر مسافر برای طی یک مسیر طولانی و دشوار، در چند منزل استراحت و اندکی تامل می کند. به پشت سر خود و مسیر طی شده نگاهی می اندازد و مسیر مانده تا دوردست ها را نظاره می کند. شاید حتی مقصد آن قدر دور باشد که دیده نشود اما سمت و سوی آن معلوم است. نقشه راه را از کوله بیرون می آورد و موقعیت خود را با نقشه تطبیق می دهد. ممکن است بخشی از راه را اشتباه رفته باشد که بر اساس نقشه، مسیر خود را اصلاح می کند. سر از نقشه بر می دارد و نفس نفس زنان، به دوردستی که افق مقصد آنجاست خیره می شود. رسیدن به مقصد و حلاوت آن را در نظر می آورد و با اندیشیدن به هدف و آرمان خود، جانی تازه می گیرد و خستگی را از تن در می کند و دوباره راه می افتد. هر مسافر و سالکی، برای طی مسیر بلند ناچار به چنین توقفگاهها و منازلی احتیاج دارد.
جمهوری اسلامی، نهاد مقدسی است که علاوه بر جنبه نهادی، روحیه نهضتی خود را حفظ کرده است و از این منظر همچنان انقلاب اسلامی است که خودنمایی و بروز و ظهور دارد. انقلاب اسلامی، سالکی است که برای رسیدن به قله جامعه آرمانی، نیاز به منازلی برای بازیابی و بازبینی دارد. آن منازل، دهه فجر انقلاب اسلامی در تمام سال هاست و اینک انقلاب به منزل چهل و پنجم رسیده است.
هدف، همان است که از روز اول همه خواسته اند و چیزی تغییر نکرده، استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی. استقلال رای و فکر و نظر، آزادی عمل، حکمرانی مردم سالارانه و حرکت بر محور اسلام چارچوب معماری انقلاب بوده است. نقشه راهی که باید وضعیت موجود را با آن تطبیق داد، میثاق ملی و قانون اساسی ماست که مفسرین بزرگی هم داشته است. مهم ترین تفسیر از قانون اساسی، وصیت نامه الهی امام خمینی (ره) است.
در هر منزل و هرچه به مقصد نزدیک تر می شویم، یاد سالکان و مسافرانی که همراهمان بودند اما در پیچ و خم های مسیر جان خود را گذاشتند تا مسیر بماند و راه گم نشود بیشتر تجلی می کند. دلتنگی برای سیدالشهدای انقلاب اسلامی یعنی حاج قاسم، این روزها بیشتر می شود.
اما اگر به موضوع نفت برگردیم، بخش عمده درآمد حاصل از فروش نفت، تا قبل از ملیشدن آن، به انگلستان میرسید و مبلغی که دست ایران را میگرفت، چندان زیاد نبود. بعد از ملیشدن نفت و تا اوجگرفتن قیمت نفت در سال 1353 و چهار برابر شدن قیمت هر بشکه نیز، نمیتوان چندان با قطعیت گفت که بند ناف قدرت به نفت متصل بوده؛ بنابراین شاید نتوان اصرار کرد که توسعهنیافتگی سیاسی، دستکم تا سال 53 در ایران، الزاما ناشی از تکیه قدرت به درآمد حاصل از فروش نفت بوده. مالیات هم که تا قبل از شکلگیری دولت مدرن در ایران، حکم باج و خراج داشته. تشکیل دولت مدرن را هم اگر به استقرار پهلوی اول نسبت بدهیم، دولت مدرن آمرانه بوده که اگر هم بر مالیات تکیه داشت (که مواردی مثل ساختن راهآهن با ستاندن مالیات از قند و شکر را شاهد مثال میآورند) توسعه سیاسی از آن بیرون نیامد. تجربه جنبش مشروطه تا کودتای 1299 هم آنچنان بود که بخش درخورتوجهی از همانها که در پیروزی مشروطه دخیل بودند، به استقبال دولت آمرانه رفتند. 12 سال فاصله سقوط پهلوی اول تا دومین کودتا در ایران هم به تداوم و تثبیت روند توسعه منجر نشد.
اما حالا بالاخره گویا دیگر کفگیر به ته دیگ نفت خورده و به هر دلیلی درآمد حاصل از فروش نفت جبران هزینههای دولت را نمیکند؛ اما اتفاقی که افتاده چیست؟ دولت به مالیات روی آورده تا جبران کسری بودجه کند. چنانچه در ابتدای یادداشت به آن اشاره شد، بنا بر گفته آنانی که معتقدند وقتی بند ناف دولت از نفت بریده شود و بهناچار بر درآمد مالیاتی تکیه کند، از آنجایی که این مالیات از مردم ستانده میشود، دولت را به تمکین از مردم ناچار خواهد کرد؛ اما ببینیم چه اتفاقی افتاده؟ همانطور که پیشبینی میشد، کاهش درآمد نفتی، دولت را به سوی عواید مالیاتی کشانده؛ اما آیا تغییری هم در رفتار دولت در مقایسه با آن زمان که بند نافش به نفت بسته بود، دیده میشود؟ آیا مثلا میبینیم که مراکزی که معلوم نیست وجودشان چه ثمری برای زندگی مردم دارد و معلوم نیست که مالیاتدهندگان آیا حاضر هستند که هزینههای آنان از پول مالیات پرداخت شود، سهمشان از بودجه قطع شود؟ یا مثلا برای نمونه، اینکه بزرگترین سازمان رادیو تلویزیونی جهان، که بنا به گفتهای 50 هزار پرسنل دارد؛ ولی بازی را هم در خبر و هم سرگرمی به شبکههایی که حتی یکصدم آن نیرو و بودجه ندارند، باخته است و به جای آنکه به دلیل این شکست توبیخ شود، با سه برابر شدن بودجه، تشویق شده، چگونه معنا میکنیم؟ یا مثلا همین ماجرای توقیف اتومبیلها بابت بیحجابی یا موارد دیگری از این دست، آیا حالا که بند ناف نفت قطع شده، دولت دربارهشان پاسخگو شده؟ شاید موضوع مالیات نیست؛ بلکه همان تعریفی است که در لغتنامه دهخدا آمده که مالیات را باج و خراج معنا کرده. شاید توقع بیجایی است که از خراجگیرنده انتظار پاسخ داشته باشیم و شاید خیلی مانده که به دولت مدرن برسیم و تا وقتی که دولت مدرن نداشته باشیم، آنچه گرفته میشود، مالیات نیست؛ بلکه باج و خراج است