۲- افول امریکا نه از سال جاری میلادی، بلکه از ۴۵ سال پیش (۱۹۷۹) و با شروع انقلاب اسلامی آغاز شد. امریکا از آن زمان در سراشیبی افول قرار گرفت که بنیانگذار و معمار کبیر انقلاب اسلامی در برابر تفرعن و استکبار امریکایی ایستاد و امریکا را شیطان بزرگ نامیده و از انزوای مستکبران و قدرتهای شیطانی گفت: «انقلاب اسلامی با تأیید خداوند منان در سطح جهان در حال گسترش است و ان شاءالله با گسترش آن قدرتهای شیطانی به انزوا کشیده خواهند شد.» ماشین هژمون و اقتدار امریکا از زمانی بر روی ریل افول افتاد که هیبت و اقتدار سیاسی امریکا در جهان شکست و در جای جای جهان ترس ملتها فرو ریخت و مظلومان عالم به تبعیت از ایران شعار «مرگ بر امریکا سر داده و پرچم زیادهخواهی و زورگویی امریکا را به آتش کشیدند».
دیوار اقتدار امریکایی زمانی فرو ریخت و وحشت افول خواب راحت را از چشمان آنان گرفت که انقلاب اسلامی با سرعت وصف ناپذیر از مرزهای جغرافیایی ایران فراتر رفته و در اقصی نقاط جهان، مستضعفین شجاعت ایستادگی در برابر مستکبران و ظالمان پیدا کردند.
۳- وقوع انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۹۷۹ با شعار «نه شرقی نه غربی» و با ارائه تعریف جدیدی از «استقلال و آزادی»، در راستای مقاومت و ایستادگی در برابر مستکبران و نظام سلطه، عملاً نظام دو قطبی و ظالمانه موجود در جهان (و پیوستن اجباری کشورها به یکی از دو قطب سلطهگر جهان) را به چالش طلبیده و پرچم آزادیخواهی و استکبارستیزی را به اهتزاز درآورد. انقلاب اسلامی ایران محاسبات مستکبران ظالم جهان را بر هم زده و افق جدیدی پیش روی دیگر کشورها و ملتها گشوده و این فرمایش امام راحل که «همین قول مرگ بر امریکا برای امریکا میآورد» را عالمگیر و به باور ملل تحت ستم جهان تبدیل کرد.
۴- افول امریکا دقیقاً از زمانی شدت گرفت که امریکاییها پس از فروپاشی شوروی، سرمست از باده غرور، با تدوین «استراتژی امریکا در قرن ۲۱» از «نظم نوین جهانی»، «نظام تک قطبی»، «خاورمیانه جدید»، «رؤیای امریکایی (American dream)»، «ایجاد دهکده جهانی با کدخدایی امریکا» و... گفته و با انواع دسیسهها و توطئهها و از جمله ایجاد داعش مسیر فروپاشی جمهوری اسلامی ایران را به عنوان مقدمه قرن امریکایی تعقیب کردند، اما شکست سخت و مفتضحانه آنان در تشکیل خاورمیانه جدید، رؤیای قرن امریکایی را به کابوس افول مبدل ساخت. امریکاییها خود مدعی و معترفاند که طی ۳۵ سال گذشته، بالغ بر هفت هزار میلیارد دلار در غرب آسیا (خاورمیانه جعلی) هزینه کردهاند و ایران تنها با هزینه بسیار اندک و ناچیز ۱۹ میلیارد دلاری، نه تنها رؤیاهای آنها را به کابوس بدل ساخته، بلکه هماینک در عمق استراتژیک خود از ضرورت خروج اجباری و فوری یانکیهای امریکایی از منطقه غرب آسیا سخن میگوید.
۵- نظم موجود در جهان که بر اساس گفتمان اومانیستی و بر پایه مکتب لیبرالیزم شکل گرفته است دوران افول خود را طی میکند و شکلگیری نظم جدید جهانی، مستلزم یک گفتمان معتبر و فراگیر است. در حال حاضر همه قدرتهای نوظهور (بریکس و...) فاقد گفتمان جدید و معتبر بوده و تنها جمهوری اسلامی ایران است که در راستای مقابله با نظام ظالمانه و اومانیستی موجود، دارای گفتمان ۴۵ ساله قوی، معتبر، فراگیر و جهانی تحت عنوان «گفتمان عدالت خواهی و مقاومت در برابر نظام سلطه» است.
۶- بحق باید گفت ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ سرآغاز افول امریکا (و نظام اومانیستی و سلطهگر غرب) است. از همان روز بود که پرچم غیرت مندی ملل تحت ستم به اهتزاز درآمده و «محور مقاومت، شرافت و غیرت» در برابر «محور شرارت، شقاوت و ظلم» شکل گرفت. از همان ۲۲ بهمن ۵۷ ملتهای جهان با خمینی کبیر هم صدا شدند که «ما امریکا را زیر پا میگذاریم... با اطمینان میگویم که اسلام ابرقدرتها را به خاک مذلت مینشاند». آری از همان روز جهان در انتظار افول امریکا و نظام سلطه و برپایی و شکلگیری نظم جدید جهانی و تمدن نوین اسلامی و عدالت مهدوی است
هوشمند سفیدی
مقام معظم رهبری در جریان دیدار فعالان اقتصادی و تولید کنندگان و یک روز پس از بازدید از نمایگاه دستاوردها، برای چندمین بار از ضعف اطلاع رسانی پیشرفت ها و عدم بازگویی آن ها برای مردم اظهار تأسف کردند. اینجا این سوال شاید مطرح می شود که با توجه به مشکلات عدیده اقتصادی و فشار بر معیشت مردم، چه پیشرفت هایی باید برای مردم بیان شود. پرواضح است که در جنگ رسانه ای فعلی، بدخواهان مدام از پسرفت های اقتصادی می گویند و در این بین، دلسوزان انقلاب و نظام هم با انتقاد از ناکارآمدی اقتصادی، تلاش دارند تا مجموعه نظام اقتصادی را به سمت و سویی رهنمون کنند تا فشار بر مردم کاهش یابد و طبیعی است که بازگویی دلسوزانه ضعف ها، نه تنها یأس آفرین نیست، بلکه مقدمه ای برای امیدآفرینی های آتی است.
با این وصف، به جرأت می توان گفت که زبان قاصر بعضی از مسئولان، گویای دستاوردها و پیشرفت ها نیست, زیرا علی رغم مشکلات و نارسایی های اقتصاد خانوار و نارسایی حکمرانی اقتصادی، شاهدیم که در بخش هایی از اقتصاد ایران از جمله در حوزه های صنعتی و معدنی، شاهد پیشرفت های برجسته ای هستیم، برای مثال ایران جزء ۱۰ کشور اول تولید فولاد در جهان است و پیوسته شاهد رکوردزنی شرکتهای فولاد، مس، نفت و پتروشیمی و برق در تولید، ابداع و ابتکار و تکیه بر نیروهای خود برای رفع مشکلات هستیم، گرچه روابط عمومی ها در این بخش تنها روزنه های امیدآفرینی هستند، اما به نظر می رسد هنوز نظام اطلاع رسانی ما در ارائه این دستاوردها هم ناتوان است. مشکل دیگر هم در این زمینه، فقدان نگاه سرمایه گذاری به فعالیت های ارتباطی و روابط عمومی در نزد بسیاری از مسئولان است؛ در حالی که یکی از مهمترین سرمایه گذاری های ضروری برای کشور، اصلاح نظام اطلاع رسانی، توسعه آن و استفاده از شیوه های عالمانه و هنری در این راستاست. به نظر می رسد این اظهار تأسف، باید تلنگری باشد برای آنان که اطلاع رسانی را جدی نمی گیرند و بعضاً این نوع هزینه ها را، اتلاف منابع ارزیابی می کنند. امید آنکه این تذکر را جدی بگیرند. نکته مهمتر آنکه امروز که در آستانه چهل و پنجمین سالروز پیروزی انقلاب اسلامی هستیم، شاید برای خیلی ها این سئوال پیش بیاید که دستاوردهای این سال ها چه بوده است؟ آیا «آزادی» تأمین شد؟ آیا «استقلال» به دست آمد؟ آیا «جمهوریت» و «اسلامیت» به عنوان دو بال مشروعیت ساز نظام جمهوری اسلامی ایران، تحقق یافته اند و آیا اهداف انقلاب اسلامی که در سال ۵۷ ورد زبان ها بود، محقق شده است؟ و…
راستی، چه نهادی پاسخگوی این سئوال هاست و چه مرکزی باید پیشرفت های کلی را رصد کرده، اطلاع رسانی کند و بازخورد بگیرد؟
بنابراین آنان که باید «بگویند»، این اظهارتأسف رهبری را «آخرین تذکر» بدانند و آستین ها را بالا زنند و زبان گویای نظام باشند. امروز نظام جمهوری اسلامی ایران، بیش از هر زمان دیگر به یک زبان گویا، مستدل و تبیینی نیاز دارد
اما پس از حمله هفتم اکتبر حماس شرایط عوض شد. با وجود اعلام مکرر مقامات ایران در عدم اطلاع از حمله غافلگیرانه حماس، بسیاری سعی کردند پای ایران را به میدان بکشند. با آغاز حمله موشکی حوثیها به کشتیهای تجاری در دریای سرخ، موضوع حمایت ایران از آنها دوباره مطرح شد و جو بایدن تصمیم گرفت ضمن پرهیز از بالابردن سطح تنش، بر فشار تحریم علیه ایران بیفزاید و ظاهرا صادرات نفت ایران در اولین ماه سال جاری میلادی کاهش یافته است.
مخلص کلام اینکه پس از حمله حماس، آتشبازی در منطقه آغاز شد و گروههای مختلف مورد حمایت ایران، 160 بار به مواضع آمریکا با موشک و پهپاد حمله کردهاند که بیشترشان به هدف اصابت نکرده یا ساقط شده است. بالاخره در هشتم بهمن یکی از آنها به هدف خورد و به کشتهشدن سه سرباز آمریکایی انجامید. این حمله که در خاک اردن و در 20کیلومتری مرز این کشور با سوریه به وقوع پیوست، اولین حمله هوایی مرگبار به نیروی زمینی آمریکا از جنگ کره بوده و جو بایدن را وادار کرد که سیاست خود در مواجهه با ایران را تغییر دهد. با بالا رفتن سطح تنش در منطقه همه میدانستند که دیر یا زود این اتفاق خواهد افتاد و سرانجام به کشتهشدن سربازان آمریکایی خواهد انجامید. در پی آن، فشار سیاسی بر جو بایدن برای اقدام تلافیجویانه بهشدت افزایش یافته است. لیندسی گراهام، سناتور رادیکال سنای آمریکا، اعلام کرد که حرفهای بایدن در ایران گوش شنوایی ندارد و تنها راه، واردکردن ضربات سخت به ایران است. به قول جان رین، دیپلمات پیشین بریتانیا در خاورمیانه، بایدن در باتلاق گرفتار شده و مجبور است حملات گروههای مقاومت اسلامی مورد حمایت جمهوری اسلامی را باور کند. هماکنون رئیسجمهور82ساله ایالات متحده در شرایطی سخت قرار گرفته است. رضایت رأیدهندگان آمریکایی به کمترین میزان در دوره ریاستجمهوری وی تنزل کرده و با توجه به انتخابات پیشرو چنانچه اقدامی درخور صورت نگیرد، سیاستمداران جمهوریخواه و در رأس آنان دونالد ترامپ حداکثر استفاده را برده و ناتوانی وی در حمایت از جان سربازان آمریکایی را به رخ خواهند کشید.
به این ترتیب رئیسجمهور آمریکا به ناچار سیاست مماشات با ایران را کنار گذاشته و در آخرین اظهارنظر اعلام کرد تصمیم خود را درباره اقدامات تلافیجویانه گرفته است. در چند روز اخیر رسانههای راستگرای آمریکا نیز کشتهشدن سربازان این کشور را بهصورت گسترده بازتاب داده و افکار عمومی را برای حمله تلافیجویانه آماده کردهاند. ولی حمله مستقیم نیروهای آمریکایی به خاک ایران بسیار بعید است و برخی خبرگزاریها اعلام کردهاند که دولت بایدن از طریق دیپلماتیک به ایران اعلام کرده که مایل به گسترش درگیری نیست، ولی مجبور است به اقدامات تلافیجویانه دست بزند و ایران پاسخ داده که حمله مستقیم خط قرمز است. خلاصه اینکه روز موعود فرا رسیده و ایران و آمریکا پس از سالها شاخ و شانه کشیدن بالاخره شاخبهشاخ شدهاند. در شرایط حساس فعلی دولت ایران بر سر دوراهی تاریخی قرار گرفته است. راه اول این است که به سیاست خصمانه در مقابل ایالات متحده و حمایت از نیروهای نیابتی خود در منطقه ادامه دهد و پس از اقدام تلافیجویانه آمریکا به تلافی آن مواضع آمریکا در منطقه مورد تهاجم قرار گیرد و این روند ادامه یابد تا بالاخره به رویارویی تمامعیار بینجامد. سناریویی که مورد علاقه شدید اسرائیل و بسیاری از کشورهای منطقه است که از ضعیفشدن ایران استقبال میکنند. روسیه نیز خواهان چنین شرایطی است؛ چون در بازی شطرنج بینالمللی با فداکردن یک سرباز جبهه جدیدی برای حریف گشوده است. ناگفته پیداست که استراتژی مقابله مستقیم همواره مدنظر نظامیان بوده و نیازی به خلاقیت دیپلماتیک ندارد. اما راه دومی هم وجود دارد و آن اولویت دیپلماسی بر میدان است. راهی که بر این گفته وینستون چرچیل استوار است که در دنیای سیاست، نه دوست دائمی وجود دارد و نه دشمن دائمی و همه تصمیمات باید در راستای منافع ملی گرفته شود. چند هفته پیش نخستوزیر ویتنام در مجمع جهانی اقتصاد در داووس در سخنرانی خود گفت کشورش تاریخ سختی را با آمریکا تجربه کرده، ولی در دهه 90 میلادی، هیئت حاکمه این کشور منافع ملی و رفاه مردم را بر تسویهحساب تاریخی ترجیح داد و در پی این سیاست خردمندانه، در مسیر توسعه و رفاه قرار گرفت. چنانچه قرار باشد این مسیر انتخاب شود، باید نظام حکمرانی به این باور برسد که موشک و پهپاد برای استفادهنکردن است تا در سایه آن کشور به توسعه اقتصادی دست یابد. نکته مثبت اینکه میتوان ادعا کرد جمهوری اسلامی در حال حاضر نسبتا دست بالا را دارد. جو بایدن سالخورده از نظر سیاسی ضعیف است و با توجه به انتخابات پیشرو، جرئت گرفتن تصمیمات سخت و جسورانه را ندارد و بیشتر به دنبال راه فرار است. حیف است در چنین شرایطی، این اصل مسلم دیپلماسی را که در مذاکرات همیشه باید یک راه فرار برای طرف مقابل باز گذاشت، کنار گذاشته و از این موقعیت استفاده نکرد.
تاریخ معاصر ایران نشان میدهد کشور در شرایط بسیار بدتر موفق شده گلیم خود را از آب بیرون بکشد. در سال 1320 نیروهای ارتش سرخ شمال ایران را اشغال کرده و به دنبال جداکردن بخشهای شمال و شمال غربی کشور بودند. در نهایت سیاستمداری کارکشته به پا خاست و موفق شد با هنر دیپلماسی، استالین را راضی به عقبنشینی ارتش شوروی از خاک ایران کرده و تمامیت ارضی کشور را حفظ کند. امروز شرایط ایران خیلی بهتر از آن دوران است. کلام آخر اینکه دستگاه دیپلماسی کشور باید این واقعیت را باور کند که نهادهای شرطبندی در آخرین اطلاعات ارائهشده شانس ترامپ برای برندهشدن در انتخابات نوامبر را 55 درصد و احتمال پیروزی بایدن را 35 درصد اعلام کردهاند. چنانچه طراحان سیاست خارجی کشور قادر نباشند شرایط فعلی را به فرصت تبدیل کرده و راه مصالحه را پیش گیرند، باید کابوس زمامداری زوج ترامپ و نتانیاهو را در ذهن خود تجسم کنند که چنانچه به واقعیت تبدیل شود، دیگر جایی برای مذاکره باقی نمانده و فرصت طلایی دیگری از دست خواهد رفت
یک شب است؛ اما برتر از هزار ماه است. باید «قدر» را درک کرد و قدر دانست اما راهرفتهها میگویند: با اینکه خیلی خوب است که در لیالی قدر به احیا و قرآن به سر گرفتن و استغفار و جوشن کبیر و … مشغول باشی، اما بدان و آگاه باش که لیلةالقدر را یکشب یا سهشب نمیسازد؛ بلکه کل زندگی هر فرد، شب قدرش را میسازد. پس باید خیلی زودتر از رسیدن لیالی قدر دستبهکار شد.
مقدمه کافی است؛ روز انتخابات، لیلةالقدر هر کشوری است. تقدیرهای چندساله تا حدی رقم میخورد و آثارش چهبسا تا «الف شهر» بر کشور میماند. انتخابات را هم نمیشود یکشبه و یکماهه، خیلی تغییر داد. البته اینجا هم مثل شب قدر، بزرگترین خبط و خطا ناامیدی است.
سال قبل در خانواده ایران، دعوا شد؛ بزنبزن و ضرب و شتم رخ داد؛ خون ریخته شد و خلاصه شد آنچه نباید میشد. این نوشته درصدد پرداختن به ظالم و مظلوم و مقصر و بیگناه قصه نیست؛ چهاینکه در زمان خودش مفصل به آن هم پرداختهام. غرض این است که یادمان نرود قریب یکسال پیش، چه بر سر آرامش و خاطره این جامعه دوستداشتنی گذشت. طبیعی است که التیام برخی زخمها خصوصا وقتی عمق زیادی دارد، زمان میبرد.
مشارکت در انتخابات مثل استجابت دعا در شب قدر است. شب قدر، عظمت و ظرفیت بالایی دارد؛ مقتضی موجود است اما باید مانع هم مفقود باشد وگرنه دعا بالا نمیرود. افزایش مشارکت در انتخابات هم همینطور است. همه میدانند انتخابات چه اهمیتی دارد؛ حق است؛ تکلیف است؛ آثارش به زندگی خودمان برمیگردد و … اما موانعی هم وجود دارد که باید نباشد وگرنه مشارکت، تکان جدی و معتنابه نمیخورد.
رواداری و تغافل، رکن مهمی برای حاکمان است. هر که اجتماع خانواده برایش مهمتر است؛ چشمپوشی بیشتری هم خواهد کرد تا جمع، پراکنده نشود؛ تا کینهای در دلی نماند؛ تا کسی چمدانبهدست از خانه خارج نشود. ما نهتنها باید همدیگر را با همه اختلافات، تحمل کنیم بلکه باید یکدیگر را با تمام وجود، دوست داشته باشیم تا خانواده ایران، پابرجا و مقتدر بماند.
سی روز بیشتر به انتخابات مهم مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری باقی نمانده است. درست است که گفتیم امر مشارکت، یکشبه و یکماهه تکان جدی نمیخورد اما باید بدانیم که بالاخره به آن مأموریم. طبق قاعده میسور باید کار را پیش ببریم. قاعده میسور اجمالا میگوید: هرگاه انجام تکلیفی بهصورت کامل و با تمام اجزا و شرایط یا تمام مصادیق آن، دشوار یا ناممکن باشد، بهجاآوردن بخشی از آن که برای مکلف ممکن و مقدور است از عهده او ساقط نمیشود.
از وجود مبارک رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم روایت است که میفرمایند: «اذا امرتکم بشیء فأتوا منه مااستطعتم؛ زمانیکه درباره چیزی به شما دستوری دادم، شما هر مقدار از آن را که میتوانید، انجام دهید»
از وجود نورانی حضرت امیرالمؤمنین علیهالسّلام نیز دو روایت در این موضوع نقل شده است که میفرمایند: «المیسور لا یسقط بالمعسور؛ انجام مقداری از تکلیف، که از دست مکلف بر میآید، بهعلت دشوار یا غیر مقدور بودنِ انجام کامل آن، ساقط نمیشود»؛ همچنین میفرمایند: «ما لا یدرک کله لا یترک کله؛ کاری را که نمیتوان به شکل کامل انجام داد، نباید از اساس ترک کرد».
در ادبیات ما هم آمده است که آب دریا را اگر نتوان کشید، هم بهقدر تشنگی باید چشید. باید به قدر وسع، موانع موجود را برطرف کرد.
این یک ماه منتهی به انتخابات، قلما، قدما و خصوصا عملا باید کارهایی کرد و صدالبته کارهایی نکرد تا در حد بضاعت، مشارکت را ارتقاء دهیم.
محور این فعلها و ترک فعلهای لازم، چیزی جز رضایت مردم نیست. طرح امور اختلافی به هر بهانهای محکوم و غلط است. باید هر کسی که قدرت و مخاطبی دارد این مسئله را طرح کرده و افرادی که از سر ناآگاهی به اختلافافکنی روی آوردهاند را هدایت کند.