حسین شریعتمداری
۱- شایع کرده بودند که علی سختگیر است! و راست میگفتند.
علی سختگیر بود اما، این، فقط نیمی از واقعیت بود و این سکه روی دیگری هم داشت که ناگفته میگذاشتند. میگفتند علی سختگیر است ولی نمیگفتند و به مصلحت خویش نمیدانستند که بگویند علی بر چه کسانی سخت میگیرد؟! مولای ما سختگیر بود اما با زورگویان، غارتگران، ویژهخواران، ستمگران، کارگزاران بیکفایت و یا بیلیاقت... وگرنه علی که برای آسایش و آرامش مردمان، با آسایش و آرامش وداع کرده بود . تا آنجا که جرججرداق نویسنده بلندآوازه مسیحی در کتاب «صوت العداله الانسانیه»، وقتی سخن از مردمدوستی مولایمان به میان میآورد، مینویسد «این همه که از فضائل و مردمدوستی علی(ع) آمده است- و همین اندازه نیز بیرون از اندازه و شمار است- فقط اندکی از بسیارها و قطرهای از اقیانوس بیکران علی است». جرداق در توضیح این نظر خود به واقعیت تلخی اشاره کرده و میگوید؛این همه در حالی است که بسیاری از فضیلتهای علی(ع) را دشمنانش به کینه و دوستانش به تقیه، ناگفته گذاشته و گذشتهاند.
۲- وقتی شنید که حرامیان در سرزمین تحت حاکمیت او، خلخال از پای آن دخترک غیرمسلمان ربودهاند، چهره به آتش سوزان تنور نزدیک کرد و فرمود؛ اگر کسی از این غصه بمیرد بر او ملامتی نیست. خود را به مکافات گناهی ملامت میکرد که دیگران مرتکب شده بودند!... با آن کودک یتیم که پدر از دست داده بود، به بازی کودکانه پرداخته، و او را بر پشت خویش نشانده و سواری داده بود. کودک یتیم نمیدانست و دیگران هم، که او خلیفه مسلمین است... شب هنگام کیسه نان و خرما و... به دوش میکشید و پنهان از چشم این و آن در کوچههای تاریک میخزید تا هیچ تهیدستی سر گرسنه بر بالین نگذارد. مولای ما برای آن که شناخته نشود و عرق شرم بر پیشانی مستمندان ننشیند، چهره مبارک به دستار میپوشاند... و نگارنده بر این باور است که «باد»، هم به اشاره علی آرام میوزید و آهسته قدم برمیداشت تا مبادا خواب کودکی آشفته شود و...
۳- «طلحه» در حالی که ابرو به تعجب بالا کشیده بود، به زبان نگاه و بیآنکه سخنی بر زبان آورد، از «زبیر» پرسید؛ علی را چه میشود؟ چرا شمع را خاموش کرد؟! آن روزها، علی تازه به خلافت ظاهری رسیده بود و آن شب در پرتو نورشمع به حساب بیتالمال رسیدگی میکرد. آن دو آمده بودند برای ادامه ویژهخواری خویش در حاکمیت علی نیز تضمین بگیرند! وقتی علی شمع بیتالمال را خاموش کرد و به همین اندازه هم حاضر به هزینه از بیتالمال برای گفتوگو با ویژهخواران نشد، معلوم بود که پاسخ علی چیست. نطفه حرام جنگ جمل آن شب بسته شد!
۴- همه درگیریها و کینهتوزیها با مولایمان علی علیهالسلام بر سر عدل علی بود. چند سال قبل در بخشی از یک یادداشت آورده بودیم «در مقابل امیر مؤمنان(ع) سه جریان به تخاصم و دشمنی صف کشیده بودند.
ناکثین- اصحاب جمل نظیر طلحه و زبیر- که برخی از آنان علی را میخواستند، اما «بیعدالت»! و مارقین- خوارج- که عدالت را بیعلی(ع) جستوجو میکردند و قاسطین- معاویه و دار و دستهاش- که نه علی را میخواستند و نه عدالت را. این هر سه جریان اگرچه تابلوی اسلام برافراشته بودند اما، با مولای ما علی(ع) تنها به این علت که اسلام ناب محمدی(ص) را نمایندگی میکرد و بر «عدالت علوی» که ترجمان بیکم و کاست «عدالت نبوی» بود، اصرار میورزید، به مخالفت و کینهتوزی برخاسته بودند. نکته عبرتانگیز و درسآموز آن که به گواهی بیچون و چرا و خالی از ابهام تاریخ، ناکثین و مارقین، نه فقط در دوران پرماجرای حضرت امیر(ع) بلکه در تمامی دورانها، به خدمت قاسطین درآمده و ساز آنها را کوک کردهاند. طلحه و زبیر از ناکثین در فتنه جمل به نمایندگی از معاویه در مقابل علی(ع) صف کشیدند، شمر که در کربلا، بیشترین رذالت را در حق فرزند پیامبر خدا(ص)، روا داشت و ابنملجم مرادی که فرق علی را در محراب شکافت از خوارج بودند (بخوانید مارقین).اصلاً چرا راه دور برویم؟ مگر در جریان فتنه 88، سران فتنه و شمار دیگری از عوامل اصلی آن ماجرا، مجموعهای ناهمگن از ناکثین و مارقین نبودند که در آغاز مانند اسلاف خود، به «راستی» یا به «تظاهر» داعیه خط امام(ره) و اسلام ناب را داشتند ولی نهایتا در اردوگاه تابلودار قاسطین زمان یعنی مثلث شوم آمریکا و اسرائیل و انگلیس به خدمت گرفته شدند؟!
۵- وقتی شنید حاکم بصره که گمارده او بود با اشراف و ثروتمندان همسفره شده و بر خوان آنان نشسته است، قلم از نیام کشیده و خطاب به او نوشته بود «امام شما به دو جامه فرسوده و دو قرص نان بسنده کرده است» و آورده بود «هوا و هوس هرگز بر من چیره نشده است و نخواهد شد، حرص و آز مرا وادار نخواهد کرد که خوراک نیکو برگزینم، در حالی که شاید در گوشهای از سرزمین حجاز یا یمامه، کسی باشد که حسرت گُرده نانی داشته و هرگز سیر نخورد... من سیر بخوابم و در اطراف و پیرامون من، شکمهای گرسنه یا جگرهای سوخته باشند؟ آیا سزاوار است به این بسنده کنم که بگویند امیرمؤمنان است ولی در ناگواریهای روزگار شریک آنان نباشم، یا در سختیهای زندگی، اسوهای برای آنها نباشم؟».
۶- در نامهای به «اشعث بن قیس» که والی حضرت در آذربایجان بود، به ملامت و با تحکم نوشته بود: «این منصب، طعمه نیست، بلکه امانتی است که بر گردن تو آویخته است» و اشعث هنگامی که نامه را دریافت کرد و فهمید در حکومت علی جای آلاف و اولوف و دستاندازی به بیتالمال نیست، گفت «این نامه مرا به وحشت فرو برده، علی ثروت و قدرت آذربایجان را برای همه میخواهد و آن را از من خواهد گرفت» از آن هنگام بود که اشعث ترجیح داد به معاویه بپیوندد و پیوست. گفتنی است که اشعث نیز مانند برخی از معاصران ما که در جمهوری اسلامی جایی برای زیادهخواهیهای خود نمیدیدند و نهایتاً از اردوگاه دشمن سر بر آوردند، بعد از خروج از اردوی علی علیهالسلام در اردوگاه معاویه (قاسطین) به کار گرفته شد. او از توطئه به شهادت رسیدن امیرالمؤمنین(ع) با خبر بود. محمد و قیس، دو فرزند اشعث در شهادت امام حسین(ع) نقش داشتند و دخترش «جعده» همسر امام حسن(ع) بود که به دستور معاویه آن امام بزرگوار را به شهادت رساند. فاعتبروا یا اولی الابصار!
۷- ابوموسی اشعری را گفتهاند انسانی سادهلوح بود و از این روی در حکمیت فریب عمر و عاص را خورد و خلافت را به معاویه سپرد. اما، تاریخ حکایت دیگری نیز دارد و آن، این که ابوموسی از مالاندوزان و ثروتمندان بود تا آنجا که وقتی از شهری به شهر دیگر کوچ میکرد، چندین شتر، اموال او را حمل میکردند. به یقین حصیر و گلیم و آفتابه و لگن را با خود از این شهر به آن شهر نمیکشید و اموالی که همراه خویش منتقل میکرد، اشیاء گرانبها و زر و سیم بسیار بود. آیا شخص ثروتمندی با این خصوصیات میتوانست به حاکمیت مولا علی(ع) تن بدهد؟! و آیا مخالفت مولایمان با انتخاب او به عنوان حَکَم، سختگیری بود یا مردمدوستی؟ علی علیهالسلام با جماعتی از این دست سخت میگرفت.
۸- این قصه سر دراز دارد و یادداشت پیشروی را با نکتهای که پیش از این نیز به آن اشارهای داشتهایم به پایان میبریم؛ «مالک غمزده است، علی را در اوج اقتدار، مظلوم میبیند. قطره اشکی که از چشمانش به گونه دویده پاک میکند. آرام به سوی عمار میرود. «کاش میتوانستیم علی(ع) را به عصری ببریم که مردم قدرش را بدانند و راه و رسمش را بر صدر بنشانند». عمار به مالک دلداری میدهد؛ «آن روزها که آرزو میکنی در راه است. از رسول خدا(ص) وصف مردمی را شنیدهام که در صلب پدران و رحِم مادران خویشند و چون آن عصر که تو آرزو کردهای فرا رسد، لبیکگویان از راه میرسند، مردمانی که از «من» و «ما» گذشتهاند. نه در سر سودای سود دارند و نه در دل، غم بود و نبود، دل در گرو اسلام ناب محمدی(ص) دارند. علی(ع) را امام و مولا و مقتدای خود میدانند. آنان سقف تاریک نظام سلطه را میشکافند و طرحی نو در میاندازند. در آن هنگام که پیشروی است و رسول خدا(ص) وعده داده است، حرامیان که پایان عمر این دنیایی علی را پایان اسلام میدانستند، وحشتزده به مقابله با یاران آخرالزمانی علی برمیخیزند و به مصداق «الکفر ملهًْ واحده» همه یاران خود را فرا میخوانند و از هر سو به آنها میتازند. بار دیگر جمل و صفین و نهروان به تکرار مینشیند اما، این بار نه مانند جمل، ناکثین را توان ایستادن است و نه مانند صفین از نیزه فریب زخم بر میدارند و نه با فتنه نهروانیان از راه باز میمانند. شیطان سراسیمه نعره میزند و بر سر لشکریان انس و جن خود فریاد میکشد که: « چه نشستهاید؟! اسلام بار دیگر و بعد از هزار و چهارصد سال حصار تاریخ را شکافته و بار دیگر به میدان آمده است».
... و «عصر خمینی» اینگونه آغاز شده است. همان عصر که مالک آرزو کرده و عمار مژده داده بود و حضرت روحالله در وصف مردم آن عصر فرموده بود؛ «من با جرأت مدعی هستم که ملت ایران و توده میلیونی آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسولالله(ص) و مردم کوفه در عهد امیرالمؤمنین(ع) هستند»...
مولای ما مهربانترین پدر دنیاست. از رسول خدا(ص) است که میفرمود «انا و علی ابواه هذه الامه... من و علی پدران این امت هستیم»...
روز پدر مبارک.
وزارت آموزش و پرورش در دولت سیزدهم با اصل اجرای سند تحول بنیادین و محوریت رویکردهای عدالت تربیتی و نصیب برابرآموزشی و ارتقای کیفیت و تقویت مدارس دولتی، برنامههای تحولی خود را آغاز کرد که به لطف خدا بخش مهمی از این برنامهها به ثمر نشسته و نظام تعلیم و تربیت از نتایج آن به دستاوردهای ارزشمندی دست پیدا کردهاست. بهمنماه و ایام خوش سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی و قرین شدن آن با اعیاد ماه مبارک رجب فرصت مغتنمی است تا بخشی از این تحولات و فعالیتها با جامعه مخاطب که دانشآموزان، معلمان ووالدین هستند به آگاهی و اشتراک گذاشته شود.
یکی از اهداف مهم دولت سیزدهم در حوزه آموزش و پرورش عدالت تربیتی و نصیب آموزشی برابر است و برای نیل به این هدف مهم و راهبردی، بیش از ۲۰ برنامه در وزارت آموزش و پرورش در حال اجرا است.
تصویب و اجرای ضریب تأثیر قطعی امتحانات پایانی دوره متوسطه دوم نظری در پذیرش دانشگاهها یکی از مهمترین اقدامات در ذیل این هدف به شمار میرود.
موضوع ساماندهی کنکور سراسری و کاهش اثرات منفی آن بر نظام آموزش عمومی کشور، از اوایل دهه ۹۰، چندینبار مطرح بوده و حتی دوبار در مجلس شورای اسلامی نیز به تصویب رسید، اما اجرا نشد. در دولت سیزدهم، اما موضوع اعتلای نظام تعلیم و تربیت عمومی و کاهش آثار زیانبار کنکور و مؤسسههای کنکوری به طور جدی در دستور کار قرار گرفت و برای نخستینبار در تاریخ کشور، ۴۰درصد تأثیر قطعی یا نتایج امتحانات نهایی پایه دوازدهم سال ۱۴۰۲ در نظر گرفته شد. نخستین و مهمترین تأثیر این مصوبه احیای مدرسه و اجرای برنامه درس ملی به معنای واقعی آن بود. تأثیر دوم و بسیار مهم اجرای این مصوبه، گسترش عدالت آموزشی و توزیع عادلانه فرصتهای راهیابی به دانشگاههای معتبر کشور در کل جامعه دانشآموزی همه مناطق کشور شد. اجرای این مصوبه، باعث افزایش سهم ۷۰ درصد دانشآموزان استانهای محروم از صندلیهای دانشگاههای برتر کشور شد.
اقدام مهم بعدی تصویب معافیتدانشآموزان ممتاز دهکهای ۱ تا ۴ از پرداخت شهریه ورود به مدارس تیزهوشان است. تا پایان سال ۱۴۰۲- ۱۴۰۱، سهم دانشآموزان این دهکها از مدارس سمپاد بسیار محدود بود. با اجرای این مصوبه، ورودی این دانشآموزان به مدارس سمپاد ۴۵درصد افزایش پیدا کرد.
اجرای طرح شهید سلیمانی که در نتیجه آن بیش از ۲هزار فضای ورزشی درون مدرسهای در مدارس سراسر کشور ساخته شد، شادابسازی ۶۸ هزار کلاس درس مناطق روستایی، حاشیه شهرها و مناطق کمبرخوردار، تکمیل و ساخت حدود ۶ هزار مدرسه جدید؛ با ظرفیت بیش از ۲۳هزار کلاس درس (یعنی هر روز کاری بهطور متوسط هشت مدرسه در کشور ساخته شد) و شناسایی دانشآموزان بازمانده از تحصیل سراسر کشور و جذب بیش از ۶۰ هزار نفر از آنها، بخش دیگری از برنامههای وزارت آموزش و پرورش در راستای عدالت تربیتی و نصیب آموزشی برابر میباشند.
مهمترین عنصر کیفیت در نظام آموزشی کشور، معلم و مدیریت مدرسه است. در این راستا و به منظور ارتقای کیفیت و تقویت مدارس دولتی، بیش از ۱۵ چرخش تحولآفرین شروع شده که در ادامه به مهمترین آنها اشاره خواهد شد.
اصلاح فرایند شناسایی، جذب و گزینش معلمان جدید (در سال ۱۴۰۲، حدود ۵۰هزار نفر در قالب کانونهای ارزیابی شناسایی و جذب شدند که در تاریخ کشور بیسابقه است)، تقویت دانشگاه فرهنگیان و تصویب مجموعه «سیاستها و ضوابط کیفیت بخشی» این دانشگاه در شورای عالی انقلاب فرهنگی، تصویب آزمون اختصاصی تربیت معلم در کنکور سراسری و اجرای آن از سال ۱۴۰۳، افزایش ۲۵ درصدی ظرفیت پذیرش دانشگاه فرهنگیان، تهیه برنامه ملی توانمندسازی بیش از ۹۰۰ هزار معلم کشور و اجرای حدود ۱۲میلیون نفر ساعت آموزش در ۹ ماهه اول ۱۴۰۲، اصلاح شیوهنامهها و دستورالعمل انتخاب، انتصاب و ارزیابی مدیران مدارس و تصویب رشته مدیریت آموزشگاهی در دانشگاه فرهنگیان، افزایش اختیارات مدرسه و مدیریت آن در راستای تمرکززدایی و متناسبسازی برنامههای مدرسه با نیازهای دانشآموزان، پیادهسازی نظام تضمین کیفیت در نظام آموزش عمومی کشور تا سطح مدرسه، اجرای سیاستتوسعه متوازن در متوسطه دوم نظری که دو نتیجه بسیار مهم و راهبردی در پی داشتهاست؛ یکی هدایت حدود ۴۰ درصد دانشآموزان به هنرستانهای فنی- حرفهای و دیگری، احیای رشته ریاضی فیزیک پس از سالها کاهش آمار دانشآموزی واجرای قانون رتبهبندی که مطالبه معلمان عزیز بوده و دولت بیش از ۵۰هزار میلیارد تومان به آن اختصاص داد.
با گذشت بیش از یک دهه از تصویب سند تحول، هنوز بخش قابلتوجهی از آن اجرایی نشدهاست. دولت سیزدهم، بهار سند تحول و نقطه عطف واقعی آن است. آموزش و پرورش اهتمام ویژه خود را در شتابدهی اجرای سند با بیش از ۲۰ اقدام انجام شده پیگیری کردهاست که برخی از مهمترین آنها عبارتند از:
۱- ایجاد «ستاد راهبری و پشتیبانی اجرای سند تحول بنیادین» به ریاست معاون اول محترم رئیسجمهور و تصویب کلیات هفت پروژه ملی برای اجرای حقیقی سند تحول.
۲- تأسیس «سازمان تعلیم و تربیت کودک» که از مهمترین نتایج آن میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
الف) سازماندهی کودکستانهای کشور
ب) تهیه دستورالعملهای تأسیس؛ انتخاب مدیران و معاونان کودکستانها
پ) تهیه آییننامه «تربیت اوان کودکی» و ارائه به دولت برای تصویب نهایی
۳- احیا و تأسیس باشگاه دانشپژوهان جوان و اختصاص یک ساختمان ویژه مناسب به آن و تصویب المپیادهای علمی نوین متناسب با مرزهای روز دانش
۴- اصلاح و تقویت اساسنامه سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان و گسترش مدارس تیزهوشان به مناطق محروم کشور
۵- اختصاص بیش از ۲۰ هزار میلیارد تومان در سفرهای استانی رئیسجمهور محترم به توسعه و تجهیز و ساخت هنرستانها، اردوگاهها، خوابگاههای دانشجو معلمان و مدارس نیمهساز
۶- تدوین نقشه راه اجرای سند تحول بنیادین و شاخصهای اندازهگیری پیشرفت آن
۷- تهیه الگوی «مدرسه تراز سند تحول» و آموزش قریب به ۱۰ هزار معلم و مدیر برای راهبری تحول در سطح مدرسه
۸- تهیه آییننامه «برنامه ملی مهارت» و تصویب آن در شورای راهبری و پشتیبانی اجرای سند تحول بنیادین
۹- تهیه برنامه تربیت شش ساحتی دانشجو معلم در دانشگاه فرهنگیان و دانشآموز در مدرسه
۱۰- اصلاح قانون تأسیس و اداره مدارس و مراکز غیردولتی از طریق مجلس شورای اسلامی در چارچوب الزامات سند تحول بنیادین
خداوند را شاکریم که با همت همکاران، تلاش دانشآموزان و همراهی والدین آموزش و پرورش در دولت کارنامه عملکرد قابلقبولی در امور آموزشی و پرورشی برای آینده درخشان این مرز و بوم ترسیم شدهاست. بدون شک در ادامه مسیر تحول در آموزش و پرورش همچنان به هماندیشی، حمایت و همکاری مؤلفههای پویایی نظام آموزشی، دانشآموز، معلم و والدین نیازمندیم.
هوشمند سفیدی
امروز که به مناسبت، زادروز میلاد فرخنده مولای متقیان روز «پدر» نامگذاری شده، فرصت مقتضی است تا از پدرانمان یادی کنیم و مقام و منزلت والای آنان را مورد توجه قرار داده و تجلیل شایسته ای از این بزرگواران داشته باشیم. بی تردید، برای هر شخصی، «پدر» واژه ای پر از احساس و گویای خاطره های فراموش نشدنی است؛ روز «پدر»، فرصت مرور این خاطره هاست، روزی که باید به پاس زحماتی بسیار و درد و رنجی به اندازه یک عمر، به پا خواست و در مقابلشان، سر فرود آورد پس، امروز فرصت بی بدیلی است که از پدرم و پدرانمان یادی بکنیم، به آنان سر بزنیم و صمیمانه و پر از مهر در آغوش کشیم و با تمام وجود، آنان را گرامی داریم و اگر هم آنان را از دست دادهایم و یا به آنان دسترسی نداریم، یادشان را پاس بداریم.
«پدر» در فرهنگ ما، نشانه مسئولیت شناسی است، همچون مادران مان، که عمری پر از مسئولیت دارند، و همین بار مسئولیت، چه بسا واژه شرم و گریز از شرمساری را آویزه گوش آنان می کند تا مبادا در برابر انتظارات و خواسته های همسر و فرزندان شان کم بیاورند و نتواند به مسئولیتی که بر دوش دارد، عمل کنند. من نیز اینک به پدرم می اندیشم که یک عمر کوشید و دوید تا به مسئولیت خود عمل کند، گرچه فقر و رعیتی اجازه نداد اما تا حد توان کوشید تا زیربار مشکلات انبوه سر خم نکند، او را می ستایم و به روح بزرگش درود می فرستم گرچه خود شرمنده او هستم که نتوانستم یار و یاورش باشم و دریغا خیلی از ماها که در سنین جوانی و آن لحظه که باید دستان پدر را بگیریم، این فرصت را نمی یابیم و روزی که منزلت او را در می یابیم، معمولاً او را از دست داده ایم، اینجاست که آه و حسرت ما را در بر می گیرد. اینک می نویسم برای پدری که برای تأمین هزینه تحصیل فرزندش، انگشتش را در چرخ گوشت جا گذاشت و من فرصت آن را نیافتم تا بوسه ای بر انگشت ایثارگر او بزنم او همیشه در وجود من هست و این منم که شرمنده، پدر هستم.
این را ننوشتم تا شخصی سخن گویم، این روایت دردناکی است که هر یک از پدران ما به گونه ای آن را تجربه کرده اند، پدرانی که علی رغم تلاش بیش از حد نمی توانند در تأمین یک زنندگی متوسط برای همسر و فرزندان شان موفق باشند و روز به روز در برابر اقتصاد کم می آورند و بیش از آنکه با خانواده باشند، درگیر تأمین اقتصادی آنان هستند.
پدران ما، همچون مادران ما، انسان های ایثارگری هستند که مدام و هر لحظه باید مقام آنان را پاس داشت؛ نه فقط یک روز، بلکه همه لحظه ها، آنان را که همیشه نگران ما هستند و به ما و بالندگی ما فکر می کنند.
راستی چقدر برای احترام و عزت آنان فکر و عمل می کنیم. بیاید در روز «پدر» با تمام وجود از آنان قدردانی کنیم، از آنان که «برای» ما، «خود» را فراموش می کنند، گویی که مسئول خوشبختی ما هستند و خود را فدای ما کرده اند. شایسته است در همینجا درود بفرستیم برای مادران مان که همیشه نگران ما هستند، بوسه بزنیم بر دستان مادران و پدرانی که نگرانی و شرمندگی را جان می بخشد و جانشان را در این راه تقدیم می کنند، گویی که برای آنان، «خودی» وجود ندارد، جز فرزندان.
امروز باید این نکته را هم تأکید کنم که ما هم نگران و شرمنده مادران و پدران مان هستیم که نمی توانیم آن چنان که باید و شاید، «فرزندی» کنیم. امید آنکه هم تک تک افراد و هم نظام حکمرانی خانواده، به گونه ای رقم بخورد که از بار مسئولیت پدران و نگرانی مادران بکاهد و همه پدران بتوانند در یک مسیر عادی و متعادل به وظایف پدری خود عمل کنند.
درود بر پدرم، پدرانمان و مادرم و مادرانمان
اینکه هر دو نامزد جمهوریخواه، همکاری با یکدیگر ( در قالب رئیسجمهور و معاون ) را تکذیب کردهاند، به معنای پایان گمانهزنیها در خصوص احتمال اتحاد این دو در انتخابات پیش رو میباشد. نباید فراموش کرد که با توجه به محبوبیت هیلی در بین زنان جمهوریخواه، احتمال دارد عدم حمایت انتخاباتی واقعی وی از ترامپ منجر به از بین رفتن بخشی از آرای جمهوریخواهان ( به ضرر سبد رأی ترامپ در انتخابات سال آینده ) شود.
ادبیات تحقیرآمیز ترامپ در قبال نیکی هیلی، مورد توجه بسیاری از رسانههای آمریکایی قرار گرفته است. او ( ترامپ) تاکنون به این صراحت در خصوص هیلی سخن نگفته است.نامزد پیشتاز جمهوریخواهان در جریان یک گردهمایی در کنکورد با اشاره به دوران فعالیت هیلی بهعنوان سفیر آمریکا در سازمان ملل در دوره نخست ریاست جمهوری ترامپ گفت:
«کارش خوب بود اما گزینه مناسبی برای ریاست جمهوری نیست. حالا هم وقتی چنین حرفی میزنم احتمالاً بدین معناست که او قرار نیست بهعنوان معاون اول انتخاب شود. منظورم این است که وقتی حرفهای مشخصی را به زبان میآورید، بهنوعی تکلیف را مشخص میکنید. نمیتوانم بگویم که او گزینه مناسبی برای معاون اولی نیست و اندکی بعد بگویم خانمها و آقایان با افتخار اعلام میکنم که این آدم را انتخاب کردهام! یکی از دلایل انتخاب هیلی در سال ۲۰۱۶ برای فعالیت در دولت این بوده است که قصد داشتم هنری مکمستر، معاون فرماندار وقت کارولینای جنوبی یعنی هیلی را در رأس این ایالت بگذارم!»
به عبارت بهتر، ترامپ عملا مدعی شده دلیل انتصاب هیلی بهعنوان نماینده آمریکا در سازمان ملل، خلاص شدن از شر او در ایالت کارولینای جنوبی بوده است! این بدترین توهین ممکن از سوی رئیسجمهور سابق آمریکا خطاب به هیلی محسوب میشود. فراتر از آن، همگان به یاد دارند که هیلی یکی از مهمترین و کلیدیترین مهرههای سیاست خارجی آمریکا در دوران ریاست جمهوری ترامپ به شمار میرفت و رئیسجمهور سابق آمریکا بارها از وی بهعنوان فردی باهوش و خوشفکر یاد کرده بود! اکنون رئیسجمهور سابق آمریکا رسما هیلی را به یک فرماندار مزاحم( در ایالت کارولینای جنوبی) تشبیه کرده است. نامزدهای پیشتاز در انتخابات اولیه حزب جمهوریخواه از دیرباز حدس میزدند که هیلی بهدنبال معاونت ریاست جمهوری پس از پیروزی ترامپ است. هیلی همواره گفته است که نمیخواهد نفر دوم باشد اما مستقیماً هم نگفته بود که در صورت مطرحشدن این پیشنهاد از جانب ترامپ، آن را رد خواهد کرد.اما اخیرا وی صراحتا گفته که در دولت ترامپ معاون رئیسجمهور نخواهد بود
این در حالی است که بر اساس گزارش سازمان شفافیت بینالملل، جایگاه ایران در شاخص ادراک فساد در سال ۲۰۲۲، از میان 180 کشور دنیا، رتبه ۱۴۷ است که نشاندهنده درجه بالای فساد نسبت به بسیاری از کشورها و همچنین نسبت به گذشته خودمان است که روند رشد فساد را در کشور بیان میکند.
پرسش این است که چگونه میان اظهار تعهد به دین و فساد گسترده میتوان جمع بست؟ چگونه است که شرط ورود به مدیریت، تعهد به انجام تکالیف شرعی است و اگر محرز شود کسی چنین ویژگیای ندارد، نمیتواند به عرصه مدیریت ورود کند، بااینحال این کشور چنین رتبه بالایی از فساد را داشته باشد و هرازچندی، گزارشی از یک فساد و اختلاس کلان بدون مواجهه مشخص با آن منتشر شود؟
این پرسش را از زوایای مختلف میتوان بررسی کرد. یکی از این زوایا، تفاوت نوع نگرش به حکمرانی در دنیای گذشته و دنیای جدید است. در گذشته معمولا هنگام بررسی یک حکومت، سؤال اساسی این بود که چه کسی صلاحیت حکومت را دارد؟ اوصاف وی مورد بررسی قرار میگرفت. اگر فردی، عالم به ضوابط شرع، عادل و در مقام تصمیمگیری شجاع و... بود، فردی شایسته تشخیص داده میشد. این نوع نگاه با شرایط دنیای کهن تا اندازه زیادی سازگاری داشت. در دنیای گذشته، قانون بهعنوان یک متن قابل استناد و بهاصطلاح نهادگرایان قاعده بازی مکتوب، وجود خارجی نداشت. البته قواعد نانوشته وجود داشتند. تفکیک قوا نیز مطرح نبود. سادگی مناسبات اجتماعی و سطح توقعات و انتظارات مردم از حکومتها نیز اقتضای بوروکراسی پیچیده را از دولت طلب نمیکرد. دولت کمترین دخالت در بازار و زندگی عادی مردم را داشت و بیشتر بر حفظ نظم، امنیت و دفاع متمرکز بود و از مردم نیز مالیاتی برای این هزینهها طلب میشد؛ گرچه مالیاتستانیها در بسیاری از موارد ظالمانه بود. با همین نگاه، حاکم نیز والیانی تعیین میکرد که بهمثابه یک ایالت خودمختار عمل میکردند. بهعلاوه اینکه توازن قدرت با توجه به ساختارهای جوامع سنتی میان مردم و حاکم وجود نداشت. با توجه به این نکات، طبیعی بود که بررسی شرایط شخص حاکم در ادبیات سیاسی آن روز از اهمیت بسزایی برخوردار بود.
در دنیای امروز، پرسش تغییر کرده است. دیگر سؤال اساسی چه کسی صلاحیت حکومت را دارد؟ مانند گذشته اهمیت ندارد، بلکه آنچه مهم است چگونه حکومتکردن است. پیچیدگی دنیای امروز در حوزه مدیریت کشوری، روابط خارجی و بینالمللی، افزایش سطح آگاهیهای عمومی، شکلگیری طبقه نخبگان علمی و اجرائی خارج از حاکمیت، شکست تجربه توصیه به حکام برای اجرای عدالت در جامعه و گستره تعهدات و وظایف دولت در برابر جامعه موجب شده است تا رویکرد از چه کسی به چگونگی حکمرانی معطوف شود. وجود فساد معلول فقدان احزاب قوی و مستقل، نهادهای مدنی، رسانههای آزاد، عدم شفافیت و پاسخگویی دولتمردان است. تجربه کشورها نشان میدهد که نمیتوان در دنیای مدرن با معیارهای جوامع گذشته، مدیریت موفقی داشت.