صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۱۵ بهمن ۱۴۰۲ - ۰۸:۰۴  ، 
شناسه خبر : ۳۵۵۹۴۸

انتخابات، سنگر ملت 

سعدالله زارعی
انتخابات 11 اسفند مجلس خبرگان رهبری و مجلس شورای اسلامی زیر ذره‌بین دشمنان این ملت قرار دارد. استعمارگران غربی در طول حدود 200 سال گذشته بیشترین ضربه را از این ملت خورده‌اند؛ از نهضت تنباکو که با فتوای مرجعیت و با حمایت قاطع مردم بساط قرارداد ضدملی انحصار تنباکو و توتون برچیده شد تا امروز که مردم غزه با تأسی به انقلاب ایران در مقابل غرب و رژیم جنایتکار تحت حمایت آن ایستاده‌اند، غرب پی‌در‌پی از ملت ایران سیلی خورده و در هر سیلی یک گام به عقب پرت شده است. 
مهم‌ترین مسئله غرب در رابطه با ایران و انقلاب اسلامی، حضور گسترده مردم ایران در صحنه دفاع از تمامیت ارضی کشور و آرمان‌های دینی و انقلابی بوده است. غربی‌ها به‌خوبی می‌دانند که نه حمله نظامی و نه تحریم اقتصادی و نه ایجاد ائتلاف‌های ضدایرانی، هیچ‌کدام نمی‌توانند به نتیجه برسانند. تجربه 45 سال گذشته که انواعی از این اقدامات را به اجرا گذاشته‌اند به آنان یادآور می‌شود هیچیک از راه‌هایی که هر کدام کشورهایی را از پا درآورده‌اند، در مورد ملت ایران کارساز نیست.
 بر این اساس بعد از آنکه به تعبیر «دونالد ترامپ» رئیس‌جمهور نژادپرست وقت آمریکا «تحریم‌های فلج‌کننده علیه ایران» راه به جایی نبرد، نظریه «فروپاشی از درون» روی میز قرار گرفت. در این میان مقامات ابله آمریکا با اشاره به بعضی آشوب‌های طراحی و هدایت‌شده مدعی شدند به‌زودی در تهران جشن پایان انقلاب اسلامی را برگزار کرده و به ده‌ها سال مخمصه با ایران پایان می‌دهند البته آنان کاخ سفید را ترک کردند در حالی که در 1000 کیلومتر اطراف ایران هم امنیت نداشته و ترامپ در پایگاه عین‌الاسد عراق گفت «ناگزیریم برای اینکه شناخته نشویم، پرده‌های هواپیمای نظامی خود را بکشیم!»
ملت ایران در طول دو سده گذشته همواره نقش اساسی در به‌هم زدن نقشه‌ها و توطئه‌های غرب داشته است حتی آنگاه که در سطح کشورهای منطقه با مشکل اساسی مواجه شده‌اند پای امثال سید جمال‌الدین اسدآبادی‌ها و میرزامحمدتقی شیرازی‌ها که ایرانی بوده‌اند در میان بوده است. غرب برخلاف بسیاری از کشورهای دیگر هیچ‌گاه نتوانسته برای دوره‌ای طولانی بر ایران مسلط شود. ملت در شدیدترین دوره‌های تاریخی مثل دهه‌های 1290 و 1300 که ایران گرفتار اشغال نظامی یا درگیر قحطی شدید بود، تسلیم نشد و هرگاه ضربه‌ای دریافت کرد با ضربه‌ای شدیدتر پاسخ داد. ایران در این دوره 200 ساله نهضت پشت نهضت را تجربه کرده است. در همه این نهضت‌ها، «مردم ایران» جوهر دینی و ملی خود را نشان داده‌اند. غرب با این ملت مشکل دارد و راه‌حلی هم برای آن ندارد، بنابراین خود این ملت را در آماج حملات قرار داده است. در زمان تحریم‌های شدید، خبرنگار از «مایک پمپئو» وزیر خارجه وقت آمریکا که طرحی 12 ماده‌ای علیه ملت ایران تهیه کرده بود، پرسید این تحریم‌ها در عمل مردم ایران و به‌خصوص طبقات کم‌درآمد را زیر فشار شدید قرار می‌دهد، چطور نام تحریم‌ها را تحریم جمهوری اسلامی گذاشته‌اید؟ پاسخ داد بله آنان زیر فشار شدید قرار می‌گیرند تا دست از حمایت از نظام سیاسی ایران بردارند! 
آمریکایی‌ها مدعی حمایت از دموکراسی یعنی مشارکت مردم در تعیین سرنوشت خود هستند که البته حمایت مطلق از رژیم‌هایی که در 100 سال یک انتخابات هم نداشته‌اند، دروغ بودن این داعیه را نشان می‌دهد، در مواجهه با ایران، دموکراسی را دشمن خود می‌دانند چرا که مشارکت مردم ایران در تعیین سرنوشت خود بزرگ‌ترین مشکل غرب و به‌ویژه آمریکا در طول 100 سال اخیر بوده است. این مشارکت، قبل از انقلاب در قالب نهضت‌ها و پس از انقلاب، عمدتاً در قالب شرکت در انتخابات‌ها بوده است. این نشان می‌دهد از نظر آمریکا تعیین سرنوشت این مردم باید توسط آنان رقم بخورد، یعنی اختیار از مردم سلب و به آنان واگذار شود. محمدرضا شاه که از طریق انگلیس سرکار آمد و از طریق آمریکا مانده بود، می‌گوید در هنگام انتخابات دهه 1320 - و البته در دهه‌های پس از آن نیز - سفارت آمریکا یکی دو روز پیش از انتخابات، یک لیست 80 نفره و سفارت شوروی یک لیست 12 نفره را به نخست‌‌وزیر ایران تحویل داده و می‌گفتند اینها باید انتخاب شوند و مجلس ایران بدین‌‌صورت شکل می‌گرفت. حاصل چنین رژیم و چنین مجلسی هم معلوم بود اگر انگلیس یا آمریکا اراده می‌کردند قطعه‌ای از ایران جدا شود، مجلس ایران به آن رأی می‌داد و چه رسد به اینکه در مورد سایر شئون مردم ایران مثل امور مالی، امور نظامی، امور فرهنگی، امور صنعتی و علمی، امور اقتصادی، امور سیاسی و سیاست خارجی ایران نظری داشته باشند. بنابراین از منظر غرب، دموکراسی تعریف خاصی دارد و اگر منجر به حفظ منافع و اغراض غرب نباشد، یک جنگ تلقی می‌شود. 
به عبارت دیگر مشارکت مردم ایران در انتخابات مجلس، ریاست‌جمهوری، شوراها و... از منظر آمریکا و غرب میدان جنگ است و باید با تمام قوا در مقابل آن ایستاد. رویه غرب در مقابل حضور مردم ایران در انتخابات همیشه همین بوده است. انتخابات و شرکت مردم همیشه از سوی غرب محکوم شده و دموکراسی ایرانی به چالش کشیده شده چرا که این دموکراسی مقدمه حرکت عمیق‌تر و گسترده‌تر ایران به سمت استقلال و اقتدار بوده است. همین الان تمام بوق‌های غرب، ملت ایران را ابلهانه به عدم مشارکت در انتخابات فرامی‌خوانند چرا که  
«کاهش مشارکت» از نظر غرب یعنی کاهش استقلال و اقتدار ایران. 
غرب گمان می‌کند آنان که در انتخابات شرکت نمی‌کنند با آنان در کاستن از استقلال و اقتدار ایران مشارکت می‌کنند و از این‌رو همواره شاهد بوده‌ایم حجم توطئه‌های غرب علیه ایران با میزان مشارکت مردم گره خورده و کم و زیاد شده است. مثلاً کاهش نسبی مشارکت مردم در انتخابات دور ششم ریاست‌جمهوری نسبت به دور پنجم (دوره اول و دوم ریاست‌جمهوری مرحوم آیت‌الله‌ هاشمی رفسنجانی) سبب تشدید فشار غرب به ایران گردید و دودش به چشم مردم ایران رفت، کمااینکه افزایش مشارکت در دوره‌های بعد غرب را به تأمل واداشت و حوادثی که در دوره‌ای برای افغانستان و عراق پیش آمد برای ایران پیش نیامد، کاملاً واضح بود که درصدی از کینه‌ای که غرب از ایران در دل داشت، علیه عراق و افغانستان در دل نداشت. در آن زمان غربی‌ها خط و نشان هم کشیدند و دولت و مجلس ایران هم همگرایی زیادی با غرب داشتند، اما در عین حال غرب جرأت عملی کردن تهدیدهای خود علیه ایران پیدا نکرد و این در حالی بود که ایران یک‌تنه شکست نظامی آمریکا و انگلیس در افغانستان و عراق را دنبال می‌کرد و دست اخر هم با میدان‌داری ملت‌های این دو کشور به اخراج نظامیان غرب از عراق و افغانستان منجر شد. 
الان هم غرب به خوبی می‌داند ایران در کنار مقاومت جانانه مردم مظلوم و مقتدر غزه ایستاده و  ابتدا در جریان عملیات 15 مهر طوفان‌الاقصی و سپس در جریان چهار ماه مقاومت غزه مهم‌ترین عامل منطقه‌ای در شکست سنگین رژیم غاصب است. همان‌طور که بایدن و نتانیاهو با صراحت و به‌طور علنی اعلام کرده‌اند، شکست رژیم اسرائیل در غزه، شکست راهبردی و جبران‌ناپذیر و پرپیامد غرب است. به همین دلیل رژیم صهیونیستی علی‌رغم ریسک بالای حمله به نیروهای ایرانی که تا پیش از این به جز در موارد معدود از آن اجتناب کرده بود، به طور پیاپی مرتکب شده و بایدن در نامه‌های پیاپی ایران را از حمایت از مردم غزه در جنگ با اسرائیل برحذر داشته است و علی‌رغم همه اینها همین دیروز رئیس سابق سرویس جاسوسی اسرائیل - موساد - اعلام کرد «جنگ در غزه به پایان رسیده و حماس در آن پیروز شده است.»
غرب می‌داند این پشتوانه مردمی است که جمهوری اسلامی را در میانه همه میدان‌های مهم منطقه به طرف پیروز تبدیل کرده است. 
هیچ دولتی نمی‌تواند بدون داشتن پشتوانه محکم در صحنه‌های حساس حضور یافته و در آن به موفقیت برسد. اگر ایران اجازه نمی‌دهد در غرب آسیا هیچ رخدادی که مصالح و امنیت مسلمانان و مصالح و امنیت ایران را به خطر می‌اندازد، به وقوع بپیوندد، به واسطه حمایت قوی مردم است. اگر ایران از مقاومت یمن در حالی که پنجه در پنجه غرب افکنده حمایت می‌کند و مانع شکل‌گیری سیاست‌های ضداسلامی و ضدایرانی در آبراه دریای سرخ می‌شود، به واسطه حمایت جدی مردم ایران است. اگر ایران اجازه جاگیری دشمنان مسلمانان و دشمنان ایران در عراق نمی‌دهد و نظامیان آمریکایی را در پایگاه‌ها حبس کرده، به واسطه حمایت مردم ایران است. 
انتخابات پیش روی مجلسین خبرگان و شورای اسلامی از این حیث در کانون فشار دشمنان ملت ایران قرار گرفته است. نظام جمهوری اسلامی یک نظام مستقر است و انتخابات به تنهائی تأثیری در وضع یک نظام مستقر نمی‌گذارد اما در وضع ملت اثر می‌گذارد. انتخابات پیش‌رو میزان‌الحراره‌ای است که اگر در تراز باشد، دشمن را از فشار بر مردم مأیوس می‌کند و اگر نباشد، دشمنی علیه ملت افزایش می‌دهد. 
درباره حمله بامدادی آمریکا
محمدصادق مصدق 
آمریکا که سال‎هاست با حضور نظامی در منطقه غرب آسیا در راستای منافع خود و متحدانش این منطقه را دچار ناامنی و بی ثباتی کرده است، هر از گاهی با اقدامات تهاجمی به آتش‎افروزی در این منطقه حساس دامن می‎زند. در جدیدترین اقدام در این زمینه، فرماندهی مرکزی آمریکا موسوم به سنتکام در بیانیه‎ای اعلام کرد که بامداد شنبه نیروهای ارتش ایالات متحده بیش از 85 نقطه را با هواپیماهای متعدد از جمله بمب‌افکن‌های دوربرد که از ایالات متحده پرواز کردند، هدف قرار دادند که در این حملات هوایی بیش از 125مهمات دقیق به کار گرفته شد. در این خصوص نکاتی قابل ذکر است:
1-آمریکایی‌ها در آستانه انتخابات ریاست جمهوری2024 در دوگانه حساس و سرنوشت‌سازی گرفتار آمده‌اند. از یک‌سو سکوت آنان پس از حمله مقاومت عراق به پایگاه ارتش آمریکا سبب می‎شد که بایدن و دموکرات‌ها تحت فشار سنگین جمهوری‌خواهان قرار بگیرند. از سوی دیگر به دنبال تشدید تنش و استمرار درگیری‌ها در منطقه نیز نیستند، چون امنیتی شدن فضای منطقه و جهان، موقعیت دموکرات‌ها را در انتخابات آینده تضعیف خواهد کرد و این ماجراجویی در نهایت به نفع جمهوری‌خواهان تمام خواهد شد.
2-آمریکا دربرابر دو گزینه آغاز جنگ وسیع و گسترده و نیز سکوت و عدم پاسخگویی، گزینه میانه را که پاسخ محدود و گذرا بود، بر‌گزید. هرچند بایدن رئیس جمهور آمریکا در بیانیه خود در راستای فضاسازی‌های تبلیغاتی از حمله به پایگاه‌های سپاه پاسداران نام ‌برد و حتی برخی رسانه‌ها از شهادت برخی نیروهای نظامی ایرانی نام بردند، اما هیچ کدام از این خبرسازی‌ها نسبتی با واقعیت نداشت.
3-بخش عمده اهداف موردحمله در عراق و سوریه پیش از حمله تخلیه شده بودند. هرچند مقاومت برای جلوگیری از غافلگیری و برهم خوردن امنیت منطقه توسط تروریست‌ها برخی مقرها را نگه داشت و البته به نظر آمریکایی‌ها یکی دو نقطه‌ای را که تازه نقل مکان شده بود، هدف قرار دادند. همچنین گفته می‌شود استخبارات الحشدالشعبی توانسته بود با اقدامات فنی خود زمان دقیق حمله را تشخیص دهد و اقدامات پدافندی بیشتر قبل از حمله صورت گیرد. در همین حال ستاد مشترک آمریکا اعلام کرده که هرچند برخی مقرها تخلیه شده بود اما ما به بمب‌های خود اطمینان داریم و مطمئنیم که این حملات توانایی حمله گروه‌های مقاومت را تحت تاثیر قرار داده است! سوال این است که دقیقا چه مراکزی هدف قرار گرفته است که در اوج بمباران‌ها،  رگبار راکتی به سمت پایگاه کونیکو و پایگاه حریر شلیک شد؟
4-  انجام نزدیک به 170 حمله به پایگاه‌های آمریکا و سوریه توسط گروه‌های حشدالشعبی در سه ماه اخیر، تنها بخشی از اقدامات محور مقاومت برای مجازات هم‌پیمانان رژیم صهیونیستی در منطقه است که دستشان به خون هزاران زن و کودک بی‌گناه فلسطینی آغشته است.گروه‎های مقاومت در منطقه از جمله در عراق بارها اعلام کرده اند که حملات آن‎ها به پایگاه های آمریکایی در عراق و سوریه در واکنش به پشتیبانی های کلیدی واشنگتن از تل آویو صورت می گیرد. این گروه‎ها بارها تاکید کرده اند که این حملات تا زمان تغییر سیاست آمریکا در این زمینه و وادارکردن رژیم صهیونیستی به توقف حملات به نوار غزه و نسل کشی فلسطینی ها ادامه خواهد یافت. تاکید حرکة‌النجبا و اصحاب‌الکهف پس از تعلیق حملات کتائب حزب‌ا... عراق، برای تداوم حمله به پایگاه‌های آمریکایی در همین راستاست.
5-دست آمریکایی‌ها در منطقه زیر تیغ گروه‌های مقاومت است. آن‌ها نه این‌که نخواهند، بلکه نمی‌توانند پروژه بنیادین علیه جبهه مقاومت ترتیب دهند و به اجرا بگذارند. واقعیت صحنه و میدان تحولات جاری منطقه گویای آن است که امکانات و مقدورات جبهه مقاومت برای تنظیم و کنترل رفتار آمریکا، متناسب، فراوان و در سطح منطقه گسترش پیدا کرده است؛ این یعنی آمریکایی‌ها از ایجاد ترتیبات امنیتی موردنظر خود در منطقه غرب آسیا دچار چالش جدی شده‎اند. البته مثل همیشه آمادگی مناسب در نیروهای مسلح کشورمان وجود دارد اما همچنان احتمال استفاده از حملات سایبری، ترور و خرابکاری در کشور نیز توسط دشمن زخم خورده وجود دارد
 
انقلاب مردمی و مردم انقلابی
داود عامری
نگاهی به تحولات سیاسی و اجتماعی در کشور‌های مختلف جهان، نشان می‌دهد که بی‌هیچ اغراق و تردیدی می‌توان گفت که انقلاب اسلامی ایران، یک انقلاب کاملاً مردمی بود که در آن مهم‌ترین نقش را قاطبه مردم بر عهده داشتند.
نگاهی به تحولات سیاسی و اجتماعی در کشور‌های مختلف جهان، نشان می‌دهد که بی‌هیچ اغراق و تردیدی می‌توان گفت که انقلاب اسلامی ایران، یک انقلاب کاملاً مردمی بود که در آن مهم‌ترین نقش را قاطبه مردم بر عهده داشتند. به عبارت دیگر باید گفت که تا قبل از انقلاب اسلامی، هیچ کدام از مکاتب دینی، نتوانسته بودند آرایش روشنی از انقلاب و معنویت دینی را در یک جامعه ترکیب کنند که حاصل آن شکل‌گیری یک انقلاب شکوهمند با حضور عموم مردم به رهبری یک فقیه دینی باشد؛ لذا انقلاب اسلامی ضمن آنکه از ابتدای شروع خود حامل یک فرهنگ سیاسی دینی بود، از سوی دیگر حاصل تنها تلاش جامعه نخبگی برای بسیج مردم نبود، بلکه نتیجه هم مسیری نخبگان و حلقه‌های میانی و مردم بودند که جامعه را به سوی اهداف مشخص هدایت کرد، بنابراین انقلاب اسلامی را می‌توان بی‌هیچ تردید و شبهه‌ای، مردمی‌ترین انقلاب تاریخ در تحولات سیاسی و اجتماعی جهان نامید، که تمامی ارکان جامعه خود را با حضور حداکثری، به یکباره تغییر دادند. 

 امام خمینی (ره) برای همراه‌سازی و یکپارچه کردن جامعه، و پیوند زدن نخبگان و مردم از سال ۴۲ در جامعه ایران این تفکر و اندیشه را ترویج و تبیین می‌کردند؛ لذا آمادگی ذهنی جامعه و تأثیرگذاری روش مردمی امام (ره) در طول مبارزه توانست تمامی ملت را علیه نظام حاکم بسیج کند و حاکمیت پهلوی را که احساس می‌کرد در اوج قدرت و استحکام تاریخی خود قرار دارد، فرو بریزد. 
امروزه هیچ گروه سیاسی و غیر سیاسی نمی‌تواند مدعی شود که تحرکات آن‌ها یا برنامه‌های جریان آن‌ها توانست نظام استبدادی را در ایران فرو بریزد و همگان از تحلیلگران داخلی و بین‌المللی متفق القول هستند که انقلاب اسلامی حاصل اجتماع و خواست همه مردم ایران به رهبری امام (ره) بوده است. 
اما نگاهی به تاریخ انقلاب اسلامی نشان می‌دهد که سیاست‌های استقلال طلبانه و عدالت خواهانه نظام اسلامی، مورد پسند بسیاری از قدرت‌های بزرگ و کوچک در منطقه و جهان نبوده است، لذا برای مقابله با تناور شدن نهال جمهوری اسلامی ایران که حاصل خیزش مردم انقلابی به رهبری امام (ره) بود، با توطئه‌های زیادی مواجه شد. 
حاکمیت مردم در ایران، از اولین روز‌های پس از استقرار با توطئه‌های ریز و درشت مواجه شد. ترور‌های کور و فشار‌های سیاسی در عرصه بین‌المللی و حمایت از گروهک‌های تروریستی مثل منافقین به واسطه حضور مردم در صحنه حمایت از انقلاب خود، ناکام ماند و دشمن به واسطه ناکامی در شکست دادن مردم ایران، جنگی نابرابر و ناجوانمردانه را به دست یک دیکتاتور شناخته شده علیه ایران اسلامی به راه انداخت و تمام امکانات مادی و معنوی جهان استکباری را در حمایت از رژیم بعثی صدام به میدان آورد. 
 در این آزمون بزرگ، رمز پیروزی انقلاب اسلامی، به ریسمان محکم حمایت از بقای آن تبدیل شد. مردم انقلابی در سراسر ایران با بسیج تمامی امکانات خود و حضور جوانان غیور و مؤمن در جبهه‌های مبارزه با دشمن، برگ زرین و بی‌بدیلی را در تاریخ انقلاب اسلامی رقم زد. 
تاریخ ۸ سال دفاع مقدس، تاریخ حماسه و دفاع است. حماسه ملتی انقلابی که با گوش جان سپردن به ندای رهبر انقلاب خود، برای دفاع از بقای انقلاب و میهن خود، پای در میدان مبارزه با دشمن گذاشتند و با بذل جان عزیزترین فرزندان خود، یکی از بزرگ‌ترین حماسه‌های تاریخ این سرزمین را رقم زدند. 
۸ سال دفاع مقدس مشحون از روز‌های حماسه و افتخار است که رزمندگان دلیر ملت ایران خلق کردند و نتیجه آن تعالی فرهنگ دفاعی کشور و ظهور فرهنگ متعالی و انسان‌سازی به نام فرهنگ دفاع مقدس است که آبشخور آن، خون هزاران شهید والامقام است که یادگاری ارزشمند به نام فرهنگ دفاعی متعالی با پشتوانه اخلاص و ایثار بر جای گذاشتند، تا تداوم انقلاب اسلامی با رهبری‌های داهیانه امام خامنه‌ای (مدظله العالی)، استوار‌تر از همیشه به راه خود ادامه دهد. 
رمز پیروزی انقلاب اسلامی در همه صحنه‌ها و مقابله با تهدیدات در حضور مردم نهفته بود و رمز حرکت به سوی تحقق کامل آرمان‌های آن نیز در حضور و حمایت مردم و رهبری آن نهفته است، لذا وحدت و یکپارچگی ملی، بزرگ‌ترین و مهم‌ترین سرمایه انقلاب اسلامی برای حرکت به سوی اهداف بزرگی است که مردم بزرگ ایران به رهبری معمار کبیر انقلاب، برای رسیدن به آنها، ریشه‌های نظام استبدادی را از این سرزمین برکندند و با هدایت‌های عالمانه رهبر معظم انقلاب تداوم پیدا کرد و حاصل آن ایران سرافراز و بلند آوازه در معادلات جهانی است

برنز چه چیزی را کتمان می‌کند؟
حنیف غفاری
ویلیام برنز، رئیس سازمان سیا در مقاله‌ای با عنوان «توان جاسوسی و توان حکومتی» که در مجله فارین افرز منتشر شد، ادعای قابل تاملی را مطرح ساخته است: «آمریکا به تنهایی مسئول حل هیچ یک از مشکلات آزاردهنده خاورمیانه نیست، اما هیچ‌کدام این مشکلات را نمی‌توان بدون رهبری فعال آمریکا مدیریت کرد، چه رسد به حل آنها.»
 
درخصوص ادعای برنز، دو نکته اساسی وجود دارد که اساسا نمی‌توان به‌سادگی از کنار آن‌ها گذشت:
 
نخست این‌که واشنگتن حتی به‌صورت بالقوه نیز نمی‌تواند تمام یا بخشی از راه‌حل معضلات منطقه غرب آسیا باشد، زیرا مولد و مصدر اصلی بحران‌های جاری در این حوزه ژئو استراتژیک محسوب می‌شود. به عبارت بهتر، وجه اشتراک دکترین روسای جمهورآمریکا درحوزه سیاست خارجی وروابط بین‌الملل، خلق بحران‌های مزمن وخودساخته است. دموکرات‌ها و جمهوریخواهان اساسا بحران زیست بوده وایجاد ثبات وصلح درغرب آسیا وبرخی نقاط دیگرمانند آسیای مرکزی، آمریکای لاتین و شرق آسیا را خط قرمز راهبردی و تاکتیکی خود تلقی می‌کنند. تاسیس داعش و دیگر گروهک‌های تروریستی توسط دستگاه‌های اطلاعاتی و نظامی آمریکا نیز نشأت گرفته از همین بحران زیست بودن واشنگتن است. در چنین شرایطی باید بخشی از جمله برنز را درست دانست؛ این‌که آمریکا به‌تن‌هایی مسئول حل هیچ یک از مشکلات آزاردهنده منطقه غرب آسیا نیست! با این حال برنز اشاره‌ای به مصدر این بحران‌ها ـــ که خود کاخ سفید است ـــ نکرده است!
 
نکته دوم، به ارائه راه حل معضلات جاری از سوی رئیس سازمان سیا معطوف می‌شود. برنز می‌گوید، برای حل این بحران‌ها و حتی مدیریت‌شان، باید تن به رهبری فعال آمریکا داد. صورت‌بندی ادعای برنز چندان دشوار به نظر نمی‌رسد: این‌که آمریکا بحران‌ها را خلق می‌کند، در قبال حل آن‌ها مسئولیتی به‌عهده نمی‌گیرد و درنهایت، صرفا در صورت پذیرش رهبری و محوریت واشنگتن، حاضر است با بازیگرانی که در متن و فرامتن بحران خلق شده وجود دارند، وارد مذاکرات و بده بستان‌هایی شود. گرچه برخی تصور می‌کنند ویلیام برنز فردی کارکشته و باتجربه در عرصه دیپلماسی و سیاست خارجی محسوب می‌شود، اما مواضع اخیر وی نشان داد که اتفاقا قدرت تحلیل و شناخت ماهیت پنهان و حتی ابعاد آشکار تحولات جاری در منطقه غرب آسیا و نظام بین‌المللی را نداشته و در آینده نیز نخواهد داشت. برنز مانند جوبایدن، خود را نماد یک بازیگر خلاق و فعال در حوزه سیاست خارجی قلمداد می‌کند، اما قرائت ساده انگارانه او در قبال بحران‌های خودساخته واشنگتن در عرصه جهانی به وضوح نشان می‌دهد که هنوز برخی پیش‌فرض‌های نادرست ذهنی و عملیاتی در ذهن رئیس سازمان سیا سایه افکنده است. عقب‌نشینی مفتضحانه ناتو از افغانستان، شکست آمریکا در هدایت تحولات پسینی جنگ اوکراین و درنهایت، شکست مشترک کاخ سفید و کابینه رژیم صهیونیستی در جنگ غزه به‌وضوح نشان می‌دهد برنز و بایدن حتی در مواردی قدرت توصیف حداقلی تحولات جهانی را ندارند، چه رسد به مدیریت آنها! بحران‌سازی‌های واشنگتن در نقاط گوناگون دنیا ازجمله غرب آسیا تبدیل به پاشنه آشیل آمریکا شده و قطعا مدیریت این بحران‌های خودساخته ازعهده الاغ‌ها و فیل‌ها درکاخ سفید و کنگره خارج خواهد بود. شاید تنها تفاوت برنز با امثال سالیوان و بلینکن و بایدن مربوط به درک ملموس بحران توسط رئیس کنونی سازمان سیا باشد. تحلیل محتوای یادداشت اخیر ویلیام برنز به وضوح اثبات می‌کند که او و همراهانش در نهاد‌های اطلاعاتی آمریکا سیگنال‌های سلبی و بازدارنده‌ای را در قبال آینده دریافت کرده اند.

نقش دورهمی‌های ادبی در شناسایی فرهنگ

محمدرضا رفیعی راد 

 چند وقتی است که به همت گروه فرهنگی شاهدان شیراز و با دعوت به حضور دوستداران فرهنگ و ادب شهر راز و برنامه ریزی خلاقانه فرهیخته ارجمند جناب آقای سید محی الدین حسینی ارسنجانی دبیر اجرایی گروه فرهنگی شاهدان شیراز در اول یا آخر هر ماه برنامه «پسینی دلگشا با شعر حافظ» در هتل سنتی راد برگزار و اساتید ادبی و شاعران، دوستداران شعر و ادب پارسی و حافظ پژوهان برگزار می‌گردد. برنامه به این شکل است که در ماه‌های آتی برنامه های ادبی شبی با شاعران ملی و میهنی برگزار و علاوه بر حضرت حافظ، استادن بزرگ و سرشناس وادی شعر و ادب فارسی همچون سعدی و مولوی ،فردوسی و جامی، سنایی و رودکی، نظامی و عطار، ابن یمین فریومدی، پروین اعتصامی، عطار نیشابوری، بیدل دهلوی، باباطاهر عریان، شهریار و ناصرخسرو، صائب تبریزی و…. بهتر و بیشتر معرفی خواهند شد.

هدف ما این است که در اجرای برنامه های فرهنگی و دورهمی های فرهنگوران و اهل علم و ادیبان و عموم مردم رجوعی دوباره به تاریخ و فرهنگ کهن خود داشته و با بافت تاریخی شیراز آشتی دوباره ای داشته باشند. سعی کرده‌ایم در اجرای برنامه های مختلف شاهدان شیراز افراد بیشتری از طیف‌های مختلفی را به نوعی به بازدید از بافت تاریخی شیراز دعوت کنیم که علاوه بر علاقه مندی و تعهد به شیراز در رابطه با این شهر زیبا و تاریخی تلاشها و خدماتی داشته و یا کتابهای ارزشمند و پرباری به رشته تالیف در آورده و آثاری از خود بر جای گذاشته باشند. برگزاری برنامه‌های متنوع و جالب توجه در گروه فرهنگی شاهدان شیراز و هتل سنتی راد در هفته های پایانی سال تداوم واستمرار خواهد یافت، ادعایی نداریم اما به لطف الهی و همراهی خوب مردم و فرهنگوران و تلاش اعضای بزرگوار گروه فرهنگی شاهدان شیراز برنامه های پیش بینی شده امان یکی پس از دیگری به نحوی آبرومندانه به اجرا در آمده و منبعد هم بهتر و بیشتر برپا خواهد شد تا بلکه سهم و مشارکتی هر چند کم و محدود در ارتقا و توسعه فرهنگ غنی ایرانی و تاریخ و تمدن استان فارس و کلانشهر زیبای شیراز داشته باشیم به آن امید که شیراز حیات تاریخی و اجتماعی درخشان و گذشته پرافتخار و پیشین خود را گرباره باز یابد. در پایان از اصحاب خبر و اهالی رسانه استان و کشور که بی هیچ چشمداشتی به پوشش خبری و انعکاس اخبار و رویدادهای فرهنگی و ادبی،هنری و ورزشی و…گروه فرهنگی شاهدان شیراز پرداخته و ما را یاری میدهند بی نهایت متشکریم

چگونه فوتبال کام مردم را شیرین کرد
غرور، تعصب، حماسه
مهدی طاهرخانی
 عصر شنبه 14 بهمن 1402 بدون شک در «حافظه تاریخی» فوتبال ما ماندگار خواهد شد؛ بی‌توجه به اینکه در دیدار نیمه‌نهایی چه می‌کنیم و در صورت صعود به فینال چه چیزی در انتظارمان است. ما یک ماموریت بسیار بزرگ داشتیم که به اندازه فتح جام برای‌مان ارزش داشت و به گونه‌ای عجیب در طول چند دهه گذشته به یک طلسم بزرگ مبدل شده بود؛ پیروزی برابر ژاپن.
اگر مبنا را به صورت نمادین سال 1370 خورشیدی قرار دهید بدون شک هیچ کشوری ما را به اندازه فوتبال ژاپن آزار نداده است. تیم فوتبال نیسان این کشور در بازی برگشت فینال جام در جام آسیا به تهران آمد و پرسپولیس را برد و قهرمان شد. چند سال بعدش جوبیلو ایواتا باز هم در فینال و این بار جام باشگاه‌های آسیا به تهران آمد و مقابل استقلال جام را بالا برد. ۲ دهه بعد مجددا کاشیما از ژاپن بود که مقابل چشمان 80 هزار هوادار پرسپولیسی، جام ارزشمند لیگ قهرمانان آسیا را ربود. این نتایج را بگذارید کنار شکست 3 بر صفر ایران در نیمه‌نهایی دوره قبل جام ملت‌های آسیا؛ همان شکستی که مانع حضور تیم کی‌روش در فینال شد. آخرین خاطره شیرین ما نسبت به سامورایی‌ها مربوط به فروردین سال 1384 است  که در راه صعود به جام ‌جهانی 2006 با 2 گل وحید هاشمیان در ورزشگاه آزادی موفق به شکست‌شان شدیم. این سلسله شکست‌های متوالی باعث شده بود فوتبال ژاپن برای ایران تبدیل به یک شمشیرزن شکست‌ناپذیر شود. همیشه قبل از هر بازی به گونه‌ای خودمان را شکست‌خورده می‌دانستیم و بعد از بازی هم می‌گفتیم؛ خب! فاصله ما با آنها همین است و نمی‌شود کاری‌ کرد.
نیمه نخست بازی روز گذشته که با برتری یک بر صفر ژاپنی‌ها تمام شد، تقریبا همه به یک شکست دیگر ایمان آورده بودیم و کمتر کسی باور به بازگشت داشت اما سرانجام لحظه موعود فرا رسید. جای همه آنهایی که نبودند خالی؛ چه آن بزرگانی که دیگر فوتبال بازی نمی‌کنند، چه رحمت‌شدگانی که به دیار باقی شتافته‌اند. دیروز روز انتقام از همه آن شکست‌های سریالی بود. فوتبال ژاپن در طول یک سال گذشته، بعد از عبور از آلمان و اسپانیا و شکست سایر تیم‌های بزرگ، رسما خودش را از فوتبال آسیا جدا کرده بود و قبل از هر تورنمنتی در این قاره، خودش را قهرمان بلامنازع می‌دانست. شاید خواست خدا همین بود که آنها در پایان نیمه نخست، از پیروزی و برتری‌شان مطمئن شوند. 
اما حقیقتا چه شد که بچه‌های ما در نیمه دوم نه تنها از حیث نتیجه که از همه لحاظ در آمار و مسائل فنی برتر شدند؟ مگر همین تیم 3 روز قبلش یک بازی پرفشار 120 دقیقه‌ای مقابل سوریه را پشت سر نگذاشته بود؟ مگر از لحاظ سنی بسیاری از بازیکنان ما مرز 30 سال را رد نکرده بودند؟ پس چه اتفاقی افتاد که ما آنگونه صاعقه‌وار به بازی بازگشتیم؟ اگر همه چیز را به بعد روحی و روانی و مباحثی چون غیرت  بازیکنان‌مان مرتبط کنیم، ظلم بزرگی به داشته‌های فنی کادر فنی و شخص امیر قلعه‌نویی کرده‌ایم. اگر همانند تیم‌ ملی فوتبال عراق با کاشتن اتوبوس و 100 دقیقه دفاع، موفق به شکست دادن ۲ بر یک سامورایی‌ها می‌شدیم، شاید می‌شد غیرت و دوندگی بی‌امان بچه‌ها را مؤلفه شاخص این شگفتی عنوان کرد اما زبان آمار و مهم‌تر از آن نوع بازی تیم‌ ملی فوتبال کشورمان پرده از یک حقیقت دیگر برمی‌دارد. 
آنچه تیم‌ ملی فوتبال ایران در نیمه دوم ارائه داد، مجموعه‌ای بود از برتری تاکتیکی و مایه گذاشتن بازیکنان از همه وجودشان. 
نیمه دوم، امیر قلعه‌نویی همانی را نشانه رفت که چشم اسفندیار حریف بود. ارسال متوالی توپ‌ به پشت مدافعان ژاپن و سپس استارت‌های انفجاری آزمون و محبی. ما با همین روش 2 گل زدیم که یکی از آنها تنها به واسطه چند سانتیمتر آفساید اعلام شد. موتور محرک حریف در میانه میدان، بازیکن ریزنقش سوسیه داد یعنی کوبو بود. تنها و تنها یک بار در نیمه دوم امید ابراهیمی توپ مهمی را در میانه زمین لو داد و چیزی نمانده بود کوبو با یک ضربه کات‌دار، دروازه ایران را برای بار دوم باز کند که خوشبختانه ضربه‌اش راهی به چارچوب دروازه بیرانوند نداشت.
اگر از آن اشتباه مهلک فاکتور بگیریم، می‌شود با قاطعیت گفت دوندگی بی‌امان ۳ بازیکن ما در میانه میدان، قدرت بازیسازی و تفکر را از حریف سلب کرد. سامان قدوس، امید ابراهیمی و سعید عزت‌اللهی ماموران تخریب بودند. راه ورودی میانه میدان را از رقیب گرفتیم و کانال‌های کناری را با دوندگی بی‌امان بستیم اما کار مهم‌تر را دقیقا پس از گرفتن توپ انجام می‌دادیم. بی‌آنکه سعی در پاسکاری هرز و اتلاف وقت داشته باشیم، توپ‌های باکیفیتی را به مقصد پشت مدافعان حریف ارسال می‌کردیم. همین توپ‌ها و خطرات متعددی که ایجاد کردیم، ضربه بزرگ روحی را به ژاپنی‌ها وارد کرد. بازیکنان خط میانی ژاپن به مدافعان دیگر اعتماد نداشتند و مرتب برای پوشش گاف‌های آنها به عقب بازمی‌گشتند و دقیقا همین حس را مدافعان حریف نسبت به دروازه‌بان جوان‌شان داشتند. بازی 5 سال قبل را دوباره نگاه کنید. 
بازی با تساوی در جریان بود و سردار آزمون در 6 قدم آنها صاحب توپ شد، ضربه‌اش را عالی نواخت و دروازه‌بان وقت ژاپن با واکنشی عالی مانع ورود توپ به دروازه‌اش شد. خوشبختانه دیروز حریف ما چنین گلری را در اختیار نداشت. حالا به گل اول ایران توجه کنید. سردار با پاسی در حد فوتبال یک جهان، مدافعان حریف را از بازی خارج کرد، محمد محبی ماند و یک مصاف تک به تک با سوزوکی. این بار خبری از شاهکار گلر حریف نبود؛ محبی ضربه را دقیقا به همان جایی فرستاد که باید.
کفران نعمت بود اگر به این ژاپن رحم می‌کردیم و اجازه می‌دادیم کار به وقت‌های اضافه بکشد. 20 دقیقه انتهایی این مصاف، همان میدانی بود که چند دهه بی‌صبرانه برای رسیدنش ثانیه‌شماری می‌کردیم. اگر کار به 2 پانزده دقیقه اضافه و ضربات پنالتی می‌کشید هیچ ضمانتی برای پیروزی ما وجود نداشت. چه بسا دوندگی بی‌امان بازیکنان ما موجب عقب کشیدن‌مان در وقت‌های اضافه می‌شد و... اما دیروز خدای فوتبال، عدالت را به زیباترین شکل ممکن برقرار کرد. گل زیبا و تاریخی سردار به خاطر تنها چند سانتیمتر، آفساید اعلام شد و ما بی‌خبر از وقوع سناریویی بودیم که دست تقدیر برای‌مان چیده بود.
 در آخرین دقیقه بازی، در آخرین حمله تیم ملی، ضربه آخر را به مدافعان دستپاچه و تحت فشار حریف وارد کردیم. ارسال توپ بلند برای محبی، بالاتر پریدن او و زدن ضربه نخست و سپس ۲ اشتباه متوالی از سوی مدافعانی که از نوع بازی ایران شوکه شده بودند؛ اعلام پنالتی و تمام کردن کار توسط کاپیتان جهانبخش.
 نمی‌دانم در نیمه‌نهایی و احتمالا فینال چه نتیجه‌ای رقم می‌خورد اما جامعه ما محتاج این برد تاریخی برابر ژاپن بود. کدام عامل و اتفاق را می‌شناسید که همانند فوتبال می‌تواند در چشم برهم‌زدنی، جامعه را متحول کند؟ معجزه فوتبال، دست‌کم برای چند روز همه سختی‌ها را از روی دوش ما برداشت. دولتمردان و تصمیم‌گیران در نوک هرم اداره کشور، بدون شک این پتانسیل بزرگ را دیدند. این پتانسیل فوتبال ایران است. باید بیش از پیش به این مهم اهمیت بدهیم و با ساختار‌سازی از پایه، همان مسیری را برویم که پیش از ما بسیاری از کشورها رفتند. لیاقت فوتبال ما قهرمانی در جام ملت‌های آسیاست نه در این دوره که در همه ادوار. فارغ از اینکه آیا این نسل طلایی، این مهم بزرگ را انجام می‌دهد یا نه، باید به مدیران بالادستی اهمیت چندباره فوتبال را در شاد کردن ملت، گوشزد کرد. این انرژی نهفته در دل ورزش و بویژه فوتبال است و چیزی به اسم هزینه در این مسیر نداریم، بلکه هرچه بکاریم سرمایه‌گذاری بلندمدت است که در وقتش، هم سایه‌اش ما را از آفتاب سوزان محفوظ می‌دارد و هم میوه‌اش کام جامعه را شیرین می‌کند. 
فوتبال همچون ستون محکمی است که اتحاد و یکپارچگی این ساختمان بلندمرتبه را تضمین می‌کند. عینک‌مان را عوض کنیم و عوض پرداختن به اینکه چرا چند فوتبالیست مجوز ورود خودرو گرفتند، به این بپردازیم که حقیقتا دولت باید چند هزار میلیارد تومان هزینه کند تا دل 85 میلیون ایرانی اینچنین شاد شود؟ آنها تا پای جان دویدند و مردم با غرور و سرافزاری شاهد برتری محض شیرمردان‌شان درون زمین بودند. این همان ژاپنی است که بسیاری از بزرگان فوتبال جهان را برده و در رنک یک آسیا حضور داشت اما  دیروز شنبه 14 بهمن 1402 فوتبال آسیا شاهد قدرتنمایی شیر پیرش بود. این بچه‌ها وارثان همان تیمی هستند که ۳ بار متوالی قهرمان جام ملت‌های آسیا شده بود. کاش پایان کار ما در این جام با قهرمانی توأم شود تا مسیر فوتبال‌مان برای همیشه به صورت جدی تغییر کند

پشت پرده غیریت‌سازی آمریکا در جنگ غزه

حنیف غفاری

این روزها واشنگتن سیگنال‌های هدفمندی را در قبال جنگ غزه به نظام بین الملل مخابره می کند. هدف از ارسال این سیگنال‌ها، غیریت سازی میان  بایدن -نتانیاهو از یک سو و تعبیر آن به مثابه تفکیک بازی واشنگتن از تل آویو در قبال جنگ غزه  است. به عبارت بهتر، مقامات کاخ سفید پس از کاهش شدید محبوبیت بایدن در نظرسنجی های عمومی و ایالتی، در صدد آدرسها و نشانه های چندگانه و پارادوسیکالی به مخاطبان تحولات جهانی هستند. این سیگنالها به صورت کلی موارد زیر را شامل می شود:
-اینکه مقامات آمریکایی منتقد استمرار کشتار غیرنظامیان در جنگ غزه  بوده و این موضوع را به مقامات صهیونیستی نیز منتقل ساخته اند.
-اینکه بر خلاف کابینه نتانیاهو ( موسوم به کابینه جنگ غزه)، مقامات آمریکایی با طرح دودولتی و تشکیل کشور مستقل فلسطین با شرایطی خاص موافق هستند. 
-اینکه آمریکا با تحریم ساکنان مناطق اشغالی کرانه باختری( مناطقی که بر خلاف قطعانه شورای امنیت سازمان ملل متحد در آنها شهرک سازی
 صورت گرفته  است )، پیام قاطعانه ای را به نظام بین الملل در صیانت از قواعد بین‌المللی مخابره ساخته است! 
رسانه های غربی و صهیونیستی با استناد به همین موارد، تل آویو و واشنگتن ( خصوصا بایدن و نتانیاهو) را دو بازیگر جدا از یکدیگر تلقی کرده و میان این دو تفکیک و تمایز قائل می شوند. این در حالی‌است که نشریه نیویورک‌ تایمز آمریکا به نقل از مقامات رسمی این کشور گزارش داده است که آژانس اطلاعات مرکزی ایالات متحده، سیا، در حال جمع‌آوری اطلاعات درباره رهبران ارشد حماس و محل گروگان‌ها در غزه است و این اطلاعات را در اختیار رژیم صهیونیستی قرار می دهد. به عبارت بهتر، درست در زمانی که دولت بایدن تلاش می کند خود را بازیگری جدا از نتانیاهو در معادله جنگ غزه تلقی کند،به صورت همزمان مشغول حمایت میدانی، اطلاعاتی و نظامی از تشدید نسل کشی در غزه و خان یونس است. این تناقض هدفمند، نشات گرفته از تزویر ذاتی واشنگتن در نظام بین الملل بوده و در گذشته نیز مسبوق به سابقه است. 
در چنین شرایطی حتی تفکیک بازی تاکتیکی واشنگتن و تل آویو از یکدیگر یک آدرس غلط محسوب می شود که باید در تحلیل یا حتی توصیف وقایع جاری در غزه از آن اجتناب شود. با فرسایشی شدن جنگ غزه از یک سو و نزدیک تر
 شدن به برگزاری انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۴ آمریکا، کاخ سفید قطعا در عرصه دیپلماسی عمومی تلاش خواهد کرد تا نشانه های
 تفاوت خود و صهیونیستها را بیش از پیش به شهروندان آمریکایی و افکار عمومی دنیا مخابره کند. در مقابل این تصویرسازی هدفمند و دروغین، واقعیاتی وجود دارد که تکیه و رجوع به آنها نقش واشنگتن در مدیریت میدانی و فرامتنی جنگ غزه را آشکار می سازد. بدیهی است که از نخستین روز وقوع جنایات رژیم اشغالگر قدس در جنگ غزه
 تا کنون، واشنگتن نه تنها در کسوت حامی، بلکه در جایگاه «میدان دار جنگ غزه »وارد معادلات پرتنش منطقه ای شده و بحران های تبعی شکل گرفته در منطقه نیز محصول این نقش آفرینی وقیحانه است

فساد وطنی و سنجه‌های جهانی

ناصر ذاکری
‌‌گزارش سالانه سازمان شفافیت بین‌الملل که چند روز پیش منتشر شد، ایران را براساس شاخص ادراک فساد (C.P.I.) همراه با چهار کشور بنگلادش، آفریقای مرکزی، لبنان و زیمباوه با ۲۴ امتیاز و با یک پله تنزل نسبت به سال گذشته در رتبه ۱۵۱ در بین ۱۸۰ کشور ارزیابی کرده است. این بدان‌معنی است که فقط ۱۵درصد از کشورهای موردبررسی وضعیتی بدتر از ایران دارند. اما این نسبت چندان گویای واقعیت نیست. زیرا بیشتر کشورهایی که در پله‌های پایین‌تر از ایران قرار گرفته‌اند، از نظر جمعیت و وزن اقتصاد جزء واحدهای سیاسی کوچک محسوب می‌شوند. ازاین‌رو با تعدیل نتایج بررسی سازمان مزبور با استفاده از داده‌های جمعیتی و تولید ناخالص داخلی کشورها می‌توان نتیجه گرفت که فقط ۶.۹درصد جمعیت جهان در کشورهایی با رتبه‌های پایین‌تر زندگی می‌کنند و وزن اقتصادی این کشورها فقط ۱.۳۳ درصد کل اقتصاد جهانی است. همین دو عدد نشان از قرارگرفتن کشورمان در قعر این فهرست دارد. گفتنی است امتیاز ایران در فهرست سال ۲۰۱۷ برابر با ۳۰ بوده و در این سال‌ها با کاهش مستمر روبه‌رو شده است.

می‌توان پیشاپیش حدس زد که اگر مسئولان ذی‌ربط ملزم به پاسخ‌گویی باشند، در توجیه ناکارآمدی موجود بررسی‌های سازمان‌های بین‌المللی را زیر سؤال برده و بی‌اعتبار تلقی خواهند کرد. آنها به این دستاویز متوسل خواهند شد که ما برای سنجش عملکرد خود به بررسی و تعریف شاخص‌های بومی نیاز داریم و به این‌گونه رتبه‌بندی‌ها اهمیتی نمی‌دهیم. حتی شاید قدمی فراتر نهاده و این‌گونه بررسی‌ها و رتبه‌بندی‌ها را نتیجه توطئه و دشمنی ریشه‌دار با ایران معرفی کنند.

هرچند بررسی‌های سازمان شفافیت بین‌الملل نزدیک به سه‌ دهه سابقه دارد اما پیچیدگی پدیده فساد در سطحی است که برای سنجش دقیق آن و تعریف شاخص‌ کارآمد زمان درازی لازم است. بااین‌حال نمی‌توان با چنین توجیهاتی اهمیت رتبه‌بندی این سازمان را زیر سؤال برد. مروری بر نتایج بررسی سال‌های گذشته این سازمان و تغییراتی که در جایگاه کشورها اتفاق افتاده، نشان می‌دهد که این رتبه‌بندی با وجود کاستی‌هایی که دارد، چندان بی‌ربط هم نیست. حتی اگر این فرض را بپذیریم که داده‌های مربوط به کشورمان همراه با خطا بوده‌اند و احتمالا در بررسی واقع‌بینانه‌تر ممکن است امتیاز ایران از ۲۴ مثلا به ۳۲ ارتقا یابد. اما حتی چنین ارتقایی هم مشکل را حل نمی‌کند و با این امتیاز کشورمان تازه هم‌تراز کشور آفریقایی نیجر خواهد‌ شد.

درواقع با بررسی عملکرد دستگاه‌های دولتی در حوزه مبارزه با فساد می‌توان ادعا کرد نه‌تنها بسیاری از مشاهدات رتبه نامطلوب کشورمان را تأیید می‌کند، بلکه چشم‌انداز روشنی هم برای آینده به دست نمی‌دهد. برای نمونه کشورمان سال‌هاست عضویت در کنوانسیون بین‌المللی مبارزه با فساد را پذیرفته و درنتیجه متن این کنوانسیون همسنگ قوانین داخلی کشور بوده و از طرف مراجع قضائی قابلیت استناد دارد، بااین‌حال هنوز بسیاری از دستگاه‌ها در اجرای مواد کنوانسیون حاضر به ارائه گزارش شفاف از عملکرد خود در حوزه مبارزه با فساد نیستند. همچنین بسیار مشاهده می‌شود که وقتی براساس گزارش‌های منتشرشده در رسانه‌ها مسئله ارتشا در فلان سازمان دولتی مطرح می‌شود، بلافاصله مسئول عالی‌رتبه آن سازمان با «تکذیب» این گزارش‌های به‌اصطلاح مغرضانه، از عملکرد سازمان تحت امر خود دفاع می‌کند و البته او به هیچ‌ گزارشی که احتمالا با کنترل نامحسوس سازمان و ارکان آن تهیه شده و او را متقاعد به کذب‌بودن گزارش‌های رسانه‌ها ساخته، استناد نمی‌کند! ازاین‌رو سخنان گاه و بیگاه مسئولان قوه مجریه در باب مبارزه با فساد در سطح یک گفتاردرمانی بی‌نتیجه سقوط می‌کنند.

از نگاهی دیگر و با فرض اینکه متولیان امر مجدانه در مسیر تعریف شاخص بومی و ارتقای سلامت اداری کشور تلاش بکنند، این رفتار را می‌توان با طرح مقوله FATF داخلی مقایسه کرد. در شرایطی که کشورمان به دلیل عدم همراهی با جامعه جهانی قادر به استفاده از خدمات شبکه بانکی جهانی نیست و از این بابت زیان هنگفتی را متحمل می‌شود، برخی سخنوران از ضرورت طراحی FATF داخلی که لابد بهتر و کارآمدتر از FATF است، سخن می‌گویند. غافل از اینکه حتی اگر چنین امری تحقق بپذیرد، هرگز نمی‌تواند دستاوردهای پذیرش FATF را داشته‌ باشد، زیرا حتی اگر شاخص‌ها و رویه‌های داخلی بسیار سختگیرانه‌تر از مشابه خارجی باشند، منتهی به جلب اعتماد شرکای اقتصادی کشورمان در عرصه جهانی نخواهدشد و در نتیجه بازهم کشورمان توفیقی در استفاده از خدمات شبکه بانکی جهانی نخواهد داشت.

تعریف شاخص‌های وطنی و تلاش برای ارتقای سلامت اداری کشور هرچند اقدامی سازنده و ارزشمند است اما هرگز نمی‌تواند خسارتی را که کشورمان با تنزل رتبه در فهرست سازمان شفافیت بین‌الملل متحمل می‌شود، جبران کند. زیرا شرکای اقتصادی بالفعل و بالقوه کشورمان بدون اعتنا به این شاخص وطنی، همچنان به رتبه‌بندی نهادهایی مانند سازمان مزبور اتکا کرده و همکاری با ما را به دلیل بی‌اعتنایی به شاخص‌های جهانی سلامت اداری، مطلوب نخواهند یافت