«سینما» پیش از انقلاب نمادی از فساد بود؛ به همان معنای معروفش؛ ترویج فرهنگ ضد دین و سنت غرب، که بیشک یکی از مظاهر این رویکرد ضد فرهنگی «سینما» بود. رهبر معظم انقلاب طی یک سخنرانی فرمودند: «هنر سینما بلاشک یک هنر برتر است؛ یک روایتگر کاملاً مسلط - که هیچ روایتگری تاکنون در بین این شیوههای هنرى روایت یک واقعیت و یک حقیقت، تا امروز به این کارآمدی نیامده - و یک هنر پیچیده و پیشرفته و متعالی؛»، اما آنچه متخصصان و منتقدان انقلابی سینما درباره این دوره حدود چهل و پنج ساله سینما میگویند، همخوانی با نگاه انقلاب اسلامی، به این هنر نداشته است؛ از همین رو بر آن شدیم تا با «پژمان کریمی» نویسنده، عضو انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی و مجری کارشناس تلویزیونی گفتگو کنیم که مشروح آن در ادامه میآید.
در سالهای اخیر شاهد حضور نیروهای انقلابی در عرصه سینما بودهایم؛ نیروهایی که سعی در بازتاب فرهنگ دینی، اسلامی و انقلابی در پرده نقرهای سینما داشتهاند؛ کسانی که خواستهاند به گونهای سبک زندگی و فکری جدیدی را در بدنه اجتماع تزریق کنند. به نظر شما آیا نیروهای انقلابی توانستهاند از پس این کار برآیند؟
با پیروزی انقلاب اسلامی طیفی از هنرمندان با نشان و ادعای مسلمانی وارد عرصه سینما شدند. از دهه هفتاد به تدریج شاهد بودیم که برخی از اعضای طیف یاد شده، راه خود را از سینمای متعهد جدا کردند و ساز ناسازی با گفتمان دین و انقلاب را کوک کردند، اما برخی در گذر زمان هم باوری محکمتر یافتند و هم حرفهای قد برافراشتند. برخی هم بودند که اگرچه از مسیر انقلاب منحرف نشدند، اما توفیقی در زیست سینمایی حرفهای نیافتند و خودبهخود حذف شدند. باید گفت طیف کوچک سینماگران مسلمان نتوانستند مسیر سینمای ایران را معطوف به سینمای تراز انقلاب یا سینمای ملی شکل دهند، اما سینمای مقاومت، دفاع مقدس و سینمای انقلاب با شاخصهای روشن و مدون را سر و شکل دادند. آنها ثابت کردند که هم میتوانند کارهای اثرگذار تولید کنند و هم سینمای انقلاب در قاب و قد حرفهای، مخاطب تشنه و کلان دارد.
راهحل شما برای واکسینه کردن سینمای ایران در برابر ویروس فرهنگ غرب که بعضاً در برخی از فیلمهای سینمایی دیده میشود، چیست؟
تا زمانی که سینمای تراز انقلاب شکل جدی و قوی و استوار نیابد، ما شاهد اعوجاجات سینمایی خواهیم بود. سینمای تراز محل جلوه و نشر معارف و فرهنگ اسلامی و ارزشهای ملی است و راه ترویج فرهنگ غیرخودی را میبندد؛ اما مرعوبیت برخی دولتها در برابر لیبرالیسم سینمایی و انزوای سینماگران مسلمان و انقلابی، اراده ضعیف نهادها در شناسایی استعدادها و عناصر تازهنفس و... به سینمای غیرخودی مجال عرض اندام داده است.
یکی از اقداماتی که غرب در سالهای اخیر فرهنگ سینمایی کشور ما وارد کرده، سلبریتیسازی و در کنار آن سلبریتیگرایی مردم بوده است؛ حال سؤال ما این است که چطور میتوان در مقابل این فرهنگ غلط که برخی از سینماگران انجام میدهند، ایستاد؟
تنها راه ایستادگی در برابر عناصر زاویهدار با مردم و باور عمومی، بال و پر دادن به سینماگران متعهد است. چقدر بودجه برای درگیر کردن عناصر انقلابی با سینمای حرفهای تخصیص یافته است؟ مسیر تا چه حد هموار است؟ چرا برای افراد زاویهدار متخلف، حریم امن قائل شدهاند و سلبریتی قانونشکن بابت عملکرد خود هزینه پرداخت نمیکند؟
آینده سینمای ایران را چطور ارزیابی میکنید؟
سینمای ایران جذابیت خود را از دست داده است. سینمای طاغوت به نوعی احیا شده است. ابتذال واقعیت آشکاری است. آیا اغلب آثار سینمایی با خانواده قابل تماشاست؟ چند درصد فیلمها در قد و قواره کاری فاخر و ارزشمند قابل ارزیابی هستند؟ سینمای ایران بیشک در این حد و سطح، در مسیر انحطاط است. بله از حیث فنی سینمای کشورمان جلوهای دارد، اما آیا از حیث محتوا در مسیر یا قله بالندگی است؟! مخاطب ایرانی کار و اثر و سینمایی را میپسندد که برآیند باور الهی و به گفتهای بازتاب دغدغههای او باشد. سینمای لیبرالیستی و سکولار، سینمای بیدرد و ولنگار، دهنکجی به مخاطب کلان ایرانی است و موجب فاصله گرفتن بیشتر مخاطبان فهیم و خانوادههای اصیل و ارزشی از سینما میشود... سینمایی که از جامعه هدف ۹۰ میلیونی، تنها حداکثر سه میلیون مشتری و خواهنده دارد، سینمای موفقی ارزیابی نمیشود.
به روز سینما نزدیک میشویم برای آشتی مردم با سینما به ویژه کسانی که چندان میلی به سینما ندارند، چه پیشنهادی دارید؟
فیلمهای درخشانی را در ساحت سینمای ایران دیدهایم، مانند دیدهبان، مهاجر، بادیگارد، موقعیت مهدی، تنگه ابوغریب و ...، اما پیشنهاد ویژه من برای سینمای مستند تمام آثار برگزیده جشنواره عمار است.