«شمسالدین محمدبنبهاءالدین محمد حافظ شیرازی» یکی از نوابغ عالم انسانی است که اشعار آبدارش، رشک چشمه حیوان و نبات افکارش، غیرت حور و ولدان است. او در شیوه غزلسرایی عرفانی، از همه معاصران خود پیشی گرفته و در سبک عراقی، غزل را به اوج رسانده است. حافظ برای خود کلمات عاشقانه و شاعرانههایی دارد که در کارگاه خیال، ابزار دائمی کار اویند.
در تک تک غزلهاى حافظ میتوان شاهد لطایف و حقایق معنوى در کسوت عباراتی بود که خواجه در آن خواسته با دقت و اشارت، حقیقت منظور و مراد خود را ارائه دهد.
او بارها به عاشق بودنش صراحت دارد و در ابیاتش تقابل عشق و عقل را تحت عنوان عشق و رندی در کنار هم میآورد و از عشق زمینی و آسمانی سخن میگوید.
تحرک و نشاط وجودی زبان او، در جهت وصول به حقیقتی بیاسم و رسم است.
او از میکه رنگ خون دارد و شور جنون، قوت سلوک میطلبد و محرکی میخواهد تا برای روان شدن به سوی مطلوب از آن بهره بگیرد. به گمان حافظ، خون در مقام نشانهای است تا تحرک و شور عاشقانهاش را نشان دهد؛ به همین دلیل او سرخگونگی را از صفات نشاط عارفانه میداند. هر یک از واژگان در شعر حافظ، از معانی خاص عرفانی حکایت دارند که هم در صفات حق و هم در عالم عقل و مثال بسط پیدا میکند، که این امر به روشنی انبساط وجودی اشعارش را نشان میدهد.
منظور دل در شعر حافظ انسان کامل نیست، بلکه مراد دل سالکانی است که در طی طریق به سوی رب خویش دل خون شدهاند. حافظ فقر خویش و طریق صعب سلوک را میبیند و غایتش را در عین ثباتش میداند و همین نیاز خواجه است که او را به کوی حضرت دوست راهنمایی میکند. او دائماً از افتادن سخن میگوید: «خون به دل این عشاق میافتد» که این، نه افتادن مادی و حرکتی است، بلکه افتادن وجود است و از تنزل فیض حکایت دارد.
بعید است که خوانندگان دیوانش به حال و هوای شبانهاش و منزلت خاص «شب» در آن پی نبرده باشند. او غواص دریای شب و صیاد صدفهای سحرگاهی اعماق این دریاست.
تا جایی که سحرخیزی و شب زنده داری حافظ، هرگز از چشم روشنبینان دور نمانده است و اگر ارتباط حافظ را با قرآن به یاد آوریم و به این نکته توجه کنیم که او حامل و حافظ قرآن بوده و آن را در سینه داشته و با چهارده روایت قرائت میکرده، تصدیق خواهیم کرد که شب زندهداری و سحرخیزی برای اوامر طبیعی است.
دیوان حافظ، درسنامه آزادگی است و خود نهضتی است در آزاداندیشی که زمان و مکان را در نوردیده و فرهنگی را عرضه کرده که عصاره و چکیده غنی و استوار ایران آزاد است. بسیاری از مظاهر آزاداندیشی حتی با توجه به مفاهیم امروزی آن در دیوان حافظ مشهود است؛ مانند «طریق صدق بیاموز از آب صافی دل/به راستی طلب آزادگی، ز سرو چمن».