صفحه نخست >>  عمومی >> آخرین اخبار
تاریخ انتشار : ۰۲ آبان ۱۴۰۳ - ۰۸:۳۱  ، 
شناسه خبر : ۳۶۷۲۱۱
آیا این همسویی اتفاقی است؟!، رابطه مذهب و توسعه از دیدگاه عجم‌اوغلو، ناکام جنگ روایت‌ها؛ یادداشت برخی از روزنامه‌های امروز می‌باشد.

آیا این همسویی اتفاقی است؟!

حسین شریعتمداری
۱- گروه موسوم به «‌مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم‌»! که با انگیزه ایجاد یک «‌جریان موازی» در مقابل «جامعه مدرسین حوزه علمیه قم» تشکیل شده بود، به بهانه رخدادهای اخیر در غزه و لبنان و جنایات وحشیانه رژیم صهیونیستی، بیانیه‌ای صادر کرده و در آن به گونه‌ای وقاحت‌آمیز و شرم‌آور، موجودیت رژیم جعلی اسرائیل را به‌رسمیت شناخته است! به بیان دیگر در پوشش نام «‌من‌درآوردی» مجمع مدرسین حوزه علمیه قم! به مقابله با اسلام و حمایت از صهیونیست‌ها برخاسته است. بخوانید!
۲- در بخشی از بیانیه ‌این گروه آمده است: «این مجمع، بازگشت این رژیم به مرزهای قانونی پیش از تهاجم ۱۹۶۷ و تشکیل دولت مستقل فلسطین (همان طرح ۲ دولتی قدرت‌های استکباری غرب) را راه‌حل برون‌رفت از این بحران می‌داند‌»!
همان‌گونه که ملاحظه می‌شود، گروه یادشده، تشکیل -بخوانید جعل - رژیم منحوس صهیونیستی را «قانونی» ! معرفی می‌کند و به روی خود نمی‌آورد که رژیم وحشی اسرائیل با اشغال نظامی سرزمین فلسطین، قتل‌عام گسترده ساکنان بومی این سرزمین مقدس، آواره کردن میلیون‌ها فلسطینی از وطن خود و‌... هزاران جنایت دیگر که علیه مردم مظلوم این مرز و بوم مرتکب شده‌اند، شکل گرفته و با عنوان جعلی اسرائیل پدید آمده است! کجای این رژیم خونریز و نسل‌کش قانونی است؟!
۳- در بیانیه به خیال خود شق‌القمر کرده و به عنوان یک راه‌حل! خواستار «‌بازگشت این رژیم به مرزهای قانونی پیش از تهاجم ۱۹۶۷ و تشکیل دولت مستقل فلسطین‌»! شده‌اند که باید پرسید آیا نمی‌دانید که رژیم صهیونیستی از سال ۱۹۴۸ و بعد از قتل‌عام گسترده مردم فلسطین که با حمایت و کمک‌های مالی و تسلیحاتی و نظامی قدرت‌های استکباری صورت گرفته بود، جعل شده است‌؟! اگر می‌دانید، پیشنهاد «‌قانونی بودن‌»‌! 
مرزهای قبل از تهاجم ۱۹۶۷ را از کدام کیسه درآورده‌اید؟! و اگر- در حالی که امروزه کودکان دبستانی هم از این واقعه باخبرند -شما از آن اطلاعی نداشته و نمی‌دانید! چه اصراری دارید درباره موضوعی که نمی‌دانید اظهار‌نظر کنید؟! و البته سؤال دیگری نیز در میان است و آن، این که چرا راه‌حلی که ارائه کرده‌اید دقیقاً همان راه‌حل مورد نظر آمریکا و اسرائیل و اروپا و برخی از دولت‌های دست‌نشانده منطقه است؟! آیا این همخوانی اتفاقی و تصادفی است؟! اگر چنین است چرا اتفاقاً با دیدگاه قدرت‌های استکباری حامی اسرائیل مو نمی‌زند؟!
۴- این نکته نیز گفتنی است که اگر دشمنان اسلام و انقلاب و ماشین‌های تبلیغاتی آنها، مجمع به اصطلاح مدرسین را در همان حد و اندازه چند نفری که عضو آن هستند، مطرح و معرفی می‌کردند، نیازی به این وجیزه نبود ولی از آنجا که دشمن از بزرگنمایی به‌عنوان یک ترفند تبلیغاتی استفاده می‌کند، بعید نیست که این گروه چند نفره را در جایگاه جامعه عزیز و محترم حوزه علمیه بنشاند و دیدگاه انحرافی این گروه را به جمعیت فراگیر و پُر‌شمار «‌جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‌» نسبت بدهند!
۵- و بالاخره این احتمال نیز دور از ذهن نیست که افرادی از بی‌خبری و غفلت و مخصوصاً کم‌دانی دست‌اندرکاران این گروه سوءاستفاده کرده و بیانیه یادشده را به نام آنها منتشر کرده باشند! این احتمال اگرچه بسیار ضعیف است و در صورتی که چنین بود، بایستی صحت آن را بعد از انتشار تکذیب می‌کردند ولی اکنون، دست‌کم این که اگر فریب خورده‌اند، هرچه زودتر دیدگاه خود -و یا دیدگاه نسبت داده به خود-را اصلاح کنند و ننگ حمایت از موجودیت منحوس رژیم وحشی و جنایتکار صهیونیستی را از دامان خود پاک کنند.

رابطه مذهب و توسعه از دیدگاه عجم‌اوغلو

محمدرضا یوسفی شیخ‌رباط

یکی از مباحث جدلی میان اندیشمندان، چگونگی رابطه دین یا مذهب و توسعه است. گاه این دیدگاه در قالبی عام به‌عنوان تأثیر فرهنگ بر توسعه مورد بحث قرار گرفته و از مقبولیتی نیز برخوردار شده است. برخی تلاش کرده‌اند تا پدیده توسعه و شکاف سطح رفاه میان کشورها را به مذهب آنان مرتبط کنند. طرح این دیدگاه به ماکس وبر در کتاب اخلاق پروتستانی بر‌می‌گردد. به‌عنوان مثال از آنجا که عموم کشورهای مسلمان، امروزه توسعه‌نیافته هستند، نتیجه گرفته‌اند که اسلام عامل عقب‌ماندگی این جوامع بوده است.

عجم‌اوغلو و رابینسون برندگان نوبل 2024 این دیدگاه را زیر سؤال می‌برند. آنان معتقدند که زمانی برخی از نویسندگان، ارزش‌های کنفوسیوسی در فرهنگ چین را ضد رشد اقتصادی می‌دانستند، در‌حالی‌که اکنون برخی، اخلاق کار در فرهنگ چین را موتور تداوم رشد اقتصادی این کشورها می‌دانند. از دیدگاه این دو دین و ارزش‌های بومی نمی‌توانند شکاف توسعه‌نیافتگی را توضیح دهند. فرهنگ به‌عنوان برون‌دادهای نهادها اهمیت دارند.به‌عنوان مثال اگر نوگالس سونرا در مکزیک و نوگالس آریزونا با وجود اشتراکات فراوان فرهنگی و نژادی از دو سطح از توسعه برخوردارند، به دلیل تفاوت نهادهایی است که این دو منطقه تجربه کرده‌اند. نظام حقوقی که در دو کشور وجود دارد، موجب تفاوت در میل به خلاقیت و پیشرفت شده است. مردم کره شمالی و کره جنوبی با دو پیشینه یکسان و مذهب واحد، دو سرنوشت و دو سطح رفاه متفاوت را تجربه کردند که این امر به دلیل تفاوت در نهادهای سیاسی و اقتصادی دو کشور است. فقدان انگیزه مهم‌ترین عامل این تفاوت بوده است. صرف‌نظر از اینکه مردم هر مذهبی داشته باشند، در کشوری که مالکیت خصوصی را به رسمیت نمی‌شناسد، ناامنی و بی‌ثباتی حاکم است.

حقوق مالکیت معنوی محترم نیست، سرمایه‌گذاری و بهره‌وری رشد نمی‌کند و رشد اقتصادی بادوام و بالا تحقق نمی‌یابد. برخلاف نظر ماکس وبر که بر مسیحیت پروتستان تأکید داشت، فرانسه کاتولیک نیز همان مسیر را رفت و توسعه یافت. امروزه شرق آسیا اعم از ژاپن، چین، کره جنوبی، سنگاپور و تایوان نیز با وجود مذاهب مختلف جزء کشورهای مرفه محسوب می‌شوند. عجم‌اوغلو معتقد است علت عقب‌ماندگی کشورهایی مانند مصر و سوریه این است که از سیطره عثمانی و فرانسه آزاد شده بودند، اما به دلیل نهادهای سیاسی اقتدارگرا و اقتصادهای انحصاری و رانتی، نتوانستند مسیر توسعه را طی کنند.

 

می‌توان از منظری دیگر نیز به مسئله نگاه کرد. تا پیش از جنگ‌های صلیبی، مسلمانان به اعتراف تاریخ جلوتر از جهان مسیحیت بودند. آیا این پیشی‌گرفتن‌، صرفا به دلیل دین اسلام و مسیحیت بوده است؟ طبیعی است که علت را در نهادها باید جست‌وجو کرد. جهان غرب زمانی راه پیشرفت را طی کرد که به اصلاح نهادهای سیاسی و به دنبال آن نهادهای اقتصادی پرداخت. راه برای پیشرفت و خلاقیت باز شد و انواع اختراعات به ثبت رسید. به تعبیر نورث اگر حکومتی به دزدان دریایی جایزه دهد، دراین‌صورت دزدی دریایی رشد می‌کند و اگر به فعالیت‌های شرافتمند جایزه دهد، این دست شغل‌ها رشد می‌کنند. مهم نهادها هستند.

ناکام جنگ روایت‌ها

مهدی سعیدی

آنچه در ادبیات جنگ شناختی این روز‌ها قابل تامل است، توجه به این حقیقت است که بیش از آنکه خود پدیده عینی و بیرونی، محور شکل دادن به شناخت آدمی باشد، آنچه در ذهن انسان به عنوان فاعل شناسا پدیدار می‌گردد، اساس و مبنای شناخت قرار می‌گیرد و عقل بدان استناد می‌کند. در این نگاه با نوعی تقدم سوژه بر ابژه مواجه هستیم که حاصل آن اصالت یافتن ذهن و ادراک آدمی در مواجهه با پدیده است. با این مبنا دیگر مهم نیست که در بیرون چه اتفاق افتاد، مهم آن است که در ذهن افکار عمومی چگونه آن ماجرا ثبت گردیده است؛ لذا هر کس بتواند دستگاه معرفتی و ذهن انسان را مدیریت و مهار نماید، می‌تواند قضاوت‌های افراد در مواجهه با پدیده‌های سیاسی – اجتماعی را شکل و جهت بخشد. 
مبتنی بر همین اصل رژیم صهیونیستی در دهه‌های اخیر و طی سالیان متمادی با در اختیار داشتن رسانه‌ها تلاش کرده است تا تصویری شرافتمندانه از خود ارائه دهد که حاصل آن مظلوم‌نمایی و فریب افکار‌عمومی جهانیان باشد. در این تصویر صهیونیست‌ها ملتی مظلوم بودند که عده‌ای غیرمتمدن عرب، زندگی را بر آنان سخت کرده و مانع صلح و آرامش در منطقه‌اند و صهیونیست‌ها تنها برای تحقق «زندگی»، مجبور به دفاع از خود شده و دست به اسلحه برده‌اند. در حالی که سال‌ها از شکل‌گیری این تصویر تقلبی گذشته و همه چیز عادی جلوه می‌کرد، طوفان الاقصی شکل گرفت که همه چیز را بر هم زد؛ و همه نقشه‌های پوشالی را نقش بر آب کرد؛ و جلاد و شهید را بر جای خود نشاند. 
پس از یک سال جهاد و مقاومت، امروز بیش از هر زمان مظلومیت ملت فلسطین آشکار شده است. تا دیروز در جنگ شناختی دشمن اکثریت مردم جهان از فهم این حقیقت که رژیم سفاک صهیونی، رژیمی اشغالگر و خون آشام است، دچار تردید بودند. بسیاری از حقایق این سرزمین به درستی به ملت‌های جهان مخابره نشده بود و اجازه چنین مخابره‌ای داده نشده بود. 
اما آنچه طی این ماه‌ها رخ داد دیگر بیرون از کنترل اتاق‌های عملیات روانی و اراده اساتید جنگ روایت‌های رژیم صهیونیستی بود. امروز کودک‌کش بودن این رژیم بر همه عیان گشته است. بمباران کور و نابودی خانه‌های مردم مظلوم و شهروندانی که سرپناهی ندارند، در مقابل دوربین‌های زنده دنیا به تصور کشیده شده است و حمله به بیمارستان‌ها و کشتار مجروحان و بیماران به دست رژیم خون آشام، آن‌قدر تلخ و سیاه است که با هیچ شگرد رسانه‌ای نمی‌توان آن را سفید نمود. 
به واقع طوفان الاقصی خود به رسانه‌ای بدل گردیده است که همه هیمنه امپراتوری رسانه‌ای صهیونیست‌ها را به چالش کشیده و در عملیات‌های متعددی آن را بی‌اعتبار کرده است. آخرین شکست رسانه‌ای صهیونیست‌ها را می‌توان در به تصویر کشاندن لحظات پایانی عمر یحیی السنوار مشاهده کرد. آنجا که قهرمان با سلاحی شکسته در برابر دشمنان تا دندان مسلح قرار گرفته و دشمن را به سخره گرفته و موسی‌وار با عصا به جنگ موشک آمده و با دست‌های خالی نیز برای لحظه‌ای عقب ننشسته است. 
فرماندهان جنگ شناختی دشمن و اعضای اتاق فکر و پشت پرده رسانه‌های صهیونی، هم آنان که به گمان خود لحظات عجز و ناتوانی و شکست قهرمان جهان اسلام را به تصویر کشیده‌اند و با انتشار آن پیروزی خود را رسانه‌ای خواهند کرد، از فهم این حقیقت ناتوان‌اند که «هنگامی که «شهادت» به تصویر کشیده شود، همه وجدان‌های بیدار در برابر بزرگی و مظلومیت شهید سر خم خواهند کرد و زنگ رسوایی ظالم زده خواهد شد و همواره خون بر شمشیر پیروز خواهد شد. 
پروپاگاندای رسانه‌ای صهیونی در طول یک سال گذشته، با قیاس به نفس، مدعی بودند در حالی که مردم غزه به واسطه بی‌تدبیری حماس کشته و مجروح و آواره گشته‌اند، فرماندهان آن‌ها در امن‌ترین تونل‌های غیرقابل دسترس پنهان شده و در امنیت به سر می‌برند و از راه دور مشغول به هدایت حماس هستند. اما ثبت لحظات شهادت بزرگمرد میدان مبارزه با رژیم غاصب صهیونیستی، همه این نقشه‌های کاغذی را نقش بر آب و شکست کامل جنگ شناختی اسرائیلی‌ها را برملا کرد. 
بعد از این، «پایان تراژیک حیات یحیی»، به کوس رسوایی رژیم پوشالی صهیونی بدل خواهد شد و سقوط و نابودی آن را فریاد خواهد زد. یحیی با مرگ قهرمانانه خود در برابر چشم جهانیان، دیگر تنها متعلق به حماس و فلسطین باقی نمانده است. او به اسطوره همه ملت‌های غیوری بدل شده که امروز و فردا برای تحقق آزادی و عدالت مبارزه خواهند کرد. «یحیی» تکثیر خواهد شد و دختران امروز و مادران فردای این سرزمین، نام فرزندانشان را «یحیی» خواهند گذاشت... وَسَلَامٌ عَلَیْهِ، یَوْمَ وُلِدَ، وَیَوْمَ یَمُوتُ وَیَوْمَ یُبْعَثُ حَیًّا.

۷۰ سال جنایت علیه بشریت

سیامک باقری

جنایت جنگی، خشونت، بی‌توجهی به حقوق بشر خصیصه اصلی رژیم‌صهیونیستی است و این رژیم از ابتدای بنیان خود تاکنون از قتل و کشتار مردم بی‌دفاع دست بر نداشته است.

۳۸۰روزپیش آنچه درعملیات طوفان‌الاقصی درهفتم اکتبر رخ داد ناشی ازدفاع مشروع صاحبان اصلی سرزمین‌های اشغالی علیه ظلم و بی‌عدالتی‌هایی بودکه رژیم‌صهیونیستی طی۷۰سال حضور نامیمون خود درسرزمین فلسطین علیه مردم بی‌دفاع انجام داده بود؛ بنابراین طوفان‌الاقصی را نباید به مثابه یک تهاجم دانست، بلکه دفاعی بود که از سوی فلسطینی‌ها صورت گرفت. غزه سال‌ها در محاصره کامل از زمین، آسمان و دریا قرار گرفته بود و ساکنان این منطقه گویی سال‌ها در یک زندان بدون سقف به سر می‌بردند وتنهاراه ارتباطی‌شان بابیرون باریکه کوچک منطقه رفح بود و روند ماجرا به خوبی نشان می‌داد رژیم‌صهیونیستی ازسال۲۰۰۷ به بعد با محاصره تدریجی تلاش می‌کند و درصدد نابودی اهالی غزه است. طبیعی است که هر وجدان بشری می‌داند بی‌تردید این ظلم و جنایت رانمی‌پذیرد وچاره‌ای جز دفاع در برابر بی‌عدالتی‌ها ندارد. برابر منشورات سازمان ملل، رژیم‌صهیونیستی که در سال‌های ۱۹۴۸تا۱۹۶۷ بخش‌های زیادی ازسرزمین فلسطین را به اشغال خود درآورد و رؤیای تشکیل کشوری از نیل تا فرات را داشت، باید از مناطق اشغالی خود عقب‌نشینی می‌کرد، اما با بی‌توجهی کامل نسبت به قواعد بین‌المللی به صورت روزانه مردم منطقه غزه و کرانه باختری را تحت فشار‌های فزاینده قرار داد و دست از جنایت و کشتار برنداشت. 
نکته دیگر آن که حتی اگر به فرض محال عملیات طوفان‌الاقصی را دفاعی مشروع ندانیم و آن را یک حمله تلقی کنیم باز هم برابر با منشور ملل بایستی اقدام رژیم‌صهیونیستی متناسب با حمله صورت گرفته از سوی نیرو‌های حماس باشد، اما میزان جنایات نشان داد خشونت و جنایتی که رژیم‌صهیونیستی انجام داد و کشتار بیش از ۴۰ هزار نفر که ۱۶هزار نفر آنان را کودکان شامل می‌شوند به هیچ‌وجه تناسبی با عملیات طوفان‌الاقصی و تلفات رژیم‌صهیونیستی ندارد. 
تمام تلاش رسانه‌های وابسته به غرب این بود که با انتشار اخبار دروغین درباره قتل کودکان و سالمندان، چهره‌ای خشن از رزمندگان حماس را به مخاطبان ارائه کنند و با انحراف افکار عمومی زمینه را برای نسل‌کشی فلسطینی‌ها فراهم آورند، اما حوادث و رویداد‌های بعدی ماهیت رفتار رسانه‌های وابسته به صهیونیسم را آشکار کرد و مردم آزاده جهان در شرق و غرب عالم به‌خوبی دریافتندجنایات اسرائیل وخشونتی که اکنون در قبال مردم غزه ولبنان اعمال می‌کند ریشه درکارنامه۷۰سال جنایت رژیم‌صهیونیستی علیه بشریت دارد.

طلسم انتخابات اقلیم کردستان

صلاح الدین خدیو

انتخابات اقلیم کردستان پس از دو سال تاخیر و چهار بار تعویق سرانجام دیروز برگزار شد.
برگزاری این انتخابات در میانه‌ی افزایش نارضایتی عمومی از فساد و ناکارامدی حکومت، تنش فزاینده میان دو حزب حاکم، فشارهای روزافزون همسایگان، توقف صادرات نفت و بحران اقتصادی واجد اهمیت خاصی است.
در ذیل تلاش می شود به پنج فراز پراهمیت آن اشاره شود.
صرف نظر از نتایج که هم اکنون برآوردهای اولیه‌ی آن در دسترس است، این انتخابات منجر به تغییر معناداری در روندهای حاکم کنونی نمی شود.
تقریبا مانند ایران که نهادهای اصلی قدرت خارج از دسترس صندوق های رای هستند، در اقلیم هم کم و زیاد شدن کرسی احزاب تاثیری بر کانون های قدرت مستقر در دفاتر سیاسی دوحزب عمده و خانواده‌های قدرتمند اقلیم ندارد.
در انتخابات دو روز پیش اتحادیه‌ی میهنی موفق شده‌ که تعداد کرسی های خود را بیشتر کند و در مقابل حزب دمکرات پنج کرسی از دست داده است.
این تغییرات ناظر به بازسازی و منسجم شدن اتحادیه تحت تسلط پسران طالبانی و هم چنین تغییر در قانون انتخابات است که باعث شد حزب دمکرات برخی امتیازات قبلی را از دست بدهد.
نتیجه‌ی فوق احتمالا باعث افزایش شکاف میان دو حزب شده و بن بست فعلی تداوم خواهد داشت.
به ویژه از این نظر که پارتی نتوانسته به اکثریت مورد نیاز برای تشکیل دولت دست یابد و محتاج ائتلاف با احزاب کوچک تر است.
پدیده‌ی این انتخابات، جنبش نسل نو است. یک حزب جدید اپوزیسیون که به لحاظ ساختاری و کارکردی با احزاب کلاسیک کرد متفاوت است.
برخلاف احزاب قدیمی کرد که عمدتا خاستگاه های ناسیونالیستی دارند، نخستین کنش شاهسوار عبدالواحد رهبر آن، مخالفت با رفراندوم استقلال در سال ۲۰۱۷ بود.
این حزب با عبور از گفتمان سنتی ناسیونالیسم کرد، به انتقاد از دو حزب حاکم پرداخته و توجه به مسائلی از قبیل آزادی و عدالت را در گفنار خود برجسته کرده است. کسب دستکم ۱۵ کرسی توسط یک کارآفرین و سرمایه دار جوان از این لحاط محتاج قدری آسیب شناسی است.
بیشتر از این منظر که فرسایش سامان سیاسی موجود و بی اعتباری و تضعیف نهادهای آن را نشان می دهد. دو حزب اسلامی فعال در اقلیم جمعا ده کرسی بدست آورده‌ و اتحاد اسلامی کردستان که شاخه‌ی غیر رسمی اخوان المسلمین محسوب می شود، توانسته بر تعداد آرای خود بیفزاید. این روند تا حدی با تحولات موجود در منطقه و به فرض مثال پیروزی اخیر اسلام گرایان در اردن مطابقت دارد. در مقابل جمعیت عدالت که پسوند اسلامی را از نامش برداشته با کاهش آرا مواجه شده، یحتمل به علت همین اقدام خود کرده و دلسردی هواداران مصمم از لغزندگی گفتمان دینی آن.
نکته‌ی مهم دیگر روی آوردن هر دو حزب دمکرات و اتحادیه‌ی میهنی به عناصر اسلامی در کارزارهای انتخاباتی شان بود.
تحولی که این انتخابات را با ادوار قبل متمایز ساخت. دو حزب عمده تعمدا از خاستگاه و ساختار سکولار خود فاصله گرفته و در یک همبستگی معنادار با تحولات زیر پوستی جامعه، رویکردی مذهبی برگزیدند.
جنبش تغییر که قبلا معتبرترین گروه اپوزیسیون بود، با از دست دادن تقریبا تمام کرسی هایش به بازنده‌ی اصلی بدل شد.
غیر از دست دادن رهبر کاریزماتیک و اختلافات داخلی، دلیل اصلی مشارکت ناموفق آن در قدرت بود.
شرکت جنبش تغییر در دولت و خرید بیشتر مسئولان و وزرایش توسط حزب دمکرات با وسوسه های مالی، پایگاه اجتماعی آن را زائل و امید اجتماعی به توانایی اپوزیسیون را را تضعیف کرد.
بخشی از آرای جنبش تغییر به سمت نسل نو رفت، اما در صورت امتناع اقلیم از اصلاحات و دچار شدن نسل نو به سرنوشت سلف خود، احتمال گسترش نارضایتی و کاهش حضور مردم در انتخابات های آتی دور از ذهن نیست. در این انتخابات هم دگربار منطقه گرایی احزاب به عنوان میراث شوم جنگ داخلی خود را نشان داد. حتی دو حزب اصلی به سختی توانستند در هر چهار حوزه‌ی انتخاباتی حداقل آرا را بدست آورده و نامزدی را روانه‌ی پارلمان کنند.
بزرگترین و قدرتمندترین حزب اقلیم یعنی پارتی حدود ۸۰۰ هزار رای کسب کرده که تقریبا دو برابر حزب پس از خود است.
اما نکته این جاست که دقیقا نصف این آرا از استان دهوک بدست آمده که به علت تعلق به یک حوزه‌ی زبانی – فرهنگی متفاوت با اکثریت سورانی اقلیم، قلعه‌ی تسخیر ناپذیر و مخزن رای پارتی محسوب می شود.

بودجه  و دعوای زباله گردها!

 غلامرضا بنی اسدی 

کور شوم و نبینم! این را چند سال پیش تیتر یادداشتی کردم درباره یک درد اجتماعی. آن روز مسابقه دوی دو نوجوان زباله گرد را دیدم به سمتِ باکسِ زباله. آن که زودتر رسید، مشت اش را به نشان پیروزی در هوا رها کرد و چهره رنج کشیده اش شد قابِ لبخند. دومی اما انگار مدال طلای المپیک را باخته بود. نرسیده به باکس ایستاد با چهره ای که تابلویی از غم بود. انگار قرار گذاشته بودند هرکس زودتر رسید، بتواند ضایعات آن را از آن خود کند. به همین خاطر بود که اولی احساس پیروزی می کرد و دومی باخت را با همه تلخی اش به تجربه ایستاده بود. آن روز نوشتم کور شوم و نبینم که بچه های وطنم- که الان باید سرکلاس درس باشند- چنین در پی یک لقمه نان باید به سوی باکس زباله بدوند. از آن ماجرا چند سال می گذرد، اگر چه خاطره اش همچنان برای من تازه است اما باز به درد تازه شد وقتی در فضای مجازی شاهد دعوای یک پیرمرد و پیرزن بر سر یک باکس زباله بودم. دعوا که می گویم یک جدل کلامی نیست. می زدند همدیگر را. اگر یک جوان وساطت نکرده بود پیرمرد، دق دلی فقر خود را سر پیرزن خالی می کرد که مثل او در زباله ها دنبال روزی می گشت. در این کلیپ، پیرمرد بعد از کتک کاری می گذارد و می رود و پیرزن، درون باکس زباله تا می خورد تا شاید چیز به درد بخوری پیدا کند که درد کتک خوردن را اندکی التیام بخشد. سومین قصه از این سلسله را از زبان استاد دانشگاهی شنیدم که می گفت: یک مرد و پسر خردسالش به سمت باکس زباله می رفتند و از دیگر سو یک مرد دیگر. بین شان جدل درگرفت و می رفت که به کتک کاری بکشد. مردی که کودک همراه داشت، عقلانیت به خرج داد و دست کودکش را گرفت و رفت. در حین رفتن هم گفت: این هم مال تو، خدا کریمه ما می رویم جای دیگر. «ما» که می گفت یعنی او و کودکش. نمی دانم در مسیر راه کودک اش از او چه پرسید و چه نپرسید. معمولا بچه ها این موقع که غرورشان ترک برمی دارد به بابا می گویند چرا نزدیش؟ شاید هم پرسیده باشد این «خدا کریمه» یعنی چه؟ نمی دانم چه گفته است اما من این را خطاب به مسئولان محترم می گویم «این حق مردم نیست!» به بودجه نویسان محترم می گویم، به آنانی که برای فلان موسسه و بهمان سازمان، بودجه های چند هزار میلیاردی می نویسند که حاصل جمعی بالاتر از صفر برای مردم ندارد، به آنان که بودجه را می گیرند و به هیچ تبدیل می کنند. به نمایندگان محترم می گویم که باید چشم بینا و قوه ناظر باشند، این رسمش نیست. نمی گویم از این دست قصه ها زیاد است که نیست اما کم آن هم زیاد است. به همین خاطر است که مثل خار در چشم می نشیند و گاه استخوان می شود در گلو. ما کشور فقیری نیستیم، لذاست که می گوییم این حق مردم ما نیست. امیدواریم رئیس جمهور نهج البلاغه خوان، بعد این به سنت صاحب نهج البلاغه عمل کند. بودجه را ردیف، به ردیف در جایی بنشاند که بیشترین عایدی را برای همه ملت داشته باشد. به سفره هایی که برخی ها با موسسات گوناگون برای خویش و اقربا انداخته اند، مردانه بی توجهی کند. ریال به ریال بودجه را به جاهایی بفرستد که گره از کار مردم باز شود. به این امیدوار باشیم جناب دکتر پزشکیان؟!
 

توهم دو دولت در فلسطین!

محمدکاظم انبارلویی
مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم به بهانه محکوم کردن جنایات رژیم صهیونیستی بیانیه‌ای صادر کرده و گفته است :
۱- تنها راه‌حل صلح پایدار، تشکیل دو دولت مستقل در فلسطین 
۲- و بازگشت اسرائیل به مرزهای قانونی است!
الف: ایده دو دولتی از سال ۱۹۳۷ تاکنون برای مهار مقاومت و بازپس‌گیری سرزمین اشغالی فلسطین، هراز چندی مطرح می‌شود.
رژیم صهیونیستی که خود یکی از دو طرف میز گفت‌وگو و آمریکا به‌عنوان ضامن گفت‌وگوها ، هیچ‌گاه به این ایده اعتقاد نداشتند.
رژیم صهیونیستی به هیچ‌یک از توافقات به‌ویژه از توافق اسلو و کمپ دیوید به این‌طرف پایبند نبوده و همه قطعنامه‌های سازمان ملل را هم پاره کرده است.
حضرات «مجمع» از کدام «دو دولت» و از کدام «مرزهای قانونی» اسرائیل یاد می‌کنند؟!
طرف دیگر این گفت‌وگوها چه کسانی بودند. آن‌ها هیچ نمایندگی از سوی ملت فلسطین نداشتند نه یاسرعرفات نه انورسادات و محمودعباس نماینده مردم فلسطین نبودند و نیستند.
اگر بودند مبارزان و مجاهدان کرانه غربی ، حماس و جهاد اسلامی در غزه چه‌کاره‌اند؟!
ب- تئوری دولت یهود در فلسطین، یک جغرافیایی است که حداقل ۶ کشور عربی را دربرمی‌گیرد. آن‌ها به این هم قانع نیستند. صهیونیست‌ها اشتهای سیری‌ناپذیری دارند، هم بنیان‌گذاران این رژیم نامشروع و هم کسانی که در هزاره سوم رجز می‌خوانند ، می‌گویند؛ «حرص» و «طمع» آن‌ها انتها ندارد.
صهیونیست‌ها راهبرد خود را روی خطوطی استوار کرده‌اند. خط فریب ، خط خیانت، خط نفاق ، خط غفلت، خط ایجاد وحشت و ارعاب و !!! «مجمع» نباید طوری حرف بزنند و موضع بگیرند که صهیونیست‌ها فکر کنند در این فضای ارعاب روی غفلت و جهل آن‌ها می‌توانند حساب بازکنند.
ج- «مجمع» مشروعیت این موضع را از کجا آورده است؟!
امامین انقلاب و ملت ایران ، مبارزان و مجاهدان راه حق و حقیقت و اصحاب مقاومت در منطقه هیچ‌گاه چنین موضعی را ندارند!
شهید حاج قاسم سلیمانی و شهدای سپاه قدس، شهید سیدنصرالله و شهید هنیه  و شهید سنوار چنین موضعی نداشتند شما در کدامین سمت تاریخ ایستاده‌اید؟!
حضرات مجمع! شمایان در حالی از دو دولتی در فلسطین حرف می‌زنید که در هر ثانیه رژیم صهیونیستی با بمب‌های سنگرشکن غزه و لبنان را شخم می‌زند!
حضرات مجمع! شمایان در حالی از دو دولتی در فلسطین حرف می‌زنید که قتل‌عام زنان ، کودکان ، نسل‌کشی و ارتکاب جنایت جنگی گفتمان اصلی ناتو و ارتش تروریستی صهیونیست‌ها است.
نترسید و نترسانید !! شمایان اگر حال مبارزه و ستیز با جلادان معاصر تاریخ را ندارید بگذارید،ملت فلسطین ، ملت‌های غرب آسیا و ملت ایران به وظیفه اسلامی ،انسانی ، قرآنی و تاریخی خود عمل کنند.
بین ملت فلسطین و اشغالگران ، دریایی از خون طی ۷۰ سال گذشته وجود دارد. توهّم دو دولتی در فلسطین یک فریب است شما مؤید این فریب نباشید.
آگاهان و آشنایان مسائل سیاسی منطقه پشت توهم دو دولتی، یک تئوری می‌بینند و از آن به‌عنوان «تئوری تسلیم» یاد می‌کنند. پرچم تسلیم دست شما چه می‌کند؟!
 
بازدارندگی فراهسته‌ای
مصطفی نصری
در سال‌های اخیر، بحث‌هایی در فضای سیاسی ایران پیرامون ضرورت حرکت به سمت ساخت بمب اتم به گوش می‌رسد. این بحث‌ها بویژه در شرایطی که رژیم صهیونیستی تنش‌های منطقه‌ای را تشدید کرده است، در محافل سیاسی - رسانه‌ای ایران بیشتر نمود پیدا کرده‌اند. نخستین بار سیدکمال خرازی، رئیس شورای راهبردی روابط خارجی، با اشاره به احتمال تغییر دکترین هسته‌ای ایران، این بحث را مطرح کرد. اکنون حتی چهره‌هایی مانند حسن خمینی نیز تلویحا در این زمینه اظهار نظر می‌کنند. با این حال، مقامات رسمی کشور همچنان تأکید دارند سیاست ایران عدم استفاده از سلاح‌های کشتار جمعی است. سخنگوی وزارت امور خارجه نیز روز سه‌شنبه بار دیگر به ایده تغییر دکترین هسته‌ای ایران واکنش نشان داد و تاکید کرد: «سیاست قطعی جمهوری اسلامی ایران عدم استفاده از سلاح‌های کشتار جمعی است و این سیاست، مستند به فتوای رهبر معظم انقلاب است». صرف‌نظر از بحث‌های سیاسی، لازم است این ادعاها با واقعیت‌های میدانی و شرایط امنیتی کشورهایی که صاحب سلاح هسته‌ای هستند، تطبیق داده شود. بررسی تجربه این کشورها نشان می‌دهد تنها داشتن سلاح هسته‌ای نمی‌تواند برای ایران بازدارندگی کافی ایجاد کند. بازدارندگی واقعی مستلزم داشتن ترکیبی از توانمندی‌های نظامی متعارف، توانمندی‌های نامتقارن، قدرت دیپلماتیک و ثبات اقتصادی و سیاسی است.
* ناکارآمدی بازدارندگی هسته‌ای یک‌بعدی
چندین کشور با وجود داشتن سلاح هسته‌ای نتوانسته‌اند به بازدارندگی کامل دست یابند. پاکستان و هند با وجود داشتن سلاح هسته‌ای، همچنان درگیر تنش‌های نظامی هستند. هر ۲ کشور بمب اتم دارند اما این امر مانع درگیری‌های نظامی بین آنها نشده است.  پاکستان همچنین با تهدیدات تروریستی داخلی و ناامنی مرزی مواجه است که سلاح هسته‌ای در مهار آن موثر نبوده است. آفریقای جنوبی نیز در دوران آپارتاید، به ‌صورت مخفیانه سلاح هسته‌ای تولید کرد اما در نهایت تحت فشارهای بین‌المللی و به دلیل مسائل داخلی، سال 1989 میلادی تصمیم به نابودی این زرادخانه گرفت. این تجربه‌ها نشان می‌دهد داشتن سلاح هسته‌ای نمی‌تواند به ‌تنهایی یک کشور را از تهدیدات و فشارهای خارجی مصون کند بلکه عوامل دیگری مانند ثبات داخلی و سیاست‌های منطقه‌ای نیز نقش مهمی در این مساله دارند.
* اسرائیل و سودای خام بازدارندگی هسته‌ای
رژیم صهیونیستی نیز با وجود داشتن سلاح هسته‌ای، نتوانسته در برابر تهدیدات نظامی بازدارندگی ایجاد کند. به دلیل وسعت کم سرزمین‌های  اشغالی و تقابل با کشورهای هم‌مرز با وسعت جغرافیایی کوچک، استفاده از سلاح هسته‌ای می‌تواند تشعشعات گسترده‌ای ایجاد کند که حتی خود این رژیم را تحت تأثیر قرار دهد؛ از این رو، رژیم صهیونیستی گریزی ندارد جز اینکه دست به عصا حرکت کرده و درباره استفاده از سلاح هسته‌ای بلندپروازی نکند. همچنین سلاح هسته‌ای این رژیم نتوانسته در مقابل ایران - که بزرگ‌ترین تهدید امنیتی و موجودیتی برای آن محسوب می‌شود - بازدارندگی ایجاد کند. مصداق این موضوع، 2 عملیات «وعده صادق» بود که طی آن مواضع نظامی رژیم صهیونیستی با موفقیت مورد هدف قرار گرفت.
* محدودیت‌های بازدارندگی هسته‌ای در برابر تهدیدات پیچیده
بازدارندگی هسته‌ای عمدتا در مقابل تهدیدهای دولت‌محور موثر است؛ جایی که کشورها به دلیل ترس از پاسخ هسته‌ای از درگیری‌های گسترده اجتناب می‌کنند اما تهدیدات امروزی اغلب از سوی گروه‌های غیردولتی، تروریست یا حملات سایبری است که با تهدید سلاح هسته‌ای مهار نمی‌شود. به‌ عنوان مثال، گروه‌هایی مانند داعش که مورد حمایت اسرائیل هستند، به‌صورت غیرمتمرکز و با شیوه‌های غیرمتعارف عمل می‌کنند و خارج از دامنه بازدارندگی هسته‌ای قرار دارند. در مقابله با تهدیدات سایبری نیز استفاده از سلاح هسته‌ای نه ممکن است، نه منطقی. این تهدیدات که معمولا مرز مشخصی ندارند، از دایره تأثیر سلاح هسته‌ای خارج می‌شوند. همچنین استفاده از سلاح هسته‌ای به دلیل قدرت تخریب عظیم و آثار ویرانگر زیست‌محیطی، تنها در شرایط بسیار خاص و نادر ممکن است. درگیری‌های کوچک، حملات نیابتی یا فشارهای دیپلماتیک و اقتصادی به شکلی است که استفاده از سلاح هسته‌ای در این موارد غیرممکن یا غیرمنطقی است. حتی در صورت استفاده از سلاح هسته‌ای، واکنش‌های بین‌المللی شدید و تحریم‌های گسترده می‌تواند به انزوای بیشتر کشورها منجر شود. این انزوای بین‌المللی، بویژه برای کشورهایی که تحت فشارهای جهانی قرار دارند، چالشی بزرگ محسوب می‌شود.
* ظرفیت‌های فعلی ایران در ایجاد بازدارندگی
برای رسیدن به بازدارندگی موثر، ایران باید مجموعه‌ای از توانایی‌های نظامی، دیپلماتیک و اقتصادی را در کنار هم به کار گیرد. صرف داشتن سلاح هسته‌ای کافی نخواهد بود. ایران تاکنون در توسعه موشک‌های بالستیک، کروز و هایپرسونیک به ‌عنوان یکی از ارکان بازدارندگی متعارف سرمایه‌گذاری کرده است. این توانمندی‌ها در رسیدن به اهداف دوربرد و ایجاد بازدارندگی موثر نقش مهمی ایفا می‌کنند. نیروی دریایی قوی نیز در کنترل خطوط کشتیرانی و جلوگیری از تهدیدات نظامی در منطقه خلیج‌فارس  و تنگه هرمز نقش مهمی دارد. همچنین پدافند هوایی ایران که طی سال‌های اخیر با سرعت زیادی به نسبت گذشته تقویت شده و شاهکارهایی همچون شکار پهپاد «گلوبال هاوک» آمریکا را در تاریخ ثبت کرده است، می‌تواند تهدیدات هوایی را به حداقل برساند. علاوه بر این، ایران از قابلیت‌های نامتقارن مانند جنگ سایبری استفاده می‌کند. این توانمندی‌ها می‌تواند در برابر تهدیدات غیرمتعارف و حملات سایبری، بازدارندگی بیشتری ایجاد کند. همچنین برخی تحلیلگران معتقدند ایران می‌تواند با حفظ توانایی هسته‌ای بالقوه نیز ارکان بازدارندگی خود را تکمیل کند؛ بدون آنکه وارد ساخت بمب اتم شود. این رویکرد می‌تواند به ‌عنوان ابزاری برای حفظ تعادل قوا در منطقه به کار رود.
* نداشتن بمب اتم به معنی نداشتن توان و دانش ساخت آن نیست
در کنار قدرت نظامی بالفعل ایران - که شامل توانایی در نبرد نامتقارن، موشک‌های دوربرد و مهارت‌های نظامی پیشرفته است - یک ظرفیت بالقوه نیز وجود دارد که رژیم صهیونیستی ناگزیر از در نظر گرفتن آن در معادلات نظامی خود خواهد بود. نداشتن بمب اتم به هیچ عنوان به معنای نداشتن دانش و توانایی تولید آن نیست. آنطور که منابع و رسانه‌های غربی اذعان کرده‌اند، آستانه هسته‌ای شدن ایران به‌شدت کاهش یافته. برخی محافل این آستانه را تا ۲ هفته تخمین زده‌اند. روزنامه تایمز انگلستان در این باره می‌نویسد: «ایران کمتر از 2 هفته با ساخت یک بمب اتم فاصله دارد». فارغ از اینکه این ادعاها با چه نیت سیاسی‌ای طرح می‌شوند، رژیم صهیونیستی به عنوان رژیمی که تحت تنش‌های داخلی و منطقه‌ای قرار دارد، طبعا باید هرگونه تهدیدی را جدی بگیرد. اگر صرفا همین ادعاهای منابع غربی محل استناد مقامات صهیونیست باشد پیام واضحی در آن نهفته است؛ اسرائیل نمی‌تواند توان بالقوه ایران - که دشمنی توانمند برایش به شمار می‌رود - را نادیده گرفته و بی‌محابا وارد ماجراجویی‌های خطرناک شود.
* عوامل غیرنظامی ایجاد بازدارندگی
بازدارندگی موثر نیازمند تلفیقی از قدرت نظامی و دیپلماسی فعال است. ایران باید روابط خود را با قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی تقویت کرده و از ظرفیت‌های اقتصادی خود برای حفظ ثبات و مقاومت در برابر فشارهای بین‌المللی استفاده کند. پایداری سیاسی داخلی و حمایت مردمی از سیاست‌های کشور نیز از عوامل کلیدی در ایجاد بازدارندگی پایدار است. بدون حمایت اجتماعی، بازدارندگی خارجی نیز به خطر می‌افتد.