صفحه نخست >>  عمومی >> ویژه ها
تاریخ انتشار : ۰۱ آبان ۱۴۰۳ - ۰۵:۲۲  ، 
کد خبر : ۳۶۷۱۴۵

یادداشت روزنامه‌های سه شنبه اول آبان ۱۴۰۳

چرا می‌گوییم اروپا به ایران بدهکار است؟!، چه کسی گرای یادگاری شهید نصرالله را به امریکایی‌ها داد؟، یک سال و دو هفته و یک روز؛ یادداشت برخی از روزنامه‌های امروز می باشد.

عناوین اخبار روزنامه کيهان در روز سه‌شنبه ۱ آبان

چرا می‌گوییم اروپا به ایران بدهکار است؟!

 مسعود اکبری 
1- اتحادیه اروپا اخیراً در بیانیه‌ای مشترک با شورای همکاری خلیج‌ فارس مدعی شده است که جزایر سه‌گانه ابوموسی و تنب بزرگ و تنب‌کوچک متعلق به امارات است. همچنین در بیانیه مذکور، از ایران به عنوان «اشغالگر جزایر»! یاد شده است. 
به فاصله کوتاهی پیش از این بیانیه، اتحادیه اروپا در اقدامی گستاخانه و خلاف قواعد بین‌المللی، ورود هواپیماهای سه شرکت ایران ایر، ماهان ایر و ساها به فضای اروپا را ممنوع کرد. این اقدام خصمانه، در ظاهر با ادعای دروغین مشارکت ایران در جنگ اوکراین انجام شد. اما واقعیت این است که اقدام مذکور و همچنین بیانیه مشترک اخیر اروپا و شورای همکاری خلیج‌فارس، با انگیزه و هدف حمایت از رژیم وحشی و سفاک صهیونیستی انجام شده است.
در حقیقت، اروپا در نقش پادوی آمریکا و شریک جنایات رژیم صهیونیستی، در پی آن است تا با اقدامات ضدایرانی، 
بر شکست‌های مفتضحانه اسرائیل سرپوش بگذارد و به این رژیم جعلی و اشغالگر، روحیه بدهد. 
از سوی دیگر، اروپا با این قبیل اقدامات در پی آن است تا جای «طلبکار» و «بدهکار» را عوض کند. این در حالی است که ما در مقابل اروپا، قطعا در جایگاه طلبکار قرار داریم و اروپا به ما بدهکار است؛ چرا؟! به این موارد توجه کنید:
2- «پروین» تازه‌عروس بود. آن روز به خانه پدری آمده بود تا از رضایتش در خانه همسر برای مادر بگوید. خانه شلوغ بود. برادرها و زن‌برادرها هم بودند. خواهرش شهینِ ۸ ساله باریکه‌ای از پارچه را به دست پروین داد تا موهایش را گُل بزند. برادرهایش صلاح‌الدین، حمید و رحیم مشغول بازی بودند. ادریس ۹ ماهه همان‌جا زیرآب ولرم تابستان از خنده ریسه رفته بود و با خنده او گل از گل همه شکفته بود.
صدای قهقهه بچه‌ها و بزرگ‌ترها خانه را پرکرده بود. در همان لحظه هواپیمای جنگی در آسمان سردشت نمایان شد. به‌یک‌باره با صدای غرش بمب، سقف خانه شکافت.
انگار گَرد مرگ پاشیدند وسط این‌همه خنده و شادی...چند روز گذشت؛ پروین را از بیمارستان مرخص کرده بودند. مصطفی- یکی از برادرهای پروین- کنارش نشسته بود و با صدای بغض‌آلود و لرزان گفت:«پروین دستت را بده ناخن‌هایت را بگیرم. پروین با تعجب و اضطراب گفت: حمید را ندیدم! مادر کجاست؟! ادریس چه می‌کند؟ شهین کجاست؟ مصطفی سکوت کرده و سرش را پایین می‌اندازد و در حالی که‌ گریه امانش نمی‌دهد، انگشتان پروین را گرفته و می‌گوید:حمید شهید شد؛ صلاح‌الدین هم؛ مادر هم؛ شهین هم شهید شد؛ ادریس ۹ ماهه هم شهید شد... آن‌قدر می‌گوید و می‌گوید تا تمام انگشت‌های پروین تمام می‌شود؛ اما شمار کشته‌های این خانواده تمام نمی‌شود.» 
بله، این جنایت، تنها بخش بسیار کوچکی از اقدامات رذیلانه کشورهای اروپایی در هشت سال جنگ تحمیلی است. خانواده پروین در سردشت تنها بخش بسیار کوچکی از شهدا و مصدومان بمباران شیمیایی رژیم صدام هستند. بمب‌هایی که ساخته برخی دولت‌های اروپایی و از جمله دولت آلمان بود.
برخی دولت‌های اروپایی با تجهیز صدام به سلاح شیمیایی موجب شهادت ۱۰هزار شهروند ایرانی شدند که زنان و کودکان زیادی در میان آنها بودند. علاوه‌بر این، سلاح‌های شیمیایی در جنگ تحمیلی موجب جراحت و مصدومیت ۱۰۰ هزار نفر از هموطنانمان شد که در میان آنان تعداد قابل توجهی از زنان و کودکان سرزمینمان نیز وجود دارند. در حال حاضر۶۷ هزار جانباز شیمیایی در قید حیات هستند.
3- پس از خروج آمریکا از توافق هسته‌ای در اردیبهشت ۱۳۹۷، اروپایی‌ها وعده دادند که حداکثر تا ۱۰ خرداد همان سال بسته پیشنهادی خود مبنی بر تضمین اجرای تعهدات برجامی را ارائه دهند. بر همین اساس اروپا می‌بایست پس از خروج آمریکا از توافق، یک قطعنامه در واکنش به نقض قطعنامه ۲۲۳۱ توسط آمریکا صادر می‌کرد، با تحریم‌های آمریکا مقابله می‌کرد، روابط بانکی برای تجارت با ایران را تضمین می‌کرد و درباره خرید نفت از ایران تعهد می‌داد و همچنین از مطرح کردن موضوع موشکی و منطقه‌ای امتناع می‌کرد.
اما هیچ‌کدام از موارد فوق رخ نداد و در نهایت اروپا وعده داد که یک کانال مالی- که حتی یک دهم تعهدات برجامی نیز نبود- را راه‌اندازی خواهد کرد. روزها و هفته‌ها و ماه‌ها سپری شد و تعهدات برجامی اروپا که- به‌دلیل گستاخی طرف اروپایی و انفعال دستگاه دیپلماسی دولت قبل- به کانال مالی تقلیل داده شده بود، در دو مرحله به «اس‌پی‌وی» (مبادله نفت در مقابل کالا) و سپس «اینستکس» (مبادله پول نفت دیگر کشورها با غذا و دارو) رسید! براساس آنچه در اینستکس آمده بود ایران باید ارز حاصل از فروش نفت را به بانک‌های اروپایی منتقل می‌کرد. در مقابل از کشورهای اروپایی- و نه هیچ جای دیگر- کالا خریداری می‌کرد، آن هم نه هر کالایی، بلکه فقط اقلام دارویی و غذایی. در همان مقطع بانک‌های اروپایی به صراحت تأکید کردند که تصمیم آمریکا درباره تحریم روابط تجاری با ایران را محترم می‌شمارند و حاضر به نادیده گرفتن آن نیستند!
در نهایت در اسفند سال 1401، سه کشور اروپایی انگلیس، فرانسه و آلمان در بیانیه‌ای مشترک، از انحلال سازوکار مالی «اینستکس» (Instrument in Support of Trade Exchanges) خبر دادند. رهبر معظم انقلاب- ۱۰ مرداد ۹۹- در بخشی از بیانات خویش فرمودند: «اروپایی‌ها هیچ کاری برای مقابله با تحریم‌های آمریکا نکردند و آنچه که به نام اینستکس نیز مطرح کردند، بازیچه‌ای بود که محقق نشد.»
بله، اینستکس بازیچه‌ای بود که محقق نشد. دقیقا مشابه ماجرای توافق سعدآباد در حدفاصل سال‌های ۸۲ تا ۸۴ در دولت اصلاحات. عهدشکنی و گستاخی تروئیکای اروپایی موجب شد تا هیچ دستاوردی از توافق سعدآباد عاید مردم کشورمان نشود. تروئیکای اروپا در موضوع برجام نیز دقیقاً مشابه سعدآباد عمل کرد. تنها در یک نمونه، «محمدجواد ظریف» وزیر امور خارجه سابق- مهر ۹۶(دو سال پس از امضای برجام)- گفت: «حتی نمی‌توانیم یک حساب بانکی در انگلیس باز کنیم.» وی در اظهارنظری دیگر- تیر 98- گفت:«در نشست برجام ۳ کشور اروپایی متعهد شدند ۱۱ تعهد را اجرائی کنند». ظریف- آبان 98- در تکمیل اظهارات قبلی خود خطاب به اروپایی‌ها گفت:«فقط یک تعهد را نشان دهید که در 18 ماه گذشته به آن عمل کرده‌اید.»
4- تجهیز صدام به سلاح‌های کشتار جمعی در هشت سال جنگ تحمیلی، مشارکت با آمریکا در تحریم داروی بیماران و از جمله کودکان ایرانی، همصدایی با آمریکا در تروریسم اقتصادی و مشارکت در تحریم‌ها علیه ملت ایران، بی‌عملی در برجام و توافق سعدآباد، حمایت از فعالین ضدانقلاب و اعضای گروهک‌های تروریستی و تجزیه‌طلب، حمایت از فتنه ۸۸، حمایت از اغتشاشات 1401 و...تنها بخش کوچکی از جنایت‌ها و خباثت‌های برخی دولت‌های اروپایی علیه ملت ایران است.
همان‌طور که پیش از این نیز اشاره شد، اروپا در پی آن است تا جای «طلبکار» و «بدهکار» را عوض کند. این در حالی است که ما در مقابل اروپا، قطعا در جایگاه طلبکار قرار داریم و اروپا به ما بدهکار است. 

 عناوین اخبار روزنامه جوان در روز سه‌شنبه ۱ آبان

چه کسی گرای یادگاری شهید نصرالله را به امریکایی‌ها داد؟

 مرتضی سیمیاری

۲۷ تیر ۱۳۷۳ ساختمان مرکز همیاری یهودیان (آمیا) در بوینس آیرس منفجر می‌شود، کمتر از یک ساعت پس‌ازاین ماجرا خبرنگار روزنامه راست‌گرای لاناسیون در یک فروشگاه پیش روی یکی از اعضای کنسولگری ایران در آرژانتین سبز شده و در سؤالی قابل‌توجه از او می‌پرسد که آیا ایران فرمانده عملیات انفجار در مرکز صهیونیستی بوده است؟
این سؤال ساده، اما جهت‌دارنشان می‌داد که سناریوسازی درباره ماجرای انفجار در پایتخت آرژانتین دارای عمق اطلاعاتی است، زیرا که رژیم صهیونیستی بلافاصله ایران و حزب‌الله را مسئول اجرای این عملیات خوانده و شهید عماد مغنیه را طراح آن معرفی کرد. 
 هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود نکات جالبی درباره آن روز دارد، رئیس‌جمهور وقت در یادداشت‌های روزانه خود نوشته است که امپراتوری رسانه‌ای صهیونیست‌ها و استکبار، یک دروغ بزرگ را پایه این اتهام به ایران کرده‌اند، آن‌ها ادعا می‌کنند در اجلاسی در مشهد که رهبری و من و وزیر امور خارجه و فرمانده سپاه و افراد دیگری داشتیم، این اقدام انفجاری تصویب‌شده است، درحالی‌که اصلاً چنین جلسه‌ای در مشهد نداشتیم و ما اصلاً هیچ اطلاعی از قرار انفجار نداشتیم. 
۱۳ سال بعد و در مارس ۲۰۰۷، دادستانی کل آرژانتین درخواست صدور حکم جلب ۹ نفر ازجمله هاشمی و علی‌اکبر ولایتی را صادر کرد، البته مدتی بعد مشخص شد که کیفرخواست پرونده آمیا در ۹۰۰ صفحه توسط رضا ذاکری و هادی روشن روانی از عناصر بخش سیاسی گروهک تروریستی منافقین تهیه‌شده و تنها توسط آلبرتو نیسمان دادستان وقت قرائت‌شده است؛ مدتی بعد این قاضی آرژانتینی به دلیل بی‌حیثیتی سیاسی درباره این پرونده در حمام خانه‌اش خودکشی کرد. 
محافل خبری آرژانتینی ماجرای آمیا را همواره یک موضوع سیاسی با ابعاد داخلی ارزیابی می‌کنند، روزنامه نیویورک‌تایمز نیز در گزارشی که در سال ۲۰۲۰ منتشر کرده و حتی بخشی از آن در روزنامه صهیونیستی تایمز اسرائیل نیز چاپ‌شده به نقل از گروه تحقیق موساد نوشته است که ردی از ایران و حزب‌الله لبنان در این ماجرا پیدا نشده است، اما این به معنای پایان این پرونده‌سازی نبود. 
تحلیل اطلاعات این پرونده نشان می‌دهد که طرف امریکایی همواره از آمیا به‌عنوان یک کیس سینوسی در بسط اقدامات ضد ایرانی به‌ویژه در بخش تحریم ارتباطات مالی کشور استفاده کرده است، البته هرقدر که طرف غربی در برخورد با این دست پرونده‌ها پیچیده عمل کرده در داخل نگاه به آن بسیار ساده بوده است. 
 از جمله در زمان بررسی لایحه CFT یا همان قانون مبارزه با تأمین مالی تروریسم در مجلس دهم که برخی نمایندگان با گرفتن پلاکارد‌هایی در دست در داخل صحن فریاد می‌زدند که هرکسی که منطق را قبول داشته باشد به کنوانسیون رأی مثبت بدهد، هرچند این منطق آن‌چنان سست و ضعیف بود که یکی از نمایندگان تهران پشت تریبون رفته و گفته بود که سازمان ملل تنها چهار گروه القاعده، طالبان، داعش و النصره را تروریست می‌داند و کاری به برنامه‌های گروه‌های مقاومت در منطقه نخواهد داشت. شاید هنوز هم افرادی یا محافلی در داخل کشور این منطق ساده‌باورانه را باور داشته باشند، اما سرویس اطلاعاتی امریکا و رژیم صهیونیستی آن را یک شوخی بزرگ می‌دانند، نشانه آن دانیل هگاری است! سخنگوی ارتش تروریستی رژیم صهیونیستی ساعتی قبل از حمله به شعب مؤسسه مردمی القرض‌الحسن لبنان (AQAH) اعلام کرد که شبکه مالی حزب‌الله شناسایی شده است، البته این صندوق اعتباری که معروف به دادن وام‌های بدون بهره به افراد نیازمند است، ارتباط خاصی با خارج از مرز‌های لبنان نداشته و حمله به آن را باید در ادامه خط تقویتی صهیونیست‌ها ارزیابی کرد. در روز‌های اخیر ارتش رژیم صهیونیستی به دلیل زیر فشار قرار گرفتن از درون و ناکارآمدی پدافندی زیر بار انتقادات داخلی قرار داشته و در تلاش است با دادن اطلاعاتی غلط، چون زدن ضربه به شبکه مالی مقاومت یا کشف یک صندوق ۱۱ هزار دلاری از تونل‌های زیرزمینی در غزه برای خود دستاورد‌سازی کند، اما انتخاب مؤسسه الحسن برای این کار قابل‌توجه است که بیانش برای آینده تجربه مهمی دارد. 
مؤسسه القرض‌الحسن انواعی از بسته‌های وام در سبد‌های مالی متفاوت را به شهروندان لبنانی عرضه می‌کند یکی از رایج‌ترین این وام‌های بدون سود، دادن وام ودیعه طلا (القرض برهن الذّهَب) است که بسیاری از زنان در بیروت را صاحب کسب‌وکار مستقل کرده و به محبوبیت حزب‌الله افزوده بود، این آورده اجتماعی برای مقاومت لبنان که یادگاری سید مقاومت، شهید نصرالله برای مردم لبنان بود، با پالس‌هایی خاص از طرف دولت حریری در رصد شبکه اطلاعاتی امریکایی‌ها ذیل FATF قرار داشت. 
شاهد آن گزارش اختصاصی نشریه پولیتیکو درباره مؤسسه قرض‌الحسن است، در این گزارش آمده است که پس از تجربه طوفان الاقصی مقام‌های امنیتی غربی از تنظیم‌کننده‌های بین‌المللی مالی خواسته‌اند برای مقابله با مقاومت در لبنان و نهاد‌های مرتبط با حزب‌الله رویکردی سخت‌گیرانه‌تر اتخاذ کنند. در این گزارش به مؤسسه الحسن به‌صورت مستقیم اشاره شده و خواهان بررسی حساب‌های آن شده بودند. 
 امریکا از سال ۲۰۰۷ قرض الحسن را در فهرست تحریم‌هایش قرار داده بود و به نظر می‌رسد حمله صهیونیست‌ها به شعب این مؤسسه با چراغ سبز کاخ سفید صورت گرفته است. سال ۲۰۲۳ وزارتخانه‌های خارجه و دادگستری امریکا نشست «گروه هماهنگی برای اجرای قانون» با محوریت مقابله با شبکه‌های مالی حزب‌الله لبنان را برگزار کرد که یکی از عناوین سرلیست آن مربوط به مؤسسه قرض‌الحسن بوده است، در این نشست از یوروپل خواسته‌شده بود که با سازمان سیا در شناسایی امکانات مالی مقاومت هماهنگ باشد. 
حمله نیابتی امریکایی‌ها به شعب مؤسسه قرض‌الحسن نشان داد که در مجموعه اقدامات فعال دولت درباره باز کردن مجدد پرونده FATF باید بازنگری و دقت فراوان داشت، پیش‌ازاین وزیر اقتصاد از اقدامات ضروری برای عادی‌سازی پرونده ایران خبر داده بود که حکایت از طی کردن همان مسیری است که با اعتماد غلط به امریکا شکل‌گرفته و سندروم آن دوباره در حال بازیابی است. در روز‌هایی که بانوان ایرانی در همدلی با مردم لبنان طلا‌های خود را فروخته و به مقاومت اهدا می‌کنند، هوشیاری در برخورد با امریکایی‌ها با دادن پالس‌هایی، چون آتش‌بس در برابر عادی‌سازی بااهمیت است، پخش کردن اطلاعاتی درباره رد طلا‌هایی که با خون‌دل جمع شده و حالا تقدیم مردم مظلوم ضاحیه می‌شود، ممکن است به قیمت خون آن‌ها تمام شود، بایدن در آستانه انتخابات بی‌جهت در یک کانال تلگرامی «ضداطلاعات» پخش نمی‌کند!

عناوین اخبار روزنامه آرمان امروز در روز سه‌شنبه ۱ آبان

یک سال و دو هفته و یک روز

سید محمود صدری

طوفان‌الاقصی موضوع فلسطین و حقوق از دست رفته آنها که در حال فراموشی کامل بود را احیا کرد و این حادثه از یک سال و دو هفته و یک روز پیش کلید خورد.
به بیان دیگر در سایه حوادث غزه است که دولت‌های عربی و بلوک غرب تنها راه‌حل خشونت و پایان این‌ درگیری هفتاد ساله را در سایه تشکیل دو دولت اعلام کردند که حاکی از مشروع بودن تلاش‌های مردم این سرزمین و اثرات طوفان الاقصی است.
هر چند حادثه الاقصی از جهاتی به ضرر ایران تمام شد. مذاکرات ایران و آمریکا و رویکرد جدید دولت دکتر پزشکیان برای بهبود مناسبات با بلوک غرب تحت تاثیر آن قرار گرفت.
حزب الله تا قبل از این حادثه‌ توانسته بود مسئولیت تاریخی خود در حفاظت از منافع لبنان و جلوگیری از تجاوزات مکرر و متعدد اسرائیل را به خوبی ایفا نماید.
بطور کلی حضور ایران در منطقه بمانند حضور رقبا مشروع و قابل دفاع و در جهت منافع کشور می‌باشد.
این حضور پر رنگ به منزله توازن‌سازی و کمک به ملت‌ها برای استقلال می‌تواند منافع ایران و این ملت‌ها را تامین نماید، اما چنانچه اهداف آن بد تعریف گردد و جهت‌گیری و رویکرد اشتباه اتخاذ شود نه تنها ایران و این ملت‌ها را به مقصود نمی‌رساند، بلکه نتیجه عکس در بر دارد.
ورود حزب‌الله و حوثی‌ها در جنگ غزه آن اشتباه بزرگ است که صورت گرفته است.
حزب الله وحوثی ها ظرفیت خود را می‌بایست برای بدست آوردن جایگاه شایسته‌شان هزینه نمایند. تاثیر گذاری بیشتر در معادلات لبنان و سیاست‌های داخلی و خارجی این کشور و بدست آوردن منافع واقعی حوثی‌ها در یمن که هم اکنون در اختیار دو دولت عرب و مزدوران آنهاست از مسئولیت‌های تاریخی آنهاست.
وارد کردن این دو نیرو در جنگ غزه اشتباه بزرگی بود که می‌تواند به تخلیه ظرفیت‌های این‌ دو نیروی ملی و مستقل در منطقه بیانجامد و یا زیان‌ها و خسارت‌های زیادی را متوجه آنها نماید و جایگاه آنها در سطح ملی را تضعیف کند.
این رویکرد غلط و راهبرد اشتباه هم‌چنین در نهایت می‌تواند جنگ بین ایران و اسرائیل را موجب گردد.
روشن است هر سیاستی که منجر به جنگ شود، در جهت فرسایش کشور و عقب‌ماندگی بیشتر از توسعه و رفاه و آسایش مردم می‌باشد.
متاسفانه ملت‌های یمن و لبنان نیز گرفتار رنج فقر شدید هستند.
جای تردید نیست رفع نیازهای خیل وسیع فقرا و بیکاران، جبران عقب‌افتادگی از توسعه و پیشرفت‌های جهان، تامین نیازهای جدی مردم و رفاه ملی در اولویت  کشور می‌باشد که تحقق آن نیازمند تغییر راهبردیست که اکنون اجرا می‌ شود. باید با گام های هوشمندانه در مقابل دشمن ایستاد و از تصمیم گیری احساسی پرهیز کرد

روزنامه شرق

ما و مصر

مجید شیخ‌محمدی‌

آقای عراقچی در چند روز گذشته روزهای پرکاری را سپری کرده و با مسئولان کشورهای مختلف از‌جمله لبنان، سوریه، عربستان، قطر، عراق، عمان، اردن و ترکیه دیدار داشته است. از نظر من، هیچ‌کدام از این سفرها به اندازه ملاقات وزیر امور خارجه ایران با رئیس‌جمهور مصر در قاهره که در روز پنجشنبه 26 مهرماه صورت گرفت، اهمیت ندارد؛ زیرا روابط ایران و مصر از همان روزهای اول انقلاب تا به امروز سرد و تیره بوده است.

«مرگ بر سه مفسدین، کارتر و سادات و بگین»؛ پس از گذشت 46 سال هنوز این شعار ‌در گوش من زنگ می‌زند. هفت سال من تمام نشده بود که به همراه پدر، برادر بزرگ‌تر و برادر کوچک‌تر در تظاهرات منجر به پیروزی انقلاب شرکت می‌کردم. پدر عکس امام خمینی را ‌روی یک تابلو دست‌ساز نصب کرده و به دست ما داده بود. از اینکه ما را هم همراه خود می‌برد، خوشحال بود و می‌گفت «سه پسر انقلابی دارم».‌ منزل ما در ناف تهران یعنی بین پامنار و عودلاجان واقع شده بود. پیاده از سه‌راه دنگی به سمت تکیه رضاقلی‌خان حرکت می‌کردیم و به محله سرچشمه تهران می‌رسیدیم و در آنجا به تظاهرات می‌پیوستیم.

«مرگ بر سه مفسدین، کارتر و سادات و بگین»؛ من معنای شعار را درک نمی‌کردم. گمان می‌کردم شعاردهندگان می‌گویند‌ «ای مردم، کارتر و سادات را بگویید!» و در ذهن خودم دنبال مفسد سوم می‌گشتم. مفسد سوم در‌واقع نخست‌وزیر وقت اسرائیل یعنی مناخیم بگین بود. کارتر و سادات هم به ترتیب رئیس‌جمهور وقت آمریکا و مصر بودند. ماجرا چه بود؟

پیمان کمپ‌دیوید پس از 12 روز مذاکرات مخفی و با میانجیگری ایالات متحده آمریکا در کمپ‌دیوید که یکی از استراحتگاه‌های مقام ریاست‌جمهوری ایالات متحده آمریکا بود، نهایی شد و در تاریخ ۲۶ شهریور ۱۳۵۷ با حضور جیمی کارتر، رئیس‌جمهور وقت آمریکا، در کاخ سفید به امضای نهایی رسید. ‌کمپ‌دیوید اولین پیمان صلح میان طرفین جنگ اعراب و اسرائیل بود که به صلح میان مصر و اسرائیل انجامید. بر اساس این پیمان، طرفین به شرح زیر منتفع می‌شدند:

1. صحرای سینا به مصر پس داده می‌شد.

2. کشور اسرائیل و تمامیت ارضی آن به رسمیت شناخته می‌شد و رابطه اقتصادی اسرائیل با مصر از سر گرفته می‌شد.

3. دولت خودمختار فلسطین تشکیل می‌شد و عقب‌نشینی اسرائیل اتفاق می‌افتاد.

انور سادات اولین رئیس وقت یک کشور عربی از طرفین جنگ اعراب و اسرائیل بود که به صلح با اسرائیل و به رسمیت شناختن این کشور اقدام کرد. وی حدود سه سال بعد، ‌هنگام یک رژه نظامی، به دست افراد گروهک جهاد اسلامی مصر ترور شد.

سادات از دید انقلابیون ایران چهره‌ای سازش‌کار محسوب می‌شد که به آرمان فلسطین خیانت کرده بود. جرم دیگر او صمیمیت بیش از حدش با محمدرضا‌شاه بود. سادات تنها کسی بود که در ایام در‌به‌دری شاه در تبعید، به داد او رسید. شاه در تابستان 1359 بر اثر شدت‌یافتن بیماری در مصر مرد. پس از انور سادات، جانشین او حسنی مبارک، برای مدتی طولانی رئیس‌جمهور مصر بود. مبارک همان راهی را رفت که سادات طی کرد؛ یعنی سازش در مقابل اسرائیل. مبارک 30 سال حکومت کرد تا در اثر قیام مردمی موسوم به بهار عربی از قدرت برکنار شد. پس از او مدت کوتاهی محمد مرسی به قدرت رسید. او تنها رئیس‌جمهور منتخب با شیوه دموکراتیک در این کشور بود. مرسی، رئیس حزب آزادی و عدالت و کاندیدای این حزب در انتخابات ریاست‌‌جمهوری ۲۰۱۲ بود. او از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۵ نماینده پارلمان مصر بود.

محمد مرسی در دوازدهم تیر ۱۳۹۲ پس از ناآرامی‌های چندروزه و حالت بحرانی مصر، با کودتایی به دست ارتش مصر‌ برکنار و زندانی شد. مرسی بعد از بازداشت با چند مورد اتهام مواجه و به زندان‌های بلندمدت محکوم شد. از سال 1392 تا‌کنون، ژنرال عبدالفتاح السیسی در مصر حکومت می‌کند.

مرسی متهم بود ‌از اختیارات خود در راستای گسترش نفوذ اخوان‌المسلمین سوءاستفاده کرده است. در ۲۷ خرداد ۱۳۹۸، مرسی به دنبال بیهوش‌شدن در دادگاه، درگذشت. روابط ایران با مصر حتی در زمان محمد مرسی نیز به دلیل اصطکاکات ایدئولوژیک نتوانست توسعه پیدا کند.

جمال عبد‌الناصر که با ادعای مبارزه با استعمار سر کار آمده بود، در 1953 در پی ملی اعلام‌کردن کانال سوئز با بحران مواجه شد. در ۲۹ اکتبر ۱۹۵۶، نیروهای اسرائیلی از شبه‌جزیره سینا عبور کردند و به‌سرعت به سوی اهداف‌شان پیش رفتند. دو روز بعد، جنگنده‌های بریتانیا و فرانسه فرودگاه‌های واقع در حوزه کانال سوئز را بمباران کردند.

در جنگ شش‌روزه ۱۹۶۷ نیز اسرائیل موفق شد در طول شش روز بخش عمده نیروی هوایی مصر، سوریه و اردن را نابود کند و تمام صحرای سینا، کرانه باختری رود اردن و ارتفاعات جولان را به تصرف خود در‌آورد. این شکست برای اعراب تحقیرآمیز بود؛ به‌ویژه مصر که قوی‌ترین ارتش عربی را داشت و درحالی‌که داعیه رهبری جهان عرب را داشت، سنگین‌ترین شکست را متحمل شده بود. جنگ رمضان، آخرین جنگ بین اعراب و اسرائیل بود که از ششم تا ۲۵ اکتبر ۱۹۷۳ اتفاق افتاد. این جنگ با حمله غافلگیرانه مصر و سوریه علیه مواضع نیروهای اسرائیلی در شرق کانال سوئز و ارتفاعات جولان آغاز شد؛ مناطقی که شش سال قبل در جنگ شش‌روزه به تصرف قوای اسرائیل درآمده بود. این جنگ تأثیری بسیار عمیق و دیرپا بر طرفین درگیر و منطقه خاورمیانه گذاشت. عرب‌ها که با شکست یک‌طرفه ائتلاف مصر، سوریه و اردن در جنگ سال ۱۹۶۷ تحقیر شده بودند، این بار با موفقیت‌های ابتدایی در این جنگ، روحیه خود را بازیافتند. اسرائیلی‌ها نیز با وجود دستاوردهای چشمگیر عملیاتی و تاکتیکی که در میدان جنگ به دست آوردند، به این نکته پی بردند که برتری نظامی آنها بر نیروهای عربی همیشگی و تضمین‌شده نخواهد بود. این تغییر نگرش، راه را برای فرایند صلح میان دو طرف باز کرد؛ تا جایی که در سال ۱۹۷۸، پیمان کمپ‌دیوید، صحرای سینا را به مصر بازگرداند و اسرائیل از سوی مصر که پیش از آن اصلی‌ترین دشمن خود بود، به رسمیت شناخته شد. همچنین این جنگ به فاصله‌گرفتن مصر از اتحاد شوروی منجر شد؛ تا جایی که این کشور به‌طور کامل از دایره نفوذ شوروی خارج شد. کشورهای عربی بعد از 1973 تصمیم گرفتند دیگر با اسرائیل نجنگند.

واقعیت این است که ما پس از انقلاب هیچ‌گاه محذورات مصر را در نبرد سخت با اسرائیل و هم‌پیمانانش درک نکردیم. آنها در جبهه نزدیک با اسرائیل می‌جنگیدند و ما از هزاران کیلومتر دورتر شعار می‌دادیم. اکنون که ایران به‌ناچار در مواجهه مستقیم با اسرائیل قرار گرفته است، شاید محدودیت‌های مصر را بیشتر درک کند. مصر نیز از یک اهرم فشار ‌علیه اسرائیل خوشحال است، به شرطی که منطقه درگیر جنگی دیگر نشود. به نظرم این وضعیت اولیه می‌تواند مبنایی برای توسعه روابط ما با مصر باشد. بشخصه معتقدم ایران ایده‌های منطقه‌ای خود را تعدیل کند، به شرطی که مصر را به‌عنوان یک شریک پایدار در روابط استراتژیک خود حفظ کند. مصر دروازه ورود ایران به آفریقا‌ست. مصر عامل وفاق ایران با اتحادیه عرب است. عمر موسی سال‌ها دبیر‌کل اتحادیه عرب بوده است. قدرت فرهنگی مصر را هم نباید دست‌کم گرفت. مرحوم حسنین هیکل که به مدت 17 سال سردبیر روزنامه مشهور الاهرام بود، جزایر سه‌گانه را متعلق به ایران می‌دانست. مصر از جهت علمی، تاریخی پربار دارد. الازهر مصر که حدود هزار سال قبل توسط فاطمیون در مصر پایه‌گذاری شد، همچنان می‌درخشد. موقعیت ژئوپلیتیکی مصر به دلیل کانال سوئز ارزنده است. به دلیل وجود رود نیل، کشاورزی مصر نیز بسیار حائز اهمیت است. مصر در تولید خرما در جهان رتبه اول را دارد. الیاف پنبه‌ای که در مصر کشت می‌شود، در دنیا بی‌نظیر است. مصر در حوزه گردشگری نیز ممتاز است؛ اهرام مصر شاید اولین جاذبه گردشگری تاریخی در جهان باشد. استادان مصری همواره در دانشگاه‌های معتبر آمریکای شمالی می‌درخشند و سرآمد هستند. خود محمد مرسی یک نمونه از این نخبگان بود؛ او مدرک دکترای محافظت از موتورهای فضاپیما را از دانشگاه کالیفرنیای جنوبی گرفت و ‌سپس دوره پسا‌دکتری را در این دانشگاه سپری کرد. پس از پایان تحصیلات در این دانشگاه نیز به تدریس مشغول بود. مرسی از ۱۹۸۲ تا ۱۹۸۵ عضو هیئت‌علمی دانشگاه ایالتی کالیفرنیا در نورتریج بود.

ارتباط با مصر البته در داخل ایران مخالفانی سرسخت هم دارد. کل گزارش دیدار وزیر امور خارجه ایران با رئیس‌جمهور مصر در اخبار سیما حتی یک دقیقه هم طول نکشید. زیرا مصر و مسئولان آن را خائن به آرمان فلسطین می‌دانند. با این وجود، این چیزی از وظایف نهادهای پژوهشی کم نمی‌کند. یک پژوهش گسترده علمی لازم است تا معلوم کند در همین شرایط، فضای شدنی برای گسترش روابط بین ایران و مصر چگونه است. وقت آن است از کشورهایی مانند بحرین، کویت، مصر و مراکش هم با عنوان «دوست و برادر» یاد کنیم. اتکای صرف بر ‌‌نهضت‌های مقاومت منطقه‌ای، بدون هماهنگی با دولت‌های منطقه، یک استراتژی هزینه‌زا و ناپایدار خواهد بود. روزی که دفتر حفاظت منافع ایران در مصر به سفارت ایران در مصر تبدیل شود، اتفاقی تعیین‌کننده در سیاست خارجی ایران رخ داده است. به امید آن روز.

روزنامه خراسان

خلاء ایده محوری مسکن در دولت چهاردهم

با گذشت بیش از ۳ ماه از رای آوردن رئیس جمهور و با گذشت بیش از ۲ ماه از استقرار دولت و وزرای جدید، هنوز رویکرد و به تبع آن برنامه دولت چهاردهم در حوزه مسکن مشخص نیست و بیم آن می‌رود که با گذر زمان و تشدید نابسامانی‌های بازار مسکن و تشدید تقاضای انباشته در این بازار، مدیریت بخش مسکن سخت تر و شبکه مسائل آن پیچیده تر شود.
اگر به نیمه دوم دهه ۸۰ و اوایل دهه ۹۰ در زمان فعالیت دولت‌های نهم و دهم برگردیم، طرح مسکن مهر را می‌بینیم. طرحی که با ساخت ۲.۸ میلیون واحد سهم مهمی در خانه دار کردن بخشی از جامعه داشت اما تبعات تورمی تامین مالی آن و همچنین به طول انجامیدن تکمیل بخش عمده‌ای از واحدها در کنار سایر تبعات آن از جمله مشکل تکمیل زیرساخت‌ها و معضلات شهرهای جدید همچون سختی دسترسی و ضعف سیستم حمل و نقل موجب شد تا طرح مسکن مهر طرحی با توفیق نصفه و نیمه باشد. با تغییر رویکرد در دولت یازدهم و تمرکز بر پس انداز و اعطای وام خرید که در قالب صندوق پس انداز یکم مسکن به وقوع پیوست، در عمل صرفا بخش کمی از طبقه متوسط مسیری جدید برای خانه دار شدن پیدا کردند و بخش اعظم متقاضیان مسکن از دسترسی به مسکن مناسب بی نصیب ماندند. طرح مسکن ملی نیز از سال ۹۷ و در شرایطی شروع شد که بازگشت مجدد تحریم‌ها و جهش ارزی و تبعات تورمی آن، اقتصاد ایران را در شرایطی قرار داد که امکان اجرای گسترده طرحی با هزینه‌های سنگین آماده سازی زمین و تکمیل زیرساخت‌های احداث مسکن فراهم نبود. با روی کار آمدن مجلس یازدهم و سپس دولت سیزدهم، طرح احداث سالانه یک میلیون مسکن در قالب قانون مصوب مجلس و شعار رئیس جمهور سابق پیگیری شد اما این طرح که بیش از هر چیز مبتنی بر الزام بانک‌ها به افزایش سهم مسکن در تسهیلات به ۲۰ درصد، اعطای وام به متقاضیان، تامین زمین به قیمت رایگان از سوی دولت و آورده متقاضیان بود، در عمل به نتیجه مطلوب نرسید و به دلیل ناتوانی بخش عمده‌ای از متقاضیان از تامین آورده اولیه و پرداخت اقساط سنگین وام، در عمل فقط ۱.۴ میلیون متقاضی به صورت جدی وارد این طرح شدند و فقط ۴۴۰ هزار نفر آورده بالای ۴۰ میلیون را تامین کردند و واحدهای تکمیل شده یا در مرحله تکمیل نیز تعداد بسیار کمتری نسبت به هدف گذاری را نشان می‌دهد.
با این توصیف و رسیدن به این نتیجه گیری که به ویژه طرح نهضت ملی مسکن در عمل ناکام مانده است، هنوز هیچ ایده ایجابی روشنی از سوی متولیان دولت چهاردهم در زمینه مسکن اعلام نشده است. وزیر جدید خانم فرزانه صادق مالواجرد در برنامه ارائه شده خود به مجلس و اظهاراتش پس از استقرار در کرسی وزارت به جز افزایش ظرفیت سکونتگاهی، تکمیل سامانه املاک و اسکان، بازنگری طرح جامع مسکن و تسریع در تکمیل واحدهای نیمه تمام نهضت ملی مسکن، حرف مهم دیگری درباره مسکن نزده است. این در حالی است که حتی وعده تکمیل واحدهای نهضت ملی مسکن باید معطوف به آسیب شناسی چرایی اجرای کند این طرح و ریزش شدید متقاضیان باشد. فراتر از آن نیاز به شجاعت و صراحت در نقد طرح‌های گذشته و تغییر رویکرد در موضوع مسکن است. تمرکز صرف دولت بر اعطای زمین به متقاضیان و فشار به بانک‌ها برای اعطای وام به این بخش در شرایطی که اساسا وام‌ها توان قفل کردن بخش زیادی از منابع خود در وام‌های بلند مدت را ندارند، راه گشا نیست و اساسا باید طرح نهضت ملی مسکن را اجرا نشدنی دانست و کنار گذاشت و به فکر ایده‌هایی کارآمدتر برای بخش مسکن بود.
خراسان در گزارش روز گذشته خود با تیتر «دوربرگردان بن بست مسکن» به سراغ یکی از این ایده‌ها که مبتنی بر مشارکت بخش خصوصی و دولت در تامین زمین از سوی دولت و احداث مسکن از سوی بخش خصوصی و بهره برداری مشترک از واحدهای ساخته شده بود، رفت. با این حال مسئله اساسی این است که فارغ از ایده‌های کلانی نظیر بازنگری در طرح جامع مسکن، دولت سیزدهم باید به ایده‌ای ایجابی و کارآمد در زمینه مسکن برسد و به ابهام موجود در این زمینه پایان دهد و مشخص کند برنامه محوری اش در حوزه مسکن و چشم اندازش تا پایان دوره ۴ ساله اش چیست و چه پاسخ روشن و مشخصی به پرسش بنیادین معضل مسکن دارد.
روزنامه رسالت

در ستایش یک قاب پایانی

سید محمد بحرینیان
یک. نواب صفوی را پای جوخه اعدام برده بودند. به او مهلت دادند که قبل از اعدام وصیتی کند. نواب ظرف آبی طلب کرد که وضو بگیرد و با وضو به دیدار پروردگارش بشتابد. آبی آوردند که بسیار سرد بود. نواب فریاد کشید و آب را بر زمین ریخت. گفت می‌خواهند با آب سرد وضو بگیرم تا صورتم سرخ شود و بعدا بگویند نواب قبل از شهادت ترسیده بود. نواب حتی لحظه آخر هم به فکر ما بود. آن اسطوره شجاعت که خودش می‌دانست جز خدا از چیزی و کسی باکی ندارد اما می‌خواست ما و همه کسانی که اسم یا رسم او را می‌شنوند بدانیم که مجاهد فی سبیل الله بر تمام ترس‌ها و تمنیات پیروز است. امروز تصویر چهره مصمم او پای جوخه اعدام، الهام‌بخش است.

دو. محسن حججی در ۲۶ سالگی در مرز سوریه و عراق به دست وحشی‌ترین و بی‌رحم‌ترین شرکای شیطان اسیر شد. داعشی ها تصاویر اسارت او را منتشر می کنند اما این کارشان بدل خورد. حججی مثل کوه بود. آرام و بی‌باک. سر از تنش جدا کردند. می‌خواستند وحشت ایجاد کنند اما آن بزرگ‌مرد ۲۶ ساله با آرامش خود تحقیرشان کرد. این قاب پایانی اسطوره کم‌نظیر عصر ما بود.
سه. یحیی سنوار با آن زندگی سراسر مجاهدت، قاب پایانی با شکوهی داشت. سنوار با دست بریده از مچ، با استخوان زانوی خرد و با حال نزار، بر مبلی نشسته و همچون کوه تکیه داده است. در همان ثانیه‌های پایانی هم چوبی را به سمت پرنده دشمن پرتاب می‌کند. ببینید چه ترسی در دل سربازان صهیونیست می‌اندازد که تا ساعت‌ها پس از شلیک دوم تانک به ساختمان، از نزدیک شدن به ساختمان واهمه دارند.
چهار. شاید تابه‌حال فرد محتضر یا در حال خونریزی شدید دیده باشید. انسان در چنین شرایطی توان نگه‌داشتن عضلات و نشستن ندارد و از شدت ضعف، به زمین می‌افتد و حالت درازکش پیدا می‌کند. من نمی‌دانم سنوار چطور با آن صلابت نشسته بود اما احتمال می‌دهم او لحظاتی قبل از آن روی زمین افتاده و از شدت درد، پاهایش را روی زمین می کشیده است. این هم از نبوغ اوست که از صدا، متوجه پرواز پرنده مهاجم می‌شود و نمی‌گذارد درد کشیدنش به تصویر کشیده شود. 
تمام توان خود را جمع می‌کند و برای چند لحظه روی مبل تکیه می‌دهد و باصلابت می‌نشیند. اگر نه کسی با آن زانو که استخوان‌های درونش پیداست و با آن دست قطع‌شده، آن‌قدر خون از بدنش رفته که تاب نشستن ندارد. این حتی در نظر من، از پرتاب آن چوب هم بالاتر است. قاب پایانی سنوار، از شدت شکوه و شهامت، حقیقتا به‌تنهایی تحقیر تمام ستمگران عصر ماست. آن مرد بزرگ با آن جراحت و قطع عضو، آن‌هم درحالی‌که نیروهای رزمی و زرهی محاصره‌اش کرده‌اند، می‌دانست عمرش به دنیا نیست و معلوم بود که نمی‌ترسد، اما می‌خواست همه عالم بفهمند که او در آن لحظاتی که انتظار مرگ می‌کشید، همچون روز اول و بلکه بیشتر در مبارزه مصمم بود. کسی چه می‌داند قبلش چه گذشته اما بی‌تردید، او این قاب باشکوه را برای ما ساخت.
روزنامه وطن امروز
 
اجتماع مقاوم از ایران تا کرانه‌های مدیترانه
مصطفی نصری
 محور مقاومت، مفهومی است که به عنوان یک نیروی مقابله با استعمار و سلطه‌طلبی در خاورمیانه شکل گرفته و اغلب با تأکید بر جنبه‌های نظامی و امنیتی شناخته می‌شود اما آنچه کمتر به آن توجه شده، ابعاد فرهنگی - اجتماعی این محور است که ریشه‌های عمیق در تاریخ، فرهنگ و هویت مشترک مردمان این منطقه دارد. این ریشه‌ها از ایران تا کرانه‌های مدیترانه گسترده شده و مفهومی که امام موسی صدر از آن به عنوان «جامعه مقاوم» یاد می‌کند، بخوبی می‌تواند این پیوندها را نمایان کند. برای فهم پایدار و همه‌جانبه محور مقاومت، نیازمند درکی عمیق‌تر از این ابعاد فرهنگی - اجتماعی هستیم؛ درکی که می‌تواند بسترهای پایداری برای این محور فراهم کند و آن را از یک مقوله صرفا نظامی به یک جنبش اجتماعی فراگیر تبدیل کند. توسعه پیوندهای فرهنگی میان کشورهای عضو محور مقاومت، تقویت نقش نهادهای آموزشی و دینی و مشارکت فعال زنان و جوانان در این مسیر، می‌تواند به ایجاد یک جنبش مقاومت پایدار و فراگیر کمک کند. در این صورت محور مقاومت می‌تواند نه‌تنها به عنوان یک نیروی نظامی، بلکه به عنوان یک جنبش فرهنگی - اجتماعی، به مقابله با نفوذ فرهنگی و نظامی قدرت‌های خارجی بپردازد.
* ریشه‌های تاریخی مشترک محور مقاومت
یکی از نکات مهم در فهم محور مقاومت، شناخت ریشه‌های تاریخی مشترکی است که از ایران تا کرانه‌های مدیترانه کشیده شده است. تاریخ این منطقه، مملو از مقاومت در برابر نیروهای خارجی و استبدادگران داخلی بوده است؛ از مقاومت مردم ایران در برابر حملات نظامی امپراتوری‌های مختلف تا جنبش‌های آزادی‌بخش در فلسطین، لبنان، سوریه و عراق، همگی حکایت از تاریخی دارد که بر پایه هویت مشترک و مبارزه برای آزادی بنا شده است.
این تاریخ مشترک، عامل مهمی در ایجاد هویت مقاومتی است که امروز محور مقاومت را تشکیل می‌دهد. در این میان، ایران به عنوان یکی از اصلی‌ترین بازیگران این محور، نه‌تنها به لحاظ نظامی، بلکه به‌عنوان یک مرکز فرهنگی و معنوی، نقش مهمی در ایجاد همبستگی میان جوامع مختلف این محور ایفا کرده است. ادبیات مقاومت و هنر و رسانه‌های مقاومت که در ایران و سایر کشورها شکل گرفته، به مرور زمان به پایه‌های فرهنگی این محور تبدیل شده و نقش مهمی در نهادینه کردن ارزش‌های مقاومت در میان مردم داشته است.
* مفهوم «جامعه مقاوم» امام موسی صدر
کلمه مقاومت را  اولین ‌بار آیت‌الله «سیدموسی صدر» وارد ادبیات ما کرد. امام موسی صدر، یکی از رهبران برجسته جنبش‌های مقاومت در لبنان، با ارائه مفهوم «جامعه مقاوم»، به تأسیس جامعه‌ای فکر می‌کرد که توانایی مقابله با تهاجم‌های خارجی و داخلی را از طریق انسجام فرهنگی - اجتماعی داشته باشد. او معتقد بود تنها با ساختن یک جامعه مقاوم و همبسته می‌توان در برابر ظلم و ستم ایستادگی کرد و این ایستادگی نیازمند بنیادهای فرهنگی و معنوی است که بتواند جامعه را به هم پیوند دهد. «جامعه مقاوم» امام موسی صدر، مفهومی است که بر اساس همبستگی اجتماعی، عدالت و احترام به کرامت انسانی بنا شده است. این مفهوم نشان می‌دهد مقاومت، تنها به معنای مبارزه مسلحانه نیست، بلکه باید در تمام ابعاد زندگی اجتماعی - فرهنگی یک جامعه جاری باشد. این دیدگاه می‌تواند به عنوان یک نقشه راه برای جوامع محور مقاومت به کار گرفته شود، چرا که نشان می‌دهد پایداری این محور، نیازمند توسعه فرهنگی و اجتماعی همزمان با جنبه‌های نظامی است.
* چالش‌های فرهنگی محور مقاومت
یکی از چالش‌های اصلی محور مقاومت در سطح فرهنگی، عدم هم‌افزایی کافی میان جوامع مختلف این محور است. هر چند بسیاری از کشورها و گروه‌های محور مقاومت با یکدیگر در زمینه‌های نظامی و امنیتی همکاری دارند اما هنوز هم در سطح فرهنگی، پیوندهای کافی برقرار نشده است. این کمبود پیوندهای فرهنگی می‌تواند به تضعیف همبستگی و کاهش پایداری محور منجر شود. بخشی از این مشکل به نفوذ فرهنگی غرب در منطقه بازمی‌گردد؛ رسانه‌های غربی و تهاجم فرهنگی آنها تلاش می‌کنند هویت‌های مذهبی و ملی جوامع محور مقاومت را تضعیف کرده و آنها را به سمت پذیرش ارزش‌های غربی سوق دهند. این مسأله بویژه در میان جوانان این جوامع مشهود است که به دلیل نبود بسترهای مناسب فرهنگی داخلی، بیشتر به سوی مصرف محصولات فرهنگی غربی سوق داده می‌شوند.
راهکارهای فرهنگی برای تقویت محور مقاومت
یکی از مهم‌ترین راهکارها برای تقویت محور مقاومت در سطح فرهنگی ایجاد پیوندهای عمیق میان کشورهای عضو این محور است. 
این پیوندها می‌تواند از طریق تبادلات فرهنگی، هنری و ادبی میان این کشورها تقویت شود. برگزاری جشنواره‌های هنری و فرهنگی مشترک، انتشار آثار ادبی مقاومت و تولید محصولات رسانه‌ای مشترک می‌تواند به ترویج و تقویت فرهنگ مقاومت در جوامع مختلف کمک کند. یکی دیگر از راهکارهای مهم، تقویت نقش نهادهای دینی و آموزشی در ترویج فرهنگ مقاومت است. این نهادها می‌توانند با ارائه آموزه‌های مناسب، نسل‌های جدید را با ارزش‌های مقاومت آشنا کرده و آنها را به عنوان بخشی از هویت فرهنگی این جوامع معرفی کنند. همچنین باید از ظرفیت‌های رسانه‌ای بویژه شبکه‌های اجتماعی برای ترویج و گسترش فرهنگ مقاومت بهره‌برداری کرد. رسانه‌های مستقل و مردمی در کشورهای عضو محور مقاومت می‌توانند به عنوان یک ابزار قدرتمند در مقابله با تهاجم فرهنگی غرب تلقی شوند.
* نقش زنان و جوانان در تقویت فرهنگ مقاومت
زنان و جوانان به عنوان نیروهای کلیدی در هر جامعه‌ای، نقش مهمی در تقویت و تداوم فرهنگ مقاومت دارند. زنان، با تربیت نسل‌های آینده و نقش‌آفرینی در سطح خانواده و جامعه می‌توانند به عنوان نگهبانان اصلی ارزش‌های مقاومت عمل کنند. در همین حال، جوانان نیز به دلیل انرژی و پویایی خود، قادرند فرهنگ مقاومت را به نسل‌های بعد منتقل کرده و آن را با نیازها و چالش‌های جدید تطبیق دهند. برای بهره‌گیری از این ظرفیت‌ها، باید به مشارکت فعال زنان و جوانان در فعالیت‌های فرهنگی و اجتماعی محور مقاومت توجه ویژه داشت. ایجاد فرصت‌های مشارکت در برنامه‌های هنری، رسانه‌ای و آموزشی می‌تواند زمینه‌ساز تقویت نقش این گروه‌ها در حفظ و گسترش فرهنگ مقاومت باشد.
نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات