«وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» یکی از مهمترین بخشهای دولت به شمار میآید. اداره امور و تخصیص و توزیع بودجه بین مراکز فرهنگی و هنری سبب شده است این وزارتخانه به یک نهاد راهبردی تبدیل شود که به طور مستقیم بر فکر، روان و سبک زندگی ملت تأثیر میگذارد. وزارت فرهنگ، دروازهبان حضور و ظهور محصولات فرهنگی هم هست؛ همه فیلمها، کتابها، نمایشها و حتی مد و لباس هم برای ورود به جامعه، از فیلتر شوراهای نظارتی این وزارتخانه عبور میکنند. به همین دلیل هم این وزارتخانه، مسئول اصلی تغذیه روح و فکر و جان مردم در کشور ما به شمار میآید.
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی یک دوره نسبتاً پویا را در دولت «شهید ابراهیم رئیسی» گذراند. در آن دوره البته در عملکرد این وزارتخانه فراز و نشیب بود؛ اما هیچ کس نمیتواند انکار کند که هم شخص وزیر ارشاد دولت سیزدهم (محمدمهدی اسماعیلی) و هم سایر معاونان و مدیران کل زیرمجموعه وی، شبانهروزی کار میکردند و برای سامان دادن به امور و حل مسائل، با شتاب مشغول به کار بودند. همین واقعیت، کار وزارت فرهنگ دولت چهاردهم را دشوارتر کرده است. احتمالاً در آینده نزدیک برخی از کارشناسان و رسانهها این دو دوره نزدیک به هم در وزارت فرهنگ را مقایسه خواهند کرد و نتایج خاصی به دست خواهد آمد. مشخص است که وزارت فرهنگ دولت چهاردهم در برخی بخشها ـ به ویژه در سازمان سینمایی و معاونت هنری ـ کاملاً خلاف جهت دولت سیزدهم کار میکند. برای نمونه، پس از انتصاب «نادره رضایی» برای معاونت هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، برخی عناصر با سوابق خاص در شورای سیاستگذاری جشنواره هنرهای تجسمی فجر وارد شدند. برخی از اعضای این شورا، مانند «هادی حیدری» طی سالهای اخیر بیش از فعالیت هنری درگیر کار سیاسی بوده و از آن عجیبتر اینکه این افراد خودشان قبلاً از تحریمکنندگان جشنواره فجر بودند! فراموش نکردهایم که در بزنگاههایی، چون فتنه سال ۱۳۸۸ یا به بهانه سقوط هواپیمای اوکراینی در سال ۱۳۹۸ بعضی از افرادی که امروز عضو شورای سیاستگذاری جشنواره تجسمی فجر شدهاند، همصدا با رسانههای بیگانه و معاندان، بر طبل تعطیلی و تحریم این جشنواره کوبیدند و از هنرمندان خواستند ـ بعضاً فشار آوردندـ که در رویدادهای هنری فجر شرکت نکنند! حال چگونه افرادی که با اصل موضوع جشنوارههای فجر مشکل دارند و روزگاری خواستار به گل نشستن این رویدادها بودند (البته ناکام ماندند و روسیاه شدند) امروز بناست برای این جشنواره سیاست تعیین و طراحی کنند! عجیب اینکه فردی، چون هادی حیدری اصلاً هیچ گاه به عنوان یک هنرمند تراز اول و صاحب اندیشه و تحلیل شناخته نشده است و تنها به دلیل کشیدن کارتونهای ژورنالیستی موهن و حاشیهساز، نامی در کرده است. کارتونهایی، چون «چشمبندان» که خالی از فرم و تکنیک والاست و تصویری توهینآمیز علیه دفاع مقدس و رزمندگان و ایثارگران است؛ یعنی فردی که آثارش خلاف جهت هویت و ماهیت «فجر» بوده، حالا قرار است برای جشنواره تجسمی فجر، سیاست تعیین کند! این ماجرا هم از آن تناقضهایی است که احتمالاً فقط در دولت چهاردهم و در معاونت هنری پرحاشیه این دولت اتفاق میافتد.
برخی تصمیمات معاون هنری پشتوانه کارشناسانه ندارد. یکی از اولین صحبتهای خانم نادره رضایی، در جلسهای با هیئت مدیره خانه موسیقی بود که گفت: «من آمادگی آن را دارم که دادن مجوز را به شما بسپارم و هرجا که شما ایستادهاید من هم پشت شما میایستم.» این سخن، انتقاد برخی کارشناسان را برانگیخت، از جمله «محمد معتمدی»، خواننده موسیقی سنتی که طی یادداشتی در فضای مجازی نوشت: «ضمن احترام و تعظیم خدمت همه اساتید بزرگوارمان در خانه موسیقی، یادآوری میکنم بیمه هنرمندان موسیقی که به خانه موسیقی واگذار شد، بسیاری از هنرمندان منجمله اینجانب که عضو خانه موسیقی نبودیم بیمههایمان قطع شد. اگر روال همان روال باشد مجوزهایمان هم قطع خواهد شد.»
یک اتفاق تأملبرانگیز دیگر در معاونت هنری وزارت ارشاد این است که تقریبا اکثرا همه مدیران زیرمجموعه و نیروهایی که منصوب دولت سیزدهم بودند و با گرایشی متعهدانه نسبت به انقلاب کار میکردند، برکنار شدند. عجیب است که این نیروها در حالی کنار گذاشته شدند که هنوز جایگزینی برای آنها یافت نشده بود؛ یعنی معاون هنری وزیر ارشاد در حذف نیروهای انقلابی از حوزه تحت مدیریت خودش شتاب ویژهای داشت! این در حالی است که این نیروها طی یک مقطع کوتاه کمتر از سه سال در دولت سیزدهم، پویایی قابل توجهی به معاونت هنری، به ویژه در حوزه هنرهای تجسمی بخشیده بودند و اصلاً فعالیتهای وزارت ارشاد در حوزه تجسمی در آن دوره سه ساله قابل مقایسه با ادوار قبل از آن نبود. برای نمونه، نمایشگاه «چشم در چشم» که در موزه هنرهای معاصر تهران برگزار شد و به دلیل بازدیدکنندگان بسیار زیادش و تشکیل صفوف مطول برای تماشای این نمایشگاه، حاصل فکر و ایده مسئولان تجسمی دولت قبل است.