صبح صادق >>  جبهه >> صفحه تاریخ
تاریخ انتشار : ۲۲ بهمن ۱۴۰۳ - ۲۳:۵۱  ، 
شناسه خبر : ۳۷۲۴۰۸

یکم شهریور سال ۱۳۳۹ خداوند به آقا سیدجلال حسینی یک پسر دیگر عطا کرد، اسم او را «احمد» گذاشتند؛ سید احمد فرزند دوم خانواده بود. چند سالی را در همان روستای امامزاده قاسم از توابع الیگودرز سپری کردند و بعد به اراک آمدند.
دوران تحصیل خود را تا مقطع دبیرستان در ابراهیم‎آباد و اراک به پایان رساند. درسش را تا پایان تحصیلات ابتدایی خواند و ۱۵ ساله بود که مادرش را از دست داد و سرپرستی آنها را خانم برادرش برعهده گرفت.
ازدواج کرد و خیاطی را حرفه خود قرار داد و با توجه به علاقه‌اش به فعالیت‌های مذهبی، عضو شورای مسجد شد. سال ۱۳۵۹ بود که به عنوان متصدی خدمات عمومی به استخدام آموزش و پرورش درآمد. در طول فعالیتش در مدارس رفتار و خاطرات خوبی از خود به یادگار گذاشت و مهربانی در سیمایش موج می‌زد.
احمد در بهمن ماه سال ۱۳۵۹ با عده‎ای از دوستان خود به خدمت مقدس سربازی رفت و سپس به تیپ مستقل ۸۴ خرم‌آباد منتقل شد. او از آنجا به جبهه دشت عباس رفت. با تشکیل لشکر مهندسی ۴۲ قدر، احمد با حفظ مسئولیت در قرارگاه مهندسی کربلا، مسئولیت معاون فرماندهی لشکر را نیز به عهده گرفت.
او از علایق دنیوی گذشت با وجود سه فرزند قدم در راهی گذاشت که می‌دانست به لقاءالله می‌رسد، او می‌گفت وقتی فرزندانم مادر بالای سرشان است و از آنها مراقبت می‌کند، پس من وظیفه دارم به جبهه بروم تا از دین و ناموس و وطنم دفاع کنم. وی در عملیات کربلای ۵ در اسفند ۱۳۶۵ در شلمچه به شهادت رسید.
همسر شهید تعریف می‌کرد: «سیداحمد انسان بسیار متعهدی بود و دوست نداشت حق کسی را ضایع کند، زندگی و کارش برایش فرقی نداشت و می‌گفت، اگر حق کسی را ضایع کنم چگونه در آخرت پاسخگو باشم. همیشه می‌گفت، بدانید راهی که انقلاب اسلامی ما به رهبری امام خمینی (ره) می‌رود، حق است و انسان را به سوی الله هدایت می‌کند. حرف همیشگی‌اش این بود وقتی فرزندانم مادر بالای سرشان است و از آنها مراقبت می‌کند، پس من وظیفه دارم به جبهه بروم تا از دین و ناموس و وطنم دفاع کنم.»