صبح صادق >>  جبهه >> اخبار ویژه
تاریخ انتشار : ۱۰ مهر ۱۴۰۳ - ۲۳:۵۹  ، 
کد خبر : ۳۶۶۱۴۳

جواب آرزوی مادر

«مهدی سلطانی» در بیست ونهمین روز از آذر سال ۱۳۴۵ در «نجف‌آباد» به دنیا آمد. پدرش در کارخانه ریسندگی کار می‎کرد و مهدی سومین فرزند خانواده بود. پس از پشت ‎سر گذاشتن مقطع دبستان و راهنمایی در مدرسه «نظامی» و «خسروی» به کار در مغازه خیاطی مشغول شد. مادرش تعریف می‎کرد از کودکی به دلیل علاقه به فرایض دینی با نماز و روزه آشنا شد و در هر فرصتی کتاب‎های دینی را مطالعه می‎کرد. به قرآن علاقه داشت و از آنجایی که اهل ورزش بود، در اوقات فراغت با برادران و دوستانش فوتبال بازی می‎کرد.

در چند سالی که به خیاطی مشغول بود، کسی از او جز با اخلاق نیک یاد نمی‎کرد. مادرش می‎گفت هنگام ناراحتی تنها سکوت می‎کرد و بسیار آرام و خونسرد بود. رابطه خوبی با مادرش داشت و برای پدر و مادرش احترام زیادی قائل بود. قانع و راضی بود و از زندگی توقع زیادی نداشت و زندگی را سخت نمی‎گرفت.

وقتی دشمن به مرز‌های غربی کشور به خیال تصرف سرزمین‎مان حمله کرد، او با فرمان امام خمینی (ره) راهی منطقه شد. با اوج‌گیری جنگ تحمیلی به سمت جبهه های جنوب رفت.

مادر شهید تعریف می‎کند از آنجا که مهدی وقتی به جبهه رفت سن خیلی کمی داشت، به او گفتم تو کاری از دستت برنمی‎آید، برای چه می‎خواهی به جبهه بروی؟ پاسخ داد که می‎تواند در حد پاک کردن نخود و لوبیای غذای رزمنده‎ها در آشپزخانه مشغول باشد. مادر شهید از روز‌های انتظار بعد از شهادت چنین روایت کرده است: «مهدی در عملیات خیبر مفقود شد. حرف‎های زیادی می‎شنیدیم از جمله اینکه «عراقی‌ها باتلاق بزرگی از جزیره مجنون را با خاک پوشش داده بودند و رزمنده‌ها شبانه گرفتار آن شدند. به سینه مهدی تیر خورده بود؛ اما نتوانستیم او را به عقب بیاوریم. به حدی آتش سنگین بود که حتی توان عقب کشیدن زخمی‌ها را نداشتیم» نمی‌دانستم فرزندم زنده است، یا نه و هنوز من و خانوده‌ام منتظر گمگشته‌مان هستیم.

مهدی سرانجام در در هفده سالگی برای شرکت در عملیات خیبر با «لشکر ۸ نجف اشرف» در گردان پیاده «یاسر راهی» جزایر مجنون شد و مسئولیت تک تیرانداز را برعهده گرفت تا اینکه در پنجمین روز از ماه اسفند سال ۱۳۶۲ به ضرب گلوله‎ای از دشمن شربت شهادت را نوشید و دعوت حق را لبیک گفت. پیکر او در منطقه ماند تا اینکه چندی پیش و پس از چهل سال به آغوش خانواده بازگشت.

یکی از مسئولان کنگره شهدای لشکر ۸ نجف‌آباد تعریف می‎کرد، دو روز قبل از اینکه خبر تفحص شهید منتشر شود، به دیدار مادر شهید رفتیم و پرچم حرم مطهر اباعبدالله را نیز همراه بردیم، مادر شهید با دیدن پرچم دعا کرد تا هرچه زودتر پیکر فرزندش پیدا شود. برای ما جالب بود که تنها دو روز پس از این دعا، پیکر شهید مهدی سلطانی شناسایی شد.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات