شهید «جمشید آهسته» در ۳۰ شهریور سال ۱۳۴۶ در روستای «حسنیه» در خانوادهای مؤمن دیده به جهان گشود. وی به همراه خانواده در سال ۱۳۵۱ به دلیل اوضاع نابسامان اقتصادی به شهر «خرمآباد» مهاجرت کرد.
سال ۱۳۶۰ پدرش فوت کرد. به همین دلیل مسئولیت و سختی زندگی روی دوش وی افتاد و به خاطر تأمین معاش خانواده مجبور شد تحصیلات خود را رها کند. با حمله رژیم بعث عراق به مرزهای کشور و ضرورت حضور رزمندگان در جبهههای جنگ، در سال ۱۳۶۱ به منزله نیروی بسیج مردمی به جبهه رفت و در عملیات بیتالمقدس، آزادسازی خرمشهر حضور یافت. در همان عملیات بر اثر اصابت ترکش خمپاره از ناحیه سر مجروح شد؛ اما این موضوع مانع حضور دوباره او در جبهه نشد.
آذرماه ۱۳۶۴ به خدمت ژاندارمری درآمد و پس از مدتی به گردان ۳۰۷ سوسنگرد انتقال یافت. وی سرانجام بر اثر اصابت ترکش خمپاره و آلوده شدن به مواد شیمیایی در منطقه عملیاتی فکه و همچنین نبود امکان کمکرسانی به مجروحان شیمیایی و دسترسی به آب سالم در روز ۲۲ تیرماه ۱۳۶۷ در منطقه «فکه» به شهادت رسید.
همسر این شهید تعریف میکند: «جمشید بسیار بخشنده بود. با اینکه حقوق کمی دریافت میکرد قسمتی از درآمد خود را صرف کمک به بستگان که توانایی مالی کمی داشتند، میکرد. علاقه شدیدی به ائمه اطهار (ع) داشت.
آخرین بار که راهی جبهه بود به من گفت: اگر عمری بود و برگشتم با هم به زیارت امام رضا (ع) میرویم و اگر هم توفیق شهادت نصیبم شد، شما تنها به زیارت برو و از طرف من هم نایبالزیاره باش و سلام مرا به امام رضا (ع) برسان. به حجاب خیلی اهمیت میداد و همیشه با روی خوش من را به داشتن حجاب دعوت میکرد و موارد لازم را تذکر میداد.»
وی در ادامه بیان کرد: «او دو سال در جبهه بود و هر زمان که حقوق میگرفت، آن را برای مادرش حواله میکرد و سفارش میکرد آن را خرج مستمندان و بچههای یتیم کند.»
مادر شهید تعریف میکند: «شهید بسیار مسئولیتپذیر بود. زمانی که با برادر کوچکترش در دبستان «عزیزالله ضیائی» در خیابان اسدآبادی مشغول تحصیل بودند، چون شاگرد ممتاز و از ضریب هوشی بالایی برخوردار بود، او را به دبستان خیام انتقال دادند در حالی که برادرش در همان دبستان ماند، ولی شهید به خاطر برادرش حاضر نشد که به دبستان خیام برود و در همان مدرسه کنار برادرش ماند و ادامه تحصیل داد.»