در اندیشه توحیدی اسلام، وحدت خدا حقیقتی محوری است که نه تنها بر کثرت حاکم است، بلکه آن را در بر گرفته و هدایت میکند. خدا، به عنوان «احد» و «صمد»، وحدتی فراتر از تصورات انسانی دارد؛ وحدتی که در آیه «فَأَیْنَمَا تَوَلَّوْا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ» (بقره: ۱۱۵) تجلی یافته و او را ظاهر و باطن، آغاز و پایان همه امور نشان میدهد. این وحدت، برخلاف تصور رایج، در تقابل با کثرت نیست، بلکه آن را در خود جای داده و به آن معنا و نظم میبخشد.
در این نگاه، آفرینش بر پایه زوجیت بنا شده است؛ اصلی که در آیه «وَمِن کُلِّ شَیْءٍ خَلَقْنَا زَوْجَیْنِ» (ص: ۵۱) به صراحت بیان شده و نه تنها به پیوند زن و مرد، بلکه به تمام سطوح هستی، از ذرات زیراتمی تا نظامهای طبیعی و اجتماعی، گسترش مییابد. زوجیت، به معنای تکمیل و تعادل، با دو نیروی بنیادین عشق و رحمت پیوند خورده و در آیه «وَجَعَلْنَا بَیْنَکُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً» (روم: ۲۱) به عنوان نیرویی معرفی شده که آرامش، سکون و هماهنگی را در عالم پدید میآورد. این تعادل، نه تنها در روابط خانوادگی، بلکه در ساختار جامعه توحیدی و حرکت معنوی انسان به سوی خدا بازتاب دارد. نمونههای قرآنی مانند خلقت آدم و حوا به صورت زوج یا نجات زوجهایی از جانداران توسط نوح، این اصل را به زیبایی نشان میدهند. این داستانها تأکید میکنند که زوجیت و حرکت، بخشی جداییناپذیر از طرح الهی برای هدایت انسان هستند.
در این دیدگاه، مسیر بازگشت انسان به خدا با فطرت او همخوان است؛ فطرتی که در آیه «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَةَ اللَّهِ» (روم: ۳۰) به آن اشاره شده و انسان را به سوی تعادل بین کثرت و وحدت هدایت میکند.
این حرکت، هم در سلوک شخصی و هم در ساختار جامعه توحیدی، جایی که رابطه امام و امت پویایی مکمل ایجاد میکند، دیده میشود و جامعهای متعادل و هماهنگ را شکل میدهد. اما جایگاه جنگ و تضاد در این چارچوب چیست؟ در پاسخ به این پرسش باید تأکید کرد که جنگ و دیالکتیک، هرچند ممکن است گاهی پدیدار شوند، گذرا و اعتباری هستند. آیه «لَوِ اتَّبَعَ الْحَقُّ أَهْوَاءَهُمْ لَزَالَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ» (مومنون: ۷۱) به روشنی بیان میکند که اگر حقیقت تابع خواستههای نفسانی بود، هستی دچار فساد میشد. در مقابل، صلح و زوجیت به عنوان اصول بنیادین باقی میمانند و تاریخ را به سوی تحقق حقیقت پیش میبرند. جنگ، مانند کف روی آب، محکوم به زوال است، در حالی که صلح، مانند آب، جوهره ماندگار هستی است. دیدگاهی که بیان شد با تعالیم اسلامی همخوانی دارد که صلح را هدف نهایی و همراستا با تسلیم به اراده خدا میداند. در نهایت، این نگاه توحیدی، جهانی را ترسیم میکند که در آن زوجیت و حرکت، انسان را به سوی هماهنگی با آفرینش و بازگشت به خدا هدایت میکنند. در جهانی پر از تضادهای ظاهری، این اصول یادآور میشوند که صلح و محبت، نه تنها ممکن، بلکه ذاتی و اصیلاند و مسیر آینده را شکل خواهند داد.