در ماجراي تجاوز دشمن آمريکايي- صهيونيستي به اين سرزمين، آنچه آشکار گرديد آن بود که پس از ۱۲ روز جنگ و آتش، دشمنان در رسيدن به اهداف کليدي خود ناکام ماندند و خيلي زود مجبور به عقب نشيني و درخواست آتش بس نمايند!
دستهاي خالي دشمن اما همه ماجرا نيست! همين ناکامي آنها را صرافت انداخته تا مجددا ضربه ديگري را بر ملت ايران وارد کنند، شايد تا حدودي جبران شکست در جنگ ۱۲ روزه باشد. اينک تلآويو خوب فهميده است که نميتواند ايران را از بيرون شکست دهد؛ بنابراين تمرکز اصلي دشمن بر عمليات رواني و بحرانآفريني داخلي است. در چنين شرايطي، تنها يک حقيقت است که بايد مبناي وحدت و اقدام قرار گيرد و آن «دفاع از کشور، دفاع از نظام و دفاع از ايران عزيز» است.
اختلافافکنان
اما در روزهاي اخير دو رويکرد انحرافي در مقابل روايت پيروزي ملت بزرگ ايران و انسجام اقشار مختلف مردم بعد از جنگ تحميلي12روزه رژيم صهيونيستي و آمريکا عليه ايران قرار گرفته است. هر دو رويکرد به مثابه لبههاي يک قيچي عمل ميکنند؛ برخي با فضاسازيهاي پرهياهو عليه برخي از مسئولان و دستگاههاي مختلف کشور به ويژه دولت و مطرح نمودن مسائلي مانند استيضاح رئيسجمهور اينگونه وانمود ميکنند که دولت کارشکن نيروهاي مسلح در مقابله با رژيم صهيونيستي بوده و گروهي ديگر سعي دارد گفتمان باطل سازش را در قالب تغيير پارادايم تزئين و مجددا به جامعه ارائه دهد و به افکار عمومي القاء کند که براي حل مشکلات کشور راهي جز سازش و تسليم در برابر دشمن وجود ندارد.
اگرچه دو گروه در مشي افراطيگري و راديکاليسم و نديدن منافع و امنيت ملي ايرانيان فصل مشترکي دارند اما هر کدام با اهداف و انگيزههايي متفاوت وارد اين معرکه روايتها شدهاند. يک رويکرد با زيرسوال بردن نظريه «ساخت ايران قوي» در حوزههاي موشکي، پهپادي، علمي و هستهاي، با طرح بازدارندگي سياسي راه تسليم و سازش از طريق پذيرش مذاکره تحميلي را دنبال ميکند و به نوعي امتيازطلبي مينمايد.
رويکرد ديگر، بدون توجه به واقعيتهاي روي زمين، و تنها با نگاه صرف آرمانخواهي انقلابي و اسلامي- بدون توجه به اقتضائات مکاني، زماني و شرايط سياسي و اقتصادي موجود- دولت و بيعرضگي آن را سر دست گرفته و از اين طريق به انسجام ملي ايجاد شده لطمه ميزند.
برآيند و خروجي هر دو نه يک نقد سازنده، بلکه آتشي است که بذر بيثباتي را در زمين ميپاشد و اين همه دستاورد و پيشرفت و صعود ضريب امنيت و انسجام ملي ايرانيان را به چالش ميطلبد و دشمن را اميدوار ميسازد.
بيانيههاي ناميمون
در دو هفته اخير چند بيانيه و موضع سياسي از سوي افراد، گروهها و احزاب منسوب و موسوم به جريان اصلاحات صادر شده است. ادعا و بهانه اين بيانيهها، ارائه راهحل براي عبور از شرايط کنوني فشار و تهديد دشمنان در کشور گفته شده است. اما بررسي و ارزيابي تحليلي مفاد آنها و گفتمان و رويکرد سياسي حاکم بر متن اين بيانيهها، واجد فرامتني ديگر و نکاتي قابل تامل است. بصورت خاص بيانيه اخير منسوب به جبهه اصلاحات مورد توجه است که راديکاليسم را به اوج رسانده و رسما به بيانيه اي در خدمت دشمت و مخالف منافع ملي تبديل شده است. اين جريان براي مطامع خود نه تنها منافع ملي را ذبح ميکنند، بلکه حتي رعايت مصالح حزبي خود را نداشته و با وجود اينکه ميدانند اين رويکرد در کار دولت هم که داعيه اصلاح طلبي دارد اخلال ايجاد مي کند، باز هم بر طبل خود ميکوبد.
در اين بيانيه نکات ضعف زير قابل توجه و تامل است: ارسال پيام ضعف و عجز و استيصال به دشمن، مطالبه تعليق داوطلبانه غنيسازي و پذيرش نظارت آژانس انرژي اتمي از سوي ايران، تشديد دوقطبيها در جامعه، کاهش انسجام و وحدت ملي ايجاد شده بعد از جنگ اخير، تائيد ادعاهاي دروغ آمريکا و اسرائيل در خصوص ايران، تضعيف موضع کشور در مذاکرات احتمالي آينده، نااميدسازي مردم از عملکرد قواي حاکميتي به ويژه دولت.
اين پيام پيامدها و آسيبهاي زير را نيز براي کشور به همراه داشته است: مخدوش کردن روايت پيروزي، ايجاد تفرقه و افزايش دوگانهسازيها و تنشها و ضربه به اتحاد ملي، اميدوارسازي دشمن به موثر بودن طراحيها و ضرباتاش، ترجيح مطامع جناحي و سياسي بر منافع ملي؛ تلاش جهت پر کردن خلاء اپوزيسيون برانداز در داخل ايران، بر هم زدن وفاق ملي و نمايش شکاف سياسي اجتماعي در ايران، تلاش جهت تسليم جمهوري اسلامي در برابر غرب از طريق مذاکره با آمريکا، تلاش جهت ايجاد صدايي در کنار صداي رهبري در جامعه ايران، عبور از دولت اصلاحاتي پزشکيان، تضعيف نيروهاي مسلح کشور و پيام تسليم شدن در برابر دشمن.
صدور اين بيانيه نشان داد که چگونه برخي گروههاي سياسي در کشور تنها در خط مطلوب دشمن حرکت ميکنند و هيچ توجهي حتي به مصالح اردوگاهي و جناحي خود ندارند و در حالي که دولت منسوب به اصلاح طلبان بر روي کار است، گرايش افراطي آنان درکي از حداقل عقلانيت و مصلحت سنجي را ندارد و همين امر موجب شده تا انديشه اين افراد به محاق رفته و ديگر پايگاه اجتماعي درخوري در جامعه نداشته باشند.
اين روزها ملت آگاه ايران منسجم تر از دو دهه اخير پاي کار منافع ملي اين سرزمين ايستاده است و تفرقه افکنان تنها عِرض خود مي برند و زحمت ما ميدارند و عملا صف خود را از ملت جدا ميسازند!